♦- استراتژی‌های تنوع (سه استراتژی)
بطور کلی استراتژی‌های مبتنی بر تنوع بخشیدن به فعالیت‌ها روز به روز شهرت خود را از دست می‌دهند زیرا مدیران در‌ می‌یابند که نمی‌توان به راحتی فعالیت‌ها و واحدهای گوناگون تجاری را اداره کرد. در ۲ دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ روند متنوع ساختن فعالیت‌ها بر این اساس قرار گرفته بود که نباید خود را در یک صنعت محدود کرد (یا خود را به صنعت وابسته نمود)، ولی در دهه ۱۹۸۰ شاهد روندی معکوس در استفاده از این استراتژیها بوده‌ایم. استراتژیهای تنوع، به سه نوع کلی تقسیم می‌شوند که عبارتند از:
تنوع همگون ([۵۷]) مقصود از تنوع همگون این است که شرکت می‌کوشد محصولات و خدماتی جدید ولی مرتبط با محصولات و خدمات فعلی خود تولید و عرضه نماید. این استراتژی از طریق خرید یک شرکت که نوعی ادغام به حساب می‌آید نیز می‌تواند محقق گردد (روستا و دیگران، ۱۳۷۵، ۶۰).
تنوع افقی ([۵۸])مقصود از تنوع افقی این است که شرکت محصولات و خدمات جدید ولی بی‌ربط به محصولات و خدمات فعلی خود را به مشتریان کنونی خود عرضه می‌کند. در مقایسه با تنوع ناهمگون، خطر چنین استراتژی کمتر است، زیرا شرکتی که دست به چنین کاری می‌زند با مشتریان کنونی و موجود آشناست.
تنوع ناهمگون ([۵۹])مقصود این است که شرکت، محصولات و خدمات جدید ولی بی‌ربط به محصولات و خدمات اصلی خود را به بازار و نه فقط مشتریان فعلی خود عرضه کند. در واقع ورود به فعالیت‌های جدیدی که ارتباطی به تکنولوژی موجود، مشتریان فعلی و بازارهای فعلی شرکت ندارد که به آن «تنوع پوششی» هم می‌گویند (روستا و دیگران، ۱۳۷۵، ۶۰).
♦- استراتژی‌های تدافعی (چهار استراتژی)
در اینگونه استراتژیها، سازمانها (شرکتها) سعی می‌کنند تا هر چه بیشتر آنچه را که دارند حفظ کنند. در اینجا هدف اصلی حفظ وضع موجود و جلوگیری از ضرر و زیان بیشتر است. استراتژیهای تدافعی، به چهار نوع کلی تقسیم می‌شوند که عبارتند از:
مشارکت ([۶۰])یکی از استراتژی‌های معروف این است که شرکت‌ها اقدام به تشکیل مشارکت می‌نمایند و در اجرای این استراتژی دو یا چند شرکت، یک شرکت تضامنی موقت یا کنسرسیوم تشکیل می‌دهند و از فرصت پیش آمده بهره‌برداری می‌نمایند. می‌توان این استراتژی را «تدافعی تعاونی» نامید زیرا یک شرکت به تنهایی اجرای طرحی را بر عهده نمی‌گیرد. اغلب دو یا چند شرکت مسئولیت شرکتی را بر عهده می‌گیرند که بصورت یک شرکت تازه‌ تاسیس اقدام به فعالیت می‌کند و سرمایه آن را به صورت مشترک تامین می‌کنند.
کاهش ([۶۱])زمانی یک سازمان از استراتژی کاهش استفاده می‌کند که می‌خواهد با سازماندهی جدید در دارائی‌ها و هزینه‌ها، سیر نزولی فروش و سود را معکوس نماید. گاهی این پدیده را تغییر جهت یا متحول نمودن استراتژی سازمان می‌نامند. هدف از کاهش این است که سازمان در زمینه کاری تخصصی خویش وضع خود را مستحکم نماید. استراتژیست‌ها در اجرای این استراتژی با محدودیتهایی روبرو هستند و تحت فشار سهامداران، کارکنان و رسانه‌های گروهی قرار می‌گیرند. امکان دارد شرکت به هنگام کاهش، مجبور شود برای تهیه پول نقد مورد نیاز، بخش‌هایی از زمین یا ساختمان‌های خود را به فروش برساند، برخی از خطوط تولید را حذف نماید، فعالیت‌های حاشیه‌ای را تعطیل کند. از فن‌آوری‌های پیشرفته یا دستگاه‌های خودکار استفاده کند، تعداد نیروها را کاهش دهد و سرانجام سیستم‌های کنترل هزینه را بکار گیرد (روستا و دیگران، ۱۳۷۵، ۱۲۰).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

واگذاری و فروش– در این استراتژی، یک واحد مستقل و یا بخشی از سازمان به دیگران فروخته خواهد شد. این فروش ممکن است برای تأمین مالی یک سرمایه‌گذاری خاص و یا خرید شرکتهای دیگر باشد. و یا اینکه بعنوان بخشی از استراتژی تجدید ساختار باشد که از طریق آن شرکت می‌کوشد تا واحدهای غیرسودآور، غیر فعال و غیر کارا را به فروش برساند تا بتوانند بر نقاط ضعف خود فائق آیند.
انحلال– فروش تمام دارائیها به ارزش واقعی را انحلال([۶۲] )می‌نامند. انحلال اگر چه در حقیقت نوعی شکست در کار بحساب می‌آید و از نظر عاطفی اجرای آن بسیار مشکل می‌باشد اما برخی اوقات شاید بهتر باشد اجرا شود تا شاهد هزینه‌ها و زیانهای بیشتر و سنگین‌تری نباشیم.
۲-۱-۶-۳- استراتژیهای سازمانهای بخش دولتی از دیدگاه روبین([۶۳] )
روبین در سال ۱۹۸۸ یک نوع‌شناسی درباره سازمانهای بخش دولتی، بر مبانی کوتاه مدت یا بلند مدت، و اینکه آیا زمینه تغییر متضمن واکنش در قبال وضع از هم گسیخته موجود، یا در صدد ساختن آینده ای کاملاً متفاوت با گذشته است تدوین نمود.
♦- استراتژیهای نوع قهرمانیها
الگوهای اقداماتی هستند که در نظر دارند مجموعه ارزشهای محوری، اهداف یا مؤسساتی را که از بین رفته اند یا به دلیل تغییرات محیطی یا ضعف صلاحیتهای سازمانی یا مدیریتی در معرض اضمحلال قرار دارند مجدداً در بلند مدت برقرار سازند. این نوع استراتژیها به سه دسته نیروبخش، اصلاحی و محافظه کارانه تقسیم می‌شوند. استراتژیهای نیروبخش در نظر دارند از طریق خط مشیهای جدید و جهت دهی مجدد برنامه سازمانی، به خصوصیات از بین رفته نیرو بخشند. استراتژیهای اصلاحی بیانگر تلاشهای ناظر بر تغییر خط مشیها و رویه های دولتی به نحوی که بیانگر درک یک دوره قبلی باشند و استراتژیهای محافظه کارانه برای حفظ ارزشها، نهادها یا اهدافی که به نظر می رسد در تغییرات وسیع محیطی مورد تهدید قرار گرفته باشند پیش بینی شده است.
♦- استراتژیهای جستاری
الگوی آنها ناظر بر احیای درک یا حفظ گذشته پر ارج نیست و در پی ایجاد آینده‌ای جدید و متفاوت است و بر سه نوع دستور کار جدید، چشم انداز باشکوه و اقدام جانشین می‌باشند.
دستور کار جدید شامل اهداف یا مقاصد بلند مدت که اغلب با کارگزارانی گزیده شده یا گماشته شده مربوط می‌باشند. چشم انداز باشکوه برای یک شهر، منطقه یا ایالت استفاده می‌شود و اقدامهای جانشین به عنوان واکنش مستقیم ولی بلند مدت در قبال یک تضاد یا بحران پیش‌بینی شده تنظیم شده‌اند.
♦- استراتژیهای متهورانه
دوره زمانی این نوع استراتژیها کوتاه مدت است و شامل اهداف کوتاه مدت، آزمایشهای کوتاه‌مدت و پیمانها یا توافقهای کوتاه‌مدت می‌باشند.
اهداف کوتاه‌مدت تلاشها را به سوی بهره‌برداری از فرصت کوتاه‌مدت یا غلبه بر مسئله یا تهدید استراتژیک جاری، معطوف می‌دارند. آزمایشهای کوتاه مدت برای برخورد با مسائل طراحی شده‌اند و پیمانها یا توافقهای کوتاه مدت میان وزارتخانه ها یا سازمانها برای برخورد با مشکلات یا موفقیتهایی که نیازمند اقدام مشترک هستند.
♦- استراتژیهای مشروط
تلاشهای سنجیده‌ای برای مانور به سوی موقعیت مطلوب، در عین غلبه بر مخاطرات غیر قابل قبول یا تعدیل آنها می‌باشند و به صورت دفاع کردن در برابر خطرها یا خنثی کردن آنها، نفوذ یا مذاکره استراتژیک در زمینه‌ها یا موضوعات کم سود، برای نفوذ در زمینه‌ها یا موضوعهای پرسود و پیشرفت کردن، یا نشان دادن عکس العمل کوتاه مدت در قبال راه حل فوری که ممکن است سود بلند مدت فرد را افزایش دهد هر چند که این پیشرفت بخش کاملاً مشخص شده‌ای از استراتژی بلند مدت نباشد (برایسون، ۱۳۸۳).
۲-۱-۶-۴- انواع استراتژیها از نظر بری
بری در سال ۱۹۸۶ چند استراتژی را که معمولاً سازمانهای غیر انتفاعی دنبال می‌کنند، فهرست کرده است:
۱) سازمانهای غیر انتفاعی بزرگ، اغلب رشد و تنوع مالی را به عنوان روشی برای دست‌یافتن به کنترل محیط انتخاب می‌کنند.
۲) ممکن است سازمانهای غیر انتفاعی، روش تشکیل تیم را با دیگر سازمانهای غیر انتفاعی از طریق ادغام، ترکیب، برنامه‌ریزی مشترک و یا خدمت مشترک انتخاب کنند.
۳) ممکن است سازمانها با کاهش دامنه یا مقیاس خدمات خود، برای سازش با فشارهای مالی یا سایر موانع دیگر، به کوچک کردن سازمان دست بزنند.
۴) سازمانهای غیر انتفاعی ممکن است در فعالیتهای خویش به تخصص روی بیاورند یا سعی خود را محدود به فعالیتهای معین نمایند تا چیزی را انجام دهند که در بازار ویژه خود می‌توانند به خوبی انجام دهند.
۵) استراتژی داشتن پشتوانه برای روز مبادا می‌تواند کارساز باشد; درآمد حاصل از یک زمینه فعالیت می‌تواند کسر درآمد در زمینه‌های دیگر را جبران کند و به اجرای فعالیتهای دیگر که از جهت خاصی مطلوب هستند کمک نماید.
۶) سازمانهای غیر انتفاعی می‌توانند برای تدارک خدمات با دولتها یا دیگر سازمانها قرارداد ببندند.
۷) سازمانهای غیر انتفاعی می‌توانند روش ارتقای درجه یا تخصصی کردن صلاحیتهای کارکنان خود را در پیش گیرند.
۸) یا می‌توانند رویه متضادی در پیش گرفته، خط‌کشی غیر تخصصی کردن کارکنان را برگزینند و به این ترتیب خدماتی را سازمان دهند که از طریق کمک دو جانبه، نظامهای حمایتی مبتنی بر جامعه، روش های مراجعه به مراجع و یا داوطلبان امکان تدارک آن هست.
۹) سرانجام، یک سازمان غیرانتفاعی، در صورتی که دیگر امکان ماندگاری نداشته باشد، یا رسالت آن تحقق نیافته باشد می‌تواند خارج شدن از صحنه عمل را انتخاب کند (Barry, 1986).
۲-۱-۶-۵- انواع استراتژی مینتزبرگ و واترز ([۶۴])
مینتزبرگ و واترز در سال ۱۹۸۵، هشت سبک مدیریت استراتژیک به شرح زیر را شناسایی و ارائه کردند:
۱) برنامه‌ریزی شده: مدیران عالی، منظور و مقصد و هدفهای سازمان را به طور صریح، دقیق و جامع بیان می‌دارند و از راه برنامه‌های رسمی، آن را تضمین می‌کنند و آنچه را که سطوح مدیران پایینتر باید انجام دهند، مقرر می‌سازند. سپس مدیریت عالی از راه نظارت و پیگیری طرح، اعمال را کنترل می‌کند.
۲) کارآفرینی یا کارآفرینانه: در اینجا، سازمان در کنترل شخصی رهبر است و استراتژیها از دیدگاه غیر قابل تشخیص و بدون شرح و تفصیل و ارائه توضیح رهبر تبعیت می‌کند.
۳) ایدئولوژیکی: استراتژیها عملاً تمایل دارند در چارچوب اقداماتی باشند که بیانگر مجموع اعتقادات جمعی افراد باشد. در اینجا، مدیریت عالی سازمان به صورت الهامی و نسبتاً تغییر ناپذیر، عقایدی را که بر اقدامات و فعالیتهای زیردستان حاکم است، مشخص می‌کند که همینها تبدیل به استراتژی می‌شود. ایدئولوژی، متضمن مقاصد و هدفهای سازمان و کنترل از راه جمعی و تلقینی است.
۴) چتری ([۶۵]): در این نوع، رهبران آماجهای کلی را تعیین و تعریف می‌کنند، مرزها و محدوده کار هر یک از مدیران رده پایین را مشخص می‌سازند تا آنها عملاً در چارچوب این محدوده، استراتژی خود را تهیه و تنظیم کنند. کنترل از راه نظارت و پیگیری نتایج حاصل و مقایسه آن با آماجها و شیوه رفتار در ارتباط با مرزهای تعیین شده اعمال می‌شود.
۵) فرآیندی: رهبران فرآیندهای استراتژی را کنترل می‌کنند. برای مثال از راه ساختار گزارش‌دهی، برنامه یا جدول زمان‌بندی طرحها، گماردن مدیران و ایجاد رضایت برای مدیران سطوح پایینتر. کنترل از راه انطباق کارکنان با جدول زمان‌بندی، و از راه تخصیص منابع و سرانجام از راه داشتن حق رد کردن نهایی، اعمال می‌شود.
۶) غیر متصل یا غیر مرتبط: در اینجا یا قصد و هدف مرکزی و یا گروههایی از افراد که استراتژیها را در تضاد با هدفهای سازمان مرکزی تعیین کنند، وجود ندارد. بنابراین استراتژیهای سازمان حاصل مجموع استراتژیهای غیر متصل و جداگانه‌ای است که به وسیله هر یک از گروه های موجود در سازمان، شکل داده می‌شود.
۷) توافق ([۶۶]): افراد سازمان در امری مشترک، از راه توافق با یکدیگر بدون آنکه هیچ یک از مدیران مرکزی آنها را هدایت کنند، امور خود را انجام می‌دهند. در اینجا، استراتژیها بدون هیچ قصد سازمانی قبلی، پدیدار شده و شکل می‌گیرد.
۸) تحمیل ([۶۷]): این حالت زمانی روی می‌دهد که محیط آنچه را باید انجام شود، مشخص و تعیین می‌کند.
مینتزبرگ و واترمن در سال ۱۹۸۵ این شیوه‌های مدیریت استراتژیک را با انواع محیطی که مدیران با آن روبه‌رو می‌شوند، مرتبط ساختند. برای شرکتهای بخش‌بندی شده و بالغ و در محیطهای با ثبات، شیوه‌های مدیریت استراتژیک برنامه‌ریزی شده، مناسب است. اما شیوه چتری و فرآیندی برای محیطهای متلاطم و بی‌ثبات مناسبتر است. وجه تمایز این روشها و سبکها به طور معمول به برنامه‌ریزی آنها که ممکن است از پایین به بالا و یا از بالا به پایین باشد، مربوط می‌شود. برای انواع مختلف سازمانها در محیطهای پویا و متلاطم تمایل به استفاده از شیوه‌های مدیریت استراتژیک از نوع توافق، غیر متصل یا کارآفرینانه وجود دارد (استیسی، ۱۳۸۱، ۴۱۷).
۲-۱-۶-۶- شیوه‌ها و استراتژیهای گولد وکمبل ([۶۸])
گولد و کمبل در سال ۱۹۸۷ شیوه‌های مدیریت استراتژیک را به عنوان روشی تعریف کردند که بتواند تعدادی از تنشهای سازمانهای بزرگ در حد یک مجتمع را برطرف سازد. آنها تنشها را به گروه های اصلی زیر تقسیم کردند:
۱) دیدگاه های چندگانه در مقابل مسئولیتهای مشخص: این وضعیت پیچیده و دشوار زمانی به وجود می‌آید که تعریف روشن و مشخصی از مشاغل در سیستمی که افراد آن در برابر این مشاغل از خود مقاومت نشان می‌دهند، انجام گیرد; که نتیجه آن، اثربخشی بیشتر در تعریف شغل خواهد بود. اما این امر به ایجاد افکار محدود و بسته‌ای می‌ انجامد که توانایی افراد را در مقابل تغییرات کاهش می‌دهد. به هر حال، اگر سازمان در وضعیت دیدگاه های چندگانه فعالیت کند، این امر به کاهش کارایی آن خواهد انجامید.
۲) برنامه‌ریزی مشروح و با ذکر جزییات در مقابل تصمیم‌گیریهای کارآفرینانه: این امر، سازمان را با وضعیت دشوار، مانند سازمانهای پیشگفته روبه‌رو می‌کند. در صورتی می‌توان کنترل بیشتری اعمال کرد و به سطوح بالاتری از کارایی دست یافت که برنامه‌ریزی به دقت انجام گیرد و فعالیتهای انجام‌شده در مقایسه با برنامه، به طور منظم بررسی شود. اما این محدودیتها روی افراد و انگیزه‌هایشان در زمینه فعالیتها و وظایف اثر می‌گذارد و موجب می‌شود بسیاری از فرصتهای جدید از دست برود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...