دسته دوم افرادی هستند چون گروه اول، مطیع فرمان رسول­اکرم، اما با موضعی نامحسوس، به گونه ­ای که با سیاست­های نبوی درگیر نشوند. ابن­عباس ذیل این گروه مورد بررسی قرار گرفت. گروهی از علما ابن­عباس را جزء افرادی می­دانند که برای رفع ابهامات قرآنی به اهل­کتاب مراجعاتی داشته اما هیچ سند و مدرکی مبنی بر صحت این مراجعات ارائه نمی­دهند و تنها به گفتن و نسبت دادن این مراجعات به صورت لفظی اکتفا کرده ­اند. در حالی که عده­ی دیگری از علما با پرسشگری ابن­عباس از اهل­کتاب مخالف بوده و با ادله بسیار دامن او را از این اتهام می زدایند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

دسته سوم افرادی هستند که به صراحت دستورات پیامبر را برای تحکیم پایه­ های حکومت تغییر داده اند این افراد یا حاکم بوده و یا به شدت با حاکمان وقت در تعامل بودند. عمربن­خطاب در این گروه مورد بررسی قرار گرفت؛ او در دوران خلافت خود از طریق رسمی کردن قصه­خوانی در میان مردم شرایط را برای گسترش افکار اهل­کتاب باز کرد. در دوران خلافت او مردم نه تنها اجازه گوش کردن به این منقولات را داشته بلکه می­توانستند شنیده­های خود را نقل کنند. او توجه ویژه به اهل­کتاب داشت و آنها را بر سر مشاغل مهمی می­گمارد. عمر از طریقِ قطع سهم “مولفه القلوب” سنت­پیامبر را زیر پا گذاشت.
کعب­الاحبار در همین دسته مورد بررسی قرار گرفت، هر چند کعب­الاحبار از جمله صحابه نیست اما به دلیل حجم ارتباطاب صحابه با کعب و میزان تأثیرپذیری صحابه از وی، در این قسمت قرار گرفت، دلایل موافقان وثاقت کعب، دور از واقعیت است. کعب­الاحبار به صورت مغرضانه قصد وارد کردن داستان­های یهودی در تفاسیر مسلمانان را داشته است. از مهمترین دلیل موافقان وثاقت کعب نقل روایات او توسط محدثین است؛ البته اشاره شد که همان محدثین هم روایت چندانی از او نقل نکردند. آنچه می­توان در مورد کعب گفت این است که او یک تازه مسلمان یهودی است، که نسبت به دین قبلی خود متعهدانه جلو رفته و دلسوزانه تمام آن معارف را در دین اسلام وارد کرده است.
عثمان نیز از جمله صحابه­ای است که هیچ مقاومتی در مقابل اهل­کتاب از خود نشان نداده است. او با تکرار همان سیاست­های عمر همراه با بی­توجهی­های ویژه­اش در امور مملکتی بساط نفوذ تفکر یهودی را در متون دینی مسلمانان فراهم آوردند.
از جمله افراد گروه سوم عبد­الله­بن­­سلام است که او فردی یهودی بوده، و زیادی اطلاعات خود نسبت به دین قبلیش را از جمله افتخارات خود می­داند. علمای رجالی و امیرالمومنین وثاقت او را تصدیق نکرده ­اند.
با بررسی مجموع روایات رسیده در مورد ابوهریره می­توان گفت او شخصیت لازم برای اعتماد و اخذ حدیث را نداشته است؛ چرا که هدف اصلی از اسلام آوردن او سیر کردنِ شکمش بوده است، که ریشه­ای از تفکر و تعقل در آن دیده نمی­ شود. او فردی منفعت طلب بود که نماز را پشت حضرت علی می­خواند و غذا را بر سر سفره معاویه. به نظر چند عامل اساسی، اسباب طرد ابوهریره از ردیف راویان ثقه را فراهم آورد که عبارتند از:
۱ . نداشتن شأن اجتماعی در میان مردمِ هم عصر خودش، طوری که اخبار موجود از شلاق خوردن او خبر می­دهد.
۲ . وجود ارتباط پیوسته او با کعب­الاحبار و تأییداتی که کعب­الاحبار از ابوهریره و بالعکس دارد.
۳ . بی قید و بندی ابوهریره در مشخص کردن ناقل روایات که در گزارش صاحب­نظرانبه این مهم اشاره شد، به این­صورت که او روایت کعب را به پیامبر و روایات پیامبر را به کعب نسبت می داد.
در مورد زیدبن­ثابت اینطور می­توان گفت که او یهودی­زاده­ای است که در بین مسلمانان جا باز کرد؛ او با جلبِ اعتماد مردمِ کم سوادِ مسلمان، خود را تبدیل به مرجعی برای پاسخگویی به سوالات ایشان نمود برخی صحابه به امثال زید اعتماد کرده و نصیحت­های پیامبر مبنی بر عدم مراجعه به اهل­کتاب را از یاد بردند و سوالات دینی خود را از آن­ها جویا می­شدند و جوابی را که می­شنیدند، حق فرض می­کردند.
عبداللّه­بن­عمرو­بن­عاص هم ذیل همین گروه بررسی شد. او با آنکه مسلمان شده بود تفکری یهودی داشت، این یهودی بودن در مجموع روایات به جا مانده از او آشکار است. او به مجموعه اطلاعات خود که از کتب اهل­کتاب داشت بسیار می­بالید. عملکرد او بعد از پیامبر نشان از علاقمندی او به مباحث اهل­کتاب و گسترش آن می باشد.
فصل چهارم:
شواهد و قرائن دال بر ارتباطات با اهل کتاب از منابع اهل سنت
۴-۱-شواهد مراجعات صحابه به اهل کتاب و تأثیر گذاری تازه­مسلمانان از مسند احمد، موطأ­ مالک، صحاح سته
در این فصل به بررسی شواهد موجود در کتاب­های اهل سنت خواهیم پرداخت و سعی در مقایسه این شواهد با ادعای علمای معاصر اهل سنت را داریم. چند محور برای انتخاب شواهد مد نظر بوده است اول آنکه شاهد مدنظر، شامل پرسش یا گفتگویی باشد، دوم اینکه این سوال یا گفتگو بین یک صحابی پیامبر با یکی از اهل­کتاب یا بین دو تن از سابقینِ اهل­کتاب صورت گرفته باشد، و سوم اینکه، این گفتگو به صورت مستقیم یا غیر مستقیم با اعتقادات مسلمانان در ارتباط باشد؛ بعد از پیدا کردن شواهد سعی به بررسی محتوای سوال و دسته بندی آن داشته­ایم، با این کار تشخیص درجه­ اهمیت روایات به سهولت قابل اندازه ­گیری خواهد بود.
ابتدا به بررسی کتاب­های اصلی اهل­سنت یعنی همان صحاح سته به علاوه موطأ مالک و مسند حنبل می­پردا
زیم؛ کتا­ب­ها بر اساس سال وفات نویسند، به شرح ذیل است:
موطأ مالک (۱۷۹ق) بیست و دو شاهد؛ مسند احمدبن­حنبل (۲۴۱ق) یک شاهد؛ صحیح بخاری (۲۵۶ق) شاهدی نداشت؛ صحیح مسلم (۲۶۱ق)یک شاهد؛ سنن ابن ماجه (۲۷۳ق) شاهدی نداشت؛ سنن ترمذی (۲۷۹ق) یک شاهد؛ سنن نسایی(۴۰۵ق) شاهدی نداشت.
که بر اساس محتوای سوالات مطرح شده آن­ها را در دسته­های ذیل جای دادیم.
سوالات حاوی حکم از اهل­کتاب
سوالات تفسیری از اهل­کتاب
سوالات صحابه از اهل­کتاب
۴-۱-۱- سوالاتی حاوی حکم از اهل­کتاب
این گروه، مجموع شواهدی را شامل می­ شود که در بردارنده­ی حکمی شرعی، به صورت مستقیم یا غیر مستقیم است، این سوالات از افرادی چون ابوهریره،[۲۷۴]عمروبن­عاص[۲۷۵]و زیدبن­ثابت که در فصل قبل به آن­ها اشاره شد، پرسیده شده است. در ادامه سوالات بر اساس نام افراد فوق عنوان­بندی می شود.
۴-۱-۱-۱- کعب­الاحبار
شواهدی که بر پرسیدن سوال از کعب­الاحبار دلالت می­ کند.
مالک در کتاب خود از همسفری عده­ای از صحابه با کعب­الاحبار نقل می­ کند که در آن سفر، مقداری گوشت شکار می­یابند، کعب بدون اینکه مورد پرسش قرار بگیرد فتوا به خوردن آن می­دهد؛ صحابه نیز بدون کمترین مخالفتی به فتوای او عمل می­ کنند اما به محض رسیدن به مدینه شرح ما وقع را برای عمربن­خطاب بیان کرده و عمر در تأیید کعب به صحابه می­گوید که من او را تا برگشتنتان به مدینه بر شما امیر کردم.[۲۷۶]
فتوای کعب به صحابه و تأیید آن توسط خلیفه­ی مسلمانان، آن­هم در امور عملی، قابل تأمل است. آیا در این دوره بیم اختلاط از بین رفته است؟ بخصوص زمانی که مفتی، دلیلی برای دستور العمل خود ذکر نمی­کند.
در جایی دیگر می­خوانیم ابی­بصره­غفاری[۲۷۷] سوالی را از ابوهریره پرسیده ولی در جواب ابوهریره شک می­ کند، برای برطرف کردن شک خود، سوال را در مجلسی از عبدالله­بن­سلام می­پرسد که از قضا کعب­الاحبار هم در آنجا حضور دارد؛ مجلس به گونه ­ای می­ شود که عبدالله­بن­سلام، کعب را دروغگو خطاب می­ کند، اما با خواندن تورات برای عبدالله­بن­سلام او به اشتباه خود پی­برده و کعب را راستگو می­خواند.[۲۷۸]
نکته حائز اهمیت در گزارش فوق، بعد از مراجعه­ی یک صحابی به اهل­کتاب، اینجاست که در محضر او اختلاف را با باز کردن تورات حل می­ کنند و کمترین اعتراضی از جانب او در ادامه ماجرا ثبت نشده است؛ چیزی که موافقان مراجعه به اهل­کتاب، خلاف آن را ادعا کرده ­اند. چگونه اهل­کتاب جرأت پیدا کرده و در بین مسلمانان کتاب خود را معیار حل اختلافات قرار داده­اند؟ بیش از آن حیرت از مالک است که بدون کمترین نقدی این مطالب را درکتاب خود آورده است.
۴-۱-۱-۲- ابوهریره
در این قسمت نمونه ­ای از اقوال ابوهریره می ­آید.
از ابوهریره پرسیدند بعد از نماز واجب چه نمازی افضل است؟ و بعد از روزه ماه مبارک رمضان چه روزه­ای فضیلت دارد؟ او گفت: بعد از نماز واجب، نمازی که در دل شب خوانده می­ شود، و بعد از روزه در ماه رمضان، روزه­ای که در محرم گرفته می­ شود، افضل است.[۲۷۹]
در روایتی دیگر ابوهریره درباره لباس نمازگزار مورد سوال قرار می­گیرد و نسبت به این سوال، عملکرد خودش هم مورد پرسش قرار می­گیرد.[۲۸۰]
آیا این نوعی گرفتن دستور عملی نیست؟ آیا گرفتن دستور از شخصی چون ابوهریره جای شگفتی ندارد؟
در موارد متعدد ابوهریره و ابن­عباس در مورد مردی که همسرش را قبل از ازداواج سه طلاقه کرده است مورد سوال قرار می­گیرند، در یکی از این گزارش­ها با کمال تعجب شاهد هستیم، ابوهریره نظر خود را به صورت کامل می­گوید و ابن­عباس به گفتن جمله­ «نظر من هم همین است» اکتفا می­ کند.
با دقت به محتوای سوالات مطرح شده می­توان فهمید، که سوال حکمی را در بر دارد.
در ادامه سوالی با مضمون سه طلاقه کردن از عمروبن­عاص پرسیده می­ شود، شخص بدون اعتراضی پاسخ خود را دریافت می­ کند. در جایی دیگر این سوال را شخصی از زیدبن­ثابت می­پرسد و پاسخ می­گیرد. [۲۸۱]لازم به تذکر است این افراد در ارتباط عمیق با کعب­الاحبار بودند.
حکم دیگری که از ابوهریره و ابن­عباس پرسیده می­ شود در مورد زن بارداری است که همسرش از دنیا رفته است، و هر کدام جداگانه فتوای خود را اعلام می­ کنند؛ از قضا ابوهریره جواب را کامل تر از ابن­عباس می­دهد.[۲۸۲]
در گزارشی دیگر ابوهریره با این کلمات مورد خطاب قرار می­گیرد، آیا ولد زنا در اموری که انجام می­دهد از جانب خدا مستحق دریافت پاداش می­ شود؟ او در پاسخ می­گوید بله ولد زنا در مقابل آن پاداش دریافت می­ کند.[۲۸۳]
فارغ از درست یا اشتباه بودن جوابِ سوال، باید دید چگونه شرایطی در آن زمان حاکم بوده است که فرد معلوم­الحالی چون ابوهریره مخاطب چنین سوال مهمی قرار گرفته است؟
۴-۱-۱-۳- زید بن ثابت
مالک در کتاب خود داستان مردی را گزارش می­دهد که متاعی را اختلاس کرده بود و تصمیم بر قطع دست او داشتند؛ به دنبال زیدبن­ثابت فرستاده و در این مورد از او پرسیدند، زید گفت: در اختلاس، قطع دست نیست.[۲۸۴]
سوال دیگری که مالک آن را گزارش داده در مورد روابط زناشویست که از زیدبن­ثابت پرسیده شده است، البته زید از پاسخ دادن امتناع می­ کند و از حجاج[۲۸۵]می­خواهد که پاسخ را او بدهد اما حجاج خود را مشتاق شنیدن کلام زید نشان داده و از او طلب فتوا می­ کند و در انتها کلام زی
د را تصدیق می­ کند.[۲۸۶]
از این قبیل دنبال او فرستادن­ها گزارش دیگری در مستدرک وجود دارد که در قسمت دیگر منابع اهل­سنت آورده خواهد شد.
۴-۱-۱-۴- عبدالله عمرو بن عاص
برخی سوالات که از عبدالله­بن­عمروبن­عاص پرسیدند به شرح ذیل است.
مردی از مهاجرین از عبدالله­بن­عمروبن­عاص در مورد وقت نماز سوال می­ کند که آیا می­ شود وقت آب خوردن شتران، نماز بخواند؟ عبدالله در پاسخ، مرد را از این کار منع می­ کند و می­گوید وقت چریدن آن­ها نماز بخوان.[۲۸۷]
در جایی از کتاب مالک می­خوانیم که عطاء­بن­یسار[۲۸۸] از عبدالله­بن­عمروبن­عاص و کعب­الاحبار در مورد شکیات نماز می­پرسد و آن دو یک پاسخ می­ دهند.[۲۸۹]
دقت در سوالات و نوع آن­ها، بیانگر رد دلایل موافقان مراجعه به اهل کتاب خواهد بود.
۴-۱-۲- سوالات تفسیری از اهل­کتاب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...