از دیدگاه قرآن فضیلت «صبر»، از چنان اهمیت والایی برخودار است که خدای تعالی صبر و یقین را دو علت اساسی برای موهبت امامت معرفی کرده است: «وَ جَعَلْنَا مِنهُْمْ أَئمَّهً یهَْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبرَُواْ وَ کَانُواْ بَِایَاتِنَا یُوقِنُونَ» (سجده، ۳۲/ ۲۴). بنابر این آیه، ملاک در رسیدن به مقام امامت صبر در راه خداست، و صبر در این آیه، مطلق آمده و می‏رساند که شایستگان مقام امامت در برابر تمامی صحنه‏هایی که برای آزمایش­شان پیش می‏آید، تا مقام عبودیت و پایه بندگیشان روشن شود، صبر می‏کنند، در حالی که قبل از آن پیشامدها دارای یقین هم هستند (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱: ۲۷۳).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در سیستم اخلاقی قرآن، هدف صبر در مقابل مشکلات و مصائب، جلب رضایت خداوند است: «وَ الَّذینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ» (رعد، ۱۳/ ۲۲). «صبر» در مقابل اضطراب و بیتابی کردن، و به معنی ضبط نفس و شکیبا بودن و حالت طمأنینه و ثبات پیدا کردن است (مصطفوی۱۳۸۰، ج‏۱: ۲۳۶). «وجه رب» در اینجا به معنی «رضایت و خشنودی پروردگار» است، یعنی آنها به خاطر جلب رضای حق در برابر همه مشکلات صبر و استقامت بخرج می‏دهند، استعمال وجه در این معنی، به خاطر آن است که انسان هنگامی که می‏خواهد جلب رضایت کسی را کند صورت او را به خود متوجه می‏سازد (طباطبایی ۱۴۱۷، ج‏۱۱: ۳۴۳).
پیامبران بزرگ الهی که بهترین نمونه صبر و پایداری بودند، هدف مشخصی برای صبر خود داشتند قرآن در مرد پیامبر (ص) نیز به این هدف اشاره کرده: «وَ اصْبرِْ وَ مَا صَبرُْکَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لَا تحَْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لَا تَکُ فی ضَیْقٍ مِّمَّا یَمْکُرُون‏» (نحل، ۱۶/ ۱۲۷). و ارزشمندی این هدف را اینگونه نشان می­دهد: «مَا عِندَکمُ‏ْ یَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبرَُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ» (نحل، ۱۶/ ۹۶)؛ افرادی که صبر ندارند به متاع دنیا توجه دارند، ولی افراد صبور به پاداش­های اخروی خداوند توجه دارند که ارزشمندی و ماندگاری آنها صبر را برای آنان امکان­ پذیر می­سازد.
در عین حال برای رسیدن به هدف نهایی، باید به چیزهایی که منافی هدف است، علاقه­ای نداشت. قرآن کریم در موارد متعدد یکی از علل انحراف و در نتیجه بی­صبری را علاقه ­مندی به دنیا می­داند: «کلاََّ بَلْ تحُِبُّونَ الْعَاجِلَهَ* وَ تَذَرُونَ الاَْخِرَه» (قیامت، ۷۵/ ۲۰-۲۱). در داستان حضرت یوسف (ع) نقش بی­رغبتی به شهوات در صبر به خوبی قابل مشاهده است: «قَالُواْ أَ ءِنَّکَ لَأَنتَ یُوسُفُ قَالَ أَنَا یُوسُفُ وَ هَذَا أَخِی قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَ یَصْبرِْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» (یوسف، ۱۲/ ۹۰).
لازمه پیمودن مسیر رضای الهی و رسیدن به این هدف، لزوم انجام واجبات و ترک محرمات است که دشواری­هایی نیز به همراه دارد. قرآن می­فرماید: شرط لازم برای دخول در بهشت تحمل این دشواری­هاست: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّهَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَهَدُواْ مِنکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابرِِینَ» (آل­عمران، ۳/ ۱۴۲)، و این سختی­ها برای امتحان بندگان است: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُم بِشی‏ْءٍ مِّنَ الخَْوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابرِِینَ» (بقره، ۲/ ۱۵۵).
خداوند متعال برای وصول بندگان به این هدف و رسانیدن آنان به کمال راهکارها و شیوه ­های مختلفی قرار داده است، همچون وعده و نوید پاداش در مقابل انجام اوامر خداوند و ترک منهیات او: «انما یوفی الصابرون اجرهم‏بغیر حساب» (زمر، ۳۹/ ۱۰)، «وَ بَشِّرِ الصَّابرِِینَ* الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَهٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ* أُوْلَئکَ عَلَیهِْمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» (بقره، ۲/ ۱۵۵-۱۵۷)، و وعید به عذاب و عقاب در مقابل عصیان و سرکشی و تمرد نسبت به اوامر و نواهی: «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالحَْقّ‏ِ بَشِیرًا وَ نَذِیرًا وَ إِن مِّنْ أُمَّهٍ إِلَّا خَلَا فِیهَا نَذِیرٌ» (فاطر، ۳۵/ ۲۴). حضرت علی (ع) در حدیثی ذیل، شوق و رغبت و هیجان ترس از پایه­ های صبر به شمار آورده­اند: «فَالصَّبْرُ مِنْ ذَلِکَ عَلَی أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَی الشَّوْقِ وَ الْإِشْفَاقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَی الْجَنَّهِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ رَجَعَ عَنِ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا هَانَتْ عَلَیْهِ الْمُصِیبَاتُ وَ مَنْ رَاقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلَی الْخَیْرَاتِ» (کلینی، ۱۳۶۲، ج۲: ۵۰): صبر چهار شعبه دارد، شوق، ترس، زهد و مراقبت هر کس شوق بهشت داشته باشد از هوسها و شهوات دست باز می‏دارد، و هر کس از آتش دوزخ بترسد از محرمات دوری می‏کند، هر کس زهد اختیار کند مصیبت‏ها را خوار می‏داند، و هر کس مراقب مرگ باشد در کارهای نیک شتاب می‏کند. »
واژه­­ی «صبر» در سیستم قرآن، ارتباط نزدیکی با مفاهیمی همچون، ایمان، تقوا، اسلام، یقین، برّ، عزم، حلم، احسان و شکر پیدا کرده و حتّی گاهی مترادف با برخی از این مفاهیم شده است که جز با تحلیل معنایی واژگان فوق نمی­ توان به تصویر درستی درباره مفهوم صبر دست یافت.
به عنوان مثال، در مرحله اول، در آیه­ی ذیل صبر با عنصر کلیدی ایمان تبیین شده است: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُم بِشىَ‏ْءٍ مِّنَ الخَْوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابرِِینَ* الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَهٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون‏» (بقره،۲/۱۵۵-۱۵۶). علّامه طباطبایی ذیل این آیه فرموده­اند: مصیبت عبارت است از هر واقعه­اى که آدمى با آن روبه رو شود، چه خیر و چه شر، و لکن جز در وقایع مکروه و ناراحت کننده استعمال نمی­ شود و معلوم است که مراد به گفتن (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون) صرف تلفّظ به این الفاظ و بدون توجه به معناى آن نیست و حتّى با گفتن و صرف توجه به معنا هم نیست بلکه باید به حقیقت معنایش ایمان داشت به اینکه آدمى مملوک خداست و مالکیت خدا به حقیقت ملک است و اینکه دوباره بازگشتش به سوى مالکش می­باشد. اینجاست که بهترین صبر تحقّق پیدا می­ کند، آن صبرى که ریشه و منشأ هر جزع و تأسفى را در دل می­سوزاند و قطع می­ کند، و چرک غفلت را از صفحه دل می­شوید. بنابراین، صبر در برابر مصیبت ها برخاسته از ایمان به مالکیت مطلق خداوند بر تمام هستى است (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱: ۳۵۳). ارتباط معنایی ایمان و صبر در آیات دیگری نیز ترسیم شده است؛ «إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقّ‏ِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبر» (عصر، ۱۰۳/ ۳)، «ثُمَّ کاَنَ مِنَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبرِْ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْمَرْحَمَه» (بلد، ۹۰/ ۱۷).
تقوا یکی دیگر از مفاهیمی است که با مفهوم صبر در قرآن مرتبط است. ارتباط مفهوم تقوا با صبر به صورت ذیل است: ۱) برای اینکه انسان در روح خود حالت حفظ و مصونیت ایجاد کند (تقوی)، خود به خود، مستلزم ترک، اجتناب و گذشت هایی است؛ ۲) این ترک ها و اجتناب ها، مضیقه ها و تنگناهایی را برای او به وجود می آورد؛ پس تنها عاملی که این امور پرمشقّت را بر او آسان می کند، نیروی صبر و استقامت است؛ ۴) ازاین رو، نیروی معنوی تقوی در مسیر خود نیازمند عاملی به نام صبر است که شخص باید پیوسته ملکه صبر را در خود ایجاد و تقویت نماید(یوسفی آملی؛ اکبری، ۱۳۹۱: ۶۶-۶۷). این سیر در آیه­ی ذیل بیان شده است: «وَ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَ لَئنِ صَبرَْتمُ‏ْ لَهُوَ خَیرٌْ لِّلصَّبرِِینَ* وَ اصْبرِْ وَ مَا صَبرُْکَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لَا تحَْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لَا تَکُ فىِ ضَیْقٍ مِّمَّا یَمْکُرُونَ* إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَواْ وَّ الَّذِینَ هُم محُّْسِنُونَ» (نحل، ۱۶/ ۱۲۶-۱۲۸). نتیجه­ داستان حضرت یوسف(ع) در یک جمله، به صبر و تقوی خلاصه شده است: «إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَ یَصْبرِْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» (یوسف، ۱۲/ ۹۰). در سوره­ی هود، این دو کلمه مترادف با یکدیگر قرار می­گیرند: «تِلْکَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهَا إِلَیْکَ مَا کُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَ لَا قَوْمُکَ مِن قَبْلِ هَاذَا فَاصْبرِْ إِنَّ الْعَقِبَهَ لِلْمُتَّقِین‏» (هود، ۱۱/ ۴۹)، در این آیه خداوند برای تسلّی دل پیامبر اکرم(ص)، صابران را همان دارندگان خصیصه تقوا معرفی می­ کند (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱۰: ۲۴۱).
در آیه­ی ۱۲۶ سوره اعراف، واژه­ی صبر با واژه­ی اسلام و تسلیم ارتباط معنایی آشکاری دارد: «وَ مَا تَنقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ ءَامَنَّا بَِایَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبرًْا وَ تَوَفَّنَا مُسْلِمِین‏» (اعراف، ۷/ ۱۲۶). ریشه­ «سلم» به معنای سلامت و سلام یعنى کنار بودن از آفات ظاهرى و باطنی است( راغب، ۱۴۲۱: ۴۲۱) و اسلام به داخل شدن در صلح و خیر (همان)، انقیاد و تسلیم معنا شده است (قرشی، ۱۳۷۷، ج۳: ۲۹۶). در این آیه، اسلام همان تسلیم حق بودن و اقرار به بندگی است (امین، ۱۳۶۱، ج۵: ۲۶۵). ساحران تصمیم خود را به فرعون در تسلیم و وفادار ماندن به خدای موسی تحت شدیدترین و جان فرساترین شکنجه ها و رنج­ها اعلام می دارند و از آن درگاه، صبر و تحمل در برابر شکنجه های فرعون، مسألت نمودند و با تعبیر (أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبرًْا)، از خدا خواستند که دلهای ایشان را از صبر لبریز کند تا در برابر هیچ عذابى، تسلیم نشوند و تنها در برابر خواسته­ های او تسلیم و فرمانبردار باشند. به بیان دیگر، می توان گفت تسلیم انسان در برابر خداوند براساس کیفیت صبر و شکیبایی او رتبه بندی می شود.
واژه­ی «عزم» یکی دیگر از کلماتی است که با واژه صبر در ارتباط است. در سه آیه از قرآن کریم، این واژه در ارتباط معنایی آشکاری با مفهوم صبر قرار گرفته است: «یَابُنی‏َّ أَقِمِ الصَّلَوهَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ اصْبرِْ عَلی‏ مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَالِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور» (لقمان، ۳۱/ ۱۷)، «وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» (شوری، ۴۲/ ۴۳)، و «إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» (آل­عمران، ۳/ ۱۸۶). دلیل اینکه صبر را که همان حبس نفس از انجام امری است، با عزم که به معنای تصمیم و پیمان قلبی بر انجام و گذراندن کار است (راغب، ۱۴۱۲: ۵۶۵) مترادف دانسته، از این جهت است که عقد قلبی مادام که سست نشده، و این گره دل باز نگشته، انسان بر آن امری که بر انجامش تصمیم گرفته، و در دل گره زده است، پا بر جا و بر تصمیم خود باقی است، پس کسی که بر امری صبر می‏کند، حتما در عقد قلبی‏اش و محافظت بر آن جدیت دارد، و نمی‏خواهد که از آن صرفنظر کند. بنابراین، صبر نمودی از قدرت و شهامت نفس است (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱۶: ۲۱۸).
در آیاتی دیگر صبر هم معنا با احسان شده است: «قُلْ یَاعِبَادِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُواْ فىِ هَاذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهٌ إِنَّمَا یُوَفىَّ الصَّابرُِونَ أَجْرَهُم بِغَیرِْ حِسَاب‏» (زمر، ۳۹/ ۱۰)، «وَ اصْبرِْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِین‏» (هود، ۱۱/ ۱۱۵). احسان از مشتقّات «حسن» به معنای امر بهجت آفرینی که مورد آرزو است، می­باشد (راغب، ۱۴۱۲: ۲۳۵). در منابع، سه مفهوم از احسان وجود دارد: گاهی به معنای بخشش و نیکویی به انسانهاست و اگر متعلّق آن، خداوند باشد، معنایش استقامت و تحمل در راه خداست؛ زمانی مفهومی عام دارد، و به معنای انجام عمل به نحو صالح و شایسته و با نیتی الهی است (یوسفی آملی؛ اکبری، ۱۳۹۱: ۷۰). مطابق تحلیل قرآن در این آیه صبر، عملی نیکو و حسنه است، زیرا عمل صالحی است که محصول توجه و اعتماد به ساحت قدسی پروردگار است، و بر این اساس می توان آن را احسان نامید (همان).
شکر یکی دیگر از مفاهیم مرتبط با صبر است. شاخص­ترین آیاتی که رابطه شکر و صبر را مطرح می­ کنند با این جملات پایان می­پذیرند: «إِنَّ فىِ ذَالِکَ لاََیَاتٍ لِّکلُ‏ِّ صَبَّارٍ شَکُور» (ابراهیم، ۱۴/ ۵؛ لقمان، ۳۱/ ۳۱؛ سبا، ۲۴/ ۱۹؛ شوری، ۴۲/ ۳۳). «صبّار» و «شکور» هر دو صیغه مبالغه هستند که یکى فزونى صبر و استقامت و دیگرى فزونى شکرگزارى را می­رساند. با توجه به این باور که واژگان قرآن به طور اتّفاقی در کنار هم قرار نگرفته­اند، روشن است که باید مناسبتی میان این دو واژه باشد. برای تبیین این رابطه موارد ذیل بیان می­گردد:

    1. در این آیات خداوند از نعمتها و مصائبی خبر می­دهد که تنها برای صابران و شاکران نشانه و آیت است؛ و به گفته مفسران فقط این دسته می­توانند از این آیات بهره ببرند. قرطبی دراین باره می­نویسد: «آیات در اینجا، به معنی علامت است و این علامات و نشانه ها در قلب همه آشکار نمی شود؛ بلکه مخصوص کسانی است که در برابر بلاها صابر و در مقابل نعمت ها شاکر باشند (قرطبی، ۱۳۶۴، ج۱۴: ۷۹)

۲) علمای اخلاق معتقدند که بنده در هیچ حالتی از صبر بی­نیاز نیست؛ زیرا آنچه در دنیا می­بیند یا موافق طبع اوست یا مخالف میلش و در هر دو حال، صبر لازم است. چرا که انسان در برابر نعم الهی از قبیل صحّت، سلامت، مال و جاه و غیره که موافق طبع اوست اگر نفسش را حفظ نکند، کارش به طغیان و سرکشی منتهی می شود. خداوند می فرماید: «کلاََّ إِنَّ الْانسَانَ لَیَطْغَى*أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنى‏» (علق، ۹۶/ ۶-۷) (شبر، ۱۳۸۷: ۳۶۰)؛ و همچنین است صفت شکر، که نه فقط در برابر نعمتها که در مقابل مصائب نیز ضروری است؛ زیرا به گفته علمای اخلاق، در حقیقت، «این مصائب، نعمت هایی هستند که باید شکرشان را به جا آورد؛ زیرا هیچ مصیبتی پیش نمی آید مگر آنکه کفّاره گناهی باشد یا سبب ریاضتی برای نفس یا موجب بالا رفتن درجه ای از کمال آدمی است» (همان)
با توجه به دو مورد فوق، رابطه دو مفهوم صبر و شکر را می توان به دو صورت زیر بیان کرد:
نخست آنکه صبر و شکر، در هر دو حوزه «نعمت و نقمت» مطرح هستند و این دو گستره، صبر و شکر انسان را می­طلبد. ازاین رو، صابران کسانی هستند که هم در سختیها و مصائب پایدارند و هم در برابر انواع موهبت­ها و نعمت ها صبورند. این مطلب درباره شاکران نیز صادق است. از این رو، در روایات نبوی، صبر و شکر دو رکن مهم ایمان شمرده شده اند: «الْإِیمَانُ نِصْفَانِ نِصْفٌ فِی الصَّبْرِ وَ نِصْفٌ فِی الشُّکْر» (مجلسی، بی تا، ج۵۷: ۲۶).
دوم آنکه مطالعه درباره مفهوم شکر و مراتب آن نشان می دهد، صبر از فضایلی است که می تواند مصداق واژه شکر قرار گیرد؛ چرا که صبر همان نحوه صحیح استفاده انسان از قدرت­های نهفته در نفس است. مطابق این تحلیل، علّت کنار هم قرار گرفتن این دو مفهوم در آیه، توجیه می­گردد.

                1. صبر خدا در قرآن

خداوند متعال در قرآن، صفات «صبّار»، «صبور» و «صابر» را به خودش نسبت نداده است و به بیان دیگر این صفات در قرآن از صفات الهی شمرده نشده اند، ولی خداوند کسانی که دارای این صفات باشند را ستوده است. اما در روایات و دعاهایی که از معصومین (ع) به ما رسیده اند صفات صبّار و صبور از صفات الهی شمرده شده اند. به عنوان نمونه در دعای جوشن کبیر آمده است: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا عَفُوُّ یَا غَفُورُ یَا صَبُورُ یَا شَکُورُ یَا رَءُوفُ یَا عَطُوفُ یَا مَسْئُولُ یَا وَدُودُ یَا سُبُّوحُ یَا قُدُّوسُ» (دعای جوشن کبیر، بند۵۷)، «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا سَتَّارُ یَا غَفَّارُ یَا قَهَّارُ یَا جَبَّارُ یَا صَبَّارُ» (دعای جوشن کبیر، بند۶۵). و لیکن صفت «حلیم» از اسماء حسنی و صیغه مبالغه است و معنی آن در باره خدا این است که خدا به گناهکاران مهلت می­دهد و در عذاب آنها عجله نمی­کند با اینکه توانایی و قدرت بر مواخذه دارد (طبرسی، ۱۳۷۲، ج۲: ۵۶۹).
لسان العرب در تفاوت دو صفت حلیم و صبور می گوید: صبر از اسمای الهی است و صبور کسی است که در انتقام گرفتن از نافرمانان عجله نمی ورزد. کلمه صبور از صیغه های مبالغه (یعنی بسیار صبرکننده) به شمار می رود. و معنای آن به معنای حلیم نزدیک است. فرق بین صبور و حلیم آن است که انسان گناهکار در سایه صفت صبر الهی ایمن از مجازات نیست، ولی در سایه صفت حلم در امان و سلامتی است (ابن­منظور، ۱۴۱۴، ج‏۴: ۴۳۷).
۴-۲-۱-۲- صبر انسان در قرآن
در بیشتر آیات قرآن از بندگان می خواهد که با استعانت از نماز و روزه در برابر مشکلات و حوادث زندگی صبر پیشه کنند: «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَهِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلاَّ عَلَی الْخَاشِعِینَ» (بقره، ۲/ ۴۵). نماز و صبر، بهترین وسیله برای مقابله با صبر و مشکلاتند. زیرا صبر و شکیبایی هر مشکل بزرگی را کوچک می کند، و توجه به خداوند و پناه بردن به او نیز روح ایمان را در انسان بیدار می­ کند و او را متوجه می سازد که پناهگاه و تکیه گاه بسیار مستحکمی دارد که با توکل به آن هرگز آسیب نخواهد دید (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱: ۱۵۲). در تفسیر عیاشی از امام موسی بن جعفر(ع) نقل شده است که ایشان فرمودند: صبر عبارت است از روزه، هنگامی که شدتی به انسان می رسد یا حادثه ایی برای او رخ می دهد باید روزه بگیرد زیرا خداوند می فرماید: «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ إِلاَّ عَلَی الْخاشِعین‏» (بقره، ۲/۴۵) و خاشع کسی است که در نماز خود ذلیل (کوچک در پیشگاه خداوند) بوده و متوجه نماز باشد منظور خداوند از صبر و صلوه رسول خدا و امیرمومنان است . علامه در تفسیر خود بیان میکند که در این حدیث امام (ع) واجب بودن روزه و نماز را در زمان مشکلات و سختی ها و متوسل شدن به حضرت محمد (ص) و امام علی (ع) را از این آیه شریفه بیان کرده اند؛ البته به نظر علامه تفسیر روزه و نماز به رسول خدا وامیرالمومنین از باب تاویل است (همان).
در آیه پایانی سوره آل عمران آمده است که: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (آل­عمران، ۳/ ۲۰۰). دستوراتی واوامری که در این آیه آمده اند یعنی «اصبروا» و «صابروا»و «رابطوا» و «اتقوا» همه مطلق و بدون قید بیان شده اند. یعنی این صبر شامل همه امور زندگی انسان می گردد هم شامل صبر در برابر مشکلات، هم شامل صبر بر طاعات و هم شامل ترک معاصی. و نیز منظور صبر تک تک افراد جامعه است زیرا به دنبال «اصبروا»، صبر به صورت صیغه مفاعله ی «صابروا» به کار رفته است که در زمانی به کار می رود که ماده فعل بین دو طرف تحقق پیدا کند و به این معنا است که گروهی از افراد با هم مشکلات و اذیتها را تحمل کنند و هر یک صبر خود را به صبر دیگری تکیه دهد و در نتیجه برکاتی که در صفت صبر وجود دارد دست به دست هم دهد و در نتیجه تاثیر صبر بیشتر گردد که این امری است که هم در فرد محسوس است و هم در اجتماع زیرا باعث می شود که تک تک افراد نیروی یکدیگر را به هم وصل کنند و همه نیروها یکی شوند تا بتوانند مشکلات را حل کنند (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۴: ۹۱).
در آیه «وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» (انفال، ۸/ ۴۶). مردم را به ترک منازعه دعوت می کند و می گوید: اگر صبور نباشید و با یکدیگر منازعه کنید جامعه شما سست می گردد و دشمنان شما جسور می گردند. در آیه «وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» (شوری، ۴۲/ ۴۳). نیز دعوت به صبر می­ کند و علت آن را عظمت صبر ذکر می کند.
خداوند پس از دعوت مسلمانان به صبر سختی هایی را که در مسیر صبر در راه خدا وجود دارد را بیان می کند اما در هیچ یک از آیات خود، مسلمانان را از این سختی ها نمی ترساند بلکه در تمام آیات خود با بیان سختی های صبر به صابران وعده بالاترین پاداش ها را می دهد تا آسانتر بتوانند آن سختی ها را پشت سر گذارند و بدانند که در پس این سختی ها آسایشی بزرگ و جاودان را پیش رو خواهند داشت «وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاهِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَهُ لِلتَّقْوَی» (طه، ۲۰/ ۱۳۲).
۴-۲-۱-۲-۱- صبر انسان در روایات و سیره عملی انبیاء
علاوه بر قرآن کریم در احادیث وروایات متعددی از امامان شیعه وبزرگان دین و علمای اخلاق نیز به ارزش صبر و منزلت صابران در نزد خداوند اشاره شده است. چنانچه در حدیثی معروفی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که فرمودند: «الصَّبْرُ نِصْفُ الْإِیمَان‏» (دیلمی، ۱۴۱۲، ج۱: ۱۲۷)، و نیز از جابر روایتی نقل شده است که از پیامبر (ص) درباره ایمان پرسیدند وایشان فرمودند : «أفضل الإیمان الصّبر و السّماحه» (پاینده، ۱۳۸۲: ۲۲۹) و نیز فرمودند: «الصبرُکََنزُ من کُنوُزالجنه» (باقری، ۱۳۶۳: ۳۳۷)، و در جایی دیگر بیان نموده ­اند: «الْإِیمَانُ نِصْفَانِ نِصْفٌ فِی الصَّبْرِ وَ نِصْفٌ فِی الشُّکْر؛ ایمان دو نیم است: نصف آن در صبر و نیم دیگر آن در شکر می باشد. » (مجلسی، بی تا، ج۵۷: ۲۶). و از امیرالمومنان (ع) نقل شده است که جایگاه صبر نسبت به ایمان مانند جایگاه سر نسبت به بدن است: «الصَّبْرُ مِنَ الْإِیمَانِ بِمَنْزِلَهِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا صَبْرَ لَه» (دیلمی، ۱۴۱۲، ج۱: ۱۲۶). ‏‏
در میان پیامبران الهی که هر یک ویژگی خاصی از فضایل اخلاقی را (به صورت‏درخشانتر) دارا بودند، حضرت ایوب(ع) به عنوان پیامبر صبور شناخته می‏شود. اوالگوی‏ «صبر»و مقاومت در برابر مشکلات بود. در آیه ۴۴ سوره‏ «ص‏»آمده است: «إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِّعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّاب» (ص، ۳۸/ ۴۴). حضرت ایوب(ع) به عنوان یک آزمون بزرگ، گرفتار مصائب عظیمی شد تا درجه‏شکرگزاری او آشکار گردد و به مقام قرب پروردگار نزدیکتر شود. او که اموال، زراعت‏و گوسفندان فراوان و فرزندان برومند و لایق و متعدد داشت، در یک آزمون بزرگ، همه چیز، حتی فرزندان خویش را از دست داد و خود نیز به بیماری شدیدی مبتلا شد. آن حضرت چنان بیمار گشت که از شدت درد به خود می‏پیچید و بدین سان اسیر ودربند بستر بیماری و درد گردید، ولی هیچ یک از این امور، از شکر او نسبت‏به درگاه‏خداوند نکاست. زخم زبان‏های زیادی از دوست و دشمن شنید، مصیبتی که شاید بالاترین مصائب‏بود، گاهی عباد و راهبان بنی اسرائیل به دیدنش می‏آمدند و به صراحت می‏گفتند: تو چه‏گناه عظیمی کرده‏ای که به این عذاب‏ «الیم‏»گرفتار شده‏ای؟ولی آن حضرت باز رشته‏صبر را از کف نمی‏داد، و چشمه زلال شکر و سپاس الهی را به کفران و ناشکری آلوده‏نمی‏ساخت. تنها کاری که کرد این بود که بعد از مدتی طولانی به پیشگاه خداوند عرض‏کرد: «وَ اذْکُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ إِذْ نادی‏ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ: بار پروردگارا!شیطان مرا به رنج و عذاب افکند و انتظار گشایش تنها از تو دارم» (ص، ۳۸/ ۴۱). هنگامی که این پیامبر عظیم الشان تمام مراحل این آزمایش بزرگ را پشت‏سرگذاشت و با کوهی از صبر و استقامت در برابر مصائب بزرگ ایستادگی کرد، و شیطان راشرمنده‏تر و مایوس‏تر ساخت، درهای رحمت الهی به روی او گشوده شد و نه تنها اموال‏و فرزندانش به لطف الهی به او بازگشت (ص، ۳۸/ ۴۳)، بلکه افزون‏تر از آن به ‏مقام پرافتخار «نعم العبد انه اواب» رسید.
«حضرت یعقوب‏» الگوی دیگر در صبر وشکیبایی است، که در قرآن از آن سخن به میان آمده است: «وَ جَاءُو عَلی‏ قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبرٌْ جَمِیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلی‏ مَا تَصِفُون‏» (یوسف، ۱۲/ ۱۸). او به فراق فرزند دلبندش حضرت یوسف(ع) ‏که سخت مورد علاقه‏اش بود گرفتار شد. سالیان دراز با چشمانی اشکبار صبر کرد تا سرانجام دیده‏اش نابینا شد، اما هرگز سخنی بر خلاف رضای حق بر زبان نراند و پیوسته‏شاکر و صابر بود، به تعبیر خودش‏ «صبر جمیل‏»داشت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...