اصلیترین شاخصهای مربوط به قدرت نرم ایران که از قابلیت لازم برای تأثیرگذاری در انقلابهای اجتماعی خیزش عربی ۲۰۱۰ خاورمیانه برخوردار بوده است را میتوان بهصورت ذیل شرح داد:
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
انسجام هویتی در خاورمیانه
بازتولید اندیشه مقاومت در خاورمیانه
آموزههای دینی و احیاگری اسلامی در محیط منطقهای
مقابله گرایی با مداخله قدرتهای بزرگ در خاورمیانه
عدالت گرایی هنجاری در گفتمان سیاسی ایدئولوژیک:. (متقی و رشاد،۱۳۹۰: ۱۱۸ -۱۱۰)
با بررسی روندها و جهتگیریها در تحولات اخیر، میتوان افزایش منابع قدرت نرم ایران در منطقه را در دو محور اساسی بررسی کرد:
الف) اهمیت یافتن ارزشهای انقلاب اسلامی ایران (بر محور دینمحوری، عدالت محوری و سلطهستیزی) در افکار عمومی مردم منطقه با توجه به شباهتهای اهداف و زمینههای انقلاب اسلامی با جنبشهای دینگرای اخیر؛
ب) افزایش موج آمریکاستیزی و اسرائیل ستیزی (در راستای استراتژی نرم ابزارگرایانه ایران در خاورمیانه) در افکار عمومی مردم خاورمیانه که مخاطبان اصلی قدرت نرم هستند، در مقابل زدودن ذهنیتهای منفی از انقلاب اسلامی و نماد عینی آن یعنی جمهوری اسلامی ایران. (هرسیج و دیگران،۱۳۹۱: ۹۱)
ازاینجهت امروزه پدیده بیداری اسلامی منجر به ایجاد چالشی جدید در کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس و در رأس آنها عربستان سعودی و بحرین شده است. این مواضع به همراه موفقیتهای متحدین منطقهای ایران، ازجمله موقعیت حزبالله لبنان پس از جنگ سیوسه روزه موجبات صعود جمهوری اسلامی ایران به جایگاه نخست منطقهای را در زیرمجموعه امنیتی خلیجفارس فراهم نمود.
که خود منجر به تقویت محور جمهوری اسلامی ایران در برابر محور آمریکا، غرب و رژیم صهیونیستی خواهد شد. چنین شرایطی محوریت ایران را در خاورمیانه بیشازپیش تثبیت خواهد کرد. به عقیده خود اروپاییها ” ایران برای نخستین بار رهبری منطقه خاورمیانه را در دست گرفته است. ایران آنقدر برگ برنده در دست دارد که به یک قدرت درجه اول در جهان تبدیل شود”(خاویر سولانا، مسئول سابق هماهنگکننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا). همچنین پیشتر از این موسسه سلطنتی چت هاوس انگلیس که متشکل از ۱۷ محقق برجسته انگلیسی است در ارزیابی از قدرت ایران و آمریکا پیشبینی کرد که قدرت نرم ایران حرف آخر را خواهد زد. این موسسه در گزارش خود تأکید کرد که: “سیر تحولات خاورمیانه نشان میدهد که، ایران محبوبیت و دامنه نفوذ خود در منطقه را گسترش داده است” .(www.rajanews.com)
۵-۱-۳ ایران هراسی و شیعه هراسی
انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷/ ۱۹۷۹ م. مهمترین جرقه آغاز خیزش و تقویت شیعه را به وجود آورد و شیعیان در کشورهای مختلف منطقه، آن را نقطه امید و ایران را مأمنی برای خود تصور کردند. هرچند مسلمانان اعم از شیعه و سنی به انقلاب اسلامی ایران دل بستند و آن را تجسم آمال خود یافتند، شیعیان دلبستگی خاصی به آن پیدا کردند. ازاینرو، یکی از مهمترین انگیزههای مخالفت با انقلاب اسلامی بهویژه در کشورهای عربی، نگرانی از خیزش شیعیان منطقه برای دستیابی به حقوق انسانی خود و درنتیجه، بیثباتی این حکومتها بود. اشغال عراق و شکلگیری حکومت با اکثریت شیعه در انتخابات سال ۲۰۰۵، مساله قدرت گیری شیعه را مجدداً مطرح کرد و موجب نگرانی در جهان عرب شد. این بار تفاوت در این بود که برای اولین بار در جهان عرب سنی، یک دولت عربی شیعه شکل میگرفت. عراق بهعنوان یکی از قدرتهای عمده عربی و یکی از پرچمداران ناسیونالیسم عربی پس از سرنگونی صدام، تحت کنترل دولتی قرار گرفت که بر اساس ضوابط دمکراتیک توسط اکثریت شیعیان، اداره میشود.
در این هنگام درواقع، دو ادعا بهطور همزمان مطرح شد: نخست، قدرت گیری شیعه در منطقه منجر به شکلگیری یک بلوک شیعی شده است و دوم، این بلوک شیعی توسط تهران هدایت خواهد شد. .(Walker, 2006)
در اواخر سال ۲۰۰۴ زمانی که از یکسو، بحران هستهای ایران به اوج خود رسیده بود و از سوی دیگر، عراق به سمت جنگ داخلی شتاب گرفته بود، ملک عبدالله دوم – پادشاه اردن – ادعا کرد نتیجه اصلی جنگ در عراق، شکلگیری یک هلال شیعی تحت سلطه ایران بوده است. از دید او: اگر احزاب یا سیاستمداران طرفدار ایران بر دولت جدید عراق مسلط شوند، یک » هلال جدید شامل جنبشها یا حکومتهای مسلط شیعه از ایران تا عراق، سوریه و لبنان ظاهر خواهد شد که موجب برهم زدن موازنه قوای موجود میان شیعه و سنی شده و چالش جدیدی برای منافع آمریکا و متحدانش خواهد بود …. برنامه ریزان استراتژیک در دنیا باید در مورد این احتمال، آگاهی داشته باشند .(Wright and Baker, 2004)
اندیشمندان و محققان نیز در تفسیر تبعات اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ توسط نیروهای آمریکایی از پدیده قدرت گیری شیعیان از مفاهیمی چون احیای شیعه، خیزش شیعه، محور شیعه، پان شیعیسم، بینالملل شیعه، رنسانس شیعه، بلوک شیعه، امپراتوری شیعه، شیعیتستان و بیداری شیعه استفاده کرده اند. البته، هشدار نسبت به شیعه از قبل وجود داشته و عمدت ا سنیهای وهابی عربستان به این امر دامن زدهاند؛ برای نمونه، صفر احوالی – یکی از علمای وهابی عربستان سعودی – در سال ۱۹۹۱م. و پس از قیام شیعیان جنوب عراق، نسبت به شکلگیری یک «قوس رافضی» (شامل شیعیان افغانستان، پاکستان، ایران، عراق، علویهای ترکیه و سوریه، و شیعیان لبنان) که منظور همان شیعی است، هشدار داده بود .(Sefr al-Hawali, 1991)
نصر در این مرود معتقد است پان شیعیسم به حکومت مشخصی ارتباط ندارد بلکه به این معناست که شیعیان در کل منطقه میتوانند تقاضاهای بیشتری داشته باشند و آنها را به دست آورند.
. (Nasr, 2006: 179 – 184)
ماکسیمیلیان ترهاله – کارشناس آلمانی خلیجفارس – ضمن طرح سؤال در مورد خیزش شیعه، شکلگیری یک هلال شیعی را رد میکند. وی معتقد است اشغال عراق و بعدازآن جنگ ۳۳ روزه اسرائیل و حزبالله، موجب شد شیعیان کشورهای عربی از حالت گرفتاری فراموششدگی خارج شوند. مطابق دیدگاه وی، اهمیت یافتن شیعه در منطقه به سبب سه تحول به هم مرتبط در خاورمیانه بوده است: نخست، افزایش اهمیت ژئوپلیتیک ایران پس از سقوط طالبان در کابل و صدام د ر بغداد است. دوم، عبارت از افزایش آگاهی شیعیان در کشورهای منطقه است که به سیاست آمریکا برای ایجاد و گسترش مردمسالاری در منطقه ارتباط دارد. در حال حاضر شیعیان ساکن کشورهای منطقه که عمدتاً دولتهای سنی دارند، بهصورت آشکارتر خواهان کسب و رعایت حقوق خود شدهاند و سرانجام، تحول سوم عبارت از کاهش قدرت آمریکا در عراق همراه با توانایی ایران در مقابله با فشارهای بینالمللی برای توقف فعالیتهای هستهای خود است. البته، نویسنده اشارهای به شکست اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه و تأثیر عمده آن در قدرت گیری شیعه نمینماید. ترهاله در مقاله خود به انکار ادعای شکلگیری هلال شیعی میپردازد- که بعداً به آن اشاره خواهیم کرد . (Terhalle, 2007)
در این میان پروژه ایران هراسی نیز در ادامه بهعنوان مکمل از جانب غرب و کشورهای عرب ادامه پیدا کرد. کشورهای منطقه درواقع ایران هراسی و شیعه هراسی را در قامت ایران تعریف کرده و بازیگر موردنظر آنها قطعاً ایران است. این در حالی است که در سایر کشورهای منطقه شیعیان در عرصه سیاسی و اقتصادی حضور دارند، احزاب مخالف دارند ولی این مساله سبب هراس و نگرانی آنها نگردیده است. این بدان علت است که اعراب قدرتیابی شیعیان در منطقه پس از ۲۰۰۳ را که بسیار مشهود و گسترده بوده را از چشم ایران میبینند. روی کار آمدن دولت شیعی در عراق، افزایش نقش ایران در سوریه، جنگ لبنان و فلسطین در ۲۰۰۶، تقویت گروه های جهادی و … نشان از افزایش قدرت شیعیان در منطقه داشته است که زمینه ترس و نگرانی اعراب از ایران را دوچندان کرده است.
درعینحال وجود عللی چون برنامهی هستهای ایران و دستیابی به انرژی صلحآمیز از طرف ایران برای اعراب ناخوشایند جلوه کرده و عدم اعتماد به برنامه هستهای ایران موجب مخالفت با این طرح و اتهام به ایران مبیّن بر ساخت سلاح اتمی شده است. که مخالفت خود را در قالبهای مختلفی از زیستمحیطی گرفته تا امنیتی مطرح کرده اند.
در عین این امر وجود اختلافات ارضی و مرزی با برخی از اعضای شورا خود زمینهای برای گسترش تنش و رویکرد تهاجمی اعراب حوزه خلیج و همچنین افزایش بدبینی نسبت به ایران را دوچندان کرده است.
درواقع میتوان برخی از علل پروژه ایران هراسی و شیعه هراسی از جانب اعراب را در دلایل زیر عنوان کرد:
۱- غلبه بر بحران مشروعیت
۲- تضعیف رقیب دیرینه منطقهای خود (ایران)
۳- استفاده ابزاری جهت حضور نیروهای خارجی در منطقه
۴- طرح ایدئولوژی خود بهعنوان ایدئولوژی غالب (وهابیسم)
با وقوع تحولات بیداری اسلامی در منطقه پروژه ایران هراسی و شیعه هراسی وارد مرحله ای تازه شد. بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی با الهام از انقلاب اسلامی ایران بهعنوان خیزشی در جهت مقابله با طلسم اختاپوس استبداد داخلی، وابستگی سیاسی و اقتصادی خارجی، تحقیر فرهنگی و بازگشت به خویشتن و اصالتهای فرهنگی خود بود. و در این میان انقلاب اسلامی، بهعنوان پدیدهای که بر مبنای باورهای دینی بنیان و بر اساس شیوه های نوین مردمسالاری، ساختار سیاسی بدیل را به جهانیان عرضه داشت، اکنون الگوی مدیریتی جدیدی را برای مقاومت و بیداری در منطقه شده بود. (مقیمی و ستوده، ۱۳۹۲: ۲۵۲)
ارزیابی مجدد حکومت و ساختار در کشورهای خاورمیانه و بهزعم بسیاری از تحلیلگران حاکی از ارتباط و الهام این خیزشها از انقلاب ایران دارد .(Dareieni, 2011: 12) درواقع بیداری اسلامی بهعنوان یک پدیده متأثر از نهضت فکری جمهوری اسلامی در عصر امروز در قالب جنبش اجتماعی و سازمانی ظاهرشده است. بیتردید انقلاب اسلامی عامل عمدهای بیداری اسلامی بوده است و نقش ویژه در بیداری ملل مسلمانان منطقه ایفا کرده است این جنبشها تحت تأثیر انقلاب ایران و ایدئولوژی اسلامی ایران توانسته سبب افزایش حاکمیت هویت مذهبی در کشورهای خاورمیانه و نفوذ بیشتر ایران منجر شود .(Nordland and kirkpatrick,2011: 8) که جهتگیری ایران نسبت به پدیده بیداری اسلامی و خیزشهای مردمی منطقه، استکبارستیزی و مقابله با زیادهخواهی امریکا در منطقه، حمایت از مسلمانان لبنان و فلسطین، و همچنین گفتارها و رفتارهای ایدئولوژیک ایران در عراق نیز خود دلیلی بر حمایت از تحولات اخیر در منطقه و مخالفت با سیاست سرکوب توسط اعراب منطقه بود. (برزگر، ۱۳۸۸: ۱۱۵)
درواقع با تحولات اخیر بیداری در منطقه تنش بین ایران و کشورهای عرب حوزه خلیجفارس تشدید شده است در پی این تحولات نفوذ ایران بهطور بالقوه گسترش پیداکرده است بهعنوانمثال در مصر پس ارز سقوط مبارک، روابط ایران و مصر رو به بهبودی نهاد که نشان آن را میتوان از عبور دو کشتی جنگی ایران از کانال سوئز برای رسیدن به سوریه با اجازه مصر که خود سبب نگرانی و هراس کشورهای عرب خلیجفارس را موجب گردید (Lynch, 2011:4) . روند افزایش قدرت و نفوذ ایران با تحولات بحرین و یمن افزایش و در تحولات سوریه به اوج خود رسید. ازاینجهت ترس و نگرانی گذشته اعراب دوچندان قبل بر آنها مستولی شده و اسباب هراس آنها را موجب گردید. زیرا آنها باسابقه انقلابی ایران، حضور در منطقه، حمایت از جنبشهای آزادیبخش و حمایت از مظلومین احتمال وقوع انقلاب و تکرار انقلاب ۵۷ ایران را برای خود تصویر میکردند.
ازاینجهت پروژه ایران هراسی و شیعه هراسی در این دوره بسیار گستردهتر از قبل در لوای دخالت ایران در امور داخلی کشورهای عرب منطقه از طریق تحریک و تقویت گروهای معارض و برهم زدن نظم داخلی این کشورها مطرح گشت. و بیشازپیش ایران را متهم به دخالت در امور داخلی خود کردند.
دلایل افزایش ایران هراسی از جانب اعراب حوزه خلیجفارس در جریان تحولات عربی را میتوان در موارد زیر عنوان کرد:
۱- معطوف کردن دلایل ناآرامیها به عامل خارجی نه داخلی
۲- انگ خارجی زدن به خیزشها جهت سرکوب بیشتر شیعیان
۳- متهم کردن ایران به دخالت در امور داخلی جهت مخدوش کردن چهره ایران و جلوگیری آن از تبدیلشدن به دولت سرمشق برای این تحولات
۴- فضاسازی رسانهای جهت کاهش نفوذ ایران در منطقه
۵- محکومیت ایران در جامع بین المللی
فصل چهارم
بیداری اسلامی و اثرات آن بر روابط ایران و شورایهمکاریخلیج فارس
(۲۰۱۰- ۲۰۱۳)
۱-۴ نتیجه تأثیر بیداری بر روابط ایران و شورای همکاری خلیجفارس
۱-۱-۴ تشدید تقابلات و رقابتهای منطقهای
تحولات اخیر در کشورهای عرب منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بر سیاستگذاریهای کشورهای حوزه خلیجفارس تأثیر بسزایی گذاشته است و هرکدام از کشورهای این زیرسیستم، موضع خاص خود را در قبال خیزشهای مردمی خاورمیانه و شمال آفریقا پیگیری میکنند. کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس نیز بر اساس منافع و ارزشهایی که برای خود ترسیم نمودهاند، به تصمیم سازی و واکنش در قبال تحولات سیاسی اخیر در خاورمیانه اتخاذ کردهاند. شورای همکاری خلیجفارس بهعنوان یک نهاد منطقهای بهرغم اختلافات داخلی خود سعی کرده است سیاستهای یکنواختی را در قبال خیزشهای مردمی جهان عرب اتخاذ کند و ضمن تلاش برای ممانعت از تضعیف محور اعتدال عربی، از قدرت گرفتن شیعیان جلوگیری کند و حتی ادامه حکومت شیعیان در سوریه و عراق را با چالش جدی مواجه کند. آنها در برای اجرای و تحقق منویات خویش سیاستهای جلوگیری از تحرکات منطقهای ایران از طریق سرکوب کانونهای انقلابی منطقه، تضعیف متحدین ایران در منطقه ازجمله سوریه از طریق ائتلاف و اتحاد با بازیگران منطقهای، ایجاد شکاف در ژئوپلیتیک محور مقاومت و … اشاره داشت که شرح مبسوط آن در زیر ارائه میشود.
۱-۱-۱-۴ جلوگیری از تحرکات منطقهای ایران
شورای همکاری با سلطاننشینهای حاشیه خلیجفارس همواره نگران از گسترش امواج اسلامخواهی، مردمسالاری و تجدیدنظرطلبانه مخالف است. شورا یکی از حربههای خویش را برای تضعیف محور مقاومت و گسترش تلاش برای دست بالا داشتن در حوادث اخیر سعی کرد که با حرکتهای مردمی_ اسلامی که در منطقه در حال رخ دادن بود مخالفت و آنها را سرکوب نماید ازاینجهت دو نمونه بارز مداخله و اتخاذ سیاست تهاجمی نسبت به خیزشها را در بحرین و یمن شاهدیم.
۱-۱-۱-۱-۴ بحرین:
این در حالی است که کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس در برخورد با تحولات بحرین روندی کاملاً متفاوت در پیش گرفتند و علاوه بر اینکه از قیام مردمی بحرین حمایت نکردهاند حتی به کمک رژیم آل خلیفه شتافتند و با اعزام نیروی نظامی سپر جزیره[۴] سعی کردند تظاهرات مردم بحرین را سرکوب کنند هرچند که حتی بر اساس مفاد توافقنامه شورای همکاری خلیجفارس حق چنین اقدامی را نداشتند اما امارات متحده عربی و عربستان سعودی به اعزام نیروی نظامی تحت لوای نیروی سپر جزیره به بحرین مبادرت کردند.
مهمترین تحرک شورای همکاری خلیجفارس را میتوان در تصمیمات این شورا در بحرین مشاهده کرد. قیام ۱۴ فوریه مردم بحرین در حالی ادامه داشت که در ماه مارس، شورا با نام حمایت از یکی از اعضا طرح ورود نظامی به این کشور را اعلام کرد. بر اساس تصمیم شورا نیروهایی متشکل از کشورهای امارات، عربستان و کویت برای حمایت از حکومت آل خلیفه تحت نام «سپر جزیره» وارد بحرین شدند. شورا با این اقدام تلاش داشت تا ضمن سرکوب قیام مردمی و جلوگیری از الگو شدن و تبدیل به دولت سرمشق شدن آن برای سایر کشورهای عربی منطقه از این مقوله برای بیان اقتدار نظامی خویش بهرهبرداری کند. البته بازیگر اصلی این طرح عربستان بوده و سایر کشورها بیشتر جنبه حامی و توجیهکننده اقدامات عربستان را داشتهاند.
بحرین بهعنوان یکی از شش کشور عضو شورای همکاری خلیجفارس، با توجه به زمینه های فرهنگی و تاریخی خاص، در روند خیزشهای منطقهای خیزشهای مردمی در جهان عرب دچار بحران عمیقی شد. با توجه به اشتراکات و تشابهات ساختار سیاسی و حتی وضعیت اقتصادی کشورهای شورا، رهبران این شورا واکنش و سیاست جمعی مشترکی در قبال بحران بحرین اتخاذ نمودند. بهبیاندیگر فهم و احساس تهدید مشترک رژیمهای سیاسی جنوب خلیجفارس باعث شد تا این کشورها به محوریت عربستان تلاش نمایند رویکرد مشترک و منسجمی را برای مهار و مدیریت بحران و ممانعت از اشاعه آن به سایر کشورها عضو اتخاذ نمایند. علاوه بر این بحران بحرین، بر روابط شورا با سایر بازیگران منطقهای به خصوص بازیگران متأثر از این بحران تأثیرگذار بود. بهطوریکه میتوان به رویکرد تقریباً مشترک شورا در قبال ایران اشاره داشت. (اسدی، ۱۳۹۰)
این معاضدت به دلیل اهداف و منافع متعارضی است که دو طرف دعوا در بحران اخیر پیگیری میکنند، بهنحویکه رویکرد دو بازیگر در تقابل با یکدیگر قرار داشته است و در جبهه علیه دیگری قرار داشته اند. بهطورکلی همه کشورهای عربی، کمابیش در برابر خیزش شیعیان بحرین موضع مخالفت گرفتند حتی همانهایی که گاه با ناراضیان و مخالفان در لیبی و یمن حمایت کرده بودند. (حمیدی، ۱۳۹۰: ۴۷) کشورهای عضو شورای همکاری سعی کردند با القای این موضوع که اعتراضات در بحرین جنبه فرقه ای و منطقهای دارد و بخصوص باعث گسترش نفوذ ایران در منطقه میشود، بحران را مهار نمایند.. بااینحال تلاش بسیاری از سوی رژیم آل خلیفه و رسانههای غربی صورت گرفت تا قیام مردم بحرین را جنبشی فرقه ای و شیعی و متأثر از ایران معرفی کنند. بهطوریکه اینگونه اتهامات و شکیات در ایجاد شکاف بین تشیع و اهل تسنن بحرینی مشارکتکننده در قیام و همچنین بسترسازی منطقهای و بین المللی برای سرکوب قیام بیتأثیر نبود. (نیاکویی، ۱۳۹۰: ۲۸۵)
[یکشنبه 1401-04-05] [ 11:16:00 ب.ظ ]
|