یک نیزه

بیست و سومین

حبشی

۳

زرافه

ظرف سردار

عاج فیل

بخش چهارم
۵-۴ تاثیر نمادهای سمبولیک هر قوم در نقش آن نمایندگان :
از کارنامه ی ساختمانی آپادانای شوش برمی آید که در ایجاد این هنر ترکیبی سازماندهی والایی به کار رفته است . هنر درباری هخامنشی ، هنری ترکیبی است که تمام ملیت های شاهنشاهی به سهم خود در آن نقشی ایفا کرده اند . مثلاً صفه ها ، برگرفته از هنر اورارتویی ، آجرهای مینایی برگرفته از هنر عیلامی ، نقوش برجسته برگرفته از هنر آشوری ، برخی سردرها از هنر مصری و شکل ساقه ستون ها از هنر لیدی (ایونی ) گرفته شده اند . پارس ها زمانی که در اطراف ارومیه زندگی می کردند ، تجربه صفه سازی را از اورارتوها آموختند . صفه های تخت سلیمان ، برد نشانده ، پاسارگاد ، شوش و تخت جمشید نمایانگر نفوذ هنر اوراتویی است . در حالی که دقت ، استحکام و وسعت این صفه ها ، تفاوت فاحشی با نمونه های اورارتویی دارد . آجرهای مینایی هخامنشی نیز از کیفیت و ظرافت بیشتری نسبت به قبل از خود برخوردارند . ستون های شیاردار هخامنشی نیز تنها تشابه ظاهری با هم نوع لیدیایی خود دارند . برخلاف ستون های ایونی ، شیار ستون های ایرانی (خیاره ها) کاملاً به هم فشرده است و این ازدحام شیارها ، ارتفاع ستون ها را نمایان تر می کند . رعنایی ستون های تخت جمشید و ایجاد حداکثر فاصله بین دو ستون در تمام دنیای باستان کاملاً ناشناخته بود . تناسب بین ارتفاع بیست متری ستون ها با باریکی و ظرافت آنها و تلاش در ایجاد بیشترین فاصله بین ستون ها ( به کارگیری کمتر ستون ها در نگهداری سقف) موضوعاتی است که تنها ، هخامنشیان به آن دست یافتند . وجود بخش های تزیینی چون پایه ستون به شکل گل نیلوفر برگردان ، تزیینات بالای ستون و در نهایت سرستون های دو وجهی ( دو گاو پشت به هم – دو شیر پشت به هم – دو شیر دال پشت به هم و دو گاو – مرد پشت به هم ) – که هیچ یک در هنر ایونی وجود نداشتند – به این ستون ها ، سیمایی دیگرگونه و کاملاً ایرانی بخشیده است . نقش برجسته های تخت جمشید ، نفوذ هنر آشوری از طریق بابل را نشان می دهد . از آن روی که نقوش برجسته ، بیشترین و در عین حال سالمترین بخش از هنر هخامنشی را جلوه گر می سازد ، ما به بررسی جزیی تر آنها خواهیم پرداخت .[۲۳۱]
یکی از نواحی که سکاهای شرقی نخست در آنجا فرود آمده اند سرزمین خوارزم است . در هزاره دوم و هزاره اول پیش از میلاد سرزمین خوارزم ناحیه بسیار پر جمعیتی بوده است و آثاری بسیار از تمدن دوره مفرغ سکاها در آنجا به دست آمده است . نیز ظروف سفالی یافته اند که از یک سو با تمدن سواحل دریاچه آرال در مشرق و از یک سو با تمدن بالکان در مغرب و از سوی دیگر با تمدن ایران در جنوب رابطه دارند .
از جمله آثاری که از تمدن سکاهای شرقی به دست آمده پیکان ها و افزارهای دیگری است که از بلور معدنی تراشیده اند . این تمدن از قرن هفتم تا قرن دوم پیش از میلاد منتهای شکوه را داشته است .
در این مراکز تمدن زیورهایی از مفرغ و طلا و بقایایی از چیزهای جرمی و آهی و سفال یافته اند .[۲۳۲]
بر روی درهای سه طرفه ی تچره و بر روی درهای چهار طرفه ی تالار صد ستون پیکر آدمی تصویر شده است که با گاوی نر و شیری و شیر دالی که دم عقرب دارد می جنگد . این پهلوان جامه ی سلطنتی بر تن ندارد و از این رو ، به خلاف آنچه نامیده می شود ، شاه نیست . احتمال دارد پهلوان اساطیری باشد که با شمار زیادی هیولا جنگیده بود .
اینها از داستان باستانی نبردهای گیلگمش ، متعلق به عصر سومریان ، الهام گرفته اند . در کاخ تچره ، نوع سومری کهن دیگری از شمایل سازی نیز دوباره تکرار شده و آن پهلوانی است که شیری را خفه می کند .
یکی از شیر دال ها را اغلب بزیسر می خوانند این موجود در واقع جفتی شاخ دارد که به علت اصرار شدید در نیمرخ کشیدن تصویر ، شاخ ها بر روی یکدیگر افتاده است . در نتیجه ، برای بیننده این تصور ایجاد می شود که این حیوان یک موجود اساطیری تک شاخ است .

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

دیگر نقوش برجسته صحنه هایی از زندگانی خصوصی یا اجتماعی شاه را نشان می دهد . تصویر شاه که در زیر چتری از کاخ خود خارج می شود .
بر روی درهای مقابل ، به عکس ، شاه در حال ورود به تالار نشان داده می شود ، البته بدون چتر ، چتر گذشته از اینکه عملاً از آن استفاده می شد ، یکی از نشانه های سلطنت نیز به شمار می آمد . یک بار بر روی ستون سنگی متعلق به سارگن اکدی و چند بار هم در نقش برجسته های آشوریان تصویر شده است . انبوهی از شواهد وجود دارد که ثابت می کند همانندی های هنر باستانی ایران با هنر باستانی آشور به مراتب بیشتر از همانندی های آن با هنر بابل است .
از توصیف دقیق تخت های شاهی می توان دریافت . پایه ی تخت ها را پنجه شیرهایی تشکیل می دهند که بر روی صفی از برگ های فرو افتاده قرار دارند . پنجه شیرها را مخلوطی از طوماری و گل میخ گلسرخی به پایه ی تخت متصل می سازد . نمونه ی مفرغی و اصیل این گونه پایه ی تخت هخامنشی در موزه ی لوور و نمونه یی هم از سنگ خارای خاکستری رنگ ، به دست آمده از همدان در موزه ی بریتانیا است . شی ء مشابه دیگری از « مردزنی» قفقاز پیدا شد . شی ء مفرغی مشابهی که در وان پیدا شد و در موزه ی بریتانیا است همین شکل را دارد و آشکار است که نمونه ی قدیم تر شکل می باشد . نمونه های تخت زمان آشور نصیرپال و آشور بانیپال را نشان می دهد .
روی پلکان های مقابل کاخ های بزرگ بار عام یکی از تجهیزات مادها خنجر بزرگی است که در غلاف خاصی آویزان از کمر جای دارد . ته غلاف به شکل سه برگی است که بیشتر اوقات با ظرافت تزیین شده است . شکل حیوانی را چنان خم داده اند تا سه برگی را کاملاً بپوشاند .
نمونه ها همه سکایی اند . ساز و برگ و یراق های اسبان آنان نیز سکایی است .[۲۳۳]
جامه های چین دار هخامنشیان و یونانیان ، نحوه ی آرایش موها و گیسوان نیز با یکدیگر ارتباط دارند . در نقوش برجسته ی صف های طویل باجگذاران ، گیسوان اقوام و ملت ها با گونه های متفاوت آرایش شده است . که با تکیه بر اختلاف در شیوه های آرایش مو ، اقوام و ملت ها از یکدیگر تمیز داده شوند .
این گروه ها را در داخل بخش های سه گانه ، با تصویر درخت های سرو که با ظرافتی شبیه سوزن دوزی حجاری شده است از یکدیگر جدا نموده اند . درخت سرو بومی فارس است ، اما سرو تخت جمشید مخلوطی است از برگ سوزنی آشوری و سرو بومی فارس .
در آشور صف های بزرگ و طویل باجگذاران در دو بخش در دهلیز اتاق کاخ سارگن در خورس آباد دیده شده است . همین دو مورد کافی است که نشان دهد منبع الهام مجسمه سازی ایرانی عصر هخامنشی کجا بوده است .
گردونه ی خالی و بی سرنشینی که در اینجا مجسم شده است در هنر آشوری سابقه دارد . این گردونه بر روی ستون سنگی منسوب به ایناتوم و اسب و زین روی نقش برجسته ی شاهپور دوم در بیشاپور دیده می شود .
گروه های باجگذاران را همیشه راهنمایی هدایت می کند که عصای دراز و طوقی در دست دارد .[۲۳۴]
هنر حجاری و به طور اخص نقوش برجسته و از همه مهمتر کنده کاری ها به صورت تصاویر جانوران و خورشید و دیگر مظاهر طبیعت را باید تقلیدی یا میراثی از عصر مادها دانست .
گنجینه جیحون[۲۳۵] پیش از هر چیز تصویری تقریبی از هنر مادها را به پژوهشگران می دهد . نقش یا صحنه پیکار که در آن دو سوار با نیزه و کمان به شیری حمله ور می شوند ، نشانه ای تحسین برانگیز از هنرمندان طلاکار آن دوره است که بی تردید از فرهنگی مشترک و هنر آمیخته با عناصر آشوری ، سکایی و اورارتویی را متجلی می کنند . کلاه پادشاه ، سر پرندگان و به طور کلی سر جانوران نمونه بارزی از تایید این هنر آمیخته است که مادها در نمونه های متعدد از خود بر جای گذاشته اند .
به این گنجینه ده ها قطعات ، صفحات و میله های طلایی تعلق می گیرند ، که با ابزار بسیار دقیق و مفتول های نوک تیز تصاویری به صورت قلمکاری نقر گردیده است . در این تصاویر نقوش جانوران و گیاهان به صورت شاخه و دسته و گل ها و شاخه های گل ، نیزه ، خمره ، کوزه و ظروف نقره منقوش بوده یا گردیده است . این صفحات و سینی منقوش را افراد مذهبی در معابد گذاشته اند . صاحبان آنها این قطعات را نذر خدایان کرده و از این ارباب انواع طلب آرزو می کرده اند .
انتقال و استمرار این سبک هنری از مادها به دوره هخامنشی را می توان در نقشی مشاهده کرد که باجگزاران خراج خود را به حالت احترام تقدیم می کنند . این خراج ها عمدتاً به صورت اشیاء قیمتی ، دام زنده و خمره ها و … که در مدخل دروازه ملل در تخت جمشید دیده می شود .
این اختلافات در فرم ظاهری لباس آنان تنها نشانگر تعلق آنها به طبقه اجتماعی خاص نیست ، بلکه نمایانگر حد و مرز قبایل است که افراد قبایل نیز دارای لباس و پوشاک ویژه قبیله خود بوده اند .
آثار هنری مربوط به پایان عهد مادها و شاهان نخستین هخامنشی بسیار به هم شباهت دارند .
در حقیقت مبین این واقعیت است که آثار هنری هخامنشیان نیز تاثیر پذیرفته از سبک و ساخت آثار هنری کیمری ها و سکاها بوده است که از طریق مادها به آنها رسیده است .[۲۳۶]
درخت :
کسی که در دشت های خشک و پهناور ایران سفر کرده است تقدس درخت و آب و گیاه را به خوبی می تواند احساس کند . پس از فرسنگ ها راه پیمائی از فراز پشته ای و گردنه ای محیط کوچک سبزی پدیدار می شود که همچون نگینی بر پهنه دشت های خشک و سوزان نشسته است و این احساس از دیرباز در میان مردم ایران وجود دارد و در آنان حالتی تقدس آمیز نسبت به گیاه و سبزه و درخت پدید آورده است قوم روستایی گله پرور ایرانی از هنگامی که پای بر این سرزمین گذاشت و جابجا در این دشت گسترده در کنار واحه های کوچک و بزرگ به زندگی پرداخت به آب و درخت در این سرزمین به آسانی و فراوانی به دست نمی آید و درختی که شاخی بر می آورد و سایه ای می افکند ، گاه حاصل دسترنج چندین نسل گذشته است که فرسنگ ها در دل زمین قنات ایجاد کرده اند و یا آب از چاه های گود بیرون آورده اند و پیداست که محصول چنین رنجی تقدس آمیز است و درختانی چون چنار و سرو و انار که کم و بیش زندگی درازی دارند . خاصه به هنگام کهنسالی مورد ستایش و پرستش قرار می گیرند و هنوز در ایران درختان کهنسال فراوان وجود دارد که مردم برای برآوردن نیازهای خود بدان ها روی می آورند و حتی در برخی از نواحی جنوبی ایران نخل ها را دارای نوعی زندگی بین انسان و گیاه می پندارند و با درختان کم بار سخن می گویند و آنها را به باروری برمی انگیزند . ارزش درخت در ایران چنان بود که اگر کسی درختی را می شکست مجبور بود به جرم این گناه مبلغی بپردازد یا چندین درخت بنشاند . داستان سرو کشمر و تقدس آن معروف است و در شاهنامه و بسیاری از کتب تاریخی ذکر آن رفته است و آنچنان است که زرتشت درخت سروی در کشمر کاشت که به قول دقیقی چنان کهن شده بود که کمند بر گرد آن نگشتی و متوکل عباسی به طاهر بن عبدالله حاکم خراسان نامه نوشت تا آن را قطع کنند و تنه آن را برای پوشش طاق کاخی به بغداد ببرند . ایرانیان حاضر شدند پنجاه هزار درهم بدهند تا این درخت بریده نشود ولی طاهر نپذیرفت و درخت را برید . هنگام افتادن درخت زمین لرزید و کار بزها خلل یافت و گویند آن سرو ۱۴۵۰ سال زندگی کرده بود . شاخه های این سرو را بر هزار و سیصد شتر بار کردند و به بغداد بردند ولی وقتی رسید متوکل کشته شد پادشاهان هخامنشی به پروردن درخت توجهی ویژه داشتند و در پیرامون کاخ های خود باغ های بزرگ پر درخت ایجاد می کردند که بدانها پردیس می گفتند و همین باغ ها مفهوم پارادایس را در یونان کهن به معنی بهشت و سپس در کشورهای اروپایی به وجود آورد . گزنفون در کتاب اکونومیک آورده است که کوروش کوچک برادر اردشیر شاهنشاه هخامنشی هنگامی که لیزاندر فرستاده متحدان را پذیرفت او را به پردیس خود که در سارد ایجاد کرده بود برد و آن باغ زیبا را به او نشان داد . لیزاندر از دیدن درختان زیبایی که با فاصله های معین در خط مستقیم کاشته شده بودند و بوی عطر از آنها برمی آمد مبهوت ماند و با شگفتی گفت من از این همه زیبائی در شگفت مانده ام و کسی را که این باغ را برای تو چنین آراسته است تحسین می کنم کوروش که از این تحسین شاد شده بود گفت لیزاند همه این فاصله ها را خود من اندازه گرفته ام و برخی از این درختان را هم خودم کاشته ام .[۲۳۷]
تاثیر هنر اقوام دیگر نیز دیده می شود و آثار مذکور در یک ترکیب مناسب اجرا گردیده اند . تاثیر هنر مصر در چشم ها از روبرو در صورت ، نیم رخ و چرخش بدن به گونه ای که از روبرو و پاها از پهلو هستند و یا تاثیر نقش برجسته های آشوری و مادی دیده می شوند .
در آنجا بیشتر فضایی روحانی حس می شود و از خشونت و کشمکش مجسمه های آشوری نشانی نیست .[۲۳۸]
ستون های بزرگ و دیوارهای خارجی معابد در مصر همه با صحنه های جنگی تزیین شده اند ، در این صحنه ها پادشاه که بنای جاویدانی به افتخار خود برپا کرده بود از مساعدت های خداوند که وسیله توفیق وی در جنگ ها شده سپاسگذاری می کرد ، این صحنه ها معمولاً شامل کتیبه های تاریخی نیز می باشد که گرچه صحت مطالب آنها مورد تردید است مع ذلک می توان فهرست دقیقی از جنگ های دوره امپراطوری جدید از روی آنها تنظیم کرد ، این صحنه های جنگی گاهی در بدنه داخلی معابد مقبره ای پادشاهان نقش شده .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...