فایل شماره 5812 |
۲-حفظ ارتباط با رهبران احزاب و نیروهای اسلامی و دموکرات که به دنبال سقوط حکومت مصالحه در داخل و خارج تاجیکستان آواره شده بودند
۳-مذاکره با مقامات روسیه و سازمان ملل متحد جهت توقف جنگ و یافتن راه حل سیاسی برای منازعه
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
تاجیکستان[۷۶]
تهران در جنگ داخلی تاجیکستان منافع خود را در ثبات منطقه ای می دید ونه مسائل ایدئولوژیک خود مثل صدور انقلاب اسلامی و دفاع از جنبشهای استقلال طلبانه اسلامی به طوری که بعد از جنگ نیز روابط خود را دولت رحمان اف گسترش داد. ایران با اجرای سیاستی عاری از آثار ایدئولوژیک در قبال تاجیکستان با تاکید بر روابط دولتی وعدم حمایت از گروه های اسلامی به موفقیت زیادی دست یافت. ایران نه تنها هیچ گونه کمک نظامی به نیروهای اسلامی مخالف دولت رحمان اف نکرد، بلکه از ارائه هرگونه حمایت لفظی نیز خودداری کرد. ایران از اینکه درگیری در تاجیکستان را به عنوان یک جدال ایدئولوژیک بین طرفداران استقرار یک دولت جدید اسلامی و حکومت دوران شوروی تعریف کند امتناع ورزید. بلکه جنگ را منسوب به اختلافات منطقهای و رقبای فرقهای تاجیکستان دانست. این رویکرد باعث تنشهایی در روابط این کشور با اسلامگرایان مخالف در تاجیکستان گردید و در پارهای از نشریات ایران،انتقادهایی را برانگیخت .با این وجود،ایران ارتباط خود را با مخالفان اسلامگرا و نیز غیر مذهبی تاجیکستان حفظ کرد. این ارتباطات بعدها ایران را قادر به ایفاینقشی اساسی در پایان بخشیدن به جنگ داخلی تاجیکستان نمود. [۷۷] نتایج و برآورد:
در مسائل مربوط به جنگهای داخلی وبحرانها، اساس میانجیگری درقبال آنها حفظ چارچوبهای مدیریت بحران است. درمناقشات بین المللی باید ماهیت آن را در نظر گرفت ،ماهیت همه بحرانها ثابت نیست.و با توجه به درجه اهمیت،دیدگاه های تصمیم گیرندگان،نقش قدرت های بین المللی،تاثیر بحران در تحولات منطقه ای و موارد دیگر از مواردی است که باعث تفاوت میان بحران ها شده است.از آنجا که درآسیای مرکزی اقوام به صورت ترکیبی در یکدیگر آمیخته شدند و فرایند دولت -ملت سازی مانند اکثر کشورهای جهان سوم ناقص شکل گرفته ، با کوچکترین اختلاف ، به مناقشه بزرگی تبدیل می شود، که این شرایط را برای کشورهایی سعی بر حل این مناقشات دارند سخت می کند.به علاوه به دلیل سیاستهای تفرقه افکنانه روسیه تزاری و حکومت کمونیسم ها مبنی بر فشار بر اقوام برای مهاجرت به کشورهای دیگر و فرستادن قوم دیگر به آن قلمرو، پاکسازی قومی و ایجاد مرزهای مصنوعی دراین کشورها مناقشات افزایش داده و شرایط برای حل بحرانها را سختتر می کند.
بعد نظری تصورات و نقش رهبران نیز در رفتار کشورها موثر واقع شده است. بنابراین از آنجا که این بحران در دوره زمانی دولت سازندگی اتفاق افتاد.رویکرد آقای هاشمی رفسنجانی مبتنی بر تنش زدایی، رفع انزواگرایی،بهبود روابط اقتصادی و سیاسی با همسایگان بود.در نتیجه ایران سعی می کرد، در این بحران و بحران قره باغ ،سیاستی مبتنی بر اعتماد سازی و رفع دیدگاه های ایدئولوژیک و همکاری با کشورها و نهادهای بین المللی را در جهت حل بحرانها در پیش گرفت.
با توجه به این موارد سیاست خارجی ایران در قبال بحران تاجیکستان با توجه به تجربه بدست آورده از میانجیگری در بحران افغانستان و قره باغ، فعالانه و موفقیت آمیز بوده است. دلیل آن نیز.برگزاری ۶دور مذاکره در میان دولت و اتحادیه مخالفین تاجیک ویک دور مذاکره در سطح سران که طی آن بیش از ده سند مهم امضا شد ناشی از همین دیدگاه است که ایران در قبال این بحران واقع گرایانه عمل کرد که همین اقدامات مورد تقدیر سازمان ملل و روسیه قرار گرفت. ولی از طرفی با وجود تلاشهای ایران ، تجربه نشان داد که ایران از ساز کار و ابزار های لازم برای مدیریت بحران برخورد دار نبوده، در نتیحه ایران سعی کرد اقدامات صلح حویانه خود را در راستای ساختارهای چند جانبه وبا همراهی سازمان ملل و سایر بازیگران منطقه مثل روسیه و ازبکستان انجام دهد.
به علاوه حمهوری اسلامی ایران در قبال میانجیگری صلح در تاجیکستان یکسری دست آوردهایی بدست آورد که شامل موارد زیر است
۱-میانجیگری توانست وجهه و اعتبار ایران را در سطح منطقه ای و جهانی افزایش داد.۲-میانجیگری باعث شد ایران مورد توجه کشورها و سازمانهای بین المللی قرار گرفت۳-باعث عدم گسترش بحران به کشورهای همسایه شد۴-باعث تحکیم روابط با کشورهای آسیای مرکزی گردید۴-نفوذ ایران را در طرفین درگیر افزایش داد۵-تبلیغات منفی دشمن مبنی بر انزوای ایران را خنثی کرد.[۷۸]
سیاست خارجه ایران در قبال این بحران ضعفهایی نیز داشت که شامل موارد زیر است:
۱-فقدان استراتژی سیاست خارجی جامع که در قالب آن سیاست خارجی ما درتاجیکستان برآن اساس طی شود. برای مثال سیاست خارجه ایران در این جنگ داخلی گاهی جنبه های آرمانی و ارزشی توجه به گروه ها) توجه می شد و گاهی اصول واقع گرایی( ارتباط با دولت)
۲-بی توجهی به ابزارهای اقتصادی برای پیشبرد اصول میانجیگری در ارتباط با این بحران.
۳-کمبود اطلاعات لازم از فرهنگ ومبانی سیاسی حاکم در دولت رحمان اف
۴- اقدامات افراطی برخی گزوهها و مقامات سیاسی در برخورد باجنگ داخلی تاجیکستان.برای مثال برخی اعلام می کردند که ایران بایستی به طور کل ارتباطش را با دولت رحمان اف قطع کند
در کل به نظر می رسد سیاست جمهوری اسلامی ایران در آن مقطع به دلیل شرایط بعد از جنگ تحمیلی و نیاز به کسب اعتبار بین المللی وجهت رفع انزواگرایی در منطقه، با تاکید موقعیت آسیای مرکزی که در دولت سازندگی برآن تاکید می شد، سعی شد در قبال جنگ داخلی تاجیکستان، فارغ از سیاست های ایدئولوژیک، در راستای واقع گرایی، گفتمان ژئوپلیتیک و اهداف ملی صورت گیرد. به نظر می رسد حتی که این سیاست حتی در تقابل با اصل ۱۵۳ قانون اساسی ایران مبنی بر حمایت از جنبشهای آزادی خواهانه و اسلامی تاکید شده بود،قرار گرفت.
فصل چهارم :
سیاست خارجی ج.ا. ایران نسبت به بحران قره باغ
۴-۱- اهمیت قفقاز :
منطقه قفقاز به دلیل شرایط خاص جغرافیای سیاسی و ژئوپولیتیک، مسائل سیاسی ، نظامی از نقاط بحران خیز و در عین حال مهم جهان محسوب می شود و موضوع امنیت در این منطقه برای کشورهای پیرامونی قدرتهای بزرگ حائز اهمیت فراوان است.
وزن استراتژیک منطقه ای مبتنی بر چن عامل است.۱-بی ثباتی منطقه ای که باعث شده قفقاز مستعد منازعات و درگیریها باشد.۲-رادیکالیسم مذهبی و قومی که نقطه برخورد تمدنهای اسلامی و مسیحی و میدان فعالیت عناصر افراطی گردیده است.[۷۹] ۳- منابع نفت و گاز و موقعیت استراتژیک سبب حضور قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای در این کشورها گردیده است.
قفقاز از دیرباز به خصوص از زمان تشکیل حکومت صفویه تا حال به عنوان بخش غیر قابل تفکیک محیط امنیتی ایران بوده است.تجاوزات روسها به این منطقه که منجر به قراردادهای گلستان و ترکمنچای شد ؛ نتیجه آن ازبین رفتن تمامیت ارضی ایران و از دست رفتن بخش شمالی ایران که شامل قفقاز امروز است.با فروپاشی شوروی که باعث استقلال سه دولت ارمنستان، آذربایجان و گرجستان در قفقاز جنوبی گردید و مسایل ناشی از استقلال آنها مثل بحرانهای قره باغ، گرجستان و… و سرایت این بحران ها به مرزهای ایران و حضور آمریکا و اسرائیل در مرزهای شمالی ایران ، بر اهمیت این منطقه برای ایران را افزوده است. از طرفی همجواری ایران با این منطقه ، منافع ملی و امنیتی ایران را به طور اجتناب ناپذیری از تحولات امنیتی قفقاز متاثر می سازد. در نتیجه ایفای نقشی موثر درچنین ساختاری ،نیازمند قدرت،برنامه و استراتژی بلند مدت در سطح منطقه ای است.
۴-۲- مقدمه:
درفوریه سال ۱۹۸۸تا مارس ۱۹۹۴ جنگی در منطقه قره باغ اتفاق افتاد که منجر به کشته ، زخمی و آوارگی هزاران نفر از اهالی قره باغ کوهستانی (ارمنی وآذری) گردید.این منطقه که طور رسمی به صورت منطقه خودمختار در ترکیب جمهوری آذربایجان قرار دارد، ولی به دلیل وجود اکثریت قومی ارمنی(حدود۸۰%) مورد پذیرش اهالی ارمنی قره باغ و جمهوری ارمنستان واقع نشد. اکثریت آنها با توجه «حق تعیین سرنوشت ملتها» که هم در قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی بود و هم از اصول مهم حقوق بین الملل، خواهان این بودند که این منطقه به صورت مستقل در آید و یا به ارمنستان الحاق شود.این دیدگاه با مخالفت رهبران شوروی و آذربایجان همراه بود.حکومت مرکزی( مسکو) از طرفی مخالف یکپارچگی این مناطق و خواهان درگیری اقوام تابعه بود ،واز طرف دیگر مخالف هرگونه بی ثباتی منطقه ای بود. در نتیجه سعی می کرد به نوعی بین طرفهای آذری و ارمنی میانجی شود و توازن برقرار کند
با فروپاشی شوروی اقدامات خشونت آمیز شدت گرفت و به اشغال منطقه قره باغ و منطقه حائل بین ارمنستان و قره باغ که همگی در قلمرو آذربایجان بود، توسط ارامنه گردید. که در نهایت با اقدامات میاجیگرایانه سازمانها کشورهای منطقه و فرا منطقه ای مثل سازمان امنیت و وهمکاری اروپا و آمریکا منجر به آتش بس ناقصی در ۱۹۹۴ گردید ، که هیچ کدام از طرفین حاضر به پذیرش شروط مندرج در این طرح آتش بس نیستند. تاکنون به چهار قطعنامه صادر شده توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد در مورد آزادی اراضی اشغالی آذربایجان از سوی ارمنستان نیز عمل نشده و تلاشهای دیپلماتیک گروه مینسک که از سوی سازمان امنیت وهمکاری اروپا مامور حل این مناقشه شده است، ظرف قریب دو دهه اخیر به نتیجه ای نینجامیده است این بحران که از اوایل دهه ۹۰ بین دو قوم و دو کشور آذربایجان و ارمنستان اتفاق افتاد،علاوه بر تاثیر گذاری بر تحولات داخلی دو کشور درگیر( تغییر دولتها و رئیس جمهورهای دو طرف)، موجب شکل گیری مناسبات جدید منطقه ای و فرا منطقه ای( قطب بندی کشورهای منطقه ای) نیز گردیده ، که این نشان از اهمیت این منطقه و تاثیری که بر کشورهای منطقه از جمله ایران می گذارد ، دارد . به دلیل نزدیکی وهمسایگی جغرافیایی ایران با این منطقه تاثیری که بر امنیت و تمامیت ارضی ایران می گذارد و اشتراکات قومی و مذهبی که ایران با آذری ها دارد و همچنین وجود اقلیت ارامنه ای که در ایران وجود دارد وتاثیر لابی ارامنه که می تواند در سطح جهانی برای ایجاد کند، به نظر می رسد ایران نمی توانست نسبت محیط پیرامونی خود در این بحران بی تفاوت باشد. در این فصل سعی می شود که ابتدا به بررسی جامع این بحران و مواضع سازمان ها و قدرتهای دیگر و سپس به اقدامات، مواضع و سیاست های جمهوری اسلامی ایران در قبال بحران ناگورنو-قره باغ پرداخته شود
۱- تاریخچه بحران:
بحران قره باغ مانند دیگر بحران های قفقاز ریشه در تاریخ بیش صد ساله به ویژه بعد از روی کار آمدن بلشویک ها بر می گردد. جنگهای بین ایران و روسیه و عثمانیها با روسیه سبب شد ،ارامنه بسیاری از ایران و ترکیه به قفقاز مهاجرت کردند و از آن زمان به تدریج در اراضی خاننشینهای مسلمان قفقاز جنوبی ساکن شدند .از طرفی روسیه سعی داشت در جنوب با اسکان ارامنه و گسترش پیروان مسیحی و در شمال با کوچ قزاقان و دیگر روسها بر قفقاز سیطره داشته باشد. [۸۰] روسها پس از تصرف تغییرات زیادی در منطقه اجرا کردند و برای نفوذ بهتر در این منطقه عناصر مسیحی را در بین مسلمانان جای دادند . به طوری که طی ۲ سال ۵۰ هزار نفر ارمنی در خاک قره باغ اسکان داده شدند.[۸۱] با فروپاشی روسیه تزاری وکه با شکل گیری جمهوری های دمکراتیک قفقاز (۱۹۱۸-۱۹۲۰)،همراه بود، با حمله عثمانی ها به منطقه و محاصره قره باغ ،توافق نامه ای بین ارمنستان و آذربایجان مبنی بر خودمختاری قره باغ امضا رسید. ولی این توافق نامه مورد قبول هیچ کدام از طرفین قرار نگرفت و منجر به درگیری شد . در اوایل دهه ۲۰ جنگی بین اهالی قره باغ (باکمک ارمنستان) با آذربایجان درگرفت که سرانجام منجر به ورود ارتش سرخ به منطقه شد، که در نهایت در سال۱۹۲۱ از طرف مسکو قره باغ و نخجوان رسما جز قلمرو آذربایجان و در ۱۹۲۳ قره باغ را به عنوان ولایت خودمختار قلمداد شد .[۸۲] در واقع ،تصمیم الحاق قره باغ به جمهوری آذربایجان شوروی در سال ۱۹۲۱ توسط دفتر سیاسی حزب کمونیست روسیه در قفقاز ، بدون رای گیری میان اعضاء دفتر و تحت فشار استالین که کمیسر خلق های شوروی بود ، اتخاذ شد و از مردمان قره باغ هیچ نظر سنجی صورت نگرفت.[۸۳] از آنجا که مرزهای جمهوری های شوروی سابق مرزهای بین المللی نبودند و معاهده بین المللی امضا نشده بود، در نتیجه تعیین حدود جمهوری ها بر اساس تقسیمات اداری شوروی ودر جهت برآوردن برنامه های مناطق ۱۸ گانه اقتصادی که قفقاز جز آنها بود، شکل گرفت.[۸۴] این مساله برای سازمانها و کشورها از لحاظ حقوقی برای تعیین حاکمیت هریک از طرفین مشکل ایجاد می کرد. در سال ۱۹۵۷ به دلیل افزایش صلاحیت جمهوریها در زمینه اجرایی و قانون گزاری و افزایش اختیارات شورای وزیران باعث تشدید احساسات ملی در مناطق به ویژه قره باغ شد. اهالی قره باغ بر بر تداوم اعمال سیاست تبعیض و تجاوز آذربایجانی ها علیه ارامنه اعتراض کردند. در این شکوائیه از خروشچف خواسته شده بود تصمیمی جهت الحاق منطقه قره باغ به جمهوری ارمنستان گیرد .[۸۵] در اواخر دهه ۷۰م در راستای الحاق قره باغ به ارمنستان؛آنها دست به سیاستی زدند مبنی بر تغییرترکیب جمعیتی آنجا(از اکثریتی آذری به اکثریتی ارمنی) بود ودر اجرای آن مهاجرت ارامنه به سوی قره باغ آغاز شد و ایجاد با ارعاب آذریهای قره باغ، آنها را مجبور به مهاجرت آذربایجان کردند.[۸۶]
در سال ۱۹۸۸که با روی کار آمدن گورباچوف وسیاست های «پروستریکا» و «گلاسنوست»همراه بود،ارامنه این این منطقه نسبت به وضع تبعیض آمیز بین بومیان ارمنی باآذریها مثل گسترش فرهنگ و زبان آذری،جذب ادارات، بی توجهی نیروهای امدادی به آسیب دیدگان ارمنی در زلزله ۱۹۸۸ گلایه داشتند. با ارسال طوماری به حکومت مرکزی و باکو خواستار الحاق قره باغ به ارمنستان شدند ولی این درخواست آنها از جانب مسکو و باکو رد شد. درحالی که مردم قره باغ از راه های قانونی و مسالمت آمیز درصدد پی گیری حقوق خود بودند و هیچ اقدام مسلحانه ای انجام نداده بودند ، قتل عام ارمنیان در شهرهای مختلف آذربایجان شوروی آغاز شد که اوج آن ها کشتار ده ها ارمنی غیر نظامی در فوریه ۱۹۸۸ در شهر ” سومگاییت “ در حومه باکو بود .این کشتارها در باکو و گنجه و سایر شهرهای آذربایجان شوروی نیز ادامه یافت . در روز ۲۷ فوریه ۱۹۸۸ گروه های عناصر افراطی جمهوری آذربایجان، در برابر بی تفاوتی نیروهای انتظامی آن جمهوری شروع به قتل عام ارمنیان شهر « سومگاییت » در نزدیکی باکو نمودند در روز ۲۸ فوریه ۱۹۸۸ گروهی از نیروهای انتظامی شوروی وارد شهر سومگاییت شدند اما با مقاومت آشوبگران٬ موفق به این امر نشدند. درنهایت دولت مرکزی شوروی ناگزیر به ارسال نیروهای نظامی بیشتر و اعلام حالت حکومت نظامی برای خاتمه دادن به این قتل عام شد. [۸۷] مجموع این عوامل منجر به این شد که ارمنی های قره باغ علیه دولت آذری دست به شورش بزنند وتبع آن اذربایجان به سرکوب این حرکت ها دست زد. کشته شدن چند معترض، این احساس در میان ارمنیها فراگیر شد که نسل کشی دیگری علیه ارامنه در حال تکرار شدن است. در نتیجه آنها نیز به اقدامات خشونت آمیز دست زدند.آنها از همان سال ۱۹۸۸ به کمک دولت ارمنستان توانستند قره باغ –ناگورنو و هفت شهر اطراف این منطقه را که در تابعیت آذربایجان بود ، اشغال کنند. آنها با تسخیر دالان استراتژیک لاچین که به صورت پلی میان قره باغ با ارمنستان بود، قلمروی به مساحت ۱۶% از خاک آذربایجان بود، جدا سازند و شهرهای جبرائیل، فضولی،کالبچر و… را به تصرف خود در آورند. در این دوران کل منطقه قره باغ کوهستانی به جز دو شهر شوشا و کوچالی به کلی از خاک آذربایجان جدا شد. [۸۸] اقدام ارمنی ها در تصرف دالان لاچین سبب شد، وزیر خارجه ناحیه نخجوان از ترس اشغال نخجوان توسط ارمنستان از ترکیه تقاضای ارسال تجهیزات نظامی کند. با فروپاشی شوروی و استقلال این دو جمهوری به حرکت ارامنه قره باغ شتاب بخشید.به نحوی که اهالی قره باغ در ۱۰ دسامبر ۱۹۹۱ اعلام استقلال کردند، درحالی که نمایندگان آذری پارلمان این جلسه را تحریم کردند.[۸۹] با فروپاشی شوروی و استقلال آذربایجان و ارمنستان، درگیریها شدت گرفت چون اولا آنها از تابعیت مسکو خارج شدند و اذربایجان حمایت مسکو را از دست داد ،ثانیا حمایت های مالی و نظامی دولت ارمستان از آنها بیشتر شد. از زمان استقلال (۱۹۹۱) تا زمان آتش بس نیز شهرهای کوچالی و شوشا نیز به تصرف ارامنه درآمد. که در نهایت در ماه می ۱۹۹۴ بر اساس توافقات گروه مینسک(سازمان همکاری و امنیت اروپا) که کشورهای آمریکا، روسیه و فرانسه رهبری آن را به عهده داشتند،آتش بس بین طرفین برقرار شد.
۲-موقعیت ژئوپلیتیک قره باغ
منطقه قره باغ کوهستانی در جنوب شرقی کوههای قفقاز واقع شده است، یک واژه روسی است که در زبان روسی «ناگورنو» به معنای کوهستان است .[۹۰] و با مساحت ۴۴۰۰ کیلومتر ۵/۱ از مساحت کل آذربایجان را تشکیل می دهد.از لحاظ جمعیتی بیش ۸۰% منطقه ارمنی و ۱۸% آذری زبان هستند.مرکز این منطقه خان کندی(آذری) یا استپانکرت(ارمنی) است و شوشا،هدروت،عسکران از شهرهای مهم این منطقه اند.[۹۱] منطقهای تاریخی در قفقازی جنوبی و همسایگی شمال غرب ایران در سرزمین جمهوری آذربایجان و در شرق ارمنستان واقع شده است.
این سرزمین باستانی به دو پاره جلگه ای (سفلی) و کوهستانی (علیا) تقسیم شده است. بخش سفلی در شمال واقع شده که شهر گنجه مرکز آن است و قسمت کوهستانی آن با عنوان رسمی «استان خودفرمان قره باغ کوهستانی» شناخته می شود.قسمت کوهستانی تقریباً ۵/۱۲ درصد کل سرزمین ۴۳۸۸ کیلومتری قره باغ را دربرگرفته است [۹۲].از لحاظ جمعیتی بیشتر ارمنی ها در قسمت کوهستانی قره باغ قرار دارند و اغلب آذری ها در قسمت جلگه ای و پست این منطقه قرار دارند .
۳-اهمیت قره باغ:
منطقه قره باغ به دلیل مسائل ژئوپلیتیک، استراتژیک بسیار اهمیت دارد.قرار گرفتن در میان دو قوم آذری و ارمنی از یک طرف مذاهب اسلام و مسیحیت ارتودکس از طرف دیگر ازاهمیت برخوردار است. هم چنین حائلی میان جهان ترک با غیر ترک واقع شده .این منطقه برای آذربایجان از لحاظ ژئوپلیتیک، محدب بودن مرزهای آذربایجان به طرف ارمنستان است.این شکل مرز آذربایجان را در مقابل ارمنی ها آسیب پذیر می کند. درواقع مرزهای دو کشور در این منطقه از بدترین نوع مرزها محسوب می شود.[۹۳]
از لحاظ موقعیت مکانی قره باغ کوهستانی در شمال رود ارس و از جنوب به ایران تسلط دارد که همچون سدی در مقابل نفوذ نظامی جنوب می باشد. از طرف شرق می تواند همچون دیده بانی در مقابل آذربایجان، دریای خزر و آسیای مرکزی باشد و از طرف غرب از طریق دالان لاچین با ارمنستان و در نتیجه با گرجستان و دریای سیاه ارتباط پیدا میکند.[۹۴] از طرفی به گفته یکی از کارشناسان، قره باغ از ویژگیهای یک منطقه استراتژیک برخوردار نیست ،چون اگر از اهمیت برخوردار بود، این بحران به سرعت شرایط ثبات برمی گشت و قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای نسبت به حل این مناقشه اقدامات جدی تری می کردند. از نظر ایشان قره باغ بیشتر شباهت به منطقه کشمیر در میان هند و پاکستان دارد و در هر دو منطقه رهبران این کشورها تعجیلی در حل بحران ندارند[۹۵] با اینکه این بحران همزمان بود با بحران کویت؛ولی اقدامات بین المللی نسبت به این دو بحران متفاوت بود.درحالی که بحران کویت به دلیل به دلیل وجود منابع انرژی و منافعی که قدرت های بزرگ از آن سهم می بردند، در عرض چند روز با حمله نظامی نیروهای ائتلافی به رهبری آمریکا حل شد، ولی بحران قره باغ به دلیل عدم وجود این منابع و فقدان یک موقعیت ترانزیتی موثر در طی سالها حل نشده است.
با این حال بحران قره باغ اهمیت بسیاری برای ج.ا.ایران داشته و دارد.قره باغ نزدیکترین بحران منطقه ای نسبت به مرزهای ایران است و به طور مستقیم امنیت و تمامیت ارضی و مرزی ایران را تحت تاثیر قرار می دهد. به طوری که در اوج درگیری ها در سال۱۹۹۴ یک فروند هواپیما ایرانی با۲۲ سرنشین به هنگام عبور از مرزهای ارمسنتان مورد اصابت موشکهای ارمنی قرار می گیرد.به علاوه ایران نزدیکترین کشور به به این منطقه بحران خیز در میان کشورهای منطقه است. در اثر جنگ قره باغ ۲۰ درصد از خاک آذربایجان اشغال شد و ۱۲۰ کیلومتر از مرزهای بین ایران با آذربایجان در اختیار ارامنه قره باغ قرار گرفت .[۹۶] از یک طرف ایران با با آذریهای قره باغ اشتراکات قومی و مذهبی دارد، واز طرفی دیگر ارامنه نیز در ایران سکونت دارند ولابی ارامنه تاثیر مفیدی می تواند در مجامع بین المللی برای ایران داشته باشد.
۴-علل و عوامل بحران:
عوامل مختلفی در ایجاد بحرانهای منطقه ای موثر اند. در قبال بحران قره باغ نیز عواملی مثل ریشه های تاریخی ،تضاد فرهنگی و قومی، وجود گروه های افراطی در دو کشور، دخالتهای خارجی و..
۴-۳- ریشه های تاریخی:
تاریخ ارمنستان همیشه شاهد برخورد یک اقلیت مسیحی با اکثریت غیر مسیحی بوده است به طوری که ارامنه از قرن ۴ تا ۷ میلادی علیه زرتشتیان و سپس با مسلمانان به مقابله پرداختند.[۹۷] قرار گرفتن میان مسلمانان ترک در شرق و غرب و ایرانی ها در جنوب باعث شده که آنها در انزوای دینی منطقه ای قرار بگیرند. این انزوا باعث شده که همیشه نسبت به همسایگان خود بد بین و بی اعتماد بوده که این خود زمینه ای برای فعالیت افراطی و تروریستی شده است. قرار گرفتن در درون امپراطوری عثمانی با اکثریت اقوام ترک و عرب باعث شکل گیری وگسترش ناسیونالیسم افراطی ارمنی گریده. به طوری که حتی موجب برانگیخته شدن سوظن سلاطین عثمانی شده که در نهایت منجر به درگیری میان آنها و کشته شدن نزدیک به هزار ارمنی گردید. ارامنه تمایل زیادی به ایجاد دولت-ملت فراگیر در سرزمین موعود خود در اطراف کوه مقدس آرارات دارند.آنها آرامش خود را در گرد آمدن کلیه ارامنه از آذربایجان،ایران،لبنان،آمریکای شمالی و جنوبی میدانند .[۹۸] آغازجنگ جهانی اول و بی توجهی افکار عمومی و مجامع بین المللی باعث شد که که دولت عثمانی برای اینکه برای همیشه از مسئله ارامنه خلاص شوند، دست به کشتار عظیمی زد. درنتیجه در سال۱۹۱۵ وزیر کشور وقت عثمانی فرمان کشتار هزاران ارمنی را به بهانه تهدید علیه ملی و تمامیت ارضی کشور صادر کند.[۹۹] این کشتارها تاثیر منفی بر ذهنیت ارامنه قره باغ گذاشت. زمینه های ضد ترکی ارامنه که تا حدودی به خاطره تاریخی مرتبط به سال ۱۹۱۵ برمی گردد، با پدیده جغرافیایی همجواری با آذربایجان و قرار داشتن قره باغ در جمهوری آذربایجان، ترکیب ناسازگاری را در ذهنیت ارامنه ایجاد کرده است. به گونه ای که به صراحت می توان گفت بعد از اشتراک نظر در قضیه قتل عام ارامنه، قره باغ هویت بخش ترین عنصر سیاسی در جامعه ارامنه جهان است.[۱۰۰] به طوری که با گذشت سالها این مسئله را فراموش نکردند. از آنجا که آذری ها هم از لحاظ دینی و زبانی و قومی به ترکهای عثمانی نزدیکند(حتی ارمنی ها ،آذری ها را پسر عموهای عثمانی ها قلمداد نموده و ریختن خون آذریها را مجاز می دانند). از یک طرف آذری ها فجایع سال۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ را فراموش نمی کنند، به طوری که کشتار خوجالی توسط ارامنه برای آذریها یادآورهمان دوران است. واز طرف دیگر واقعه کشتار«سومگایئت» در ۱۹۹۲توسط آذریها، برای ارمنی ها یادآورسالهای ۱۸۷۶ و به خصوص کشتار۱۹۱۵ می باشد.
۴-۴- تضاد قومی:
تضادهای فرهنگی و قومی می تواند ریشه در بسیاری منازعات منطقه ای باشد. این تضادها گاهی به صورت غیر مستقیم و به عنوان متغیر وابسطه و گاهی به صورت مستقیم و متغیر مستقل می تواند در ایجاد بحرانها نقش داشته باشد. این تضادها می تواند، اختلافهای سطحی را تبدیل به بحرانهای حاد و خشونت آمیز درآورد.
اگر چه آذری ها و ارامنه برای هزار سال در کنار یکدیگر زندگی می کردند ولی کشمکش میان آنها وجود داشته که منعکس کننده اختلافهای عمیق فرهنگی آنها است. ارمنستان مسیحی بوده و با اروپا پیوندی دیرینه دارد؛ ولی آذربایجان مسلمان شیعه بوده با ایران و ترکیه ارتباطات فرهنگی دارد[۱۰۱]. گرچه عامل مذهب نمی تواند تاثیر چندانی بر شکل گیری بحران داشته باشد ولی انزوای مذهبی که در ارمنستان درارتباط با همسایگانش وجود داشته باعث شده که این انزوا را در واکنش به مساله قره باغ قرار دهد وسعی کند این مسئله را در اشغال قره باغ وادعای ارضی در ارتباط با بخشهایی از ترکیه قرار دهد. البته سیاستهای خاص امپراطوری تزاری و بعد و کمونیسمها نیز در تضاد قومی ارامنه و آذری ها نقش داشته است.روسها برای جلوگیری خیزشهای ملت های جمهوری های تحت سلطه خود و جلوگیری از اتحاد میان مسلمانان، با انتقال ومهاجرت احباری اقوام در درون یک کشور واحد، نام گذاری جمهوری ها بر اساس قوم واحد، شرایطی فراهم کرندند که هم درون جمهوری ها و هم میان جمهوری با همسایگانش اختلاف ایجاد شود.
۴-۴-۱-گروه های افراطی:
وجود گروه های افراطی میان ارامنه و آذری ها که سبب اقدامات خشونت آمیز و افراطی شده ، خود عاملی برای تشدید بحران قره باغ گردیده.از جمله گروه های افراطی در ارمنستان داشناکها هستند. این گروه که ابتدا توسط یک فردی به نام «مادو» تحت عنوان کمیته ارمنی در سال۱۸۸۷ در سوئیس تشکیل شد.این کمیته مولد مولد حزب هینچاک شد.آنها خواستار آزادی ارمنستان غربی که در سلطه عثمانی بود، بودند.آنها برای دستیابی به استقلال از ترکیه به ترور مقامات عثمانی و تهییج ارامنه علیه عثمانی زدند. در سال ۱۸۹۰گروههای مختلف روشنفکر و دانشجویان ارمنی در هم ادغام شده و گروه «داشناکسیون » را به وجود آوردند. [۱۰۲].فعالیت دو حزب انقلابی ارمنی (هینچکانیان و داشناکها) در دفاع از ملیت ارمنی در مقابل امپراطوری عثمانی بود. داشناک ها در تاسیس اولین جمهوری ارمنستان در سال ۱۹۱۸نقش مهمی داشته است. آنها با هدف ایجاد ارمنستان بزرگ به محو وحشیانه انسانهای ساکن در اراضی وسیع بین دریای سیاه و دریای خزر و الحاق اراضی به خود پرداختند در قضیه قره باغ آنها بر موضوعاتی زیر تاکید داشتند ۱-شناسایی سریع جمهوری قره باغ توسط ارمنستان۲- قطع کلی روابط با ترکیه وآذربایجان .[۱۰۳].
در آذربایجان نیز گروهایی مثل جبهه خلق،انجمن بیرلیک وانجمن های چندلی بل و… هستند.جبهه خلق که در دوره ابولفضل ایلچی بیگ در سال۱۹۹۲ قدرت را در دست داشتند ولی به خاطر مواضع شوونیستی ، در یک سال قدرت را از دست دادند. آنها در قضیه قره باغ مواضع شدیدی نسبت به ارامنه داشتند، آنها با اقدامات ملی گرایانه خشونت آمیز خود سبب تحریک احساسات ملی گرایانه ارمنی ها شدند. کشتارهایی که در سال۱۹۸۸ در باکو اتفاق افتاد که در آن عده زیادی از ارامنه شکنجه و کشته شدند، توسط این گروه شکل گرفته بود. حربه اقتصادی جبهه خلق آذربایجان تحریم اقتصادی ارمنستان و قره باغ بود، تحریمهایی که نقش موثری در افزایش اختلافات و تحریک افکار عمومی و تشدید منازعات ارامنه و آذری ها داشته است.[۱۰۴]
۴–دخالتهای خارجی : رویکرد استراتژیک،مسائل امنیتی قفقاز را در چهارچوب«تئوری بازی بزرگ»بین روسیه و آمریکا قابل تعریف میداند این دو قدرت عمده مؤثر در صحنه قفقاز اهداف و منافع جداگانهای را در منطقه دنبال مینمایند. رقابت دو قدرت آمریکا و روسیه از گذشته تاکنون مشکلاتی را برای قفقازبوجود آورده است.بعنوان مثال در رابطه با موضوع میانجیگری در قره باغ شاهد بودیم که در صورت محقق نشدن اهداف روسیه در میانجیگری،نتیجه حاصله اهمیتی برای این کشور نداشت.[۱۰۵] در اهمیت قره باغ کوهستانی ،دیدگاه های متفاوتی وجود دارد ،عده ای معتقدند که قره باغ اهمیت و موقعیت فروانی دارد و همین عامل باعث که قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای برای کسب منافع خود، مانع از آن شوند که بحران به طور عادی در آنجا حل شود. ولی عده ای دیگر اعتقاد دارند که قره باغ از اهمیت آن چنانی برخوردار نیست و همین عامل باعث شده قدرت های بزرگ عزم راسخی بر حل این مناقشه نداشته باشند؛ مثل آنچه که در استقلال کوزوو اتفاق افتاد. بازیگران خارجی که بیشترین نقش را بحران قره باغ داشتن ،می توان به سازمان ملل، روسیه،ترکیه ،ایالات متحده، گروه مینسک سازمان امنیت وهمکاری اروپا اشاره کرد.
دیدگاه روسیه در قبال این بحران بر این اساس بود که به منافع خود می گریست و با توجه به مسیحی بودن ارمنستان از طرفی وگرایش آذربایجان به آمریکا، با حمایت سیاسی ، نظامی و مالی از ارمستان به دنبال الحاق قره باغ به ارمنستان و یا استقلال سیاسی قره باغ ناگورنو بود . شاید اگر حمایت های نظامی مسکو از ارامنه نبود، آنها به هیچ وجه نمی توانستند ۲۰% از خاک آذربایجان را اشغال کنند و بحران از طریق راه های دیپلماتیک حل می شد.این را می توان در دیدگاه اخیر یکی از مقامات روس یافت که گفت می توان از تجربه استقلال کوزوو نیز در قره باغ نیز به کار برد . به طور کلی در مسئله قره باغ شاهد بودیم که در صورت محقق نشدن اهداف روسیه در میانجیگری،نتیجه حاصله اهمیتی برای این کشور نداشت وتنها به دنبال نفوذ خود در این منطقه بود.[۱۰۶] مسکو مخالف هرگونه دخالت سایر قدرت های منطقه مثل ایران و ترکیه بود. یکی از دلایل عدم موفقیت میانجیگری ایران در سال۱۹۹۲ در این بحران ، کارشکنی مسکو و دادن چراغ سبز به ارمنستان در اشغال شهر «شوشا» در حین مذاکرات طرفین در تهران بود. در چند نوبت در سطح سران سه کشور نشستهایی را برگزار کرده اما تعمدا نسبت به حل بحران گامی برنداشته است. روسیه تلاش میکند تا پس از دریافت مابهازاهای لازم از جمهوریآذربایجان نسبت به حل مناقشه که منافع باکو هم ملحوظ شده باشد، اقدام کند. روسیه برای حفظ موقعیت و نفوذ خود و عدم ورود بازیگران دیگر به منطقه، تلاش می کند مدیریت بحران قره باغ را در اختیار داشته باشد.
طرح «دولت مشترک» که از جانب روس ها نیز پیشنهاد گردید، تشکیل جمهوری قره باغ کوهستانی در داخل مرزهای آذربایجان و ایجاد یک دولت کنفدرال را با دولت مرکزی آذربایجان در نظر می گیرد. بر اساس این طرح جمهوری قره باغ دارای همه نهادهای یک دولت مستقل خواهد بود.[۱۰۷] ترکیه نیز به دلیل اشتراکات زبانی ، دینی و قومی با آذربایجان از یک طرف مناقشه با ارامنه که پیشینه تاریخی دارد و ادعای های ارضی که ارمنستان نسبت به بخشهایی از ترکیه دارد، باعث شد که در قبال این بحران گرایش به آذری ها داشته باشد و با حمایت همه جانبه از آذری ها، درگیری ها را شدت بخشد.از طرفی ترکیه با ارمنستان به دلیل ادعای ارضی ارمنی ها نسبت به آقری داغ و ادعای قتل عام ارامنه در سال ۱۹۱۵ توسط حکومت عثمانی دارای مشکلات زیادی است. ترکیه از سال ۱۹۹۳ مرزهای خود با ارمنستان را مسدود کرده و روابطش را با ایروان قطع کرده است.
آمریکا و اتحادیه اروپا هم هنوز نتوانستهاند به دلیل بدهبستانهایی که با مسکو دارند کمکی به حل بحران و حفظ تمامیت ارضی جمهوریآذربایجان کنند.[۱۰۸] آمریکا که از سوی جمهوری آذربایجان یک دوست استراتژیک نامیده شد در جریان بحران قره باغ موضعی دوگانه ایفا نمود. آذربایجان بسیار مایل بود که آمریکا ارمنستان را وادار کند تا نیروهای خود را از مناطق اشغالی خارج کند،ولی وجود لابی ارامنه در آمریکا و اروپا مانع از این کار می شد.از طرفی حضور آمریکا در آذربایجان باعث تحریک روسیه می شد و روسیه برای اخراج آمریکا از این عرصه مجبور بود ارمنستان را برابر آذربایجان بسیج کند[۱۰۹]، که این عاملی بود برای نظامی شدن بیشتر قره باغ و تشدید بحران. طرحهای آنها به دلیل نارضایتی یکی از طرفین درگیر و وجود منافع کشور پیشنهاد دهنده در طرح به سرانجامی نرسیده است.از جمله این طرحها می توان به طرحهای گوبل ۱ و۲،طرح «منطقه ویژه» اشاره کرد.در طرح گوبل یک مبادله ارضی صورت می گیرد که در آن در ازای دادن ناگورنو قره باغ و بخش هایی از آذربایجان(دالان لاچین که ارمنستان را به قره باغ متصل می کند) به ارمنستان، بخشی از اراضی ارمنستان مابین آذربایجان و نخجوان (دالان مهری) به آذربایجان واگذار می گردد .البته این ایده قبلا روسهایی مثل «سرگئی کیروف» «آندره اخاروف» مطرح شده بود.این ایده به دلیل اینکه ارتباط ایران را با ارمنستان قطع می کند، مورد مخالفت تهران و ایروان قرار گرفت. طرح منطقه ویژه( طرح ویلی) نیزتوسط ویلیام هاسکل از فرماندهان ارتش امریکا در ۱۹۹۱ مطرح شد. در این طرح منطقه قره باغ در داخل ترکیب سیاسی آذربایجان به صورت یک منطقه ویژه اداره خواهد شد.[۱۱۰]
گروه مینسک که از جانب سازمان همکاری و امنیت اروپا برای حل بحران قره باغ تشکیل شده که در آن بسیاری از کشورهای اروپایی به همراه آذربایجان و ارمنستان عضویت دارند.وسه کشور روسیه، آمریکا و فرانسه روسای این گروه را تشکیل می دهند و به نوعی وظایف سازمان ملل در مسله قره باغ به این گروه محول شده است. از مهمترین طرحهای گروه مینسک «طرح دولت عمومی »است. براساس این طرح قره باغ کوهستانی داری دولتی خواهد شد که نهادهای بین المللی باید آنرا به رسمیت بشناسند و قره باغ دارای اختیاراتی کمتر از استقلال و بیشتر از خودمختاری می شود.یعنی قره باغ در ظاهر در چارچوب آذربایجان بود ولی در اصل تابع باکو نمی شد.اجرای این طرح باعث شد که منافع زیادی نصیب آمریکا شود ودست روسیه از این مسئله کوتاه شود ودر عین حال قرار گرفتن «دلان مگری» در اختیار ارمنستان، مرزایران با آذربایجان از بین می رفت.[۱۱۱] گروه مینسک تلاش های بسیاری نیز بعد از آتش بس انجام داد ولی هیچ کدام از این اقدامات و طرحها به دلیل عدم قبول یکی از طرفین درگیر و نفوذ بازیگران خارجی به ویژه روسیه به نتیجه نرسیده است در منطقه قفقاز بیشترین نقش سازمان ملل در بحران قره باغ دیده شد، به طوری که این سازمان در سال ۱۹۹۳، قطعنامه های ۸۲۲،۸۵۳،۸۷۴،۸۸۴ را منتشر کرد.[۱۱۲] البته در این قطعنامه ها طرف متجاوز مشخص نشده بود. به طوری که عدم شناسایی ارامنه به عنوان متجاوز، موجب ناراحتی آذربایجان گردید. این نوع قطعنامه ها اصولا هیچ تأثیری در روند جنگ نداشت.شاید اگر شورای امنیت به موقع اقدام می کرد و نیروهای پاسدار صلح خود را به موقع در ناحیه درگیری مستقر می کرد، جنگ قره باغ با تلفات کمتری همراه می شد.
۴-۴-۲- آینده بحران قره باغ:
به دلیل اینکه بعد از اعلام آتش بس تا به امروز، قره باغ از شرایط نه جنگ و نه صلح برخوردار است و شرایط مندرج در آتش بس به شکل ناقص و تنها بند اول آن اجرا شده است. هرلحظه ممکن است که جمهوری آذربایجان برای گرفتن نواحی اشغال شده که در دست ارامنه قره باغ و ارمنستان است، دست به اقدام نظامی بزند. به خصوص که آذربایجان از درآمدهای ناشی از نفت به ثروت انبوهی دست یافته و این ثروت را درجهت آموزش و تسلیحات نظامی به کار برده است. افزایش بودجه نظامی خود به بیش از سهمیلیارد دلار در سال و انعقاد قراردادهای نظامی با اسراییل برای تولید برخی تجهیزات و خرید اقلام نظامی از سایر کشورها مبادرت به تقویت بنیه نظامی را می توان در این راستا ارزیابی کرد. در سال ۲۰۰۶ میلادی آذربایجانی ها، قوانین آتش بس را ۶۰۰بار ،در سال ۲۰۰۷،۱۴۰۰بار،در سال ۲۰۰۸،۳۵۰۰ بار ،در سال ۲۰۰۹ ،۴۶۰۰ بار ،در سال ۲۰۱۰ ،۷۲۰۰بار و در سال ۲۰۰۱ ،۱۲۰۰۰ بار نقض کرده است.همچنین در طی ماه های گذشته نیز در خط تماس نیروهای ارمنی و آذربایجانی شاهد تخلف در قوانین آتش بس بوده ایم[۱۱۳]. هفته نامه « آرگومنتى نیدلى» چاپ مسکو مدعی شده است که واشنگتن کارت سبز براى توسل به گزینه نظامى در رابطه با مناقشه قرهباغ را به آذربایجان داده به شرطی جنگ به سرعت انجام شود و از آذربایجان خواسته که اراضی خود را در حمله به ایران در اختیار آمریکا قرار دهد.[۱۱۴] ولی به نظر می رسد این یک ادعایی بیش نیست چون در بخش ۹۰۷ از قانون پشتیبانی از آزادی که در سال ۱۹۹۲ در کنگره آمریکا به تصویب رسیده، دولت آمریکا را از اعطای هرگونه کمک به آذربایجان تا وقتی که رئیس جمهور آمریکا مطمئن شود که آذربایجان در صدد حمله به ارمنستان و قره باغ نیست، منع می نماید.[۱۱۵] از طرفی آذربایجان برای آنکه بتواند نفت خود را صادر کند و به توسعه اقتصادی دست یابد، نیاز دارد که امنیت و ثبات را در کشور ایجاد کند، و ایجاد هر گونه جنگی در آذربایجان ،سرمایه گذاری خارجی و توسعه اقتصادی را از بین می برد. رسیدن به توافق میان طرفین سخت است و نیاز به افکار سنجی مردمان آذری و ارمنی دارد که با توجه به صدماتی که به دو طرف وارد شده، مشکل بتوان افکار عمومی دو طرف را راضی به صلح کرد. به علاوه مساله قره باغ تبدیل به وجه المصالحه در دولت های آذربایجان و ارمنستان گردیده، به طوری که در انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری باز گرداندن قره باغ به وعده های تبلیغاتی آنها برای تصاحب قدرت شده. از طرفی ادامه جنگ بهانه مناسبی برای سرکوب آزادیهای مدنی و سیاسی مخالفان دولت گردیده است.[۱۱۶] اگرچه گهگاهی شاهد به هم خوردن آتش از جانب یکی از طرفین بودیم،ولی با توجه به این که هیچ دیدگاه واحدی مورد توافق طرفین درگیر قرار نمی گیرد، به علاوه به نظر نمی رسد که کشورهای غربی و روسیه اقدامات جدی در حل این بحران ارائه دهند. از طرفی با توجه به سرمایه گذاری های نفتی که در آذربایجان کردند،امکان این که به آذربایجان چراغ سبز نشان دهند یا کمک نظامی برای بازپس گیری نواحی اشغال شده بکنند، وجود ندارد، در نتیجه وضعیت فعلی( نه جنگ و نه صلح) بهترین وضعیت ممکن است و به نظر نمی رسد در آینده نزدیک قابل تغییر باشد.
۴-۴-۳- سیاست خارجی ج.ا.ایران نسبت به بحران:
جمهورى اسلامى ایران همواره تلاش کرده که سیاستى متوازن و متعادل نسبت به همسایگان خود داشته باشد و در این راستا از گذشته تلاش کرده است تا بتواند اختلافات موجود بین طرفین را حل کند. بنابراین موضوع علاقه ایران نسبت به ایجاد آرامش نسبت به همسایگانش، موضوع جدیدى نیست و از گذشته در دستور کار ایران قرار داشته است.اگر اولو
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1401-04-05] [ 09:12:00 ب.ظ ]
|