از آن جایی که یکی از شرایط زوجه برای ثابت شدن لعان، محصنه و پاکدامن بودن اوست و نیز کامله بودن (بالغه و عاقله) چنین استنباط می شود که لعان تدبیری هوشمندانه جهت حل و فصل اختلاف است با تکریم حداکثری زن. همانطور که گفته شد مرد برای زن و زن برای خانواده است . مجرای لعان وضعیتی ست که دیگر عنصر اقتصادی-مدیریتی نمی تواند منجر به کارکرد بهینه ی عنصر فرهنگی شود. در این وضعیت برای این که عنصر فرهنگی بعداً بتواند به نفش خود ادامه دهد، یک راهکار و تدبیر هوشمندانه و سیاست جنایی ویژه با همان ویژگی تناسب و تجانس با زمان و مکان اعمال می شود و آن لعان است. چون در محیط خصوصی خانوداه ست به دنبال تحقیق و بازپرسی و کشف واقع نیستیم. فصل خصومت است بدون وارد شدن به ماهیت اختلاف.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

لعان در راستای اعمال مدیریت اخلاق مدار خانواده است چرا که زن بایستی همسر دائمی مرد باشد. لعان در جهت بهینه سازی کارکرد رکن و عنصر اقتصادی نیز است. این شرط از لزوم یقینی بودن ادعای شوهر در خصوص نسبت زنا به زوجه استنباط می شود.یک عبارت به عنوان نمونه ای از عبارت فقها آورده می شود: « اللعان لا یثبت عندنا بالقذف المطلق، إلا إذا ادعى المشاهده أو الانتفاء من الحمل‌ ..اذا…الرجل… ادعى أنه رأى مع زوجه رجلا یفجر بها مشاهده[۱۲۹]..»
گفته شد که فرایند خانواده به این صورت است که فرد برای زن و زن برای خانواده به عبارت دیگر عنصر اقتصادی جهت بهینه سازی کارکرد عنصر فرهنگی و عنصر فرهنگی جهت کارکرد بهینه ی خانواده به عنوان جزئی از نظام سیاست جنایی است.
با یقینی که مرد دارد نمی توان از او خواست در خدمت عنصر فرهنگی باشد چرا که همان طور که فقها تصریح نموده اند کارکرد لعان تجزیه ی عناصر خانواده است؛ اگر اجزا و عناصر یک سیستم کارآمد نباشد تجزیه می شود.
در تایید این که لعان مدیریت اخلاق مدار خانواده است، این که در لعان نفی فرزند، یکی از شرایط آن لزوم نزدیکی با زوجه ای است که به واسطه ی عقد دائم در علقه ی زوجیت است.
در راستای مدیریت اخلاق مدار خانواده با وجود لعان و اماره فراش، قضات اجازه استفاده از آزمایش های پزشکی جهت نفی ولد ندارند.
این که انکار بعد از اقرار در لعان مسموع نیست به این جهت است که عنصر فرهنگی دیگر نمی تواند در موقعیتی که تکریم او خدشه دار شده است کارکرد داشته باشد.
لعان اثر بازدارندگی بیش از طلاق دارد. لعان و به واسطه ی تشریفاتی که دارد، و نیز به دلیل حرمت ابدی ناشی از آن اثر بازدارندگی عمیقی دارد که در استحکام و دوام خانواده، غیر قابل انکار است.
این که لعان از آثار مدیریت تکریم مدار زن است، به دلیل سقوط حد زنا از زن و عدم تحقیق و تفتیش زن است.این که لعان در بهینه سازی کارکرد مرد، تاثیر دارد، سقوط حد قذف از مرد و فسخ نکاح در اثر لعان است.لعان یک سیاست جنایی و یک استراتژی است.
«هر گاه زوجه پس از لعان زوج از انجام آن خود داری نماید، حد زنا بر زن جاری خواهد شد و همانند آن است که زوجه اقرار به زنا کرده باشد و یا آن که زوج بینه بر مدعای خوش اقامه نموده باشد».این امر با هدف شارع از وضع و جعل لعان، سازگار نیست.
این که کارکرد عمده ی لعان بهینه سازی کارکرد عنصر اقتصادی است از این عبارت استنباط می شود: « اللعان حجّه شرعت للزوج من حیث إنه قد یضطرّ إلى القذف و لا تساعده البیّنه، فیحتاج إلى دفع الحدّ عن نفسه و إلى الانتقام منها. و هذا المعنى یقتضی اختصاصه بالنکاح، فلا لعان للأجنبی، لأنه لا ضروره له فی القذف. و الأصل فیه مع ذلک أن اللّه تعالى خصّ الحکم بالزوجه بقوله وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ »[۱۳۰]
مبحث سوم: کارکرد ها ی خانواده
در این قسمت ابتدا کارکردهای خانواده بیان شده و توضیح داده می شوند سپس به کارکرد اختصاصی آن که تامین نیازهای غریزی و عاطفی با تاکید بحث بر نیاز جنسی پرداخته می شود.
گفتار اول: انواع کارکرد های خانواده
خانواده سه کارکرد اساسی دارد:کارکرد جامعه شناختی، جرم شناختی و فرهنگی.
نقش خانواده در نهادینه کردن ارزشهای فرهنگی و هنجارهای اجتماعی, به عنوان یکی از مولفه های شهروندی این است که به انتقال ارزشهای فرهنگی و هنجارهای اجتماعی می پردازد. محیط خانواده, نحوه تعامل پدر ومادر و فرزندان با یکدیگر، انتخاب محصولات فرهنگی که خانواده ازآنها استفاده میکند مثل فیلم، مجله،پوستر و غیره، طبقه اجتماعی خانواده،علاقه ی اعضای خانواده به دستاوردهای فرهنگی گذشتگان، همانندسازی کودکان با والدبن به عنوان الگوی رفتاری و تصوری که والدین از فرزندانشان در ذهن دارند و بیانگر ایده آل ذهنی آنان است, همگی درانتقال ارزشهای فرهنگی و هنجارهای اجتماعی به کودکان به عنوان شهروندان آینده مؤثراست. برای اینکه والدین درانتقال ارزشهای فرهنگی و هنجارهای اجتماعی موفق شوند باید انسان کامل جامعه را که ریشه در منابع غنی فرهنگی چون مذهب وادبیات دارد به جوانان بشناسانند وخود نیز به ارزشهای اخلاقی و فرهنگی پایبند باشند. مسئله دیگر اینست که خانواده ی امروزی برخلاف خانواده های گذشته یک خانواده ی بسته نیست بلکه کاملا باز است, یعنی با محیط پیرامون خود درارتباط است ورسانه های صوتی وتصویری، اینترنت و غیره خانواده را باپیامهای ارزشی و ضدارزشی متناقض درگیر می کند. بنابر این لازم است تفکر انتقادی در کانون خانواده نهادینه شود و معیارهای لازم برای بررسی پیامها و رفتارهای ارزشمند غیر ارزشمندبه فرزندان خانواده داده شود. یعنی به نوعی فرزندان بتوانند به ارزش سنجی فرهنگی بپردازند تا هر اثر فرهنگی مبتذل را به نام فرهنگ برتر به خورد آنان ندهند. براساس این ارزشها و فهم میراث فرهنگی, با سایر شهروندان رابطه مطلوب و مناسب داشته باشند و درعین حال متناسب با تغییر و تحولات جامعه, ارزشهای جدیدی برپایه ی منابع اصیل آن جامعه(مذهب و ادبیات) بوجودآورند و به توسعه فرهنگ جامعه بپردازند.
منظور از فضای عاطفی و روانی خانواده مجموعه ای از ارتباطات و تبادلات روحی و روانی است که بین افراد خانواده وجود دارد و شکل خاصی از روابط را فیمابین افراد بوجود آورده است. الگوی رشد شخصیت فرزندان ابتدا در چهارچوبی از ارتباطات با والدینش شکل می گیرد و شخصیت وی به یک ثبات و قوامی می رسد واین شخصیت, کودک را در سایر دوره های زندگیتحت تأثیر قرار می دهد. اما فضای عاطفی و روانی خانواده بدین طریق بر مشارکت و مسئولیت پذیری فرزندان تأثیر می گذارد که والدینی که فرزندان خود را طرد, تنبیه و تحقیر میکنند, باعث می شود کودکان آنان دارای تصور ضعیفی از خود شوند.
.در خصوص کارکرد جرم شناختی آن ذکر این پژوهش خالی از فایده نیست.
در شیکاگو مطالعه‏ای روی دختران بزهکار به عمل آمد و به این نتیجه‏ رسیدند که ۸/۶۶ درصد دختران بزهکار و ۸/۴۴ درصد دخترانیکه در سنین تحصیلی‏ دبستانی بودند متعلق به خانواده‏های از هم پاشیده بودند یعنی نسبت مزبور بیش از ۴۹/۱ در برابر ۱ بوده است و این نسبت نشان میدهد که از هم پاشیدگی کانون خانواده در روی‏ دختران نسبت به پسران به مراتب انعکاس شدیدتری دارد و این نکته مؤید مطلبی است‏ که در همین مقاله بدان اشاره رفت.
پیش از آنکه نتیجهء تحقیقات دانشمندان فرانسوی را در این زمینه یادآور شویم‏ لازم میداند که تأثیر از هم پاشیدگی کانون خانواده را در بزهکاری سیاه‏پوستان که بوسیله‏ محققان امریکائی بررسی شده است مطرح سازیم. نتایج بررسی آماری پژوهندگان امریکائی‏ نشان می دهد از هم پاشیدگی خانواده در سیاه‏پوستان بیش از سفیدپوستان تأثیر سوء دارد و اعلام چنین نکته‏ای آنهم از ناحیهء محققان آمریکائی،گفتگوی زیاد طولانی را پیش‏ میآورد.اجمال کلام آن که نمیتوان گفت که تعلق به یک نژاد خاص مؤثر در ارتکاب جرائم‏ معینی است زیرا از یک سو به جز آمار امریکائیان.آمار محققان کشورهای دیگر چنین‏ نتیجه‏ای را اعلام نمیدارد و از سوی دیگر محققان با آزمون هایی که به عمل آورده‏اند اختلافهای‏ نژادها را اختلاف ساده بدنی یافته‏اند و رنگ پوست را موجب تأثیر قابل ملاحظه در ذهن‏ نیافته‏اند و اختلافهای ذهنی نژادهای مختلف را قابل قبول ندانسته‏اند اگر گاهی اختلافی‏ مشاهده گردید آنرا امری عارضی شناخته‏اند نه ذاتی.مثلا کمی هوش در برخی از دسته‏های‏ نژادی بیشتر معلول یک محیط ناقص و نامتناسب است نه نقصان استعداد و قوای ذهنی‏ ذاتی.به این ترتیب بین نژاد و شایستگی فردی و هوش و ذکاوت چندان ارتباطی وجود ندارد.نژاد عامل مقوم شخصیت فرد یا زندگی گروهی نیست و نژادگرائی بنیاد علمی ندارد صرفازاده تعصب‏های ناروا است.در نیل بشر به تکامل فرهنگی و ترقیات بزرگ علمی و هنری‏ عوامل زیادی مؤثر است که اختلاف نژادی به هیچ روی در آن نقشی ندارد معهذا مسأله‏ تأثیر نژاد در ارتکاب جرم،همانگونه که بدان اشاره رفت،بیشتر در امریکای شمالی در مقایسه نژادهای سفید و سیاه و مطالعه در مهاجرانیکه از نژادهای مختلف در آن سرزمین‏ زندگی میکنند مورد تحقیق واقع شده است و به این نتیجه رسیده‏اند نه نسبت جرائم‏ سیاه‏پوستان در امریکای شمالی بر سفیدپوستان غلبه داردا و به‏طور کلی جرائم سیاه‏پوستان‏ ۳ الی ۴ برابر جرائم سفیدپوستان است سیاه‏پوستان در مورد قتل و ضرب و جرح ۶ الی ۷ برابر،در مورد راهزنی ۴ برابر،در مورد سرقت با شکستن حرز ۳ برابر،در مورد اخفاه ۴ برابر، در مورد ازاله بکارت ۲ برابر و در مورد جعل اسناد و ضرب سکه قلب،۱۱برابر سفیدپوستان‏ مرتکب جرم میشوند.
در همه جوامع خانواده دو نقش مهم و اساسی را برعهده دارد: نخست تولیدمثل ؛ یعنی خانواده واحدی است که فرزندان در آن متولد می شوند. سپس عملکرد اجتماعی کردن. به گونه ای که خانواده وظیفه آموزش و اجتماعی کردن فرزندان را برعهده دارد. از نظر صاحب نظران مکتب کارکردگرایی، خانواده نهادی است که بقای ان وابسته به وظایف و کارکردهایی است که بر عهده دارد. براساس این دیدگاه مهمترین وظیفه و کارکرد خانواده، اجتماعی کردن اولیه افراد و آماده کردن آنان برای پذیرش قواعد زندگی اجتماعی است.
گفتنی است شخصیت هر فردی در دوران طفولیت پایه ریزی می شود. اگر پایه های شخصیتی که در فرد نهادینه می شود سست باشد، این فرد در آینده ازلحاظ شخصیتی فردی نابهنجار خواهد بود.
درمیان خصوصیات تشکیل دهنده ی شخصیت فرد، عاطفه مهمترین نقش را بازی می کند. از زمان انقلاب صنعتی با پیدایش تکنولوژی و ایجاد زندگی ماشینی هرروز شاهد کاسته شدن عاطفه دربین مردم هستیم . عاطفه و خشونت دوروی یک سکه هستند؛ هرچه از میزان عاطفه کاسته شود بر میزان خشونت افزوده می شود. مهمترین کانون عاطفه خانواده است.خانواده آموزشگاه مقدس محبت است. کانون گرم خانواده است که ارزشهای عالی و عواطف و احساسات درخور شأن انسان را به فرزندان منتقل میکند. ارزشهایی چون ایثار،گذشت، صفا، فروتنی، احترام، عشق، شهامت، رشادت، تواضع، عزت نفس و … که جز در کانون گرم خانواده درجای دیگری نمیتوان آنها را جستجو کرد.
می توان گفت خانواده کانون عاطفه است. به نظر ژرار کورنو قانونگذار فرض بر این دارد که عاطفه حاکم بر خانواده است. و به همین دلیل امار ه عاطفه را میپذیرد. همچنین وی براین باور است که اماره عاطفه مبنای اصلی ارث را تشکیل می دهد. به همین دلیل است که پس از فوت یک شخص اموال وی به نزدیک ترین فرد خانواده اش به ارث می رسد.
اولین نیاز معنوی کودک محبت است. در واقع خانواده حمایت همه جانبه و روانی فرد را تضمین می نماید. فرد در برابر بیکاری ، شکست، ناامیدی، بیماری و ازکارافتادگی به خانواده پناه می برد.بنابراین دراین مورد خانواده نقش بسیا رمهمی را برعهده دارد. وجود محبت در کانون خانواده سبب می شود کودک به طورطبیعی و بدون احساس هیچ گونه کمبودی زندگی خود را طی نموده دارای شخصیتی متعادل باشد درصورتیکه درمحیط خانواده بجای محبت , خشونت بی عاطفگی حاکم باشد, کودک از نظر روانی فردی نامتعادل و ازنظر اخلاقی دچار شخصیتی خشک و یکدنده خواهد بود
ارضای نیازهای عاطفی و روانی مرد و زن، تداوم نسل انسانی و پرورش و اجتماعی کردن فرزندان از دیگر کارکرده های انحصاری خانواده هستند. به دنبال تحولات بنیادین در زمینه های اقتصادی و اجتماعی، شاهد دگرگونی هایی در ساختار خانواده و به تبع آن، کارکردهایش در سراسر جهان و کشور خود بوده ایم. کارکردهایی که روزی در انحصار خانواده ها بود، امروزه به نوعی به بنگاه های دیگری در سطح اجتماعی سپرده شده است. حال می خواهیم ببینیم در صورتی که خانواده نتواند کارکردهای خود را اعمال کند چه وضعیتی در نظام سیاست جنایی رخ خواهد داد.امروزه یکی از خطراتی که خانواده در اجرای کارکردهای مهم و انحصاری خود با آن مواجه است، جهانی شدن است.
جهانی شدن نه تنها کارکردهای خانواده بلکه اصل و تمامیت آن را به چالش کشیده است. افزایش طلاق، شکل گیری خانواده تک والدی، ازدواج های قراردادی غیر سنتی و تضعیف فرهنگ حتی بومی، فردگرایی و مصرف گرایی و همچنین پیشرفت های شگرف در زمینه فن آوری و اطلاعات و ارتباطات، روابط انسان ها را بیش از پیش تحت تأثیر ابزارهای رسانه ای و ارتباطی نظیر اینترنت و شبکه های رادیویی و تلویزیونی قرار داده است. مثلاً در ایران مردم به طور متوسط ۶ ساعت تلویزیون نگاه می کنند. اگر انسجام و وحدت اعضای خانواده را مهم ترین کارکرد عاطفی مؤلفه کارآمدی خانواده محسوب کنیم، مهم ترین آسیب استفاده افراطی از تلویزیون، خدشه دار شدن این امر در اثر کاهش روابط و از بین رفتن فرصت گفتمان مناسب است. واقعیت این است که اکنون در جامعه ما، رسانه های ارتباطی و اطلاعاتی و به خصوص ماهواره و اینترنت، مهم ترین عضو خانواده شده است؛ عضوی که بیشترین توجه را به خود جلب می کند، در روابط از همه فعال تر است و در عین حال رابطه غالب یک طرفه دارد که در این رابطه از هیچ یک از اعضای خانواده تأثیرپذیری ندارد.
گفته شد که یکی از کارکردهای خانواده، انتقال دادن فرهنگ است.فرهنگ هر ملتی از عناصر مختلف تشکیل شده است که این عناصر شامل زبان, مذهب , آداب و رسوم واعتقادات مذهبی, ارزش ها وهنجارها هستند.از سویی از دیدگاه جرمشناسی عوامل ارتکاب جرم به دو دسته تقسیم می شوند: دسته اول عوامل مربوط به شخصیت فرد بزهکار و دسته دوم عوامل اجتماعی بزهکاری است.محیط اجتماعی به دو دسته تقسیم می شود: محیط اجتماعی عمومی و محیط اجتماعی خصوصی.خانواده مهمترین محیط اجتماعی خصوصی است که نقش مهمی را در زمینه جرم زایی بازی می نماید.
در دوره جدید خانواده با جامعه رابطهای تعاملگرایانه پیدا کرده است. اگرچه بعضی از کارکردهای خانواده در کل به دیگر نهادهای اجتماعی واگذار شده، ولی هنوز خانواده کارکردهای بسیاری دارد. این معنی در مورد خانواده ایرانی اهمیت بیشتری دارد و عمده کارکردهای آن عبارتاند از: تولیدمثل تربیت فرزندان حمایت آموزشی و پرورشی از فرزندان حمایت از پدارانن و مادران مشارکت در ازدواج فرزندان ایجاد حس مشارکت لازم در فرد.خانواده به عنوان تنها قلمرو شناخته شده و قابل اعتماد زندگی اجتماعی محلی برای بروز علایق و نیازها محل استراحت و رفع خستگی انسان امروز تحقق فردیت اجتماعی خانواده در دورهی جدید به منزله بهترین نهاد اجتماعیکننده فرد است. با وجود کارکردهای متعدد برای خانواده ایرانی، تشکیل شخصیت اجتماعی و فرهنگی و تولید فردیت جدید به عهدهی خانواده است.[۱۳۱]
از طرف دیگر با به وجود آمدن سازمانهای جدیدی چون تامین اجتماعی و آموزش و پرورش جدید، تعلیم و تربیت و حمایت از کودکان و بزرگسالان تنها به عهدهی خانواده نبود.
یکی ازاصلیترین مشکلات خانواده ایرانی، تلاش نسلهای گذشته در بقای کارکردهای سنتی است در حالی که یکی از گرایشهای درونی خانواده تقلیل سهم و نقش آن در مقابل تقویت نهادهای اجتماعی دیگر است. در دورهی جدید خانواده بار حمایت افراد و نسلهای متعدد را به دوش کشیده است، ولی تا حدود زیادی سعی دارد تا تمایز و تفاوت نسلی را نیز به رسمیت نشناسد و با مشکلات ناشی از این نوع تمایز و تفاوت روبرو شود.
گفتار دوم: کارکرد اختصاصی خانواده
در این قسمت توضیح داده می شود که تامین نیاز جنسی فقط بایستی در حوزه خانواده صورت پذیرد. در غیر این صورت نهاد خانواده به سرعت با اظمحلال و فروپاشی مواجه خواهد شد. اهمیت این کارکرد خانواده از تدابیر شدید سیاست حنایی شارع در خصوص ارتکاب اعمال منافی عفت قابل استنباط است. در مباحث پیشین در خصوص واگذاری کارکرد های خانواده به سایر نهادها گفتیم. از میان کارکردهای مختلف حانواده آن چه موجب دوام و استحکام خانوداه می شود انحصاری و اختصاصی کردن کارکرد مورد بحث تنها از طریق ازدواج و در حوزه خانواده بودن آن است.
دین اسلام نیز باتوجه به اهمیت بنیادی و خاص خانواده ارتکاب اعمال منافی عفت رابه شدت نهی کرده است.ابتدا رابطه نامشروع و سپس زنا توضیح داده می شود. به طورکلی نظر حقوقدانان و محاکم درمورد مفهوم رابطه نامشروع را به دو گروه عمده می توان تقسیم کرد: در این قسمت به نظریه گروه دوم که منطقی تر و مستدل تر است اشاره می شود.این گروه معتقدند که با توجه به ذکر مصادیق رابطه نامشروع که عبارت از تقبیل و مضاجعه است این ماده صرفا شامل هر نوع رابطه مبتنی بر تماس جسمی زن و مرد نامحرم که بین آنها علقه ی زوجیت وجود ندارد می شود, زیرا سایر مصادیق این ماده نیز باید دارای همان ویژگیها و شرایط مصادیق ذکرشده باشد و ازجمله خصوصیات این مصادیق وجود تماس جسمی بین زن ومرد نامحرم است.بنابراین اگر موارد دیگری باشد که در آنها هیچگونه تماس جسمیبین زن و مرد نامحرم وجود نداشته یاشد رابطه، رابطه نامشروع تلقی نمی گردد.صرفا شامل هرنوع رابطه و تماس جسمی همراه با شهوت زن و مرد است که بین آنها علقه زوجیت وجود ندارد.
ارتکاب زنا نیزجرم و مستوجب مجازات است. ازنظر اسلام آن چنان عملی زشت نفرت برانگیز است که قرآن کریم می فرماید:” و نزدیک زنا مشوید که زنا همیشه فاحشه بوده و روش زشتی است”. و نیز می فرماید:” آنانی که با الله خدای دیگری را نمی خوانند و کسی را که خداوند خونش را حرام داشته جز به حق نمی کشند و زنا نمی کنند و هر کسی این کارها را انجام دهد گناهی کرده است که روز قیامت عذابش زیاد می شود و همیشه در آن به خواری می ماند” همچنین قابل ذکر است که پیروان همه مذاهب اسلامی بر حرمت این امر شنیع اتفاق نظر دارند از منظر مجازات نیز اسلام شدیدترین مجازاتها را برای ارتکاب زنا وضع نموده است.از دیدگاه قرآن کریم دو دلیل عمده برای جرم انگاری زنا می توان ملاحظه نمود:
الف: ارتکاب زنا موجب اختلاط نسل میگردد.
ب: ارتکاب زنا موجب ازبین رفتن کیان خانواده و پاشیدگی آن می شود.
خداوند کریم در سوره مبارکه الاسراء اولا آن را فاحشه خوانده و در ثانی به راه بد توصیفش کرده که مراد از آن( و خدا داناتر است) سبیل بقاء است.همچنان که از آیه” اعئنکم لتاتون الرجال و تقطعون السبیل” نیز برمی آید که مقصود از راه همان بقاء نسل است و معنایش اینست که آیا شما در آمیختن با زنان را که راه بقای نسل می باشد و نظام جامعه خانوادگی را که محکم ترین وسیله است برای بقای مجتمع مدنی به وجود می آورد, ازهم می گسلد” .
شیوع فحشا باعث انقطاع نسل فساد جامعه خانواده است و با فساد خانواده ها, جامعه کبیر انسانی ازبین می رود.از طرف دیگر ارتکاب زنا موجب طلاق و جدایی بین زوجین می گردد. خداوند کریم در آیه ی ۱ از سوره مبارکه طلاق میفرماید:” آنان را(زنان را) از خانه هایشان بیرون مکنید, خودشان هم بیرون نشوند مگر اینکه گناهی علنی مرتکب شوند.” لا تخرجوا من بیوتهن ولا یخرجن ال ان یاتین بفحشه مبینه”
اگر جرم زنا توسط زن و مردی صورت گرفته باشد که خویشاوندی نسبی دارند و به سبب این خویشاوندی ازدواج آنان باهم حرام باشد قانون مجازات اسلامی مجازات قتل را برای مرتکبین آن درنظرگرفته است. در مباحث گذشته توضیح داده شد که فلسفه اصلی جرم انگاری زنا به دلیل ایجاد فساد در نسل می باشد حال اگر ارتکاب این نوع جرم درمیان محارم که اصولا اعضای خانواده را تشکیل می دهند, صورت بگیرد کیان خانواده ها در معرض آسیب جدی قرار می گیرد. ازطرف دیگر از آنجایی که محارم نسبی اصولا در کنار همدیگر زندگی می نمایند درصورت اشاعه این نوع جرم امکان ارتکاب آن بسیار قوی و امکان کشف بسیارضعیف می نماید, لذا قانونگذار شدیدترین برخورد با این نوع جرایم را داشته است.
در مورد فلسفه جرم انگاری رابطه نامشروع نیز باید گفت ازآنجایی که آزادگذاشتن روابط زن ومرد تا حد تماس جسمی زمینه را برای جرم زنا فراهم می آورد و زنا نیز ازجمله اعمالی است که کیان خانواده را با خطر جدی مواجه می سازد، بنابراین روابط نامشروع نیز درجهت حمایت از کیان خانواده جرم انگاری شده است. به عبارتی این ممنوعیت تنها ممنوعیتی فیزیکی نیست, بلکه حرمت رابطه نامشروع بدلیل حرمت آسیبی است که چنین رابطه ای می تواند به اساس خانواده وارد نماید. به عبارتی رابطه نامشروع تمرکز روانی و جسمانی زن و مرد را نسبت به هم از بین می برد. درواقع رابطه نامشروع به این دلیل نامشروع است که مشروعیت روانی و جسمانی رابطه زن و مرد را با تردید و آسیب مواجه می سازد.
مبحث چهارم: اصل دوام و استحکام خانواده
در این قسمت به سیاست هایی پرداخته می شود که موجب تداوم خانواده ی شکل گرفته شده است.
گفتار اول: شرط کفائت در نکاح
در مبحث بهینه سازی کارکرد عنصر فرهنگی از کفائت صحبت کردیم و گفته شد کفائت عنصر تضمین دوام نکاح است دوام خانواده است. بسیاری از فقهای اهل سنت بر این عقیده اند که کفائت فقط در جانب مرد معتبر است به این معنا که زن بایستی همواره با کفو ازدواج کند و شرط است که مرد کفو زن باشد اما مرد می تواند با هر کسی ازدواج کند و او این که کفو نباشد… دلیل این امر این است که اولاً عدم کفائت فقط از ناحیه ی زن و اولای او موجب عار است… ثانیا… عرفاً نیز مرد در اثر ازدواج با کسی که شان او پایین تر از اوست مورد طعن قرار نمی گیرد ولی زن این طور نیست و لذا شان زن این است که مرد متناسب با شان وی یا بالاتر از شان او به ازدواجش در آید ولی مرد. می تواند با کم تر از شان خود هم ازدواج کند.این امر که کفر زوج هم ابتدائاً و هم استداماً مانع نکاح است این شرط را از چمله سیاست های ایجاد دوام خانواده نیز قرار می دهد.

گفتار دوم: هماهنگ سازی نظام شغلی با سیاست ترویج ازدواج
در کنارتحولات نظام ارزشی در سال های اخیر، جامعه ی ایرانی با تغییرات اجتماعی و ساختاری دیگری نیز در این سال ها دست به گریبان بوده است. یکی از این موارد، تغییر ساختار اقتصادی کشور و تبعات اجتماعی مختلف آن بر رفتارهای جوانان است. اکنون فاصله ی بین بلوغ جنسی و بلوغ اقتصادی در ایران به بیش از ده سال رسیده است؛ فاصله ای که روز به روز در حال افزایش است. این همه در حالی است که ازدواج تنها راه مشروع رابطه جنسی در ایران است و اکنون این راه با موانع زیادی رو به رو شده است. افزایش سن ازدواج، فشارهای زیادی به جوامع با ساختار سنتی وارد کرده است. در حال حاضر، ایران بیش از دوازده میلیون جوان در سن ازدواج دارد که هنوز ازدواج نکرده اند. مسئله ی اشتغال نیز بر این مشکلات می افزاید. اشتغال، مقدمه ی ازدواج است و مشکلات اقتصادی بر سن ازدواج در شهرهای بزرگ افزوده است. از سوی دیگر، میزان ورود به دانشگاه ها نسبت به چند دهه ی گذشته نیز بسیار بیشتر شده است و اکنون با چندین میلیون فارغ التحصیل بیکار مواجه ایم که در عمل شانس چندانی برای ازدواج در سنین مناسب ندارند. طبق گزارش های رسمی دولت، بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی در ایران ده برابر بیکاری غیردانشگاهیان است.
در این میان، افراد مختلف با فشارهای ناشی از بلوغ جنسی از یک سو و افزایش سن ازدواج از سوی دیگر شکاف رو به گسترش میان این دو، به گونه های متفاوتی برخورد می کنند. شکل گیری نگرش های آنومیک [۱۳۲] و پیدایش ارزش های جدید با ریشه هایی فراملی و در ابعاد جهانی، یکی از تبعات این گسست فزاینده است. تغییرات نظام ارزشی و تغییر ساختار اقتصادی ایران نیز به تدریج زمینه را برای بروز الگوهای نوینی از رفتارهای جنسی در میان بخشی از جوانان ایرانی فراهم کرده است؛ شکل گیری ارزش هایی نوین و پیدایش الگوهای جدیدی از رفتار که به عنوان پاسخ هایی به نیازهای درونی ارضا نشده ی آنان عمل می کنند. تحقیقات اندک نشان می دهند که روابط جنسی پیش از ازدواج در ایران در حال افزایش است .گسترش این گونه روابط، از جمله موضوعات حساس و عموماً مغفول در امر سیاست گذاری و مطالعات آکادمیک در ایران است. امروزه تفاوت در نگرش به نحوه ی رابطه با جنس مخالف به یکی از اصلی ترین کانون های مناقشه ی بین نسلی در خانواده های شهری بدل شده است. اکثر این روابط، پنهانی و دور از چشم والدین شکل گرفته و تداوم می یابد. در این بین، جوانی جمعیت و رفتارهای پر خطر آنان در این سن به یکی از عوامل هشدار دهنده در ایران تبدیل شده است. مسئولان ذیربط از احتمال گسترش فزاینده ایدز در میان جوانان سخن می گویند و تلویحاً گسترش روابط جنسی پر خطر در این سنین را عاملی برای آغاز شکل گیری موج سوم ایدز[۱۳۳]در ایران می دانند. مسئله ای بغرنج در حال رخ دادن است و سیاست غالب نیز نادیده گرفتن آن است. در این میان، بسیاری از والدین هم از ماجرا با خبر نیستند. بسیاری از جوانان، والدین خود را محرم اسرار جنسی شان تلقی نمی کنند. بی اطلاعی خانواده ها، کنترل آنها بر فرزندانشان را با مشکلی جدی مواجه کرده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...