فایل شماره 5802 |
نمودار ۴-۱۲-مقایسه میانگین نمره دل پذیر بودن در دو گروه ………..………..۱۱۳
نمودار ۴-۱۳-مقایسه میانگین نمره روان نژندی در دو گروه………..…………..۱۱۴
نمودار ۴-۱۴-مقایسه میانگین نمره استرس در دو گروه ………….……….….. ۱۱۵
چکیده
هدف پژوهش حاضر، مقایسه مقایسه ی ویژگیهای شخصیتی، سبکهای مقابله ای و میزان استرس والدین نوجوانان دارای اختلال سلوک با والدین نوجوانان عادی بود. بدین منظور از میان نوجوانان گروه سنی ۱۰-۱۴ مراجعه کننده به مراکز مشاوره آموزش و پرورش منطقه ۵ اصفهان که تعداد ۱۰۷ نفر در یک دوره دو ماهه بود تعداد ۵۰ نفر که در چک لیست اسکید نمره لازم را کسب کرده بودند انتخاب شده و والدین آنها با پرسشنامه های نئو، سبکهای مقابله ای لازاروس و پرسشنامه استرس مورد مقایسه با ۵۰ والد دارای فرزند عادی قرار گرفتند. نتایج تجزیه و تحلیل آزمون t نشان داد که بین استرس والدین دارای نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک با استرس والدین دارای نوجوان عادی تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین بین مقابله مستقیم، فاصله گرفتن، طلب حمایت اجتماعی، پذیرش مسولیت، گریز – اجتناب، حل مساله برنامه ریزی شده و ارزیابی مجدد مثبت در آزمون سبکهای مقابله ای در والدین دارای نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک با والدین دارای نوجوان عادی تفاوت معناداری وجود دارد. یافته نشان داد که در ویژگیهای شخصیتی دو گروه بین روان نژندی و برون گرایی تفاوت معناداری وجود دارد ولی بین نمره انعطاف پذیری، مسئولیت پذیری و دلپذیر بودن بین دو گروه تفاوت معناداری وجود ندارد .
واژه های کلیدی: ویژگیهای شخصیتی- سبکهای مقابله ای- استرس و اختلال سلوک
فصل اول
مقدمه
۱-۱ مقدمه
بررسی تاریخچه اختلالهای روانی نشان میدهد که همواره این اختلالها همراه و همزاد بشر بوده و هست و انسانها جهت پیشگیری و درمان آنها به شیوههای مناسب و نامناسب متوّسل میشوند (احمدزاده ۱۳۸۴،۲۵).
با توجه به اهمیتی که جوامع امروزی برای تداوم و بقا سلامت و بهداشت روانی افراد جامعه قائل است بررسی و شناخت عواملی که به پایداری و موفقیّت در تحقق سلامت روان منجر میگردد ضروری به نظر میرسد. نکته دیگری که پرداختن به آن در مطالعات مربوط به بهداشت و سلامت روانی حائز اهمیت است نقش والدین و خانواده است. پدر و مادر ما زمینه ساز بهداشت و سلامت روانی فرد، جامعه و نسل آینده است. افراد خانواده به ویژه پدر و مادر میتوانند عمیقترین تجربههای عشق و علاقه و صمیمیّت و آرامش را در محیط گرم خانواده بیابند و در عین حال میتوانند عمیقترین نفرتها و بیعلاقگیها و انواع ضربههای جسمانی و روانی را در خانواده متحمل شوند. دستیابی به جامعه سالم، آشکارا در گرو سلامت خانواده است و تحقق خانواده سالم، مشروط به برخورداری افراد آن از سلامت روانی و داشتن رابطههای مطلوب با یکدیگر است. از این رو، سالمسازی اعضای خانواده، پدر و مادر و رابطههایشان بیگمان آثار مثبتی را در جامعه به دنبال خواهد داشت (پورعابدی ۱۳۸۰ ،۶۷).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
رابطه پدر و مادر با فرزندان یکی از قویترین رابطههای انسانی است که کیفیت آن پیامدهای گوناگونی برای فرزندان و دیگر اعضای خانواده و در نهایت جامعه دارد. هر چه تعامل میان والدین بیشتر باشد و این تعاملها توأم با محبت و صمیمیت بیشتری باشد نه تنها موجب استحکام پیوند خانواده خواهد شد، بلکه سلامت و آرامش روحی و روانی اعضای خانواده نیز تضمین میشود (احمدزاده ۱۳۸۴ ،۸۷).
بنابراین با توجه به این که یکی از عوامل مؤثر بر سلامت روانی والدین است، در این پژوهش قصد بر این است که رابطه بین ویژگیهای شخصیتی، سبکهای مقابله ای و میزان استرس والدین نوجوانان دارای اختلال سلوک با والدین نوجوانان عادی بررسی می شود.
۱-۲ بیان مساله
یکی از بارزترین خصوصیات انسان تعامل و ارتباط با یکدیگر است. اصلیترین منبع ارتباطی انسانها والدین هستند و این تعاملات نقش اساسی در شکلدهی ابعاد شخصیتی فرد دارند. بل معتقد است که مادر اوّلین پایگاه شکلگیری افکار و عقاید کودک در مورد خود و محیط ساختارهای ذهنی، سلامت روانی و شخصیتی آنان محسوب میشود.
به طور کلی زمینهای که رشد فرد در دورههای مختلف زندگی در آن اتفاق میافتد تا حدود زیادی میتواند سلامت روانی را تعیین کند. یکی از مدلهای مطرح شده در این زمینه متعلّق به برافن برنر ( جاودان ۱۳۸۵،۲۳-۲۰) است. طرز تفّکرها و شیوه زندگی در خانواده پایهریزی میشود و سپس توسط مربیان مهدکودک، آموزگاران، دبیران مدارس و دیگر افراد مهّم شکل میگیرد. در صورتی که پایه این روابط و تعاملات به نحو شایسته و مبتنی بر احترام و حقوق متقابل صورت گیرد، میتوان انتظار داشت افرادی سالم و دارای رفتارهای سنجیده پرورش یابند.
والدین و مربیان نا آگاه به مسائل روانی و تربیتی در بسیاری از موارد با طرد کردن کودکان و نوجوانان اعمال فشار و بیتوجهی باعث بروز رفتارهای نابهنجار، احساس خصومت، کینه و خشم میگردند.
شواهد نشان میدهد که رابطه مادر و کودک نقش برجستهای در سلامت روانی و یا بروز اختلال در رشد روانی و ذهنی کودک دارد زیرا، واکنشهای مادر نسبت به کودک و نحوه ارتباط مادر با فرزندان تا حدودی زیاد میتواند بر تصور کودک از خودش تأثیر بگذارد( ولمن ۱۹۸۸، ۱۹۰) عقیده دارد که بسیاری از علائم روان تنی و اختلالهای روانی – رفتاری بیانگر واکنشهای کودک به نگرش مادر است. به عنوان مثال، توجه به حقوق دیگران، حفظ شخصیت و احترام دیگران، میزان شکیبایی در برابر مصائب رفتن به وادی بزهکاری و . . . تا حدود زیادی بر تجارب خانوادگی بستگی دارد.
ارتباط مؤثر، سنگ زیربنای خانواده سالم است. به عبارت دیگر، وقتی خانوادهای از الگوهای ارتباط مؤثر استفاده میکند، انتقال و درک روشنی از محتوا و قصد هر پیامی را دارد و مسئولیت اجتماعی کردن فرزندان و دستیابی به نیازهای روانی اعضای خانواده را به خوبی انجام میدهد (ابراهیمی ۱۳۸۵،۱۲۸). بررسیهای انجام شده درباره خانواده عمدتاً بر این فرض استوار بودند که بیماری هر عضو یک خانواده علامت بیماری خانواده (پدر و مادر) است، و در مورد اختلالهای روانی شدید میتوان آنها را به بیماری روانی و اختلالات غیر قابل انکار والدین نسبت داد.
اکثر محققان که تأثیر تعارضات خانوادگی در بروز مشکلات فرزندان را مورد بررسی قرار دادهاند، بر دگرگونی نحوه ارتباط – والد فرزند توجه داشته، و در تبیین نقش تعارضات پدر و مادر در بروز مشکلات رفتاری، کنشهای متقابل اعضای خانواده را دارای اهمیت بسیار یافتهاند. یافتههای مرتبط با تأثیر خانواده بر سلامت فرزندان مبتنی بر نظریه یادگیری اجتماعی است (سعادتمند ۱۳۸۴،۴۵)
مطالعات مربوط به فرزندان با والدین دارای آسیبهای روانی و فرزندان والدین دارای آسیبهای روانی کمتر و مقایسه آنها باهم تفاوت معناداری را نشان میدهد. اگر روابط اعضای خانواده و کانون خانواده دچار عدم تعادل گردد و به عبارت دیگر خود تبدیل به یک دنیای بیمارگونه شود، میتواند زمینهساز اختلالها و نابسامانیهای روانی فراوان در فرزندان گردد (اسماعیلی ۱۳۸۳،۷۰-۶۵). علاوه بر این سیزر نشان میدهد که پذیرش بیش از حد مجاز در خانه با رفتار پرخاشگرانه و ضد اجتماعی فرزندان همبستگی دارد .
سینگر و وینر به تأثیر فضای حاکم بر خانواده و سلامت روان فرزندان معتقدند. این پژوهشگران از تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهاند که معمولاً رابطه بین دو فرزند سالم از نظر روانی، تا اندازهای هدفدار و باثبات است. امّا والدینی که دارای اختلالات عاطفی – روانی هستند، به علّت عدم توانایی در تمرکز و داشتن افکار منقطع و تضاد عاطفی دارای ارتباط نامشخص، بیسازمان و غیر متمرکز با فرزندانشان هستند، به گونهای که این فرزندان از داشتن ارتباطی معین، روشن، هدفدار و با دوام محروم هستند (سعادتمند ۱۳۸۴،۵۶)
تمامی این تحقیقات نشان میدهد یکی از منابع مهّم و مؤثر بر سلامت روان فرزندان محیط خانواده است. اگر منابع خانواده برای سازگاری با فشارهای روانی ناکافی باشد، خانواده مجبور به تحمل بار سنگین میشود. تغییرات و فشارها در زندگی خانواده به ظرفیت واحد خانوار فشار میآورد. بنابراین، میتوان بعضی از نتایج منفی مثل بیماری را در اعضای خانواده پیشبینی کرد.
امکان ابتلا به اختلالهای روانی برای همه افراد جامعه وجود دارد و هیچ انسانی از فشارهای روانی و اجتماعی مصون نیست، این پدیده خطری است که مرتباً نسل فعلی و آینده را تهدید میکند و زیانهای فردی و اجتماعی، خانوادگی، فرهنگی و اقتصادی زیادی در بر خواهد گرفت.
کودکان و نوجوانانی که قوانین اجتماعی را زیر پا می گذارندو با رفتارهای آزار گرانه وگرایش های پرخاشگرانه مانند سرقت، خرابکاری، آتش سوزی عمدی، دروغگویی، ولگردی و فرار که مستلزم شکستن سنت ها، ارزش ها و قوانین اجتماعی است و همچنین رفتارهایی که کنش های روانی و اجتماعی فرد را در منزل، مدرسه و گروه های اجتماعی دچار مشکل می سازد، دچار اختلال سلوک هستند(مفیت و دیگران ۲۰۰۱). کودکان دارای رفتارهای بزهکارانه در یک سیستم مجرمانه قضاوتی و حقوقی به کودکانی گفته می شود که قوانین را زیر پا می گذارند و آنها را نادیده می گیرند(لوبر ۲۰۰۵،۱۲۱). این رفتارها دامنه ای از رفتن به سینما بدون بلیط تا دگر کشی را شامل می شود(هین شا ۲۰۰۸ ؛ ۲۸).
نتایج تحقیقات نشان داده است که گونه های خاصی از اختلالهای رفتاری مانند اختلال سلوک و اختلال نافرمانی مقابله ای در بین دیگر اختلالات روانی دوران مدرسه از فراوانی بالایی برخوردار است. اینگونه رفتارهای اغتشاش گر در موقعیت های مدرسه به صورت درگیریهای مکرر و تعارض آمیز با همسالان، معلمان و دیگران خود را نشان می دهد(لطفی کاشانی و وزیری ۱۳۸۹،۷۸).
این تحقیق ضمن تاکید بر چند عاملی بودن این اختلال از زاویه خانواده، ویژگیهای والدین، سبکهای مقابله ای و استرس والدین مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد. بدیهی است مطالعه رشد و تحول کودکان بدون در نظر گرفتن الگوهای تربیتی و شرایط حاکم بر محیط خانواده، امری نارسا و ناقص است.
خانواده، اولین پایه گذار شخصیت، ارزش ها و معیارهای فکری کودکان است که نقش مهمی در تعیین سرنوشت و سبک زندکی فرد دارد. تاثیر خانواده به عنوان نخستین و مؤثرترین واحد اجتماعی بر فرزندان، امری بدیهی و مشخص است در جریان رشد کودک، محیط و شرایط خانواده یک عامل مثبت و مهیاکننده زمینه های رشد و یا یک عامل مخل و بازدارنده است.
وبستر-استراسون و داهل (۱۹۹۵) نشان می دهند که والدین کودکان با اختلال رفتار، اغلب مهارتهای تربیتی مهم را ندارند. این والدین در استفاده از مقررات، خشن و خرده گیر، ناسازگار، دمدمی و مسامحه کار اند، احتمال کمی وجود دارد که فرزندان خود را هدایت کنند و اغلب رفتارهای اجتماعی کودکشان را تنبیه و رفتارهای منفی را تقویت می کنند.
مطالعات نشان می دهد که اکثر خانواده هایی که از یک منبع مقابله مناسب استفاده می کردند، عملکرد بهتری داشتند (کیم و دیگران ۲۰۰۳،۲۰۳). هنگامی که افراد در یک موقعیت استرس زا قرار می گیرند سعی می کنند از فشارهای روانی ناشی از آن موقعیت با بهره گرفتن از شیوه های مقابله مناسب اجتناب کنند. فشارهای روانی از عوامل موثر در شکل گیری اختلالات است. تمام اختلالات موجود از جهاتی با استرس در ارتباطند (شاملو ۱۳۷۸،۱۲۶).
استرس زمانی رخ می دهد که مطالبات، فراتر از منابع سازشی فرد باشند. مقابله، توسط نظریه پردازان به عنوان کوشش هایی برای بالابردن سازش بین شخصیت و محیط و یا به عنوان تلاش هایی برای اداره رویدادهایی که استرس زا درک می شوند، تعریف می شوند (لازاروس و فولکمن ۱۹۸۴،۹۸).
در ارتباط با شخصیت و راهبردهای مقابله ای فرض بر این است که شخصیت تعیین کننده راهبردهای مقابله ای است. الگوی دیگر بیان می دارد که شخصیت و مقابله به طور مستقل و جداگانه در شکل گیری ناسازگاری سهیم هستند (جزایری، جعفری زاده و پورشهباز ۱۳۸۲،۱۰۵). با توجه به اینکه ویژگیهای شخصیتی افراد نسبتا ثابت است و والدین در شیوه های تربیتی خود تحت تاثیر شخصیت، سبکهای مقابلهای و استرس خود قرار دارند، بنابراین این تحقیق سعی دارد به این سوال اساسی پاسخ دهد که آیا بین ویژگیهای شخصیتی، سبکهای مقابله ای و استرس والدینی که دارای نوجوان مبتلا به اختلال سلوک هستند با والدین دارای نوجوان عادی تفاوت وجود دارد؟
۱-۳ اهمیت و ضرورت تحقیق
بسیاری از محققان، اختلالات رفتاری را اختلالات شایع و ناتوان کننده ای می دانندکه برای خانواده، محیط و کودک، مشکلات بسیاری ایجاد می کند. از آنجایی که اختلالات رفتاری معمولا نخستین بار در سالهای آغازین دوره ی ابتدایی مشاهده شده و بین ۸ تا ۱۵ سالگی به اوج خود میرسند (شکوهی یکتا و پرند ۱۳۸۴،۱۳۳) توجه به این موضوع می تواند اهمیت خاصی داشته باشد، به خصوص که کودکان دارای اختلالات رفتاری معمولا فراخنای توجه ی کوتاه و عزت نفس پایین داشته و به آسانی ناکام می شوند (سوزرو و والر ۲۰۰۶ ،۱۰۲) پژوهشهایی که به بررسی تاثیر الگوهای تعامل خانوادگی در ایجاد اختلالات رفتاری و عاطفی کودکان پرداخته اند، از یک سو این اختلالات را نوعی واکنش کودک نسبت به نابسامانیهای خانوادگی دانسته اند (جانستون و مش ۲۰۰۱؛ ۲۰۳) و از سوی دیگر به محرکهای محیطی نامناسب، مانند عدم پذیرش کودک، عدم محبت و حمایت کافی از طرف والدین، افراط در محبت، بی هدفی درخانواده، سردی کانون خانواده، عدم مراقبت و دلسوزیهای مادر، دلبستگی ناایمن در خلال کودکی و استرس والدین مرتبط ساخته اند (پاندینا و دیگران ۲۰۰۷،۱۱۵) پژوهش ها نشان می دهد که خانواده، موثرترین عامل محیطی در رشد و تحول شناختی کودک است و بسیاری از مشکلات کودکان از خانواده های آنها ناشی می شود (کامبرینگ گراهام ۱۹۸۹،۱۲۵) به طوری که خانواده به عنوان یکی از محیط های موثر در سلامت جسمی و روانی فرد در نظر گرفته می شود (وود ۱۹۹۵،۵۶) وجود ادراکی مبنی بر فقدان محبت، تعارض و خصومت پیوستگی (گورمن اسمیت و دیگران ۲۰۰۰،۱۰۲) نقش بسیار مهمی بر سلامت روان آنها می گذارد. بنابراین با توجه با این که میزان شیوع اختلال سلوک ۴/۳%- ۵/۱% گزارش شده است ولی در بررسی های انجام شده بین ۱۶%-۱% در نوسان بوده است (استینر ۲۰۰۰)؛ همچنین در کشور ما روند رشد جمعیت جوان در ۲۰ سال اخیر بسیار سریع بوده است به طوری که در سرشماری سال ۱۹۷۵، ۳/۵۱ درصد جمعیت کشور را گروه سنی زیر ۲۰ سال تشکیل داده اند (وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ۱۳۷۸،۲۶۰) و همچنین مشاهده این که این گونه نوجوانان در محیطهای خانوادگی نامناسب تری نسبت به نوجوانان عادی رشد می یابند پرداختن به ویژگیهای شخصیتی و دیگر الگوهای تربیتی والدین این نوجوانان از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
۱-۴ اهداف تحقیق
۱-۴-۱ هدف کلی :
هدف اصلی این تحقیق عبارتست از: بررسی تفاوتهای ویژگی های شخصیتی، سبکهای مقابله ای و میزان استرس والدین نوجوانان دارای اختلال سلوک با والدین دارای نوجوانان عادی
۱-۴-۲ اهداف ویژه :
۱- بررسی تفاوت شخصیتی والدین نوجوانان دارای اختلال سلوک با والدین نوجوانان عادی
۲- بررسی تفاوت سبکهای مقابله ای والدین نوجوانان دارای اختلال سلوک با والدین نوجوانان عادی
۳- بررسی تفاوت میزان استرس در والدین نوجوانان دارای اختلال سلوک با والدین نوجوانان عادی
۱-۴-۳ هدف کاربردی
نتایج بر گرفته از این تحقیق می تواند گامی موثر در تربیت نوجوانان بوده و نهادهای آموزشی – تربیتی و مشاوره ای را همگام با والدین این نوجوانان در هر چه بهتر شدن الگوهای تربیتی کمک رسان باشد. از آنجا که پیشگیری بهتر از درمان است بنابراین نتایج این تحقیق می تواند در آگاه کردن بیشتر دست اندرکاران تعلیم و تربیت به ویژه والدین نقش مؤثری داشته باشد.
۱-۵ سوالات تحقیق
-آیا بین ویژگی های شخصیتی والدین دارای نوجوانان اختلال سلوک با والدین نوجوانان عادی ، تفاوت وجود دارد؟
-آیا بین سبکهای مقابله ای والدین دارای نوجوانان اختلال سلوک با والدین نوجوانان عادی ، تفاوت وجود دارد؟
-آیا بین میزان استرس والدین دارای نوجوانان اختلال سلوک با والدین نوجوانان عادی ، تفاوت وجود دارد ؟
۱-۶ فرضیات تحقیق
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1401-04-05] [ 09:11:00 ب.ظ ]
|