الگوهای اجتماعی
برسننا و همکاران (۲۰۰۳)
مدل مدیریت پروژه مدیریت دانش
کاسوی و همکاران (۲۰۱۰)
تحلیل متامیل به سازمان
سرمایه فکری
ادوینسون (۱۹۹۷)، اسویبی (۱۹۹۸)
روشهای ارزیابی عملکرد مدیریت دانش در طبقهبندیهای دستاوردهای پژوهش گسترده است. چنانچه گفته شود، توسعههای روش به سبب سوابق، تجربیات پژوهشگران و حوزههای مسأله متنوع است (علوی و لیدنر، ۲۰۰۱). در پژوهشی لین و لین (۲۰۰۵) روشهای ارزیابی مدیریت دانش را در ۸ گروه زیر طبقهبندی نمودند: تجریه و تحلیل کیفی، تجریه و تحلیل کمی، تحلیل شاخص مالی، تحلیل شاخص غیرمالی، تحلیل عملکرد داخلی، تحلیل عملکرد خارجی، تحلیل متمایل به پروژه، و تحلیل متمایل به سازمان. در جدول بالا نیز به برخی دیگر از مدلهای مدیریت دانش اشاره شده است.
۲-۱۱- بررسی پیشینه پژوهش مدلهای استراتژیک مدیریت دانش
به طور کلی مدلهای بسیاری راجع به مدیریت دانش پیشنهاد شده که دارای فرایندهای متفاوتی هستند. دستهبندی مدلها به دو گونه است: یکی از نظر دیدگاهی که زمینهساز مدل هاست و دیگری با توجه به مراحل فرایندی مدلهای ارائه شده است. در این بخش، دو نوع از گروهبندی دیدگاهی و یک نوع از گروهبندی بر مبنای فرایندها معرفی میشود.
ردهبندی مدلها
به عنوان مثال (Wallace et al, 2011) با مرور ردهبندیهای دانش در مقاله خود، مدلهای مدیریت دانش را در چهار گروه بشرح زیر ارائه کردهاند:
مدلهای شبکهای[۳۴]:در این نوع از مدلها، تمرکز بر روی ارتباطات، کسب، تسهیم و انتقال به طریق تبادل اطلاعات افقی است. دانشهای مهم در شبکهای متشکل از افراد که به وسیله ابزار مختلف به هم میپیوندند. نهفته است و
آگاهی از این بینشها و اطلاعاتف خارج از گروهها و تیمهای رسمی، عامل کلیدی به شمار میرود. در این نگرش، ساختن روابط اجتماعی، سرمایه اجتماعی و قائل بودن روابط متقابل به عنوان کار و فعالیت اصلی دانش، مورد توجه قرار گرفته است.
مدل شناختی[۳۵] :دانش به مثابه دارایی سازمان است که نیاز به دست یابی دقیق، بیان ذخیره ، اندازهگیری ، نگهداری و انتشار کنترل شده دارد. ایجاد ارزش از طریق کاربرد متوالی بهترین روشهای حاصل و نیز پرهیز از خطاهای ناآشکار ریشهیابی شده و کتبی و نیز بهره بردن از درسهای آموخته شده به دست میآید . در این نگرش بر روی استفاده دوبار، تکثیر ، استانداردسازی و حذف روشهای قدیمی که کارآیی خود را از دست دادهاند، تمرکز میشود.
مدلهای انجمنی / ارتباطی[۳۶]:در این مدلها در باره ویژگیهای گروههای کاری که باید دارای قابلیتهایی چون خود سازماندهی ، فراگیری مستمر و تبادلات غیررسمی باشند، بحث میشود. دانش در تفکری ایجاد میشود که در یک انجمن گردش میکند، جایی که زبان مشترکی وجود داردو اعتماد اجازه بهرهبرداری از مکاشفهها را می دهد، ممکن است آرایههای نهفته به صورت خلاقانه برنامهریزی شود و نشانههای مهم و راهحل های کاری متوالی به وسیله بیان داستانهای کاری منتشر میشوند.
مدلهای فلسفی[۳۷] :در این مدلها بازارها و فرایندهای داخلی بر پایه گفتگوی دو طرفه در یک زمینه استراتژیک، پرسش در مورد فرضیات و کند و کاو مداوم در باره رفتار رقبا، مورد توجه قرار میگیرد. این دیدگاه، شخصیسازی را مقدم بر کد کردن می داند و تکنولوژی کمی را مورد استفاده قرار میدهد. همچین محرکهای فرهنگی اصلی برای این کار، حف ارتباط آزاد (تبادل نظر)، تشویق، انعکاس نظرات، کنکاش خلاقانه و اثبات عقیده و نظر است.
با توجه به تجربیات سازمانهای پیشرفته در زمینه مدیریت دانش، ترکیب مدلهای شبکه، فلسفی و انجمنی به همراه استفاده از مدل شناختی، ترکیبی مناسب برای مدیریت دانش در سازمان است و محرکهای اصلی در این راستا، ارتباطات و روابط، اعتماد، همدلی، انجمن، گفتگوی دو جانبه عمیق و تکنولوژی برای دستیابی به گفتگو و برقراری ارتباط با ثبات هستند.
گروهبندی از منظر نوع دانش ( ضمنی/ آشکار)
چنانکه ذکر شد، به طور کلی دانش را به دو دسته، آشکار و ضمنی تقسیم کردهاند:
دانش آشکار به راحتی مورد تجزیه و تحلیل و طبقهبندی قرار میگیرد. اما دانش ضمنی، در روحیه، روان و درک انسانها نهفته است، از این رو تجزیه و تحلیل و طبقهبندی آن دارای دشواریهای خاص خود است. با توجه به اهمیت و نقش هر یک از این دو نوع دانش، عدهای از این منظر، روشهای به کارگیری مدیریت دانش در سازمان را به چهار دسته : دینامیک ، انسان محور، سیستم محور و منفعل تقسیم کردهاند.
در این دستهبندی ، سطح دانش آشکار، بستگی به درجه کد گذاری و نگهداری اطلاعات مورد نیاز یک فرد و سطح دانش ضمنی نیز به سطح تقسیم دانش از طریق نحوه روابط میان افراد بستگی دارد در شکل زیر جایگاه این روشها با توجه به نوع و سطح دانش ضمنی و آشکار، نمایش داده شده است.
پویا
نظام محور
انسان محور
منفعل
کم
زیاد
تمرکز بر سطح آشکاری
کم
زیاد
تمرکز بر سطح ناآشکاری
شکل۲- ۵ ارتباط نوع مدیریت دانش و نوع دانش (Egbu et al, 2005)
روش منفعل: ساز
مانهایی که ازاین روش استفاده میکنند، تمایل کمی به مدیریت دانش دارند و به صورت روشی نظاممند اداره نمیشوند. در این سازمانها، تعریف مناسبی از دانش وجود ندارد، از این رو، اثربخشی در سازمانهای فوق در طول مدت زمان کاهش مییابد.
روش نظام محور: سازمانهایی که از روش نام برده استفاده می کنند. تأکید بیشتری بر کدگذاری و استفاده دوباره از دانش (آشکار) دارند به این ترتیب، تأثیرپذیری خود را از طریق فناوری اطلاعات افزایش و در مقابل، پیچیدگیهای دسترسی به اطلاعات و استفاده از آن را کاهش میدهند. بنابر این در این روش، هزینه اندک تبادل اطلاعات و جواب سریعتر به مشتری امکانپذیرتر است و معمولاً دانش آشکار بهتر تقسیم میشودونیز میتوان از استفاده دوباره اطلاعات کدگذاری شده به سطح مناسبتری از دانش دست یافت. همچنین برنامههای آموزشی استاندارد و گروهی این روش، تواناییهای سازمانها را بالا برده، نیاز به داشتن اطلاعات گسترده را در میان اعضای یک سازمان کاهش میدهد.
روش انسانی محور:تأکید بر روش انسانمحور، بر پایه تقسیم دانشهای ضمنی است. در این روش، اطلاعات از راه شبکههای فردی غیررسمی توزیع میشود و افراد میتوانند. روشهای مناسبتری را شناسایی کنند. چرا که روش مزبور در ارتباط میان اعضای یک سازمان بسیار با ارزش است.
روش پویا: سازمانهایی که از روش دینامیک استفاده میکنند. از هر دو نوع دانش ضمنی و آشکار، بهره میگیرند و آنها را به بهترین نحو، مورد توجه و استفاده قرار میدهند (Wallace et al, 2011).
نتایج بررسیهای انجام شده بر روی سازمانهایی که روشهایی نامبرده را به کار بردهاند. نشان میدهد که روش دینامیک، نسبت به دیگر روشها، کارآمدی بیشتر دارد. زیرا به هر دو نوع از دانش (ضمنی و آشکار) توجه دارد.