فایل شماره 5127 |
عیشِ خوشم : زندگی شادم، اضافه توصیفی/ توبه : پشیمانی از بازگشت جناس تکرار/ فراوان : بسیار، قید / زنهار : آگاه باش، نهیب زدن، بانگ زدن جناس تکرار / بِبَرِ مِی : در کنار مِی
بیت ششم :
تو (ای معشوق) اگر می خواهی گوشه نشینی کنی برای توبه و بازگشت از گناه، بکن، ولی من می خواهم گوشه نشین خانه ی شراب فروش و مرشد باشم. معتکف : گوشه نشین، کسی که برای عبادت در مسجد یا گوشه ی دیگر اقامت می کند. قید حالت، جناس تکرار/توبه : بازگشت از گناه/ باش و باشی : جناس تکرار / خانه : قید مکان /خَمّار : دردسر و کسالتی که پس از برطرف شدن کِیف شراب در انسان پیدا می شود، حالت بعد از مستی، می فروشی، شراب فروش، باده فروش، در اصطلاح متصوفه، پیر کامل، مرشد و اصل/
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بیت هفتم :
تو و مؤذن بروید که برای من از این مستی، تا روز قیامت تصمیم گرفته ام که هشیار نباشم و مست باشم. قامت و قیامت : جناس زاید/ رو : برو / زین : مخفف از این / مرا : برای من / سر آن نیست : تصمیم ندارم / هشیار شوم : از مستی و عشق خارج شدن، کنایه از ایمان آوردن
وزن غزل :
این غزل بر وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فَعِلُن و در بحر رمل مثمن مخبون اصلم سروده شده است.
قافیه :
در این غزل قافیه ها عبارتند از : (یار، عیّار، بیزار، زنّار، انکار، زنهار، خمار، هوشیار)
ویژگی سبکی غزل :
شاعر در مقام عاشق در این غزل در هر بیت اشاره به هر حال و هوایی از خویش داشته، در مصرع دوم همان بیت به پردازش موشکافانه و یا توجیه مصرع اول همان بیت پرداخته است، این باعث ایجاد موضوعیت معنایی، سلیس بودن هدف شاعر برای مخاطب، تنوع و بیداری دریچه های بدیعی از حال و مقام عاشق برای معشوق مخاطب شده است که خالی از گوناگونی آرایه های ادبی و صناعات معنوی و دستوری نیست، با توجه به اینکه سبک عراقی تحفه های ادبی خویش را در بافت و بدنه ی غزل بر جای گذاشته است.
۴-۲-۳۷٫
آخر به مراد دل رسیدیم خود را وترا به هم بدیدیم
از زلف تو تابها گشادیم وز لعل تو شربها چشیدیم
بی آنکه فراق هم نفس بود با تو نفسی بیارمیدیم
بر دست تو توبها شکستیم بر تن ز تو جامها دریدیم
ناز تو به طبع دل ببردیم راز تو به گوش جان شنیدیم
با ما به زبان رسم و عادت زرقی که فروختی خریدیم
سر بر خط عهد تو نهادیم خط گردن زمانه در کشیدیم
درون مایه اصلی غزل :
در این غزل شگفت انگیز، بالاخره خورشید امید عاشق، طلوع کرده و روزگار روی خوش و بخت نیک را نشان عاشق داد، زیرا این غزل از وصل معشوق خبر داده و دنیای عاشق پُر شده است از هم آغوشی و مصاحبت و هم نَفَسی و ناز کشیدن و درد و دل و جامه دریدن از شوق، سخن گفته است حال و هوای آرامش و شاد و خرسندی عاشق کاملاً حس می شود و فاکتورهای آرزوهای عاشق که به حقیقت پیوسته، با واژگان خاص، عیان گردیده است.
بافت معنایی و آرایه های ادبی :
بیت اول :
بالاخره و در نهایت به آرزو و خواسته ی قلبی دل رسیدیم و خودم را با تو (عاشق با معشوق) را با همدیگر و در کنار یکدیگر دیدیم. آخر : قید زمان، در نهایت، بلاخره/ به مراد دل رسیدیم : یعنی آرزوی دل برآورده شد. خود (و) تو : یعنی من و تو، آرایه جمع/ مرادِ دل : اضافه اقترانی/
بیت دوم :
از گیسوی تو حلقه ها باز کردم و از لبان تو شربتهای شیرین مزه کردم. مفهوم بیت چنین است : به موهایت دست کشیدم و گره های مشکلاتی که معشوق در راه برای عاشق گذاشته بودی، را باز کردم و تو را ای معشوق بوسیدم و مزه لب شیرین تو را درک کردم و به کام دل رسیدم. زلف تو : اضافه تخصیصی / زلف و تابها : مراعات نظیر / گشادیم : باز کردیم / وَز : مخفف وَ از / لعل : لب قرمز یار / لعل و شربها : مراعات نظیر / چشیدیم : مزه کردیم.
بیت سوم :
بدون آنکه جدایی و دوری به ما نزدیک باشد، یک زمانی را با تو (ای معشوق) خوابیدیم و استراحت کردیم. فراق : دوری، جدایی/ هم نفس : نزدیک، هم نشین / نفسی : یک زمانی، مدّتی/ نفس و نفسی : جناس زاید مذیّل / بیارمیدیم : استراحت کردیم / بی آنکه : بدون آنکه /
بیت چهارم :
توسط تو (ای معشوق) و به خاطر تو، توبه هایم را شکستم و عهدم را گسستم، و به شوق خاطر دیدن تو (ای معشوق)، لباسهایم را در تنم پاره کردم. بر دست تو : کنایه از توسط تو، بخاطر تو / توبها : توبه ها / شکستیم : گسستیم / جامها : جامه ها، لباسها / دریدیم : پاره کردیم / تو : جنس تکرار، منظور معشوق است / دست و تن : مراعات نظیر /
بیت پنجم :
ناز و کرشمۀ تو را (ای معشوق) به طبیعت دل (خواست دل) خریدار شدیم، راز و درد دل تو را با همۀ وجود شنیدیم. نازِ تو : اضافه تخصیصی / طبعِ دل : اضافه ی اقترانی / بِبُردیم : کشیدیم، خریدار شدیم/ راز تو: اضافه ی تخصیصی / راز و ناز :جناس زاید مزید / گوش جان : استعاره از شنیدن با تمام حواس وجودی / دل، گوش، جان : مراعات نظیر/
بیت ششم :
با (من معشوق) با همان زبان رسومات و عادات دورنگی که کردی، پذیرفتیم و حرفت را خریدار شدیم. رسم و عادت: مراعات نظیر، آرایه جمع / زبانِ رسم و عادت: اضافه توصیفی / زرق: با نیزه زدن، چشم گردان و خیره شدن در فارسی به معنای داخل کردن داروی مایع بوسیله ی سرنگ در بدن، در این بیت به معنای تزویر و دورنگی و ریاکاری است. فروختی و خریدیم : تضاد، مراعات نظیر /
بیت هفتم :
وجودمان را در راه پیمان و وفاداری به تو گذاشتیم، و از دنیا و زمانه بُریدیم و آن را کنار گذاشتیم. سر نهادن : کنایه از قصد کاری کردن، خود را برای کاری گذاشتن /خطِ عهدِ تو : راه پیمان و وفاداری به تو، اضافه ی اقترانی / نهادیم : قرار دادیم / خط گِردِ زمانه در کشیدیم : کنایه از دنیا را کنار گذاشتیم و به آن کاملاً بی توجه شدیم. /
وزن غزل :
این غزل بر وزن مفعولُ مفاعلن فعولن و در بحر هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف سروده شده است.
قافیه :
قافیه ها در این غزل عبارتند از : (رسیدیم، بدیدیم، چشیدیم، رمیدیم، دریدیم، شنیدیم، خریدیم، کشیدیم)
ویژگی های سبکی :
در این غزل نوعی جمع گرایی بین دومصرع دیده می شود به بیانی دیگر جمع عاشق با معشوق در فاکتورهای مختلف ادبی باعث شده در این غزل در هر مصرع یک کامیابی برای عاشق کلید بخورد و مخاطب در نگاهی ساده، در هر مصرع منتظر کامیابی عاشق از نگاه و دریچه ی دیگر است، به همین ترتیب قافیه ها ساده و روان و اوزان هم آهنگ و ملایمی شعر پیچیدۀ سبک عراقی و قرن انوری را ساده و سهل می انگارد ولیکن در نگاه ادبی سایۀ آرایه های متنوع ادبی خودنمایی می کنند.
۴-۲-۳۸٫
بی تو جانا زندگانی می کنم وز تو این معنی نهانی می کنم
شرم باداز کارخویشم تاچرا بی توچندین زندگانی می کنم
تو نِه ومن درجهان زندگان راستی باید گرانی می کنم
صبر گویم می کنم لیکن چه صبر حیلتی چونین که دانی می کنم
از غمم شادی وتا بشنیده ام از غم خود شادمانی می کنم
در همه راه تمنا کردمی بر سر ره دیده بانی می کنم
درون مایه ی اصلی غزل:
دراین غزل کوتاه، انوری درمقام عاشق زار و پریشان، سخن می راند حال وهوای غزل گرفته وغم انگیزاست زیراکه معشوق ازعاشق دور است وعاشق ازمعشوق جدا افتاده است، وبه همین علت عاشق از زنده بودن و زندگی کردن خویش خجالت زده وشرمسار است. عاشق از صبر کردن عاجز شده ودیگر برایش سخت و با مکروحیله دلش را به صبر کردن وامی دارد!در بیت آخر شاعر به عنوان عاشق می داند که معشوق از غم او خرسند است واین خبر عاشق راکه چیزی از معشوق شنیده است، شاد می کند! ودر نهایت می گوید که چشم انتظار در راه معشوق ایستاده ام تا اینکه معشوق را ببینم.
بافت معنایی وآرایه های ادبی:
بیت اول:
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1401-04-05] [ 08:20:00 ب.ظ ]
|