تعداد تولیدات یا فرآیندهای جدید
تعداد حق اختراعات
هزینه دستمزد R&D به دستمزد کل
۲-۶-۳- منافع و مزایای اندازه گیری سرمایه فکری
شناسایی و نقشه یابی (نقشه برداری[۶۶]) دارایی های نامشهود
شناخت الگوهای جریان های دانشی دردرون سازمان
اولویت بندی مباحث دانشی حیاتی و سرنوشت ساز
تسریع و شتاب دادن به الگوهای یادگیری درون سازمانی
شناسایی بهترین عملیات[۶۷] و اشاعه آن در سرتاسر سازمان
تحت نظارت داشتن مستمر ارزش دارایی ها و پیدا کردن راه هایی برای افزایش ارزش آنها

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

درک شبکه های اجتماعی سازمان و شناسایی عاملان تغییر
افزایش نوآوری
درک بیشتری ازاین موضوع که چگونه دانش، یکسری روابط متقابل را بوجود می آورد
افزایش فعالیت های همکاری و فرهنگ تسهیم دانش در نتیجه افزایش آگاهی از منافع و مزایای مدیریت دانش
افزایش خود ادراکی کارکنان از سازمان و افزایش انگیزش آنها
ایجاد و خلق فرهنگ عملکرد گرا (کانان، ۲۰۰۴)
افزایش شفافیت
افزایش قیمت سهام
بهبود خط مشی گذاری در سطح ملی و کاهش شکاف اطلاعاتی در بازارهای مالی و موفقیت شرکتها در زمینه اجرای استراتژی های خود.
و …
شاید یکی از مهمترین دلایلی که شرکت ها را به اندازه گیری سطح سرمایه های فکری خود را غب نمیکند عدم اجماع در مفهوم طبقه بندی ها و اجزای سرمایه فکری و گوناگونی و تعدد روش های اندازه گیری سرمایه فکری است.
اندازه گیری و گزارش دهی سرمایه فکری هزینه های عملیاتی را افزایش می دهد که محصول قوانین جدید است.
اندازه گیری و گزارش دهی سرمایه فکری موجب می شود که برخی از اطلاعات حساس رقابتی که قبلاً فاش نشده بود در قلمرو عمومی افشا شود که ممکن است به ضرر سازمان تمام شود.
ارزشگذاری سرمایه فکری برخلاف دارایی های مشهود، خیلی ذهنی است. یک نمونه کوچک از این موضوع اندازه گیری مهارت های فنی شرکت های با تکنولوژی پیشرفته و بالاست.
استانداردهای اندازه گیری و گزارش دهی هنوز درمراحل ابتدایی خود به سر می برند و مبهم و ساختار نیافته هستند (سیتارامان، ۲۰۰۴).
با افزایش پیچیدگی طبقه بندی سرمایه فکری، عملیات حسابداری نمی تواند برای شناسایی و اندازه گیری دارایی های نامشهود جدید در سازمان، بویژه در سازمان هایی که مبتنی بر دانش هستند، کاری انجام دهد (پتی، ۲۰۰۰).
مطالعه و اندازه گیری سرمایه فکری بیشتر به عنوان یک هنر توصیف می شود تا یک علم و در برگیرنده عوامل روانی و خلاقیت و شامل ترکیبی از مطالعات رفتاری است (لیم، ۲۰۰۰).
بیشتر تحقیقات انجام شده در زمینه سرمایه فکری، مطالعه موردی بوده است و برای درک بهتر از روش های اندازه گیری سرمایه فکری باید از سایر روش های تحقیق نیز استفاده کرد (پتی، ۲۰۰۰). استفاده از رویکرد اقدام پژوهشی و رویکردهای چند روشی و متعدد در این زمینه بسیار مفید است. اما یکی از مهمترین مشکلات در زمینه اندازه گیری سرمایه فکری به روش ها و سیستم های ناکارآمد و ناکارایی حسابداری و پارادایم حسابداری سنتی مربوط می شود.
تسلط به موضوع بحث سرمایه فکری و اندازه گیری سرمایه فکری مستلزم وجود افرادی است که در زمینه استراتژی، مدیریت دانش، منابع انسانی و جامعه شناسی و سایر علوم انسانی تخصص داشته باشند که این موضوع با جهانی که به تخصص گرایی در یک زمینه خاص توجه دارد متناقض است.
۲-۶-۴- مدل ها و روش های اندازه گیری سرمایه فکری
مدیریت سرمایه فکری نیازمند بکارگیری متدها و روش هایی است که بتواند براساس شاخص های بیان شده، سهم مدیریت دانش را در تحقق استراتژی و برنامه مدیریت دانش ارزیابی نماید (روس، ۲۰۰۴).
درادبیات سرمایه فکری، مدل های مختلفی برای اندازه گیری سرمایه فکری پیشنهاد شده است. برخی از آنها مدل های خاصی هستند که در یک شرکت خاص طراحی و اجرا شده اند. برخی دیگر صرفاً مدل های نظری هستند که بیشتر آنها به عنوان یک مدل اندازه گیری سرمایه فکری پذیرفته شده مطرح نیستند به عبارت دیگر هیچ یک از این مدل ها بطور نظام مند برای اندازه گیری سرمایه فکری در سطح ملی و بین المللی بکار برده نمی شوند.
در محیط تجاری کنونی اندازه گیری ارزش سازمانی با بهره گرفتن از روش های سنتی با ارزش اقتصادی امروز آنها نامربوط می باشد. روش های سنتی، ارزش نهفته در مهارت، تجربه، قابلیت های یادگیری افراد، و همچنین ارزش موجود در شبکه ارتباطات میان افراد و سازمان ها را نادیده می گیرد.
تلاش های زیادی جهت تشریح تفاوت میان ارزش بازاری و ارزش دفتری شرکت ها انجام گرفته است. مشهورترین این روش ها، روش ترازنامه نامرئی، کنترل دارایی های ناملموس و کارت امتیازی متوازن می باشد. روش ارزش افزوده اقتصادی، روش شاخص سرمایه فکری، روش کارگزار تکنولوژی، روش نرخ بازده دارایی ها، روش تشکیل سرمایه بازار، روش سرمایه فکری مستقیم، روش جهت یابی تجاری اسکاندیا، روش های مالی و مدل مدیریت سرمایه فکری، روش joia و روش Tobin Q که در زیر به تحلیل ویژگی های هر یک از این روش ها خواهیم پرداخت (رودوو و لیلیارت [۶۸]، ۲۰۰۴) .
بطور کلی مدل های سنجش سرمایه فکری را می توان در دو گروه طبقه بندی کرد: (تان[۶۹]، ۲۰۰۷).
الف: مدل هایی که سرمایه فکری را بصورت غیرپولی ارزیابی می کنند.
ب: مدل هایی که سرمایه فکری را بصورت پولی و مالی ارزیابی می کنند.
ما در این تحقیق به نمونه هایی از مدل های سنجش غیرمالی و مدلهای سنجش مالی سرمایه فکری می پردازیم.
۲-۶-۴-۱- مدل های سنجش غیرمالی سرمایه فکری
۱- ترازنامه نامرئی
این روش توسط اسویبی در سوئد مطرح گردید. این روش در واقع توسعه ای در حسابداری منابع انسانی تلقی می شود. دراین نگرش، سرمایه فکری شرکت به دو طبقه سرمایه فردی و سرمایه ساختاری تقسیم می شود. شاخص اصلی سرمایه فردی همان شایستگی های حرفه ای و مهارت کارکنان کلیدی که استراتژی یک سازمان را تشریح می کنند می باشد سرمایه ساختاری نیز شامل مزیت رقابتی یک سازمان و توانایی های پرسنل آن مانند شهرت، تجربه و روش های خاص تولیدی می باشد. این مدل، مبتنی بر معیارهای کیفی است و توانایی ارزیابی ارزش کمّی سرمایه فکری را ندارد (انل[۷۰]، ۱۹۸۹).
۲- کنترل دارایی های ناملموس
این روش در پی اندازه گیری دارایی های ناملموس شرکت به روشی ساده می باشد. در این راستا معیارهای مناسب متعددی را معرفی نموده و هدف از آن ایجاد بینش و دیدگاهی جامع از موقعیت سرمایه فکری شرکت می باشد. در این روش ضروری است تا معیارها با واقعیت های هر شرکت مطابقت داده شده و تعدیل شوند. اشکال عمده این روش در آن است که با تمامی شرکت ها و موقعیت ها قابل انطباق نمی باشد. از این روش همچنین برای طراحی سیستم های اطلاعاتی و یا انجام ممیزی ها استفاده می شود (اسویبی، ۱۹۷۹).
۳- کارت امتیازدهی متوازن (BSC)
این روش، ابزاری را جهت ایجاد ثبات در استراتژی های آینده بدست می دهد. این روش شرکت ها را قادر می سازد تا نتایج مالی را همزمان با نظارت و کنترل در ایجاد ظرفیت ها و اکتساب دارایی های ناملموسی که به آنها برای رشد در آینده نیاز دارند دنبال کنند. این شیوه بیانگر نوعی کمبود جدی در سیستم های مدیریت سنتی و ناتوانی آنها در مرتبط نمودن استراتژی بلندمدت شرکت با فعالیت های کوتاه مدت آن می باشد. این روش گذشته و حال شرکت را با آینده اش مرتبط می نماید و ابزاری در اختیار مدیریت شرکت قرار می دهد تا استراتژی های گوناگونی را برای شرکت تعریف و آنها را کنترل نماید. این روش همچنین شرکت را قادر می سازد تا نتایج مالی اش را تحلیل نموده و استراتژی شرکت را اجرا نماید.
کاپلان و نورتون معتقدند که این شیوه نوعی سیستم اندازه گیری است که با بهره گرفتن از معیارهای کیفی، میزان استراتژی به اجرا در آمده شرکت را نشان می دهد. این معیارها عبارتند از دیدگاه مالی، دیدگاه مشتری، دیدگاه فرآیندهای داخلی و دیدگاه نوآوری و یادگیری، این روش تا حدی ایستا بوده و برای هر شرکت، خاص می باشد (کاپلان و نورتون، ۱۹۹۶).
استفاده از کارت امتیازی متوازن ‌(BSC) یادگیری حاصل از مدیریت دانش را مستقیماً به عملکرد سازمان ارتباط می دهد که به نوبه خود با عملکرد کلی سازمان ارتباط دارد. روش کارت متوازن، استراتژی کل واحد را به اهداف کمّی تبدیل نموده و بر عوامل موفقیت ناملموس نیز تاکید می کند که عمدتاً شامل سه جزء سرمایه فکری، سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...