فایل شماره 6336 |
۳- سازگاری
سازگاری انسان با محیط و مجموعه واقعیّتهایی که باید با آن زندگی کند(همان).
۴- هویّت بخشی
اگر فرهنگ را مجموعه نگرش ها، عقاید، آداب و رسوم و ارزشهایی بدانیم که در هر گروهی، مشترک یا مطرح است یکی از کارکردهای اساسی آن، ایجاد هویّت متمایز گروهی خواهد بود.مجموعه فوق، نشانهها، نمادها و آثار خاصّ خود را در هر گروهی پدید خواهد آورد و به وسیله آن اعضاء یک گروه خود را از اعضای گروه دیگر متمایز خواهند پنداشت(همان).
ت) فرهنگ پذیری
فرهنگ پذیری جریانی است که فرد تمام زمینه های فرهنگی را می شناسد و به طور ژرف و عمیق می پذیرد و خود را با آن سازگار می سازد. فرهنگ پذیری یا پذیرش خاصه های فرهنگی به دو شکل انجام می پذیرد(همان، ص۱۲۵-۱۲۷):
۱- فرهنگ پذیری یک سویی
کودکی که زاده می شود، فاقد فرهنگ است. اما او در دل جامعه و فرهنگ زاده می شود. وقتی به دنیا می آید، خود را در میان فرهنگ محصور می یابد. پدیده های فرهنگی، ارزش های اجتماعی، هنجارهای اجتماعی، آرمان ها، آداب و عادات و بسیاری از خاصه های فرهنگی از هر جهت او را در برگرفته اند. کودک به تدریج عناصر فرهنگی را به طور مستقیم و یا غیر مستقیم می آموزد و از آنجا که خود چیزی ندارد تا به جامعه بدهد، فرهنگ پذیری را در این مورد یک سویی می نامند. کودک در برابر پذیرش هنجارها و ارزش های جدید منفعل است، یعنی آن که جریان تأثیر ارزش ها و هنجارها یک طرفه است و تنها از جانب جامعه به سوی کودک است و او مقاومتی در برابر پدیدارهای فرهنگی از خود بروز نمی دهد و نمی تواند در جامعه تأثیر متقابل داشته باشد.
۲- فرهنگ پذیری دو سویی
وقتی شخصیت فرد قوام گرفته باشد، خاصه های فرهنگی جامعه را در خود جمع دارد. شخصیت او بر اساس همین خاصه ها استوار است. از این رو فرهنگ پذیری در مورد چنین افراد بالغی، امری پیچیده و دارای دو سو و یا دو جهت است. بدین ترتیب اگر فرد بالغی از جامعه خود به جامعه دیگری وارد شود، فرهنگ جامعه میزبان که با فرهنگ او بیگانه است، نمی تواند به سادگی در او نفوذ کند و او را تحت سلطه خود در آورد. مهاجرت گروهی از افراد یک جامعه به جامعه دیگر موجب می شود که پس از سال ها اقامت و زندگی در آن سرزمین پاره ای از ویژگی های فرهنگ جامعه میزبان نظیر زبان، تکنولوژی، شیوه های افکار و عقاید و بعضی از جنبه های رفتاری را بپذیرد. اما در مقابل این پذیرش، بسیاری از ویژگی های فرهنگی خود را هم به آن جامعه انتقال می دهند.
۲- فرهنگ سیاسی
الف) مفهوم فرهنگ سیاسی
واژه فرهنگ سیاسی، پس از جنگ جهانی دوم در ادبیات توسعه سیاسی مطرح شده است. این واژه را نخستین بار گابریل آلموند در علم سیاست به کار برد(ابوطالبی، پیشین، ص۱۱).
هنگامی که فرهنگ در کنار واژه های دیگری مانند سیاست و مدنیت قرار می گیرد، در واقع هدف بیان اشکال و آثار فرهنگ در عرصه سیاست و جامعه است و توجه به سیر تکاملی، تحرک و نقش سازنده و یا بازدارنده آن است. وقتی ما صحبت از فرهنگ سیاسی می کنیم، قصد ما تمرکز روی ابعاد و آثار و تجلیات فرهنگ در جامعه است. برای فرهنگ سیاسی تعاریف مختلفی آمده که به بعضی از آنها اشاره می کنیم(کاظمی، پیشین، ص۳۶):
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
فرهنگ سیاسی یک جامعه عبارت است از مجموعه باورها، گرایش ها، بینش ها و ارزش ها، معیارها و عقایدی که در طول زمان شکل گرفته و تحت تأثیر وقایع، روندها و تجربیات تاریخی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و در قالب آن، نهادها، رفتارها، ساختارها و کنش های سیاسی برای نیل به هدف های جامعه شکل می گیرد. همانطور که مشاهده می شود، فرهنگ سیاسی در یک جامعه متأثر از فرهنگ عمومی آن است. فرهنگ سیاسی هم اهداف کلان جامعه را در بر می گیرد و هم اسباب و سازکار به کار گرفته شده برای نیل به آن ها.
از نظر آلموند «هر فرهنگ سیاسی توزیع خاصی از ایستارها، ارزش ها، احساسات، اطلاعات و مهارتهای سیاسی است». در تعریف دیگری در مورد فرهنگ سیاسی گفته اند: «جنبههای خاصی از فرهنگ عمومی جامعه که به زندگی سیاسی نظر دارد و به مسائلی چون چگونه حکومت کردن و چگونگی حکومت می پردازد». سیدنی وربا در تعریف فرهنگ سیاسی می گوید: «فرهنگ سیاسی عبارت است از نظام باورهای تجربه پذیر، نهادها و ارزش هایی که پایه و مبنای کنش سیاسی است»(ابوطالبی، پیشین، ص۱۱).
اگر فرهنگ را مجموعه ای از باورها و احساسات مشترک بدانیم، که از ویژگی معنوی، مادی، فکری و احساسی برخوردار است و یک گروه اجتماعی را از گروه های دیگر مشخص می کند، باید بگوییم که فرهنگ نه تنها هنر و ادبیات را در بر می گیرد، بلکه آیین های زندگی، حقوق اساسی نوع بشر، نظام های ارزشی، سنت ها و باورها را شامل می شود(همان).
با این تعریف می توان گفت که فرهنگ سیاسی به عنوان بخشی از کل فرهنگ اجتماعی؛ مجموعه ای از نگرش ها، ارزش ها و هنجارها درباره سیاست و قدرت است که در طول زمان شکل گرفته و تحت تأثیر وقایع و تجربیات تاریخی از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است و در قالب آن ها نهادها، رفتارها، ساختارها و کنش های سیاسی برای نیل به اهداف اجتماعی به وجود آمده است(کاظمی، پیشین، ص۳۶)
چارچوب فرهنگ سیاسی شامل جهت گیری ذهنی ملت ها و گروه های اجتماعی و افراد نسبت به سیاست می باشد که این جهت گیری های ذهنی بر الگوهای رفتارسیاسی آن ها تأثیر می گذارد. به بیان دیگر، فرهنگ سیاسی در جستجوی آن باورها و جهت گیری هایی است که مردم در شرایط خاص نسبت به امور سیاسی و اجتماعی خویش داشته و نیز مجموع الگوهایی که بر اساس آن عمل کرده و فرآیندهایی که امور را به پیش می برند و نه آن چیزهایی که حسب مدعای افراد، واقعاً وجود دارند(تاجیک، پیشین، ص۲۵-۲۶).
آلموند فرهنگ سیاسی را الگوی ایستارها و سمتگیری های فردی نسبت به سیاست در میان اعضای یک نظام تعریف می کند. به عقیده بال «فرهنگ سیاسی ترکیب ایستارها، اعتقادات، شور و احساس و ارزش های جامعه مرتبط با نظام سیاسی و مسائل سیاسی است». سیدنی وربا بر این نظر است که «فرهنگ سیاسی از نظام اعتقادی تجربی، نمادهای معنی دار و ارزش هایی که معرف کیفیت انجام اقدام سیاسی اند، تشکیل می یابد». بیر و اولام عقیده دارند که «جنبه های خاصی از فرهنگ عمومی جامعه به طور ویژه با چگونگی برخورد با حکومت و اینکه باید چه وظایفی را انجام دهد، ارتباط دارد و این بخش از فرهنگ را می توان فرهنگ سیاسی نامید». لوسین پای نظر می دهد که «فرهنگ سیاسی مجموعه ایستارها، اعتقادات و احساساتی است که به روند سیاسی نظم و معنی می دهد و فرضیه ها و قواعد تعیین کننده حاکم بر رفتار نظام سیاسی را مشخص می کند»(عالم، پیشین، ص۱۱۳).
به عقیده اریک روو، «فرهنگ سیاسی الگویی از ارزش ها، اعتقادات و امتیازهای احساسی فرد است». رای مکردیس، «فرهنگ سیاسی را هدف های مشترک و قواعد پذیرفته شده ی عمومی تلقی می کند». تالکوت پارسونز نیز معتقد است که «فرهنگ سیاسی با سمتگیری نسبت به هدف های سیاسی ارتباط دارد». راس عقیده دارد که «فرهنگ سیاسی یک کشور از ایستارهای مشخصه ی جمعیت آن نسبت به ویژگی های عمده ی نظام های سیاسی و اجتماعی که در درون مرزهای آن وجود دارد، سرشت رژیم، تعریف شایدها و نشایدهای حکومت و نقش مشارکت های فردی و اتباع حکومت تشکیل می یابد»(همان).
تحلیل تعریف های گفته شده از فرهنگ سیاسی، این نتیجه را به بار می آورد که فرهنگ سیاسی دارای اجزای معینی است که در عرصه ی جامعه شناسی جایگاه برجسته ای دارند. این اجزا عبارت اند از: ارزش ها، باورها و ایستارهای احساسی مردم نسبت به نظام سیاسی خودشان.
دال سیونگ یو معتقد است که «فرهنگ سیاسی صرفاً در چارچوبه مفروض های ذیل معنا پیدا می کند: ۱- در هر جامعه یک فرهنگ سیاسی ویژه ای قرار دارد که موجب معنا بخشیدن و جهت دادن به فرآیندهای سیاسی می شود؛ ۲- رفتارسیاسی در یک جامعه معمولاً متأثر از فرهنگ سیاسی است که این خود از یک سلسله باورها، احساسات و شناخت ها تأثیر می پذیرد؛ ۳- مجموع باورها، احساسات و شناخت ها عموماً بر اساس الگوی خاصی متحول شده و دگرگونی آن ها اتفاقی نیست؛ ۴- افراد جامعه و اعضای نظام سیاسی معمولاً سلسله باورها، احساسات، شناخت ها، ارزش ها و هنجارها را درونی می کنند، به طوریکه این عناصر بصورت جزئی از شخصیت آن ها و سرچشمه رفتارشان در می آید»(سیونگ یو، ۱۳۸۱، ص۸).
فرهنگ به طور کلی و فرهنگ سیاسی به تبع آن از ارزش ها، ایستارها، هنجارها و عادت های مردم نشأت می گیرد. زیرین ترین لایه های آموزه ای فرهنگ همان اعتقادات هستند. ادیان منبع و منشأ اعتقادات افراد به شمار می آیند. در این که تأثیر ادیان، قویترین و ماندگارترین قسمت اکثر فرهنگ ها بوده است، تردیدی نیست. حتی جوامع سکولار نیز هنجارها و ارزش های دینی را ولو به صورت نظری و اعتقادات سمبلیک از دست نداده اند. در جوامع دینی مثل ایران تأثیر ادیان بر فرهنگ بسیار زیاد است. مذهب شیعه با توجه به مشخصات ویژه اش و از جمله عدم مشروعیت بخشی به حکومت ها در عصر غیبت در زمینه های فرهنگ سیاسی مردم ایران به ایجاد نوعی مقاومت، بدبینی و اعتراض نسبت به حکومت ها کمک کرده است(علی ولایتی، پیشین، ص۳۶).
فرهنگ سیاسى نیز مجموعه ارزش ها، باورها و ایستارهاى احساسى مردم نسبت به نظام سیاسى خودشان تعریف شده است(ماندگاری، پیشین، ص۸۳).
ب) پیشینه فرهنگ سیاسی
درباره اینکه فرهنگ سیاسی از چه زمانی وارد حوزه مطالعات سیاسی شد، سند دقیقی در دست نیست، ولی نخستسن ردپاهای این مفهوم را به صورت کنونی می توان در نوشته های گابریل آلموند یافت. وی می گوید: «هر نظام سیاسی شامل الگوهای خاصی از جهت گیری ها به کنش سیاسی است و من فکر می کنم که بهتر است این الگو را فرهنگ سیاسی بنامیم. فرهنگ سیاسی هر ملتی حاصل اجتماعی شدن جامعه و روند تکاملی آن می باشد، که هر نظام اجتماعی از طریق نهادهای متعدد فرهنگ پذیری و جامعه پذیری سیاسی تغذیه می شود»(علیرضا ازغندی، ۱۳۷۷، ص ۱۱۶-۱۱۷).
فرهنگ سیاسی در جمهوری اسلامی مستقیماً از زمان تدوین قانون اساسی در سال ۱۹۷۹ شکل گرفت و بر تمام عرصه های سیاسی و از جمله بر نظام آموزش کشور تأثیر به سزایی داشت. فرهنگ مردمی از جمله فرهنگ عامه غیر مستقیم به فرهنگ سیاسی وابسته است، در غیر این صورت فرهنگ سیاسی جمهوری اسلامی نمی توانست اعتبار و مشروعیت را برای این نظام به ارمغان آورد(فارسون و مشایخی، ۱۳۷۹، ص ۴۳).
ج) انواع فرهنگ سیاسی
۱- فرهنگ سیاسی مشارکتی
در این فرهنگ ارزش هایی چون خرد باوری، فردگرایی، قانون گرایی، تقدم قانون بر تکالیف، نظارت بر قدرت سیاسی، اعتماد متقابل اقتدار و مردم، برابری در مقابل قانون آزادی و وفاق اجتماعی وجود دارد. با وجود این متغیرهاست که تساحل وتسامح و آزادی بیان، آزادی رسانه های گروهی و مطبوعات، نظام پارلمانی، انتخابات آزاد و تفکیک قوا وجود عینی پیدا می کند(میرموسوی، ۱۳۸۲، ص۳۵).
۲- فرهنگ سیاسی تبعی
شهروندانی را که از نقش های گوناگون حکومت، مانند مالیات گیری و قانونگذاری آگاه هستند، تبعه سیاسی می نامند. این گونه افراد از راه های نفوذ بر نظام سیاسی ممکن است اطلاع خاصی نداشته باشند یا زیربناهای جامعه را نشناسند و به عنوان مطرح کنندگان خواست ها هیچ تصور روشنی از خوذ دارا نباشند. این افراد برای حل و رفع دشواری های پیش آمده به رئیس محلی یا رئیس خانواده مراجعه می کنند و در تصورشان نمی گنجد که آن ها را باید خودشان حل و رفع کنند(عالم، ۱۳۸۹، ص۱۱۴).
۳- فرهنگ سیاسی محدود
به کسانی مربوط است که از نظام سیاسی خود آگاهی چندانی ندارند، یا اصلاً ندارند. اینگونه افراد را در هر جامعه ای می توان دید، اما در جامعه های سنتی و عقب مانده شمار آن ها بیشتر است. به عقیده آلموند و وربا در فرهنگ سیاسی محدود توانایی مقایسه تغییراتی که نظام سیاسی آغاز کرده است وجود ندارد. افراد دارای فرهنگ سیاسی محدود یا دستخوش انجماد فکری، از نظام سیاسی هیچ انتظاری ندارند. ساختارهای سیاسی نظام های قبیله ای و پادشاهی های متمرکز آفریقا به طور عمده از این نوع هستند(همان).
فرهنگ سیاسی را در بستر اجتماع نیز می توان به دو نوع تقسیم کرد:
۱- فرهنگ سیاسی سالم
نام دیگر آن، فرهنگ سیاسی دموکراتیک است. در این فرهنگ افراد می آموزند که باید با مشارکت در فرایند تصمیم گیری اجتماعی و سیاسی در سرنوشت خویش شرکت جویند. در این بینش، نهادها و سازمان های سیاسی موجب تهدید قدرت طبقه حاکم هستند. همکاری و تعاون بین افراد حتی گروه های اجتماعی و سازمان ها و تشکیلات سیاسی به صورت چشمگیری قابل مشاهده است و اعتماد، پایه اولیه تجمع و جریانات اجتماعی است(ژولین فروند، ۱۳۶۲، ص۲۵۲).
۲- فرهنگ سیاسی ناسالم
این فرهنگ در اندیشه ی اندیشمندان سیاسی به فرهنگ سیاسی سنتی یا پاتریمونیالیستی معروف است. از ویژگی های این فرهنگ این است که قدرت را پدیده ای رمزآمیز تلقی می کند و به صورت عاطفی با آن برخورد می کند. حاکمان تافته ی جدا بافته در نظر گرفته می شوند. افراد جامعه در برابر قدرت برتر یا دولت، مطیع و صاحبان قدرت به نحوی مقدس جلوه میکنند(لوسین پای، ۱۳۷۰، ص۲۲).
د) مختصات فرهنگ سیاسی
محیط نظام سیاسی یک فضای فرهنگی، ارزشی، هنجاری و نمادی است. بدین معنا که هر نظام سیاسی برای مشروعیت بخشیدن به داده های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود می باید در تبادلات و تعاملات دائمی با محیط خویش به سر ببرد. بدین ترتیب قابلیت نمادی هر نظام بر اساس ارتباط دادن تصمیمات و استراتژی های آن به ارزش های حاکم بر جامعه مورد ارزیابی قرار می گیرد. به همین دلیل ضروری است ویژگی های ارزشی و به طور کلی فرهنگ سیاسی جوامع را در رابطه با منافع ملی تحلیل کنیم(قوام، پیشین، ص۷۰).
گونه شناسی فرهنگ سیاسی می تواند از ترکیب انواع جهت گیری های درونی شده و اهداف این جهت گیری ها ناشی شود. در این زمینه به سه نوع جهت گیری(که عمدتاً از تحقیقات پارسونز سرچشمه می گیرد) بر می خوریم(همان، ص۷۱-۷۲):
۱- جهت گیری های شناختی که مربوط به دانسته ها و باورهای مردم از نظام سیاسی است و شناخت آن ها را از مقررات، نقش ها، نهادها و داده ها نشان می دهد؛
۲- جهت گیری های عاطفی که به احساس مردم نسبت به نظام سیاسی، مقررات، نقش ها و داده های نظام ارتباط می یابد؛
۳- جهت گیری های مبتنی بر ارزشیابی که شامل قضاوت هایی نسبت به هدف های سیاسی می شود و از معیارهای ارزشی، شناختی و احساسی تشکیل می گردد.
ه) کارکرد فرهنگ سیاسی
کارکرد فرهنگ سیاسى را در دو مقوله باید بررسى کرد: اول این که فرهنگ سیاسى، مشروعیت دهنده به نظام سیاسى، فرایند تصمیم گیرى و سیاست گزارى مى باشد؛ دوم این که انگیزه مشارکت به مردم مى دهد. از این روست که گفته مى شود، آنچه نظام سیاسى را شکل مى دهد، باورهاى سیاسى جامعه است و یا به عبارت دیگر، گفته مى شود نظام سیاسى، مانند درختى ریشه در آداب و سنن و رسوم و هنجارهاى جامعه دارد. این باورهاست که کنش هاى اجتماعى و سیاسى خاصى را شکل مى دهد و تعامل این کنش ها، زندگى سیاسى و نظام سیاسى خاصى را درست مى کند. به بیان دیگر، همین رفتار و کنش هاى نشإت گرفته از باورها و پندارها، موجب بروز نقش هاى اجتماعى براى انسان مى شود و این نقش ها در طول زمان استمرار یافته و به خلق الگوهاى جمعى مشترک و مستمر انجامیده و در نهایت، نهادهاى اجتماعى از آن متولد مى گردد(ماندگار، پیشین، ص۸۳-۸۴).
۳- مفهوم فرهنگ سیاسی شیعه
تی. اس. الیوت، شاعر مشهور انگلیسی می کوشد تا رابطه ذاتی بین فرهنگ و مذهب را عیان سازد. به طوری که اولین فرض مهم او این است که، «هیچ فرهنگی نتوانسته به صورت مستقل از یک مذهب پدیدار شود و گسترش یابد». با این فرض، چنین می نماید که فرهنگ محصول مذهب، یا مذهب محصول فرهنگ است(صالحی امیری، پیشین، ص ۲۴). وی فرهنگ و بی فرهنگی، به عبارت دیگر برخورداری از فرهنگ بالا یا فرهنگ پایین را، دقیقاً با مذهب موجود در جامعه مرتبط می داند، همچنین در نظر او هر جامعه که مذهب در آن نقش داشته باشد، از فرهنگ برخوردار است. وی به فرهنگ به معنای «کل راه و رسم زندگی» تأکید دارد(همان).
فرهنگ شیعه در وسیع ترین معنای خود به همه محصولات ذهنی و فکری و ذوقی شیعیان و پیروان واقعی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و پیشوایان آنان در تمام ادوار تاریخی اسلام اطلاق می شود. فرهنگ سیاسی شیعه، منادی حضور همه جانبه دین اسلام براساس تفسیر امامان(ع) در عرصه زندگی و احیاگری نظری در پی تجدید روابط بین عقل و دین یاعلم وایمان است. در این نظر، دین را باید در زندگی جمعی وارد کرد و آن را با تحولات نوین سازگار کرده و به دنبال شواهدی از رضایت، تشویق و اصرار آن نسبت به تحولات جدید باشند(رهبر، پیشین، ص۲۳۸).
فرهنگ سیاسی شیعه مجموعه ای از نظام های اعتقادی، فکری، انگیزشی، احساسی و رفتاری مسلمانان و معتقدان به ولایت علی ابن ابی طالب(ع) برای ساماندهی به زندگی سیاسی و اجتماعی خود است(باقری، ۱۳۸۴، ص۵۵).
استاد مطهری(ره) فرهنگ سیاسی شیعه را فرهنگی زنده، حرکت زا و پویا می داند که از روش های علی(ع) و از اندیشه های او تغذیه می کند. این فرهنگی است که در تاریخ خود، عاشورا دارد؛ صحیفه سجادیه و دوره امامت و عصمت دویست و پنجاه ساله دارد. هیچ یک از فرهنگهای دیگر، چنین عناصر حرکت زایی در خود ندارند(مطهری، ۱۳۶۱، ص۱۴۷).
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1401-04-05] [ 11:01:00 ب.ظ ]
|