نیکلسون:
مولانا در اینجا حکم عقلی دین را بر می‌گزیند، مبنی بر اینکه « مخلوق اعمال خود را خود ایجاد نمی‌کند و مجبور هم نمی‌شود، بلکه اعمالی را که از مخلوق صادر می‌شود در کنار اختیاری که مخلوق در آن دارد خداوند ایجاد می‌کند. و پس از قول شارح ” روح المثنوی” می‌گوید: فعل آدمی‌را به اثر شاگرد نقاش در رنگ آمیزی نقشی مدادی مانند می‌کند که شکل بندی آن را استادش ترسیم کرده است. و در ادامه می‌گوید: « ذکر جباری خداوند در آیه‌ی ۲۳ سوره حشر، خود را جبار می‌خواند تا به یاد ‌آورد که ما بندگان او و مطلقاً تابع اراده‌ی او هستیم و ما را جزآنکه با تضرّع و لابه‌ی عاجزانه بر رحمت او متکی باشیم چاره ای نیست.» ( نیکلسون،۱۳۸۴: ۱۱۷)
فروزانفر:
به بحث بر روی واژه‌ی جبر و جبّاری می‌پردازد و معنای آن را از کتاب کشّاف اصطلاحات الفنون چنین ذکر می‌کند: کسی را از روی اکراه و بناخواست بر کاری داشتن. اصطلاحاً اسناد فعل بنده بحق تعالی، عقیده‌ی کسانی که می گفتند بنده بهیچ روی قدرت بر فعل ندارد و خواه بنحو مؤثر یا بصورت کسب ( عقیده‌ی اشعریه) و میان انسان و جمادات در ظهور فعل هیچ تفاوتی نیست و هر چه از انسان به ظهور می‌رسد فعل و کرده‌ی خداوند است. و جبّاری: اسم مصدر از جبّار که یکی از اسماء الهی است و در معنی آن خلا فست و بعضی آن را به معنی بلند پایه و دور از دسترس و بعید المنال و برخی به معنی شکسته بند و مرهم نِه دردها وعدّه ای به معنی کسی که باکراه بر کار دارد گرفته‌اند … .
و نهایتاً خود این گونه شرح و تفسیر می‌کند:
« با توجه به ابیات پیشین، معلوم شد که بنده ساخته و مصنوع حق است و در خلقت و کیفیت آفرینش خود هیچ اختیاری ندارد و این شبیه عقیده‌ی جَبرِیان است اکنون می‌گوید که آنچه من گفتم جبری نیست که نتیجه‌ی آن سقوط تکلیف و ابطال شرایع و تساوی نیکوکار و بدکار باشد بلکه این مطلب، توجیه قدرت و نفوذ اراده‌ی باری تعالی است تا ما بندگان عجز و ناتوانی خود را ببینیم و مغرور و خودبین نباشیم.» (فروزانفر،۱۳۸۲: ۲۶۴)
زمانی:
« این اسرار و حقایقی که به تو گفتم، معنی جبر ندارد، بلکه خواستم مقام جباریت خداوند را برای تو بازگو کنم. و یادآوری مقام جباریت برای اینست که زاری کنیم و او را همیشه فاعل مختار بدانیم.»( زمانی، ۱۳۷۸: ۲۲۹)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

استعلامی:
شارح می‌گوید که در این بیت مولانا نگران است که خواننده‌ی مثنوی یا شنونده ی سخن او مضمون بیت های بالاتر را نشانه‌ی اعتقاد به جبر بشمارد.
… مولانا بشررا نه مطلقاً مجبور می‌داند و نه یکسره آزاد و مختار. در مورد پروردگار اعتقاد مولانا این است که مشیت حق تعالی با چنان قدرتی اِعمال می‌شود که هیچ مانعی در برابر آن نمی‌تواند پایداری کند و « جباری» پروردگار به معنی همین اِعمال قدرت حقّ است. امّا قدرت مطلق خداوند باعث نمی‌شود که بنده در هر کاری خود را مسئول نداند. « ذکر جباری» برای آن است که این قدرت مطلق را بشناسیم و در برابر آن ناتوانی و ناچیزی خود را ببینیم و به درگاه حق «زاری» کنیم و کمک بخواهیم.»( استعلامی، ۱۳۸۷: ۳۳۱)
گولپینارلی:
«جبر اصطلاحی است در علم کلام و بر آن است که انسان فاقد هرگونه اراده و اختیار است. تمام افعالی که از وی سر می‌زند از خداست و انسان در این میانه ابزاری بیش نیست و اعتقاد بدان است که خیر وشرّ به اراده‌ی خداوند وجود پیدا می‌کند. … در مقابل این عقیده، عقاید معتزله است که به نظر آنان، در مقابل نظر جبریه تشخیص حُسن و قبح، یعنی زشت و زیبا و بد و خوب به یاری عقل خدا داد میسّر است. و نظر (اشاعره دایر بر اینکه حُسن و قبح نمی‌تواند معلوم باشد، هرچیز به واسطه‌ی وحی الهی آشکار می‌گردد. خداوند فاعل مختار است و هیچ قدرتی به هیچ وجه نمی‌تواند بر قدرت او چیرگی داشته باشد،… هم مغایر عقل و هم غیر منطبق با شرع است. خداوند به انسان از راه لطف، نیروی عقل و تمیز عطا کرده… اگر خوبی و بدی از جانب خدا باشد، پاداش بر نیکی و مکافات بر بدی، کاری عبث خواهد بود. خداوند حکیم و عادل است.» (گولپینارلی، ۱۳۸۴: ۱۷۳)
نظر اجمالی:
چنانچه می‌بینیم از میان شارحان، فروزانفر نسبت به دیگران بیت را بهتر و قابل فهم تر توضیح داده و شارح ضمن طرح بحث جبر و اختیار و بررسی دیدگاه مولانا در این باره، مشکلات اساسی این بیت و ابیات پیشین را حل کرده است. شارح ضمن تعریف جبر و جباری و تفاوت آن‌ها نظر جبریه و قدریه را در این باره بیان می‌کند.« پس به ارتباط جبر با فنای افعال که صوفیان از آن به جبر محمود( در مقابل جبر مذموم) یاد می‌کنند می‌پردازد و شبهات موجود در میان متکلمین را درباره‌ی دلایل اختیار واظطرار انسان از زبان مولانا بیان می‌کند که این بحث خواندنی در هیچ کدام از شروح با این دقت انجام نشده و فروزانفر توانسته است تا حدی به استناد به ابیاتی از دفاتر مثنوی مشکلات ابیات را حل کند( شجری،۱۳۸۶: ۳۴۰)
و نظر استعلامی‌ هم قابل تامّل بیشتری نسبت به دیگر شارحان است.چنانکه خود مولوی در دیگر جاهای مثنوی جبر مطلق را بیان کرده و بنا به گفته ی امام علی(ع)که چنین می‌گوید: “لاجبر ولاتفویض” بشر را نه مطلقاً مجبور می‌داند و نه یکسره آزاد و مختار. و جبر را معیّت با حق می‌داند:

لفظ جبرم عشق را بی صبر کرد
این، معیت با حق است وجبر نیست
ور بود این جبر، جبر عامّه نیست
جبر را، ایشان شناسند ای پسر

وان که عاشق نیست، حبس جبر کرد
این تجّلی مَه است، این ابر نیست
جبر آن امّاره‌ی خود کامه نیست
که خدا بگشادشان در دل بصر
(مثنوی، بیت۱۴۷۶-۱۴۷۳/۱)

و نکته دیگر که شرح فروزانفر را نسبت به شرح شارحان دیگر برتر می‌کند ذکر معنی جبّاریت در معنای شکسته بند و … است که ذکر بیتی از مولانا درستی این تعریف را تأیید می‌کند :

جبر چه بود؟ بستن اشکسته را
چون در این ره، پای خود نشکسته ای

یا بپیوستن رگی بگسسته را
بر که می‌خندی؟ چه پا را بسته ای؟
( بیت ۱۰۸۰-۱۰۷۹/۱ )

۴۹) زاری ما شد دلیل اضطرار
خجلت ما شد دلیل اختیار

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...