کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو


 



بند سوم: بررسی رویه قضایی
کنکاش ده‌ها سال رویه قضایی روشن می‌کند که نظر دادرسان گذشته، برخلاف اخلاف نظر امروزی‌شان است. آنان معتقد بودند که همه موارد آمده در ماده ۶۶۵ ق.آ.د.م. (ماده ۴۸۹ فعلی)، رأی داور اساساً و خودبه‌خود باطل و غیرقابل‌اجرا است و الزام طرفین به اعتراض نکردن بر رأی داور تأثیری ندارد؛ چراکه ماده ۱۰ قانون مدنی هم مفید همین معنی است. چنان‌که برخی قاضیان امروزی در نشست قضایی و نیز کمسیون مدنی اداره کل حقوقی قوه قضائیه، اقتدا به نظر پیشینیان خود نموده‌اند.
۱- به‌موجب نظریه شماره ۲۱۹۸/۷ مورخه ۲۷/۵/۸۱ کمسیون قوانین مدنی اداره کل حقوقی «دستور اجرای رأی داوری و نظارت بر عملیات اجرایی آن، مثل اجرای احکام است یعنی با قاضی‌ای است که دعوا را به داوری ارجاع کرده یا صلاحیت رسیدگی به اصل دعوا را داشته، بنابراین چنانچه رأی داوری به دلیل انطباق آن با یکی از بندهای ماده ۴۸۹ ق.آ.د.م ۱۳۷۹، باطل بوده و قابلیت اجرایی نداشته باشد، قاضی نمی‌تواند دستور اجرای آن را بدهد، بلکه با دستور اداری تقاضای محکومٌ له را رد می‌کند و چون این دستور رأی نیست، لذا قابل‌اعتراض هم نخواهد بود. به‌عبارت‌دیگر، رأی داور بر طبق مواد (۴۸۵) و (۴۸۸) ق.آ.د.م ۱۳۷۹ مانند حکم دادگاه قابل‌اجرا است، بدین ترتیب که پس از رسیدن رأی داور، مدیر دفتر دادگاه ارجاع‌کننده دعوا به داوری یا دادگاهی که صلاحیت رسیدگی به اصل دعوا را دارد، به دستور رییس دادگاه، اصل رأی را بایگانی و رونوشت گواهی شده آن را برای ابلاغ برای اصحاب دعوا می‌فرستد و هرگاه محکوم‌علیه تا بیست روز پس از ابلاغ رأی به او، طوعاً حکم را اجرا نکرد، دادگاه ارجاع‌کننده دعوا به داوری و یا دادگاهی که صلاحیت رسیدگی به اصل دعوا را دارد، مکلف است به درخواست ذی‌نفع بر طبق رأی داور اجراییه صادر نماید. بدیهی است برحسب رویه قضایی که عمومات قانون آن را تأیید می‌کند، دادگاه پس از ملاحظه اسناد و مدارک داوری و احراز صلاحیت و تشخیص و تبیین موضوعی که باید در آن داوری شود، مطالعه رأی داور و مطابقت آن با موضوع مورد داوری و تشخیص صدور رأی در مدت مقرّر و در حدود صلاحیت داور، دستور اجرای رأی داور را می‌دهد والا درصورتی‌که دادگاه پس از ملاحظه اسناد و مدارک و… به جهتی مثل یکی از جهات موضوع ماده (۴۸۹) از قانون فوق‌الذکر، احراز کند که رأی داوری نادرست بوده و قابلیت اجرایی ندارد، نمی‌تواند دستور اجرا بدهد، بلکه برعکس، دستور رد تقاضای ذی‌نفع را خواهد داد و چون تقاضای اجرای رأی داوری احتیاج به دادخواست و اقامه دعوا ندارد، لذا قبول و یا رد آن، نمی‌تواند قابل‌اعتراض باشد».[۲۰۹]

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲- دریکی از نشست‌های قضایی مدنی موضوع پرسش این بوده است «چنانچه طرفین خارج از دادگاه حل اختلاف فی‌مابین خود را به داور واگذار و داور رأی خود را صادر کند و در همین حین، از سوی دادگاه اجرائیه صادر و بعداً معلوم شود رأی داوری خارج از مهلت قانونی بوده و اجرائیه اشتباهاً صادرشده تکلیف چیست و آیا می‌توان وفق ماده ۱۱ قانون اجرای احکام مدنی دادگاه رأساً اجرائیه را ابطال نماید؟»
نظر اکثریت چنین اعلام‌شده است «چون ابلاغ از طریق دادگاه وفق ماده ۴۸۵ باطل و غیرقابل‌اجرا است اجراییه صادره اشتباه بوده و دادگاه صادرکننده باید نسبت به ابطال اجراییه اقدام نماید. با توجه به ماده ۴۹۰ که مقرّر می‌دارد «هریک از طرفین می‌توانند» لاجرم معنای آن این نیست که دادگاه متوجه خلاف قانونی بودن رأی داوری شد اما نتواند آن را ابطال نماید.» و اقلیت چنین ابراز عقیده نموده که چون طرفین به داوری توافق نموده‌اند باید به رأی داوری عمل شود و خارج از مهلت بودن رأی داور با توجه به قبول طرفین موجب ابطال رأی داوری نخواهد بود. استدلال آنان این بوده که: «… دادگاه نباید رأساً بدون درخواست طرفین یا معترض خودش در مقام وکیل معترض نسبت به ابطال اجراییه اقدام نماید، بلکه اجراییه صحیح است و به این صورت قابل‌ابطال نمی‌باشد. از مواردی که طرفین می‌توانند تقاضای ابطال نظریه داوری را نمایند در ماده ۴۸۹ مشخص‌شده و دادگاه در صورت اعتراض هریک از طرفین می‌تواند پس از بررسی دلایل حکم به ابطال اجرائیه صادر نمایند»
لیکن مالاً نظر کمسیون چنین ابرازشده است: «با توجه به مقررات ماده ۴۸۹ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی چنانچه رأی داور، پس از انقضای مدت داوری صادر و تسلیم‌شده باشد، آن رأی اساساً باطل بوده و قابلیت اجرایی ندارد. با این ترتیب هرگاه از دادگاه تقاضای ابلاغ و متعاقباً اجرای رأی داوری شده باشد و دادگاه بدون بررسی در مورد رأی داور که خارج از مهلت صادرشده، اجرائیه صادر کرده باشد، مطابق ماده ۱۱ قانون اجرای احکام مدنی مصوب ۱۳۵۶ به لحاظ این‌که در صدور اجرائیه اشتباه شده، دادگاه رأساً و یا به درخواست هریک از طرفین به اقتضای مورد اجرائیه را باید ابطال نماید.[۲۱۰]
بند چهارم: نظر دکترین حقوقی
دکتر شمس در خصوص ماده ۴۹۲ ق.آ.د.م بیان داشته: «آرایی در این زمینه وجود دارد که بر اساس آن‌ها مهلت مقرّر در ماده مزبور شامل درخواست بطلانی که مبتنی بر یکی از موارد مذکور در ماده ۴۸۹ همان قانون باشد نمی‌گردد. حتی اگر ماده مزبور، با توجه به اطلاق آن، ناظر به موارد مندرج در ماده ۴۸۹ ق.آ.د.م نیز دانسته شود، باید پذیرفت هرگاه شکایت به استناد یکی از آن موارد مطرح شود اما به علت خارج از مهلت بودن با قرار رد روبه‌رو شود این قرار موجب نمی‌شود که رأی داور علی‌رغم وجود یکی از موارد مندرج در ماده ۴۸۹ ق.آ.د.م معتبر و قابل‌اجرا شود».[۲۱۱]
همچنین دکتر عبدالله خدابخشی بعد از بیان اینکه در ق.آ.د.م برخلاف ق.د.ت.ب بین جهات ابطال و بطلان تفکیکی قائل نشده و استدلال مخالف درواقع اجتهاد در مقابل نص است در این زمینه بیان داشته‌اند: «اولاً رأی داور بیشتر از رأی دادگاه نیست و همین پرسش در مورد رأی دادگاه نیز مطرح است، ثانیاً عدم طرح دعوای ابطال بعد از اطلاع و ابلاغ، دلالت بر پذیرش محتوای آن دارد و مانند آن است که سبب جدیدی در رابطه طرفین حادث‌شده است که حتی می‌تواند توجیه‌گر رأی داور در مورد برابری ارث دختر و پسر باشد، ثالثاً بین «رد دعوای ابطال» و «اجرای رأی داور» ملازمه نیست و در برخی موارد، بااینکه دعوای ابطال رد شده است، امکان اجرای آن وجود ندارد و دادگاه صلاحیت بررسی و کنترل قضایی رأی را در زمان اجرا خواهد داشت».[۲۱۲]
دکتر لعیا جنیدی در این زمینه بیان داشته است: «قاضی اجرا مکلف است علاوه بر کنترل صوری به کنترل ماهوی داوری نیز بپردازد و تمامی موارد مذکور در ماده ۴۸۹ آیین دادرسی مدنی نوین ایران را در صدور اجرای رأی داوری مورد لحاظ قرار دهد…».[۲۱۳]
به نظر می‌رسد با توجه به تفسیر قوانین داوری، رویه قضایی، نظر دکترین حقوقی که شرح آن در متن پایان نامه بیان گردید و نیز طبع رأی داوری که منشأ آن صرفاً اراده آزاد اشخاص ناشی از تراضی‌شان است و نیز قضاوت اشخاص خصوصی برخلاف اصل است و اگر آیین دادرسی مدنی فصلی ویژه به داوری اختصاص داده بیشتر برای این است، که قانون‌گذار با گذاردن شرایط و محدودیت‌ها از حقوق اشخاص و آحاد جامعه صیانت کند و از این رهگذر کار دادگستری نیز در برخورد با پرونده‌های داوری سبک‌تر و به روال گردد؛ شک نیست که اگر رأی داوری برخلاف قوانین آمره و نیز موجد حق و نظم عمومی و اخلاق حسنه و موازین شرعی باشد و همچنین از حدود اختیارات قرارداد داوری تجاوز نماید، به‌هیچ‌وجه قابلیت اجرا ندارد ولو اینکه اشخاص ذی‌نفع در مهلت به آن اعتراض نکنند و یا اعتراضشان خارج از مواعد اشاره‌شده و به‌صورت دفاع یا طرح دعوا طاری یا انواع دیگر باشد. بی‌تردید این قبیل آراء قابلیت استناد نداشته و قاضی اجرا نمی‌تواند ماشین صدور دستور اجرای هر رأی داوری و با هر شرایطی باشد.
پر روشن است اگر معتقد باشیم به این‌که قاضی اجرا مکلف است بدون در نظر گرفتن ماهیت رأی داوری و انطباق آن با ماده ۴۸۹ و سایر مواد اشاره‌شده و در جهت درخواست ذی‌نفع در صدور دستور و اجرای هر رأی داوری که در مهلت مقرّر نسبت به آن تقاضای ابطال نشده است بپردازد، دیگر لزوم تشریفات مربوط به صدور دستور اجرا در نظام حقوقی ما فاقد معنا می‌شود و فلسفه تشریحی ماده ۴۸۹ ق.آ.د.م لغو به نظر می‌رسد.
فصـل سوم
پیشنهادها و نتیجه گیری
مبحث نخست: نتیجه‌گیری
پس از بررسی های به عمل آمده در راستای پژوهش حاضر، در پاسخ به سوال اصلی و نخستین سوال فرعی پژوهش که عبارت بودند از: ۱- « موارد قابل‌ابطال رأی داوری در قانون آیین دادرسی مدنی و قانون داوری تجاری بین‌المللی کدم‌اند؟»، ۲- « التزام داور به رعایت اصول دادرسی در رأی داوری چگونه است؟» نتایج ذیل حاصل گردید:
موارد مشترک ابطال رأی داوری در نظام دوگانه حقوقی ایران:
۱- بی‌اعتباری موافقت‌نامه داوری:
چنانچه موافقتنامه داوری برحسب قانونی که طرفین، قرارداد داوری خود را تابع آن قرار داده‌اند بی اعتبار باشد و در صورت تعیین قانون ایران یا سکوت طرفین در داوری‌های بین‌المللی که بیان گردید قانون ایران حاکم است و همچنین در داوری‌های داخلی موضوع قانون آیین دادرسی مدنی وجود شرایطی ضرویست و در صورت فقدان چنین شرایطی و یا انعقاد موافقتنامه داوری برخلاف آن، مورد از موارد ابطال رأی داوری است. اهم این شرایط عبارت است از: ۱- دارا بودن اهلیت طرفین موافقت‌نامه داوری ۲- دعاوی غیر قابل ارجاع به داوری شامل: الف- دعاوی عمومی و کیفری ب- دعاوی راجع به اصل نکاح، فسخ آن، طلاق، نسب ورشکستگی ج- استثناء وارد در ۱۳۹ قانون اساسی.
۲- تجاوز داوران از حدود اختیار و موضوع داوری:
اختیار داور یا مرجع داوری منحصر به آن‌هایی است که طرفین در محدوده مقررات مطابق قرارداد داوری یا شرط داوری به داور یا هیئت داوران اعطا کرده‌اند و یا داور یا مرجع مزبور در اجرای قانون دارا می‌شود(ند). حال چنانچه داوران خارج از حدود اختیارات خود رأی صادر نمایند به عنوان مثال: داور یا هئیت داوران حق اظهار عقیده در مورد قرارداد بیع معینی داشته(اند)، اما در خصوص قرارداد وکالتی که ارتباط با آن داده‌شده است نیز اظهار عقیده نموده(اند) و رأی صادر کرده باشد(ند). در چنین حالتی مورد از موارد ابطال رأی داوری است. تجاوز داوران از حدود اختیارات زمانی مطرح می‌شود که داوران از حدود موافقت‌نامه داوری به معنای اعم تجاوز کرده‌اند. موافقت‌نامه داوری به معنای اعم تنها ناظر به موافقت‌نامه کتبی منعقده قبل از بروز اختلاف نیست طرفین ممکن است در مراحل داوری نیز به‌طور صریح یا ضمنی محدوده موافقت‌نامه داوری را گسترش داده باشند. علاوه بر این در صورتی که موضوعات داوری قابل تفکیک باشد در این صورت دادگاه باید آن بخش از رأی را که در محدوده اختیارات اعطایی صادرشده، تأیید و بخش دیگر را نقض نماید.
همچنین چنانچه داور نسبت به مطلبی که موضوع داوری نبوده رأی صادر نماید از موارد ابطال رأی داوری است. به‌عبارت‌دیگر داور برخلاف مراجع قضاوتی عمومی که صلاحیتی عام دارند، تنها در محدوده‌ی موضوع موافقت‌نامه داوری تعیین‌شده می‌تواند نسبت به صدور رأی اقدام نماید، البته آن‌هم درصورتی‌که طرفین در مراجعه به داور مأموریت رسیدگی داور را محدودتر از موضوع موافقت‌نامه نکرده باشند. به‌عنوان‌مثال اگر در موافقت‌نامه داوری موضوع رسیدگی داور صرفاً محدود به رسیدگی به دعوی فسخ باشد در این صورت داور حق اظهارنظر در مورد خسارت ناشی از آن را ندارد.
۳- عدم رعایت مقررات ابلاغ:
قانون‌گذار در قانون آیین دادرسی مدنی در خصوص ابطال رأی داوری به جهت عدم رعایت مقررات ابلاغ مقرّره خاصی ندارد و آن را از موارد ابطال رأی داوری مذکور در ماده ۴۸۹ این قانون قرار نداده است؛ باوجوداین چون رعایت اصل تناظر لازمه هر قضاوت عادلانه‌ای است باید به طرفین داوری فرصت دفاع و ارائه مستندات خود و اعتراض به رأی نهایی یا موقت داور داده شود این مهم با اعمال قواعد ابلاغ میسر است. به عبارت دیگر اگرچه داور ملزم به رعایت تشریفات ابلاغ همچون نحوه ابلاغ نمی‌باشد اما اصل ابلاغ رأی به طرفین داوری از اصول دادرسی بوده و موجب ابطال رأی داوری می‌باشد. در مقابل در قانون داوری تجاری بین‌المللی قانون‌گذار صریحاً عدم رعایت مقررات ابلاغ را در بند (ج) ماده ۱-۳۳ از موارد ابطال رأی داوری دانسته است. در قانون مذکور، عدم رعایت مقررات قانونی در خصوص ابلاغ کلیه اخطاریه‌ها در کلیه موارد مستلزم نقض رأی دادگاه نیست. دادگاه صرفاً در دو مورد می‌تواند به دلیل عدم رعایت شرایط ابلاغ اخطاریه‌ها رأی صادره را نقض کند و در سایر موارد چنین حقی ندارد. اولین مورد راجع به درخواست داوری است. دومین مورد، در خصوص تعیین داور اختصاصی و مشترک است.
۴- مشارکت داور جرح شده یا غیرمجاز در صدور رأی
هرگاه یکی از طرفین اختلاف، دلایل و مستنداتی ارائه نماید که حاکی از این باشد که داور، واجد تمام یا برخی از شرایط لازم یا موردتوافق نیست، می‌تواند او را جرح نماید. اما شرط چنین کاری این است که در زمان تعیین آن داور، آگاه به اسباب جرح نبوده باشد. . اگر علی‌رغم اطلاع از فقدان شرایط داوری در یک داور، به انتخاب او اعتراض نکردیم، بعداً هم نمی‌توانیم به این مطلب اعتراض کنیم. در خصوص آیین جرح هم طرفین موافقتنامه داوری می‌توانند در این مورد توافق نمایند و در صورت عدم توافق قانون مقر داوری حکم فرماست.
از موارد ممنوعیت مطلق داوران می‌توان به این موارد اشاره کرد: ۱- اشخاصی که فاقد اهلیت قانونی هستند ۲- اشخاصی که موجب حکم قطعی دادگاه و یا در اثر آن از داوری محروم شده‌اند. ۳- کلیه قضات و کارمندان اداری شاغل در محاکم قضایی۴- شخصی که سابقاً در موضوع دعوا داوری اظهارنظر نموده باشند. ۴- طرف ایرانی پیش از وقوع اختلاف در معامله یا قراردادی ملزم به داوری داور خارجی دارای تابعیت طرف مقابل شود.
موارد ممنوعیت نسبی داوران را نیز ماده ۴۶۹ قانون آیین دادرسی مدنی بیان داشته است. ممنوعیت اشخاص ذکرشده در این ماده نسبی است ازآن‌جهت که نه‌تنها در داوری‌هایی که مداخله دادگاه در انتخاب داور لازم نمی‌گردد می‌توانند به‌عنوان داور انتخاب شوند بلکه می‌توانند درصورتی‌که اصحاب دعوا تراضی نمایند، توسط دادگاه نیز به داوری انتخاب شوند. ۲- ممنوعیت وزرا و نمایندگان مجلس برای داوری در دعاوی با دولت یا مجلسین (مجلس) یا شهرداری‌ها یا دستگاه‌های وابسته به آن‌ها.
درصورتی‌که هر یک از موارد ممنوعیت داوری در شخص داور وجود داشته باشد و داور علارقم وجود چنین موانعی اقدام به صدور رأی نماید مورد از موارد ابطال رأی داوری است
۵- از طریق اعاده دادرسی:
در قانون آیین دادرسی مدنی در خصوص اعاده دادرسی نسبت به رأی داور نصی وجود ندارد اما درصورتی‌که بعد از صدور رأی داور به‌موجب حکم نهایی دادگاه مشخص شود سندی که مستند رأی داوری بوده جعلی بوده (بند ۶ ماده ۴۲۶ قانون آیین دادرسی مدنی) یا اسناد و مدارکی به دست آید که دلیل حقانیت معترض بوده و طرف محکوم‌له داوری آن مدارک را مکتوم داشته یا خارج از دسترس معترض بوده (بند ۷ ماده ۴۲۶ قانون آیین دادرسی مدنی) در این صورت اگر رأی در ماهیت دعوای ابطال صادرشده باشد، باید اعاده دادرسی نمود و در حالتی که دعوای ابطال، در ماهیت، بررسی نشده (اعم از طرح آن و رد دعوا از جهت شکل دعوا یا عدم طرح یا طرح دعوا خارج از مهلت مقرّر) باید مهلت بیست‌روزه تازه‌ای را برای طرح دعوای ابطال رأی داور به محکوم‌علیه داوری اختصاص داد.
همچنین با توجه به قسمت‌های «ح» و «ط» بند ۱ ماده ۳۳ قانون داوری تجاری بین‌المللی، در مورد قابل‌ابطال بودن رأی داور، مقرّر می‌دارد: «رأی داوری مستند به سندی بوده باشد که جعلی بودن آن به‌موجب حکم نهایی ثابت‌شده باشد»؛ «پس از صدور رأی داوری مدارکی یافت شود که دلیل حقانیت معترض بوده و ثابت شود که آن مدارک را طرف مقابل مکتوم داشته و یا باعث کتمان آن‌ها شده است». این قسمت‌ها با بندهای ۶ و ۷ ماده ۴۲۶ قانون آیین دادرسی مدنی که مربوط به اعاده دادرسی است، قابل انطباق می‌باشد. به نظر می‌رسد که قواعد مقرّر در مورد داوری‌های تجاری بین‌المللی را می‌توان در حدی که به قواعد اساسی دادرسی مربوط هستند، در مورد داوری‌های موضوع قانون آیین دادرسی مدنی نیز اعمال نمود و در صورت واحد بودن ملاک آن یا عادلانه بودن، از تسری آن قواعد دفاع کرد.
۶- فقدان اهلیت طرفین داوری: در قانون داوری تجاری بین‌المللی فقدان اهلیت طرفین داوری از موارد ابطال رأی داوری محسوب می‌گردد و فقدان اهلیت برحسب تابعیت هریک از طرفین سنجیده می‌شود. در قانون آیین دادرسی مدنی نیز اگرچه ابطال رأی داوری به جهت فقدان اهلیت طرفین مورد تصریح قانون‌گذار قرار نگرفته اما با توجه به ماده ۴۵۴ قانون مذکور و همچنین اصول حقوقی باید این مورد را از موارد ابطال رأی داوری در داوری‌های داخلی دانست.
موارد ابطال رأی داوری در قانون داوری تجاری بین‌المللی:
۱- عدم توفیق در ارائه دلایل و مدارک:
قانون داوری تجاری بین‌المللی در این خصوص در بند (د) ماده ۱-۳۳ است که مقرّر می‌دارد: « درخواست‌کننده ابطال، به دلیلی که خارج از اختیار او بوده، موفق به ارائه دلایل و مدارک نشده باشد»
بر اساس این بند، اولاً معنای موسع در خصوص «خارج از اختیار» مدنظر می‌باشد و شامل کلیه مواردی است که باعث عدم توفیق محکوم‌علیه در ارائه دلایل و مدارک منتسب به وی می‌باشد دوم اینکه قاضی در تشخیص اینکه آیا طرف توانای داشته یا نه، باید به معیار‌های نوعی توجه کند و مورد آخر اینکه، با جمع موارد گفته‌شده درنهایت محکوم‌علیه داوری باید در دادرسی ابطال رأی، ثابت نماید که علت عدم توفیق وی در ارائه دلایل و دفاعیات ذکرشده خارج از توانایی او بوده است، در این صورت می‌توان به این جهت رأی داور را نقض نمود.
۲- تشکیل هیئت داوری یا آیین دادرسی برخلاف قواعد:
اینکه دیوان داوری از چند داور تشکیل‌شده و داوران به چه نحوی باید انتخاب شوند، مطابق موافقت‌نامه داوری عمل می‌شود. بدیهی است در ملاحظه موافقت‌نامه داوری باید مقررات داوری مورد ارجاع نیز مدنظر قرار گیرد. بنابراین در درجه اول هیئت داوری یا آیین دادرسی مطابق موافقتنامه داوری تشکیل و رسیدگی می‌گردد و در صورت سکوت موافقتنامه داوری مطابق قانون مقر داوری که در مباحث ما قانون ایران است حاکم می‌شود. در صورتی که داوران برخلاف این قوانین قانون کشور دیگر را بر داوری حاکم بدانند از موارد ابطال رأی داوری می‌باشد.
همچنین از مقایسه قانون داوری تجاری بین‌المللی یا نمونه آنسیترال وهمچنین توجه به مفاد ماده ۱۹ قانون داوری تجاری بین‌المللی به این نتیجه می‌رسیم در صورتی که موافقتنامه داوری برخلاف قوانین امری ایران باشد از موارد بطلان موافقتنامه داوری و در نتیجه تشکیل هیئت داوری یا آیین دادرسی برخلاف قواعد است و از موارد ابطال رأی داوری محسوب می‌گردد.
موارد ابطال رأی داوری در قانون آیین دادرسی مدنی:
۱- مخالفت رأی با قوانین موجد حق:
قوانین موجد حق مفهومی محدودتر از قوانین ماهوی می‌باشند و مقصود قواعد اصلی ماهوی و مبنایی مدنظر قانون‌گذار می‌باشد. در رسیدگی داداگه به درخواست ابطال رأی داور به جهت مخالف با قوانین موجد حق باید به نکات ذیل توجه نمود:
الف- در تفسیر قوانین موجد حق باید به متن ماده‌قانون ارجاعی توجه نمود نه مجموعه‌ای که ماده‌ای خاص در آن آمده است
ب- منظور از قوانین موجد حق صرفاً مصوبات مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت نظام را شامل می‌شود.
ج- در صورت عدم اختیار صلح و سازش و فرعی نبودن موضوع، داوران نمی‌توانند برخلاف قوانین تکمیلی رأی صادر نمایند.
د- در دعوای ابطال رأی داوری دادگاه باید صرفاً موضوع را از منظر مخالفت یا عدم مخالفت با قوانین موجد حق بررسی نماید و حق اظهارنظر در موضوعات اثباتی ازنظر داور را ندارد.
۲- صدور رأی خارج از مدت داوری:
صدور و تسلیم رأی داور باید توأماً در مدت داوری صورت گیرد و در صورت صدور رأی داور در مدت داوری و تسلیم آن در خارج از مدت داوری از موارد ابطال رأی داوری به استناد بند ۴ ماده ۴۸۹ قانون آیین دادرسی مدنی می‌باشد.
۳- مخالفت با آنچه در دفتر املاک یا بین اصحاب دعوا در دفتر اسناد رسمی ثبت‌شده و داری اعتبار قانونی است:
در صورت که اسناد رسمی ثبت‌شده در دفتر املاک و اسناد دارای اعتبار باشد فرضاً مالکیت ملکی به نام یکی از طرفین محرز باشد و داور با نادیده گرفتن این موضوع رأی به مالکیت طرف مقابل داده باشد رأی داور باطل است.
سایر موارد ابطال رأی داوری:
همان طور که مشاهده شد در خصوص چگونگی ابطال این موارد توضیحات مفصل در متن پایان نامه ذکر گردیده است. چنین مواردی اگرچه در متن قوانین به طور صریح از موارد ابطال رأی داوری بیان نشده است اما مواردی است که موجبی برای ابطال رأی داوری می‌باشد و چنین آرایی باطل و قابلیت اجرایی ندارند.
حاصل بحث از بررسی این موارد بدین شرح است:
۱- مستند و مستدل نبودن رأی داوری:
منظور از مستند و مستدل بودن رأی داوری این است که دلایل صدور رأی داوری باید به‌گونه‌ای برای دادگاه رسیدگی‌کننده به دعوا ابطال مشخص باشد که رفع ابهام نماید و احتیاجی به رسیدگی ماهوی همه‌جانبه وجود نداشته باشد در غیر این صورت از مواد ابطال رأی داوری است. اگرچه نباید داور را مکلف به استناد به مواد قانونی کرد اما رأی ایشان باید به گونه همه‌جانبه و قانع‌کننده و مستند به اصول حقوقی باشد که باوجود عدم استناد به مواد قانونی موجه شناخته شود. در غیر این صورت رأی داور باطل و قابلیت اجرایی نخواهد داشت.
۲- اعتراض شخص ثالث به رأی داوری:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1401-04-05] [ 09:12:00 ب.ظ ]




شکل ۲-۱ مراحل فرایند کشف دانش و جایگاه داده کاوی(آخوندزاده نوقابی، ۱۳۸۸).
انواع داده کاوی
در عمل دو هدف مهم و اساسی داده کاوی، پیش بینی[۱۲] و تشریح[۱۳] است. در پیش بینی، بعضی از متغیرها یا حوزه هایی از مجموعه های داده ای به منظور پیش بینی ارزش ناشناخته یا آینده ی داده های دیگر مورد استفاده قرار می گیرند، از سوی دیگر تشریح، بر یافتن الگوهای تشریحی داده ها که می توانند به وسیله انسان تعبیر شوند تمرکز می نماید. در نتیجه داده کاوی را می توان در یکی از گروه های زیر جای داد:

      • در داده کاوی پیش بینی کننده با بهره گرفتن از داده ها، مدل هایی برای پیش بینی مقادیر متغیرهای مورد نظر تولید می گردد.
      • (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

    • داده کاوی تشریحی با بهره گرفتن از الگوهایی که در اعداد می یابد به تجزیه و تحلیل و علت یابی یک یا چند پدیده می پردازد.

ازنظر پیش بینی کننده، هدف از داده کاوی تولید مدلی است که با بهره گرفتن از یک کد اجرایی، وظایفی چون پیش بینی، دسته بندی، تخمین مقدار، تخمین عملکرد و غیره را انجام دهد.
از نظر تشریح کننده، هدف حصول درکی کامل از سیستم تحلیل شده به وسیله الگوهای پنهان در آن و روابط درون مجموعه های داده ای است(مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران ۱۳۸۸، ص ۳).
دلایل استفاده از داده کاوی
در سال های اخیر استفاده از تکنیک های داده کاوی رشد بسیار سریعی داشته است که از دلایل این امر می توان به موارد ذیل اشاره کرد(Gupta 2006):

    1. سهولت تولید داده ها با بهره گرفتن از پردازش تحلیلی برخط[۱۴].
    1. افزایش داده های ایجاد شده از طریق ابزارهای الکترونیکی از قبیل تراکنش های خرید، عملیات بانک، کارت های اعتباری و ماهواره ها.
    1. افزایش داده های ایجاد شده از طریق صفحات وب.
    1. افزایش حجم ابزاهای ذخیره داده ها شامل انواع حافظه ها.
    1. کاهش هزینه های پردازش اطلاعات.
    1. وجود محیط های رقابتی با توجه به جهانی شدن کسب و کار.
    1. وجود نرم افزارهای مفید داده کاوی.

پیش نیازهای یک داده کاوی موفق
برای انجام یک داده کاوی موثر، لازم است قبل از شروع به موارد زیر توجه داشت(Gupta 2006):

    1. ضمن آشنایی کامل با موضوع مورد بحث، مسئله ی داده کاوی به درستی تعریف و تبیین شده باشد.
    1. داده ها موجود باشند.
    1. داده های موجود مرتبط، کافی، مناسب و پاک سازی شده باشند.
    1. مسئله با روش های پرس و جو یا سایر ابزارهای کار با بانکهای اطلاعاتی قابل حل نباشد.
    1. نتایج حاصل از داده کاوی قابل اجرا و عملیاتی باشد.

مراحل فرایند داده کاوی ( استاندارد [۱۵]CRISP-DM )
فرایند CRISP-DM یک متدولوژی استاندارد داده کاوی می باشد که در اواخر سال ۱۹۹۶ توسط سه شرکت بزرگ دایملر کرایسلر (بنز)[۱۶]، SPSS، و NCR ایجاد گردید. این متدولوژی، یک مدل فرایندی برای داده کاوی ارائه می دهد که مروری بر چرخه ی عمر هر پروژه ی داده کاوی بوده و شامل مراحل متناظر با یک پروژه، وظایف مربوطه و ارتباط بین این وظایف می باشد.
گام های این متدولوژی در ادامه بیان شده است.
شکل۲-۲ مراحل فرایند CRISP-DM (Gupta,2006)
چرخه ی عمر یک پروژه ی داده کاوی، شامل ۶ مرحله می باشد که در شکل۲-۲ نشان داده شده است. توالی این مراحل انعطاف پذیر می باشد و برگشت به مراحل قبلی و مسیر های آزاد بین مراحل گاهی مورد نیاز است. جهت پیکان هایی که در شکل مشاهده می گردد، بیان کننده ی مهم ترین و تکراری ترین وابستگی های بین مراحل می باشد.
شناخت کسب و کار[۱۷]
در این مرحله لازم است که اهداف پروژه و نیازها از دیدگاه کسب و کار به طور مشخص تبیین شود. توجه به این مرحله بسیار ضروری است و با شناخت کامل اهداف می توان از قابلیت های داده کاوی بهترین استفاده را کرد و الگوریتم مناسب را انتخاب نمود(هن و کمبر ۲۰۰۶).
گام های این مرحله عبارتند از:

    • تعیین اهداف کسب و کار ( مفاهیم اولیه، اهداف و معیارهای موفقیت).
    • ارزیابی موقعیت ( موجودی منابع، نیازمندی ها، فرضیه ها و محدودیت ها، ریسک ها و روابط، اصطلاحات و هزینه و فایده).
    • تعیین اهداف داده کاوی ( اهداف داده کاوی و معیار موفقیت).
    • تولید طرح پروژه.

شناخت داده ها[۱۸]
در این مرحله مواردی از قبیل موجود بودن داده ها، محرمانگی داده ها، چگونگی دسترسی به داده ها و میزان سیستمی بودن داده ها بررسی می شود. تحلیل صحیح در این مرحله ممکن است به تجدید نظر در مرحله یک (شناخت کسب و کار) بیانجامد. جمع آوری و آشنایی با داده ها، شناخت مسائل مربوط به کیفیت داده ها و مشاهده ی اطلاعات اولیه ی نهانی یا زیرمجموعه های داده ها که ممکن است برای آنالیز جالب باشند از وظایف این مرحله است (هن و کمبر ۲۰۰۶).
گام های این مرحله عبارتند از:

    • جمع آوری اولیه داده ها
    • توصیف داده ها
    • شناسایی داده ها
    • تایید کیفیت داده ها
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:12:00 ب.ظ ]




جامعه ی آماری به کل افرادی گفته ‌می‌شود که از جهات خاص مربوط به نقطه نظرهای تحقیق دارای صفات مشترک بوده و مشمول نتایج پژوهش مورد نظر باشند. انجام هر تحقیق علمی مستلزم صرف زمان و هزینه بوده و به همین دلیل امکان بررسی همه جمعیت و یا جامعه ی آماری نمی باشد؛ لذا هر محقق با توجه به چنین واقعیتی در صدد برمی آید از طریق نمونه گیری، اطلاعات احتمالی را با بهره گرفتن از تحلیل داده‌های به دست آمده پیرامون نمونه به دست آورد و در نهایت از طریق تعمیم، این اطلاعات را به جامعه ی مورد نظر منتسب نماید، اما در پژوهش حاضر طبق مصاحبه‌های انجام شده با متخصصین و اساتید این رشته و صاحب نظران تجاری سازی نانو در ستاد نانو و مؤسسۀ کریدور، با توجه به محدود بودن تعداد افراد جامعه‌ی آماری که متشکل از مدیران شرکت‌ها و سازمان‌های مرتبط با صنعت نانو مواد و تجهیزات نانو در سطح شهر تهران می‌باشند و نظر به اینکه تعداد شرکت‌های نانومواد ۵۸ عدد و تعداد شرکت‌های تولیدکنندۀ تجهیزات ۳۳ عدد ‌می‌باشد؛ جامعۀ آماری تحقیق حاضر متشکل از ۹۱ عضو می باشد.
۴-۳ دلایل انتخاب جامعه آماری

      1. موضوع تحقیق حاضر نقش مهمی در انتخاب کارشناسان و مدیران به عنوان جامعه آماری داشته است چرا که در هر جامعه ای مدیران و کارشناسان متعلق به طبقه متوسط و مرفه جامعه به دلیل سطح سواد، درآمد، موقعیت و تعاملات اجتماعی در مقایسه با سایرین از درگیری بالاتری با موضوع پژوهش برخوردارند و در نتیجه با توجه به حوزۀ مورد مطالعه (محصولات با فناوری بالا) ، مدیران و کارشناسان شرکت ها با موضوع مورد بررسی سروکار داشته و نسبت به آن اطلاعات کافی دارند؛ لذا با دلایل فوق الذکر هماهنگی زیادی داشته و می توانند جامعه آماری مناسبی برای این تحقیق باشند.
      2. (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

    1. انتخاب مدیران و کارشناسان به منظور ایجاد همگنی نسبی و جلوگیری از بروز خطای احتمالی در مقایسه با نمونه گیری از عموم ‌می‌باشد (آذر، ۱۳۸۶).

۵-۳ نمونه و روش نمونه گیری
چنانچه جامعه ی آماری بزرگ باشد، محقق با توجه به محدودیت امکانات ناچار است از بین افراد جامعه تعداد مشخصی را به عنوان نمونه برگزیند و با مطالعه این جمع محدود، ویژگی‌ها و صفات جامعه را مطالعه کرده، شاخص‌ها و اندازه‌های آماری آن را محاسبه کند؛ به این جامعه محدود نمونه می گویند. تعداد کل شرکت های موجود در صنعت نانومواد و تجهیزات با مراجعۀ حضوری به مؤسسۀ خدمات فناوری تا بازار به دست آمد که تعداد ۹۱ شرکت را شامل می گشت و همانطور که گفته شد، با توجه به تعداد شرکت های فعال در حوزۀ نانومواد و تجهیزات و محدود بودن جامعۀ آماری حجم نمونۀ آماری با بهره گرفتن از فرمول کوکران به دست آمد که مشتمل بر ۷۳ مدیر می شد. بدین ترتیب پرسشنامه ها به جهت معلوم بودن حجم جامعه و شدید نبودن تغییرات صفت مورد مطالعه با بهره گرفتن از تکنیک نمونه گیری تصادفی ساده در اختیار مدیران شرکت ها قرار گرفت؛ با این حال پس از ارسال و پیگیری پرسشنامه ها نهایتاً ۶۰ پرسشنامه عودت داده شد.
فرمول کوکران
۶-۳ روش گردآوری داده‌ها و اطلاعات
یکی از مهم ترین مراحل تحقیق گردآوری اطلاعات است. اطلاعات مورد نیاز برای انجام تحقیق را به طرق مختلف می توان جمع آوری نمود. ابزارهای گوناگونی مانند مشاهده، مصاحبه، پرسشنامه، اسناد و مدارک و غیره برای بدست آوردن داده‌ها وجود دارد. هریک از این ابزارها معایب و مزایایی دارند که هنگام استفاده از آنها باید مورد توجه قرار گیرند تا اعتبار پژوهش دچار خدشه نشود و از طرفی نقاط قوت ابزار تقویت گردد. هر پژوهشگر باید با توجه به ماهیت مسأله و فرضیه‌های طراحی شده یک یا چند ابزار را انتخاب نماید و پس از کسب شرایط لازم در مورد اعتبار این ابزارها، از آنها در جهت جمع آوری داده‌ها بهره جوید تا در نهایت از طریق پردازش و تحلیل این داده‌ها، بتواند در مورد فرضیه‌ها قضاوت نماید. انتخاب ابزارها باید به گونه ای باشد که پژوهشگر بتواند از نحوه انتخاب ابزار خود دفاع کند و از این طریق دستاوردهای پژوهش خور را معتبر سازد ( خاکی، ۱۳۸۸).
مهم ترین روش‌های گردآوری داده‌ها در این تحقیق بدین شرح است:
۱-۶-۳ مطالعات کتابخانه ای
از طریق این نوع مطالعه داده‌های ثانویه به دست می آیند که پیش از آغاز تحقیق توسط پژوهشگر بررسی ‌می‌شوند. منابع این داده‌ها عبارتند از: داده‌های موجود در اسناد گذشته، آمارهای رسمی، آمارهای غیر رسمی و اسناد و مدارک سازمانی. برای جمع آوری اطلاعات مربوط به ادبیات تحقیق و مباحث نظری مرتبط با موضوع از روش مطالعات کتابخانه ای و منابع دست دوم شامل کتب و مقالات انگلیسی و فارسی، پایان نامه‌ها، سایتهای اینترنتی، همایش ها و مجلات تخصصی نانو و خصوصاً ماهنامۀ فناوری نانو استفاده شده است که با بهره گرفتن از آنها سعی شد اطلاعات مناسبی جهت آگاهی از موضوع تحقیق و ادبیات آن بدست آید و همچنین روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و با بهره گرفتن از روش فیش برداری نیز استفاده شد.
۲-۶-۳ مطالعات میدانی
در این پژوهش روش گردآوری اطلاعات به صورت میدانی مورد استفاده قرار گرفته و ابزار جمع­آوری داده ­ها پرسشنامه است، چرا که پرسشنامه یکی از ابزارهای رایج تحقیق و روشی برای کسب داده‌های پژوهش است. لذا همانگونه که عنوان گردید محقق در این پژوهش به منظور دستیابی به حقایق مربوط به گذشته، حال و پیش بینی وقایع آینده از پرسشنامه استفاده نموده است. ارزش گذاری، کدگذاری و تجزیه و تحلیل، تعبیر و تفسیر پرسشنامه به علت یکنواختی آن برای همه آزمودنی‌ها، آسان و راحت است، چراکه از پاسخگو خواسته ‌می‌شود پاسخ و یا ارزیابی خود را نسبت به یک عقیده، رفتار، باور و غیره براساس ملاک‌های ذهنی و یا عینی در یک دامنه ی پاسخی بین موافقت یا عدم موافقت ابزار دارد. در این تحقیق از پرسشنامه یا مقیاس لیکرت برای سنجش متغیر‌های تحقیق استفاده شده است؛ همچنین برای پوشش دادن سوگیری های احتمالی در پرسشنامه از روش مصاحبه با کارشناسان نیز استفاده گردیده است.
۷-۳ ابزار گردآوری داده‌ها
گردآوری داده‌های تحقیق یکی از مراحل اساسی آن است. ابزار سنجش و اندازه گیری وسایلی هستند که محقق به کمک آنها می تواند اطلاعات مورد نیاز تحقیق خود را گردآوری، ثبت و کمی نماید (حافظ نیا، ۱۳۸۷). بنابراین برای بدست آوردن داده‌ها ابزار گوناگونی مانند مشاهده، مصاحبه، پرسشنامه و مدارک و اسناد وجود دارند که هریک دارای مزایا و معایبی می باشند ( خاکی، ۱۳۸۸).
ابزار اندازه گیری تحقیق حاضر، پرسشنامه ‌می‌باشد. پرسشنامه یکی از ابزارهای رایج تحقیق و روشی مستقیم برای کسب داده‌های تحقیق است. پرسشنامه مجموعه ای از سؤال‌ها (گویه‌ها) است که پاسخ دهنده با ملاحظۀ آنها پاسخ لازم را ارائه می دهد ( فرهنگی و صفرزاده، ۱۳۸۵)؛ لذا سؤالات پرسشنامۀ تحقیق به گونه ای مطرح گردید که با موضوع تحقیق و فرضیات آن همسویی داشته باشد؛ در ادامه به ذکر جزئیات سؤالات پرسشنامه پرداخته خواهد شد.
۱-۷-۳ مقیاس و طیف ابزار اندازه گیری تحقیق
در این تحقیق ابتدا از مطالعات کتابخانه ای جهت تعریف مفاهیم، شاخص‌ها و متغیرها استفاده شده و در مرحله ی بعد با ارائه پرسشنامه و تجزیه و تحلیل آماری آنها فرضیات مورد آزمون قرار گرفته اند. لذا ابزار تحقیق مرکب از مطالعات کتابخانه ای و تحقیق میدانی محسوب ‌می‌شود. پنج متغیر این تحقیق شامل چالش های زیرساختی، چالش نیروی انسانی، چالش تحقیق و توسعه، چالش های مالی و چالش نیازهای بازار با بهره گرفتن از پرسشنامه اندازه گیری شده است. پرسشنامه ی تحقیق حاضر با بهره گرفتن از طیف لیکرت ۵ گزینه ای که بیشترین کارایی را در تحقیقات رفتاری دارد، تدوین شده است. طیف لیکرت شامل مجموعه ای از سؤالات است که بار نگرشی یا ارزشی همه آنها تقریبا برابر تلقی ‌می‌شود. در مورد عبارات مثبت، محقق ارزش‌های عددی مقیاس را طوری تعیین می کند که بیشترین یا بالاترین ارزش عددی یا امتیاز به موافق­ترین گزینه‌ها تعلق گیرد.
نوع مقیاس تحقیق حاضر به دلیل استفاده از طیف لیکرت، ترتیبی[۲۹] یا رتبه ای[۳۰] است. در این سطح متغیرها علاوه بر درجه­بندی بر حسب دارا بودن یا نبودن صفت مورد مطالعه، بر حسب شدت و ضعف اندازه ی آن صفت با ترجیحاتشان نیز مشخص ‌می‌شوند. این شدت و ضعف بصورت تقدم و تأخر و بدون مشخص بودن میزان اختلاف در درجات مختلف بیان ‌می‌شود (ظهوری، ۱۳۸۷) .
پرسشنامه ی تحقیق حاضر شامل دو بخش اصلی ‌می‌باشد. بخش اول مشخصات دموگرافیک مربوط به نمونه ی آماری شامل جنسیت، سن، تحصیلات و سابقه و… ‌می‌باشد. باید خاطر نشان گردد که مشخصات فردی پاسخ دهندگان با مشورت اساتید و کارشناسان لحاظ گردیده و به منظور اثبات فرضیه عنوان نشده است، بلکه جهت کسب یافته‌های جانبی ‌می‌باشد.
بخش دوم سؤالات اصلی تحقیق برای سنجش متغیرها ‌می‌باشد. در این بخش برای سنجش چالش‌های زیرساختی از۱۱سؤال، برای سنجش چالش‌های نیروی انسانی ۶ سؤال، برای سنجش چالش‌های تحقیق و توسعه ۷سؤال، برای سنجش چالش ویژگی‌های محصول و نیاز مشتری۶ سؤال و برای سنجش چالش‌های مالی از ۴ سوال استفاده شده است که برای مشاهدۀ هریک از گزاره ها می توانید به پرسشنامۀ گنجانده شده در پیوست مراجعه نمایید.
در مجموع تعداد ۳۴ سؤال برای سنجش متغیر‌های تحقیق در این بخش استفاده شد. این بخش براساس طیف ۵ گزینه ای لیکرت طراحی شده است. شکل کلی و امتیاز بندی سؤالات به شرح زیر است:
جدول ۱-۳) شکل کلی و امتیاز بندی سؤالات

شکل کلی
بسیار زیاد
زیاد
متوسط
کم
بسیار کم
امتیاز بندی

۵

۴

۳

۲

۱

با روش ارزش گذاری ذکر شده در بالا که برای گزینه‌های بسیار کم طیف لیکرت، ارزش یا مقدار ۱ و برای گزینه‌های بسیار موافق، ارزش یا مقدار ۵ در نظر گرفته شده، مقیاس ترتیبی یا رتبه ای به مقیاس شبه فاصله ای[۳۱]تبدیل ‌می‌شود که امکان استفاده ی پژوهشگر از آمار پارامتریک و مدل سازی معادلات ساختاری را فراهم می کند.
۸-۳ جدول تعریف عملیاتی
هر تکنولوژی جدید با خود سبدی از چالش های فنی را به همراه می آورد و نانوتکنولوژی نیز مستثنی نیست. به منظور تدوین پرسشنامه لازم بود فاکتورهای اثرگذار بر فرایند تجاری سازی و شاخص های هریک از این فاکتورها شناسایی گردد؛ بدین منظور با بهره گرفتن از مقالات متعدد مهمترین عوامل اثرگذار بر تجاری سازی محصولات هایتک به همراه شاخص های آنان که در این مقالات به کرّات تکرار شده بود شناسایی گشت که در نمودار ذیل آنها را ملاحظه می نمایید:
۹-۳ اعتبار و پایایی ابزار اندازه گیری پژوهش
پیش از اطمینان نهایی به ابزار اندازه گیری و بکارگیری آنها در مرحلۀ اصلی جمع آوری داده‌ها، ضرورت دارد که پژوهشگر از طریق علمی اطمینان نسبی لازم را نسبت به معتبر بودن بکارگیری ابزار مورد نظر پیدا کند ( خاکی، ۱۳۸۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:12:00 ب.ظ ]




۲-حفظ ارتباط با رهبران احزاب و نیروهای اسلامی و دموکرات که به دنبال سقوط حکومت مصالحه در داخل و خارج تاجیکستان آواره شده بودند
۳-مذاکره با مقامات روسیه و سازمان ملل متحد جهت توقف جنگ و یافتن راه حل سیاسی برای منازعه

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تاجیکستان[۷۶]
تهران در جنگ داخلی تاجیکستان منافع خود را در ثبات منطقه ای می دید ونه مسائل ایدئولوژیک خود مثل صدور انقلاب اسلامی و دفاع از جنبشهای استقلال طلبانه اسلامی به طوری که بعد از جنگ نیز روابط خود را دولت رحمان اف گسترش داد. ایران با اجرای سیاستی عاری از آثار ایدئولوژیک در قبال تاجیکستان با تاکید بر روابط دولتی وعدم حمایت از گروه های اسلامی به موفقیت زیادی دست یافت. ایران نه تنها هیچ گونه کمک نظامی به نیروهای اسلامی مخالف دولت رحمان اف نکرد، بلکه از ارائه هرگونه حمایت لفظی نیز خودداری کرد. ایران از اینکه درگیری در تاجیکستان را به عنوان یک جدال ایدئولوژیک بین طرفداران استقرار یک دولت جدید اسلامی و حکومت دوران شوروی تعریف کند امتناع ورزید. بلکه جنگ را منسوب به اختلافات منطقهای و رقبای فرقهای تاجیکستان دانست. این رویکرد باعث تنشهایی در روابط این کشور با اسلامگرایان مخالف در تاجیکستان گردید و در پارهای از نشریات ایران،انتقادهایی را برانگیخت .با این وجود،ایران ارتباط خود را با مخالفان اسلامگرا و نیز غیر مذهبی تاجیکستان حفظ کرد. این ارتباطات بعدها ایران را قادر به ایفاینقشی اساسی در پایان بخشیدن به جنگ داخلی تاجیکستان نمود. [۷۷] نتایج و برآورد:
در مسائل مربوط به جنگهای داخلی وبحرانها، اساس میانجیگری درقبال آنها حفظ چارچوبهای مدیریت بحران است. درمناقشات بین المللی باید ماهیت آن را در نظر گرفت ،ماهیت همه بحرانها ثابت نیست.و با توجه به درجه اهمیت،دیدگاه های تصمیم گیرندگان،نقش قدرت های بین المللی،تاثیر بحران در تحولات منطقه ای و موارد دیگر از مواردی است که باعث تفاوت میان بحران ها شده است.از آنجا که درآسیای مرکزی اقوام به صورت ترکیبی در یکدیگر آمیخته شدند و فرایند دولت -ملت سازی مانند اکثر کشورهای جهان سوم ناقص شکل گرفته ، با کوچکترین اختلاف ، به مناقشه بزرگی تبدیل می شود، که این شرایط را برای کشورهایی سعی بر حل این مناقشات دارند سخت می کند.به علاوه به دلیل سیاستهای تفرقه افکنانه روسیه تزاری و حکومت کمونیسم ها مبنی بر فشار بر اقوام برای مهاجرت به کشورهای دیگر و فرستادن قوم دیگر به آن قلمرو، پاکسازی قومی و ایجاد مرزهای مصنوعی دراین کشورها مناقشات افزایش داده و شرایط برای حل بحرانها را سختتر می کند.
بعد نظری تصورات و نقش رهبران نیز در رفتار کشورها موثر واقع شده است. بنابراین از آنجا که این بحران در دوره زمانی دولت سازندگی اتفاق افتاد.رویکرد آقای هاشمی رفسنجانی مبتنی بر تنش زدایی، رفع انزواگرایی،بهبود روابط اقتصادی و سیاسی با همسایگان بود.در نتیجه ایران سعی می کرد، در این بحران و بحران قره باغ ،سیاستی مبتنی بر اعتماد سازی و رفع دیدگاه های ایدئولوژیک و همکاری با کشورها و نهادهای بین المللی را در جهت حل بحرانها در پیش گرفت.
با توجه به این موارد سیاست خارجی ایران در قبال بحران تاجیکستان با توجه به تجربه بدست آورده از میانجیگری در بحران افغانستان و قره باغ، فعالانه و موفقیت آمیز بوده است. دلیل آن نیز.برگزاری ۶دور مذاکره در میان دولت و اتحادیه مخالفین تاجیک ویک دور مذاکره در سطح سران که طی آن بیش از ده سند مهم امضا شد ناشی از همین دیدگاه است که ایران در قبال این بحران واقع گرایانه عمل کرد که همین اقدامات مورد تقدیر سازمان ملل و روسیه قرار گرفت. ولی از طرفی با وجود تلاشهای ایران ، تجربه نشان داد که ایران از ساز کار و ابزار های لازم برای مدیریت بحران برخورد دار نبوده، در نتیحه ایران سعی کرد اقدامات صلح حویانه خود را در راستای ساختارهای چند جانبه وبا همراهی سازمان ملل و سایر بازیگران منطقه مثل روسیه و ازبکستان انجام دهد.
به علاوه حمهوری اسلامی ایران در قبال میانجیگری صلح در تاجیکستان یکسری دست آوردهایی بدست آورد که شامل موارد زیر است
۱-میانجیگری توانست وجهه و اعتبار ایران را در سطح منطقه ای و جهانی افزایش داد.۲-میانجیگری باعث شد ایران مورد توجه کشورها و سازمانهای بین المللی قرار گرفت۳-باعث عدم گسترش بحران به کشورهای همسایه شد۴-باعث تحکیم روابط با کشورهای آسیای مرکزی گردید۴-نفوذ ایران را در طرفین درگیر افزایش داد۵-تبلیغات منفی دشمن مبنی بر انزوای ایران را خنثی کرد.[۷۸]
سیاست خارجه ایران در قبال این بحران ضعفهایی نیز داشت که شامل موارد زیر است:
۱-فقدان استراتژی سیاست خارجی جامع که در قالب آن سیاست خارجی ما درتاجیکستان برآن اساس طی شود. برای مثال سیاست خارجه ایران در این جنگ داخلی گاهی جنبه های آرمانی و ارزشی توجه به گروه ها) توجه می شد و گاهی اصول واقع گرایی( ارتباط با دولت)
۲-بی توجهی به ابزارهای اقتصادی برای پیشبرد اصول میانجیگری در ارتباط با این بحران.
۳-کمبود اطلاعات لازم از فرهنگ ومبانی سیاسی حاکم در دولت رحمان اف
۴- اقدامات افراطی برخی گزوهها و مقامات سیاسی در برخورد باجنگ داخلی تاجیکستان.برای مثال برخی اعلام می کردند که ایران بایستی به طور کل ارتباطش را با دولت رحمان اف قطع کند
در کل به نظر می رسد سیاست جمهوری اسلامی ایران در آن مقطع به دلیل شرایط بعد از جنگ تحمیلی و نیاز به کسب اعتبار بین المللی وجهت رفع انزواگرایی در منطقه، با تاکید موقعیت آسیای مرکزی که در دولت سازندگی برآن تاکید می شد، سعی شد در قبال جنگ داخلی تاجیکستان، فارغ از سیاست های ایدئولوژیک، در راستای واقع گرایی، گفتمان ژئوپلیتیک و اهداف ملی صورت گیرد. به نظر می رسد حتی که این سیاست حتی در تقابل با اصل ۱۵۳ قانون اساسی ایران مبنی بر حمایت از جنبشهای آزادی خواهانه و اسلامی تاکید شده بود،قرار گرفت. ‌
فصل چهارم :
سیاست خارجی ج.ا. ایران نسبت به بحران قره باغ
۴-۱- اهمیت قفقاز :
منطقه قفقاز به دلیل شرایط خاص جغرافیای سیاسی و ژئوپولیتیک، مسائل سیاسی ، نظامی از نقاط بحران خیز و در عین حال مهم جهان محسوب می شود و موضوع امنیت در این منطقه برای کشورهای پیرامونی قدرتهای بزرگ حائز اهمیت فراوان است.
وزن استراتژیک منطقه ای مبتنی بر چن عامل است.۱-بی ثباتی منطقه ای که باعث شده قفقاز مستعد منازعات و درگیریها باشد.۲-رادیکالیسم مذهبی و قومی که نقطه برخورد تمدنهای اسلامی و مسیحی و میدان فعالیت عناصر افراطی گردیده است.[۷۹] ۳- منابع نفت و گاز و موقعیت استراتژیک سبب حضور قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای در این کشورها گردیده است.
قفقاز از دیرباز به خصوص از زمان تشکیل حکومت صفویه تا حال به عنوان بخش غیر قابل تفکیک محیط امنیتی ایران بوده است.تجاوزات روسها به این منطقه که منجر به قراردادهای گلستان و ترکمنچای شد ؛ نتیجه آن ازبین رفتن تمامیت ارضی ایران و از دست رفتن بخش شمالی ایران که شامل قفقاز امروز است.با فروپاشی شوروی که باعث استقلال سه دولت ارمنستان، آذربایجان و گرجستان در قفقاز جنوبی گردید و مسایل ناشی از استقلال آنها مثل بحرانهای قره باغ، گرجستان و… و سرایت این بحران ها به مرزهای ایران و حضور آمریکا و اسرائیل در مرزهای شمالی ایران ، بر اهمیت این منطقه برای ایران را افزوده است. از طرفی همجواری ایران با این منطقه ، منافع ملی و امنیتی ایران را به طور اجتناب ناپذیری از تحولات امنیتی قفقاز متاثر می سازد. در نتیجه ایفای نقشی موثر درچنین ساختاری ،نیازمند قدرت،برنامه و استراتژی بلند مدت در سطح منطقه ای است.
۴-۲- مقدمه:
درفوریه سال ۱۹۸۸تا مارس ۱۹۹۴ جنگی در منطقه قره باغ اتفاق افتاد که منجر به کشته ، زخمی و آوارگی هزاران نفر از اهالی قره باغ کوهستانی (ارمنی وآذری) گردید.این منطقه که طور رسمی به صورت منطقه خودمختار در ترکیب جمهوری آذربایجان قرار دارد، ولی به دلیل وجود اکثریت قومی ارمنی(حدود۸۰%) مورد پذیرش اهالی ارمنی قره باغ و جمهوری ارمنستان واقع نشد. اکثریت آنها با توجه «حق تعیین سرنوشت ملتها» که هم در قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی بود و هم از اصول مهم حقوق بین الملل، خواهان این بودند که این منطقه به صورت مستقل در آید و یا به ارمنستان الحاق شود.این دیدگاه با مخالفت رهبران شوروی و آذربایجان همراه بود.حکومت مرکزی( مسکو) از طرفی مخالف یکپارچگی این مناطق و خواهان درگیری اقوام تابعه بود ،واز طرف دیگر مخالف هرگونه بی ثباتی منطقه ای بود. در نتیجه سعی می کرد به نوعی بین طرفهای آذری و ارمنی میانجی شود و توازن برقرار کند
با فروپاشی شوروی اقدامات خشونت آمیز شدت گرفت و به اشغال منطقه قره باغ و منطقه حائل بین ارمنستان و قره باغ که همگی در قلمرو آذربایجان بود، توسط ارامنه گردید. که در نهایت با اقدامات میاجیگرایانه سازمانها کشورهای منطقه و فرا منطقه ای مثل سازمان امنیت و وهمکاری اروپا و آمریکا منجر به آتش بس ناقصی در ۱۹۹۴ گردید ، که هیچ کدام از طرفین حاضر به پذیرش شروط مندرج در این طرح آتش بس نیستند. تاکنون به چهار قطعنامه صادر شده توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد در مورد آزادی اراضی اشغالی آذربایجان از سوی ارمنستان نیز عمل نشده و تلاشهای دیپلماتیک گروه مینسک که از سوی سازمان امنیت وهمکاری اروپا مامور حل این مناقشه شده است، ظرف قریب دو دهه اخیر به نتیجه ای نینجامیده است این بحران که از اوایل دهه ۹۰ بین دو قوم و دو کشور آذربایجان و ارمنستان اتفاق افتاد،علاوه بر تاثیر گذاری بر تحولات داخلی دو کشور درگیر( تغییر دولتها و رئیس جمهورهای دو طرف)، موجب شکل گیری مناسبات جدید منطقه ای و فرا منطقه ای( قطب بندی کشورهای منطقه ای) نیز گردیده ، که این نشان از اهمیت این منطقه و تاثیری که بر کشورهای منطقه از جمله ایران می گذارد ، دارد . به دلیل نزدیکی وهمسایگی جغرافیایی ایران با این منطقه تاثیری که بر امنیت و تمامیت ارضی ایران می گذارد و اشتراکات قومی و مذهبی که ایران با آذری ها دارد و همچنین وجود اقلیت ارامنه ای که در ایران وجود دارد وتاثیر لابی ارامنه که می تواند در سطح جهانی برای ایجاد کند، به نظر می رسد ایران نمی توانست نسبت محیط پیرامونی خود در این بحران بی تفاوت باشد. در این فصل سعی می شود که ابتدا به بررسی جامع این بحران و مواضع سازمان ها و قدرتهای دیگر و سپس به اقدامات، مواضع و سیاست های جمهوری اسلامی ایران در قبال بحران ناگورنو-قره باغ پرداخته شود
۱- تاریخچه بحران:
بحران قره باغ مانند دیگر بحران های قفقاز ریشه در تاریخ بیش صد ساله به ویژه بعد از روی کار آمدن بلشویک ها بر می گردد. جنگهای بین ایران و روسیه و عثمانیها با روسیه سبب شد ،ارامنه بسیاری از ایران و ترکیه به قفقاز مهاجرت کردند و از آن زمان به تدریج در اراضی خان‏نشین‏های مسلمان‏ قفقاز جنوبی ساکن شدند .از طرفی روسیه سعی داشت در جنوب با اسکان ارامنه و گسترش پیروان مسیحی و در شمال با کوچ قزاقان و دیگر روس‏ها بر قفقاز سیطره داشته باشد. [۸۰] روسها پس از تصرف تغییرات زیادی در منطقه اجرا کردند و برای نفوذ بهتر در این منطقه عناصر مسیحی را در بین مسلمانان جای دادند . به طوری که طی ۲ سال ۵۰ هزار نفر ارمنی در خاک قره باغ اسکان داده شدند.[۸۱] با فروپاشی روسیه تزاری وکه با شکل گیری جمهوری های دمکراتیک قفقاز (۱۹۱۸-۱۹۲۰)،همراه بود، با حمله عثمانی ها به منطقه و محاصره قره باغ ،توافق نامه ای بین ارمنستان و آذربایجان مبنی بر خودمختاری قره باغ امضا رسید. ولی این توافق نامه مورد قبول هیچ کدام از طرفین قرار نگرفت و منجر به درگیری شد . در اوایل دهه ۲۰ جنگی بین اهالی قره باغ (باکمک ارمنستان) با آذربایجان درگرفت که سرانجام منجر به ورود ارتش سرخ به منطقه شد، که در نهایت در سال۱۹۲۱ از طرف مسکو قره باغ و نخجوان رسما جز قلمرو آذربایجان و در ۱۹۲۳ قره باغ را به عنوان ولایت خودمختار قلمداد شد .[۸۲] در واقع ،تصمیم الحاق قره باغ به جمهوری آذربایجان شوروی در سال ۱۹۲۱ توسط دفتر سیاسی حزب کمونیست روسیه در قفقاز ، بدون رای گیری میان اعضاء دفتر و تحت فشار استالین که کمیسر خلق های شوروی بود ، اتخاذ شد و از مردمان قره باغ هیچ نظر سنجی صورت نگرفت.[۸۳] از آنجا که مرزهای جمهوری های شوروی سابق مرزهای بین المللی نبودند و معاهده بین المللی امضا نشده بود، در نتیجه تعیین حدود جمهوری ها بر اساس تقسیمات اداری شوروی ودر جهت برآوردن برنامه های مناطق ۱۸ گانه اقتصادی که قفقاز جز آنها بود، شکل گرفت.[۸۴] این مساله برای سازمانها و کشورها از لحاظ حقوقی برای تعیین حاکمیت هریک از طرفین مشکل ایجاد می کرد. در سال ۱۹۵۷ به دلیل افزایش صلاحیت جمهوریها در زمینه اجرایی و قانون گزاری و افزایش اختیارات شورای وزیران باعث تشدید احساسات ملی در مناطق به ویژه قره باغ شد. اهالی قره باغ بر بر تداوم اعمال سیاست تبعیض و تجاوز آذربایجانی ها علیه ارامنه اعتراض کردند. در این شکوائیه از خروشچف خواسته شده بود تصمیمی جهت الحاق منطقه قره باغ به جمهوری ارمنستان گیرد .[۸۵] در اواخر دهه ۷۰م در راستای الحاق قره باغ به ارمنستان؛آنها دست به سیاستی زدند مبنی بر تغییرترکیب جمعیتی آنجا(از اکثریتی آذری به اکثریتی ارمنی) بود ودر اجرای آن مهاجرت ارامنه به سوی قره باغ آغاز شد و ایجاد با ارعاب آذریهای قره باغ، آنها را مجبور به مهاجرت آذربایجان کردند.[۸۶]
در سال ۱۹۸۸که با روی کار آمدن گورباچوف وسیاست های «پروستریکا» و «گلاسنوست»همراه بود،ارامنه این ‌ این منطقه نسبت به وضع تبعیض آمیز بین بومیان ارمنی باآذریها مثل گسترش فرهنگ و زبان آذری،جذب ‌ادارات، بی توجهی نیروهای امدادی به آسیب دیدگان ارمنی در زلزله ۱۹۸۸ گلایه داشتند. با ارسال طوماری به حکومت مرکزی و باکو خواستار الحاق قره باغ به ارمنستان شدند ولی این درخواست آنها از جانب مسکو و باکو رد شد. درحالی که مردم قره باغ از راه های قانونی و مسالمت آمیز درصدد پی گیری حقوق خود بودند و هیچ اقدام مسلحانه ای انجام نداده بودند ، قتل عام ارمنیان در شهرهای مختلف آذربایجان شوروی آغاز شد که اوج آن ها کشتار ده ها ارمنی غیر نظامی در فوریه ۱۹۸۸ در شهر ” سومگاییت “ در حومه باکو بود .این کشتارها در باکو و گنجه و سایر شهرهای آذربایجان شوروی نیز ادامه یافت . در روز ۲۷ فوریه ۱۹۸۸ گروه های عناصر افراطی جمهوری آذربایجان، در برابر بی تفاوتی نیروهای انتظامی آن جمهوری شروع به قتل عام ارمنیان شهر « سومگاییت » در نزدیکی باکو نمودند در روز ۲۸ فوریه ۱۹۸۸ گروهی از نیروهای انتظامی شوروی وارد شهر سومگاییت شدند اما با مقاومت آشوبگران٬ موفق به این امر نشدند. درنهایت دولت مرکزی شوروی ناگزیر به ارسال نیروهای نظامی بیشتر و اعلام حالت حکومت نظامی برای خاتمه دادن به این قتل عام شد. [۸۷] مجموع این عوامل منجر به این شد که ارمنی های قره باغ علیه دولت آذری دست به شورش بزنند وتبع آن اذربایجان به سرکوب این حرکت ها دست زد. کشته شدن چند معترض، این احساس در میان ارمنیها فراگیر شد که نسل کشی دیگری علیه ارامنه در حال تکرار شدن است. در نتیجه آنها نیز به اقدامات خشونت آمیز دست زدند.آنها از همان سال ۱۹۸۸ به کمک دولت ارمنستان توانستند قره باغ –ناگورنو و هفت شهر اطراف این منطقه را که در تابعیت آذربایجان بود ، اشغال کنند. آنها با تسخیر دالان استراتژیک لاچین که به صورت پلی میان قره باغ با ارمنستان بود، قلمروی به مساحت ۱۶% از خاک آذربایجان بود، جدا سازند و شهرهای جبرائیل، فضولی،کالبچر و… را به تصرف خود در آورند. در این دوران کل منطقه قره باغ کوهستانی به جز دو شهر شوشا و کوچالی به کلی از خاک آذربایجان جدا شد. [۸۸] اقدام ارمنی ها در تصرف دالان لاچین سبب شد، وزیر خارجه ناحیه نخجوان از ترس اشغال نخجوان توسط ارمنستان از ترکیه تقاضای ارسال تجهیزات نظامی کند. با فروپاشی شوروی و استقلال این دو جمهوری به حرکت ارامنه قره باغ شتاب بخشید.به نحوی که اهالی قره باغ در ۱۰ دسامبر ۱۹۹۱ اعلام استقلال کردند، درحالی که نمایندگان آذری پارلمان این جلسه را تحریم کردند.[۸۹] با فروپاشی شوروی و استقلال آذربایجان و ارمنستان، درگیریها شدت گرفت چون اولا آنها از تابعیت مسکو خارج شدند و اذربایجان حمایت مسکو را از دست داد ،ثانیا حمایت های مالی و نظامی دولت ارمستان از آنها بیشتر شد. از زمان استقلال (۱۹۹۱) تا زمان آتش بس نیز شهرهای کوچالی و شوشا نیز به تصرف ارامنه درآمد. که در نهایت در ماه می ۱۹۹۴ بر اساس توافقات گروه مینسک(سازمان همکاری و امنیت اروپا) که کشورهای آمریکا، روسیه و فرانسه رهبری آن را به عهده داشتند،آتش بس بین طرفین برقرار شد.
۲-موقعیت ژئوپلیتیک قره باغ
منطقه قره باغ کوهستانی در جنوب شرقی کوههای قفقاز واقع شده است، یک واژه روسی است که در زبان روسی «ناگورنو» به معنای کوهستان است .[۹۰] و با مساحت ۴۴۰۰ کیلومتر ۵/۱ از مساحت کل آذربایجان را تشکیل می دهد.از لحاظ جمعیتی بیش ۸۰% منطقه ارمنی و ۱۸% آذری زبان هستند.مرکز این منطقه خان کندی(آذری) یا استپانکرت(ارمنی) است و شوشا،هدروت،عسکران از شهرهای مهم این منطقه اند.[۹۱] منطقه‏ای تاریخی در قفقازی جنوبی و همسایگی شمال غرب ایران در سرزمین‏ جمهوری آذربایجان و در شرق ارمنستان واقع شده است.
این سرزمین باستانی به دو پاره جلگه ای (سفلی) و کوهستانی (علیا) تقسیم شده است. بخش سفلی در شمال واقع شده که شهر گنجه مرکز آن است و قسمت کوهستانی آن با عنوان رسمی «استان خودفرمان قره باغ کوهستانی» شناخته می شود.قسمت کوهستانی تقریباً ۵/۱۲ درصد کل سرزمین ۴۳۸۸ کیلومتری قره باغ را دربرگرفته است [۹۲].از لحاظ جمعیتی بیشتر ارمنی ها در قسمت کوهستانی قره باغ قرار دارند و اغلب آذری ها در قسمت جلگه ای و پست این منطقه قرار دارند .
۳-اهمیت قره باغ:
منطقه قره باغ به دلیل مسائل ژئوپلیتیک، استراتژیک بسیار اهمیت دارد.قرار گرفتن در میان دو قوم آذری و ارمنی از یک طرف مذاهب اسلام و مسیحیت ارتودکس از طرف دیگر ازاهمیت برخوردار است. هم چنین حائلی میان جهان ترک با غیر ترک واقع شده .این منطقه برای آذربایجان از لحاظ ژئوپلیتیک، محدب بودن مرزهای آذربایجان به طرف ارمنستان است.این شکل مرز آذربایجان را در مقابل ارمنی ها آسیب پذیر می کند. درواقع مرزهای دو کشور در این منطقه از بدترین نوع مرزها محسوب می شود.[۹۳]
از لحاظ موقعیت مکانی قره باغ کوهستانی در شمال رود ارس و از جنوب به ایران تسلط دارد که همچون سدی در مقابل نفوذ نظامی جنوب می باشد. از طرف شرق می تواند همچون دیده بانی در مقابل آذربایجان، دریای خزر و آسیای مرکزی باشد و از طرف غرب از طریق دالان لاچین با ارمنستان و در نتیجه با گرجستان و دریای سیاه ارتباط پیدا میکند.[۹۴] از طرفی به گفته یکی از کارشناسان، قره باغ از ویژگیهای یک منطقه استراتژیک برخوردار نیست ،چون اگر از اهمیت برخوردار بود، این بحران به سرعت شرایط ثبات برمی گشت و قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای نسبت به حل این مناقشه اقدامات جدی تری می کردند. از نظر ایشان قره باغ بیشتر شباهت به منطقه کشمیر در میان هند و پاکستان دارد و در هر دو منطقه رهبران این کشورها تعجیلی در حل بحران ندارند[۹۵] با اینکه این بحران همزمان بود با بحران کویت؛ولی اقدامات بین المللی نسبت به این دو بحران متفاوت بود.درحالی که بحران کویت به دلیل به دلیل وجود منابع انرژی و منافعی که قدرت های بزرگ از آن سهم می بردند، در عرض چند روز با حمله نظامی نیروهای ائتلافی به رهبری آمریکا حل شد، ولی بحران قره باغ به دلیل عدم وجود این منابع و فقدان یک موقعیت ترانزیتی موثر در طی سالها حل نشده است.
با این حال بحران قره باغ اهمیت بسیاری برای ج.ا.ایران داشته و دارد.قره باغ نزدیکترین بحران منطقه ای نسبت به مرزهای ایران است و به طور مستقیم امنیت و تمامیت ارضی و مرزی ایران را تحت تاثیر قرار می دهد. به طوری که در اوج درگیری ها در سال۱۹۹۴ یک فروند هواپیما ایرانی با۲۲ سرنشین به هنگام عبور از مرزهای ارمسنتان مورد اصابت موشکهای ارمنی قرار می گیرد.به علاوه ایران نزدیکترین کشور به به این منطقه بحران خیز در میان کشورهای منطقه است. در اثر جنگ قره باغ ۲۰ درصد از خاک آذربایجان اشغال شد و ۱۲۰ کیلومتر از مرزهای بین ایران با آذربایجان در اختیار ارامنه قره باغ قرار گرفت .[۹۶] از یک طرف ایران با با آذریهای قره باغ اشتراکات قومی و مذهبی دارد، واز طرفی دیگر ارامنه نیز در ایران سکونت دارند ولابی ارامنه تاثیر مفیدی می تواند در مجامع بین المللی برای ایران داشته باشد.
۴-علل و عوامل بحران:
عوامل مختلفی در ایجاد بحرانهای منطقه ای موثر اند. در قبال بحران قره باغ نیز عواملی مثل ریشه های تاریخی ،تضاد فرهنگی و قومی، وجود گروه های افراطی در دو کشور، دخالتهای خارجی و..
۴-۳- ریشه های تاریخی:
تاریخ ارمنستان همیشه شاهد برخورد یک اقلیت مسیحی با اکثریت غیر مسیحی بوده است به طوری که ارامنه از قرن ۴ تا ۷ میلادی علیه زرتشتیان و سپس با مسلمانان به مقابله پرداختند.[۹۷] قرار گرفتن میان مسلمانان ترک در شرق و غرب و ایرانی ها در جنوب باعث شده که آنها در انزوای دینی منطقه ای قرار بگیرند. این انزوا باعث شده که همیشه نسبت به همسایگان خود بد بین و بی اعتماد بوده که این خود زمینه ای برای فعالیت افراطی و تروریستی شده است. قرار گرفتن در درون امپراطوری عثمانی با اکثریت اقوام ترک و عرب باعث شکل گیری وگسترش ناسیونالیسم افراطی ارمنی گریده. به طوری که حتی موجب برانگیخته شدن سوظن سلاطین عثمانی شده که در نهایت منجر به درگیری میان آنها و کشته شدن نزدیک به هزار ارمنی گردید. ارامنه تمایل زیادی به ایجاد دولت-ملت فراگیر در سرزمین موعود خود در اطراف‏ کوه مقدس آرارات دارند.آنها آرامش خود را در گرد آمدن کلیه ارامنه از آذربایجان،ایران،لبنان،آمریکای شمالی و جنوبی میدانند .[۹۸] آغازجنگ جهانی اول و بی توجهی افکار عمومی و مجامع بین المللی باعث شد که که دولت عثمانی برای اینکه برای همیشه از مسئله ارامنه خلاص شوند، دست به کشتار عظیمی زد. درنتیجه در سال۱۹۱۵ وزیر کشور وقت عثمانی فرمان کشتار هزاران ارمنی را به بهانه تهدید علیه ملی و تمامیت ارضی کشور صادر کند.[۹۹] این کشتارها تاثیر منفی بر ذهنیت ارامنه قره باغ گذاشت. زمینه های ضد ترکی ارامنه که تا حدودی به خاطره تاریخی مرتبط به سال ۱۹۱۵ برمی گردد، با پدیده جغرافیایی همجواری با آذربایجان و قرار داشتن قره باغ در جمهوری آذربایجان، ترکیب ناسازگاری را در ذهنیت ارامنه ایجاد کرده است. به گونه ای که به صراحت می توان گفت بعد از اشتراک نظر در قضیه قتل عام ارامنه، قره باغ هویت بخش ترین عنصر سیاسی در جامعه ارامنه جهان است.[۱۰۰] به طوری که با گذشت سالها این مسئله را فراموش نکردند. از آنجا که آذری ها هم از لحاظ دینی و زبانی و قومی به ترکهای عثمانی نزدیکند(حتی ارمنی ها ،آذری ها را پسر عموهای عثمانی ها قلمداد نموده و ریختن خون آذریها را مجاز می دانند). از یک طرف آذری ها فجایع سال۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ را فراموش نمی کنند، به طوری که کشتار خوجالی توسط ارامنه برای آذریها یادآورهمان دوران است. واز طرف دیگر واقعه کشتار«سومگایئت» در ۱۹۹۲توسط آذریها، برای ارمنی ها یادآورسالهای ۱۸۷۶ و به خصوص کشتار۱۹۱۵ می باشد.
۴-۴- تضاد قومی:
تضادهای فرهنگی و قومی می تواند ریشه در بسیاری منازعات منطقه ای باشد. این تضادها گاهی به صورت غیر مستقیم و به عنوان متغیر وابسطه و گاهی به صورت مستقیم و متغیر مستقل می تواند در ایجاد بحرانها نقش داشته باشد. این تضادها می تواند، اختلافهای سطحی را تبدیل به بحرانهای حاد و خشونت آمیز درآورد.
اگر چه آذری ها و ارامنه برای هزار سال در کنار یکدیگر زندگی می کردند ولی کشمکش میان آنها وجود داشته که منعکس کننده اختلافهای عمیق فرهنگی آنها است. ارمنستان مسیحی بوده و با اروپا پیوندی دیرینه دارد؛ ولی آذربایجان مسلمان شیعه بوده با ایران و ترکیه ارتباطات فرهنگی دارد[۱۰۱]. گرچه عامل مذهب نمی تواند تاثیر چندانی بر شکل گیری بحران داشته باشد ولی انزوای مذهبی که در ارمنستان درارتباط با همسایگانش وجود داشته باعث شده که این انزوا را در واکنش به مساله قره باغ قرار دهد وسعی کند این مسئله را در اشغال قره باغ وادعای ارضی در ارتباط با بخشهایی از ترکیه قرار دهد. البته سیاستهای خاص امپراطوری تزاری و بعد و کمونیسمها نیز در تضاد قومی ارامنه و آذری ها نقش داشته است.روسها برای جلوگیری خیزشهای ملت های جمهوری های تحت سلطه خود و جلوگیری از اتحاد میان مسلمانان، با انتقال ومهاجرت احباری اقوام در درون یک کشور واحد، نام گذاری جمهوری ها بر اساس قوم واحد، شرایطی فراهم کرندند که هم درون جمهوری ها و هم میان جمهوری با همسایگانش اختلاف ایجاد شود.
۴-۴-۱-گروه های افراطی:
وجود گروه های افراطی میان ارامنه و آذری ها که سبب اقدامات خشونت آمیز و افراطی شده ، خود عاملی برای تشدید بحران قره باغ گردیده.از جمله گروه های افراطی در ارمنستان داشناکها هستند. این گروه که ابتدا توسط یک فردی به نام «مادو» تحت عنوان کمیته ارمنی در سال۱۸۸۷ در سوئیس تشکیل شد.این کمیته مولد مولد حزب هینچاک شد.آنها خواستار آزادی ارمنستان غربی که در سلطه عثمانی بود، بودند.آنها برای دستیابی به استقلال از ترکیه به ترور مقامات عثمانی و تهییج ارامنه علیه عثمانی زدند. در سال ۱۸۹۰گروههای مختلف روشنفکر و دانشجویان ارمنی در هم ادغام شده و گروه «داشناکسیون » را به وجود آوردند. [۱۰۲].فعالیت دو حزب انقلابی ارمنی (هینچکانیان و داشناکها) در دفاع از ملیت ارمنی در مقابل امپراطوری عثمانی بود. داشناک ها در تاسیس اولین جمهوری ارمنستان در سال ۱۹۱۸نقش مهمی داشته است. آنها با هدف ایجاد ارمنستان بزرگ به محو وحشیانه انسانهای ساکن در اراضی وسیع بین دریای سیاه و دریای خزر و الحاق اراضی به خود پرداختند در قضیه قره باغ آنها بر موضوعاتی زیر تاکید داشتند ۱-شناسایی سریع جمهوری قره باغ توسط ارمنستان۲- قطع کلی روابط با ترکیه وآذربایجان .[۱۰۳].
در آذربایجان نیز گروهایی مثل جبهه خلق،انجمن بیرلیک وانجمن های چندلی بل و… هستند.جبهه خلق که در دوره ابولفضل ایلچی بیگ در سال۱۹۹۲ قدرت را در دست داشتند ولی به خاطر مواضع شوونیستی ، در یک سال قدرت را از دست دادند. آنها در قضیه قره باغ مواضع شدیدی نسبت به ارامنه داشتند، آنها با اقدامات ملی گرایانه خشونت آمیز خود سبب تحریک احساسات ملی گرایانه ارمنی ها شدند. کشتارهایی که در سال۱۹۸۸ در باکو اتفاق افتاد که در آن عده زیادی از ارامنه شکنجه و کشته شدند، توسط این گروه شکل گرفته بود. حربه اقتصادی جبهه خلق آذربایجان تحریم اقتصادی ارمنستان و قره باغ بود، تحریمهایی که نقش موثری در افزایش اختلافات و تحریک افکار عمومی و تشدید منازعات ارامنه و آذری ها داشته است.[۱۰۴]
۴دخالتهای خارجی : رویکرد استراتژیک،مسائل امنیتی قفقاز را در چهارچوب«تئوری بازی بزرگ»بین‌ روسیه و آمریکا قابل تعریف می‌داند این دو قدرت عمده مؤثر در صحنه قفقاز اهداف و منافع‌ جداگانه‌ای را در منطقه دنبال می‌نمایند. رقابت دو قدرت آمریکا و روسیه از گذشته تاکنون مشکلاتی را برای قفقازبوجود آورده است.بعنوان‌ مثال در رابطه با موضوع میانجیگری در قره باغ شاهد بودیم که در صورت محقق نشدن اهداف‌ روسیه در میانجیگری،نتیجه حاصله اهمیتی برای این کشور نداشت.[۱۰۵] در اهمیت قره باغ کوهستانی ،دیدگاه های متفاوتی وجود دارد ،عده ای معتقدند که قره باغ اهمیت و موقعیت فروانی دارد و همین عامل باعث که قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای برای کسب منافع خود، مانع از آن شوند که بحران به طور عادی در آنجا حل شود. ولی عده ای دیگر اعتقاد دارند که قره باغ از اهمیت آن چنانی برخوردار نیست و همین عامل باعث شده قدرت های بزرگ عزم راسخی بر حل این مناقشه نداشته باشند؛ مثل آنچه که در استقلال کوزوو اتفاق افتاد. بازیگران خارجی که بیشترین نقش را بحران قره باغ داشتن ،می توان به سازمان ملل، روسیه،ترکیه ،ایالات متحده، گروه مینسک سازمان امنیت وهمکاری اروپا اشاره کرد.
دیدگاه روسیه در قبال این بحران بر این اساس بود که به منافع خود می گریست و با توجه به مسیحی بودن ارمنستان از طرفی وگرایش آذربایجان به آمریکا، با حمایت سیاسی ، نظامی و مالی از ارمستان به دنبال الحاق قره باغ به ارمنستان و یا استقلال سیاسی قره باغ ناگورنو بود . شاید اگر حمایت های نظامی مسکو از ارامنه نبود، آنها به هیچ وجه نمی توانستند ۲۰% از خاک آذربایجان را اشغال کنند و بحران از طریق راه های دیپلماتیک حل می شد.این را می توان در دیدگاه اخیر یکی از مقامات روس یافت که گفت می توان از تجربه استقلال کوزوو نیز در قره باغ نیز به کار برد . به طور کلی در مسئله قره باغ شاهد بودیم که در صورت محقق نشدن اهداف‌ روسیه در میانجیگری،نتیجه حاصله اهمیتی برای این کشور نداشت وتنها به دنبال نفوذ خود در این منطقه بود.[۱۰۶] مسکو مخالف هرگونه دخالت سایر قدرت های منطقه مثل ایران و ترکیه بود. یکی از دلایل عدم موفقیت میانجیگری ایران در سال۱۹۹۲ در این بحران ، کارشکنی مسکو و دادن چراغ سبز به ارمنستان در اشغال شهر «شوشا» در حین مذاکرات طرفین در تهران بود. در چند نوبت در سطح سران سه کشور نشست‌هایی را برگزار کرده اما تعمدا نسبت به حل بحران گامی برنداشته است. روسیه تلاش می‌کند تا پس از دریافت مابه‌ازاهای لازم از ‌ جمهوری‌‌آذربایجان نسبت به حل مناقشه که منافع باکو هم ملحوظ شده باشد، اقدام کند. روسیه برای حفظ موقعیت و نفوذ خود و عدم ورود بازیگران دیگر به منطقه، تلاش می کند مدیریت بحران قره باغ را در اختیار داشته باشد.
طرح «دولت مشترک» که از جانب روس ها نیز پیشنهاد گردید، تشکیل جمهوری قره باغ کوهستانی در داخل مرزهای آذربایجان و ایجاد یک دولت کنفدرال را با دولت مرکزی آذربایجان در نظر می گیرد. بر اساس این طرح جمهوری قره باغ دارای همه نهادهای یک دولت مستقل خواهد بود.[۱۰۷] ترکیه نیز به دلیل اشتراکات زبانی ، دینی و قومی با آذربایجان از یک طرف مناقشه با ارامنه که پیشینه تاریخی دارد و ادعای های ارضی که ارمنستان نسبت به بخشهایی از ترکیه دارد، باعث شد که در قبال این بحران گرایش به آذری ها داشته باشد و با حمایت همه جانبه از آذری ها، درگیری ها را شدت بخشد.از طرفی ترکیه با ارمنستان به دلیل ادعای ارضی ارمنی ها نسبت به آقری داغ و ادعای قتل عام ارامنه در سال ۱۹۱۵ توسط حکومت عثمانی دارای مشکلات زیادی است. ترکیه از سال ۱۹۹۳ مرز‌های خود با ارمنستان را مسدود کرده و روابطش را با ایروان قطع کرده است.
آمریکا و اتحادیه اروپا هم هنوز نتوانسته‌اند به دلیل بده‌بستان‌هایی که با مسکو دارند کمکی به حل بحران و حفظ تمامیت ارضی جمهوری‌‌آذربایجان کنند.[۱۰۸] آمریکا که از سوی جمهوری آذربایجان یک‌ دوست استراتژیک نامیده شد در جریان بحران قره باغ موضعی دوگانه ایفا نمود. آذربایجان بسیار مایل بود که آمریکا ارمنستان را وادار کند تا نیروهای خود را از مناطق اشغالی خارج کند،ولی وجود لابی ارامنه در آمریکا و اروپا مانع از این کار می شد.از طرفی حضور آمریکا در آذربایجان باعث تحریک روسیه می شد و روسیه برای اخراج آمریکا از این عرصه مجبور بود ارمنستان را برابر آذربایجان بسیج کند[۱۰۹]، که این عاملی بود برای نظامی شدن بیشتر قره باغ و تشدید بحران. طرحهای آنها به دلیل نارضایتی یکی از طرفین درگیر و وجود منافع کشور پیشنهاد دهنده در طرح به سرانجامی نرسیده است.از جمله این طرحها می توان به طرحهای گوبل ۱ و۲،طرح «منطقه ویژه» اشاره کرد.در طرح گوبل یک مبادله ارضی صورت می گیرد که در آن در ازای دادن ناگورنو قره باغ و بخش هایی از آذربایجان(دالان لاچین که ارمنستان را به قره باغ متصل می کند) به ارمنستان، بخشی از اراضی ارمنستان مابین آذربایجان و نخجوان (دالان مهری) به آذربایجان واگذار می گردد .البته این ایده قبلا روسهایی مثل «سرگئی کیروف» «آندره اخاروف» مطرح شده بود.این ایده به دلیل اینکه ارتباط ایران را با ارمنستان قطع می کند، مورد مخالفت تهران و ایروان قرار گرفت. طرح منطقه ویژه( طرح ویلی) نیزتوسط ویلیام هاسکل از فرماندهان ارتش امریکا در ۱۹۹۱ مطرح شد. در این طرح منطقه قره باغ در داخل ترکیب سیاسی آذربایجان به صورت یک منطقه ویژه اداره خواهد شد.[۱۱۰]
گروه مینسک که از جانب سازمان همکاری و امنیت اروپا برای حل بحران قره باغ تشکیل شده که در آن بسیاری از کشورهای اروپایی به همراه آذربایجان و ارمنستان عضویت دارند.وسه کشور روسیه، آمریکا و فرانسه روسای این گروه را تشکیل می دهند و به نوعی وظایف سازمان ملل در مسله قره باغ به این گروه محول شده است. از مهمترین طرحهای گروه مینسک «طرح دولت عمومی »است. براساس این طرح قره باغ کوهستانی داری دولتی خواهد شد که نهادهای بین المللی باید آنرا به رسمیت بشناسند و قره باغ دارای اختیاراتی کمتر از استقلال و بیشتر از خودمختاری می شود.یعنی قره باغ در ظاهر در چارچوب آذربایجان بود ولی در اصل تابع باکو نمی شد.اجرای این طرح باعث شد که منافع زیادی نصیب آمریکا شود ودست روسیه از این مسئله کوتاه شود ودر عین حال قرار گرفتن «دلان مگری» در اختیار ارمنستان، مرزایران با آذربایجان از بین می رفت.[۱۱۱] گروه مینسک تلاش های بسیاری نیز بعد از آتش بس انجام داد ولی هیچ کدام از این اقدامات و طرحها به دلیل عدم قبول یکی از طرفین درگیر و نفوذ بازیگران خارجی به ویژه روسیه به نتیجه نرسیده است در منطقه قفقاز بیشترین نقش سازمان ملل در بحران قره باغ دیده شد، به طوری که این سازمان در سال ۱۹۹۳، قطعنامه های ۸۲۲،۸۵۳،۸۷۴،۸۸۴ را منتشر کرد.[۱۱۲] البته در این قطعنامه ها طرف متجاوز مشخص نشده بود. به طوری که عدم شناسایی ارامنه به عنوان متجاوز، موجب ناراحتی آذربایجان گردید. این نوع قطعنامه ها اصولا هیچ تأثیری در روند جنگ نداشت.شاید اگر شورای امنیت به موقع اقدام می کرد و نیروهای پاسدار صلح خود را به موقع در ناحیه درگیری مستقر می کرد، جنگ قره باغ با تلفات کمتری همراه می شد.
۴-۴-۲- آینده بحران قره باغ:
به دلیل اینکه بعد از اعلام آتش بس تا به امروز، قره باغ از شرایط نه جنگ و نه صلح برخوردار است و شرایط مندرج در آتش بس به شکل ناقص و تنها بند اول آن اجرا شده است. هرلحظه ممکن است که جمهوری آذربایجان برای گرفتن نواحی اشغال شده که در دست ارامنه قره باغ و ارمنستان است، دست به اقدام نظامی بزند. به خصوص که آذربایجان از درآمدهای ناشی از نفت به ثروت انبوهی دست یافته و این ثروت را درجهت آموزش و تسلیحات نظامی به کار برده است. افزایش بودجه نظامی خود به بیش از سه‌میلیارد دلار در سال و انعقاد قراردادهای نظامی با اسراییل برای تولید برخی تجهیزات و خرید اقلام نظامی از سایر کشورها مبادرت به تقویت بنیه نظامی را می توان در این راستا ارزیابی کرد. در سال ۲۰۰۶ میلادی آذربایجانی ها، قوانین آتش بس را ۶۰۰بار ،در سال ۲۰۰۷،۱۴۰۰بار،در سال ۲۰۰۸،۳۵۰۰ بار ،در سال ۲۰۰۹ ،۴۶۰۰ بار ،در سال ۲۰۱۰ ،۷۲۰۰بار و در سال ۲۰۰۱ ،۱۲۰۰۰ بار نقض کرده است.همچنین در طی ماه های گذشته نیز در خط تماس نیروهای ارمنی و آذربایجانی شاهد تخلف در قوانین آتش بس بوده ایم[۱۱۳]. هفته نامه « آرگومنتى نیدلى» چاپ مسکو مدعی شده است که واشنگتن کارت سبز براى توسل به گزینه نظامى‌ در رابطه با مناقشه قره‌باغ را به آذربایجان داده به شرطی جنگ به سرعت انجام شود و از آذربایجان خواسته که اراضی خود را در حمله به ایران در اختیار آمریکا قرار دهد.[۱۱۴] ولی به نظر می رسد این یک ادعایی بیش نیست چون در بخش ۹۰۷ از قانون پشتیبانی از آزادی که در سال ۱۹۹۲ در کنگره آمریکا به تصویب رسیده، دولت آمریکا را از اعطای هرگونه کمک به آذربایجان تا وقتی که رئیس جمهور آمریکا مطمئن شود که آذربایجان در صدد حمله به ارمنستان و قره باغ نیست، منع می نماید.[۱۱۵] از طرفی آذربایجان برای آنکه بتواند نفت خود را صادر کند و به توسعه اقتصادی دست یابد، نیاز دارد که امنیت و ثبات را در کشور ایجاد کند، و ایجاد هر گونه جنگی در آذربایجان ،سرمایه گذاری خارجی و توسعه اقتصادی را از بین می برد. رسیدن به توافق میان طرفین سخت است و نیاز به افکار سنجی مردمان آذری و ارمنی دارد که با توجه به صدماتی که به دو طرف وارد شده، مشکل بتوان افکار عمومی دو طرف را راضی به صلح کرد. به علاوه مساله قره باغ تبدیل به وجه المصالحه در دولت های آذربایجان و ارمنستان گردیده، به طوری که در انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری باز گرداندن قره باغ به وعده های تبلیغاتی آنها برای تصاحب قدرت شده. از طرفی ادامه جنگ بهانه مناسبی برای سرکوب آزادیهای مدنی و سیاسی مخالفان دولت گردیده است.[۱۱۶] اگرچه گهگاهی شاهد به هم خوردن آتش از جانب یکی از طرفین بودیم،ولی با توجه به این که هیچ دیدگاه واحدی مورد توافق طرفین درگیر قرار نمی گیرد، به علاوه به نظر نمی رسد که کشورهای غربی و روسیه اقدامات جدی در حل این بحران ارائه دهند. از طرفی با توجه به سرمایه گذاری های نفتی که در آذربایجان کردند،امکان این که به آذربایجان چراغ سبز نشان دهند یا کمک نظامی برای بازپس گیری نواحی اشغال شده بکنند، وجود ندارد، در نتیجه وضعیت فعلی( نه جنگ و نه صلح) بهترین وضعیت ممکن است و به نظر نمی رسد در آینده نزدیک قابل تغییر باشد.
۴-۴-۳- سیاست خارجی ج.ا.ایران نسبت به بحران:
جمهورى اسلامى ‌ایران همواره تلاش کرده که سیاستى متوازن و متعادل نسبت به همسایگان خود داشته باشد و در این راستا از گذشته تلاش کرده است تا بتواند اختلافات موجود بین طرفین را حل کند. بنابراین موضوع علاقه ایران نسبت به ایجاد آرامش نسبت به همسایگانش، موضوع جدیدى نیست و از گذشته در دستور کار ایران قرار داشته است.اگر اولو

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:12:00 ب.ظ ]




با این حال از دیدگاه پین به نظر میرسد که آلتوسر بر اساس تقویم مشکوک خود، «کرمونینی به شیوهای بیشتر همزمانی تا درزمانی، میخواهد اساس زمینشناسانهی مشترکی در شکلهایی که نقاشی کرده است، کشف کند»(پین، ص ۱۶۲). کرمونینی در آثارش اشیا و انسانها و نگاه و حالت آنها را به سمت انجماد سوق میدهد. و این مهمترین ویژگی آثار اوست.
حتی انگارههای انسانی وی ذاتاَ شباهت کمتری به شکلبندیهای زمینشناسانه ندارند، خواه آن جا که او به بینندگانش استخوانی را نشان میدهد که گوشت اندکی بر آن چسبیده و خواه در حالتی که مادر و کودکی را که از پنجره به بیرون مینگرند را چنان ترسیم میکند که گویی پیکرههایی منجمد و یادمانه یی هستند که هنری مور آنها را تراشیده است (کنار پنجره، ۱۹۶۷). این گونه ابژهسازی سوژهی انسانی، که لکان آن را چیزگرایی[۱۶۲]نامیده، به نقد کوبندهی کرمونینی بر جنبهی دیگری از ایدئولوژی اومانیستی و معمولاَ پرسش ناشده در هنرهای دیداری منجر میشود. ایدئولوژی اومانیستی همچنان این قصه را پرو بال میدهد که، هنگامی که من به یک نقاشی نگاه میکنم، من یک سوژهی انسانی ثابت در حال نگریستن به یک ابژهی شناسایی پذیر ثابتام. حتی اگر سوژهی ابژهی هنری (نقاشی) یک موجود انسانی باشد، من میتوانم آن سوژه را با خواندن عنوان نقاشی شناسایی کنم (همان، ص۱۶۲).
دیدگاه آلتوسر در نگاه خیرهی اومانیستی بیآنکه اشارهای بکند، لکانی است. نگاه خیرهی لکانی به آینه و ایدئولوژی از دیدگاه آلتوسر یکسان عمل میکنند. هر دو از طریق توهم و بازنماییهای غلط عمل میکنند. پس بر این اساس کانون ایدئولوژی اومانیستی از دیدگاه آلتوسر همان چهرهی انسان است. چهرهای که نشانهی تفکیککنندهی فرد و بیان بیرونی ذهنیت (سوبژکتیویته) به شمار میرود. نقاشیهای کرمونینی دقیقاَ همین چهرهی اومانیستی را به چالش میگیرند و کارکرد ایدئولوژیکیاش را زیر سوال میبرد. آلتوسر دربارهی چهرهی انسان در اومانیسم معتقد است که «کارکرد ایدئولوژیک و اومانیستی – مذهبی چهرهی انسان در این است که مقر روح، جایگاه سوبژکتیویته، و بنابراین گواه آشکار وجود سوژهی انسانی است که با همهی توان ایدئولوژیک،نشانگر مفهوم سوژه، باشد»(همان، ص ۱۶۳). وی در مقالهی ایدئولوژی و دستگاه های ایدئولوژیک دولت برای تبیین سوژه و ایدئولوژی از ایدئولوژی مذهبی مثال میآورد. ایدئولوژی مذهبی مسیحی و به طور کلی تمام دستاورد مذهب از آغاز تا کنون از افراد سوژههایی میسازد که تابع و فرمانبردارند. ایدئولوژی از آنها میخواهد که خود را در آینهی او ببینند. مذهب میگوید که افراد بشر زمانی رستگار خواهند شد که به سوژهی اعظم بازگردند و خود را در آن بازشناسند. بنابراین از دیدگاه آلتوسر: « همهی اندیشهی متالهان سعی در اثبات این نکته دارند که خدا قادر بوده از خلقت چشم پوشی کند اما در عین حال به آدمیان نیازمند بود. سوژهی اعظم به سوژهها نیازمند است، درست همانطور که سوژهها به خدا نیازمندند»(آلتوسر، ص۷۷). ساختار هر ایدئولوژی، که افراد را به مثابه سوژهها فرا میخواند، آینهوار است. آلتوسر ساختار ایدئولوژی را همانند آینهای میداند که به صورت چندوجهی عمل میکند. این چند وجهی بودن از دیدگاه آلتوسر برسازندهی هر ایدئولوژی است و کارکرد آن را محقق میکند. سوژهی اعظم همانند کانون آینه عمل میکند که پیرامون خود سوژههای دیگر را در بر میگیرد. خاصیت آینهوار ایدئولوژی با نگاه خیرهی بیننده همسو میشود.با استناد به سائقهای لیبیدویی فروید و نظریهی مرحلهی آینهای لکان، میتوان انسانی را که در برابر تابلویی قرار میگیرد، سوژهی هنر خواند بیننده به قصد لذت بصری مجذوب تصویر میشود، اما چیزی فراتر از این هم هست؛ بیننده در عین حال دچار این توهم است که میتواند تصویر را تحت اختیار خود بگیرد. به این دلیل که پرسپکتیو رنسانسی که لکان نیز به آن اشاره میکند، با ایجاد توهم بصری بیننده را متوجه کانون تابلو میکند و شخص تصویر را با واقعیت اشتباه میگیرد. سوژه از دیدگاه آلتوسر همان مرکزی است که جهان حول آن سامان یافته است. همان مرکزی که مارکس و فروید با تفکر پیشتاز خود آن را زدودهاند. سوژهی انسانی اومانیسم، سوژهای آزاد و خلاق است. و مسئول ابژههای خود و معانی آنها. او مرکز جهان خود است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

انسانهاییکه کرمونینی نقاشی کرده است، فاقد آن روح مقدس انسانیاند. نقاشیهای او از غیاب سوژه و سیمای اومانیستیاش سخن میگویند. آنها از دید آلتوسر از بیان و ابراز انسانی تهی شدهاند،گویی سنگاند و منجمد. آلتوسر بلافاصله خاطر نشان میکند که آنها زشت و بد ترکیب نیستند، بلکه آنها بی صورت و فاقد شکلاند. همواره از چهرههای انسانی انتظار میرود که گویای فردیت خود باشند، اما انسان نقاشیهای کرمونینی، نه تنها فردیت ندارد بلکه بیان اومانیستی از آنها روی گردانده است، آنها نیز از اومانیسم رویگردان شده اند.آنها سوژه نیستند، چرا که به شکلبندیهای انسانی و ایدئولوژیک گردن ننهادهاند. نقاشیهای او آن روح پرسپکتیو و زیباییهای مذهبی انسان نقاشیهای رنسانس را ندارد. نمیتوان در آثار او نشانی از انسانی یافت که معیارهایش در ایدئولوژی اومانیستی است. کرمونینی به خوبی توانسته است درون روابط ایدئولوژیکی، ساختارهای اومانیستی سوژه و ابژههایش را به نقد بکشد. او واقعیتهای بیارجاع، نگاه های خیره اومانیستی، حلقه های مدور ایدئولوژیک که راه به هیچ ضرورت تاریخی و مادی ندارند و در نهایت ساختارهای ممتد و سنگین عمودی را با بی شکلی و مرگ سوژه را به چالش کشید. انسان در آثار او گمنام و بی صورت است. انسانی که از سوژهی دکارتی بسیار فاصله دارد، همان انسانی که بنا به گفتهی آندره باره[۱۶۳]زن نیست، سیاه نیست، دگر جنس گراست، پدر است و عشق را میفهمد، متفکر است، سفیدپوست است با چشمانی آبی…این نقاشیها غیاب انتقادی این انسان است، نه غیاب سهوی.آلتوسر مینویسد:
این انسانها را… غیابی متعین و ایجابی فرا گرفته است، غیاب ساختار جهانی که انسانها را تعین میبخشد، و آنان را بدل به همان انسانهای گم نامی میکند که واقعاَ هستند، همان جلوههای ساختاری روابطی که هدایتگر آنها است(فرتر، ۱۵۱).
ضد اومانیسم رادیکال کرمونینی نشانگر این امر است که، ما همواره به خود به عنوان سوژه نگاه میاندیشیم، اما در آثار او نمیتوانیم تصویری از خود و انسان به عنوان سوژه بیابیم. تاثیر ایدئولوژیک بازشناسی در زمان نگریستن به این نقاشی ها، عمل نمیکند. در این نقاشیها بیننده خود را باز نمیشناسد- بازشناسی که در واقع شناخت غلط است- از این عدم بازشناسایی معرفت واقعی به خود حاصل میشود. بنابراین آلتوسر در این تحلیل باز هم هنرمند مورد تحلیل خود را با اندیشه های مارکس همانند و هم راستا میبیند. او در انتزاع استوار آثار خود با بیشکلی انسانهای نقاشیاش، به ما مجال میدهد تا از طریق ایدئولوژی افشا شده واقعیت زندگی خویش را بفهمیم. کرمونینی از دیدگاه آلتوسر، همانند مارکس نشان میدهد که فرد تنها از طریق درک قوانین بردگی و بندگی خود به فردیت مشخص خود نائل میشود. نقاشیهای کرمونینی به شیوهای زیباییشناختی چیزی را به ما نشان میدهد که اقتصاد مارکس به شیوهی علمی نشانمان داد. اگر مردان مردان و زنان به شیوهی عقلانی زندگی خود را هدایت کنند، به زودی درمییابند که ایدئولوژیهایی که از طریق آن زندگی میکنند، چیزی جز بازنمایی غلط و نادرست واقعیت این جامعه نیست. پس از این آگاهی است که آنها میتوانند روابط نظام سلطه را به سود خود تغییر دهند. اثر هنری میتواند با فاصلهگیری از ایدئولوژی مسلط، آشکارکنندهی روابط نابرابر طبقاتی باشد. تا بردهای از برده بودن آگاه نشود، قادر به تغییر دادن اوضاع خود نخواهد بود. از این رو از دیدگاه آلتوسر، «هر اثر هنری هم طرحی زیبایی شناسانه است، و هم طرحی ایدئولوژیک»(همان،ص ۱۶۴). اثر هنری بیش از هر ابژهی دیگری با ایدئولوژی رابطه برقرار میکند، و در این رابطه تناقضات آن را افشا میکند. اثر هنری با فاصلهگذاری میان بیننده و اثر، به ناقد ایدئولوژی بیننده و اثر تبدیل میشود. «در نگاه آلتوسر، هنرمندان بزرگ هنرمندانی هستند که نشانگر وضعیت خلاق خویشاند، هنرمندانی که تاثیرات تاریخی اتخاذ آن وضعیت را در نظر میگیرند، و مسئولیت پیآمدهای ایدئولوژیک و شناختشناسانهی در حال ظهورش را میپذیرند» (همان). به عقیدهی آلتوسر نقاشیهای کرمونینی زیباییشناسی آفرینش و ایدئولوژیهای نقادی مدرن و سوبژکتیو را زیر سوال میبرد. زیباییشناسی مدرن، به ذهنیت خلاق و رازآمیز فردی هنرمند قائل است. اما آلتوسر همانند بارت، سعی در بی اثر کردن این اعتقاد است که هنرمند و اثرش، هردو با هم به نیت هنرمند منتهی میشوند. او معتقد است که کرمونینی نیز آثارش را در راستای همین تفکر تولید کرده است. آثار او بیانگر این امر است که خلاقیت یک اثر، در به تصویر کشیدن وضعیت و روابطی است که اثر در میان آنها شکل گرفته است. دیدگاه آلتوسر دربارهی هنر، همراه با دیگر ساختارگرایان و پساساختارگرایانی چون بارت و فوکو، به سوی حذف مولف از اثر پیش میرود. آلتوسر غیاب متعین در آثار کرمونینی را غیاب ساختاری میداند که بین روابط سوژه و ابژه حاکم است. کرمونینی از دیدگاه آلتوسر نه نقاش ابژههاست و نه تصویرگر سوژهها. بلکه نقاشی است که روابط بین این دو را به تصویر کشیده است. هنرمند از نظر او کسی نیست که نیت و قصد سوژهوار خود را در اثر به تصویر کشیده باشد، بلکه هنر واقعی از نگاه آلتوسر هنری است که بیانگر وضعیت خلاقی است که هنرمند در آن زیست میکند. اشاره به وضعیت خلاق در برابر ذهن خلاق قرار میگیرد. هنرمند یک فرد نیست که تجربه ی خود را به وسیله ی نبوغ و ویژگیهای متفاوت انسانیاش به تصویر کشیده باشد، بلکه او محصول وضعیت زیست خود است و در نهایت اثر او نیز محصول همین وضعیت است. بارت در مرگ مولف، مولف را از ساحت اثر حذف کرد و اثر را متنی دانست که در هر لحظه تفسیر خاص خود را میطلبد که از نیت مولف خود بسیار دور و غریب است.
۹-۲ هنر و ایدئولوژی
دیدگاه آلتوسر در فضای روشنفکری فرانسه در دهه های ۶۰ و ۷۰، در ستیز نظری با دو جریان مارکسیسم در حزب کمونیست فرانسه شکل گرفت. آلتوسر با “رنسانس بازگشت به مارکس” در برابر دو جبهه از مارکسیستها که به اعتقاد وی اندیشه های مارکس را با تفسیرهای اکونومیستی و اومانیستی درآمیخته بودند، ایستاد. این دو دسته همانطور که قبلاَ نیز گفته شد، عبارت بودند از: مارکسیستهای رسمی ارتدکس که استالینیستهای جبرگرا را شامل میشدندو مارکسیستهای هگلی که دستهی مارکسیستهای اومانیسم را تشکیل داده بودند. آلتوسر اندیشه های خود را همزمان برای مقابله با اقتصادگرایی و جبرگرایی استالینی و اومانیسم سوسیالیستی هگلی جهت بخشید. مهمترین دیدگاه های آلتوسر، نظریههای ایدئولوژی، ضداومانیسم و سوژه و تعین چند جانبه هستند که در راستای ارائه اندیشهی درست و علمی از مارکس بدون پیرایههای اومانیستی و ایدئولوژیکی شکل گرفتهاند. ضداومانیسم و ایدئولوژی در پاسخ به اومانیسم سوسیالیستی رایج در میان مارکسیستهایی چون سارتر و مرلوپونتی ارائه شد و تعین چندجانبه پاسخی به اقتصادگرایی خام و دیکتاتوری مارکسیسم ارتدکس بود. در تحلیلهای هنری از نگاه آلتوسری به هر سه دیدگاه ارجاع داده میشود.
تعین چندجانبه و استقلال نسبی روبنا از زیربنا به دنبال انقلاب نظریمارکس دربارهی تاریخ و انسان اقتصادی ارائه شد. با استناد به گفتهی آلتوسر در رابطه با مرکززدودگی از انسان توسط فروید و مرکززدودگی از تاریخ توسط مارکس، انقلاب بزرگی در نظریهی فردی و اجتماعی انسان حاصل شد. به دنبال انقلاب کپرنیکی در اندیشهی فروید حول محور خودآگاهی و ناخودآگاهی انسان، مبنای دکارتی انسانگرایی لیبرال به چالش کشیده شد. فروید با رد اصل فلسفی دکارتی مبنی بر هستی خودآگاه انسان، تمام قطعیتها دربارهی انسان را زیر سوال برد. لکان دیدگاه فروید را همپای انقلاب کپرنیکی میداند که در قرن شانزدهم، به مرکززدایی از کیهان پرداخت. کپرنیک اثبات کرد که دنیا آن طوری که صاحبان قدرت و دانشمندان و کشیشان ملازم آنها میپندارند، زمینمحور نیست. بنابراین خدامحور هم نیست. به دنبال این کشف و ضرورت وجود دنیاهای متکثر دیگر، علم رنسانسی با چرخشی ایدئولوژیک به پروتستانیسم، حرکت اقتصادی و سیاسی به سوی اعضای منفرد جامعهی بورژوایی و بازار آزاد را آغاز کرد. اما انقلاب اصلی به زعم کاترین بلزی، نظریهی ناخودآگاه لکان و تفسیر وی از فروید است. تعبیر لکان از فروید است که شالودهی یک انقلاب کپرنیکی اصیل را بنیان گذاشت. «لکان آن مفهومی از انسان را که مبتنی بر نظریهی نیمه زیستشناختی غرائز است، مصرانه رد میکند و عقیده دارد که شخص (سوژه) در قلمرو نمادین ساخته میشود»(بلزی، ص ۱۷۱). بنابراین ناخودآگاه مخزن سائقههای زیستشناختی نیست، بلکه مانند ذهنیت ساختمانی است که در لحظهی ورود به قلمرو نمادین، در شکاف میان فاعل سخن یا «من» بیان و فاعل و گوینده یا «منی» که صحبت میکند، ساخته شده است. البته انقلاب کپرنیکی که لکان به اندیشهی فروید نسبت میدهد، به صورت همزمان در چندین عرصه رخ داد. آلتوسر با توجه به پیامدهای تعبیر لکان از فروید، جنبه های موازی با آن را در مارکسیسم مورد توجه قرار داد. آلتوسر معتقد است که پس از هگل و دوران روشنگری مارکس اثبات کرد که تاریخ مرکز ندارد، بلکه ساختاری دارد که جز در قالب شناخت غلط و سوءشناختهای ایدئولوژیک، مرکزی ندارد. به عقیدهی آلتوسر همانطور که فرویدیسم متداول محور را از آگاهی به غرایز منتقل کرده بود، مارکسیسم اکونومیستی نیز محور را از آگاهی انسان به اقتصاد منتقل کرده بود. بنابراین آلتوسر نیز همچون لکان در صدد بازاندیشی آراء مارکس برآمد. او مفاهیم ساختار سلطه، تعین چند جانبه و استقلال نسبی را در رابطه با محوریت اقتصاد مطرح کرد.
بازخوانی مارکس مستلزم رد تاریخباوری و اقتصادگرایی رایج بود. بنابراین از دیدگاه آلتوسر ضعف مارکسیسم اقتصادگرا این بود که بیش از اندازه بر مفهوم زیربنا تکیه کرده کرده و روبنا را زیر سیطرهی جبرگرایی کنار زده بود. به عقیدهی وی «مارکسیسم اکونومیستی در مفهوم خود از روبنا به مثابه تجلی یا نموداری از شیوهی تولید، روایت واژگونی از ماهیتگرایی هگل را حفظ کرده بود»(همان، ص ۱۷۳). آلتوسر معتقد است که در نظریهی مارکس هر دو سر تعیینکنندگی اقتصاد و استقلال نسبی روبناها ارائه شده است که از مارکسیسم نظریهی پیچیده و دارای مناسبات روبنا و زیربنا میسازد. وی شکلبندیهای اجتماعی را بر اساس سه سطح عمل انسانی، یعنی سطوح اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک تحلیل میکند. هر یک از این سطوح، استقلال نسبی و تناقضات و اثرگذاریهای خاص خود را دارند. گرچه در تحلیلهای مارکسیستی اقتصاد دست آخر تعیینکننده است، اما آلتوسر استدلال میکند که این مرحلهی آخر فرا نمیرسد و جامعه همواره در کشمش و دیالکتیک میان سطوح گوناگون راه خود را میپیماید. فرایند تمرکززدایی در هر حیطهای مراجع اقتدار را به زیر کشید. خدای قرون وسطی، کوگیتوی متعالی، غرایز، عالی جناب اقتصاد و در ادبیات مولف و به طور کلی هنرمند را کنار گذاشت.
مکاتب هنری، آثار هنری بدیع که از آنها به عنوان شاهکار و نبوغ هنرمند یاد میکنیم، وضعیت پستمدرن، رئالیسم و دیگر جریانات هنری و زیباییشناسی همگی در تعین چندجانبهای از عوامل و شرایط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تولید شدهاند. نظریهی جامعه و تعین چندجانبهی آلتوسر اهمیت بسیاری در نقادی ادبی دارد. از آن جایی که مولف و نیات فردی او در آفرینش اثر، توسط بارت و سپس فوکو و به طور کلی اصحاب پساساختارگرایی کنار گذاشته شده بود، بنابراین تحلیل چند جانبه از پیچیدگیها و ساختارهای گوناگونی که متن برآمده از آنهاست، بسیار قابل توجه و تعیینکننده است. فرتر از سیلویا پلات[۱۶۴] و آثارش مثال میآورد. آثار پلات به منزلهی محصولی از تولید ادبی، نوعی خودمختاری نسبی از موقعیت اقتصادی دارد که در آن شیوه تولید شده است. استقلال آثار پلات بر شرایط اجتماعی و فرهنگی معاصر او از جمله بر اشعار رابرت لوول، تئودور روتکه و آن سکستوس، تاثیر میگذارد. و در مقابل عوامل اجتماعی متعددی بر اشعار او تاثیر میگذارند. سیلویا پلات تحت تاثیر ایدئولوژی جنسی دههی ۱۹۵۰ که اولویت را برای زنان و دختران، ازدواج میدانست، نظام آموزشی که امکان تحصیل در یک دانشگاه عالی جهانی را برایش فراهم کرده بود، سیاست جنگ سرد، تاریخ آمریکایی مهاجرت، نظام کار برای مهاجران، توقعات فرهنگی آنان، بیمهی زندگی، صنعت نشر، انتظارات فرهنگی از کار و دستمزد آن، وظیفهی تربیت و بزرگ کردن فرزندان، دورهی روان درمانی و قانون طلاق و .. به تولید آثار خود پرداخت. از دیدگاه آلتوسر این نظامهای اجتماعی استقلال نسبی و تاریخ ویژهی خود دارند، بر دیگر نظامها به خصوص نظام اقتصادی تاثیر میگذارند، از دیگر نظامها تاثیر میپذیرند و شرط غایی همهی آنها اقتصاد است. بنابراین ایدئولوژی جنسی و نظام روابط در دههی ۱۹۵۰ آمریکا، به طور مشخص بر صنعت نشر، قانون طلاق، زندگی کودکان و مشکلات روانی تاثیرگذار بود. این ایدئولوژی جنسی، خود از تاریخ جنگ جهانی دوم تاثیر گرفته بود. جنگی که در آن بسیاری از زنان آمریکایی حضور داشتند، و ایدئولوژی خانه محور در دههی ۱۹۵۰ تا حدی واکنش به این حضور بود. بنابراین زنان خانهدار بر اساس ایدئولوژی دینی به وجود آمدند. به همین ترتیب صنعت نشر و تولید کالاهای مصرفی تحت تاثیر گرایشهای اقتصادی بود، و همهی این نظامهای اجتماعی در الگویی پیچیده از طریق اقتصاد به هم میرسیدند. اشعار سیلویا پلات، علیرغم جدالهای شخصی در زندگیش و بیماری افسردگی و تمایلات خودکشی، در کنار شرایط زیستی و اجتماعی قرار میگیرد که وضعیت خلاق هنری وی را تولید میکنند. وضعیت خلاق مجموعهی گستردهای است که نبوغ و شرایط فردی هنرمند را در کنار شرایط اجتماعی و اقتصادی قرار میدهد. به این ترتیب از دیدگاه آلتوسری، محصول ادبی که تولید میشد در نهایت نه کار یک فرد خلاق و نابغه بود( بر اساس سنت بورژوایی هنر)، و نه صرفاَ محصول اقتصاد (آن گونه که در نقادی مارکسیستی مطرح میشود). این محصول، نتیجهی تولید پیچیدهای است که آلتوسر نامش را تلاقی میگذارد. هنر عرصهی این تلاقیها ست.
بیگانهسازی فرمالیسم، فاصلهگذاری برشت و تناقضات ایدئولوژیک آلتوسر، بیانگر فاصلهی هنر از ایدئولوژی هنرمند و مخاطباند. تصور جهانی که درون ایدئولوژی هست و جهانی که میتواند بیرون از ایدئولوژی وجود داشته باشد، دغدغهی هنر و زیبایی شناسی و نفد ماتریالیستی است. سرمایه داری و متعاقب آن نگرش بورژوا به خوبی توانسته است درون مناسبات خویش افراد را به روند خود عادت دهند، به گونهای که برای افراد تصور جهان و روندی دیگر غیر ممکن باشد. فرمالیستهای روسی با نظریهی بیگانهسازی در هنر به شکستن عادتوارهها و نظم ایدئولوژیک جهان سرمایه داری پرداختند. برشت در تئاتر با تکنیک فاصلهگذاری، تئاتر را به محملی برای تغییر تبدیل کرد. نظریهی ایدئولوژی آلتوسری در نقد هنری، متن را به عنوان محملی از تضادهای طبقاتی و جنسیتی و… زیر تیغ استنطاق برد. متن، تئاتر، فیلم، نقاشی و سایر انواع هنری میتوانند در رخداد و موقعیت هنری خود، گرهها و سکوتها و تضادهایی را آشکار کنند که در خدمت تثبیت نظم موجودند.
هر سه مقالهی آلتوسر در رابطه با هنر، به تناقضاتی میپردازد که در لایه های پنهان متن مستقرند. تحلیل آلتوسر، خود از نحوهی خوانشی که او از آثار مارکس پیش میکشد، ناشی میشود. او در خوانش مارکس قائل به نوعی خواندن است که سکوت و نگفتههای متن را کنکاش میکند. این نحوهی خواندن، نوعی هرمنوتیک و تفسیر است که توسط آلتوسریها به هرمنوتیک شک معروف شد. هرمنوتیک شک، تفسیری ماتریالیستی است که به دنبال یافتن معنا برای خلاءهای ایدئولوژیک نیست، بلکه کنکاشی عارضهشناسانه در متن هنری است که علائم و نشانه های تناقض و بیماری متن را مییابد. در تحلیل آراء و عقاید آلتوسر همواره باید در نظر داشته باشیم که تفکر او در رابطه با اقتصاد، سیاست، هنر، ادبیات و فرهنگ با روانکاوی درآمیخته است. او در اعترافنامهی آینده مدتها خواهد ماند، نظریهی خود را نظریهای انتزاعی میداند که میان خیال و واقعیت در نوسان است. چنانچه گفته شد آلتوسر در تبیین روبنا و زیربنا، برای مقابله با اقتصادگرایی استالینیستی از تعین چند جانبه که مقولهای روانکاوانه است، استفاده کرد. در این درهمآمیزی روانکاوی و مارکسیسم آلتوسری، او به تمامی عوامل اجازهی دخالت میدهد و استقلال نسبی روبنا را مطرح میکند. هنر با استقلال نسبی که از عامل اقتصاد میگیرد، میتواند در رابطه با ایدئولوژی قرار گیرد. در واقع هنر به عنوان یک میانجی و واسطه بین علم و ایدئولوژی در نوسان است. فانتزی و خیال هنری در حکم ناخودآگاهی است که در روان تحلیلگری، بیمار با بازگشت به آن، ریشه های بیماری خود باز مییابد. انواع فرمها و مکتبهای هنری، عرصهی جدال میان خیال و واقعیت اند و این همان جدال میان امر خیالی و امر واقع است که لکان به آن اشاره کرده است. می توانیم بگوییم که از دیدگاه آلتوسر، هنر عرصهی ستیز میان علم به عنوان امر واقعی و ایدئولوژی به عنوان امر خیالی است. هنر به عنوان یک فاصله نشانگر این چالش است. هنر نمیتواند این تعارضات و تضادها را بشناسد و حل کند، چرا که شناخت رسالت علم است. علم به منزلهی یک متن بدون سوژهی سخنگو از ایدئولوژی جداست، اما هنر از ایدئولوژی جدا نیست، بلکه با آن فاصله گرفته است. هنر همواره درون گفتمان ایدئولوژی است. درون آن به وجود آمده است، ساختار آن را به خود گرفته است، در آن بالیده، شسته و رفته شده است و در برابر مخاطب خود قرار گرفته است.
مقالهی نامهای دربارهی هنر، مقولهی هنر را به صورت کلی در رابطه با ایدئولوژی به عنوان فرمی جدا و مستقل تحلیل کرده است. در دو مقالهی دیگر، آلتوسر برشت و برتولاتزی و تئاتر میلان ما و نقاشیهای کرمونینی را به عنوان نمونه های هنری که میتوانند از ایدئولوژی فاصله بگیرند و نشانگر تناقضات آن باشند، تفسیر میکند؛ و هر سه هنر را همانند افکار مارکس در راستای مبارزهی طبقاتی و علیه نظام حاکم میداند. با استناد به این سه مقاله و دیگر نوشته های آلتوسر، می توانیم به دو نوع تحلیل آلتوسری در عرصهی هنر و نقد هنری قائل شویم. نوع اول تحلیل با استناد به مقالهی ایدئولوژی و دستگاه های ایدئولوژیک دولت شکل میگیرد. آلتوسر در این مقاله به تولید و بازتولید سوژه و ایدئولوژی به صورت توامان، اشاره میکند. ایدئولوژی افراد را به مثابه سوژه استیضاح میکند. به مثابه سوژههای تابع و منقادی که به تابعیت ایدئولوژی گردن مینهند. ایدئولوژی که توسط نظم حاکم سازمان داده شده است این کار را با بهره گرفتن از زبان و از دیدگاه لکانی با بهره گرفتن از ناخودآگاه انجام میدهدو به این منوال که این تابعیت قبل از به دنیا آمدن اشخاص حقیقی در قالب نظام حقوقی پذیرفته شده است. آلتوسر تمام ساحتهای زندگی اجتماعی و فردی را آغشته به ایدئولوژی میداند و معتقد است که هیچ چیزی خارج از ایدئولوژی وجود ندارد و ما گریزی از ایدئولوژی نداریم. در تبیین سوژهی ایدئولوژیک، آلتوسر تمام فرایند تفکر و هستی را خطابی میداند که مخاطبی ناگزیر دارد. مخاطب چارهای جز مخاطب شدن و در معرض ایدئولوژی بودن ندارد. فرداز همان کودکی مخاطب به دنیا میآید. او همواره سوژهی خانواده، رسانه، مدرسه، نهادهای مذهبی و سیاسی و ارتباطات درون ایدئولوژیک است. این فرایند از دیدگاه آلتوسر به گونهایی است که خوانندهی کتاب خویش را سوژهی خود میداند و معتقد است که شخص در حین خواندن این جملات و سطور یک سوژه است. منتقدان پس از آلتوسر با استناد به این تفکر آلتوسر نظریهی ابزار و آپارتوس[۱۶۵] را ارائه کردند. در این دیدگاه هنر و ادبیات به منزلهی دستگاهی ایدئولوژیکی در نظر گرفته میشود که همواره سوژههای خود را خطاب میکنند. افراد همواره در معرض ایدئولوژی و مخاطب روایتهای تخیلی و واقعی آن هستند. هنر حتی در قالب اعتراض آمیز و ناقض ایدئولوژی حاکم، باز دستگاهی ایدئولوژیکی است. چرا که بر اساس تمایزی که سوسور میان لانگ و پارول قائل شده است، شخص در گفتار خود از پذیرفتن پارهای از ایدئولوژی پرهیز میکند، اما کلیت آن را پذیرفته است. در هنر نیز به همین منوال است. هنرمند و مخاطب، کلیت ایدئولوژی خطاب و مخاطب شدن را پذیرفته اند. آنها در زبان و نگاه به دنیا آمدهاند. ایدئولوژی در قالب زبان و نگاه، دستگاه سلطهای را بر ساخته است که تمام ذهنیت شخص را که راسیونالیسم ادعای آزادی آن را دارد، تحت سلطه و کنترل خود میگیرد.
تحلیل دیگر، نوع خاصی از هنر را مد نظر قرار میدهد که بیشترین محمل تناقضات ایدئولوژیکاند. در این نوع تحلیل، شاهکارهای هنری و ادبی که محصول نیات فردی و خلاقیت بی بدیل هنرمنداند، محصول تناقضات ایدئولوژیک قلمداد میشوند.هنر دیگر دارای آن قداست منحصر به فرد که حاصل خلاقیت هنرمند در خلوت خویش است، نیست، بلکه محصول پیچیدهای از تضادها و تعارضات اجتماعی و اقتصادی و ایدئولوژیک است. اثر در تعینچند جانبه توسط عوامل مختلفی تولید میشود. در واقع هنر این روابط پیچیده را به تصویر میکشد.
پذیرش و شناسایی و بازشناسی که ایدئولوژی و سوژه تولید میکنند، و ایدئولوژی از طریق آن عمل میکند، پذیرش و شناسایی است که هنر به راحتی بازآفرینیاش میکند. ایدئولوژی به این دلیل که ساختار ایستا و راکدی نیست و خود را طبیعی و مسلم نشان میدهد و در عین حال از رویه های گوناگونی تشکیل شده است، تناقضآمیز و ناهمگون است. این ناهمگونی در هنر خود را بروز میدهد. تولید هنری مواد خامی را که از جامعه میگیرد به مصرف میرساند تا محصولی را که حاصل تناقضها و تضادهای همان جامعه است به مخاطب عرضه کند. فیلمهای واقعگرای هالیوودی، ادبیات واقعگرای کلاسیک، «من» اشعار رمانتیک، چهرهی انسان در نقاشیهای سوبژکتیو رنسانس و روایتهای اومانیسمی که درون این نقاشیهاست، نشانگر سوژه و فاعل سخنگو و ایدئولوژیک هستند. به اعتقاد آلتوسر ایدئولوژی گرایش به پنهان کردن روند تولید خود دارد. نظام توزیع به شکلی که در سرمایه داری تکوین یافته، مبتنی بر پنهانکردن فرایند تولید است. کالاها در ویترین فروشگاه ها، کاتولوگها یا مجلات تبلیغاتی به نمایش گذاشته میشوند. تبلیغات سرمایه داری با بهره گرفتن از ایدئولوژی وانمود رسانه، کالاها را طوری نشان میدهد که شرایطی که در آن کالاها مصرف خواهند شد، به نمایش گذاشته میشود. کالا به صورت تمام شده در میان کالای دیگر به نمایش گذاشته میشود، نه در بافت کارخانههایی که در آن تولید شده اند. فضاهای صنعتی و تولیدی خارج از شهرها و دور از مراکز خرید واقع شدهاند. فرایند تبلیغ هیچ رد و نشانی از کارگرانی که با تسمهها و نقالهها مشغول کارند، نشان نمیدهد. فرایند کار که جزئی از تولید است پنهان نگه داشته میشود، و فرایند تولید نیز نادیده گرفته میشود و یا در هالهای از رمز و راز پیچیده میشود. این پنهان کردن در ادبیات و هنرها نیز صورت میپذیرد. از دیدگاه نقد ایدئولوژیک بورژوایی، متن نه یک ساختمان و نه نتیجهی یک فرایند کار و تولید، بلکه یا بازتاب دنیای طبیعی است و یا بیان خود انگیختهی ذهنیت مولف. بنابراین ایدئولوژی متن، شرایط تولید و عوامل ایدئولوژیک را در متن و اثر هنری پنهان میکند تا اثر را به صورت طبیعی نتیجهی نبوغ یک هنرمند که توانسته است مسائل اطرافش را به تصویر بکشد، نشان دهد. اما وظیفهی نقد اصیل است که بتواند این تناقضات و تضادهای طبقاتی را از درون متن بیرون کشد، تحلیل کند و به همدستی ایدئولوژی و نیت مولف – هنرمند اعتراف کند. نقد اصیل از دیدگاه آلتوسر، همان نقدی است که وی از تئاتر میلان ما ارائه داد. وی تناقضات ایدئولوژیک میلان ما را در ساختار نمایش نشان میدهد و نمونهی هنر واقعی را هنری میداند که بتواند این تناقضات را به تصویر کشد. تلویزیون و سینما همواره مقادیر بسیار زیادی از انبوه فیلمها را در قالب کمدی و تراژدی به ما عرضه میکنند که در آنها تضادهای طبقاتی و جنسیتی در لایه های روایتی فیلم، گم میشوند. در این فیلمها ما همواره نظارهگر رویارویی دو طبقهی مرفه و تهیدست در ژانرهای طنز و تراژدی هستیم. تضاد طبقاتی این فیلمها در مفاهیم ایدئولوژیکی چون عشق، شرافت و تکنیکهای روایتی چون کش و قوسهای فیلم، حادثههای بیوقفه و در نهایت در نتیجهگیریهای عجولانه، پنهان میشوند. ایدئولوژی در وهلهی آخر برای داستان نتیجه میگیرد و مشکلات طبقهی تهیدست به مرور حل میشوند. این در حالی است که هرگز در طبقهی تهیدست امکان تحرک و جابهجایی و بهبود وجود ندارد. ژانرها نخستین جایی هستند که می شود طرز کار ایدئولوژی را در آن مشاهده کرد. حیطهی دیگر برای مشاهدهی ایدئولوژی، بازنمایی است. بازنمایی طبقه، نژاد، جنسیت و سن و.. که محملی برای دیدن تضادهایی است که تاریخ و اجتماع در روایتها قرار داده است. انواع ژانرهایی چون ملودرام، تراژدی، واقعگرا، کمدی و طنز و سریالهای ادامهدار تلویزیون، نقشهای ویژهای برای بازتولید سرمایه داری دارند. ژانرها در پایان روایت پس از فراز و فرود بسیار و اوج و حضیض داستان، با گرهگشایی مواجه هستند که غایت تاویلی ژانرها را نشان میدهد. از این رو ژانرها پاسخهای بسیار سادهای به به مسائل پیچیدهی ایدئولوژی میدهند، این پاسخها، همان پاسخی است که ایدئولوژی میخواهد. ژانر معنایی تولید میکند که ایدئولوژی برای حفظ وضع موجود میخواهد. بنابراین واقعیات اجتماعی در بستاری از روایت نظم/ آشفتگی/ بازیابی نظم به ما عرضه میشود. اما واقعیت چنین نیست. واقعیتهای اجتماعی راهحلهای آسان در آستین ندارند و زندگی بر خلاف آن چه ژانر مینمایاند و میخواهد به ما بباوراند، نظم و آشفتگی و در انتها گرهگشایی با نظم بازیافته نیست. اما به دلیل طبیعت بیخلل فیلم و رمان واقعگرا، بیننده و خواننده به «راحتی در درون روایت دوخته میشوند، فرایند شناخت و پذیرش پیش میرود و کارکرد ایدئولوژیک داستان و فیلم چنین میخواهد»(هیوارد، ص ۱۴). از آن جایی که ایدئولوژی در ذات خود متناقض است، بعضی از فیلم ها و داستانها و به طور کلی آثار هنری، ناخواسته گسستهایی را در مناسباتشان با ایدئولوژی به نمایش میگذارند. «این همان چیزی است که کوهن آن را غیابهای ساختاردهنده مینامد»(همان). آن چه که توسط ایدئولوژی واپس زده و رانده است، همانند ضمیر ناخودآگاه فرویدی که در تپقهای کلامی، لغزش کلامی و رویاها به آگاهی بازمیگردند، در هنر نیز غیاب خود را به یکباره در ساختار هنر به نمایش میگذارد. تحلیل فیلم زندگی نگارهی تاریخی لینکن جوان اثر جان فورد در سال ۱۹۳۹ نمونهای از این گسست را پیش میکشد.این فیلم یک زندگی نگارهی سیاسی از آبراهام لینکن رئیس جمهور آمریکا در زمان جنگ جهانی دوم است. تاریخ و سیاستورزی غیابهای ساختار دهندهی فیلم را تشکیل میدهند. «پرداخت کارگردان از متنی یگانه باعث ایجاد شکافهایی در متن شده که نمایانگر فرار از ایدئولوژی است»(هیل، ص ۲۱۶). تصویر لینکن برای فراتاریخی شدن، آکنده از ویژگیهای جهان شمول میشود. دلیل دیگر برای این غیابها و شکافها، دلیل سیاسی و تاریخی است که فیلم در آن به نمایش گذاشته شد. در جنگ آلمان علیه اروپا، امریکا سیاست انزواگرایانهای را پیش کشیده بود. در زمان جنگ، امریکا از تاریخ جدا مانده بود و فیلم چون نمیتوانست تاریخ و واقعیت زمان لینکن را به نمایش بگذارد، بنابراین از صحبت دربارهی الغای بردهداری امنتناع میکند. (نک: هیوارد، ص ۱۵).
هنر، ضد و نقیض ایدئولوژیک را که بر حسب شرایط سیاسی و اجتماعی و تاریخی به وجود آمده است و همچنین تناقضات شخصیتی که حاصل اگوی فردی هنرمند است را در خود پنهان میکند، چون ایدئولوژی از آن چنین میخواهد. بنابراین بر عهدهی نقد است که با کند و کاو در لایه های هنر، در تناقضات عنوانی و بافت و ساختار آن، ایدئولوژی و بازنماییهای غلط را آشکار کند. برای تحلیل نهایی از تناقضات ایدئولوژیک در هنر، از تحلیل تابلوی سقوط ایکاروس در مقالهی به سوی سرزمین ماتریالیسم تاریخی، نوشتهی امین قضایی[۱۶۶] در نشریهی آرت کالت باید یاد کرد که به خوبی توانسته است تناقض نهفته در این اثر را نشان دهد. سقوط ایکاروس عنوان تابلویی است که پیتر بروگل[۱۶۷] نقاش فلاندری به تصویر کشیده است. در این اثر ایکاروس (که یکی از اسطورههای یونان باستان و نماد حقیقت و تفکر است، در مواجه با خورشید پرهایش میسوزد و سقوط میکند) فقط در گوشهای از تابلو در حال دست و پا زدن در آب و غرق شدن نشان داده شده است. در واقع ایکاروس در تابلو به زحمت دیده میشود. «اما تابلو از این هم مضحکتر است، خورشید در حال غروب است، پس ایکاروس به سوی کدام خورشید سقوط کرده است؟ خورشیدی که بالهای او را سوزانده است خود در حال غروب است»(قضایی،ص ۲۵). در واقع عنوان این اثر، بزرگترین تناقض ایدئولوژیکی است که در رابطه با خود اثر دیده میشود؛ و راه را برای آشکار شدن تناقضات دیگر باز میکند. تابلو منظرهای روستایی است که در آن علیرغم عنوانش، هیچ اثری از سقوط و بال سوخته و ایکاروسی که در مواجهه با خورشید قرار گرفته است، نیست. بلکه ما منظرهای را میبینیم که در آن روستاییان مشغول کار و فعالیتاند و فقط در گوشهای یک دست و پای ایکاروس را میبینیم که در حال دست و پا زدن و غرق شدن است.
شخصیتهای اصلی تابلوی بروگل، نه ایکاروس، نه روشنفکر، نه متفکر انتزاعی که در اندیشهاش به سوی حقیقت پرواز کرده است، و نه هگلی که به قول باتای با اندیشه های عمودیاش ستونهای کاخ فلسفیاش را بنا کرده است، بلکه سه شخصیت عادی است. یک کشاورز در جلوی تابلو، یک چوپان کمی عقبتر و یک ماهیگیر در پشت آنها. یعنی طبقهی فرودست. اندیشه های انتزاعی ایدهآلیسم آلمانی هم نیز در همین سرزمین سقوط کرد: سرزمین ماتریالیسم تاریخی(همان).
بروگل نقاشی است که علیرغم این که در دورهی رنسانس نقاشی میکرد، اما برای اولین بار انسانهایی را نقاشی کرد که متعالی نیستند. او توده های دهقانی و کشاورزان و مردمان ساده دل روستایی را به تصویر میکشید. ایکاروس در ادبیات و هنر اومانیسم، نمادی از حقیقت و تفکر انتزاعی است. و عنوان سقوط ایکاروس در نقاشی از دهقانانی که هیچ ارتباطی به منطق انتزاعی ندارند، و فقط تودهای تولید کنندهاند، نمایانگر تناقض ایدئولوژیکی است که ایدئولوژی خردسالار و حقیقت محور رنسانس در این اثر جای داده است. بروگل با ترسیم یک رخداد اسطورهای در بطن منظرهای واقعی موقعیت ایدئولوژیکی اسطوره و اندیشه های استعلایی را نشان میدهد. خورشید غروب میکند و ایکاروس هم سقوط میکند. این سرنوشت هر تفکر انتزاعی و روشنفکری است. آنها نمیتوانند از وضعیت مادی و تاریخی خود فراتر بروند؛ واقعیت با عقلانیت مبتنی بر تولید تغییر میکند. زیرا تنها چیزی است که تولید میکند. تغییر واقعی همان کاری است که کشاورز منظرهی بروگل میکند. منظرهی واقعی کار و سقوط ایکاروس، همان داستان عقلانیت واقعی مبارزه و سقوط روایی ایدئولوژیها و دروغهاست. در واقع رابطه هنر و ایدئولوژی در تابلوی بروگل، رابطه انتقادی است که با عنوان اسطورهای نشان داده میشود که هیچ ارتباطی به زندگی واقعی انسانهای تولیدکننده ندارد. به طور کلی رابطه هنر با ایدئولوژی، بر خلاف دیدگاه های اکونومیستی که آن را محصول جبری اقتصاد میدانند، رابطهای سیاسی است. توجه آلتوسر به فعالیت سیاسی در نظریه موجب جهتگیری انتقادی وی در رابطه با هنر میشود. هنر با فاصله گرفتن از کارکردهای ایدئولوژیک، امر سیاسی میشود؛ از این رو که هنر همواره میتواند بیانگر ضد و نقیضهایی باشد که ایدئولوژی به ما میگوید.
۱۰-۲ آلتوسر گرایی در نقد و زیبایی شناسی
علیرغم اینکه آلتوسر در سایهی بحرانهای فکری و روحی و سرگردانی معرفتی، بیمار روانی معرفی شد؛ و در تبیین سوژه، خود را به عنوان «ناسوژه» به دنیای تحلیلهای روانکاوانه سپرد، نباید نام نیک او را در سایهی این بحرانها و مشکلات روحی فراموش کنیم. آلتوسر آثار و نظریههای ارزشمندی به دنیای فلسفه و نظریه و مطالعات فرهنگی و هنری عرضه کرد. «او نقش مهمی در نوسازی فهم ما از مارکسیسم داشته است. مهم نیست که او را ساختارگرا، نئواستالینیست، ضداومانیست و حتی فیلسوف زنکش بنامند، بلکه لقب (روح وقاد اروپا) برازندهی اوست» (آلتوسر، ص ۹). نظریهپردازان انتقادی معاصر برای نوشته های او اهمیت فراوان میدهند، آنان یا با احترام از او یاد میکنند، همانند ریکور در درسگفتارهایی در باب ایدئولوژی و اتوپیا و فردریک جیمسون در ناخودآگاه سیاسی، که از او به عنوان سرآغاز فصلی جدید در نظریه یاد میکنند و گروه دیگر با تقبیح و خشم از او نام میبرند. ادوارد تامپسون در فقر نظریه، نوشته های آلتوسر را مهملات غیر تاریخی مینامد. علاوه بر این دو گروه، آلتوسر در میان نسل جدید نویسندگان پساساختارگرا از اهمیت و نفوذ قابلتوجهی برخوردار است. روشنفکران فرانسوی چون دریدا، کریستوا، بارت، فوکو و دلوز بدون نقل قولهای علنی و آشکار، ایدههای او در باب سیاست، سوژه و ایدئولوژی را به کار بردند. تز آلتوسر چنان در هستهی سخت تفکر پساساختارگرایانه نفوذ کرد که تمام مقولات متشکل این حوزهی تئوریک و معرفتی را تحت حاکمیت خود قرار داد. «ژیل دلوز در گفتوگوی مشهوری با فوکو تحت عنوان روشنفکرها و قدرت، تحت تاثیر فرمول آلتوسردر باب وجه سوم سوژه، کوشید رابطه نوینی را که میان تئوری و عمل مطرح شده است در واقعهی مه ۶۸ بیابد»(همان، ص ۱۷). ژاک دریدا در مراسم تدفین آلتوسر خطابهای را ایراد کرد که تصدیقگر شهرت بحثانگیز آلتوسر بود. دریدا در این خطابه دستاورد آلتوسری را بیان میکند: «آلتوسر زندگیهای بسیاری را از سر گذراند…ماجراهای شخصی، تاریخی، فلسفی، و سیاسی بسیاری را؛ او گفتمانها، کنشها، و وجودهای بسیاری را با نیروی برانگیزنده و تابناک اندیشهی خود، با شیوهی هستیاش، سخنگویی، و آموزگاریاش، برجسته ساخته، تغییر داده، و بر آنها تاثیر گذاشته است که متباینترین و متناقضترین برداشتها نیز هرگز نتوانستهاند سرچشمهشان را بخشکانند» (پین، ص ۵۹).
مسئلهی دیگر در رابطه با آلتوسر بحرانها و ماجراهای زندگی وی است. افسردگی و جنون مقطعی و دوران بستری شدن آلتوسر در بیمارستان روانی سنت آن، و اعترافنامهی آینده مدتها خواهد ماند، که در آن تزلزل روحی و معرفتی آلتوسر نمایان شده است. وی در این کتاب اذعان میکند که هدفش نه نوشتن کتاب خاطرات، و نه خودزندگینامه است، بلکه او سعی میکند تجربیات شخصی را یادآوری کند که به او کمک کرده است که زندگیاش را شکل دهد. مارکسیسم در این اعترافنامه، «عمیقترین میل او بود که به سنگینترین بهای روانی به دست آمد، به بهای زندگی فیزیکی» (فرتر، ص ۱۶۰). و نقیضهی آلتوسر در نظام معرفتی خود در همین نوشته ها معلوم میشود. تصور او از سوژه که در پروبلماتیک علمی خود از آن گسسته بود، در این نوشته ها برگشت میخورند. او به شدت نگران زندگی شخصی خود است زمانی که میگوید: «انگیزههای شخصی و به شدت درونی، علت (شکلی بیرونی و آشکار) کنش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:12:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم