فایل شماره 6544 |
- برونگرایان شوخیهای تند و زننده را دوست دارند،در حالی که درون گرایان شوخیهای روشن فکرانه مانند استفاده خنده دار از کلمات و لطیفههای ظریف را میپسندند.
- برون گرایان در مقایسه با درون گرایان از لحاظ جنسی فعال ترند.
- برون گرایان تلقین پذیرتر از درون گرایان هستند.
۲-۱۴- روان رنجور خویی(ثبات-بیثباتی)
روان رنجورها با صفاتی چون عصبی،دمدمی،مضطرب،افسرده،و نامعقول شده اند،آنها ممکن است عزت نفس کم داشته و مستعد احساس گناه باشند. آیزنک پیشنهاد میکند که روان رنجوری عمدتأ ارثی است،به جای یادگیری یا تجربه حاصل ژنهاست. وی مدعی است که در روان رنجورها دستگاه عصبی سمپاتیک حتی به استرسهای ملایم،واکنش اضافی نشان میدهد که نتیجه آن پر حساسیتی مزمن است. این حالت به افزایش سطح تهییج پذیری در پاسخ به تقریبأ هر بحرانی می انجامد.
۲-۱۵- روان پریشخویی
افراد روان پریش خو،پرخاشگر،جامعه ستیز،واقع بین ،سرد،خود محور،بی احساس و بی توجه به دیگرانند و با آداب و رسوم مورد قبول جامعه در تضادند شگفت این که آنها میتوانند بسیار خلاق نیز باشند.
مردها به طور جمعی عمومأ نمرههای بالاتری از زنان در بعد روان پریش خویی میگیرند. این یافته آیزنک را وا داشت تا پیشنهاد کند که روان پریش خویی شاید به هورمونهای مردانه مربوط باشد. او همچنین معتقد است که جامعه به تنوعی که همه تیپهای شخصیت نشان میدهند نیاز دارد. به صورت ایده آل جامعه فرصت استفاده ی درست از ویژگیها و تواناییهایمان را برای هر یک از ما فراهم میکند. با این حال برخی از افراد بهتر از دیگران سازگار میشوند. به اعتقاد آیزنک صفات و ابعاد آن به طور عمده توسط وراثت تعیین میشود. هر چند که شواهد پژوهشی تا امروز مولفه ژنتیکی نیرومندی را برای ابعاد برون گرایی و روان رنجورخویی نشان میدهد تا برای روان پریش خویی.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
آیزنک تأثیرات محیطی بر شخصیت چون تعاملهای خانوادگی در مدت کودکی را نادیده نمیگیرد بلکه او مدعی است که آثار آنها محدود هستند،نتایج پژوهش وی اهمیت تأثیر محیط خانواده بر شخصیت را رد میکند.
سه بعد شخصیت آیزنک همواره در ملتها و فرهنگهای گوناگون یافت شدهاند.بررسیهای انجام شده در ۳۵ کشور از جمله آمریکا،انگلستان،استرلیا،ژاپن،چین،نیجریه،سوئد از نقش تعیین کننده عوامل ژنتیکی در مقابل عوامل محیطی در تعیین ابعاد شخصیت حمایت میکند وجود سه بعد شخصیت یکسان در این کشورهای متفاوت،شواهد بیشتری بر اهمیت عوامل ارثی در شکل دهی شخصیت است(روح الله زاده،۱۳۸۶).
۲-۱۶- الگوی پنج عاملی در صفات شخصیت
کتل و آیزنک با بهره گرفتن از روش تحلیل عاملی،فهرستهایی از صفات شخصیت بدست آوردند که از نظر تعداد فرق داشتند. این به معنی ضعف ذاتی در این روش نیست،بلکه بیانگر روشی هست که هر نظریهپرداز برای اندازه گیری شخصیت انتخاب کرده است. پژوهشگران معاصر شخصیت از هر دو نظریه ابراز نارضایتی کردهاند و معتقدند که نظریهی آیزنک بسیار ساده است و عوامل بسیار زیادی دارد.پژوهشهای انجام برای تکرار پژوهش کتل به طور معمول بیش از ۵ عامل را تولید نکرده است.پژوهشگرانی که تحقیقات مستقلی درباره ی شخصیت کرده اند،به نتیجهگیری مشابهی رسیدهاند.یعنی اینکه شخصیت از پنج عامل گسترده تشکیل میشود.شبیه این پنج عامل به وفور در تعداد قابل توجهی از تحقیقات،که بر اثر انواع دادهها،نمونهها و ابرازهای مختلف انجام شده بدست آمده است.
نظر پنج عامل شخصیت که به پنج عامل بزرگ نیز موسوم میباشد توسط دو روانشناس ساکن ایالت متحده یعنی رابرت مک کری و پل کاستا در اواخر دهه ی ۸۰ میلادی ارائه اوایل دهه ۹۰ مورد ارزیابی مجدد قرار گرفت.طرح پنج عاملی ساختار ویژگیهای شخصیت را نشان میدهد و محصول تلاش در این زمینه،طی ۴ دهه گذشته میباشد.این پنج عامل عبارتند از :
۲-۱۵-۱- عصبیت یا روان رنجور خویی-N
افرادی که در سطح بالای روان رنجور خویی قرار میگیرند از نظر هیجانی نا استوار و مستعد ناامنی ،اضطراب،احساس گناه،نگرانی،و نوسان خلق هستند. افرادی که در انتهای دیگر این عامل قرار میگیرند از نظر هیجانی استوار،آرام ویکواخت آسان گیر و آسوده هستند.
۲-۱۵-۲- برون گرایی-E
این عامل از یک سو بین افرادی که اجتماعی،خونگرم،پرحرف،و خوش گذران و عاطفی هستند و از سوی دیگر ،افراد درون گرایی که گوشه گیر،آرام منفعل و خود دار هستند فرق میگذارد.
۲-۱۵-۳- پذیرا بودن یا گشودگی نسبت به تجربه-O
اینگونه افراد خیال پرداز ،کنجکاو و گشوده نسبت به افکار و علاقه مند نسبت به امور فرهنگی هستند.در مقابل افرادی که نمرههای پایینی کسب میکنند سنت گرا،واقع بین،دارای علایق محدود و غیر هنرمندانه هستند.
۲-۱۵-۴- سازگاری یا مطبوع بودن-A
افرادی که در این عامل در سطح بالایی قرار میگیرند،خوش طینت،گرم،نجیب،دارای حس همکاری،خوشبین و خیرخواه در حالی که افرادی که در این عامل نمرههای پایینی میگیرند،تحریکپذیر،اهل بحث و جدل،بیرحم،بد گمان،فاقد حس همکاری و کینه جو هستند.
۲-۱۵-۵- مسئولیت پذیری یا وظیفه شناسی-C
این عامل از یک سو با صفتهایی مانند مسئول،خویشتنداری،منظم و موفق و از سویی دیگر با صفتهایی مانند غیرمسئول،بیتوجه،تکانشی،تنبل و غیرقابل اعتماد و ارتباط است(کارلهافمن[۳۸]،مارک ونوی،جودیت ورنوی
،به نقل از بحیرایی و همکاران،۱۳۸۱).
۲-۱۶- پرورش و ایجاد مهارت تفکر انتقادی
در دنیای پیچیده امروز تنها یک چیز قابل پیشبینی است و آن یک چیز، پیشبینی ناپذیر بودن همه چیز است.لازمه زندگی درست در جهانی که پیوسته درحال تغییر و تحول است، توانمندی در تفکر است.در دنیای متلاطم و پرچالش امروز که شناسایی درست از نادرست و حقیقت از مجاز به دشواری انجام میشود،داشتن مهارت تشخیص و جداسازی آنها از یکدیگر، یکی از رمزهای موفق زیستن است.
۲-۱۷- تفکر چیست؟
منظور از تفکر (اندیشیدن)فرایندی است که توسط آن یادگیریهای گذشته دستکاری و سازماندهی میشوند.از آنجا که یادگیریهای گذشته ما در حافظه ذخیره میشوند. پس میتوان تفکر را به عنوان دخل و تصرف در حافظه تعریف کرد و به عبارتی باز آرایی یا تغییر شناختی اطلاعات به دست آمده از محیط و نمادهای ذخیره شده در حافظه دراز مدت. . . این تعریف کلی انواع مختلف تفکر را در بر میگیرد بعضی انواع تفکر جنبه ی بسیار خصوصی دارند و نمادهایی را به کار میگیرند که دارای معانی کاملأ شخصی هستند این نوع تفکر را تفکر خودگرا گویند رویا موردی از تفکر خود گرا است. انواع دیگر تفکر حل کردن مسائل و خلق چیزهای تازه است. این نوع تفکر را تفکر هدایتگرا(جهت دار)میگویند(سیف،۱۳۸۷).
۲-۱۷-۱- تعریف تفکر انتقادی
هر یک از ما در زندگی واقعی و بدون درک عمیقی از تفکر انتقادی برای قضاوت درباره ی دغدغههایمان ،آگاهانه یا ناآگاهانه پرسشهایی طرح میکنیم.با پاسخگویی به آنها نیز آنها را میشناسیم و درباره شان تصمیم میگیریم. پس میتوان گفت هر یک از ما بدون دانستن تعریف دقیقی از تفکر انتقادی ادراکی شهودی نسبت به آن داریم. به واسطه همین ادراک شهودی وقتی با این پرسش مواجه میشویم که «تفکر انتقادی چیست؟» میتوانیم بگوییم اندیشیدن مستدل و عقلانی و منطقی است یا تفکری که با آن دریافتی عینی از واقعیت کسب کرد و . . .. اینها پاسخهای اولیه-والبته صحیح به چیستی تفکر انتقادی اند(قاضی مرادی ،۱۳۹۱).
انجمن فلسفه ی آمریکا یک تعریف برای تفکر انتقادی ارائه کرده است که شامل مولفههای عاطفی و شناختی تفکر انتقادی هدفمند و خود نظم دهنده ای است که به تعبیر و تحلیل و ارزیابی استنباط و همچنین تبیین ملاحظات موقعیتی و روش شناختی مفهومیمبتنی است که به صورت دائمیکنجکاو آگاه و دقیق در قضاوت ارزیابی کننده عینی و بدون سوگیری تمایل به بررسی مجدد و روشن بینی مسائل و مشکلات جدی در اخذ اطلاعات مرتبط در انتخاب معیارهاست(بینینگ[۳۹]،۲۰۰۶).
۲-۱۷-۲- نظریات در باب تفکر انتقادی
اما نظریه پردازان تفکر انتقادی از آغاز کوشیده اند تعریفی جامع و دقیق از آن ارائه دهند. این کوشش همچنان ادامه دارد بدون اینکه توافقی عمومینسبت به تعریفی از تفکر انتقادی ایجاد شده باشد. علت اصلی این است که تفکر انتقادی شیوه ی تفکر انتقادی در همه ی عرصهها از علوم دقیقه و تجربی تا علوم انسانی و فلسفه و هنر است. اما آیا این تفکر انتقادی در هر یک از زمینهها یکسان است. پاسخ منفی است. برای نمونه کاربرد تفکر انتقادی در ریاضیات مسئله گشایی(حل مسئله)است.
نظریه پردازان تفکر انتقادی تعاریفی گاه مشابه و گاه متفاوت از آن ارائه کرده اند. نخستین تعریف عمومیاز رابرت انیس است: (تفکر انتقادی تفکر عقلانی و بازتابی است که بر تصمیم گیری نسبت به آنچه معتقد میشویم یا عمل میکنیم متمرکز میشود). در این تعریف بر عنصر تصمیم گیری در تفکر انتقادی تأکید میشودهمین نکته نشانه ی رویکرد عمل گرایانه این تعریف است. این جنبه تأکید انیس بر تصمیم گیری درباره ی عملی که میخواهیم انجام دهیم نیز پر رنگ تر میشود. اما این تعریف کلی ابهامهایی دارد:آیا هر تصمیم گیری در مورد پذیرش هر عقیده یا انجام هر عملی در قلمرو تفکر انتقادی قرار میگیرد؟آیا عواطف و احساسات انسان در پیشبرد روند این تفکر نقش ندارند یا تأثیر منفی دارند که در این تعریف فقط بر عقلانی بودن آن تأکید شده است؟اصلأ هنجارهای عینی برای عقلانی و بازتابی بودن تفکر چیستند؟
ریچارد پاول تعاریف متعددی از تفکر انتقادی ارائه میدهد که هر یک بر جنبههایی از آن تأکید دارند. تعاریف او دو جنبه عمومیدارند:اول بر بازتابی بودن این شیوه ی تفکر متمرکزند.دوم بر مهارتها و ویژگیهایی تأکید دارند که اندیشمند انتقادی را به داوری درباره ی موضوع بررسیاش میرسانند.در مورد اولی مینویسد:تفکر انتقادی هنر تفکر است دربارهی تفکر به شیوهای که از نظر فکری (منطقی)انتظام یافته و منضبط باشد.اندیشمندان انتقادی آشکارا در سه برههی مرتبط تفکر متمرکز میشوند:آنان تفکر را تحلیل میکنند،تفکر را ارزشیابی میکنند و تفکر را اعتلا میدهند. . .این سه برهه برای این است که اندیشمند انتقادی مسئولیت تفکرش را به عهده گیرد.بازتابی بودن تفکر انتقادی آنچنان که در تعریف پاول آمده به این معنا ست که این تفکر تفکری است د رباره ی خود روند تفکر.
در مورد دوم مینویسد:تفکر انتقادی (روند از نظر فکری انتظام یافتهی مفهومسازی کاربرد،تحلیل،و یا ارزشیابی ماهرانه و فعالانه ی اطلاعات فراهم آمده یا پدید آمده از مشاهده تجربه،بازنمایی،استدلال یا مکالمه با دیگران است که همچون رانمایی برای کسب عقیده و انتخاب عمل به کار گرفته میشوند.در ان تعریف او تفکر انتقادی را از منظر ارتباط با موضوع مورد بررسی میسن
جد.
ریچارد پاول و همکارانش (به ویژه لیندا الدر)تأثیر مهمیبر نظریهپردازی تفکر انتقادی و اشاعه ی آن مشخصأ در حوزههای آموزشی داشته اند. با این حال انجمن فلسفه ی آمریکا متفکرانی را سازمان داد تا با بهره گرفتن از تحقیق و آزمایشهای گسترده در حوزههای گوناگون علوم تجربی علوم انسانی،فلسفه و . . .دریافت جامعتری از تفکر انتقادی معیارها و مهارتهای آن و نیز ویژگیهای لازم برای اندیشمند انتقادی تدوین کنند.این گروه متفکران به ریاست پیتر فسیونه در پی دو سال تحقیق گزارشی از نتیجه ی کار خود تحت عنوان گزارش دلفی منتشر کردنددر این گزارش با دریافت دقیق تر منسجم تر و همه جانبه تری از تفکر انتقادی به دست داده میشود:تفکر انتقادی روند رسیدن به داوری هدفمند و خود تنظیمگر است.
این روند بررسی مستدلی را نسبت به شواهد و مدارک،زمینه مفهوم پردازیها،روشها و معیارها فراهم میآورد.او در جای دیگری در توضیح این تعریف مینویسد:تفکر انتقادی روند داوری است. هدفش عبارت است از تصمیمگیری در مورد آنچه باید عقیده داشت و یا آنچه باید در زمینه ای مفروض و در ارتباط با شواهد و مدارک قابل دسترس با بهره گرفتن از مفهوم پردازیها و روشهای مناسب و مبتنی بر معیارهای مناسب ارزشیابی کرد.فسیونه تفکر انتقادی را با روند کسب داوری ای تعریف میکند که دو ویژگی هدفمندی و خود تنظیم گری دارد.سه نکته ی مهم در این تعریف است:
۱٫تفکر انتقادی یک روند است.روندی که در زمان حال متحقق میشود.وقتی به تفکر انتقادی همچون روند بنگریم آنگاه صرفأ به اتکای محفوظات ذهنی مان-آنچه از محیط اطرافمان پیشینه ی فرهنگی مان آموخته ایم که نمیتوانیم مدعی شویم که اندیشمند انتقادی هستیم.
۲٫برای هدفمندی داوری میتوان دو وجه در نظر گرفت :اول،هدفمندی خود روند تفکر انتقادی است که از تعبیر و تفسیر دادهها و اطلاعات شروع میشود و در داوری پایان مییابد.دوم،هدفمندی خود داوری در این است که سمت تصمیم و عمل درباره ی موضوع مورد بررسی را مشخص میکند.
۳٫خود-تنظیم گری خود روند تفکر را به نقد میگیرد آن را میسنجد،تصحیح میکند و اعتلا میبخشد با این جنبه ی تفکر انتقادی فرد میتواند مسئولیت داوری خویش را به عهده گیرد با پذیرش چنین مسئولیتی فرد گرایش مییابد تا به مسئولیت زندگی خویش و نظارت بر آن متعهد شود(فاضی مرادی،۱۳۹۱).
۲-۱۷-۳- هدف تفکر انتقادی
با این تعریف مشخص میشود که هدف تفکر انتقادی دستیابی به همین نوع داوری است. اما این پرسش میتواند مطرح باشد که اصلأ داوری هدفمند و بازتابی در مورد موضوعات و دغدغهها وضعیتها مشکلات رویدادهاو. . .برای چه انجام میشود. پاسخ اینکه این نوع داوری ما را در ارتباط با موارد فوق در آستانهی تصمیم گیری و عمل قرار میدهد تصمیم و عملی که تغییر دهنده است،عملی که متناسب با موضوع آن میتواند باز و بیپایان باشد.این داوری به عنوان هدف تفکر انتقادی ما را به دانایی میرساند. میتوان گفت شکل بروز دانایی داوری هدفمند و بازتابی است.
این دانایی ما را در آستانه ی تصمیمگیری و عمل قرار میدهد. اما خود تصمصم گیری و عمل جزء تفکر انتقادی نیست. داوری هدفمند و بازتابی برخوردار از دو مولفهی فردی و اجتماعی است. شناختهای انتقادی بدیل به ما کمک میکنند تا نگرش انتقادی هر چه آگاهانهتری نسبت به دانایی خود کسب کنیم. از این طریق میتوانیم دانایی خود را تصحیح کنیم و اعتلا دهیم. چگونگی تعبیر وتفسیر ما از دادهها و اطلاعات و استنتاج و. . . میتوانند به ما در روند تفکر خود،یعنی چگونگی اندیشیدنمان و آگاه تر شدنمان به این روند کمک کنند. رویکرد انتقادی دیگران به ما کمک میکند تا وجه بازتابی داوریهای خود را تقویت کنیم(همان).
۲-۱۷-۴- اهمیت تفکر انتقادی
به برخی از جنبههای تفکر انتقادی میپردازیم:
شیوه ی تفکر انتقادی اتکا به دانش پیشینیان یا تقلید و الگو برداری فکری را تضعیف و حذف میکند.به اتکای این شیوه فرد میتواند دربارهی هر موضوع به دانایی و داوری خود انگیختهای دست یابد.
ما با بهره گرفتن از مفاهیم و معانی خود به جهان میاندیشیم. اما این مفاهیم و معانی غالبأ غیر قطعی چند پهلو و مبهم اند.
اهمیت تفکر انتقادی در این نیست که من پس از رو به رو شدن با نتایج تصمیم و عمل خود به داوریهایی که مرا به چنان تصمیم و عملی رسانده بودند و درستی و نادرستی آنها بیندیشیم. یرعکس اهمیت آن در این است که پیش از تصمیم گیری و عمل اصول و مهارتهایی را به کار گیریم که در هر وضعیت موجود و متناسب با دادهها و اطلاعات معتبر قابل دسترس بتوانیم به صحیح ترین داوری ممکن دست یابیم.
نخستین عرصه فراگیری شیوه ی تفکر انتقادی (آموزش)است.
تفکر انتقادی ذهنمان را از دستکاری شدن و خودمان را از فریب خوردن از سوی قدرتهایی که جریان ازاطلاعات را در اختیار دارند مصون میدارد. آموزش شیوه ی تفکر انتقادی آموزش شیوه ی منطقی پردازش ازاطلاعات و استدلال،استنتاج و. . . است(همان).
۲-۱۷-۵- ویژگیهای تفکر انتقادی
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1401-04-05] [ 11:20:00 ب.ظ ]
|