او در ضمن تفسیر سوره با کمک سیاق دسته بندی موضوعات سوره را ارائه داده و چنین نتیجه‌گیری
می‌کند که سیاق قرآنی سوره را خاتمه می‌بخشد با منزه کردن و تقدیس نمودن یزدان سبحان و درود فرستادن بر پیامبرانش و اعتراف و اقرار به ربوبیت او. در پایان سوره نیز مجدداً تاکید می‌کند که‌این خاتمه مناسب با موضوعات سوره ‌است و چکیده مسائل و قضایایی است که در این سوره به ‌آنها پرداخته‌است.[۳۳۵]
و همچنین مانند مرحوم علامه& معتقد است که مهمترین موضوعات مطرح شده در سورۀ مبارکۀ اسراء تسبیح و تقدیس و حمد و ثنای خداوند است با این تفاوت که علامه معتقد بود که سوره با تسبیح آغاز شده و متناسب با هدف پیش رفته و در پایان مجدداً با تسبیح نیز به پایان رسیده است. اما سید قطب معتقد است که سوره‌ اگر چه با تسبیح و تقدیس شروع شده‌است اما با حمد وثنای خدا به پایان رسیده‌است.[۳۳۶]
سید قطب هم چنین در پایان سورۀ بقره درباره ‌ارتباط میان آغاز و انجام سوره ‌این چنین می‌نویسد:
این سوره بخش عظیمی‌ از قواعد ایدئولوژی را در بر دارد و به تبیین ویژگی‌های جامعه‌اسلامی ‌و نقش آن در عالم هستی و…. می‌پردازد و این دو آیه { آمن الرسول… } [۳۳۷] پایان این سوره بزرگ است که در حقیقت خلاصه و عصاره آن است و مسائل مهم این سوره را در بردارد و چنین آیه‌ای صلاحیت پایان بخش بودن سوره را دارد.
سپس به نوع و چگونگی این ارتباط اشاره نموده و می‌نویسد: سوره بقره با این قول خدا آغاز شده که{‌الم ذلک الکتاب… }که در آن به بسیاری از حقایق در کل سوره بیان شده‌اشاره می‌شود از جمله‌ ایمان به رسول، کتب آنها که با سرانجام سوره که {‌امن الرسول بما انزل… } است هماهنگی و ارتباط دارد.
حتی به لحاظ واژگانی در این سوره به بسیاری از تکالیف و شریعت اشاره شده و در ختام سوره نیز به تکالیف اشاره شده‌است. بنابراین آغاز و انجام سوره‌ هم به لحاظ واژگان و هم به لحاظ محتوا و غرض سوره با هم مرتبط است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

گاهی آغاز و پایان سوره را به دلیل موضوع واحدی به ‌هم مرتبط و متصل می‌داند ودر روشن کردن این مسأله نیز از دقتهای لازم برخوردار است. بطور مثال در ابتدای سورۀ مبارکۀ عنکبوت ضمن تأکید بر این ارتباط میگوید:
بعد از حروف مقطّعه، با سخن از ایمان و برگرداندن از آئین، و با سخن ازتکالیف و وظـائف راسـتین
ایـمان آغاز می‌گردد، تکالیف و وظائفی که‌از جوهر و اصـل نفسها پرده برمی‌دارد…
وسپس تأکید می‌کند که‌این امر موضوع سوره قرار گرفته‌است چون در ادامه سوره صحبت از داستانهای نوح و ابراهیم و لوط و شعیب، و داستانهای عاد و ثمود و قارون و فرعون و هامان میپردازد، و تند و سریع انواع و اقسامی‌ازگردنه‌ها و نیرنگ‌ها و بلاهای موجود بر سر راه دعوت به‌ایـمان را درطـول حـیات نسلها و در درازای اعصار و قرون به تصویر می‌کشد…
وبعد به موانعی که برسر راه حق وهدایت قرار گرفته‌اشاره نموده وخواری وحقارت آنهارا به تصویر می‌کشد ودر ادمه بسیار زیبا ولطیف به‌ارتباط آیات این سوره می‌پردازد ومی‌گوید: قرآن میان حقیّ که دردعـوتها و رسالتها است، و میان حقیّ که در آفرینش آسمانها و زمین است ارتباط و پیوند برقرار مـیکند. سـپس مـیان جملگی دعوتها و رسالتها و میان دعوت و رسالت محمّد |وحدت و یگانگی برقرار میسازد. چه‌همۀ آن دعوتها و رسالتها از سوی خداوند است، و همۀ آنها دعوت و رسـالت واحدی است و مـردمان را به سـوی خـدا میخواند. بدین جهت سیاق قرآنی ازکتاب واپسش و از برخورد مشرکین با آن، سـخن مـی‌گوید…. وبالاخره تأکید می‌کند که روند قرآنی سوره را با تمجید و بزرگداشت جهادگران راه خدا خاتمه می‏بخشد، و ایشان را بر هدایت استوار میدارد، و بر راستای راه ثابت قدم میکند. درپایان نتیجه‌ای که می‌گیرد ادعای او مبنی بر ارتباط آغاز وپایان سوره، باتوجه به موضوعی مشخص ( ایمان و موانع سرراه ‌آن) به‌اثبات می‌رسد. [۳۳۸]
ارتباط بین اجزا یک آیه ( هماهنگی و تناسب واژه‌ها وجملات)
گفتیم که یکی از انواع ارتباط در آیات قرآن، تناسب و هماهنگی واژه‌ها و عباراتی است که در یک آیه وجود دارد که مورد توجّه‌ آیات قرآن ( آیات تحدی) و نیز همۀ مفسران و قرآن پژوهان نیز بوده‌است.
و هم چنین گفتیم که‌این نوع از ارتباط نیز خود یکی از نشانه‌های اعجاز قرآن کریم است.با این که بیشتر سوره‌های قرآن در زمان های مختلف و گاه طولانی نازل شده‌اند؛ اما از چنان فصاحت و بلاغتی برخوردارند که در آنها جای هیچ یک از کلمات را نمی‌توان تغییر داد و آنها را جدای از هم دیگر تقسیم کرد. خصوصاً عبارات پایانی هر آیه که مکمل و متمم معنای آیه ‌است.
به‌ همین دلیل بسیاری از دانشمندان علوم اسلامی‌را عقیده بر این است که شناخت آیات قرآن، ( حدود و
مرزهای آیات ) توقیفی است نه‌اجتهادی.[۳۳۹]
آیت اله معرفت در رابطه با این نوع ارتباط معتقد است که:
انتخاب کلمات و واژه‏هاى به کار رفته در جملات و عبارت‏هاى قرآنى کاملا حساب شده‌است به‏گونه‏اى که‌اگر کلمه‏اى را از جاى خود برداشته، خواسته باشیم کلمه دیگرى را جاى‏گزین آن کنیم که تمامى ویژگى‏هاى موضع کلمه ‌اصل را ایفاکند، یافت نخواهد شد، ودر این رابطه، (گزینش واژه‌های قرآنی) سه نوع رعایت، با دقت در ویژگیهای کلمه به عمل آمده‌است؛
اولا، تناسب آواى حروف کلمات هم‏ردیف آن رعایت گردیده، آخرین حرف از هر کلمه پیشین با اوّلین حرف از کلمه پسین هم‏آوا و هم‏آهنگ شده‌است؛ تا بدین سبب تلاوت قرآن روان و آسان صورت گیرد. ثانیا، تناسب معنوى کلمات با یک‏دیگر رعایت شده تا از لحاظ مفهومى نیز بافت منسجمى به ‏وجود آید. به علاوه، مسأله فصاحت کلمات طبق شرایطى که در علم «معانى بیان» قید کرده‏اند کاملا لحاظ شده‌است.[۳۴۰]
هم مرحوم علامه طباطبا ئی|و هم مرحوم سید قطب به‌این مسأله توجه خاصی داشته و سرتاسر تفسیر خود آنرا مطرح نموده و آیات را بر همین اساس تفسیر نموده‌اند که به چند نمونه‌از آنها اشاره می‌کنیم: مرحوم علامه طبا طبا ئی در ذیل آیه
{ وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیبَینَ لَهُمْ فَیضِلُّ اللَّهُ مَنْ یشاءُ وَ یهْدِی مَنْ یشاءُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ }[۳۴۱]
بعد از توضیح و تفسیر آیه درباره عبارت {فیضل الله من یشاء… }می‌نویسد: و اگر خداوند سبحان در آیه مورد بحث، ضلالت را به‌هدایت مقدم داشته بدین جهت بود که ضلالت به بیان محتاج‌تر است، مخصوصاً با در نظر داشتن زمینه کلام که زمینه بیان عزت مطلقه خداست. پس در این جا واجب بود روشن بسازد که ضلالت هر که گمراه شد و هدایت هر که ‌هدایت گشته، همه به مشیت خداست و کسی بر ارادۀ خدا غلبه نمی‌کند و درسلطنت او مزاحمت نمی‌یابد. و در ادامه در علّت عبارت پایانی آیه می‌فرماید:
بنابراین ضلالت گمراهان و عصیان ایشان نه تنها مناقض دعوت او نیست بلکه دلیل بر عزت و قدرت او
نیز هست هم چنانکه‌هدایت راه یافتگان نیز دلیل بر قدرت و سلطنت او است، و به‌همین جهت بود که در آیۀ مورد بحث گفتار را با جمله و هوالعزیز الحکیم خاتمه داد. و این گونه نتیجه می‌گیرد که:
خدای سبحان عزیز است یعنی کسی بر او غلبه نمی‌کند ـ ضلالت گمراهان هم به‌ او ضرر نمی‌رساند…… و نیز حکیم است یعنی آنچه بخواهد بی حساب نمی‌خواهد و مشیّتش به کار عبث تعلق نمی‌گیرد.[۳۴۲]
و در ذیل آیه
{الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ…}.[۳۴۳]
بعد از ترجمه واژه مرّه و تبیین واژه‌الطلاق و نیز تفسیر و تبیین تسریح به‌احسان این چنین می‌نویسد که: در اینکه ‌امساک را مقیّد به قید معروف و تسریح را مقید به قید احسان کرده‌است، عنایت لطیفی است که بر خواننده پوشیده نیست؛ برای اینکه چه بسا می‌شود که‌امساک همسر و نگهداری او در حباله زوجیت ( پیوند زن و شوهری ) به منظور اذیت و اضرار او باشد، و معلوم است که چنین نگهداری، نگهداری منکر و زشتی است نه معروف و پسندیده.
همچنین در ذیل آیۀ ۵۰ سورۀ مبارکۀ توبه، برای دو واژۀ حسنه و مصیبه معتقد است که: منظور از” حسنه” و” مصیبه” به قرینه سیاق، آثار نیک و خسارتهایى است که جنگ ببار مى‏آورد، از قبیل فتح و فیروزى، غنیمت‏هاى مالى و اسیران از یک طرف، و کشته شدن و زخم برداشتن و شکست از طرف دیگر.[۳۴۴]
مفسر عالی مقام این چنین کلمات و واژه و عبارات آیات قرآن را در ارتباط و تناسب می‌بیند و نکات و لطایف قرآ نی را در پرتو این توجّه و دقّت برای خوانده خود باز گو می‌کند.[۳۴۵]
مرحوم سیّد قطب نیز به‌این مسأله توجّه زیادی نموده‌است؛ چون معتقد است که قرار گرفتن واژه‌ها و عبارات در آیه ‌از روی حکمت است و سعی نموده‌ است ارتباط واژه‌ها و عبارات را در هر آیه مشخص و توضیح دهد که‌البته ‌از عهده این کار نیز به خوبی بر آمده‌است و ما به چند نمونه ‌از آن اشاره می‌کنیم.
بطور مثال ذیل آیه:
{ أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْت‏… }[۳۴۶]
سید قطب در توضیح ارتباط بین واژگان این آیه شگفت زده شده و گفته‌است: در چنین تعبیری سان هزاران نفر و صفهای درازی است که‌انان با دو کلمه: اَلَم تر ؟ در برابر دیدگان رژه می‌روند…. آیا چه تعبیری دیگری وجود دارد که بتواند در برابر خیال ما این سان و رژه را ترسیم کند.
از صحنه‌هزاران نفری که گرد آمده‌اند و نگران از مرگ و هراسان از خوف بوده و با چشمان وحشت زده زل می‌زنند، گرفته تا صحنه مرگ همگانی آنها، همه و همه‌از لابه لای واژه «موتوا » پدیدار است.
{ثم احیاهم… } این تعبیر به صحنه مرگ و بر صحنه زندگی، پرتو مناسب می‌افکند. ما در صحنه میراندن و زنده کردن هستیم. گرفت جان و رها کردن روان… وقتی که نام رزق به میان می‌آید، تعبیر چنین است که: «والله یقبض و یبسط »خداوند باز می‌گیرد و می‌گستراند.
و در پایان این چنین می‌نویسد که: این چنین هماهنگی شگفتی در تصویر صحنه‌ها، هویدا و پیدا است که در کنار آن همه‌هماهنگی شگفتی در جان دادن به معانی و جمال بیان سخن به کمال، خود نما و جلوه گر است.[۳۴۷]
نیز در ذیل آیه
{ الَّذِینَ ینْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمِینَ الْغَیظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِین }[۳۴۸]
این گونه جمع‌بندی می‌کند: کسانی که به‌هنگام خوشی و ناخوشی بخشش می‌ورزند نیکوکارند. کسانی هم که بعد از خشمگین شدن خشم خود را فرو می‌خورند و گذشت می‌کنند نیکوکارند. خداوند هم نیکو کاران را دوست دارد
و به‌این صورت بین واژه « یحب » و ماقبل و بعد آن ارتباط بر قرار می‌کند. و می‌گوید: دوست داشتن در اینجا بیانگر تعبیر مهربانانه و دوستدارانه و درخشان و رخشانی است که با آن فضای لطیف و تابان و بزرگوارانه ‌هماهنگی و تناسب دارد.[۳۴۹]
گاهی این ارتباطها به عبارات وکلمات پایانی آیه با متن آیه برمی‌گردد که‌این مسأله نیز از چشمان تیز بین مفسر فی ظلال دور نمانده وبه زیبایی هر چه تمام تر به‌ان اشاره نموده‌است. بطور مثال در ذیل آیۀ:
{إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون‏.} [۳۵۰]
بعد از تفسیر کوتاهی که‌اورده‌است به‌ارتباط عبارت پایانی آن یعنی{ فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون} پرداخته وآورده‌است که: این آیۀکوتاه‌از الهـامها و اشـاره‌های شگفتی پـرده برمی‏دارد، و حقائق ژرفی را می‌رساند، الهـامها و اشاره‌ها و حقائقی‌که تعبیر قرآنی زیبای اعجازانگیز آنها را دربرمی‌گیرد…. در پایان آیه که می‌فرماید:{فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ} ناگهان بینا می‌گردند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...