فایل شماره 6204 |
آن تکلف باشد و روپوش هین
نار را نکْشَد به غیر نور دین
(مثنوی، گولپینارلی، دفتر سوم، بیت ۳۲۸۴)
بر آتشِ رخ زیبایِ او بجای پسند
بغیرِ خالِ سیاهش که دید به دانه
(حافظ، غزل ۴۲۷)
« غیر » در زبان عربی
« غیر » اسمی است که مفید معنی « مغایره»است و برخلاف مماثله یعنی دلالت می باشد و بعد از آن مغایر و مخالف قبل از آن می باشد در معنی که برای ثبت شده از نظر ایجاب یا نفی، مانند:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
« أسْرَعَ المتسابقونَ غیرُ سعیدٍ ».
مسابقه دهندگان شتافتند به جز سعید
(النحو الوافی، عباس حسن ج ۲، ص ۳۱۸)
قاعده و اصل این است که « غیر » صفت باشد،ولی گاهی در حکم « إلّا » یعنی به عنوان ادات استثناء به کار می رود (چنانکه اصل در إلا » استثناء می باشد ولی گاهی هم به معنای « غیر » به کار می رود ) :
« لایَسْتَوِی القاعِدُونَ مِن المؤمنینَ غیرَ اُولی الضَّرَرِ و المجاهدونَ فی سبیلِ اللّه بِأموالِهِم و أنفسِهم »
مستثنی عنه مستثنی
یعنی :مؤمنانی که از کار جهاد نشینند، البته غیر از کسانی که عذری ] مانند نابینایی و فقر و مرض [ دارند، با آنانکه در راه خدا، با مال و جانشان فداکاری و جهاد می کنند برابر نیستند.
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش، ص ۸۴)
« ما لَکم مِن إلهٍ غیرُهُ » (نیست برای شما خدایی غیر از او )
« غیر » صفت می باشد برای « إله » و « اله » در اصل فاعل و محلاً مرفوع است، زیرا « مِنْ » حرف جر زاید است و آیه در اصل « ما إلِهٌ غیُرهُ» می باشد.
(همان، ….)
یادآوری ۱- « غیر » « اسم نکره مُتَوغلهٌ فی الإبهام و التنکیر » است و مفید نیست اضافه کردن آن را به معرفه و وصف نمی شود با آن به جز نکره،هر چند به اسم معرفه ای اضافه شود مانند :« جاءنی رجلٌ غیرُکَ »
غیر متوغله فی إبهام می باشد و واجب است که نکره باشد اما معرفه است.
(جامع الدروس العربیه، غلایینی، الجزء الثالث، ص ۱۳۷)
یا ممکن است اسم قبل از « غیر » شبه نکره باشد که از لحاظ معنی مفید معرفه نمی باشد مانند « ال جنسیه« که لفظاً معرفه است امّا در حکم اسم نکره است از نظر معنی، زیرا بر معیّن دلالت نمی کند،پس اگر بگویی:
« الرجالُ غیرُکَ کثیرٌ » پس مراد مردان معینی نیستند، زیر ال جنس در حکم اسم نکره است.
(همان، ص ۱۳۸)
« صراطَ الذینَ أنْعّمْتَ علیهم غیرِ المغضوبِ عَلَیْهم »
در این آیه هم « غیر » صفت برای اسم معرفه ای است که نزدیک به نکره است (یعنی برای الذینَ)، زیرا اسم معرّفه به ال جنس در حکم اسم نکره است.
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش ص ۸۴)
یادآوری ۲- اسم و ضمیری که بعد از غیر بیاید مضاف الیه می باشد، زیرا غیر از اسماءِ دائم الإضافه می باشد و لازم الإضافه محسوب می شود.
(ترجمه و شرح مغنی الأدیب، حسینی، ج ۲، ص ۲۳۴)
« لکن«
«لکن» از الفاظ مرکب است و بر دوقسم است . ۱- آنکه در اصل به صورت مشدد بوده آنگاه مخفف گردیده که از این قسم به لکن مخففه تعبیر مینماید. ۲- از آغاز وضع به صورت لکن بوده که این قسم بر جمله و مفرد وارد می شود با این تفاوت که اگر بر جمله وارد شود عاطفه نبوده بلکه حرف ابتدا و بیانگر معنای استدراک است. ( تجربه و شرح مغنی الادیب ، ج ۳، ص ۱۵۴)
« لکن » حرف ربط ساده برای عطف است که از عربی مأخوذ است. لکن در سیاق فارسی برای استدراک است مترادف « اما » مانند مثال های زیر:
محمود گفت خواجه بداند که من این دانسته ام و می گویند این مرد را در عالم نیست مگر بوعلی سینا، لکن هر دو حکمش برخلاف رأی من بود.
(حروف ربط و اضافه، دکتر خطیب رهبر، ص ۴۴۹)
بهیچ تأویل آن را به دشمنایگی حمل نتوان کرد، لکن چون در آن فایده ای نشناسد از سعی باطل، احتراز صواب بیند.
(کلیله و دمنه، تصحیح مینوی، ص ۲۴۷)
مادر شیر گفت : این اشارتِ پسندیده و رأی درستست، لکن کشف اسرار دو عیب ظاهر دارد.
(همان، ص ۱۳۱)
خرس گفت: بحمدالله تو از همه نیکوتر دانی و با رشادِ دیگری محتاج نه … ، لکن مرا حکایتی در تبدیلِ حالات و دستِ تصرّفی که زمانه را مسلم است، از حال وجو لاهه یاد می آید.
(مرزبان نامه، به کوشش دکتر خطیب رهبر، ص ۵۷۵، ۵۷۶)
آزاد چهر گفت: آنچه گویی همهخلاصه فرد و مایه دانش و حاصل تجربه أیامست و بِاشارتِ عقل و أحکام شرع موکد،لکن خود را در خواب ذهول نتوان کرد.
(همان، ص ۶۶۵)
خانه ای را که چون تو همسایه است ده درم سیمِ بدعیار را ارزد
لکن امیدوار باید بود که پس از مرگ تو هزار ارزد
(گلستان سعدی،از روی نسخه تصحیح شده فروغی، ص ۱۰۲)
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1401-04-05] [ 10:51:00 ب.ظ ]
|