فایل شماره 6091 |
چنین گفت آن لعین را که ای همه دم
لعینش گفت ای مقبول حضرت
اگر بودی بر آن سجده مرا راه
ولی چون حق تعالی این چنین خواست
کلیمش گفت «ای افتاده در بند
لعینش گفت «چون من مهربانی
که همچو نانک او را کینه بیش است
به لعنت گرچه از درگاه دور است
به پیش او رسید ابلیس از دور
چرا سجده نکردی پیش آدم؟»
شدم بی علتی معلول آدم
کلیمی بودمی همچون تو آن گاه
چه گژ گویم نیامده جز چنین راست»
بوَد هرگز تو را یاد خداوند؟»
فراموشش کند هرگز زمانی؟
مرا مهرش درون سینه بیش است»
ولی از قولِ موسی در حضور است
الهینامه، ص۲۱۹
بیان شیخ عطّار، در تتمیم و تکملهی این مطلب است که ابلیس مغلوب مشیّت الهی بود و رانده گشتنش تقدیر خداوندی، و هرگاه ارادهی پروردگار تعلّق گیرد باز مقبول درگاه و مقرب دستگاه خواهد گشت.»[۳۵۵]
استاد فروزانفر در تحلیل عالمانهاش از کل مقاله، مینویسد: «در اینجا شیخ به آغاز مقاله ششم و جواب پدر مبتنی بر عدم نفع و ناسودمندی سحر و گرفتاری هاروت و ماروت که معلمان سحراند در چاه بابل، عطف نظر میکند و میگوید یک جهان سحر ساحران در عصای موسی گم شد و ارزش آن نداشت که با چوبی برابر ایستد، بنگر تا طالب سحر چه مایه دونهمت است که چنین باطل بیارزشی را خواستار میگردد. امّا محرّک اصلی در طلب سحر شیطانی است که در درون جای دارد و باید مسلمان و به سامان شود تا کفر مبدل به ایمان و پژوهش فقه و معرفت جایگزین خواهش سحر شود. این مقاله بدین مطلب پایان میپذیرد و چنان که دیدیم هیچ یک از مقالات گذشته از لحاظ نظم و ترتیب مطلب و وحدت مقصد به پای این مقاله نمیرسد خاصه که شیخ در اینجا از موجودی دفاع میکند که عامّه مردم و بسیاری از خواص ازو نفرت دارند و شب و روزش لعنت میفرستند و او را مسؤل خطاها و اشتباهات خود میانگارند و بنابراین واضح است که وظیفه دشواری بر عهده گرفته و الحق بیانش رسا و دقیق است هرچند که حکما و متکلمین برای محکومیت شیطان دلیلها آوردهاند و جواب غالب این اعتراضات را هم مطابق مبانی فکری خود داده اند امّا سخن شیخ فرّ و رونق دیگر دارد و شیرین و دلنشین است و ظاهراً شیخ ما خود نیز به دشواری وظیفهیی که بر ذمّهی خویش گرفته واقف بوده و به عقیدهی خود توانسته است حق مطلب را ادا کند و از اینرو در پایان مقاله میفرماید:
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بیان کردم کنون سحر حلالت
چو گرد این چنین سحری توان گشت
کزین سحر است جاویدان کمالت
چنین باید شدن نه آن چنان گشت[۳۵۶]
ـ تناقض در برخورد عطّار با شیطان
تناقضاتی در برخورد عطّار با شیطان در آثارش وجود دارد (در بخش اوّل آدم در همین فصل، در دوری از شیطان سخن گفته شده است.) حتی در تذکرهالاولیاء و در جایی به شیوه یی قرآنی و شریعت زدگان از ابلیس دوری میجوید و او را سر دستهی خودخواهان و دنیا را درخت تعلق آشیان او میداند در جایی دیگر از معجزه و معرفتدانی او سخن میراند و این نشان از این است که عطار در دورهی خاصّی از زندگیاش، به حلقهی طرفداران موحدی این شیوه تفکر پیوسته است: «یکی در آمد و شکایت کرد از شیطان، استاد ابوعلی دقاق گفت: درخت تعلق دنیا از میان برکن، تا گنجشک برآن ننشیند؛ که تا آشیان دیو در او بود، مرغان شیطان بر او مینشینند.»(تذکرهالاولیاء، ص ۷ـ۵۶)
«چون او را بردار کردند، ابلیس بیامد و گفت: یکی انا تو گفتی و یکی من؛ چون است که از آن تو رحمت بار آورد و از آن من لعنت؟ حلاج گفت: تو انا به درِ خود بردی و من از خود دور کردم.»(همان، ص ۵۱۹)
عطّار در تذکرهالاولیاء هم، این گونه در حمایت از ابلیس بحث میکند: از زبان مستمری در معجزهی سخن ابلیس در توحید میگوید: «ابلیس را دیدم در میان قومی. به همتش بند کردم، چون آن قوم برفتند، گفتم رها نکنم، بیا در توحید سخن بگوی. ابلیس در میان آمد و فصلی بگفت در توحید. که اگر عارفانه وقت حاصر بودندی همه انگشت به دندان گرفتندی.»(همان، ص ۲۶۹)
خرقانی در معرفتدانی ابلیس گوید: «نگر تا از ابلیس ایمن نباشی؛ که در هفت صد درجه، در معرفت پیش است.»(همان، ص۴۶۹)
ـ تحلیل نهایی
با توجه به اینکه خداوند دربارهی برخورد یهود با کلام الهی میفرماید: مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَکِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا (۴۶)
«برخی از یهودیان سخنان را از جاهای خود منحرف میگردانند (و کلام را از معانی اصلی به دور میدارند و وارونه و چند گونه صحبت میکنند) و میگویند: شنیدیم (سخن تو را و به کار نگرفتیم!) و فرمان نبردیم (و جز عصیان نیفزودیم) بشنو (سخنان ناروا و کاش نشنوی جز) ناشنیدنی را. و (میگفتند:) ما را بپای (ولی) زبان را پیچ میدادند (و بجای: راعِنا، راعینا، یعنی چوپان ما، یا راعناً یعنی: نازیبا، میگفتند…) و (هدفشان) ریشخند دین بود (و نفرین رسول) ولی اگر آنان (به جای این همه سخنان ناروا و کارهای نازیبا) میگفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم و (سخنان ما را) بشنو و به ما مهلت بده (تا حقایق را درک کنیم) به نفع و صلاح ایشان بود و درستتر، ولیکن خداوند آنان را به سبب کفرشان نفرین فرموده است و لذا جز شمار اندکی ایمان نمی آورند.»[۳۵۷]
شگرد اصلی یهود در برخورد با کتاب خویش، تأویل بوده و قرآن به شدت آن را نکوهش کرده و در واقع هر نوع سوءبرداشت و سوءاستفاده و تفسیر به رأی که با اصالت قرآن مخالف باشد، به نوعی تأثیرپذیری از بنیاسرائیل محسوب میشود. همچنان که هر نوع غلوّ در اسلام تأثیرپذیری از بنیاسرائیل است.
در هر حال برداشتهای این چنین از موجودی چون ابلیس با آیات و احادیث مسلّم رسول اکرم(ص) و شریعت اسلامی سازگار نیست و نمی تواند در فرهنگ اسلامی قابل قبول باشد و با توجه به آیهی مذکور، این موضوع در ردیف مجعولات و اسرائیلیات قرار داده شده است.
بخش نهم:
روایات مجعول و اسرائیلیات پیرامون آفرینش و حقیقت محمّدیّه در آثار عطّار
ـ حقیقت محمد(ص) در قرآن
حضرت محمد(ص) فرزند ابوطالب، در سال ۵۷۱ میلادی در شهر مکه متولد شد و در سن ۴۰ سالگی به پیامبری مبعوث شد. «خاتم النبیین و صاحب شریعت مقدّس اسلام است و نام مبارکش ۴ بار در قرآن مجید در آیات ذیل آمده است:[۳۵۸]
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1401-04-05] [ 10:43:00 ب.ظ ]
|