واژه جاهلیت از ریشه جهل گرفته شده است؛ واژه جهل همراه با مشتقات آن، ۲۴ بار در قرآن استعمال شده است. در آیه ۲۷۳ سوره بقره، جهل به معنای نادانی به کار رفته است.[۱۶۷] بیشتر کتب لغت عرب “جهل” را در مقابل”علم” آورده‌اند، که این معنا(فقدان) جامع و کافی نمی‌باشد.[۱۶۸] اما جهل خود به سه معنا به کار رفته است: عدم علم، عدم عقل، و عدم حلم. که معنای دوم و سوم آن بیشتر در قرآن به کار رفته است[۱۶۹] در واقع عقل از مسببات حلم است یعنی عقل نشان از بردباری دارد.[۱۷۰] از این رو برخی ادیبان عرب واژه جهل را در مقابل حلم به معنای بردباری، بخشندگی و لیاقت در نظرگرفته‌اند.[۱۷۱]
در معلقه “امرو بن کلثوم” آمده است:
” الا لایجهلًن احدُ علینا فنجعل فوق جهلِ الجاهِلینا “[۱۷۲]
مفهوم بیت این است که بدان که هیچ کس با ما سفاهت نورزد مگر اینک ما هم بیشتر به او خیره سری و شرارت خواهیم کرد.
این بیت بیان می‌کند که در عصر جاهلیت میان عقلانیت و جاهلیت تفاوت وجود داشت اما گرایش عرب به جاهلیت بود تا به عقلانیت و اگرهم از عقل استفاده می‌شد در تأیید و توجیه اعمال جاهلانه بوده است. عرب جاهلی کارهای خود را با اعمال جاهلی پیش می‌بردند، چنانکه در شرح « زوزنی» آمده است که ما با جهل خودشان آن‌ها را جزا خواهیم داد و تریبت می‌کنیم و جزای جهل، جهل است. با توجه به آیات قرآن: { اللَّهُ یَستَهزِیُ بِهِم } [۱۷۳]؛” جَزاءُ سَیئَهٍ سَیئَهٌ مِثْلُهَا}[۱۷۴] ؛ {وَمَکَرُواْ وَمَکَرَ اللّهُ } [۱۷۵] ؛{ یُخَادِعُونَ اللّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ ﴾[۱۷۶]، جزای استهزاء و مکر و سیئه و خداع، خود آن است.[۱۷۷]
در قرآن، مذمت مردمان آن دوره، به لحاظ ویژگی های اعتقادی و اخلاقی و فرهنگی است و نه به جهت نداشتن علم و دانش و یا فقدان عقل وخرد. همانطور که ایزوتسو جاهلیت را یک فرهنگ می‌داند که متعلق به زمان خاص نمی‌باشد.[۱۷۸]
امام علی (×) نیز در بسیاری از موارد در نهج البلاغه اشاره‌ای به دوران جاهلیت و ویژگی‌های آن کرده‌اند.[۱۷۹] امیرمؤمنان در جایی از نهج البلاغه یکی از شاخص‌های عصر جاهلی را کهنه شدن نشانه‌های هدایت می‌داند چنانکه می‌فرماید:
« أَرْسَلَهُ وَ أَعْلَامُ الْهُدَى دَارِسَهٌ وَ مَنَاهِجُ الدِّینِ طَامِسَهٌ فَصَدَعَ بِالْحَقِّ وَ نَصَحَ لِلْخَلْقِ وَ هَدَى إِلَى الرُّشْدِ وَ أَمَرَ بِالْقَصْدِ…» [۱۸۰]
وى را هنگامى فرستاد که نشانه‏هاى هدایت به کهنگى گرائیده، و جاده‏هاى دین محو و نابود شده بود، او حق را آشکار ساخت و مردم را نصیحت نمود. و آنها را به سوى کمال، هدایت کرد و فرمان میانه روى و عدالت داد.[۱۸۱]
امام در جایی دیگر فساد و بی‌اخلاقی را از شاخصه‌های عصر جاهلیت دانسته و بر این نکته پای می‌فشارد که در این عصر مردم دچار فتنه‌های گوناگون شده بودند، کارهای خلاف را صلاح می‌دانستند و آن‌ها را در زندگی شان جاری و ساری کرده بودند:
« أَرْسَلَهُ عَلَى حِینِ فَتْرَهٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ طُولِ هَجْعَهٍ مِنَ الْأُمَمِ وَ اعْتِزَامٍ مِنَ الْفِتَنِ وَ انْتِشَارٍ مِنَ الْأُمُورِ وَ تَلَظٍّ مِنَ الْحُرُوبِ وَ الدُّنْیا کَاسِفَهُ النُّور وَ ظَاهِرَهُ الْغُرُورِ…»؛ [۱۸۲]هنگامى خداوند رسالت را بر عهده او گذارد که مدتها از بعثت پیامبران پیشین گذشته بود، و ملت‌ها در خواب عمیقى فرو رفته بودند. فتنه و فساد جهان را فرا گرفته بود. کارهاى خلاف در میان مردم منتشر، و آتش جنگ زبانه مى‏کشید، دنیا بى‏نور و پر از مکر و فریب گشته بود.[۱۸۳]
بنابراین براساس آنچه گفتیم، درصدد هستیم تا ألم را در این عصر، مورد بررسی قرار داده و دریابیم که در نهج البلاغه، ألم چگونه به کار رفته است.

نمودار ۲ـ۵ـ۲ ویژگی های عصر جاهلیت در نهج البلاغه
برای بررسی معنای این مفهوم در عصر جاهلی به منابع و اسناد مختلفی می‌توان رجوع کرد که یکی از آن‌ها
اشعار جاهلی است که اهمیت زیادی در فهم واژگان نهج البلاغه از جمله ألم دارد. چنانچه اشاره شد «اثر بسیار عمده دیگری که از این زبان فصیح (عربی) در دست داریم، گنجینه بزرگ اشعار جاهلی است. این آثار با وجود زیان‌های فراوانی که گریبان‌گیرشان شده است و وضع و جهل و تحریف و انتقادهای اساسی که متوجه آن‌ها کرده‌اند، نمایشگر یک سنت ادبی اصیل‌اندکه با اندکی احتیاط و مقایسه‌های گویشی می‌توانند اساس مطالعات زبان شناسی گردند».[۱۸۴]
وصف، یکی از اغراض اساسی شعراست. و اعم موضوعات مورد وصف شاعر جاهلی؛ ۱ـ وصف اطلال و دمن؛ ۲ـ وصف شتر؛ ۳ـ وصف طبیعت است.[۱۸۵]

    1. ۴. ۲. واژه ألم در شعر جاهلی

امرؤالقیس، أبو حارث ملک بن اسد (د. ۵۴۰م) در قصیده « قفا نبک » خود که از معلقات سبعه است، در بیتی آورده است :
« وقوفاً بها صَحبی علیّ مطیّهم یقولون: لاتهلک أسیً و تجمّل»[۱۸۶]
آنان در برابر او، کاروان‌هایشان را نگه داشتند و او را به صبر و پرهیز از ناله و فغان دعوت کردند.[۱۸۷]
آسی به معنای فرط الحزن و شده الجزع است ودر اینجا نقش مفعول له دارد. در نهج البلاغه نیز یک بار واژه “أسی” آمده است:
« لکِنَّنِی آسَى أَنْ یَلِیَ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّهِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا»[۱۸۸]؛ ولى از این اندوهناکم که سر پرستى حکومت این امت بدست این بى‏خردان و نابکاران افتد.[۱۸۹]
کعب إبن زهیر إبن أبی سُلمی (م. ۴۲ق/ ۶۶۲م) از شاعران زمان پیامبر، پدرش زهیر إبن أبى سلمى از شعراى معروف عرب و سراینده یکى از« معلقات سبعه»بود که قصیده‏اش مدت‌ها پیش از نزول قرآن به ‏دیوار کعبه آویخته بود. اهمیت شعری و ادبی این معلقه به حدی زیاد بود که به عنوان یکى از شاهکارهاى ادبى آن زمان به شمار مى‏رفت. کعب در ابتدا به هجو پیامبر(|) می‌پرداخت اما بعدها از این کار توبه کرد. وی برای جبران گذشته‌ی خود قصیده‏اى مشتمل بر پنجاه و هشت بیت با عنوان «بانت سُعاد» در مدح رسول خدا(|) سرود.[۱۹۰]
رسم شاعران نامى عرب غالباً این بود که قصیده‏هاى خود را با نام معشوقه خویش آغاز مى‏کردند در اینجا نیز کعب از این سنت پیروى کرده و ابیات آغازین را در وصف “سعاد” معشوقه خود می‌گوید:
« لکنها خله قد سیط من دمها فجع و ولع و إخلاف و تبدیل »
اما عشق او چنان است که در خونش بی‌وفایی و دردانگیزی با ستم و بی‌محبتی عجین گشته است.
در موارد ذکر شده واژه آلم به طور مستقیم نیامده اما ابیات در بردارنده مفهوم ألم هستند یعنی می‌توان گفت که واژه آسی و ولع مفاهیم همنشین آن به شمار آیند.

    1. ۴. ۲. وجوه معنایی واژه ألم در عصر جاهلی
    1. ۴. ۴. ۲. درد جسمی

در متون جاهلی، ألم به عنوان دردی که ناشی از بیماری تن است ؛[۱۹۱] یعنی به معنای درد و در حوزه ی ناملایمات جسمی به کار رفته است.
در تاریخ جاهلی آمده است: سرازیر شدن هدایا به معابد و تقدیم نمودن به الهه‌ای خاص در زمانی که شخصی از بیماری شفا می یافت و… در میان مردم جاهلی مرسوم بوده است.
و یا در جایی دیگر مناجات انسان با رب خودش به نام “مناف” را به تصویر کشیده است که در نهایت سبب شفا یافتن انسان از بیماری می‌شود.[۱۹۲]

    1. ۴. ۴. ۲. ألم و وجع

اعراب به بیماری که همراه با درد باشد، وجع می‌گفتند و برای رفع آن، موضع درد را ضماد می‌نمودند. [۱۹۳] برای مثال در سردرد، سر را می‌بستند. یعنی در اینجا وجع جانشین ألم است.

    1. ۴. ۴. ۲. درد گرسنگی

در کتاب تاربخ ادب جاهلی آمده است که تمام همّ وغم انسان جاهلی این بود تا به غنیمتی دست یابد و یا غذایی بخورد.[۱۹۴] در اینجا گرسنگی (وجع) به عنوان واژه همنشین با آلم به کار رفته است.
علاوه بر موارد ذکر شده، ألم به معنای درد روحی هم به کار رفته است و البته در عصر حاضر بیشتر به این معنا به کار رفته و می‌رود و ظاهراً در متون دینی هم در همین معنا استعمال شده است. یکی از صاحب نظران بر این باور است که ألم در عصر جاهلی هم، به معنای ناراحتی روحی استعمال شده و به آوازهای غمناک اشاره دارد که حاکی از دردهای وجودی انسان است از قبیل درد ناشی از محرومیت انسان و درد و رنج‌های روحی یک انسان که در قلب او مدفون شده است.[۱۹۵]
در بعضی موارد هم حکایت از درد های روحی وجودی است که انسان جاهلی با سرودن شعر، درصد کمی از رنج آن می‌کاهید. در تعریف شعر آورده است که منشأ شعر در انسان احساسات و عاطفه درونی اوست در لحظات شادی و غم و یا درد و یا از تصورات و توجه انسان به بعضی امور و هر آنچه در سر می‌پروراند، ایجاد می‌شود.[۱۹۶]
در تاریخ عرب جاهلی مرثیه‌ای است که “متمم إبن نویره” از شعرای مخضرم در رثای دوست خود مالک سروده است و اشاره است به درد و رنج قلبی یک انسان که منجر به سرودن مرثیه‌ای بسیار قوی و عالی شده است ودر آن احساس عمیق و قلب آکنده از شدت درد و ناراحتی یک انسان، را به تصویر کشیده است. [۱۹۷]

    1. ۴. ۴. ۲.همنشینی واژه ألم با سوء[۱۹۸]

مردم جاهلی با اعتقاد به شفابخش بودن بت‌ها و رهانیدن آن‌ها از هر درد و زشتی، بدن خود با آن‌ها مسح و مس می‌کردند و این عمل را به نوعی تقدیر وتعظیم و تقرب جستن به خدایان می‌دانستند.[۱۹۹] با توجه به این باور اعراب جاهلی درمورد بت‌ها، در حج مسلمانان، بوسیدن سنگ حجرالأسود و لمس و دست کشیدن به آن نیز به همین دلیل است.
در اینجا ألم با سوء همنشین شده است و رها شدن از هر بدی و زشتی و هر عاملی که باعث دوری انسان از خدا شود مورد نظر است که به حوزه ناملایمات روحی اشاره دارد.
نمودار ۲ـ۵ شبکه معنایی ألم در عصر جاهلی

    1. ۲. معناشناسی تاریخی ألم در دوران بعثت پیامبر(نزول قرآن)

اسلام که در قرن هفتم میلادی از عربستان برخاست، بدون تردید نمایاننده‌ی یکی از ریشه‌ای‌ترین اصلاحات دینی است که در خاورمیانه ظاهر گشته است، و قرآن که نخستین سند مستند این رویداد عظیم است با اصطلاحاتی کاملاً ملموس و روشن بیان می‌کند که چگونه در این دوره بحرانی هنجارهای قبیله‌ای و طایفه‌ای کهن مورد احترام با آرمان‌ها مطلوب‌های جدید زندگی در منازعه خویش درگیر شد، و از هم پاشیدن گرفت، و پس از تلاش‌های نومیدانه و عبث مقاومت، سرانجام در برابر قدرت نوخاسته سر فرود آورد.[۲۰۰] بر اساس مکتب بن توجه به فرهنگ عصر پیامبر(|) می‌توان به درک معنایی ألم نایل آمد زیرا در این مکتب واژه، نماینده یک فرهنگ است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...