فایل شماره 6045 |
ریپر نیز ضمن اعتراف به اینکه اراده معیوب برای زندگی بخشیدن به قرارداد کافی است چراکه بدخواستن نیز نوعی خواستن است صریحاً اعلام میدارد که نظریه عیب اراده تنها بهوسیله تحلیل اراده توضیح داده نمی شود.[۱۰۷۲] از نظر وی قراردادی که در آن اشتباه رخ میدهد حسب قواعد حقوق مدنی کاملاً معتبر است، چراکه بهرغم اینکه عیب وجود دارد اراده نیز وجود دارد. البته متعاقد قربانی این عیب می تواند از بطلانی که مبنای آن حمایت است، بهره جوید و از اجرای قرارداد رهایی یابد، درحالیکه طرف دیگر مأخوذ به قراردادی است که خود از آن اطلاع دارد. ریپر با اعتقاد به اینکه صرف ضعف اراده تا هنگامی که عدم اهلیت احراز نگردد مورد حمایت قرار نمیگیرد، اعلام میدارد دادرس حق ندارد قدرت رضا را اندازه گیری کند. ایشان سپس برای نشان دادن این جنبه اخلاقی نظریه عیوب ارده، دقت و بررسی خاص و دقیق رویه قضایی را پیشنهاد می کند.[۱۰۷۳]
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
از نظر حقوق ایران و قواعد فنی آن هیچ یک از آراء و ادعاهای فوق مورد قبول نمیتواند باشد. در حقوق ایران برخلاف ادعای جک فلور نمی توان اشتباه در اوصاف اساسی موضوع قرارداد و یا شخص طرف قرارداد را صرفاً به دلیل قاعده اخلاقی، باعث بطلان ندانست. ادعای ریپر مبنی بر اینکه بدخواستن هم نوعی خواستن است و اراده معیوب هم برای تشکیل قرارداد کافی است در حقوق ما ادعای بیاساسی است چراکه در اراده بد اگر قصد مفقود باشد، اصولاً اراده خلّاقی وجود ندارد که بتوان مدعی شد بد خواستن نیز نوعی خواستن است. وانگهی در حقوق ما ضمانت اجرای اشتباه هرگز بطلان نسبی نمیتواند باشد تا بتوان مانند فرانسویان مدعی شد متعاقد قربانی اشتباه از بطلانی که مبنای آن حمایت است می تواند بهره جوید و از اجرای قرارداد رهایی یابد، درحالیکه طرف دیگر مأخوذ به قراردادی است که خود از آن اطلاع دارد. در حقوق ما اصولاً ضمانت اجرای اشتباهات مهم بطلان مطلق است، بطلانی که فارغ از خواست و اراده طرفین بر متعاملین تحمیل می شود.
چنانکه گذشت در حقوق ما ضمانت اجرای اشتباه و سایر عیوب اراده مبتنی بر تجزیه و تحلیل روانی اراده میباشد؛ بدین نحو که عیوب اراده یا از فقدان قصد که مفهومی منجّز است ناشی می شود، یا از فقدان و یا عیب رضا که مفهومی مشکک میباشد، سرچشمه میگیرد. در هر دو حالت اثر عیب اراده بهطورکلی خارج از بطلان مطلق ( فقدان قصد)، عدم نفوذ (فقدان رضا) و خیار فسخ (عیب رضا) نمی باشد. در اشتباه بهطورخاص، اثر عیب ارده یا بطلان و یا خیار است و در هیچ یک از این دو ضمانت اجرا نمی توان چنانکه گذشت علت را حمایت از طرف ضعیفتر دانست؛ چراکه در بطلان قابلیت استناد به بطلان برای هر دو طرف یکسان است و حتی اگر اشتباهکننده از بطلان قراردارد نیز متضرر گردد برخلاف خواست او طرف دیگر اشتباه که می تواند از بطلان منتفع گردد، حق استناد به اشتباه و درخواست بطلان را دارد. درخصوص خیار فسخ نیز فلسفه جعل خیار نمیتواند چیزی جز نقص رضا باشد چراکه اگر تحلیل روانشناختی اراده را در این حکم مؤثر ندانیم و جعل خیار را برای حمایت از ذی الخیار بدانیم باید در خیار عیب (و یا سایر خیارات مشابه) بعد از جبران ضرر ذیالخیار حق او نیز ساقط گردد، درحالیکه کسی به سقوط حق فسخ وی درصورت جبران خسارت حکم نداده است.
بنابراین در حقوق ایران مبنای حق فسخ و یا بطلان، تحلیل روانشناختی و حقوقی اراده میباشد و مصلحتهای اخلاقی و مانند آن در این خصوص نقش تعیینکننده ای ندارد. بااینحال در اشتباهات موجب خیار میتوان مانند حقوق فرانسه مدعی شد ذینفع استناد به اشتباه همچنانکه در حقوق فرانسه حق درخواست بطلان (بطلان نسبی) را دارد در حقوق ما حق درخواست فسخ قرارداد را دارد. حق فسخی که اگرچه نه بهخاطر حمایت از اشتباهکننده جعل شده است ولیکن به او این اختیار را میدهد تا از این امکان قانونی حداکثر حمایت لازم را از خود داشته باشد، حمایتی که نسبت به حقوق فرانسه اگرچه کمتر است اما از هیچ بهتر است. این حمایت اندک از سر لطف و خیرخواهی برای اشتباهکننده وضع نشده است بلکه از جهت احترام به مقتضیات نظریه اراده ایجاد گشته است.
قاعده اخلاقی در تعیین احکام اشتباه در حقوق فرانسه از جایگاه بالایی برخوردار است، بهنحویکه برخی حقوقدانان معتقدند اصولاً گسترش دامنه بطلان بهعلت اشتباه در رویه قضایی برخلاف نصوص قانونی بهخاطر این قاعده است. بهاعتقاد ریپر ماده ۱۱۱۰ قانون مدنی تنها به اشتباه در ماهیت خود موضوع معامله[۱۰۷۴] اشاره دارد و حقوقدانانی که تحت تأثیر نظریه حاکمیت اراده هستند نیز عیب اراده را در چهارچوب موضوع قرار داد تعقیب می کنند. این درحالی است که رویه قضایی با ارائه تفسیری موسّع از اشتباه در ماهیت موضوع معامله تصمیم میگیرد که اشتباه را هنگامی که طبیعت آن بهگونه ای است که بدون آن یکی از متعاملین به انعقاد قرارداد مبادرت نمیکند، مورد توجه قرار دهد.[۱۰۷۵]
ریپر سپس بهاستناد آراء مختلفی در رویه قضایی میگوید در این آراء اگر همه چیز توانسته است بهنوعی مورد دفاع قرار بگیرد به این دلیل است که ما مفهوم عیب اراده در قرارداد را ترک کردهایم تا بتوانیم از نظریه اشتباه یک روش فنی حمایت از متعاقد بساریم، متعاقدی که با این اشتباه و توهّم که از قرارداد امتیاز و مزیت خاصی را تحصیل می کند وارد قرارداد شده است، درحالیکه به ناگاه در مییابد که ضرر کرده است.[۱۰۷۶] این حقوقدان با استناد به آراء قضایی در این خصوص میگوید اگر فردی در خرید یک تابلوی یا موضوع هنری به شخصیت خاص هنرمند یا وصف خاصی از آن تابلو یا موضوع هنری مانند وصف قدمت توجه داشته است و اقدام بهخرید آن تابلو یا موضوع هنری کند، درحالیکه آن کالا فاقد وصف موردنظر باشد، دادگاهها درخواست بطلان چنین معاملهای را از فرد اشتباهکننده میپذیرند.[۱۰۷۷] درخصوص درخواست بطلان بهخاطر اشتباه درخصوص ویژگی هنری یک کتاب کتابخانهای،[۱۰۷۸] اشتباه در مساحت زمینی که کافی برای ساخت و ساز نیست[۱۰۷۹] و نیز اشتباه در شخص مستأجر و یا شخص کشاورز در قرارداد اجاره،[۱۰۸۰] نیز دادگاهها چنین رویهای را اتخاذ کرده اند.[۱۰۸۱]
در حقوق ایران ضمانت اجرای چنین اشتباهاتی برحسب نظریه اراده و فقدان قصد بطلان قرارداد میباشد و بهمانند حقوق فرانسه نمی توان بطلان قرارداد را بهخاطر حمایت از متعاقد و دغدغه اخلاقی کردن قراردادها، فارغ از نظریه اراده توجیه و تفسیر کرد. برخی حقوقدانان فرانسوی از جنبه دیگری قاعده اخلاقی را در اشتباه مؤثر میدانند. بهاعتقاد ایشان هنگامی که اشتباه در اثر یک خطا یا غفلت سبک و کوچک به وجود آمده باشد، چنین اشتباهی غیرقابل بخشش است. ایشان برای عینی کردن ملاک تمیز چنین اشتباهی به ظرفیتهای شخصیِ شخص ذینفع به ویژه صلاحیت حرفهای وی و نیز وجود یک تعهد به مطلع شدن که بسته به هر فردی متفاوت است، اشاره می کند. این حقوقدان سپس صریحاً میگوید خطلایی که بهعنوان مثال ناشی از موهومات باشد و یا در پی غفلت و تخطی از تعهد به مطلع شدن ایجاد گردد، تعهدی که به راحتی فرد میتوانست از آن اطلاع یابد، بهلحاظ اخلاقی نمیتواند مورد حمایت قانون باشد.[۱۰۸۲]
مراد جک فلور از ظرفیتهای شخصیِ شخص ذینفع همان مهارت و تخصصی است که او در شناخت موضوع قرارداد دارد؛ بهعنوان مثال یک زرگر به راحتی عیار ۱۸ را از سایر عیارها تشخیص میدهد و یا یک عتیقه فروش بهراحتی باید میان یک کالای نفیس قدیمی و یک کالای تصنعی بیارزش تفاوت قائل گردد. چنانکه گذشت درحقوق ما نیز اخلاق و انصاف می تواند در ادعای اشتباه چنین اشخاصی البته نه از باب جنبه ثبوتی مسأله مانند حقوق فرانسه، بلکه فقط از باب جنبه اثباتی مؤثر باشد. به دیگر سخن درحقوق ما تنها در پذیرش ادعای اشتباه از چنین افرادی باید سختگیری شود ولیکن درصورت اثبات، اثر اشتباه طبق قواعد باید اعمال شود. این امر مختص به این مسأله نیست بلکه به قول این نویسنده فرانسوی هر جا که نوعی تعهد به مطلع شدن وجود داشته باشد، ادعای اشتباه باید با این موانع ثبوتی و اثباتی مواجه گردد. بنابراین اگر خرید یک دستگاه دوربین دیجیتال پاناسونیک مسبوق به ارائه کارنما (کاتالوگ) آن دوربین از جانب فروشنده به خریدار باشد، خریدار نمیتواند بهراحتی ادعای اشتباه در مدل و ظرفیتها و امتیازات آن دستگاه را مطرح کند؛ چراکه با ارائه کارنمای مربوط، خریدار نسبت به آگاه شدن متعهد گشته است.
تأثیر قاعده اخلاقی در احکام راجع به اشتباه در حقوق فرانسه محدود به این موارد نمی شود. جک فلور قربانی شدن منافع فرد اشتباهکننده را نیز بهعنوان یک شرط اخلاقی تأثیر اشتباه عنوان می کند و میگوید بر طبق نظریه ارده اگر اشتباه واقعاً در ماهیت موضوع معامله واقع گردد، قیمت هیچ تأثیری ندارد ولیکن با توجه به قاعده اخلاقی اصلاً لزومی ندارد از متعاقدی که منافعش قربانی نشده است حمایت کنیم.[۱۰۸۳] این حقوقدان سپس در قالب چند مثال مانند ادعای خرید یک تابلوی هنری تنها با پرداخت قیمت یک تابلوی عادی برای آن و نیز ادعای خرید یک مبل استیل لوئی ۱۵ درحالیکه مدعی اشتباه تنها قیمت کپی آن مبل را پرداخته است، مراد خود را روشنتر بیان میدارد.[۱۰۸۴] در حقوق ما این استدلال پذیرفته نیست چراکه سود جستن یا زیان دیدن طبق قواعد حقوقی ما، فرع بر سلامت یا عیب اراده است.
اشتباه موجب غبن یا بهتعبیری اشتباه در ارزش در حقوق ایران از جمله اشتباهات موجب خیار است. درواقع فرد مغبون از این جهت که دچار غبن و زیان شده است اخلاقاً مستحق حمایت است. اما این حمایت اخلاقی علت جعل خیار نمی باشد، چراکه در این صورت باید با جبران ضرر و دفع غبن بتوان حق خیار غبن را هم از اساس برداشت، درحالیکه چنانکه خواهیم دید چنین امکانی در حقوق ما وجود ندارد. در حقوق فرانسه نیز برخی حقوقدانان اشتباه در ارزش[۱۰۸۵] را علت بطلان ندانستهاند. بهاعتقاد ایشان این اشتباه خصوصاً هنگامی که منجر به مغبون شدن یک طرف گردد نمیتواند علت بطلان باشد؛ چرا که قانون تنها باید به میزانی از طرفین حمایت کند که ایشان وظیفه ای درخصوص حمایت از خود نداشته باشند. بنابراین در یک قرارداد معوض ارزش شیء باید دغدغه طرفین باشد.[۱۰۸۶]
جمع کردن بین نظر این حقوقدان (جرج ریپر) در منع دخالت و حمایت قاعده اخلاقی از فرد اشتباهکننده در ارزش و نظر جک فلور در لزوم قربانی شدن منافع فرد اشتباهکننده بهعنوان یک شرط اخلاقی تأثیر اشتباه، امکان پذیر نیست؛ چراکه اگر قربانی شدن منافع فرد اشتباهکننده شرط اخلاقی تأثیر اشتباه باشد در اشتباه در ارزش این منافع بهوضوح به خطر میافتد، چون در این نوع اشتباه سخن از اساس بر سر ارزش و قیمت است. از طرف دیگر استدلال ریپر نیز نمیتواند مقبول افتد چراکه در حقوق ما اصولاً اخلاق و قاعده اخلاقی نمیتواند نقشی مستقل در تعیین و جعل احکام اشتباه برعهده گیرد و چنانکه دیدیم در اشتباه موجب غبن (اشتباه در ارزش) تأثیر اشتباه صرفاً در قالب نظریه اراده و نقصان عنصر رضا توجیه و تفسیر میگردد. در حقوق ما در سایر خیارها نیز به ویژه تدلیس، این نظریه اراده است که حاکم و حکمفراما است و خبری از قاعده اخلاقی به گوش نمیرسد. درحالیکه در حقوق فرانسه ریپر اشتباه ناشی از تدلیس (ولوآنکه اشتباه در ارزش باشد) را بهلحاظ اخلاقی قابل بخشش و البته مورد حمایت میشمارد.[۱۰۸۷]
درخصوص قاعده اخلاقی و تأثیر آن در اشتباه بحثهای دیگری نیز مطرح شده است؛[۱۰۸۸] ولیکن برای رعایت اختصار ما تنها به یک مورد دیگر از تأثیر این قاعده در اشتباه اشاره میکنیم. چنانکه میدانیم لزوم اشتراک در اشتباه بهعنوان یک شرط تأثیر اشتباه معرفی شده است. اینکه مراد از لزوم اشتراک چیست؟ طرفین در چه چیزی باید مشترک باشند؟ و آیا اساساً این شرط لازم است؟ و سؤالاتی از این قبیل را در قسمت مربوط (شرایط اشتباه) بحث خواهیم کرد ولیکن حقوقدانان فرانسوی اغلب در توجیه و تعلیل این لزوم به قاعده اخلاقی متوسل شده اند.
برخی مانند جک فلور میگویند شرط اشتراک در اشتباه بهلحاظ اخلاقی بر ما تحمیل می شود و الا ممکن است یک طرف در اثر صدور رأی به بطلانی که نمیتوانسته پیش بینی کند متحمل خسارت ناعادلانهای گردد. این حقوقدان سپس برای تبیین مراد خود مثالی با این مضمون به میان می آورد که اگر بدل یک مبل قدیمی بفروش برسد و خریدار بدون آنکه ]در حین انعقاد قرارداد[ سخن بگوید، مدعی بطلان قرارداد شود به این دلیل و انگیزه که وی خواستار یک مبل قدیمی بوده است و لذا بهخاطر این اعتقاد نادرست[۱۰۸۹] ]اشتباه[ راضی به معامله نمی باشد، پذیرش چنین بطلانی ناعادلانه است.[۱۰۹۰]
ریپر نیز با بیان مستدلتری لزوم اشتراک در اشتباه را به رویه قضایی پیشنهاد می کند. از نظر ایشان هرچند توسعه بطلان بهسبب اشتباه باعث افزایش حمایت از اشتباهکننده می شود ولیکن همزمان با از میان بردن نفع طرف دیگر تنها به این دلیل که در اثر صدور رأی به بطلانی که نمیتوانسته پیش بینی کند اشتباهکننده در تحقق مفاد پیشنهاد خود به طرف دیگر موفق نشده است، باعث ایجاد یک بی عدالتی بزرگی میگردد. هرچه دایره بطلان بهجهت اشتباه در انگیزه ها و محرکهای گوناگون وسیعتر گردد، این بی عدالتی هم رو به فزونی میگیرد. بنابراین رویه قضایی باید با شرط دانستن اشتراک در اشتباه این بی عدالتی را درمان کند.[۱۰۹۱]
در حقوق ما بر پایه نظریه اراده و تحلیل فنی آن پذیرفتن چنین شرطی هیچ توجیه منطقی و حقوقی ندارد چراکه لزوم اشتراک در اشتباه در هر معنایی (چه طرف دیگر به اشتباه طرف خود علم داشته باشد و یا چه او بداند موضوع اشتباه از منظر طرف خود اساسی میباشد) فرع بر اراده سالم یا معیب است. به دیگر سخن ذهنیت طرف دیگر هیچ ارتباطی با نابودی قصد یا رضا یا ناقص کردن رضای طرف اشتباهکننده و نیز سلامت این دو عنصر ندارد. ریپر نیز با این بیان که بنا نهادن نظریه اشتباه بر صِرف تحلیل اراده منطقاً ما را به یک اشتباه یکطرفه قانع میسازد، راهحلی که در تقابل با انصاف میباشد[۱۰۹۲] به این مسأله توجه داشته است. جک فلور نیز ضمن این بیان که از لحاظ روانی لازم دانستن این شرط خارج از بحث است، ذهن یک شخص هیچ ارتباطی به نابودی رضای دیگری ندارد،[۱۰۹۳] به تقابل و تضاد دو نظریه اراده و قاعده اخلاقی در این خصوص توجه لازم داشته است.
بنابرآنچه گذشت میان نظام حقوقی ما و نظام حقوقی فرانسه در زمینه قاعده اخلاقی اختلاف نظر وجود دارد. در فرانسه قاعده اخلاقی به مثابه نظریه اراده برای خود قلمرویی ترسیم کرده است که در این قلمرو با جعل قواعد درخصوص اشتباه و سایر مسایل حقوقی برای خود به حکم فرمایی مشغول است. نظریه اراده یارای تجاوز به حریم قلمروی قاعده اخلاقی را هرگز نشاید چراکه درصورت چنین خبطی او محکوم است که ننگ بیاخلاقی را در کسوت محکوم این نزاع به حکم اخلاق و اخلاقگرایان حقوقدان بر خود بپذیرد. درحالیکه در نظام حقوقی ما نظریه اراده با قواعد متقن و ستبر خود آنچنان خود را بر صدر نشانده است و آنچنان فعال مایشاء است که خود را اصولاً پاسخگوی به هیچ مصحلت و دغدغهای نمیداند، توگویی که خود را «لا یُسئَل عما یفعل» میداند. در این قلمروی مطلق هر مصلحت و ملاحظهای اعم از عدالت، اخلاق، نظم عمومی و… مصادره به مطلوب می شود، چراکه نظریه اراده خود را عین عدالت، اخلاق، نظم عمومی و… میداند و مدعی است فرایند تحلیل اراده و احکام صادره از آن از جمله درخصوص اشتباه، برآمده از نظامی متقن و منطقی و قاعده سالار و البته الهی است، نظامی که خود را فقه مینامند و چنین ادعا می کند مؤدای احکام فقهی مشتمل بر همه مصالح فوقالذکر است.
به نظر میرسد این اختلاف ناشی از نزاع سنت و تجدد است و راهحل قاطعی درخصوص آن نمی توان ارائه داد. نه میتوان قاعده اخلاقی فرانسویان را کاملاً نفی کرد و نه میتوان بر روش متقن و قاعدهمند فقها خرده گرفت و نظام حقوقی مستحکم آنها را با مصلحتهایی مانند اخلاق و عدالت که هر دو سروپا در ابهام و انکار دارند، به باد انتقاد گرفت. اما از طرف دیگر اگر قاعده اخلاقی با ابهام و تردیدهایی درخصوص ملاک تشخیص آن مواجه است، نظریه اراده نیز با موجی از انتقادات در حال دست و پنجه نرم کردن است، انتقاداتی که نه از سر خیرهسری و نه از سر خشکمغزی غرورمستانه فردگرایی دو قرن اخیر اروپا است، بلکه از سر خیرخواهی برای رسیدن به احساس عدالت و اخلاقی کردن قواعد مربوط است. انتقاداتی که اگر فقها نپذیرند حداقل باید بهنوعی به آنها پاسخ مناسب بدهند.
گفتار دوم: حسن نیّت و سوء نیّت
درخصوص دو مفهوم حسن نیّت[۱۰۹۴] و سوء نیّت[۱۰۹۵] سؤالات بیشماری وجود دارد. مراد از این دو مفهوم چیست؟ ضابطه تشخیص آنها چه میباشد؟ آیا در حقوق ایران این دو مفهوم بهرسمیت شناخته شده است و بهتعبیری آیا بر این دو بهلحاظ حقوقی اثری مترتب است؟ این اثر چه می تواند باشد؟ در رابطه با اشتباه، حسن نیّت و سوء نیّت چگونه می تواند تأثیرگذار باشد؟ و دهها سؤال دیگر. در این مختصر با تکیه بر مفهوم و مفاد حسن نیّت و سوء نیّت به موارد پذیرش آن در حقوق ایران میپردازیم و در نهایت رابطه این دو مفهوم را درخصوص اشتباه مورد بررسی قرار میدهیم. آنچه مسلم است حسن نیّت و سوء نیّت بهعنوان دو مفهوم اخلاقی و غیر اخلاقی می تواند درتحلیل اشتباه بر مبنای قواعد اخلاقی نقش کلیدی داشته باشد.
برخی حقوقدانان گفتهاند کسی که به عمل حقوقی یا عمل مادی که منشأ اثر یا آثار حقوقی است اقدام می کند و به صحت عمل خود اعتقاد دارد این اعتقاد او حسن نیّت است.[۱۰۹۶] در این بیان، مفهوم حسن نیّت بر پایه اعتقاد درست بنا نهاده شده است. در بخش نخست تحقیق در بحث مفهوم اشتباه دیدیم که اعتقاد می تواند بر پایه قطع و علم کامل حاصل آید و نیز می تواند بر پایه ظن شکل گیرد. بنابرآنچه گذشت اگرچه اشتباه می تواند بر اساس اعتقاد ظنی واقع گردد ولیکن این ظنون باید معتبر باشد و به تعبیری قابل دفاع و حمایت باشد و الا نمی توان گفت چنین فردی در اشتباه خود حسن نیّت داشته است.
برخی حقوقدانان با استناد به ماده ۵۵۰ قانون مدنی فرانسه وماده ۱۱۶۲ قانون مدنی اتیوپی گفتهاند اگر فرد اشتباهکننده در حین انجام عمل در صحت آن شک داشته باشد و بههرحال عامل در حین عمل در وضعی باشد که آن وضع قادر به ایجاد سوءظن نوعی (نه شخصی) گردد حسن نیّت در این موارد وجود نخواهد داشت؛ مثلاً کسی که ساعت طلا را به ثمن بخس میخرد نمیتواند مدعی داشتن حسن نیّت گردد.[۱۰۹۷]
به نظر ما تعبیر این حقوقدان بهلحاظ فنی قابل ایراد است چراکه اشتباه یا برحسب اعتقاد درست وکامل و یا حداقل برحسب ظن معتبر باید واقع گردد و اگر در پی شک، فعلی و یا اقدامی و یا عملی حقوقی واقع گردد بهلحاظ فنی صدق اشتباه بر آن چنانکه گذشت ممکن نیست. بنابراین اگر بتوان قسمت اخیر کلام ایشان را موجه دانست، درخصوص قسمت نخست این امکان اصلاً وجود ندارد. ازاینرو حسن نیّت و سوء نیّت تنها باید در چهارچوب اشتباهی تعقیب شد که آن اشتباه بر اساس اعتقاد کامل و یا اعتقاد ظنی حاصل آمده باشد. بر این اساس حتی میتوان در مثال ذکر شده مدعی شد اصولاً نیازی به استناد به فقدان حسن نیّت وجود ندارد چراکه در این مثال اصلاً نباید ادعای اشتباه را پذیرفت؛ چون فردی که طلا را به ثمن بخس میخرد نهتنها اعتقاد کامل و یا ظن به صحت عمل خود ندارد بلکه از طرف دیگر شاید ظن و یا حتی اعتقاد کامل به نادرستی عمل خود داشته باشد و لذا از اساس اشتباهی واقع نشده است تا بخواهیم آنرا با مفهوم سوء نیّت یا فقدان حسن نیّت نپذیریم. آنچه ما در بخش نخست رساله گفتیم بر این نکته ظریف صحه می گذارد.
برخی حقوقدانان فرانسوی در تعریف حسن نیّت گفتهاند در یک رویکرد بسیار کلی حسن نیّت می تواند همان تطابق میان اعمال و گفتههای یک فرد از یک طرف با افکار و قصد او از طرف دیگر تعریف شود. یک فرد هنگامی که اعمالش با افکارش منطبق باشد دارای حسن نیّت است. حسن نیّت همچنین با صداقت، [۱۰۹۸]راستی[۱۰۹۹] و درستی[۱۱۰۰] مترادف است. این مفهوم متضاد سوء نیّت، تدلیس،[۱۱۰۱] اغفال[۱۱۰۲] و تقلّب[۱۱۰۳] میباشد.[۱۱۰۴]
این تعریف تغایر درون انسان (قصد و نیت) با بیرون انسان ( تجلیّات رفتاری و گفتاری) را سوء نیّت و هماهنگی آن دو را حسن نیّت دانسته است. به نظرِ ریپر این تعبیر اغلب رفتارهای غیراخلاقی را در برمیگیرد؛ چراکه بر این اساس در تدلیس، توصیف خلاف واقع، دروغ، کتمان حقیقت و نیز سکوت این تغایر به چشم میخورد. البته درخصوص تقصیر که برخی اساتید[۱۱۰۵] برای اخلاقی کردن مسؤولیت مدنی به آن تکیه و استناد می کنند نمی توان قائل به تغایر درون و برون انسان شد و مدعی شد در تقصیر همیشه نوعی سوء نیّت وجود دارد. بر اساس مقبولترین تعاریف از تقصیر، تقصیر عبارت از تعدّی و تفریط است[۱۱۰۶] و بیشک هیچ کس نمیتواند در همه تعدی و تفریطها عنصر سوء نیّت را مفروض بداند. وانگهی چون مفهوم تقصیر و لزوم شرط بودن آن برای تحقق بسیاری از مسؤولیت های مدنی، در راستای اخلاقی کردن مسؤولیت های مدنی میباشد میتوان چنین نتیجه گرفت که منحصراً همه آنچه که ذیل عنوان حسن نیّت قرار میگیرد، اخلاقی نیست. بر این اساس باید اذعان داشت مبانی اخلاقی اشتباه منحصر به دو مفهوم حسن نیّت و سوء نیّت نمی باشد، هرچندکه این دو مفهوم اغلب این مبانی را تشکیل میدهد.
علاوهبر این درخصوص خود تعریف جک گستن از حسن نیّت و سوء نیّت هم جای بحث وجود دارد. اساس تعریف گستن در این خصوص به تطابق و تغایر درون و برون انسان برمیگردد درحالیکه شواهد بسیاری در دست است که دقت و کارایی این ملاک را زیر سوال میبرد. فرضی را تصّور کنید که فردی علناً اعلام میدارد که کالایی را برای سودجویی بیشتر به چند برابر قیمت میفروشد و طرف مقابل (خریدار) بدون توجه به گفتههای فروشنده اقدام به خرید آن کالا می کند. در این صورت آیا میتوان حسن نیّت فروشنده را به صرف تطابق درون و برون او محرز دانست؟ آیا بهواقع غفلت یک طرف (خریدار) می تواند قبح ذاتی فعل طرف دیگر (فروشنده) را از میان ببرد؟ وانگهی در بسیاری موارد فرد در اثر غفلت و یا فشار خارجی مانند اکراه دچار تغایر درون و برون می شود. بنابراین تعریف جک گستن نه جامع و نه مانع است چراکه برخی موارد بهرغم تغایر درون و برون فرد حسن نیّت دارد و در برخی موارد دیگر سوء نیّت فرد بهرغم وحدت درون و برون در وی محرز است.
برخی محققان نیز با تأکید بر اهمیت مفهوم حسن نیّت، آنچنانکه ما حسن نیّت را اخص از اخلاق دانستیم این مفهوم را اخص از انصاف تلقّی کرده اند. ایشان با اذعان بر دشواری ارائه تعریف درخصوص انصاف پیشنهاد می کنند که مفهوم انصاف[۱۱۰۷] از یک طرف عدالت[۱۱۰۸] و اخلاق را در برمیگیرد و از طرف دیگر نظم و مصلحت اجتماعی[۱۱۰۹] را شامل می شود. بهاعتقاد ایشان درواقع حسن نیّت بهمثابه سوزنی قضایی عملکرد انصاف را در قالب مقررات مختلف حقوق مدنی در ارتباط با اشخاص، اموال و تعهدات در حقوق استان کبک[۱۱۱۰] کانادا رفو می کند.[۱۱۱۱] ایشان سپس با تقسیم حسن نیّت به دو دسته حسن نیّت معنوی[۱۱۱۲] و حسن نیّت عمدی[۱۱۱۳] و ارائه تقسیم بندیهای دیگری برای هر یک از این دو دسته بهتفصیل به بررسی این مفهوم میپردازند. برای رعایت اختصار تنها قسمتی از نتایج این تحقیق ارزشمند را نقل میکنیم.
دادرس باید در سایه انصاف هر قرارداد، تعهد و یا هر دعوا و رابطه حقوقی را که به نزد او آورده شده است تفسیر کند. سوزنی را که دادرس برای تزریق انصاف در تفسیر قوانین به استخدام در می آورد، همان حسن نیّت است. اما اگر این سوزن همیشه حسن نیّت باشد ممکن است چنین سوزنی سرم[۱۱۱۴] متفاوتی را تزریق کند. دادرس بهسادگی نمیتواند یک مفهوم انتزاعی از حسن نیّت را در تفسیر از قوانین اعمال کند. او باید به یک ملاک و ضابطه عینی و ملموس تکیه کند. بهمحض اینکه دادرس از خشونت و سختی حقوق کاست و از آن روی برگرداند باید یک ملاک دیگری بهجای او جایگزین کند. او باید سِرمی (ملاک) را برگزیند که سوزن حسن نیّت آنرا درون حقوق تزریق کند، بهنحوی که این تزریق منجر به نتایج منصفانهتری درخصوص یک موضوع حقوقی گردد. دو مورد از قویترین سِرمها که میتوانند چنین نتیجهای را به ارمغان بیاورند اخلاق و نظم و مصلحت اجتماعی هستند. این دو ملاکهایی هستند که دادرس بههنگام حل و فصل یک مسأله حقوقی در سایه مفهوم حسن نیّت باید آنها را بهکار گیرد. چه موضوع مربوط به حقوق یک متصرف، علیه مالک حقیقی زمین باشد و چه موضوع مرتبط با موردی باشد که از دادرس بطلان قراردادی را خواستهاند که میان بدهکار و طلبکار متقلب او منعقد شده باشد، این رویکرد اعمال خواهد شد. بنابراین اخلاق و مصلحت اجتماعی دو عنصر مشترکی هستند که دو دسته حسن نیّت معنوی وحسن نیّت عمدی را در یک مفهوم قضایی کلی وحدت میبخشند.
وانگهی دادرس باید میان این دو عنصر بهنحو رضایتبخشی تعادل ایجاد کند. اغلب بهعنوان مثال یک ملاحظه اجتماعی درخصوص یک پرونده سوء استفاده از حقوق، یک ملاحظه اخلاقی نیز تلقّی می شود. بااینحال برخی اوقات میان این دو مصلحت تعارض ایجاد می شود و این دادرس است که باید تصمیم بگیرد کدام ملاک باید غالت گردد. درهرحال تحت هیچ شرایطی یک تفسیر اجتماعی نباید منجر به نتایجی غیر اخلاقی گردد. در حوزه حقوقِ اموال، ملاحظات اجتماعی اغلب بر ملاحظات اخلاقی پیشی میجوید، درحالیکه در حوزه حقوقِ اشخاص، این ملاحظات اخلاقی است که بر ملاحظات اجتماعی گوی سبقت را میرباید. هنگامی که مسایل مالی موضوع اصلی قرارداد یا تعهدات است مصلحت اجتماعی قاعده اعلی است و هنگامی که مردم و روابط ایشان مطرح هستند مصلحت اخلاق حاکم اصلی تلقّی می شود.
بنابراین درواقع ما با یک مجموعه پیشنهادات محوری مواجه هستیم. انصاف عبارت است از مجموعه کلی از اخلاق، عدالت بهعلاوه نظم و مصلحت اجتماعی. تعبیر حقوقی از این انصاف همان مفهوم کلی حسن نیّت میباشد. تأکید بر اهمیت این مفهوم در این مرحله هیچ ضرورت و لزومی ندارد. کافی است گفته شود که هیچ سیستم حقوقی مانند سیستم حقوقی ما که مبتنی بر اصول اخلاقی یهودی – مسیحی[۱۱۱۵] و نظم و منطق رومی[۱۱۱۶] است نمیتواند بدون مفهوم حسن نیّت کارایی داشته باشد. در تحلیل نهایی ما قائل به تقدم و پیروزی اصول شخصی، قابل انعطاف و روانشناختی حقوق بر نوعگرایی[۱۱۱۷] و شکلگرایی[۱۱۱۸] خشن که ویژگی نظریه عینیگرایی حقوق[۱۱۱۹] است، میباشیم.[۱۱۲۰] از مجموع آنچه گفته شد میتوان چنین نتیجه گرفت که:
-
- تعریف واحدی درخصوص حسن نیّت و سوء نیّت وجود ندارد و ارائه تعریف از حسن نیّت مانند سایر مفاهیم مرتبط یعنی اخلاق، انصاف، عدالت و مصلحتهای اجتماعی کار دشواری است.
-
- این دو مفهوم در برخی نظامهای حقوقی از اهمیت بالایی برخوردار است.
-
- حسن نیّت را باید در چهارچوب اخلاق و اخص از آن تفسیر کرد.
-
- وقتی در حقوق ما این دو مفهوم درخصوص اشتباه موضوعیت دارند که اشتباه در معنای حقوقی خود در پی اعتماد کامل یا ظن حاصل شده باشد. بنابراین اگر در پی شک و یا وهم کسی تصمیمِ نادرستی اتخاذ کند، اساساً چون اشتباه مصطلح حقوقی واقع نگشته است، نیاز به دخالت دو عنصر حسن نیّت و سوء نیّت وجود ندارد و اصطلاحاً این دو عنصر تخصصاً خارج از موضوع است.
-
- تعریف حسن نیّت به تطابق درونی و برونی انسان اگرچه اغلب اوقات صادق است ولیکن بهلحاظ منطقی جامع و مانع نیست.
-
- بسیاری از رفتارهای غیراخلاقی ذیل عنوان سوء نیّت و اغلب رفتارهای اخلاقی ذیل عنوان حسن نیّت جای میگیرند، اگرچه برخی رفتارهای غیراخلاقی مانند تقصیر (بیاحتیاطی و …) نمیتواند سوء نیّت تلقّی شود.
-
- در یک رویکرد کلی حسن نیّت می تواند جامع ارزشهای انصاف یعنی عدالت و اخلاق از یک طرف و مصلحتهای اجتماعی از طرف دیگر باشد. در این رویکرد حسن نیّت اعم از اخلاق و سایر مفاهیم مرتبط بهکار رفته است. صرفنظر از تقویم و ارزیابی این رویکرد، حتی اگر ما قائل به چنین مفهومی فربه از حسن نیّت نگردیم ، باید حسن نیّت را در چهارچوب اخلاق و عدالت و نیز مصلحتهای اجتماعی تفسیر و تعدیل کنیم.
-
- گاهی ملاحظات مختلف اخلاقی و اجتماعی میتوانند واحد و هم جهت باشند و با توجه به رویکرد کلی به حسن نیّت میتوان گفت اقتضای حسن نیّت نتیجه احترام دو مصلحت اخلاقی و اجتماعی است. هرازگاهی نیز دو مصلحت مارالذکر میتوانند با هم در تقابل افتند که در اینجا نتیجه این نزاع هر چه باشد، چه تقدم اخلاق و چه تقدم مصلحت اجتماعی، باید با توجه به حسن نیّت تعیین شود. پرواضح است که چون حسن نیّت خود یک مفهوم اخلاقی است، هیچگاه مصالح اجتماعی نمی توانند نتایج غیراخلاقی را به دنبال بیاورند.
-
- با توجه به نظر برخی محققان درخصوص تقدم و تأخر دو مصلحت اخلاقی و اجتماعی میتوان گفت هر گاه اشتباه در حوزه حقوق اموال واقع گردد، مانند اغلب اشتباهات در موضوع معامله مصالح اجتماعی مقدم هستند، درحالیکه هر گاه اشتباه در حوزه حقوق اشخاص واقع گردد، مانند اغلب اشتباهات در شخص طرف قرارداد، مصالح اخلاقی مقدم میباشند و این رویکردی است که اصل حسن نیّت در معنای عام کلمه به ما توصیه می کند.
چنانکه میدانیم[۱۱۲۱] در حقوق فرانسه در مواضع مختلف مفهوم حسن نیّت مورد توجه قانونگذار بوده است. از مهمترین این موارد میتوان به ماده ۲۲۶۵ قانون مدنی (راجع به اموال غیر منقول)، ماده ۲۲۷۹ قانون مدنی (راجع به مالک شناخته شدن متصرف با حسن نیّت)، مواد ۵۴۹ و ۵۵۰ قانون مدنی (راجع به متصرف با حسن نیّت) و ماده ۱۱۳۴ قانون مدنی (راجع به حسن نیّت در مرحله اجرای تعهدات) اشاره کرد. در حقوق برخی کشورهای عربی از جمله حقوق اتیوپی این اصل صریحاً مورد تنصیص قرار گرفته است. در ماده ۱۷۳۲ قانون مدنی اتیوپی بهصراحت آمده است «عقود باید به مقیاس حسن نیّت تفسیر شوند… ».[۱۱۲۲] ماده ۲۵ قانون تعهدات سویس صریحاً اعلام میدارد «طرف زیاندیده از اشتباه نمیتواند بهنحوی مخالف با قواعد حسن نیّت به آن استناد کند، بهخصوص اگر طرف معامله آماده اجرای قرارداد موردنظر او باشد، مدعی اشتباه نمیتواند از قبول آن خودداری کند».[۱۱۲۳]
ماده ۷ قانون مدنی عراق، ماده ۱۲۴ قانون مدنی مصر و نیز ماده ۱۰۴ قانون مدنی سودان در این خصوص جالب توجه هستند. بسیاری از محققان عرب نیز به تبع تصریح قانون، بر رعایت حسن نیّت در مسأله اشتباه تأکید کرده اند.[۱۱۲۴] اکنون باید دید آیا در حقوق ایران اصل حسن نیّت مانند حقوق فرانسه و یا سایر کشورها پذیرفته شده است؟ قبل از پرداختن به این مسأله باید خاطر نشان کرد در حقوق ایران برخلاف حقوق فرانسه و مصر و یا برخی کشورهای دیگر، مقررهای مستقل پذیرش اشتباه را منوط به عدم تعارض با اصل حسن نیّت نکرده است و ما باید بعد از پاسخ به سوال فوق روشن سازیم که آیا در حقوق ایران نیز میتوان پذیرش اشتباه را منوط به عدم تعارض آن با اصل حسن نیّت دانست و یا خیر؟
در حقوق ایران شاید بتوان گفت در موارد متعددی بهرغم عدم تصریح به اصل حسن نیّت، مقتضیات آن رعایت شده است. در معامله فضولی اگر متعامل حسن نیّت داشته باشد یعنی نسبت به اینکه مال مورد معامله ملک دیگری است در جهل باشد، پس از رد مال به مالک و جبران خسارت، حق مراجعه به معامل را هم برای دریافت ثمن و هم گرفتن خسارت دارد. اما اگر او نسبت به مسأله عالم باشد و سوء نیّت داشته باشد فقط حق رجوع به فضول برای دریافت ثمن را دارد (ماده ۲۶۳ ق. م). محروم شدن متعامل از دریافت خسارت اثر فقدان حسن نیّت میباشد. موضوع مواد ۵ – ۱۱۶۴ قانون مدنی (وطی به شبهه) نیز از جمله مواردی است که میتوان گفت این نتیجه مقتضای اصل حسن نیّت است. برخی از اساتید وجود مدلول ماده ۶۸۰ قانون مدنی که مقرر میدارد « تمام اموری که وکیل، قبل از رسیدن خبر عزل به او در حدود وکالت خود بنماید نسبت به موکل نافذ است»، دلیل بر این دانسته اند که در فقه اسلامی ریشه فکر حسن نیّت بیش و کم در سیستمهای حقوقی مطلبی شناخته شده است.[۱۱۲۵]
بهنظر میرسد مدلول ماده فوق نه به اقتضای رعایت اصل حسن نیّت بلکه بهخاطر رعایت نظم قراردادی و جلوگیری از تزلزل معاملات و متضرر شدن طرفی است که حفظ اعتماد مشروع او به وکیل متوقع است. وانگهی دو مورد نخست را هم میتوان بدون اصل حسن نیّت توجیه کرد. بدین صورت که عدم امکان رجوع متعامل اگاه در عقد فضولی نسبت به غرامات نتیجه اقدام او است و نه نتیجه سوء نیّت وی. به دیگر سخن حسب قاعده اقدام که مقرر میدارد «من اقدم علی شیءٍ اقدم علی لوازمه» او با اقدام به ورود به معامله فضولی از حق خود نسبت به غرامات و خسارات صرفنظر کرده است. از طرف دیگر امکان رجوع متعامل جاهل نسبت به خسارات از باب قاعده تسبیب قابل توجیه است.
درخصوص مسأله وطی به شبهه مقتضی مؤدای مواد ۵ – ۱۱۶۴ قانون مدنی مستلزم چنین حکمی است، چراکه مصالح عالیه فروج و حفظ نسب مشروع از جمله مواردی است که در شرع انور اسلام مانند مسأله دماء فقها سخت نسبت به آن دقیق، محتاط وحزماندیش هستند و نباید به صرف مسأله حسن نیّت امور مهمهای مانند نسب را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. از این گذشته فقها و بالطبع قانون مدنی در مسأله غصب اساساً به حسن نیّت توجهی نکرده اند. چنانکه میدانیم غصب استیلاء بر حق غیر است بهنحو عدوان (قسمت نخست ماده ۳۰۸ ق. م) و اگر کسی بدون عدوان و از روی جهل در مال غیر تصرف کند حسب قاعده علی الید ما اخذت حتی تؤدیه، فقها او را در حکم غصب میدانند. به نظر میرسد قسمت اخیر ماده ۳۰۸ ق. م «… اثبات ید بر مال غیر بدون مجوز هم در حکم غصب است» اشاره به غصب حکمی دارد، یعنی غصبی که فرد نسبت به مال غیر جاهل باشد. اقتضاء اصل حسن نیّت این است که چنین غاصبی با غاصب حقیقی که عدوان و سوء نیّت او محرز است مقایسه نشود و در احکام با هم اختلاف داشته باشند، درحالیکه مقتضای قواعد فقهی میان این دو فرق نمینهند و هر دو غاصب را با یک چوب به استناد الغاصب یؤخذ بأشد الاحوال میراند.[۱۱۲۶] این درحالی است که در حقوق فرانسه که اصل حسن نیّت بهرسمیت شناخته شده است غاصب با حسن نیّت را مالک منافع مستوفات دانسته و از این جهت ملزم به جبران خسارت نیست. وانگهی وی حتی ضامن تلف و نقص عین مورد معامله در ایام حسن نیّت خود نیز نیست.[۱۱۲۷]
اگر حسن نیّت را در مفهوم عام کلمه که مشتمل بر اخلاق و نظم و مصلحت اجتماعی میباشد تلقّی کنیم، شاید بتوان گفت در حقوق اسلام و ایران نیز این اصل در موارد متعددی مورد توجه شارع و قانونگذار بوده است؛ چراکه در حکم معامله فضولی و وطی به شبهه، این به مصلحت نظم عمومی است که متعامل و همبستر ناآگاه را معاف از عقاب عدم امکان رجوع به خسارت و عدم الحاق شرعی طفل بدانیم. از جانب دیگر این عین مصلحت اجتماع است که متعامل و همبستر اگاه و دانای به قبح فعل خود را، با عدم امکان رجوع نسبت به خسارت و نیز عدم الحاق شرعی طفل معاقبه کنیم. اصل حسن نیّت در مفهوم عام کلمه مقتضی رعایت مصالح اجتماعی است و این مصالح مقتضی احکام فوق میباشد. اما آیا بر اساس این رویکرد به اصل حسن نیّت، میتوان مسأله غصب حکمی را که بهواقع برای اصل حسن نیّت معضلهای تلقّی می شود، از اساس رفع کرد؟
آیا میتوان گفت لزوم رعایت مصالح اجتماعی مقتضی فرق ننهادن میان غاصب حکمی و غاصب حقیقی است؟ آیا میتوان اطلاق الغاصب یؤخذ بأشد الاحوال را با مصلحت اجتماعی توجیه کرد بهنحوی که اگر هرازگاهی مصلحت فردی برخلاف نیت پاک وی به قربانگاه مصالح اجتماعی برود، بر آن خرده نگرفت؟ با توجه به آنچه درخصوص مفهوم عام حسن نیّت گذشت و دیدیم که چون حسن نیّت یک مفهوم اخلاقی است و لذا هیچگاه نباید ترجیح مصالح اجتماعی منجر به بی عدالتی و بیاخلاقی گردد، میتوان با قوّت گفت حتی در مفهوم عام کلمه اصل حسن نیّت در قواعد فقهی ما بهخصوص در مسأله غصب حکمی بهرسمیت شناخته نشده است.
حسن نیّت در مفهوم خاص خود نیز تاحدی در چنبره فقه قاعده سالار محکوم به چنین سرنوشتی میباشد. اگر حسن نیّت را به معنای جهل به واقع (تطابق درون و برون) و سوء نیّت را به معنای علم به واقع (تغایر دورن و برون) بدانیم و حسن و سوء نیّت را دائر مدار جهل و علم بشماریم و این مفهوم را بهعنوان معنای خاص حسن و سوء نیّت مفروض بدانیم، باید گفت در فقه و حقوق ما به طور سنتی چنین حسن و سوء نیّتی بهرسمیت شناخته نشده است. چراکه در مسأله غصب حکمی، فرد متصرف بهرغم حسن نیّت (جهل) بهمانند غاصب حقیقی مسؤول شمرده می شود. حتی اگر در مواردی مانند معامله فضولی و نیز وطی به شبهه بتوان گفت مقتضای حسن نیّت (عدم آگاهی به واقع) رعایت شده است، نمی توان مدعی شد علت احکام مربوط اصل حسن نیّت میباشد، بلکه این قواعد اقدام، تسبیب، احتیاط در فروج و مصالح عامه است که مقتضی چنین احکامی میباشند.
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1401-04-05] [ 10:39:00 ب.ظ ]
|