کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو


 



مهمترین مشکلاتی که درخت رطوبتی ایجاد می کند شامل :
کاهش طول عمر کابل
با وجود اینکه نزدیک به ۳۰ سال یا بیشتر از شناخت پدیده درخت رطوبتی در کابل های PE و XLPE می گذرد هنوز نحوه فرایند تولید درخت رطوبتی و روش های تشخیص تنزل عایقی مورد بحث و بررسی است .
خطری که درخت رطوبتی ایجاد می کند باعث تسریع تغییرات خواص عایقی در کابل های پلیمری می­ شود.
در اواخر عمر کابل ممکن است درخت رطوبتی به درخت الکتریکی تبدیل شده و احتمال وقوع تخلیه جزئی را افزایش دهد.
رسانایی درخت ­رطوبتی بسیار بالا بوده و با رشد خود باعث شکست عایق کابل می شود.
باعث کاهش استقامت الکتریکی عایق کابل های پلیمر می­ شود.
رشد درخت رطوبتی تحت هر شرایطی می تواند ترکیبات و خواص مختلفی را از عایق خارج کند.
روش های جلوگیری از وقوع درخت رطوبتی در عایق کابل ها
مواردی که باعث ایمنی کابل دربرابر درختان رطوبتی می شود .
روش­های غیر مخرب مکان­ یابی درخت رطوبتی
خشک کردن درخت رطوبتی به روش های مختلف.
استفاده از زره رطوبتی برای کابل ها ( درصورت مقرون به صرفه بودن اقتصادی)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

روش های جلوگیری از رشد درخت رطوبتی درعایق کابل­ها
مواردی که می تواند درجلوگیری از رشد درخت رطوبتی موثرباشد شامل:
کاهش تغییرات خواص عایقی
کاهش تنش میدان الکتریکی
جمع بندی
درخت رطوبتی از مهمترین پدیده­ تنزل عایقی درعایق کابل ها هستند، چنانچه تشخیص داده نشوند باعث شکست می­شوند. عامل اصلی وقوع پدیده درخت­رطوبتی درعایق کابل ها، افزایش میدان بصورت محلی در تنه عایق به دلایل مختلف از جمله وجود حفره ، ذرات یونی و … می تواند باشد. عواملی ازجمله ولتاژ اعمالی(هرچه قدر که اندازه ولتاژ اعمالی به عایق بیشتر باشد، میدان قوی­تری داخل عایق و به خصوص در حفره­ها و دربرآمدگی­های هادی ایجاد می­ شود)، فرکانس ولتاژ اعمالی(با افزایش فرکانس، تدریجا ضخامت شاخه­ها بیش­تر می­ شود)، رطوبت (چنانچه رطوبت ناشی از محلول نمکی مثل Naclبدلیل وجود یون ها، تخلیه ها شدیدتر شده و درخت رطوبتی ساده تر تشکیل شوند)، بارهای فضائی (وجود این بار باعث تغییر توزیع مکانی میدان الکتریکی در عایق کابل می شود) و … در رشد، سرعت و گسترش درخت رطوبتی در عایق کابل موثرند.
فصل سوم
آشکار سازی ومدلسازی پدیده درخت رطوبتی در عایق کابل ها
در این فصل، مسائل زیر بررسی شده است:
انواع روش های آشکارسازی
اعتبارسنجی روش های آشکارسازی
انواع مدل سازی
اعتبار سنجی مدل سازی ها
آشکارسازی و مدلسازی درخت رطوبتی
از معایب کابل­های زیرزمینی، علاوه بر هزینه بالای نصب، شکست عایقی است که سبب کاهش قابلیت اطمینان سیستم قدرت می­ شود و تعمیرات پر هزینه ای را نیز در بر دارد. برای بهبود قابلیت اطمینان سیستم قدرت و همچنین کاهش هزینه­ های بهره برداری، لازم است که روش­هایی برای پیش­گیری و جلوگیری از شکست عایقی کابل­های زیرزمینی، تدارک دیده شود همچنین با پی بردن به مکان فرسودگی عایقی ایجاد شده، می­توان هزینه و زمان تعمیرات را کاهش داد[۲۵]. از آن­جایی که پدیده درخت در عایق­ها تهدیدی جدی برای عایق و سیستم محسوب می شود، تشخیص زود هنگام وجود این پدیده در عایق ها امری مهم است. روش های مختلفی برای تشخیص وجود درخت در عایق ها پیشنهاد شده است که برخی مخرب و برخی غیر مخرب هستند.
یکی از رایج­ترین روش­هایی که مهندسین برق برای شناخت و تحلیل رفتار پدیده ­های پیچیده و هم­چنین برای آزمایش و اعتبارسنجی الگوریتم­های پیشنهادی خود در فضای مجازی استفاده می­ کنند، مدل­سازی است. هرچند به دلیل وجود عوامل ناشناخته درونی و بیرونی متعدد و هم­چنین وجود نویز، هیچ­گاه نمی­ توان ادعا کرد که مدل به صورت همه­جانبه هم­سنگ با پدیده است، لیکن مدل­ها معمولاً ابهامات بسیاری را روشن می­سازند و یا حداقل می­توان توسط آن­ها تغییر رفتار پدیده ­ها را در برابر تغییر شرایط گوناگون تخمین زد.
با توجه به این­که اعمال و مطالعه تاثیر تمامی شرایط فوق به عایق کابل در عمل بسیار مشکل و شاید نشدنی است، باید از مدل­های محاسباتی برای شبیه­سازی خرابی­های عایقی و اعمال شرایط فوق استفاده شود. کاملا واضح است که این مدل­ها باید بتوانند به صورت دقیق درخت رطوبتی را مدل کنند[۲۵].
مدل­های محاسباتی­ موجود برای پدیده ­های عایقی (پدیده­هایی مثل حفره و درخت رطوبتی که منجر به تنزل عایقی می­شوند) را می­توان به صورت زیر دسته­بندی کرد:
مدل­های میدانی، که معمولاً با مدل کردن بخش­های مختلف الکترود، عایق و خرابی عایقی با بارهای معادل، میدان را در هر لحظه از زمان در قسمت­ های مختلف عایق محاسبه (مثلا با بهره گرفتن از قوانین کولمب و جمع آثار و پواسن) و اگر میدان از آستانه­ای بیش­تر شد، در آن ناحیه درخت رطوبتی رخ داده است.
مدل­های مداری، که در آن­ها بخش­های مختلف عایق و خرابی عایقی با مدار معادل خود (معمولاً موازی) مدل می­شوند. این مدل­ها در این فصل مورد بررسی قرار گرفته و مدل مداری جدیدی برای درخت رطوبتی ارائه شده است.
برای شناخت بهتر پدیده درخت رطوبتی لازمست با روش های آشکارسازی آشنا شده و سپس نحوه مدلسازی مورد بررسی قرار گیرد. تاکنون روش استانداردی برای آشکارسازی درخت رطوبتی ارائه نشده است. برخی روش هایی که ارائه شده بر مبنای این فرض هستند که فرسودگی عایق سبب تغییرات در امپدانس مشخصه کابل می­شوند، بنابراین زمانی که یک سیگنال مربعی در داخل کابل منتشر می­ شود، بخشی از آن بازتاب خواهد کرد. با آشکارسازی این سیگنال و سیگنال منعکس شده از انتهای باز کابل، با محاسبه تاخیر زمانی، می­توان مکان فرسایش را مشخص کرد[۲۵].
برخی روش­ها، بر مبنای این حقیقت هستند که ناحیه فرسوده در عایق مانند یک المان غیر خطی عمل می­ کند. بنابراین اگر دو سیگنال با فرکانس­های مختلف در داخل کابل منتشر کنیم، سیگنال­های جدیدی با فرکانس­های برابر جمع و تفریق دو فرکانس اولیه حاصل می­ شود که با آشکارسازی آن­ها می­توان مکان فرسودگی را معین کرد[۲۵].
در ادامه، برخی از این روش­ها بررسی شده ­اند:
اندازه ­گیری ضریب تلفات tanδ
یکی از قدیمی­ترین روش­هایی­که هم اکنون نیز به وفور برای تشخیص شرایط عایق از آن استفاده می­ شود، اندازه ­گیری ضریب تلفات عایق است. نسبت جریان مقاومتی به جریان خازنی، tanδ، معیار خوبی برای نمایش ضعف عایقی است، زیرا مقدار ضریب تلفات عایقی عموما با افزایش خرابی عایقی، زیاد می شود. می­دانیم که ضریب تلفات عایقی، با رشد درخت­های رطوبتی افزایش می­یابد و ولتاژ شکست عایقی کاهش می یابد. روشی که از tanδ استفاده می­ کند، در شرایطی که خرابی­ها هم شکل هستند مفید خواهد بود. اما این روش قابلیت تشخیص تعداد بی شمار درخت رطوبتی با خرابی کم را از تعداد کمی درخت با خرابی زیاد ندارد[۲۵].
بدین ترتیب می­توان رابطه ضریب تلفات را از معادله (۳-۲) بدست آورد:

که در اینجا
Y: ادمیتانس کل عایق کابل با درخت رطوبتی
G: قسمت حقیقی ادمیتانس
B: قسمت موهومی ادمیتانس
چون ضریب تلفات بدست آمده نسبی است می توان آن را بصورت درصد نیز بیان کرد.
اندازه گیری بار باقیمانده
روش اندازه ­گیری بار باقیمانده یکی از روش­هایی درتشخیص تنزل عایقی کابل ها بر اساس اندازه گیری تجمع بار است. این روش با اعمال ولتاژ DC به غلاف کابل رخ می­دهد که در صورت سالم بودن کابل زمان اتصال کوتاه برابر صفر است درغیر این صورت مدت زمانی طول می­کشد تا به صفربرسد ، با اندازه ­گیری بارهای موجود (بارهای باقیمانده) در این مدت زمان می­توان درخت رطوبتی را آشکارسازی کرد.
مدار آشکارسازی بار باقیمانده
مدار آشکارسازی بار باقیمانده درشکل (‏۳‑۱) نشان داده شده است. ابتدا ولتاژVdc به CA (کابل) اعمال شده سپس بین هادی و غلاف اتصال کوتاه گردیده و سپس ولتاژac نیز اعمال شده است. مولفه ولتاژDC ، Vd(t) وقتی ظاهر می ­شود که Cd درطول ولتاژ ac اعمالی با امپدانس بالا توسط ولتمتر DC آشکارشده باشد.
مقدار Cd بیشتر از CA است. مقدار بار باقیمانده Q(t) که در معادله(۳-۳) نشان داده شده تعریف شده است[۲۱].

شکل (‏۳‑۱). مدار اندازه ­گیری بارباقیمانده[۲۱]
شکل (‏۳‑۲) مشخصه زمانی هرنمونه را نشان می دهد. درنمونه A زمان آسودگی[۳۰] بار باقیمانده سرعت قابل ملاحظه ای دارد ، بارباقیمانده تقریبا در ناحیه اشباع با صعود[۳۱] ac شبیه سازی شده و حتی اگر ولتاژ ac نگه داشته شود، بارباقیمانده بسختی افزایش می یابد. شکست ولتاژ ac در این نمونه ۳۰ کیلوولت است. زمان آسودگی در نمونه B کمتر از زمان آسودگی درنمونه A است. شکست ولتاژ ac دراین نمونه تا ۱۸۰ کیلوولت است . بار باقیمانده نمونه C از بار سطحی سرکابل با اعمال ولتاژ DC حاصل شده است. این بار باقیمانده نشان می دهد فرایند تجمع ­بار الکتریکی در سطح سرکابل حرکت کرده و کاهش یافته و تحت دمای بالا و رطوبت باعث مقاومت سطح گردیده است[۲۱].
شکل (‏۳‑۲). مشخصه زمان آسودگی بار باقیمانده تحت ولتاژ اعمالی AC[21]
جمع بندی روش اندازه ­گیری بار باقیمانده
با توجه به توضیحات داده شده نتیجه می گیریم که اندازه ­گیری زمان آسودگی بار باقیمانده روش موثری درآشکارسازی درخت رطوبتی است زیرا زمان آسودگی بارباقیمانده درکابل درخت رطوبتی شده سریعتر اتفاق می­افتد و زمان آسودگی بار باقیمانده در درخت رطوبتی بطور کامل چندین ثانیه است.
نتایج بدست آمده از این روش بشرح زیر است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1401-04-05] [ 11:44:00 ب.ظ ]




در مجموع، دغدغه­ های پژوهشگر – که اهم آنها اختصار ذکر شد – حول محور اصلی و مسأله بنیادینِ‌این رساله می­گردد و آن همانا ترسیم دورنمای تدوین الگوی بومی (اسلامی-‌ایرانیِ) سیاست جنایی است.

    1. ضرورت و اهمیت تحقیق

در جهان اسلام، پژوهش­های نظریِ فراوان و عمیق بسیارند، اما تلاشِ کمی در جهت عملیاتی و راهبردی کردن‌این پژوهش­ها شده است.‌این در حالی است که پروژه علم دینی زمانی مطلوب خواهد بود که هم دارای پشتوانه «پژوهش­های نظری» و هم دارای «قابلیت راهبردی شدن» باشد؛ به عبارت دیگر، علم دینی نباید در حد «آموزه» باقی بماند، بلکه باید تبدیل به «برنامه» شود؛ چرا که منظومه علوم و معارف اسلامی معطوف به شکل­دهی زیست اسلامی یا همان «حیات طیبه» می­باشد. البته تا زمانی که چرخه علوم نظری، صورت کمال و تمام خود را پیدا نکرده باشد، نوبت به علوم عملی و اتخاذ راهبرد نخواهد رسید. از‌این رو، شاخص نهایی برای ارزیابی علم دینی، «عمل دینی» خواهد بود، نه صرف انسجام درونی علمی یا صحت مبانی و روش تحصیل آن. به عبارت دیگر، علم دینی نمی­تواند مصداق «علم لاینفع» باشد. با‌این حساب، روش صحیح در تحول علوم انسانی، روش راهبردی کردن پژوهش­های بنیادین، الگوسازی تحول علوم انسانی، طبقه ­بندی علوم انسانی و اتخاذ رویکردهای تمدنی به علوم انسانی است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

سنجش و نقد‌ایده «طراحی دانش»، جذابیت و ضرورتی انکارناپذیر دارد.‌این باور، همانا رویکردهای اثبات­گرا، غیرعقلانی و ناکارآمدِ حقوقی را عیان می­ کند و با هدف اصلاح کاستی­ها و تناقضات میان مبانی، ساختارها و جلوه­های نظریه و عمل در دانش حقوق، روی در‌آینده­پژوهی در عرصه معرفت حقوقی و نظام­سازیِ حقوقی دارد. سیاست جنایی، از مهم­ترین حوزه ­های مورد علاقه تفکر انتقادی در رشته حقوق است.
سیاست جنایی در‌ایران، اگر خوشبینانه هم بنگریم، باز بسیار آشفته است و اگر واقع­بینانه بسنجیم، به نظر نگارنده، چیزی به نام «سیاست جنایی» به معنای دقیقِ کلمه و به مفهوم پیروی نظام عدالت کیفری رسمی کشور از یک سیاست و تدبیر، وجودِ مستقر ندارد. از نظر محقق، «سیاست جنایی» عبارت است از: «معرفتی علمی/ ارزشی با ماهیت مدیریت­محور و میان­رشته‌ای و متشکل از شبکه روابط تعاملیِ دولت­ملت در راستای کنش و واکنش به جمیع گونه­ های بزه و انحرافات خطیر در چارچوبی مشخص از حیث گفتمان، که با پیجوییِ یک مسیرِ تعریف­شده برای حرکت به سوی اهداف عدالت کیفری، دارای مبانی، ساختار و جلوه‌‌های تعریف شده و سازگار با یکدیگر می‌باشند.»
در‌ایران، رنجوری مفرط در امر بومی­سازی نهادهای جرم­شناختی و راهبردهای سیاست جنایی از مبادی غربی، شرعی و اجتماعی، عامل اصلی ناتوانی مدیران ارشد سیاست جنایی و مأموران نظام عدالت کیفری در کنش و واکنش به بزه و انحراف است. در‌ایران به دلیل سلطه قدرت سیاسی بر حیات اجتماعی ملت – که نتیجه نظام سلطنتی چند هزارساله بود – مصلحت و منفعت مردم در شخص سلطان بود و «گستره همگانی» و «حوزه عمومی» وجود نداشت. اولین نمود «حوزه عمومی در‌ایران» حوزه عمومی دینی بود که از طریق بحث و مباحثه در محافل مذهبی انجام می‌یافت. اما از آنجا که قدرت سیاسی تا قبل از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی عموماً در دست حاکمان غیردینی بوده، «حوزه عمومی سیاسی» نتوانست شکل بگیرد و به همین دلیل تا قبل از مشروطه جایی برای صحبت درباره «مناسبات قدرت و قانون» وجود نداشت. در دوره قاجار نیز در زمان انقلاب مشروطه علاوه بر اندیشه سلطنتی و اندیشه اسلامی، اندیشه غربی نیز وارد حیات سیاسی‌ایرانی شد که موجب خدشه­دار شدن فضای ارتباطی گردید. سیاست جنایی نیز همانند قانون نه تنها مقید و مشروط کننده قدرت سیاسی – که کارویژه حقیقی آن است – نبود، بلکه ابزاری برای بسط سلطه قدرت سیاسی بر جهان زیست‌ایرانی به حساب می‌آمد. گسترش تشکیلات قضایی در‌این سال­ها در‌ایران نه آن­چنان به بسط عدالت کیفری، که به دیوان­سالاری و توسعه شبکه نظارت بر ملت انجامید؛ وضعیتی که حاکمیت عقل ابزاری بر سیاست جنایی نامتجانس‌ایران را تشدید نمود. البته پس از انقلاب اسلامی، سیاست جنایی و بطور کلّی سیاست اجتماعی در‌ایران جایگاه بسیار بهتری یافت.
به هر تقدیر، در جامعه‌ایرانی، همان­قدر که بی­توجهی به مبانی و اصول اسلامی، طراحی الگوی بومی سیاست جنایی را با شکست مواجه می­سازد، کمرنگیِ نقش مختصات جامعه‌ایران و نشناختن و وقعی ننهادن به عرف و پندارهای ملی پیرامون رفتارهای جرم­انگاری­شده و کیفرهای آنها و گونه­ ها و میزان بزهکاری نیز الگوی ملی سیاست جنایی را محکوم به شکست می­ کند؛ همچنان که تا کنون نیز الگوی چندان مستقل و مناسبی هم در کشور، مشهود و معنادار نیست.
برای اصلاح وضع کنون سیاست جنایی در‌ایران باید هم روش کنونی الهام­گیری از رویکردهای جرم­شناختی غربی مورد نقد – به ویژه از جهت معرفت شناسی – قرار گیرد و هم محتوآیاین رویکردهای همیشه در حال گذار. چرا که آموزه­های جرم شناسی از مهم­ترین عناصر راهنمای مدیران سیاست­گذاری جنایی است. وضعیت ورود گزاره­های جرم شناسی و راهبردهای سیاست جنایی از غرب به بخشِ به ظاهر پژوهشیِ ادبیات حقوقی دانشگاه و قانونی و قضاییِ کشورمان از‌این جهت اسف­بار به نظر می­رسد که هر رویکرد و نظریه در بدو ورود از طریق ترجمه­ به کشور تا چند سال مورد تمجید قرار می­گیرد و رفته رفته معایب و چالش­های آن هم باز ترجمه – و حال اندکی هم تحلیل، که البته به جایی نمی‌خورد – می­ شود و‌این نتیجه­ای جز تشدید سرگردانی سیاست جنایی اسلامی-‌ایرانی در پی ندارد. بی تردید، ضرورت دارد اگر‌این رساله، داعیه نقد بر روش بهره­ گیری از یافته­های پژوهشی غربی پیرامون نظریه­ های جرم­ شناسی و سیاست جنایی دارد، خود روش درستی برای آزمون‌این نظریه ­ها در دکترین و در سیاست جنایی کاربردی‌ایران به کار بندد.
با‌این توضیح، آشکار است که ضرورت دارد بجای نقد حقوقیِ روبنایی، زمینِ اندیشه­ های فلسفی و جامعه­شناختیِ زیربناییِ‌این رویکردها شخم زده شود. نقد حاکمیت مدرنیته­ی غربی بر سیاست جنایی غربی و نظام­های سیاست جنایی مترجم، ضرورت دارد؛ همچنان که نقد حاکمیت الگوی سنتیِ فتوایی بر گفتمان رایج سیاست جنایی اسلامی نیز ضروری است. به موازات وجه انتقادی، ضروری است که رساله از وجه اثباتی نیز برخوردار باشد.‌این مهم، به شکل ترسیم دورنمای تدوین الگوی بومی سیاست جنایی عینیت می­یابد.
بدون تردید، مهم­ترین گفتگو میان در خصوص حاکمیت قانون در یکصد سال گذشته در‌ایران، بحث درخصوص تعامل قانون و شریعت در قالب سه الگوی گفتگو درباره «حاکمیت قانون/ حاکمیت فقه»، «هم حاکمیت قانون و هم حاکمیت فقه» و «نه حاکمیت قانون و نه حاکمیت فقه» قابل ملاحظه و تحلیل­ است.[۱۲]
در حوزه حقوق کیفری شکلی، حاکمیت مبهم شریعت بر قوانین جزایی شکلی از بعد از انقلاب تبعاتی را کم و بیش در پی داشته است: حذف دادسرا، وحدت قاضی، قطعی بودن احکام صادره، پذیرش نظام دلایل فقهی همانند قسامه و امکان صدور حکم به قصاص بر مبنای آن، عدم برابری اعتبار شهادت زنان و مردان، عدم اعتبار شهادت زنان در برخی موضوعات، ضرورت مرد بودن قاضی، ضرورت مجتهد بودن قاضی. هر کدام از تغییرات مذکور در فوق در طول سه دهه تأکید بر اسلامی­سازی قوانین کیفری شکلی، خود به دفعات دستخوش تغییرات بنیادین شده ­اند، که شرح تفصیلی آن خارج از موضوع و مجال‌این رساله است. اما به عنوان مثال، اکنون نه تنها اصل بر قطعی بودن آراء صادره از محاکم نیست، بلکه اصل بر تجدیدنظرپذیری کلیه احکام است. همچنین در حال حاضر زنان در برخی موارد دارای سمت قضایی (دادیار و مشاور دادگاه) هستند؛ همچنان که در عمل هرگز امکان سپردن کامل امر قضاء به دست مجتهدان جامع­الشرایط فراهم نشد؛ و نظام ادله اثبات دعوا نیز در طول زمان و خصوصاً در تحولات تقنینی اخیر دستخوش تغییرات نسبتاً قابل توجهی گشت. در مجموع، باید در نظر داشت که به­رغم تمایل مقنن پس از انقلاب اسلامی به‌ایجاد ساختار و سازمان قضایی کاملاً اسلامی جهت اجرای عدالت کیفری، به دلیل فقدان الگوی واضح و روشنی از‌این ساختار در متون فقهی، می­توان حداقل از تصویب بیش از ده قانون مرتبط با مقررات شکلی (ساختار و‌آیین دادرسی کیفری) در سه دهه گذشته از انقلاب اسلامی یاد کرد که هر یک به نحوی در سازمان و ساختار دادگاه­ها و دادسراها، امکان تجدیدنظر در احکام و… تغییرات جزئی یا بسیار کلی و بنیادین‌ایجاد کرده ­اند که هنوز هم ادامه دارد.‌این در حالی است که قوانین جزایی ماهوی (مربوط به انواع جرایم و مجازات­ها) تنها یک­بار و آن هم به صورت شکلی دچار تغییر شده­، در ذیل عنوان واحد «قانون مجازات اسلامی» تجمیع شده ­اند.‌این­ گونه بی­­ثباتی در قوانین شکلی که با اعطای اختیارات گسترده به رئیس قوه قضائیه جهت نقض احکام صادره قطعی از محاکم در هر زمان همراه است، حاکمیت قانون و اعتبار احکام قضایی را دچار اخلال و خدشه می­ کند. از‌این رو، در مجموع می­توان گفت قانون­گذار‌ایرانی هنوز به مدلی روشن و دقیق برای اسلامی­سازی فرایند عدالت کیفری دست نیافته است.
به رغم پذیرش کامل اصل قانونی بودن حقوق جزا (مشتمل بر اصل قانونی بودن جرم، مجازات، دادرسی کیفری و اجرای احکام جزایی) و پیامدهای آن در قانون اساسی، در مواردی از قانون­گذاری عادی به طور کلی یا جزئی از آن تخطی شده است.‌این تخطی و تعدی از اصل مذکور، عمدتاً با‌ایجاد امکان استناد به منابع فقهی در امور کیفری، حتی در مواردی که قانونی وضع نشده است، فراهم گردید. علاوه بر‌این، امکان استناد به منابع شرعی مقدم بر قوانین جزایی، به ترتیبی که در مواد ۱۸ و ۴۲‌آیین­ نامه دادسراها و دادگاه­ های ویژه روحانیت پیش ­بینی شده است بدین ترتیب، فرایند تقنین قوانین کیفری در‌ایران، در حال حاضر به مدلی دست یافته است که در ابتدای قانون­گذاریِ جزایی آن را تجربه کرده بود: «مدل حاکمیت موازی شرع و قانون».
در خصوص حاکمیت مطلق شریعت بر قوانین جزایی بعد از انقلاب اسلامی نیز باید توجه داشت فرایند اسلامی­سازی قوانین در سال ۱۳۶۱ به نحو بسیار مشهودی به اجرا درآمد. در‌این راستا، مهم­ترین اقدام مقنن احیای انواع جرایم و مجازات­های شرعی و تصویب آنها در قالب مواد قانونی بود. از جمله نتایج‌این­گونه التزام به اجرای دقیق فقه و شریعت در قالب قانون،‌ایجاد برخی تغییرات در اصول کلان حقوق کیفری همچون اصل قانونی بودن جرایم و مجازات­ها، مسئولیت کیفری و نیز اصول حاکم بر مجازات­ها و واکنش نسبت به بزهکاران بوده است. در قانون­گذاری جزایی بعد از انقلاب سن مسئولیت کیفری، تحت تأثیر متون فقهی، در مورد دختران ۹ سال تمام قمری و درخصوص پسران ۱۵ سال تمام قمری است. پذیرش مسئولیت کیفری برای عاقله بزهکاران، تفاوت در میزان مجازات بزهکار بر مبنای جنسیت و مذهب بزه­ دیده، تعیین دقیق و غیر قابل تغییر میزان جبران خسارت قربانی در جرایم علیه تمامیت جسمانی و… از نمونه­هآیاین پیامدها بوده است. مقنن در قانون مجازات اسلامی جدید، چاره بحران سن مسئولیت کیفری را در رسیدگی موردی و تشخیص عدم رشد و کمال عقلی فرد مرتکب و یا عدم درک حرمت جرم ارتکابی و در نتیجه سقوط مجازات حد و قصاص قرار داده است، به‌این امید که شاید‌این نوع برداشتِ موردی، تعمیم یافته و رویه شود، اما به واقع، چارچوب فکری حاکم بر ذهن مقنن تفاوت چندانی از ابتدای انقلاب اسلامی نکرده و همچنان جمود بر لفظ و بی­توجهی به عقلانیت و مقاصد شریعت و مذاق شارع، فقه و حقوق‌ایران و بسیاری از دیگر عرصه ­های معرفتی اسلام و‌ایران را به چالش­های مزمن و دردناکی کشانده است. دکتر حسین مهرپور،‌این پرسش را در برابر قانون­گذار – واضع قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ – طرح می­ کند که «آیا فقه غنی ما و اجتهاد کارساز و پویای فقه شیعه و مجتهدان آگاه به مسائل روز و مقتضیات زمان،‌این توان و ظرفیت علمی را ندارند که به گونه ­ای موجه­تر مسئله را حل کنند و از جزمیت در مورد حکم بلوغ سن ۹ و ۱۵ سال دست بردارند و ناگزیر نشوند‌این گونه «اکل به قفا» کنند و لقمه را دور سر بگردانند؟ انتظار می­رفت پس از سالیان طولانی تجربه عملی و مباحث علمی و فقهی، مسائل‌این­چنینی به طور ریشه­ای حل می­شد»
افزایش میانگین مجازات حبس برای تقریباً کلیه جرایم در ماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲، در تضاد آشکار با توسعه تأسیساتی ارفاقیِ مقرر در‌این قانون نظیر تعویق صدور حکم (فصل پنجم)، نظام نیمه­آزادی (فصل هفتم)، مجازات­های جایگزین حبس (فصل نهم)، و توسعه موارد سقوط کیفر خصوصاً از طریق توبه است. قانون­گذاریِ کیفری نمی­تواند با نادیده انگاشتن واقعیات اجتماعی، مؤثر و موفق باشد. جوامع درحال­گذار و رو به­توسعه که با انقطاع نسل­ها، بحران­های عمیق فرهنگی، ناپایداری و مرگ زودهنگام هنجارها و ارزش­های رسمی و مورد حمایت قوانین کیفری و بسیاری از پدیده ­های مشابه روبه رو هستند، علاوه بر آن که از آشفتگی هنجارها و ابهام در مبانی ارزشی در رنج­اند، از تأمین وسایل کافی برای رسیدن به اهداف مورد پذیرش اجتماع نیز ناتوان یا کم ­توان­اند. توسل به وسایل غیرقانونی و ارتکاب اعمال مجرمانه جهت حصول به اهداف پذیرفته شده، در چنین حالتی، افزایش میزان جرم، کاهش ضریب امنیت اجتماعی، بازگشت سریع بزهکاران به زندان و اشتغال بیش از حد نهادهای کیفری را به دنبال دارد. در‌این راستا، توسل به ابزارهای کیفری به شکل تشدید میانگین مجازات قانونی حبس، گرچه آسان‌ترین راه است، مؤثرترین شیوه نیست. شدت و خشونت قوانین کیفری می ­تواند به بروز خشونت بیشتر جامعه نیز بیانجامد؛ ضمن آن که با توسعه تأسیسات ارفاقی مذکور نیز در تضاد است و نشانگر عدم پیروی مقنن از یک سیاست جنایی روشن.‌این سرگردانیِ سیاست جنایی حاکم بر قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ وقتی بیشتر رخ عیان می­ کند که توجه کنیم پیش­شرط­های لازم جهت اجرای مفید و مؤثر مجازات­های اجتماعی به چهار دسته تقسیم شده ­اند: ۱- بستر حقوقی و قانونی، ۲- بستر فرهنگی و آموزشی، ۳- بستر اجرایی و اجتماعی، ۴- بستر اقتصادی[۱۳]. هیچ یک از‌این بسترها در‌ایران اکنون پی­ریزی نشده و برنامه منسجمی هم برای پی­ریزی آن وجود ندارد.‌این در حالی است که طبق ماده ۶۳ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲‌آیین­ نامه اجرایی مواد مربوط به نظام نیمه­آزادی و آزادی مشروط ظرف مدت شش ماه از تاریخ لازم­الاجراشدن‌این قانون (یعنی از اردیبهشت ۱۳۹۲) باید به وسیله سازمان زندان­ها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور تهیه و به تصویب قوه قضائیه برسد و جالب آن که‌این مدت زمان برای تصویب‌آیین­ نامه قانونی جهت اجرایی­شدنِ انواع خدمات عمومی برای امکان­پذیری اجرای کیفرِ انجام خدمات عمومیِ عام­ المنفعه و نحوه همکاری‌این نهادها با قاضی، سه ماه است. جدا از‌این شکاف زمانیِ توجیه­ناپذیر، اساساً زیرساخت­های اجرای کیفرهای نوین و تحولات جدیدِ خوب و بد در قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ اصلاً پایه­ریزی نشده است. نگرانی دیگر‌این که اگر‌ایرادهای بزرگی به قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۰ و ۱۳۷۵ وارد است (۱- تفصیل غیرضروری، ۲- عدم جامعیت، ۳- عدم تدوین اصول و قواعد کلی، ۴- تعارض، ۵- گنجاندن چند پیام در یک ماده، ۶- عدم تعریف اصطلاحات و نهادها، ۷- فقدان رویه واحد در تعریف جرایم، ۸- بی­نظمی در ساختار و…) اما‌ایرادهای بسیار بزرگ­تری به قانون مجازات و لایحه‌آیین دادرسی جدید وارد است و نگرانی­ ما از وضعیت سیاست جنایی در جمهوری اسلامی به مراتب بیشتر از گذشته است.
نگرانیِ دیگر در خصوص سیاست جناییِ حاکم بر قانون مجازات اخیرالتصویب آن است که متأسفانه مصادیق ارجاع به نظر مقام معظم رهبری در قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ بسیار زیاد است و‌این نه احترام به ولایت و مصحلت و فقه حکومتی است، که افزایش آشفتگی در موضع سیاست جنایی تقنینی است و‌ایجاد زحمت برای ولیّ امر (مدّ ظله العالی). ماده ۵۴۹ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲، مقرر می­دارد: «موارد دیه کامل همان است که در مقررات شرع تعیین شده است و میزان آن در ابتدای هر سال توسط رئیس قوه قضائیه به تفصیل بر اساس نظر مقام رهبری تعیین و اعلام می­ شود». مقنن هنوز جرأت ندارد از مقادیر ششگانه دیه در نصوص کهن فقهی که دیگر امروزه صدور حکم به آنها قابل اجرا نیست، دست بکشد! مقنن همچنان دقیقاً نمی­فهمد برد یمانی از موضوعیت مالی افتاده است و قیمت شتر و گاو و گوسفند در نواحی مختلف بسیار متفاوت است و درهم و دینار، پول رسمی کشورهای مختلفی است و ارزش­های مالی مختلفی هم دارد. مقنن، سالهاست به‌این عارضه مبتلاست. قانون­گذارِ ما به کوچک­ترین مسائلی که برمی­خورد و خود را ناتوان از دریافت پاسخ آن می­بیند (پاسخ­هایی که همگان بدان رسیده ­اند) فوراً تعیین تکلیف را به دوش ولی فقیه می­افکند. ثانیاً، اکنون هم که مقنن بار مسئولیت تعیین سالانه میزان دیه را به دوش رهبری می­افکند، چرا به طور کاملاً متناقضی همچنان تأکید دارد «موارد دیه کامل همان است که در مقررات شرع تعیین شده است»؟ اگر همان است، پس چرا ولی فقیه باید هر سال معین کند؟! ثالثاً در‌این ماده قانونی، «موارد» دیه، منطبق بر شرع اعلام شده ولی ولی فقیه «میزان» آن را سالانه تعیین می­ کند.‌آیا منظور مقنن‌این است که ولی فقیه نمی­تواند موارد دیه را تغییر دهد و فقط میزان آن را می ­تواند تغییر دهد؟‌این ماده دچار اشکالات متعددی است؛ مصائبی که نمود بارز بی­دقتی در انتخاب الفاظ و فقدان راهبرد و مبانی نظری متقن در درک نسبت قانون با حکم شرعی و فهم قلمرو حکم اولیه با حکم ثانویه و با حکم حکومتی است. قانون­گذار در وضع قانون مجازات ۱۳۹۲،‌این مهم­ترین دغدغه­ها را رها کرده و حجم قابل توجهی از مواد قانون را به امور فانتزی و نادرالمصداقی نظیر دیه خنثی مشکل (ماده ۵۵۱)، دیه زنازاده و وارث وی (مواد ۵۵۲ و ۵۵۳)، تصریح بر زمان مغرب به عنوان معیار شروع و پایان ماه­های حرام (تبصره ماده ۵۵۵) اختصاص داده است.
سیاست جنایی فقهی مقنن در‌ایجاد تحول­ در جرایم حدّی نیز عموماً مشوش و مبتلا به ضعف در منطق و عقلانیت است. به­رغم حذف رجم در لایحه مجازات اسلامی، در ماده ۲۲۵ قانون جدید مجدداً بر کیفر رجم تصریح شده ولی به طور غیرقابل توجیهی در‌این ماده آمده است که «در صورت عدم امکان اجرای رجم…..». یعنی چه؟! مقنن هم می­خواهد رجم را سیاهه کیفرها نگه دارد و هم با عبارتی بسیار مبهم اقدام به تعیین جایگزین شلاق برای آن می­ کند. مقنن در ماده ۲۳۴، احصان را که هزار و چهارصد سال از صدر اسلام تا به­حال از شرایط زنای محصن و محصنه بود، به شرایط لواط تعمیم داده است. از سوی دیگر، قانون جدید به شأن زن بسیار جسارت کرده است؛ از جمله‌این در تعریف احصان در حد لواط گفته «…. و هروقت بخواهد امکان جماع از همان طریق را با وی [همسرش] داشته باشد.». گویا زن از دید مقنن، محفظه­ای برای ارضاء شهوت است و فوراً به محض عدم برآورده کردن نیاز زوج به اطفاء شهوت، زوج چنانچه لواط کرد مستحق تخفیف کیفر است. ضمن‌این که احصان را از شرایط اعدام فاعل در لواط دانسته و‌این شرطِ تخفیفی را برای مفعول قرار نداده است.
با نگاهی کلی به قانون مجازات اسلامی مشاهده می‌شود که یک منطق مشخص بر کلیت قانون حاکم نیست و معیار انتخاب فتاوای مختلف در مسائل مختلف روشن نیست. به عبارتی، دغدغه قانونگذارمعلوم نیست؛‌این که‌آیا دغدغه مسائل حقوق بشری را داشته یا کاهش مجازات­های قانونی اعدام یا استفاده از تأسیسات جدید جهت پر کردن خلأها یا کارآمدی کیفرهای سنّتی؟ مثلاً در لواط مجازات فاعل منوط به احصان شده است. گویا‌اینجا دغدغه قانونگذار کم کردن اعدام بوده است. اما همین قانونگذار در ماده ۲۷۸ و ۲۸۸ دو جرم با مجازات اعدام وضع کرده است: افساد فی­الارض و بغی، و افساد را به گونه ­ای تعریف کرده که می‌تواند اعدام­های کشور را به چند برابر آمار کنونی افزایش داد.‌این در حالی است که امام (ره) و مشهور فقهای شیعه، افساد را جرم جداگانه­ ای نمی­دانند. همچنین قانونگذار تمایل داشته خسارت مازاد بر دیه را در قانون پیش بینی کند، اما شورای محترم نگهبان بنا بر نظر مشهور مخالفت نموده است. حال سؤال‌این است که چرا در رابطه با افساد از نظر مشهور تبعیت نشده است؟ مقنن، همچنین مواد بی­فایده فراوانی از جمله ماده ۲۴۶ تصویب کرده و فقط خواسته است خود را واقف به مسائل نوظهور از قبیل امکان ارتکاب جرم از طریق سایبری جلوه دهد.
دغدغه دیگر در سیاست جنایی جمهوری اسلامی، که ضرورت تحقیقِ حاضر را مضاعف می­ کند آن است که در ساختار و راهبرد و عملکرد نهاد زندان در نظام کیفری‌ایران، حمایت مناسبی از زندانی و خصوصاً خانواده او به عمل نمی­آید. نبود یک ساختار منسجم در بستر زندان برآیاین گونه حمایت، کافی نبودن تعداد مددکاران اجتماعی شاغل در حوزه زندان، بی­توجهی به تشکیل پرونده شخصیت برای خانواده زندانیان، نبود امکانات مالی مناسب برای حمایت مالی- اقتصادی از خانواده، به ویژه فرزندان زندانیان، تعدد بی­مبنای مراجع قانونی متولی حمایت از زندانیان و عدم وضوح شرح وظایف و الگوی تعامل آنها با هم، کمبود منابع مادی و انسانی مناسب، و نبود باور به توانمندی و ظرفیت نهادهای حمایتی در کمک به زندانی و خانواده وی، از جمله چالش­های موجود در‌این زمینه است.
در مجموع،‌این تحقیق، از‌این جهت مفید است که به مسائل مرتبط با جریان روشنفکری و روشنفکری دینی می ­پردازد و ارتباط روشنفکری دینی را با استلزامات و اقتضات نظریه­پردازی در تولید علوم انسانی بومی می­سنجد، و آن­گاه برآیند‌این نسبت­سنجیِ نظری را در میدان الگوسازی برای سیاست جنایی اسلامی-‌ایرانی پیاده­ می­ کند.

    1. سؤال­ها و فرضیه ­های تحقیق

الف) سؤال­ها
۱- مبانی نظری، جریان­ها، راهبردها، مدل­ها و رویه­های عمده سیاست جنایی غربی دچار چه کاستی­هایی است؛ و تا چه حد می­توان از دستاوردهای سیاست جنایی غربی در طراحی سیاست جنایی بومی (اسلامی-‌ایرانی) استفاده کرد؟
۲- مدل­های ارائه شده از سیاست جنایی اسلامی و گفتمان­های حاکم بر‌این مدل­ها و آموزه­های مطرح تاکنون، دچار چه کاستی­هایی است؟
۳- در تدوین الگوی بومی سیاست جنایی تا چه حد می­توان اقتضائات ملی (جامعه‌ایران) را لحاظ کرد؟
ب) فرضیه ­ها
۱- به­رغم کاستی­ها و تناقضات مبانی نظری، جریان­ها، راهبردها، مدل­ها و رویه­های عمده­ی سیاست جنایی غربی به لحاظ مبانی فلسفه سیاسی و سیاستگذاری عمومی و اجتماعی، مبانی ارزشی، داده ­های جرم­شناختی، و… که موجب طرح نقدهایی (به ویژه، چیرگی عقل ابزاری بر منطق مدرنیته، و تسری مصائب مدرنیته به علوم اجتماعی مدرن نظیر علم سیاست جنایی در غرب) شده است، اما می­توان از مدل­های غربی موجود، گرته­برداری و استفاده جزئی نمود.
۲- مدل­ها تاکنون ارائه شده از سیاست جنایی اسلامی و حتی گفتمان سیاست جنایی اسلامی فاقد جامعیت بوده و دارای ادبیات گفتمانیِ نامتناسب با دانش سیاست جنایی، بعضاً فاقد انسجام و بیشتر تئوریک (گرچه با ارائه برخی شواهدِ تجربیِ تاریخی) می­باشند که با مدل واقعیِ منظور و مورد تلاش برای ترسیم و طراحی، تفاوت­های قابل ملاحظه­ای دارند. نص­گراییِ افراطی، و نهادنِ نامِ «سیاست جنایی اسلامی» بر «سیاست­های حاکم بر فقه جزایی»، دو‌ایراد کلانِ گفتمان­های موجود در‌این عرصه است.
۳- گرچه پاسخ به‌این پرسش متناسب با مبنای نظری فقهی در خصوص جایگاه عرف و سیره عقلا، نیز تدرّجی بودنِ پیاده­سازیِ نظام جزایی اسلام، ملاحظات جهانی و امکانات حکومتی و اجتماعی متفاوت می­باشد، اما به لحاظ نظری می­توان از امکان توجه به اقتضائات ملی و جهانی در تدوین سیاست جنایی‌ایرانی- اسلامی سخن گفت.

    1. پیشینه تحقیق

پژوهش‌‌های انجام شده در کشور پیرامون سیاست جنایی را به سه دسته کلی می­توان تقسیم کرد: الف) پژوهش­های کلان، ب) پژوهش­های جزئی، ج) پژوهش­های موردی.
پژوهش­های کلان در حوزه سیاست جنایی نیز خود به سه دسته قابل طبقه ­بندی­اند: دسته اول، ناظر به مطالعات کلان پیرامون مبانی و الگوهای سیاست جنایی غربی است و مهم­ترین آثار‌این دسته عبارتند از: ۱) کتاب «نظام­های بزرگ سیاست جنایی» [۲ جلد] اثر می­ری دلماس مارتی با ترجمه دکتر علی­حسین نجفی ابرندآبادی، ۲) کتاب «درآمدی به سیاست جنایی» اثر کریستین لازرژ با ترجمه دکتر نجفی ابرندآبادی. دسته دوم، حول مطالعات کلان پیرامون برخی مبانی و رویکردهای سیاست جنایی اسلامی تألیف یافته­اند؛ از جمله: ۱) رساله دکتری جناب استاد دکتر محمدعلی حاجی­ده­آبادی با عنوان «جایگاه اصلاح و درمان در سیاست جنایی اسلام و‌ایران» که در سال ۱۳۸۶ در دانشگاه تهران دفاع شده است؛ همچنین مقاله «سیاست جنایی و امر به معروف و نهی از منکر» و چند مقاله دیگر در‌این خصوص از‌ایشان ۲) کتاب «سیاست جنایی در اسلام و جمهوری اسلامی»، اثر دکتر سید محمد حسینی، ۳) کتاب «مبانی سیاست جنایی حکومت اسلامی» اثر استاد دکتر جلال­الدین قیاسی؛ ۴) کتاب «سیاست جنایی اسلامی»، اثر دکتر طوبی شاکری گلپایگانی.
پژوهش­های جزئی در مباحث سیاست جنایی نیز خود به سه گروه بطور نسبی قابل تقسیم­اند: دسته اول، کتب و مقالات سیاست جنایی غربی هستند که تنها یک رویکرد یا راهبرد در سیاست جنایی غربی را کاویده­اند و یا یکی از سطوح سیاست جنایی را بررسی کرده ­اند؛ از جمله: ۱) کتاب «سیاست جنایی ریسک­مدار»، اثر دکتر امیر پاک­نهاد؛ ۲) مقاله «مشارکت مردم در فرایند کیفری (بررسی سیاست جنایی کشورهای غربی)»، اثر دکتر ولی رستمی، ۳) نظریه‌‌های کیفری و رویکرد امنیتی جمهوری اسلامی‌ایران در جرایم سبک (با تاکید بر نظریه‌‌های تسامح صفر و پنجره شکسته)، اثر دکتر بهروز جوانمرد، ۴) مقاله «رویکرد عوام­گرایی کیفری به عدالت کیفری نوجوانان و جوانان؛ مطالعه تطبیقی»، اثر دکتر محمد فرجیها و دکتر محمدباقر مقدسی؛ ۵) کتاب «سیاست جنایی قضایی»، اثر دکتر محمدرضا گودرزی بروجردی. دسته دوم از پژوهش­های جزئی در سیاست جنایی را باید ناظر به کتب و مقالاتی دانست که جنبه تطبیقی میان سیاست جنایی‌ایران و اسناد بین ­المللی دارند و قلمرو تحلیلی آنها محدود است و نگرش فلسفی و بنیادی ندارند؛ از جمله: ۱) کتاب «قاچاق انسان در سیاست جنایی‌ایران و اسناد بین ­المللی»، اثر عباس ذاقلی؛ ۲) کتاب «سیاست جنایی داخلی و بین‌المللی در مواد مخدر»، اثر علی­اکبر باصری.
پژوهش­های موردی در حوزه سیاست جنایی نیز دسته سوم پژوهش­ها در ادبیات حقوقی کشورمان هستند که از آن جمله می­توان به‌این مطالعات اشاره کرد: ۱) کتاب «پیشگیری وضعی از بزهکاری: با نگاهی به سیاست جنایی اسلام»، اثر دکتر سیدمحمود میرخلیلی؛ ۲) کتاب «پاسخ­های سیاست جنایی به جرایم قاچاق گمرکی»، اثر کیاندخت توکلی؛ ۳) مقاله «سیاست جنایی‌ایران در قبال اخذ پورسانت»، اثر روح الله فروزش؛ ۴)کتاب «سیاست جنایی‌ایران در حمایت از حقوق تألیف و نشر»، اثر دکتر سید عباس حسینی نیک.
پژوهش‌‌های ارزنده فوق الذکر، جمعاً بر چهار محور غربی، فقهی، جرم شناختی و حقوق موضوعه‌ایران متمرکز‌اند. اما رساله نگارنده، نقد فلسفی و جامعه­شناختی حاکمیت منطق و الگوهای مدرنیته بر مدل­های مدرن سیاست جنایی غربی را نقطه آغاز حرکت به سوی تدوین الگوی بومی سیاست جنایی قرار داده و از راهبردها، رویکردها و گزاره­های معرفت­شناختیِ متنوعی در یک طیف گسترده از علوم انسانی بهره می­گیرد تا نشان دهد کاسته شدن از سرعت فزآینده روند نامطلوب ترجمه و واردات دانش سیاست جنایی از خواستگاه­های غیرمذهبی و غیربومی، آرزوی ناممکنی نیست؛ اگرچه در‌این مسیر حتماً باید از دستاوردهای ارزنده اسلامی و غربی در نقد گفتمان­های رایج سیاست جنایی در جهان – هم از حیث معرفت­شناسیِ مبانی و ارزش­های پشتوانه، و هم از جهت مدل­های تعریف شده آن – استفاده شود. بنای نگارنده نیز همین است.
در مجموع، به جز چند پژوهش بنیادی که مبانی اسلامی سیاست جنایی را به خوبی ارزیابی نموده ­اند و حوزه ­های معرفتی دقیقی از عدالت کیفری اسلامی را در ساختار تحلیلی سیاست جنایی بررسی کرده ­اند، اغلب پژوهش­های به عمل آمده تاکنون پیرامون سیاست جنایی اسلامی یا ماهیتی صرفاً فقهی دارند و یا غربی؛ و یا مطالعه اجزاء و سطوح نظام سیاست جنایی را به طور جزئی و موردی مد نظر داشته اند. پژوهش مستقل و جامعی حول نقد مدل­های معاصر سیاست جنایی از دریچه مصائب مدرنیته و مصائب پیروی علوم انسانی از مسیر غلطِ برخی پارادایم­های مدرنیته تألیف نیافته­ است؛ نیز اکثر پژوهش­های مذکور دچار خلط میان «سیاست­های حاکم بر فقه جزایی» با «سیاست جنایی اسلامی» شده ­اند، و آنچه سیاست جنایی اسلامی خوانده­اند نه ماهیت مدیریتی­ دارد و نه میان­رشته­ای و نه چندوجهی و بلکه عموماً باورهایی نامنسجم و غیرکاربردی است که توان تعامل دادنِ اجزاء یک نظام سیاست جنایی مطلوب برای کشورمان (علوم و معارف اسلامی، علوم غربی و اقتضائات ملی) را ندارد. کم­توجهی به اهمیت اتخاذ رویکرد چندوجهی در طراحی الگوی سیاست جنایی برآیایرانِ اسلامی در ادوار مختلف تاریخی تا عصر حاضر و تحلیل صرفاً فقهی یا صرفاً غربی از سیاست جنایی، منجر به نادیده­گرفتن جنبه­ های مختلف پدیده مورد مطالعه، گریختن از فهم پیچیدگی موضوع مورد شناخت و ناشی از ساده­انگاری است.
امید است‌این رساله، با سعی در پیشگیری از ابتلا به نواقص مذکور و شایع در پژوهش­ها، و از حیث تلاش برای ترسیم افق دانش و معرفت بومی در عرصه سیاست جنایی، گامی هرچند کوچک در مسیر نوآوری حقوقی در چارچوب جنبش نرم افزاری و تحول در علوم انسانی در نظام مقدس جمهوری اسلامی‌ایران به شمار‌اید و افق ترسیم­شده در‌این پژوهش، راهنمای پژوهش­های بعدی باشد تا هرچه زودتر بتوانیم به مقصد برسیم و‌این یعنی از ترسیم افق، به طراحی و اجرای و ارزیابیِ خودِ نظریه بومیِ سیاست جنایی دست نائل شویم.

    1. روش تحقیق

روش گردآوری در‌این رساله، روش تحلیلی- توصیفی و بعضاً انتقادی است و روش اندیشه­ورزی در دو سطح مجزّا، ابتدا تحلیلی، سپس انتقادی و نهایتاً تبیینی، است. روش انتقادی ناظر به فصل اول و دوم رساله است؛ بدین توضیح که رساله در فصل اول متمرکز است بر نقد مبانی، راهبردها و رهیافت­های اندیشه حقوقی غرب – که سیاست جنایی غربی در آن راستاست –، با تأکید بر نقد حاکمیت مدرنیته بر تحول حقوق غربی و سیاست جنایی غربی و تسرّی مصائب جریان مدرنیته بر علوم انسانی در غرب و از جمله بر سیاست جنایی غربی در نظر و عمل، و در فصل دوم همانا رساله بر نقد حاکمیت جریان اخباری­گری و نص­محوری بر فقه و فقه جزایی، و نیز نقد گفتمان فقهی غالب پیرامون نحوه پیاده­سازی فقه و الگوی تعامل­دهیِ فقه با حقوق که رساله حاضر، ضمن طرح اشکال­هایی به‌این گفتمان و الگوی رایج توضیح می­دهد چرا و چگونه است که غالب پژوهشگران فقه و حقوق جزایی، «سیاست­های حاکم بر فقه جزایی اسلامی» را «سیاست جنایی اسلامی» نامیده­اند و‌این سوءتعبیرِ مفهومی چه پیامدهایی به بار نشانده است و راه برون­رفت از‌این خطا چیست. در فصل دوم، از میان رویکردها به علم دینی (۱- رویکرد تهذیبی، ۲- رویکرد فلسفه­های مضاف، ۳- رویکرد قبض و بسط، ۴- رویکرد مدیریت شبکه­ ای برای منظومه­سازی معرفتی) رویکرد چهارم، رویکرد مرجّح رساله است. توضیح آن که، تدابیر و پاسخ­دهی جنایی و نیز نظام سیاست­گذار جنایی نه تنها سازه ­هایی بسیط، مستقل و فارغ از هرگونه ارتباطی با دیگر بخش­ها و محورهای برنامه­ ریزی به شمار نمی­آیند بلکه در هر دو سطح خُرد و کلان از دامنه­ای گشترده از ارتباطات درون­سازه­ای (ناظر به ارتباط اجزاء مختلف یک سازه مفهومی/یک نظام معرفتی با یکدیگر) و برون­سازه­ای (ناظر به ارتباط هر ساختار با دیگر خطوط سیاست­گذاری در سطوح جنایی و عمومی) برخوردار هستند. از‌این رو، یکی از اصول ساختاری و شکلی حاکم بر نظام سیاستگذاری جنایی، توجه به روابط شبکه­ ای و میان­رشته­ایِ علوم و معارف تشکیل­دهنده دانش سیاست جنایی (یعنی شریعت، اخلاق، حقوق، جامعه ­شناسی، ارتباطات، مدیریت و…) و ارتقاء سطح همبستگی و پیوستگی میان هر یک از بخش­های برنامه­ ریزی جنایی با دیگر محورهایی است که به طور مستقیم و غیرمستقیم از حداقل ارتباط و تعامل با آن برخوردار هستند.
پس از توصیف و تحلیل انتقادیِ گفتمان­های غربی و فقهیِ رایج پیرامون سیاست جنایی و سیاست جنایی اسلامی، به روش تبیینی تشریح خواهد شد که بخش­­های قابل پالایش از اندیشه جزایی غربی و فقهی، چگونه باید با اقتضائات ملیِ اجتماعی و حقوقیِ‌ایران مورد تلفیقِ – تلفیق انضمامی و نه تلفیق ترکیبی – واقع شوند تا‌این سه لایه­ی سیاست جنایی اسلامی-‌ایرانی (یعنی بخش­های اسلامی، غربی و ملیِ سیاست جنایی) درست در هم اتصال یابند تا هر سه با هم تعامل کنند؛ در‌این صورت است که می­توان ادعا کرد دورنمای الگوی بومی (اسلامی-‌ایرانیِ سیاست جنایی) ترسیم شده و راهبرد حرکت به سمت آن نیز تدوین شده است.
غایت­مطلوب‌این رساله، در روش و محتوا، ترسیم آن دورنما و مبانی و چارچوب حرکت در آن مسیر است؛ نتیجه و مقصد که عبارت است از خودِ نظریه­ بومی سیاست جنایی و اجزاء و اوصاف دقیقِ آن موضوع‌این رساله نیست، زیرا سال­های فراوان و پژوهش­های بسیاری باید انجام شوند تا بتوان خودِ آن نظریه را ابداع کرد. برای گذار از سیطره برخی گفتمان­های غرب­زده و فقهیِ سنتیِ حاکم بر سیاست جنایی کشور (هم در بستر عینی، نخست باید بتوانیم علوم انسانی موجود را نقد کنیم؛ زیرا علم بدون نقد پیش نمی­رود. ضمن‌این که در‌این مسیر باید از بلندپروازی و هیجان­زدگی و شعاردهی به شدت احتراز کرد و به‌این واقعیت توجه داشت که تمدنی که حتی بسیاری از مدعیان مخالفت با آن، برخی آگاهانه و بعضی ناآگاهانه، در اندیشه و عمل بدان وابسته­اند، پیداست به‌این زودی­ها از هم نمی­پاشد.
تا‌اینجا، دو روشِ مورد استفاده­ در رساله برای گردآوری بیان شد. ناگفته نماند روش تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز در‌این رساله، «روش تحلیل معرفت­شناختیِ میان­رشته­ای» و «روش تلفیقیِ پژوهش اجتماعی»[۱۴] می­باشد. توضیح آن که، «میان­رشتگى، ساختار معرفتى نوینى است که خصلت­هاى زبانى و معرفتى خاص خود را دارد و از روابط و مناسبت­های درونى میان عناصر و اجزاى آن نظام شناختى، ساختار فکرى، و قواعد اجتماعى گفتمان جدید دانش شکل گرفته است». به تعبیری دیگر، میان­رشتگی برآیند مسائل پیچیده، موضوعات چندوجهى و غیرخطی­بودن روابط میان پدیده­هاست که مستلزم تبیین و تحلیل آنها از طریق هم­کنشى و تلفیق دانش، مفاهیم، روش­ها، ابزارها و چشم­اندازهاى گوناگون رشته­اى است.[۱۵]
با درک‌این معضل که در پژوهش­های درون­رشته­ای و چند­رشته­ای علوم اجتماعی در‌ایران، متأسفانه یا رویکردهای کمّی (اثبات­گرا) غلبه دارند و یا رویکردهای کیفیِ غیردقیق (تفسیرگرا) که نمی­ توان برنامه­ ریزی اجتماعی بر پایه آنها طراحی و اجرا و ارزیابی کرد – معضلی که عنوان «پس­افتادگیِ روش­شناختی» در‌ایران مطرح است[۱۶] –‌این رساله از الگوی ابداعیِ «تلفیق­گراییِ روش­شناختی میان مبناگرایی و عمل­گرایی» تبعیت می­ کند.

    1. اهداف و کاربردهای تحقیق

الف) اهداف:
طراحی یک الگوی معرفتی برای سیاست جنایی با بهره­ گیری از مبانی و منابع اسلامی و سازگار با اقتضائات بومی (سرزمینیِ‌ایران) و متوجه نسبت به امکان استفاده روبنایی از برخی دستاوردهای سیاست جنایی دیگر کشورها (با تأکید بر کشورهای اسلامیِ پیشرفته در عرصه نظام حقوقی و از جمله سیاستگذاری جنایی)،
تدوین «نقشه راه» پیرامون نحوه بهره­ گیری نظام سیاست جنایی‌ایران از دستاوردهای سیاست جنایی دیگر کشورها (خصوصاً کشورهای غربی)،
اصلاح برخی قرائت­ها و گفتمان­های رایج پیرامون سیاست جنایی اسلامی (خصوصاً قرائت­های سنّتی از فقه جزایی که در تنش با مصلحت و عقلانیت هستند)
تبیین ضرورت نقش آفرینی و مشارکت دهیِ بیشترِ اقتضائات اجتماعیِ ملت‌ایران در نیل به «هدف غایی»‌این رساله که همانا عبارت است از:‌آینده پژوهی برای ترسیم «دورنمای طراحی و تدوین الگوی بومیِ اسلامی-‌ایرانیِ سیاست جنایی»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:44:00 ب.ظ ]




در مورد این که فرهنگ سازمانی چه نقش هایی را در سازمان ایفا و چه وظایفی را بر عهده دارد، رابینز پنج نقش و وظیفه زیر را بر می شمارد:
فرهنگ تعیین کننده مرز سازمانی است و باعث تفکیک سازمان‌ها از هم می‌شود.
فرهنگ نوعی احساس هویت در وجود اعضای سازمان تزریق می‌کند.
فرهنگ باعث می‌شود که در افراد نوعی تعهد نسبت به چیزی بوجود بیاید که بیش از منافع شخصی فرد است.
فرهنگ موجب ثبات و پایداری سیستم اجتماعی می گردد.
فرهنگ به عنوان یک عامل کنترل به حساب می آید که موجب شکل دادن به نگرش‌ها و رفتار کارکنان می‌شود. (رابینز ۱۳۷۹، ص۳۷۷).
۲-۱-۸- کارکردهای فرهنگ سازمانی
فرهنگ سازمانی کارکردهای زیادی دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:
ارتباط قوی بین فرهنگ سازمانی با اثربخشی شخصی و اثربخشی رهبری و با رضایت شغلی مشاهده شده است (کیوانتس و بوگلارسکی، ۲۰۰۷، ص ۲۰۴؛ یمنی دوزی سرخابی و دیگران ،۱۳۸۰، ص ۲۷۸).
فرهنگ سازمانی موجبات ایجاد سازگاری در خارج از سازمان و ادغام در داخل سازمان را فراهم می کند (شرمرهورن و دیگران،۲۰۰۵، ص ۴۳۶).
فرهنگ یک هویت گروهی می سازد که این هویت، به اعضای گروه در هماهنگ سازی و انطباق خویش با سیاست ها، مأموریت ها و هدف های سازمان کمک می کند (حاجی کریمی، ۱۳۸۳، ص ۱۰۸).
فرهنگ سازمانی موجبات تعهد گروهی را فراهم می آورد (کینیکی و کریتنر، ۲۰۰۷، ص ۴۵).
فرهنگ سازمانی به عنوان یک کنترل کننده اجتماعی جهت تقویت رفتارهای مشخص و ارزش های غالب عمل می کند (باربوسا و کاردوسا، ۲۰۰۷، ص ۲۷۸).
فرهنگ سازمانی بر روی تمام تعاملات سازمانی اثرگذار می باشد (فرانکویس، ۲۰۰۶، ص ۷۹).
۲-۱-۹- انواع فرهنگ سازمانی
اگر فرهنگی وجود داشته باشد و برای بررسی و تحلیل مد نظر قرار گیرد ، باید ابعاد مشخصی داشته باشد که بتوانند تعریف شده و مورد سنجش واقع شوند (رابینز ، ۱۳۸۵،ص ۳۸۱). در مورد فرهنگ سازمانی مدل ها ونگرش های مختلفی وجود دارد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۱-۹-۱)دیدگاه جفری سانن فلد
جفری سانن فلد[۲۴] چهار نوع فرهنگ سازمانی را مشخص کرده است (میرسپاسی، ۱۳۷۲، ص ۴۰-۴۲).
سازمان هایی با فرهنگ علمی[۲۵]: تأکید این نوع سازمان ها بر استخدام افراد جوان با تمایل به یادگیری، پرورش دادن آنها و تقویت شخصیت علمی و تخصصی آنهاست. بعضی از این سازمان ها فارغ التحیلان دانشگاه را استخدام و سپس آنها را برای کارهای تخصصی و انجام وظایف خاص ترتیب می کنند.
سازمان هایی با فرهنگ باشگاهی[۲۶]: در این سازمان ها تأکید بر تناسب داشتن روحیه افراد به وفاداری و تعهد به سازمان است. در این نوع سازمان ها بر عکس فرهنگ علمی، افراد مشخص نمی شوند، ولی انواع و اقسام کارها را می آموزند.
سازمان هایی با فرهنگ تیمی[۲۷]: در این نوع سازمان ها تأکید بر نوآفرینی، ریسک پذیری و آزادی عمل است. در این نوع سازمان ها، پاداش براساس میزان تولید تعیین می شود. در این سازمان ها بر روی همه داوطلبان پرخاشگر و جاه طلب باز است.
سازمان هایی با فرهنگ سنگری[۲۸]: برعکس فرهنگ تیمی که به اختراع و نوآوری و اکتشاف ارج می نهد، فرهنگ سنگری بر حفظ و بقای سازمان تأکید دارد. در فرهنگ سنگری، امنیت شغلی حائز اهمیت زیادی است. بسیاری از سازمان ها دارای ترکیب یا مجموعه ای از این فرهنگ ها هستند. برخی هم مراحل انتقال را می گذارنند. این پژوهشگر دریافت که چهار نوع فرهنگ سازمانی می توانند شخصیت های مختلفی را به خود جذب می نمایند و این توافق بین فرهنگ سازمانی و شخصیت فرد، می تواند تعیین کننده مسیر ترقی آنها در سلسه مراتب مدیریت باشد (پارسائیان و اعرابی، ۱۳۷۴، ص ۹۷۹).
۲-۱-۹-۲)دیدگاه چارلز هندی[۲۹]
وی در کتاب خود با عنوان “خدایان مدیریت” (۱۹۹۷) فرهنگ سازمانی را به چهار دسته زیر تقسیم کرده است (آذر نوش، ۱۳۸۰، ص ۱۰-۱۱).
فرهنگ باشگاهی[۳۰]: زئوس (خدای خدایان) مظهر فرهنگ باشگاهی و نماد یا نشانه آن”تار عنکبوت” است. سازمانی که از این فرهنگ استفاده می کند، مانند بقیه سازمان ها براساس وظایف تخصصی یا محصول، سازماندهی می شود. این فرهنگ نشان دهنده نوعی سبک مدیریت پدرسالارانه بوده، بر اعتماد متقابل میان مدیریت و کارکنان استوار است. انتخاب و جانشینی در این سازمان اهمیت بسیار دارد. بیشتر سازمان های کوچک از این نوع اند. فرهنگ باشگاهی در مواردی که “سرعت در تصمیم گیری” اهمیت دارد، فرهنگی کارآمد است.
فرهنگ ایفا نقش[۳۱]: آپولو مظهر “فرهنگ نقش ها” است. در واقع وقتی به سازمان می اندیشیم، فرهنگ نقش است که به ذهن خطور می کند. در این فرهنگ فرض بر این است که انسان موجودی عقلایی است و لذا هر چیز و هرکار می تواند به شیوه منطقی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. در این فرهنگ وظایف کارکنان در قالب نقش ها به دقت تعریف می شود، برای انجام هر کار دستورالعمل های مدونی وجود دارد و ثبات سازمانی از طریق راهنمای سازمان، بودجه، نظام اطلاعات و … تأمین می شود. این تصویری از یک سازمان بوروکراتیک است. فرهنگ نقش ها، آنگاه که بتوانیم فرض کنیم که فردا نیز مانند دیروز خواهد بود (قابلیت پیش بینی)، فرهنگی کارساز است.
فرهنگ وظیفه گرایی[۳۲]: آتنا مظهر “فرهنگ کار” (وظیفه گرایی) است. در این فرهنگ، مدیریت عبارت است از فرایند مداوم حل موفقیت آمیز مسأله با بهره گرفتن از روش های منطقی. در صورت برخورد با مشکل، افراد دیگر منابع لازم به حل آنها اختصاص می یابد تا مشکل رفع شود. در این فرهنگ، فقط تخصص به عنوان منبع قدرت شناخته می شود.
فرهنگ اصالت وجود[۳۳]: دیونسیوس مظهر فرهنگ اگزیسانسیالیستی (اصالت وجود) است. در سه فرهنگ اول، فرد تابع سازمان است. در حالی که در این فرهنگ، این سازمان است که باید برای ایجاد رضایت در فرد کوشش کند. در سازمان هایی که در این فرهنگ هستند، فرد می تواند هویت خود را حفظ کرده و مطمئن باشد که در مالکیت دیگری نخواهد بود. این فرهنگ باب طبع متخصصان و کارشناسان است و به نظر نویسنده برای کارکرد بسیار عالی است.
۲-۱-۹-۳)دیدگاه کتز دوریس و میلر
انواع فرهنگ سازمانی از طریق شخصیت الگویی از سوی کتز دوریس و میلر در کتاب “سازمان روان نژند” (۱۹۸۴) عنوان شده است.آنها پنج نوع از شخصیت های روان نژند را به فرهنگ های سازمان ربط داده اند(طوسی،۱۳۷۶،ص ۷۷).
فرهنگ فره مند در برابر فرهنگ خودکفا: فرهنگ سازمانی فره مند با شخصیت مدیری پرهیجان همراه است. در فرهنگ های سازمانی فره مند تأکید فردسالاری مبالغه آمیز است بویژه در رده بالا. چنین مدیرانی از دیگران بهره کشی می کنند و قدرت در بالای سازمان متمرکز میگردد. در شرکت های با فرهنگ خودکفا بر استقلال، ابتکار فردی و پیشرفت تأکید می گردد و اعضای سازمان بر این باورند که کامیابی شرکت به چگونگی پیشرفت افراد به صورت فردی بستگی دارد.
فرهنگ وسواسی در برابر فرهنگ پراعتماد: فرهنگ وسواسی از سبک شخصیت بدگمان پدید می آید. مدیر بدگمان به راه های پنهانی و دور از آگاهی دیگران عمل می کند و به آن باور دارد که زیردستان مردمی تنبل و ناتوان هستند. در یک فرهنگ پراعتماد مدیران به خود اعتماد دارند و معتقدند که دیگر مدیران، کارکنان فنی حرفه ای و کارکنان شرکت از شایستگی و انگیزش برای کامیابی برخوردارند.
فرهنگ پرهیزکننده در برابر فرهنگ کامیابی جو: تبیین شخصیت افسرده به سوی فرهنگ پرهیزکننده کشیده می شود. شخص افسرده نیازهای نیرومندی به محبت و پشتیبانی دیگران دارد و احساس می کند از عمل کردن و دگرگون ساختن مسیر رویدادها ناتوان است. ویژگی برجسته و غالب در سازمان های با فرهنگ پرهیزکننده آن است که کارکنان آنها از دگرگونی دوری می گزینند.
در یک فرهنگ کامیابی جو اعضای گروهی اجرایی بلند پایه، تحصیل منطقی و فراگردهای عقلایی را ارج می گذارند. آنها می کوشند تا از قدرت ها و ضعف های شرکت در مقایسه با رقیبان خودآگاه گردند. اینگونه مدیران نیاز به دگرگونی را به رسمیت می شناسند و اعتماد دارند که می توان دگرگونی پدید آورد.
فرهنگ سیاسی شده در برابر فرهنگ متمرکز بر هدف: فرهنگ های سیاسی زمانی در سازمانی پدید می آیند که شخصیت سازمانی، الگویی از سبک کناره گیر باشد. اشخاص با این گونه جهت گیری ذهنی از احساس شدید جدایی از دیگران و پیوند نداشتن با محیط برخوردارند. در فرهنگ های سازمانی سیاسی شده جهت و هدف روشنی وجود ندارد و در یک فرهنگ متمرکز بر هدف، اعضای سازمان از چشم اندازهای مشترک درباره جهت سازمان برخوردارند. این احساس، از کوشش مدیران در تعیین جهت روشنی سرچشمه می گیرد، و از سوی اعضای سازمان تعهد و شوق به دست یابی به این هدف ها دیده می شود.
فرهنگ دیوان سالارانه در برابر فرهنگ آفریننده: فرهنگ دیوان سالارانه نتیجه وجود شخصیت سازمانی الگو جابر است. مردمان جابر نیاز شدیدی به نظارت بر محیط دارند، چنین مردمی چیزها را در قالب تسلط و تسلیم می نگرند. این ها با روش های دقیق و خردبنی رفتار می کنند و بر جزئیات بسیار مشخص و گاهی کوچک توجه خود را متمرکز می سازند. در این فرهنگ مدیران توجه خود را بیشتر بر دستورهای کار متمرکز می کنند تا بر مقاصد حاصل از آن دستورها. در فرهنگ آفریننده، اعضای سازمان از انضباط شخصی برخوردارند. آنان می توانند به صورت گروه با یکدیگر کار کنند بی آنکه لازم باشد بر دستورها و روش های کار تکیه کنند. ایشان به کارهای یکدیگر آگاهند و از بهم پیوستگی کارها اطلاع دارند.
شخصیت مدیر برجسته به پدید آمدن فرهنگ سازمانی فرهمند می انجامد، یک شخصیت بدگمان فرهنگ سازمانی وسواسی را پدید می آورد، یک شخصیت افسرده، فرهنگ سازمانی پرهیز را بنیان می نهد و یک شخصیت کناره گیر با یک فرهنگ سازمانی سیاسی توام میشود و فرهنگ های دیوان سالار با شخصیت های جابر پیوند مییابند.
جدول ۲-۱: فرهنگ سازمانی و انواع شخصیت

فرهنگ سازمانی روان نژند
نوع شخصیت نامعلول
فرهنگ سازمانی سالم

فرهمندی
وسواسی
پرهیزکننده
سیاسی شده
دیوان سالار

پرهیجان
بدگمان
افسرده
کناره گیر
جابر

خودکفا

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:44:00 ب.ظ ]




۴-۱-۵.کرامت ذاتی انسان زیر بنای اخلاق، سیاست و حقوق بشر
«عام گرایی اخلاقی» نهفته در گزاره ها و آموزه هایی که از صاحب نهج البلاغه نقل شد چنان آشکار است که حاجتی به توضیح و تفسیر نیست و این خود گویای آن است که «کرامت و حرمت و اهمیت انسان از منظر علی (ع) انکار ناپذیر است و بی گمان پایه ی اصلی دیدگاه اخلاقی و سیاسی ایشان را تشکیل می دهد. منظور آن حضرت از حقوق مردم، تنها به دلیل انسان بودن آنها است؛ خواه مؤمن باشند و یا غیر مؤمن». (سلیمی، ۱۳۸۱: ۸۹). از این رو کرامت انسانی از نظر او مرد و زن، سیاه و سفید، عرب و عجم، فقیر و توانگر، نژاده و نا نژاده نمی شناسد. مرز بندیهایی که با این عناوین و عناوینی دیگر نظیر شهروند درجه ی یک و درجه ۲، خودی و بیگانه و … در سطح جهانی رایج شده است هیچ کدام با روح اسلام سازگاری نداشته و طبعاً با نهج البلاغه و صاحب آن هم همخوانی ندارد. (ساکت، ۱۳۸۰: ۲۶۰). مگر نه آن است که اسلام آمده تا تعصبّات قومی و قبیله ای را بردارد و پیام قرآن صراحتاً این است که همه ی مردم در انسانیّت برادران یکدیگرند و گرامی ترین مردم نزد خدا، آن پرهیزگارترینی است که خدا را به راستی و از روی باور پرستش کند و به جز این هیچ کسی به کس دیگر برتری ندارد». (ابوالخیر، ۱۳۸۴: ۱). علاوه بر این اتحاد و صلح در حوزه ی جوامع بشری و به صورت جهانشمول مورد تأکید اسلام است. فراتر از آن اسلام این پیوند و اتحاد انسان با همنوعان خودش را نه قراردادی و ذهنی بلکه عینی و تکوینی دانسته که «باید سهمی از جاودانگی و ابدیّت داشته باشد؛ به طوری که در هر زمان و زمینی و در هر عصر و مصر و نسلی قابل اجرا باشد و از دگرگونی جغرافیایی و تاریخی محفوظ بماند.» (جوادی آملی، ۱۳۸۶، ۸۴-۸۵).
بی شک این «عام گرایی اخلاقی». در نزد صاحب نهج البلاغه منحصر به گفتار نبود بلکه او به آن چه می گفت عمیقاً ایمان داشت و بدان عامل بود و اساساًٌ امام علی (ع) در کلام خویش متبلور شده بود. هر چند او سخنان زیادی برای گفتن داشت امّا به دلیل عوامل محیطی و غیر آن نمی توانست همه ی آن را بیان کند (سروش، ۱۳۷۶، ۳۳-۳۲). از این قرار می توان گفت که تمام وجوه شخصیتی و روحی امام(ع) در کلامش ظهور پیدا نکرده است. با این حال دستور امام علی (ع) مبنی بر عدم برخورد نامناسب با کفّار و مشرکین و رعایت عدالت در مورد آنها منع ناسزاگویی به دشمنان، نیکویی با مفسدین و خواستن آزادی برای همگان در شمار سیره ی کرداری آن حضرت(ع) در خصوص عام گرایی اخلاقی می باشد. (سلیمی، ۱۳۸۱، ۱۸:۱۱۵ و مکارم شیرازی، ۱۳۸۶: ۴۵) او به راستی همه ی گفتار خویش را تجربه کرده بود. (مبشّری، ۱۳۸۶، ۲۴۵).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نکته‌ی مهمی که باید همواره در نظر داشت به هم پیوستگی «عام گرایی اخلاقی» و «عام گرایی سیاسی» در اندیشه‌ی امام علی(ع) است. اعتقاد به عام گرایی اخلاقی در نزد آن حضرت چنان چه گفته شد برخاسته از عقیده‌ی او به شأن والا و کرامت انسانی بود. این امر در حوزه‌ی سیاست نیز خودنمایی می کند. از این رو در مورد اعتقاد آن حضرت به عام گرایی سیاسی و مشاهده‌ی فرهنگ سیاسی معطوف به مصلحت عمومی در رفتار آن حضرت گفته شده است که «مهمترین نکته ای که در تحلیل سیاست امام علی(ع) در مورد توزیع قدرت وجود دارد، این است که ایشان به کرامت انسان و شرافت افراد توجه زیادی داشت و عرصه‌ی ترقی و پیشرفت را برای همگان فراهم می نمود. در حکومت ایشان، افرادی که توان مشارکت سیاسی و به دست گرفتن سمت و نقش سیاسی را در خود می دیدند، می توانستند از فرصت استفاده کرده، توان و قابلیت های خود را نشان دهند». (محمدی، ۱۳۸۵: ۱۵۷).
قرنها گذشت که تا نوع زندگی و تعامل مردمان کشورهای غربی، دوستیها و دشمنی های آنان و در نهایت تجربه ی زیستن در دنیا، آنان را در قرن هیجدهم به این نتیجه رسانید که «زندگی مسالمت آمیز انسان ها زمانی امکان پذیر است که انسان خالی و فارغ از تمام ویژگیها مانند دین، سیاست، نسب، حسب، نژاد، رنگ پوست، جنسیت، جاه، مقام، مال و ثروت و قدرت و بدون هرگونه اعتباری، فقط به حکم این که انسان است، مطرح شود، یعنی «انسان من حیث هو انسان»، نه در جایگاه، مسلمان، مسیحی، یهودی، دهری، سیاه و سفید، غنی و فقیر و عالم و جاهل، حاکم و محکوم و غیره» (محقق داماد، ۱۳۸۰ : ۴۶). این حقوق نه بر افراد و کسی بلکه بر « چیز» است. نکته ی بعد این که آنان به دنبال مشروعیت و ضمانت اجرای این حقوق بودند. آنان مشروعیت این حقوق و ضمانت اجرای آن را از «خود انسان و لوازم ماهوی او» که مهم ترین آن همانا اصل کرامت انسانی «بما هو انسان»است، استخراج کردند. اصل «کرامت انسانی بما هو انسان» که به معنای برابری همه انسانها نیز هست به تمام معنا و آشکارا در اندیشه ی سیاسی و سنت نبوی -علوی موجود می باشد. این گونه است که در کنفرانس بین المللی متفکران اسلامی که در سپتامبر ۱۹۸۱ برابر با شهریور۱۳۹۰ تشکیل شده بود به این نتیجه رسیدند که اسلام از همان آغاز بیش از بیست حق از حقوقی که در اصطلاح رایج امروز «حقوق بشر» نامیده می شود را صریح و آشکارا و آگاهانه ذکر کرده است. از جمله ی این حقوق حقوق اقلیتها است. (محقق، داماد، ۱۳۸۰: ۴۵).
چنین به نظر می رسد که آن چه امروز در پرتو حقوق بشر برای پاسداری از حقوق انسان انجام می گیرد، کوشش برای جهانی ساختن و کلّی نمودن ارزشها و کرامات بشری است که آموزه ها و سفارشهای امام علی (ع) در این زمینه و پایبند بودن او در عمل به این بیانات و سفارشها؛ ارزنده، آموزگار و راهگشا است. پر واضح است که کرامت انسان فقط در قالب سخن و سخن وری نیست کما این که امام علی (ع) خود اجرا کننده و تضمین کننده ی کرامت و حیثیت انسانی به شمار می رفته است. (ساکت، ۱۳۸۰: ۲۶۶). بنابراین این آموزه ها و اعتقادات باید به فرهنگ تبدیل شود و صرفاً در حوزه ی دانش و سخن باقی نماند.
۵- نهج البلاغه و عام گرایی سیاسی
تا اینجا تلاش شد تا با وارسی و واکاوی مجدد گزاره ها و آموزه های مندرج در نهج البلاغه نشان داده شود که بر پایه ی این کتاب «سنت علوی» به «عام گرایی» اخلاقی در همه ی شرایط محیطی و زمانی معتقد و در عمل پایبند است. اهمیّت این کار وقتی روشن تر می شود که بدانیم اکثریت قریب به اتفاق گفتار ها و نوشتارهای موجود در نهج البلاغه در سالهایی که امام علی (ع) خلیفه بوده و فرمانروای سرزمینهای اسلامی و غیر اسلامی را به عهده داشته است از او صادر شده است. (سروش، ۱۳۷۵، جلد یک: ۳۲).
پس از اثبات «عام گرا» بودن نظام اخلاقی مستنتج از نهج البلاغه اکنون نوبت به بررسی «عام گرایی سیاسی» در نهج البلاغه می رسد. پیشتر گفته بودیم مراد ما از «عام گرایی سیاسی» این است که آیا و بر پایه ی فرهنگ سیاسی مطلوب نهج البلاغه «سیاست» عهده دار سامان دهی کل انسانها است و یا برخی از آنها. یعنی آیا سیاست برخاسته از سنّت علوی پاره ای از انسانها را با تقسیم بندی آنان به «مؤمن» و «غیر مؤمن» و یا «مسلمان» و «غیر مسلمان» را از حوزه ی سیاسی و کار ویژه هایش خارج می کند؟ یا نه خود را متکفل سامان دهی امورات «کل الناس» می داند و نه «بعض الناس».
۵-۱- ضرورت تشکیل حکومت در نهج البلاغه و عام گرایی سیاسی
بر پایه ی آموزه های مندرج در نهج البلاغه مقتضای «مصلحت عمومی» است که تشکیل حکومت را ضروری می سازد.حضرت امیر علیه السلام در خطبه ی چهلم از نهج البلاغه ضرورت تشکیل حکومت را به گونه ای اعلام می فرمایند که به طور صریح و آشکار دلالت بر عام گرایی سیاسی و مصلحت عمومی دارد.
«و انّه لا بدَّ للناس من امیر بَرٍّ او فاجرٍ یعمل فی امرته المؤمن. و یستمع فیها الکافر. و یُبلَّغ اللهُ فیها الاجل. و یجمع به الفَی، و یُقاتَلُ به العدوّ و تأمن به السُبل. و یؤخذ به للضعیف من القوّی حتّی یستریح به برُّ و یستراح من فاجر». «مردم را حاکمی باید نیکوکار یا تبه کار، تا در حکومت او مردِ با ایمان کار خویش کند و کافر بهره ی خود برد، تا آن گاه که وعده ی حق سر رسد و مدّت هر دو در رسد. در سایه ی حکومت او مال دیوانی را فراهم آورند و با دشمنان پیکار کنند و راه ها را ایمن سازند و به نیروی او حق ناتوان را از توانا بستانند، تا نیکوکردار روز به آسودگی به شب رساند و از گزند تبه کار در امان ماند.
چنان چه از فقره ی بالا هویداست علی(ع) به معنای «سیاست» کاملاً وفادار مانده است. چرا که «سیاست به معنای ریاست یا به معنای خلق و خوی» بوده و بنا به تعریف اهل لغت چنان چه پیشتر از قول ابن منظور گذشت: السیاسه: القیام علی الشیء بما یصلحه به معنای «اقدام و انجام چیزی بر طبق مصلحت آن است». از این رو به حاکم و زمام دار «سیاستمدار» گفته می شود. « که در امور اجتماعی و عمومی توده ی مردم به مصلحت اندیشی، تدبیر و اقدام می پردازد». (ذو علم، ۱۳۸۰: ۱۳-۱۲). عنوان «توده ی مردم» هیچ تخصیصی نخورده است. چنان چه امام علی(ع) در توضیح ضرورت حکومت هیچ تخصیصی نزده است.
امام علی(ع) در این خطبه ی خویش به روشنی بیان کرده است که حکومت باید به گونه ای سیاست ورزی نموده و امور عمومی مردم را سامان بدهد که تمام مردم صرف نظر از مذهب، عقیده، جنسیّت، طبقه، رنگ و نژاد بتوانند از مواهب زندگی آن سان که خود درست می پندارند بهره ببرند. در این فقرات نه فقط از دو گانه ی «کافر» و «مسلمان» و حذف اولی از دایره ی سیاست خبری نیست بلکه هر دو را از این حیث کاملاً برابر کرده است.
۵-۱-۱. ضرورت تشکیل حکومت و مصلحت همگانی
واضح است که هر نوع حکومتی که تشکیل شود به ناچار باید به وظایف هفت گانه ای که حضرت امیر(ع) به آن اشاره کرده است عمل نماید. زیرا در غیر این صورت فلسفه ی وجودی خود را از دست خواهد داد. بنا بر این در واقع و در عمل حکومت باید به «مصالح عموم» عمل کرده و کاری به این نداشته باشد که رعایای او از چه دین و مسلکی پیروی می کنند و آنها آزاد هستند تا آن طور که خود صلاح می دانند در دنیا زندگی کنند. به همین دلیل امام(ع) از دو واژه برای شیوه و کیفیت گذران زندگی مؤمن و کافر استفاده کرده است: «یعمل فی امرته المؤمن و یستمتع فیها الکافر» این تفاوت گذاشتن بین مؤمن و کافر ممکن است ناظر به این باشد که «هدف مؤمن در زندگی دنیا ]صرفاً[ بهره گیری از مواهب زندگی و تمتّع نیست. بلکه هدف اصلی او جلب رضای خدا و خشنودی پروردگار است» در حالی که کافر و بی ایمان در پی جلب رضای خدا نیست، بلکه تنها می خواهد از مواهب مادی جهان بهره گیری کند. نکته ی مهم از نظر امام(ع) آن است که حکومت متصدی «مصلحت عمومی» است زیرا به نظر او «با تشکیل حکومت هر یک از این دو به هدف خویش می‌رسند در صورتی که اگر حکومت نباشد همه چیز به هم می ریزد نه مؤمن عمل الهی می‌تواند انجام بدهد و نه کافر زندگی آرامی خواهد داشت». (مکارم شیرازی، ۱۳۸۱: ۳۳۷-۳۳۶).
ابن ابی الحدید در زیر این خطبه نوشته است: ظاهر کلام امیرالمؤمنین بر نظر اصحاب ما (معتزله) دلالت دارد «زیرا اصحاب ما ریاست بر مکلفین را از آن جهت لازم می دانند که در آن مصالح دنیوی نهفته است و سبب دفع زیان های دنیوی می گردد». (ابن ابی الحدید، ۱۳۹۲ : ۲۹۲). البته به نظر نگارنده با تأمین شرایط هفت گانه ی بالا کسانی که به دنبال منافع معنوی و اخروی هستند می توانند به آن دسترسی پیدا کنند.
ضرورت تشکیل حکومت چنان «عام» و فراگیر است که حضرت در فرازی دیگر فرموده است: «وال ظلومٍ غشوم خیر من فتنهٍ تدوم» (غرر الحکم: ۸۵۷، شماره ۱۰۶۷۵). که اشاره به سامان دهی امورات مردم نظیر، ایجاد امنیّت و… در حق همگان بدون هیچ استثنایی دارد. حاجتی به توضیح نیست که معنای این فقره این نیست که آن حضرت(ع) حکومت ظالم را تأیید می کند. بلکه منظور آن است که حکومت در نزد آن حضرت از چنان اهمیّت و ضرورتی برخوردار است که حکومت ظالم از بی حکومتی بهتر است. زیرا در هر صورت او سامان اجتماعی را حفظ کرده و از بروز وضعیّت جنگلی یا «جنگ همه، علیه همه» جلوگیری می کند. (مطهری، ۱۳۸۹: ۱۱۳). این به معنای آن است که «اصول و مبادی اجتماعی بر اصول و مبادی اخلاقی تقدم دارد». (همان، ۱۱۹). می دانیم که اهمیّت و ضرورت حکومت در نزد علی(ع) به خاطر تأمین و حفاظت از «مصلحت عمومی» است. زیرا «هدف اسلام از برقراری نظام حکومتی و اداری در جامعه، تضمین وتأمین مصالح عمومی» می باشد. (معینی نیا، ۱۳۸۵: ۶۶). و گرنه حکومت منهای کار ویژه‌ی اصلی آن یا همان «مصلحت عمومی» نزد او پشیزی ارش ندارد. (همان، ۱۱۳). همین مصلحت عمومی است که سبب اهمیّت و ضرورت تشکیل حکومت تا بدان حدّ می شود که حضرت در فرازی فرموده است:
والواجب فی حکم الله و حکم الاسلام علی المسلمین بعد مایموت امامهم او یقتل ضالاً او مُهتدیاً، مظلوماً کان او ظالما حلال الدّم او حرام الدّم، ان یعملوا عملاً ولایحدثوا حدثاً ولایقدّموا یداً او رجلاً و یبدوا شیئاً قبل اَن یختاروا لانفسهم اماماً عفیفاً عالماً ورعاً عارفاً بالقضاء والسنّه یجمعُ امرهم و یحکم بینهم ما یأخذ للمظلوم من الظالم.
براساس حکم خداوند و اسلام، بر مسلمانان واجب است پس از مرگ و یا کشته شدن رهبرشان، چه گمراه باشد، چه اهل هدایت، چه ظالم باشد، چه مظلوم، خونش حلال باشد یا حرام. دست به هیچ کار و اقدامی نزنند و قبل از هر چیز به انتخاب رهبری عفیف، عالم، پرهیزگار و دانا به احکام قضایی و سنت، اقدام کنند تا اموراتشان را ساماندهی نموده، و آنان را مجتمع کرده و نظم را برایشان بیاورد و بین آنها حکم کند و حق مظلوم را از ظالم بگیرد. (بحارالانوار، به نقل از سلیمی، ۱۳۸۱: ۶۰-۵۹).
این فراز بیانگر آن است که در نزد علی (ع) اساساً حکومت عهده دار ایجاد نظم، امنیّت و ساماندهی جامعه برای تمام اهل آن است و از این امر یعنی هم تشکیل حکومت و هم عام گرا بودن آن و رعایت مصلحت عمومی از سوی حکومت گزیر و گریزی نیست. در واقع کلام امام علی (ع) در مورد ضرورت تشکیل حکومت گاهی انسان را به یاد «اصحاب قرارداد اجتماعی» که قرنها بعد از علی(ع) آمده اند می اندازد. آنان بر این باور بودند که بدون وجود دولت آدمیان در وضعیّت نابسامان، هرج و مرج و «جنگ همه علیه همه» به سر می برند و فقط با تشکیل دولت و حکومت است که روی آرامش و یا «به زیستی» را به خود خواهند دید. در این جا نیز «انسان بما هو انسان» مطرح است و نه انسان با فلان مذهب، عقیده، رنگ، نژاد و … . این ضرورت به گونه ای نیست که چنان چه برخی تصور کرده اند اگر تمامی آحاد جامعه مسلمان باشند و به احکام اسلامی هم پایبند باشند دیگر نیازی به حکومت نباشد. زیرا پاره ای از چیزها و امور وجود دارند که تنها و تنها باید از سوی حکومت انجام شود. از این رو بر پایه ی آموزه های نهج البلاغه جامعه نمی تواند بدون حکومت باشد و حتی حکومت بد و قوانین نامطلوب، از هرج و مرج و بی قانونی بهتر و آسیب و تباهی اش کمتر است. این سخن به معنی تأیید حکومت نابکاران نیست. بلکه بیانگر خطر فقدان حکومت و هرج و مرج و بی قانونی است. (سلیمی، ۱۳۸۱: ۲۲).
حضرت امیر(ع) در این باره می فرمایند: «اَسدُ خطومٌ خیرٌ من سلطانٍ ظلومٌ و سلطان ظلوم خیرٌ من فتنهٌ تدومٌ». شیر درنده، بهتر از حاکم ستمگر و ]وجود[ امیرستمکار، از شورشهای پیاپی و ]هرج و مرج[ بهتر است. (همان).
بدیهی است که ضرورت تشکیل حکومت معطوف به مصلحت بعض الناس نیست بلکه معطوف به مصلحت «الناس» یا «مصلحت عمومی» است. زیرا بدون حکومت، فتنه، آشوب و هرج و مرجی فراگیر ایجاد می شود که نتیجه ای جز نابودی و تباهی همگان ندارد و چنین وضعیتی به مصلحت هیچ کس نیست. به عبارت دیگر اصلاح امور عمومی تمام مردمان در گرو تشکیل حکومت است. امام علی(ع) در این باره فرموده است:«لایصلح النّاس الا امیر برّ او فاجر». مردم را اصلاح نمی کند مگر امیر نیکوکار باشد یا ستمگر. (به نقل از منتظری، ۱۳۸۳: ۵۹۳). در این جمله ی امام علی(ع) با آمدن کلمه ی «الناس» که دلالت بر کل مردمان دارد-صرف نظر از اعراض دیگری که ممکن است برانسان به صورت ارثی و یا بعد از آن بر او مترتب شود- روشن است که اصل حکومت و ضرورت تشکیل آن از نقطه نظر امام علی(ع) بر «عام گرایی سیاسی» و «مصلحت عمومی» استوار است. در این جلمه که «لایصلح الناس» آمده است یعنی مصلحت عموم مردمان در گرو تشکیل حکومت است. چنان چه حضرت در فرازی از خطبه ی ۴۰ که نقل شد می فرماید: هرکس می تواند در پرتو تشکیل حکومت به هدف خود برسد: « یعمل فی اِمرتهِ المؤمن ویستمتع فیها الکافر». (نهج البلاغه، خطبه‌ی ۴۰).
آیت الله منتظری این قسمت از خطبه ی حضرت را در سه فرض معنا و تفسیر کرده است که هر سه آن مؤید «عام گرایی سیاسی» و تأیید «مصلحت عمومی» به عنوان ریشه ی تشکیل دولت و حکومت می باشد. صرف نظر از این که انسانها کافر باشند یا مؤمن و … (همان: ۵۹۴).
ابن ابی الحدید در زیر این فراز از خطبه می نویسد: یعنی حکومت فاجر مانع عمل مؤمن نیست، زیرا با وجود فاجر بودنِ فرمانروا، او می تواند نماز بخواند، روزه بگیرد و زکات بدهد و بعد به نکته ی مهمتری اشاره می کند و آن این که در حکومت فاجر کافر هم بهره مند می شود چنان چه خداوند در آیه ۳۰ سوره ی ابراهیم به کافران می گوید: «بگو بهره مند شوید که بازگشت شما به سوی آتش دوزخ خواهد بود». (ابن ابی الحدید، ۱۳۹۲، جلد ۲: ۲۹۲). و این تفسیر دلالت بر پیوند ضرورت تشکیل حکومت و «عام گرایی سیاسی» یا همان «مصلحت عمومی» دارد.
یکی از بهترین فرازهای سخنان امام علی(ع) در امور اجتماعی حکمت ۲۵۲ نهج البلاغه است. امام در این حکمت خویش به کوتاهی و پرمغزی فلسفه وجودی پاره ای از آموزه ها و احکام دینی را صریحاً بیان فرموده است. جوهر کل این حکمت در تمام موارد آن را همانا «مصلحت عمومی» تشکیل می دهد:
وَ قَالَ (ع) فَرَضَ اَللَّهُ اَلْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ اَلشِّرْکِ وَ اَلصَّلاَهَ تَنْزِیهاً عَنِ اَلْکِبْرِ وَ اَلزَّکَاهَ تَسْبِیباً لِلرِّزْقِ وَ اَلصِّیَامَ اِبْتِلاَءً لِإِخْلاَصِ اَلْخَلْقِ وَ اَلْحَجَّ تَقْرِبَهً لِلدِّینِ وَ اَلْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلاَمِ وَ اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَهً لِلْعَوَامِّ وَ اَلنَّهْیَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ وَ صِلَهَ اَلرَّحِمِ مَنْمَاهً لِلْعَدَدِ وَ اَلْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ وَ إِقَامَهَ اَلْحُدُودِ إِعْظَاماً لِلْمَحَارِمِ وَ تَرْکَ شُرْبِ اَلْخَمْرِ تَحْصِیناً لِلْعَقْلِ وَ مُجَانَبَهَ اَلسَّرِقَهِ إِیجَاباً لِلْعِفَّهِ وَ تَرْکَ اَلزِّنَى تَحْصِیناً لِلنَّسَبِ وَ تَرْکَ اَللِّوَاطِ تَکْثِیراً لِلنَّسْلِ وَ اَلشَّهَادَاتِ اِسْتِظْهَاراً عَلَى اَلْمُجَاحَدَاتِ وَ تَرْکَ اَلْکَذِبِ تَشْرِیفاً لِلصِّدْقِ وَ اَلسَّلاَمَ أَمَاناً مِنَ اَلْمَخَاوِفِ وَ اَلْأَمَانَهَ نِظَاماً لِلْأُمَّهِ وَ اَلطَّاعَهَ تَعْظِیماً لِلْإِمَامَهِ (نهج البلاغه، حکمت ۲۵۲ ).
خدا «ایمان» را براى پاکسازى دل از شرک، و «نماز» را براى پاک بودن از کبر و خودپسندى، و «زکات» را عامل فزونى روزى، و «روزه» را براى آزمودن اخلاص بندگان، و «حج» را براى نزدیکى و همبستگى مسلمانان، و «جهاد» را براى عزّت اسلام، و «امر به معروف» را براى اصلاح کار همگان، و «نهى از منکر» را براى بازداشتن بى‏خردان از زشتى‏ها، «صله رحم» را براى فراوانى خویشاوندان، و «قصاص» را براى پاسدارى از خون‏ها، و اجراى «حدود» را براى بزرگداشت محرّمات الهى، و ترک «مى‏گسارى» را براى سلامت عقل، و دورى از «دزدى» را براى تحقّق عفّت، و ترک «زنا» را براى سلامت نسل آدمى، و ترک «لواط» را براى فزونى فرزندان، و «گواهى دادن» را براى به دست آوردن حقوق انکار شده، و ترک «دروغ» را براى حرمت نگهداشتن راستى، و «سلام» کردن را براى امنیّت از ترس‏ها، و «امامت» را براى سازمان یافتن امور امّت، و «فرمانبردارى از امام» را براى بزرگداشت مقام رهبرى، واجب کرد.
آن چه که در این جا باید مورد بررسی قرار گیرد این قسمت از این حکمت است که: « واَلْأمَامهَ نِظَاماً لِلْأُمَّهِ وَ اَلطَّاعَهَ تَعْظِیماً لِلْإِمَامَهِ». این که خداوند «امامت را برای سامان یافتن امور امّت» واجب کرده باشد را با توجه به معنای «امت» که در فصل پیش به آن اشاره شد آشکارا دلالت بر «عام گرایی سیاسی» در اندیشه ی امام علی(ع) دارد. یعنی سامان دادن امور همگان یا «النّاس» صرف نظر از سایر اعراضی که ممکن است بر آدمیان و از جمله نوع عقیده و مذهب مترتب شود، در کانون سیاست و حکومت از نظر امام علی (ع) قرار دارد.
بدینسان تا این جا می توانیم بگوییم تا آن جا که به ضرورت تشکیل حکومت مربوط می شود «فرهنگ سیاسی مطلوبِ نهج البلاغه خصلتی عام گرا» داشته و بنابراین می تواند حاوی مؤلفه ی مهم «مصلحت عمومی» باشد. اکنون به دنبال آن هستیم تا ببینیم بر پایه ی نهج البلاغه دولتها و حکومتها دارای چه کار ویژه ایی هستند و آیا بر پایه ی آموزه های نهج البلاغه این کار ویژه ها از خصلتی عام گرا برخوردار هستند یا خاص گرا. یعنی اینکه آیا از نقطه نظر نهج البلاغه کار ویژه های دولتها به افراد خاصی اختصاص دارد یا نه به همگان یعنی تمام کسانی که در قلمرو آن حکومت زندگی می کنند صرف نظر از نژاد، رنگ، مذهب، طبقه و … تعلق دارد.
۵-۲. کار ویژه های حکومت در نهج البلاغه و عام گرایی سیاسی
دقّت در سخنان امام علی(ع) در نهج البلاغه به سرعت ما را به این امر رهنمون می شود که کار ویژه هایی که آن حضرت (ع) برای حاکم و حکومت در نظر دارد و یا ضرروی می داند به گونه ای است که «عام گرایی سیاسی» در آن مشاهده می شود. یعنی کار ویژه های حکومت به گونه ای نیست که صرفاً شامل حال عده ای از مردم با ویژگی خاصّ نظیر مذهب، نژاد، رنگ، طبقه و … شود. در زیر به پاره ای از این کار ویژه ها بر پایه ی نهج البلاغه و فرمایشات حضرت امیر(ع) اشاره شده و کوشیده می شود «عام گرایی سیاسی» حاکم بر آن نشان داده شود. در این صورت می توان به طور قطع اظهار داشت که «فرهنگ سیاسیِ معطوف به مصلحت عمومی» در سطح فرمانروایان مطلوب نهج البلاغه است. زیرا بی شکّ هر فرمانروایی که نتواند فرهنگ سیاسی معطوف به مصلحت عمومی را همواره در نظر داشته باشد و از قدرت و ثروت عمومی نه به نفع «عموم» بلکه به نفع خصوصی خود یا نزدیکان یا همفکران و … استفاده کند ظالم است و علی این گونه از ظلم تبری می جوید:
والله لان أَبیتَ علی حَسَکِ السعدان مُسَهَّدا، و اُجَرَّ فی الاغلال مصفّدا، اَحَبُّ الیّ من أن القی الله و رسولَهُ یوم القیامه ظالماً لبعض العباد و غاصباً شیء من الحطام و کیف اظلمُ احداً لنفسٍ یُسّرعُ الیَّ البلی قفولها، ویطول فی الثّری حُلولُها؟… و الله لو اُعطیتِ الاقالیم السَّبعه بما تحت افلاکها علی اَن اعصی الله فی نملهٍ اَسلُبها جِلب شعیرهٍ ما فعلته…
«به خدا سوگند، اگر شب را با کمال ناراحتی روی خار سعدان (گیاهی با خارهای بسیار تیز) بیدار بگذرانم، و در حالی که دست و پایم در غل و زنجیر است برکشیده شوم، برای من محبوب تر از آن است که خدا و پیامبر را در روز قیامت در حالی ملاقات کنم که بر بعضی از بندگان ستم نموده و چیزی از مال کوچک دنیا را غصب کرده باشم…» در این جا حضرت به داستان عقیل و نیازمندیش اشاره می کند و آنگاه با اشاره به آن چه که اشعث بن قیس برای او به اصطلاح به عنوان هدیه آورده بود می افزاید: «به خدا قسم اگر اقلیم های هفت گانه را با تمام آن چه در زیر آسمان است به من دهند تا خدا را از ربودن پوست جویی از دهان مورچه ای نافرمانی کنم چنین نخواهم کرد. (نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه ی۲۱۵ ، به نقل از سلیمی، ۱۳۸۱: ۱۳۹-۱۳۸).
به نظر نمی رسد که کسی مدعی باشد عبارت امام علی(ع) «ظالماً لبعض العباد» صرفاً شامل مسلمانان شود و باقی مرمان را فرا نگیرد. زیرا این امر به معنای جواز ظلم به غیرمسلمانان خواهد بود که هرگز با اندیشه و سیره ی عملی آن حضرت و ایضاً سنّت نبوی سازگار نیست. بنابراین عام گرایی سیاسی که دلالت بر وجوب و اهمیّت «مصلحت عمومی» در سیاست دارد را به وضوح می توان مشاهده نمود.
به طور کلّی باید در نظر داشت که از نگاه قرآن حاکم و حکومت، امین و نگهبان اجتماع است (مطهری، ۱۳۸۹: ۱۳۶). و مهمترین کار ویژه ی نگهبان آن است که هر آن چه به صلاح چیزی که او نگهبان آن است انجام دهد تا آن چیز ضایع نشود. « در منطق این کتاب شریف ] نهج البلاغه[، امام و حکمران، امین و پاسبان حقوق مردم و مسئول در برابر آنها است» و حکمران از برای توده ی مردم است و نه بر عکس. (همان: ۱۳۳). این سخن از علی(ع) است: «السلطان وزعه الله فی ارضه» حاکم پاسبان خدا در زمین اوست. (نهج البلاغه، حکمت ۳۳۲).
توجه به واژه ی «راعی» و «رعیّت» نیز که در کلام علی(ع) کراراً به کار رفته است ما را به این امر رهنمون می کند که «مقام واقعی حکمران امانتداری و نگهبانی حقوق مردم است». زیرا واژه ی «راعی» از ماده‌ی «رعی» است که به معنی حفظ و نگهبانی است. به مردم نیز از آن جهت کلمه ی «رعیت» اطلاق شده است که حکمران عهده دار حفظ و نگهبانی جان، مال، حقوق و آزادی های آنها است. (مطهری، ۱۳۸۹، ۱۳۳). بنابراین کار ویژه ی حکومت و حاکم از خود واژه ی آن «راعی» نیز قابل استخراج و استنتاج است و این کار ویژه درست بر «مصلحت عمومی» تطبیق دارد. بنابراین تا این جا به صورت کلّی می توان گفت که از نظر امام علی(ع) مهمترین کار ویژه ی حکومت تأمین مصلحت عمومی از طریق «جلب رضایت و تأمین حقوق مردم است». زیرا از نظر آن حضرت(ع) اصولاً «حکومت برای تأمین حقوق مردم آمده» است و از این جهت هم دائماً تحت نظارت آنها و البته خداوند است. (سلیمی، ۱۳۸۱: ۷۵).
اکنون می کوشیم تا به صورت جزئی تر نشان دهیم که کار ویژه های حکومت و حکمران از نظرگاه نهج البلاغه ناظر به «عموم مردم» است ونه برخی از مردم. به عبارت دیگر فرهنگ سیاسی مطلوب نهج البلاغه خصلتی عام گرا داشته و نه خاص گرا و بدینسان می توان گفت که «مهمترین مؤلفه ی فرهنگ سیاسی مطلوب نهج البلاغه همان مصلحت عمومی هست».
یکی از جاهایی که آشکارا می توان کار ویژه های حکومت را از نقطه نظر صاحب نهج البلاغه مشاهده کرد و دید که آنها ناظر به عموم مردم هستند نامه ی با اهمیّت و مشهور آن حضرت به مالک اشتر است. فرمانی که که آن را زمانی که مالک را به عنوان والی مصر تعیین نمود به عنوان دستور العمل حکمرانی خطاب به او نوشته می باشد. این نامه نزد شیعیان به اندازه ای با اهمیت است که از آن به عنوان «منشور شیعی حکومت» یاد شده است و تاکنون ترجمه ها و شرح های گوناگونی از آن به زبان فارسی و برخی دیگر از زبان ها نشر شده است.
امام علی (ع) در همان ابتدای فرمان خویش به مالک که آن را به مثابه عهدی نیز بر گردن او به حساب می آورد بدون فوت وقت و در اولین فرصت ممکن به کار ویژه ها و وظایف حکمران اشاره می کند که شمول همه ی آنها بر «عموم مردم» روشن است.
بسم الله الرحمن الرحیم
هذا ما امر به عبدالله علیٌ امیرالمؤمنین مالک بن حارثِ الاشتر فی عهده الیه، حین ولّاه مصر: جبایه خراجها، وجهاد عدوها، و استصلاح اهلها، و عماره بلادهاد. (نهج البلاغه، نامه ۱۵۳).
به نام خداوند بخشنده و مهربان. این فرمان بنده ی خدا، علی امیرمؤمنان، به مالک اشتر پسر حارث است، در عهدی که با او دارد، هنگامی که او را به فرمانروایی مصر بر می گزیند تا:
۱.خراج آن دیار را فراهم آورد.
۲.با دشمنانش نبرد کند.
۳.کار مردم را سامان دهد.

    1. شهرهای مصر را آباد سازد.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:44:00 ب.ظ ]




دربنیان هر واقعه اجتماعی آنقدر عوامل گوناگون وجوددارد که بر شمردن همه آنها اگر تقریبا غیر ممکن نباشد قطعا امر بسیار دشواری است زیرا خیلی از عوامل به ملاحظاتی مکتوم و ناشناخته در زیر سرپوش هایی به عنوان اسرار باقی می ماند که بررسی علمی را دچار محاق و محال می سازد.
تجارب جرم شناسی این نکته را آموخته است که هیچ گاه نمی توان به طور قاطع گفت که پدیده نابهنجار اجتماعی معینی نتیجه جزمی ریاضی ، اقتران و ترکیب یک یا چند عامل خاص است بنابراین این امر مانع از آن نیست که بتوان به وجود بعضی از این عوامل که نقش موثری در تحقق پدیده مجرمانه معین دارند پی برد و کیفیت و کمیت تاثیر هر یک از عوامل و ترکیبات مختلف آنها را مورد بررسی قرارداد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

این استدلال کلی بر مبنای تحقیق جرم شناسی در مورد بررسی عوامل موثر در وقوع جرم صادق است زیرا جرم هم مانند پدیده اجتماعی مولود چندین عامل است که بعضی از آنها ریشه های اجتماعی و فرهنگی و محیطی و برخی دیگر به صورت بنیادهای شخصی اعم از نارسائی های بیولوژیک و یا کمبودهای روانی جلوه گرند.
با این مقدمه اینک به بررسی برخی از عوامل برجسته و موثر در وقوع پدیده مجرمانه که سهم بیشتری در ارتکاب جرم دارند و جامعه با این عوامل و شرایط دست و پنجه نرم می‌کند، می‌پردازیم.
پرداختن به عوامل تأثیرگذار در ارتکاب جرم چندان گسترده است که در این مقاله نمی‌گنجد و نیاز به تحقیقی جداگانه دارد ولی ما در اینجا صرفاً‌ به بررسی عواملی که بر اراده مجرم اثر گذاشته است یا شرایط و محیط را برای ارتکاب جرم آماده می‌کند یا به نوعی مشوق مجرم در فصل ارتکابیش هست، می‌پردازیم و با بررسی مبانی این عوامل در روشن کردن مسأله تلاش خواهیم کرد.
عوامل مؤثر در بروز جرم
یک- تأثیر عوامل زیستی:
تأثیر زیست شناختی وراثت و انتقال خصوصیات جسمانی، عقلانی و هوش والدین و اجداد انسان از دیر زمان موضوع مطالعه روانشناسان و علمای اخلاق بوده است و این موضوع تحت عنوان وراثت عقلی و اخلاقی مورد بررسی واقع شده است. در بین دانشمندان علوم زیستی و وراثت، لمبرزو یکی از پیشگامان این نظریه است.
این دانشمند طی آزمایش‌های متعدد و مطالعه طولانی خود راجع به ۳۸۳ جمجمه جنایتکاران ایتالیایی و ۵۹۰۷ بزهکار زنده نتیجه‌گیری کرد که برخی اختلالات بیولوژیکی علت بزهکاری این افراد می‌باشد و براساس این آزمایش‌ها، فرضیه‌ جانی مادرزاد را ارائه داد.
هر چند این فرضیه توسط دانشمندان بعد از وی رد شد اما از این جهت که یک باره توجه همگان را به مجرم جلب کرد اهمیت ویژه‌ای دارد. ما در مورد تأثیر این عوامل هیچ زمانی نمی‌توانیم به طور مطلق قضاوت کنیم ولی این را می‌پذیریم که عوامل بیولوژیک یکی از عوامل بسیار مهم در وقوع پدیده مجرمانه می‌باشد. زیرا، این عوامل که در تمام مراحل تکامل انسان همراه وی می‌باشد با تأثیری که بر اراده مجرم می‌گذارد مقاومت وی را کم می‌کنند و آستانه تحریک وی را بالا برده و باعث می شود که شخص بدون هیچ مقاومتی تسلیم عوامل جرم‌زا شده و مرتکب جرم شود. به طور خلاصه نتیجه می‌گیریم که عوامل زیستی یا بیولوژیک عواملی هستند که خارج از اراده شخص بر اراده وی در اتکاب جرم تأثیر می‌گذارند و این عوامل فردی بوده و از درون شخص بر وی تأثیر می‌گذارند که در اینجا می‌توان فهرست‌وار به عواملی چون جنس، سن، اندام، عدم تقارن در جمجمه، قیافه، زشتی، زیبایی، نقش خلقت، نوع خون، وضع مزاج، قدرت، سوابق بیماری، وضع ترشح غدد، کرومزوم اضافی و عامل ژنتیک، اشاره کرد.
دو- تأثیر عوامل روانی
گارو (۱۸۷۸) از معتقدان مربوط به تأثیر عوامل روانی در ارتکاب بزه است. بررسی و شناخت عوامل روانی، مربوط به دانش روانشناسی جنایی است. از جمله رسالت این دانش، بررسی منش و شخصیت بزهکار و ارزیابی گرایش‌های ضد اجتماعی و مطالعه روان خودآگاه و ناخودآگاه آنان به منظور تعیین مسئولیت اخلاقی و اجتماعی‌شان است. در مطالعه‌ای معلوم شد که ۷۵ درصد مجرمین ۱۸ تا ۲۵ سال دارای بیماری روانی بودند. جرم‌شناسان دانمارکی طی مطالعه‌ای به این نتیجه رسیدند که ۷۹ درصد مجرمین به بیماری‌ها و اختلالات روانی از قبیل نوروز، سایکوز، و روان پریشی مبتلا هستند.
طبق دیدگاه روانکاری (فروید) خانواده و والدین کودک نقش بسیار مهمی در ساختن شخصیت معتدل و استوار انسان دارند. زیرا چنانچه سیر طبیعی رشد کودک تا پنج سالگی تکمیل نگردد و طی یکی از مراحل مختلف توقف حاصل شود این امر سبب بروز اختلال‌ها و عکس‌العمل‌های ضد اجتماعی در رفتار آدمی خواهد شد. ( شاملو ،۱۳۷۰،۱۵۸)
بر طبق دیدگاه روانشناسان در تحلیل شخصیت بزهکار، تمایلات و انگیزه‌های ناخودآگاه، جایگاه مـهمی دارند. از نظر این دانشمندان مجازات افرادی که به علل اختلالات روانی مرتکب بزه می‌شوند نه تنها مثمر ثمر نیست؛ بلکه آنان را به سوی جرایمی تازه نیز سوق می‌دهد.
عواملی چون ترس، بدبینی، خودپسندی، خودخواهی، مهرطلبی غیرعادی، پرخاشگری خیال، بی پروایی، خبث طینت، احساس گناه، جنون اخلاقی، محافظه کاری، ناکامی، محرومیتها، عقده الکترا، اضطراب اختگی، صرع، بیماری‌های روانی، هیستری، پارانوئید، تزلزل شخصیت، اختلالات منشی و بیماری روان ـ تنی در این گروه از عوامل قرار می‌گیرند.
سه- نقش عوامل اجتماعی در بروز جرم
برخی از دانشمندان عوامل محیطی و اجتماعی را منشأ پدیده جرم تلقی کرده‌اند. به نظر این دانشمندان، جرم پدیده‌ای نیست که عوامل و شرایط جسمانی و روحانی افراد در بروز آن تأثیر داشته باشد بلکه عواملی که سبب بروز جنایت می‌گردد جامعه و محیط است. دکتر کالاسانی (۱۹۲۴ـ۱۸۴۳) رئیس مکتب محیط اجتماعی، عامل محیطی و فرهنگی را تنها موجب جرم معرفی کرده است.
به نظر این دانشمند، همانطور که هر میکروب در شرایط و محیط خاصی اجازه رشد و نمو و تکثیر می‌یابد؛ پدیده جرم نیز به مثابه میکروب در محیط و فرهنگ مربوط به خود، زاییده می‌شود. از نظر دکتر لاکاسانی منشأ پدیده جرم تنها عوامل زیستی و روانی است، مارکس نیز پدیده جرم را ناشی از وضعیت ناهنجاری اقتصادی می‌دانست.
مکتب سوسیالیستی او جامعه اشتراکی را به عنوان جامعه ایده‌آل معرفی می‌کرد که طبق نظر آنان جرم زاییده نظام سرمایه‌داری است.
چهارـ نابهنجاری خانوادگی
از جمله عوامل اساسی شکل‌گیری شخصیت و منش فردی و اجتماعی کودک خانواده است. از دیدگاه کودک، والدین مهمترین و ارزنده‌ترین الگوهای جهان هستند. کودک در محیطی که زاییده می‌شود و رشد و نمو پیدا می‌کند به موازات فراگیری زبان و نمود ارتباط با محیط و اعضای خانواده و جامعه، آداب و رسوم و خلقیات خانواده خود را کسب می‌کند و آنها را جزئی از شخصیت و منش خود می‌سازد.
رفتار خشونت‌آمیز والدین در خانواده با کودک و با همدیگر، این عقیده نادرست را در ذهن کودک بارور می‌سازد که در اجتماع نیز خشونت و جدال حلال مشکلات است. به نظر جرم‌شناسان خانواده از جمله محیط‌های اجتناب‌ناپذیر یا حتمی و نخستین آنهاست. خانواده از آن رو محیط حتمی تلقی شده که کودک در انتخاب آن نقشی ندارد. رفتارهای آتی کودک تا حدود زیادی ناشی از برخوردهای ناسالم پدر و مادر نسبت به کودک در سالهای اولیه زندگی است. از مهمترین ارزش‌هایی که لازم است کودک در محیط خانواده فرا گیرد عشق و محبت است. والدین باید با رفتار عطوفت‌آمیز و انسانی خود کودک را از عشق و محبت و ایثار و گذشت سـرشار نموده و آنها را در گسترش و اشاعه این ارزش‌های والای انسانی یاری دهـند.
معمولاً خانواده‌هایی که بزه‌پرور هستند به نظر اینجانب ویژگی های زیر هستندکه معمولا در میان افراد وخانواده اه پیدا شود.
ـ در میان خانواده‌ها بزهکاری و میگساری رایج است.
ـ خانواده از هم پاشیده می‌باشد (طلاق یا مرگ یکی از والدین)
ـ مراقبت کافی از فرزندان به عمل نمی آید (به علت جهل یا عمد)
ـ فضای خانواده از نظر تبعیض، افراد، تفریط، خشونت، فضای نامطلوبی است.
ـ خانواده از نظر نژادی و مذهبی دارای تفاوت گوناگونی زیاد است.
ـ در خانواده مشکلات مالی، بیکاری و … بیداد می‌کند. ( عمراز، ترجمه اردبیلی ۱۳۸۵، ۱۳۲)
پنج ـ محرومیت اقتصادی و فقر
مطالعه اجمالی تاریخ نشان می‌دهد که آدمی در هر شرایط به منظور بقای موجودیت خود در تلاش برای کسب امکانات مادی بوده است. از این رو مسأله تأمین معاش در معنای عام کلمه از مهمترین مسائل زندگی محسوب شده است. فقر و محرومیت و ریشه‌ی ناهنجاری‌های روانی و انحرافات و تبهکاری‌هاست. علی (ع) فقر را موت اکبر و دیوار معرفی کرده است. یا در جای دیگر آن را مساوی کفر دانسته است.
بنابراین فقر و محرومیت می‌تواند به عنوان عاملی جرم‌زا موجب نابسامانیها و افزایش جرائم خصوصاً جرائم علیه اموال گردد. زیرا رسالت دین عبارت است از کنترل غرایز و احساسات آدمی.
فقر و محرومیت باعث رشد عقده‌های روانی در شخصیت افراد شده و افرادی که بزرگترین جنایات را در طول تاریخ مرتکب شده‌اند همچون هیتلر و صدام از چنین عارضه در دوران کودکی و نوجوانی خود رنج می‌برند. محرومیت‌های اجتماعی و فشارهای خانوادگی گاهی فشارهای بسیار سنگین کیفری بر روان فرد وارد نموده و مقاومت وی را در مقابل ارتکاب جرایم سست نموده و آستانه تحریک وی را افزایش می‌دهد و فرد خیلی زود در مقابل ارتکاب جرایم تسلیم می‌شود. در واقع فقر یکی از اصلی‌ترین عوامل موثر در وقوع جرم است. ( نیازپور، ۱۳۸۲، ۴۵)
شش ـ تأثیر جنگ در افزایش جرائم
بحران جنگ از جمله عوامل اجتماعی جرم‌زایی است که جرم‌شناسان و جامعه‌شناسان درباره تأثیر آن متفق‌القول‌اند و برای توجیه آن دلایلی را ذکر کرده‌اند.( باهری ، ۱۳۸۶، ۲۸) وجه موقعیت نامناسب اقتصادی ـ اجتماعی از قبیل جیره‌بندی مواد غذایی، تثبیت آمرانه قیمتها، بازار سیاه برخی کالاهای ضروری، جرایم را افزایش می‌دهند. لطمات و صدمات، مقاومت افراد را در مقابل وسوسه‌های نفسانی کاهش داده و سبب بروز جرم می‌گردد.
هنگامی که کشور، تحت محاصره دشمن قرار می‌گیرد؛ تعدادی از نیروهای داخلی قصد همکاری با نیروهای اشغال‌گر را پیدا می‌کنند و از این طریق همکاری با اشغال‌گر جزئی از جرائم محسوب می‌گردد. با این اوصاف نمی‌توان گفت که پدیده جنگ خودبخود پدیده‌ای شر و منفور است، بلکه در بسیاری از اوقات جنگ سبب تقویت روحیه آزادیخواهی، گذشت، ایثار نیز می‌گردد.
هفتـ خانواده‌های بد سرپرست
خانواده‌هایی که نسبت به فرزندان یا فرزند خوانده‌هایشان خشونت فیزیکی و روانی اعمال می‌کنند، خانواده‌هایی که یکی از والدین آنها معتاد هستند یا در معرض از هم پاشیدگی و طلاق قرار دارند و کودکان و نوجوانان در آن خانواده‌ها احساس آرامش نمی‌کنند، در چنین مواردی باید به مراجع خاصی برای اصلاح خانواده و یا نگهداری مؤثر از فرزندان آن‌ها متوسل شد.
لازمه هر گونه اقدام در این زمینه آگاهی از وجود چنین اوضاع خطرناکی در خانواده‌هاست. این امر ایجاد یک سیستم اطلاع رسانی دقیق در این خصوص را ضروری می‌سازد. همه اعضای جامعه باید از وجود نهادهای خاص حمایتی از کودکان نظیر کمیسر کودکان، پلیس کودکان و سازمانهای غیر دولتی که در زمینه حمایت از کودکان و نوجوانان فعالیت می‌کنند آگاه باشند تا بتوانند به راحتی با آن نهادها ارتباط برقرار کنند و وضعیت خطرناک خود را عنوان کنند.
این مشکلات مربوط به مقوله بیکاری است که تعداد زیادی از بزهکاران از وجود این مسأله رنج می‌برند و این خود زمینه مناسب برای بزهکاری است. پس به طور خلاصه می‌توان اظهار کرد که عوامل اجتماعی عواملی هستند که زمینه را برای وقوع جرم فراهم نموده یا بعضی مواقع آن عوامل را تشدید می‌کنند و باعث ایجاد جرم در جامعه می‌شوند.
بند سـوم ـ بررسی مبانی علمی و روانپزشکی ارتکاب جرم و نقش آن در فردی کردن مجازات
بی‌شک اصلی‌ترین دلیل که پشتوانه عادلانه بودن قوانین کیفری در نظام‌های قضایی مختلف است؛ اصل مختار بودن مجرم در انجام جرم و نقش اراده آگاهانه و آزادانه در ارتکاب جرم است.
نگاه بسیط به انسان و انسان مجرم در قرون و اعصار گذشته که انسان را موجودی ساده و کاملاً مختار در ارتکاب جرم می‌دانستند منتهی به وضع مجازات‌های یکسان برای افراد مرتکب شونده، شده بود.
در این رژیم قضایی اصولاً، این موضوع که ممکن است مجرم تحت تأثیر عوامل خارج از اراده خودش چه درونی و چه بیرونی مرتکب جرم شده باشد؛ اصولاً مورد توجه نبود.
مجرمین با خواستگاه‌های مختلف مورد مجازات قرار می‌گرفتند. چه آنان که آزادانه و آگاهانه مرتکب جرم می‌شدند چه آنان که تحت تأثیر جبرهای زیستی، اجتماعی و روانشناختی مرتکب جرم می‌شدند و چندان اراده آگاهانه آنان نقشی در این اعمال نداشت. اگر چه طی این مدت در نظام‌های حقوقی مقررات مختلفی وضع می‌شد که شرایط خاص مجرم را در ارتکاب جرم در نظر می‌گرفت.
لیکن تنها در قرن بیستم و به دنبال پیشرفت‌های حاصله در علوم ژنتیک، زیست‌شناسی، روانپزشکی و روانشناسی به تدریج و البته به طرق علمی، نقش جبرهای مختلف تأثیرگذار بر اراده آزادانه‌ی انسان‌ها، مورد شناسایی قرار گرفتند و در این میان شناسایی یا کشف ضمیر ناخودآگاه و تأثیرات عمیق، گسترده و شگرف آن بر اراده انسان، نقش فوق‌العاده‌ای در تلقی جامعه از انسان‌های مجرم داشت.
به تدریج به این موضوع پی برده شد که چگونه خصوصیات ژنتیکی حاصل از زندگی، چندین نسل بر شخصیت و اعمال انسان‌ها تأثیر می‌گذارد. به تدریج مشخص شد که سرشت متفاوت افراد چگونه باعث رفتار متفاوت آنها می‌شود. و متعاقباً افراد می‌توانند به علل و انگیزه‌های مختلف و به طرق آگاهانه، نیمه آگاهانه ونااگاهانه مرتکب جرم واحد شوند.
بسیاری از خصوصیات اخلاقی پیش از اینکه انتخاب برنامه ریزی شده شخصی باشند؛ ریشه‌های سرشتی (ژنتیکی) دارند و به طریق وراثتی منتقل می‌شوند. امروزه به تدریج مشخص شده است که ریشه بسیاری از خصوصیات اخلاقی و ویژگی‌های شخصیتی، ژنتیکی است و بعد از تولد نیز محیط در شکلهای مختلف به شخصیت انسان در تکمیل نقش ژنتیک کمک می‌دهد و به عبارتی وقتی یک شخص به بلوغ اجتماعی می‌رسد و خود را فاعل مختار می‌بیند دارای انبوهی از ویژگیهای شخصیت است که با همیاری محیط و ژنتیک شکل گرفته‌اند و تأثیرات مثبت و منفی خود را بر اراده شخص اعمال می‌کنند.
این ویژگی‌ها درصد قابل توجهی از افراد، خصوصیاتی طبیعی و عادی هستند و شخص به کمک آن‌ها در جامعه شناخته می‌شود و با آن‌ها زندگی می‌کند. لیکن برخی از این خصوصیات شخصیتی، نرمال نبوده و تحت عنوان اختلال شخصیت شناخته می‌شوند، یا در موارد دیگری شخصی دچار بیماری مستقیم شخصیتی و روانی است که البته تحت تأثیر عوامل مختلف ژنتیکی، محیطی و اجتماعی بوجـود می‌آیند و اراده آگاهانه شخص را تحت تأثیر قرار می‌دهند. ( ولیدی ، ۱۳۸۵، ۱۱)
زمانی نقش این عوامل در حقوق جزا مورد توجه قرار می‌گیرد که بدانیم بسیاری از ویژگی‌هایی که در اشخاص مبتلا به اختلال شخصیت یا بیماری اعصاب و روان وجود دارد زمینه‌های غیرارادی و ناآگاهانه ارتکاب جرم هستند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:44:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم