تعریف عملیاتی
نسخه تجدید نظر شده آموزش مهارت­ های اجتماعی با رویکرد فراشناختی (MASST-R) شینکر و همکاران (۲۰۰۲) (پیوست) در هشت جلسه دو ساعته برگزار شد.
فصل دوم
پیشینه تحقیق
۲-۱- مقدّمه
انسان موجودی اجتماعی است و به تعامل[۸۸] با دیگران نیاز دارد. ما در معاشرت با دیگران اطلاعات بسیاری به دست می‌آوریم که به نحوی آنها را دسته‌بندی و منسجم می‌کنیم و بخش‌های مهم و مفید آنها را به حافظه می‌سپاریم. برای داوری و قضاوت درباره دیگران باید بتوانیم این اطلاعات ذخیره ‌شده را با هم ترکیب کنیم و به شناختی درست از دنیای اطراف­مان دست یابیم. شناخت اجتماعی[۸۹] بیان می‌کند که ما چگونه به اطلاعات توجه می‌کنیم، آنها را ذخیره می‌کنیم و در موقع لزوم به یاد می‌آوریم (آذربایجانی، ۱۳۸۷).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

انسان در زندگی اجتماعی ودر تعامل با دیگران است که خود را می­شناسد و از وجود خود آگاه می­ شود. اما خودآگاهی[۹۰] او ابعاد دیگری نیز دارد که در رابطه او با محیط­های گوناگون و پیچیده شکل می­گیرد، مانند محیط روانی و فیزیولوژی، محیط طبیعی، محیط اجتماعی، محیط فرهنگی[۹۱] که ازآنها متاثر می­ شود. به همین علت خودآگاهی او شامل دایره­های متعددی است، مانندآگاهی از وجود خودش، آگاهی از تعلقش به گروه، قشر یا ملیت خاص، آگاهی او از این که به شهر، منطقه یا جغرافیای طبیعی خاصی تعلق دارد (کریمی، ۱۳۸۵). اما چگونگی تعامل انسان با این محیط­های گوناگون، به مقدارزیادی، ناخودآگاه[۹۲] است و میزان و چگونگی روابط متقابل و تاثیر و تاثر انسان با این محیط­ها برای او روشن نیست (هانت[۹۳]، ۱۹۸۷). روان­شناسی اجتماعی با مطالعه نحوه تفکر، احساس و عمل آدمی در محیط­های اجتماعی و چگونگی تأثیر متقابل محیط­های اجتماعی در اندیشه­ها، احساسات و اعمال وی سر و کار دارد. به همین دلیل روان­شناسی اجتماعی با فرایندهای ادراک و تفسیرهای اجتماعی سر و کار دارد (لامارش[۹۴]، ۱۳۸۰).
در تعریف سازمان جهانی بهداشت[۹۵] (۱۹۴۸) «سلامت عبارت است از رفاه کامل جسمی، روانی، اجتماعی و نه تنها بیماری یا معلول نبودن» عوامل اجتماعی اهمیت ویژه­ای پیدا کرد (سجادی، ۱۳۸۶). بر این اساس سلامت مفهوم مثبتی است که در زمان ارزیابی تندرستی و سلامتی فرد باید زمینه ­های روانی و اجتماعی زندگی افراد را هم مورد توجه قرار دهیم. چند دهه گذشته سلامت به عنوان حق بشری و یک هدف اجتماعی در جهان شناخته شده است، یعنی سلامت برای ارضای نیازهای اساسی و بهبود کیفیت زندگی انسان لازم است و باید برای همه انسان ها در دسترس باشد (همان).
در واقع نقش قطعی عوامل اجتماعی، روانی و محیطی[۹۶] بر سلامت مردم از زمان­های بسیار قدیم شناسایی شده است. فعالیت­های بهداشتی از قرن ۱۹ و بیشترین اقداماتی که به صورت زیربنایی در حوزه بهداشت عمومی نوین انجام شده، همگی بیانگر آگاهی از وابستگی بین وضعیت اجتماعی شرایط زندگی و پیامدهای سلامتی مردم است. با توجه به این مساله از اواخر سال­های ۱۹۶۰ تا اوایل دهه ۱۹۷۰ اولین برنامه ­های سلامت جامعه نگر[۹۷] توسط سازمان جهانی بهداشت تدوین شده، که این امر منجربه تقویت توده مردم و اختیارات جامع به آنان دادن را در حوزه مشارکت در سلامت و بهداشت را به همراه آورده است. بر این اساس مفهوم اجتماعی، مفهومی است که در کنار ابعاد جسمی و روانی سلامت مورد توجه قرار گرفته است (جین[۹۸]، ۱۳۸۴).
ریشه و مفهوم سلامت اجتماعی[۹۹] را باید در محیط زیست مادی[۱۰۰] (یعنی با توجه به موضوعات اقتصادی و طبیعی) و محیط زیست انسانی[۱۰۱] مثبت مورد توجه قرار داد. بهزیستی اجتماعی به مثابه بعد اجتماعی سلامت فرد، در کنار دو بعد جسمانی و روانی سلامت فرد، به رابطه او با جامعه نظر دارد (هزارجریبی، ۱۳۹۱).
با توجه به اهمیت بعد اجتماعی سلامت در این تحقیق سه جنبه از بعد اجتماعی سلامت یعنی؛ بهزیستی اجتماعی، رفتار شهروندی سازمانی[۱۰۲] و نگرش‌های زیست محیطی[۱۰۳] مورد بررسی قرار می­گیرد. لذا این تحقیق به بررسی جنبه­ های مختلف ذهن آگاهی و فراشناخت و تاثیر آن بر تعاملات اجتماعی مانند بهزیستی اجتماعی، رفتار شهروندی سازمانی و نگرش‌های زیست محیطی می پردازد. در ادامه به توضیح هریک از آنها به طور جداگانه می­پردازیم.
۲-۲- تعریف ذهن آگاهی
واژه ی ذهن آگاهی[۱۰۴] ازکلمه “ساتی”[۱۰۵] که در زبا ن مقدس بوداییان[۱۰۶] به معنای داشتن آگاهی، توجه و یادآوری می­باشد، نشأت می­گیرد (بودهی[۱۰۷]، ۲۰۰۰). ذهن آگاهی شکلی از مراقبه[۱۰۸] است که ریشه در تعالیم و آئین­های مذهبی شرقی خصوصاً بودا دارد (اوست[۱۰۹]، ۲۰۰۸). کارلن و لانگر[۱۱۰](۲۰۰۶) از ذهن آگاهی به عنوان وضعیت شناختی یاد کردند و با صراحت بیان نمودند که بین ذهن آگاهی ومراقبه بودایی[۱۱۱] تمایز وجود دارد. البته نباید منکر شباهت آنها شد. مراقبه ذهن آگاهی فقط یک نوع خاص از مراقبه بوده و سایر اعمالی چون مراقبه متمرکز که نیاز به توجه متمرکز روی یک محرک مجزا همچون یک کلمه، صدا یا شمع دارد متفاوت است (دونه، اسلاتر و لاتز[۱۱۲]، ۲۰۰۸). در آغاز قرن بیستم، ویلیام جیمز پیش ­بینی کرد که بودایسم تأثیر عمده­ای بر روی روانشناسان غربی خواهد گذاشت. اکنون بیش از دو دهه است که پیش ­بینی او با علاقه روزافزون به یکپارچه­ سازی روانشناسی غربی و معنویت شرقی به وقوع پیوسته است و روانشناسان بسیاری به دنبال آموزه­های بودایی و تکنیک­هایی برای آموزش ذهن هستند (اشتاین[۱۱۳]، ۱۹۹۶؛ لئو و مک­مین[۱۱۴]، ۲۰۰۵). علایق روانشناسان دربرگیرنده شناخت قواعد درمانی، آگاهی از محدودیت­های رویکردهای درمانی کنونی، شیفتگی کنونی جامعه غربی به شرق و گرایش جهانی به یکپارچه سازی رواندرمانی است (لئو و مک­مین، ۲۰۰۵). نمونه ویژه­ای از این گرایش، یکپارچه سازی تمرین­های معنوی شرقی با درمان­های شناختی ـ رفتاری است.
ذهن آگاهی در ۲۰ سال اخیر در زمینه پزشکی و روان­شناسی دانشگاهی تغییر یافته است. ابتدا توسط کابات زین[۱۱۵] در سال ۱۹۷۹ به عنوان برنامه ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس[۱۱۶] (MBRS) درمرکز پزشکی دانشگاه ماسا چوست گسترش یافت. و امروزه به طور گسترده­ای مورد استفاده قرارگرفته است (بایر[۱۱۷] و همکاران، ۲۰۰۴). با گسترش مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی تعریف­های متعددی نیز از سوی متخصصان ارائه شده است که به مواردی از آنها می­پردازیم.
در بحث­های مختلف مطرح شده در مورد مراقبه وذهن آگاهی تغییر به معنی غیر خود کار سازی ساختارهای روان­شناختی است که محرک­های روان­شناختی را سازمان داده، محدود، انتخاب و تفسیر می­ کند. غیر متمرکز سازی (ظرفیت دیدن تجربه از بیرون) و در مراقبه سنتی بوداییان به موقعیت ” نظاره گر ساکت[۱۱۸] ” تعریف شده است (سفران و سگل[۱۱۹]، ۱۹۹۰).
ذهن آگاهی می­توان به راحتی به عنوان «هشیاری لحظه به لحظه[۱۲۰]» (گرامر[۱۲۱]، ۲۰۰۵) و یا به عنوان «حالت آزادی روانی درهنگامی که توجه کامل وبدون درنظر گرفتن هیچ نقطه نظری وجود دارد» تعریف شود (مارتین[۱۲۲] ،۱۹۹۷).
قضاوت نکردن ذهن آگاهی را پرورش می­دهد وقتی شما با وضعیت هیجانی یا فیزیکی سختی روبه رو می شوید، قضاوت نکردن در باره تجربیات، بیشتر از آن چه که می­بینید و هستید و چیزی که باید باشید، آگاه می­شوید. البته این از پذیرش تجربیات لذت آور و دردناک ناشی می­ شود. پذیرش این نیست که دوباره چیزهایی که از نظر اخلاقی قابل قبول نیست را تصدیق کنیم، بلکه پذیرش در مورد رفتارهای متفاوت است. به­عبارت دیگر تغییر هم­سان پذیرش است اگر چه سریع­تر اتفاق می­افتد (جاکوبسون[۱۲۳] و همکاران، ۲۰۰۰).
ذهن آگاهی، به طور­کلی به فرایندهایی شناختی اطلاق می­ شود که طی آنها فرد ذهن آگاه، تمرکزخود را روی تجربه احساسات و اتفاقی که در لحظه حال در خود یا اطرافش رخ می­دهد، متمرکز می­سازد. ذهن آگاهی، تمرکز و توجه فرد به صورت عدم قضاوت یا پذیرش تجربه­ای است که در زمان حاضر رخ می­دهد (بایر[۱۲۴]و همکاران، ۲۰۰۴). ذهن آگاهی به عنوان حالت توجه برانگیخته و آگاهی از آنچه در لحظه کنونی اتفاق می­افتد تعریف شده است (براون و ریان[۱۲۵] ، ۲۰۰۳؛ والش[۱۲۶]، ۲۰۰۹). این توجه، توجهی است هدفمند، به همراه پذیرش بدون داوری در مورد تجربه ­های در حال وقوع در لحظه کنونی (کابات زین، ۲۰۰۳).
بیشاپ[۱۲۷] و همکاران (۲۰۰۴) به دو قسمت عملی تعریف ذهن آگاهی پرداخته اند:
اولین مولفه شامل خود­تنظیمی[۱۲۸] توجه می­باشد که در مورد تجربه فوری که نتیجه آن افزایش شناخت مجدد رویدادهای روانی است که در لحظه رخ می­ دهند، استفاده می­ شود. دومین مولفه شامل اتخاذ یک جهت­گیری ویژه نسبت به تجربیات شخصی در لحظه حاضر، جهت­گیری که با کنجکاوی، گشودگی و پذیرش مشخص می­ شود.
مدل دیگر به وسیله شاپیرو، کارلسون، آستین و فریدمن[۱۲۹] (۲۰۰۶) گسترش یافت. که سه هسته اصلی را ارائه کردند: قصد، توجه و نگرش. قصد به معنی نیت اعمال شخص می باشد که به طور مداوم پیوستاری از خود­تنظیمی را به خود­کاوی و سرانجام به خود رها سازی تغییر می­دهد. توجه به معنی گسترش شایستگی در عمل، حفظ تمرکز و انعطاف پذیری آن می­باشد. و نگرش عبارتند از پذیرش، گشودگی وکنجکاوی نسبت به تجربه شخصی. در فرایند یادگیری این رفتارهای درونی برانگیخته می­شوند با توجه به ذهن وبدن در لحظه اینجا واکنون. بدون قضاوت­ها وتفسیرهای عادت شده. این عمل یک تغییر در دیدگاه ایجاد می­ کند که فایده آن از طریق افزایش ظرفیت برای عینیت گرایی نسبت به تجربه درونی شخص مشخص می شود که دریافت مجدد نامیده می­ شود. این روش به ترتیب خود تنظیمی و خود مدیریتی ، خلاقیت و انعطاف پذیری شناختی هیجانی و رفتاری را افزایش می­دهد.
شاپیرو و همکاران (۲۰۰۶) به پیامدهای دیگری از دریافت مجدد اشاره کردند. روشن سازی ارزش­ها که فرصتی را برای انتخاب ارزش­های هم­خوان جدید و بیشتر و بیان آنها در جایی که قبلا رویارویی تفکرات و هیجانات سخت بود و باعث می شد تا ظرفیت­شان برای منقطع شدن کاهش یابد. اصطلاح «ذهن آگاهی» برای اشاره به حالت روانشناسی هشیاری وعملی که هشیاری را افزایش می­دهد ونیز حالت پردازش اطلاعات بکار می­رود و یک ویژگی شخصیتی محسوب می­گردد (براون و همکاران، ۲۰۰۷ ؛ گرمر، سیگل و فالتن[۱۳۰]، ۲۰۰۵؛ کوستانسکی و هاسد[۱۳۱]، ۲۰۰۸).
ذهن آگاهی به عنوان حالت توجه برانگیخته وآگاهی از آنچه در لحظه کنونی اتفاق می­افتد تعریف شده است (براون و ریان ، ۲۰۰۳؛ والش، ۲۰۰۹). این توجه، توجهی است هدفمند، به همراه پذیرش بدون داوری در مورد تجربه ­های در حال وقوع در لحظه کنونی (کابات زین، ۲۰۰۳). ذهن آگاهی فرد را به ایجاد رابطه اساسا متفاوت با تجربه احساس­های درونی وحوادث بیرونی از طریق ایجاد آگاهی لحظه به لحظه وجهت گیری رفتاری مبتنی بر مسولیت عاقلانه به جای واکنش پذیری خودکار، قادر می­سازد. با به کار گیری هدفمند کارکردهای عالی ذهن از جمله توجه آگاهانه، نگرش مهربانانه، کنجکاوی و دلسوزی، ذهن آگاهی می تواند به طور موثر بر واکنش­های هیجانی[۱۳۲] از طریق بازداری قشری سیستم لیمبیک کنترل اعمال نماید (کابات زین، ۲۰۰۳).
تعاریف مختلف از ذهن آگاهی، سه ویژگی اساسی را منعکس می­ کنند. الف) توجه و آگاهی متمرکز برزمان حال ب) قصد یا هدفمندی[۱۳۳]، که مولفه انگیزشی را به توجه و رفتار شخص اضافه می کند ج)نگرش، که نحوه توجه کردن فرد را نشان می­دهد، یا وضعیتی که شخص در هنگام توجه کردن دارد، نظیرعلاقه، کنجکاوی، عدم قضاوت، پذیرش و پاسخ دهنده بودن (دانکن، میلر، وامپ و هیوبل[۱۳۴]، ۲۰۰۹). ذهن آگاهی به ما یاری می­دهد تا این نکته را درک کنیم که هیجانات منفی[۱۳۵] ممکن است رخ دهد. اما آنها جزء ثابت و دائمی شخصیت نیستند. همچنین به فرد این امکان را می­دهد تا به جای آنکه به طور غیر ارادی وبی تامل پاسخ دهد، با تفکر وتامل پاسخ دهد (امانوئل[۱۳۶] و همکاران، ۲۰۱۰) ذهن آگاهی روشی است برای زندگی بهتر، تسکین دردها و غنا بخشی و معنادارسازی زندگی (سیگل، ۲۰۱۰).
۲-۳- آموزش ذهن آگاهی
همان گونه که قبلا بیان شد، توانایی داشتن ذهن آگاهی، یک ظرفیت ذاتی می­باشد که همه انسان­ها آن را دارا می­باشد. پیشرفت آن در افراد، متغییر می­باشد و این می ­تواند بدلیل عوامل محیطی و ژنتیکی باشد. عوامل محیطی هم می ­تواند اثر مثبت و هم تاثیر منفی بر پیشرفت ظرفیت و توان یک شخص داشته باشند. تمرین­های ذهن آگاهی می ­تواند مثبت و منفی باشد. همان طور که کابات زین (۲۰۰۹) اظهار کرده است «ذهن آگاهی بطور اساسی تنها یک روش خاص تمرکز توجه می­باشد. این روشی از نگاه عمیق شخص در درک خود و خودباوری می­باشد. به همین دلیل تمرکز توجه باید آموخته شود و تمرین شود». تمرین های رسمی برای کمک به تمرین ذهن آگاهی طراحی می­گردند و بهترین آنها تمرین­های مراقبه­ای می­باشند. این تمرین­ها شامل مراقبه نشسته، مراقبه بدنی و مراقبه راه رفتن می­باشد. تمرین چنین مراقبه­هایی می ­تواند نسبتاً مختصر باشد اما آنها نیز باید برای دوره­ های گسترده فراگرفته شوند. ممکن است تمرین­های مراقبه­ای ذهن آگاهی در طی ساعت­ها و یا حتی روزها صورت گیرد.
تمرین­های غیر رسمی ذهن آگاهی شامل کاربرد مهارت­ های ذهن آگاهی در زندگی روزمره می­باشد و شامل تمرین و نگهداری حالت ذهن آگاهی و یک حالت غیر قضاوتی[۱۳۷] در ارتباط با چگونگی عملکرد فردی می­باشد. برای مثال، افراد می­توانند رانندگی با ذهن آگاهی، خوردن با ذهن آگاهی و یا حتی خواندن با ذهن آگاهی را یاد بگیرند. شاپیرو و کارسون[۱۳۸] (۲۰۰۹) پیشنهاد دادند که این تمرین غیر رسمی در تعمیم به زندگی روزمره و مهارت ذهن آگاهی که از طریق تمرین رسمی افزایش می یابد کمک می کند.
به طور کلی آموزش ذهن آگاهی سه مولفه زیررا دربر میگیرد :
۱- رشد آگاهی ازطریق یک روش شناسی تمرین­های نظام دارکه در برگیرنده تمرین­های رسمی ذهن آگاهی (وارسی بدن، مراقبه نشسته، حرکت ذهن اگاهانه) و تمرین­های غیر رسمی ذهن آگاهی (گسترش آگاهی در هر لحظه از زندگی روزمره ) است.
۲- چهار چوب نگرشی[۱۳۹] خاص، این چهارچوب با مهربانی، کنجکاوی و رضایت ازبودن در زمان حال مشخص می­ شود که همراه با آشکار سازی تجارب است. این اعمال به طور اندیشمندانه در ضمن اجرا و تمرین پرورش می­یابند وبه طور خود انگیخته از عمل فرد نشات می­گیرند.
۳- درک درست از آسیب پذیری بشر، که این مساله ابتدا از طریق آموزش­های شنیداری و سپس از طریق جستجوی اعتبار آنها از طریق مشاهده مستقیم فرایند تجربه در عمل طی تمرین­های ذهن آگاهی رشد می­یابد. ما از طریق این فرایندها می­آموزیم گرچه رنج قسمتی از تجربه ماست اما راه ­هایی وجود دارد که ما می توانیم الگوهای عادت شده[۱۴۰] جدیدی را جهت ایجاد، افزایش و تعمق در آن یاد بگیریم (خوش لهجه، ۱۳۹۰).
آموزش ذهن آگاهی باید این نگرش را در افراد بوجود آورد که نسبت به امور، پذیرش بدون قضاوت داشته باشند. یعنی، ایجاد آگاهی در افراد نسبت به ادراکات، شناخت‌ها، هیجانات یا حس‌ها اما بدون اینکه نسبت به خوبی یا بدی، حقیقی یا کاذب، سالم یا ناسالم بودن، و مهم یا بی‌اهمیت بودن آنها، قضاوت و ارزیابی شود. بنابراین ذهن آگاهی عبارت است از مشاهده بدون داوری جریان سیال محرکات درونی و بیرونی[۱۴۱] (کریستلر[۱۴۲]، ۱۹۹۹).
۲-۴- انواع مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی
۲-۴-۱ ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس
در حال حاضر رایجترین روش، آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس (MBSR) می‌باشد، که سابق بر این تحت عنوان برنامه کاهش استرس و تن‌آرامی شناخته می‌شد (کابات زین، ۱۹۸۲، ۱۹۹۰). این روش در ساختار طب‌رفتاری[۱۴۳] و برای دامنه وسیعی از افراد مبتلا به اختلالات مرتبط با استرس و درد مزمن طراحی شد. روش مذکور، به شکل یک برنامه ۸ تا ۱۰ هفته‌ای برای گروه‌هایی که بیش از ۳۰ شرکت‌کننده دارند، اجرا می‌شود. به علاوه، جلسات به طور هفتگی و هر جلسه حدود ۵/۲-۲ ساعت برگزار می‌گردند. دستور جلسات شامل تمرین مهارت‌های مراقبه، بحث در مورد استرس، روش‌های مقابله‌ای و تکالیف خانگی می‌باشند. برای مثال، وارسی بدنی تمرینی است که در آن شرکت‌کنندگان روی زمین دراز می‌کشند و با چشمان بسته توجه خود را به طور متوالی روی نقاط مختلف بدن معطوف می‌سازند، و احساسات مربوط به هر ناحیه از بدن به دقت مشاهده می‌گردند. در مراقبه نشسته[۱۴۴]، شرکت‌کنندگان در یک حالت آرام و کاملاً بیدار با چشمان بسته به حس‌های تنفس تمرکز می‌کنند. از ژست‌های یوگا، برای آموزش حضور ذهن از حس‌های بدنی نیز استفاده می‌شود. هم چنین، شرکت‌کنندگان، حضور ذهن داشتن را در طول فعالیت‌های روزمره نظیر پیاده‌روی، ایستادن، و خوردن به کار می‌گیرند.
شرکت‌کنندگان در MBSR جهت تمرین این مهارت‌ها خارج از جلسات گروهی، روزانه حداقل ۴۵ دقیقه، و شش روز در هفته آموزش می‌بینند. کاست‌های شنیداری در اوایل درمان به کار می‌روند، اما پس از چند هفته، شرکت‌کنندگان ترغیب می‌شوند تا بدون کاست تمرین کنند. در کلیه تمرینات حضور ذهن، شرکت‌کنندگان آموزش می‌بینند تا بر فعالیت‌های خود (نظیر تنفس یا پیاده‌روی) تمرکز کنند و در هر لحظه از احوال خود آگاه باشند و هرگاه هیجانات، حس‌ها یا شناخت‌ها پردازش می‌شوند، بدون قضاوت مشاهده کنند. (کابات زین، ۱۹۸۲).
۲-۴-۲ شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی
در سال ۱۹۹۱ برنارد و تیزدل[۱۴۵] یک نظریه چند سطحی از ذهن خلق کردند که نظام‌های متعامل شناختی[۱۴۶] یا ICS نام‌گذاری شد. الگوی ICS بر اساس این نظریه برنارد و تیزدل قرار دارد که ذهن دارای وجوه چندگانه­ای است که مسئول دریافت و پردازش اطلاعات جدید به صورت شناختی و هیجانی هستند. نظریه برنارد و تیزدل آسیب پذیری فرد نسبت به افسردگی را همبسته با این می‌داند که فرد به چه مقدار بر فقط یکی از وجوه ذهن تکیه می‌کند و سهواً دیگر وجوه را متوقف می‌کند. دو وجه اصلی ذهن شامل وجه انجام دادن و وجه بودن است. وجه انجام دادن به نام وجه گردنده[۱۴۷] نیز شناخته می‌شود. این وجه بسیار هدف مدار است و وقتی برانگیخته می‌شود که ذهن بین چیزهایی که وجود دارد و چیزهایی که خواسته می‌شود عدم مطابقت ببیند. وجه دوم ذهن، وجه بودن است که بر به دست آوردن هدف خاصی متمرکز نیست، بلکه بر پذیرش و راه دادن به آنچه هست بدون فشار آنی بر تغییر آن تاکید دارد. مؤلفه اصلی مدل ICS آگاهی فراشناختی[۱۴۸] است. آگاهی فراشناختی توانایی یعنی اینکه فرد بتواند به جای آنکه افکار و احساسات منفی را بخشی از خویشتن خود بداند، آنها را به عنوان وقایعی تجربه کند که در حال گذر از پرده ذهن هستند. هنگامی که وضعیت‌های استرس آمیز زندگی پیش می‌آید افرادی که آگاهی فراشناختی بالایی دارند می‌توانند از افسردگی و الگوهای تفکر منفی آسان­تر دوری کنند. آگاهی فراشناختی عموماً از طریق توانایی فرد برای نامتمرکز شدن[۱۴۹] است. نامتمرکز شدن توانایی ادراک افکار و احساسات به عنوان وقایع ناپایدار و قابل مشاهده در ذهن است.
بر اساس مدل برنارد و تیزدل سلامت روانی با توانایی فرد برای رهایی از درگیری با یک وجه ذهن و حرکت بین وجوه مختلف ذهن مرتبط است. بنابراین افرادی در بهترین حالت هستند که می‌توانند بر اساس شرایط محیطی با انعطاف پذیری از وجهی به وجه دیگر ذهن حرکت کنند. مدل ICS بیان می‌کند که شایسته‌ترین وجه ذهن وجه بودن است چون منجر به تغییر هیجانی پایدار می‌شود. بنابراین شناخت درمانی برای جلوگیری از عود افسردگی باید این وجه از ذهن را توسعه بدهد. این نظر پردازی تیزدل را به خلق MBCT راهنمایی کرد، شیوه ای که وجه بودن را توسعه می‌دهد.
شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی[۱۵۰] (MBCT) نوعی رواندرمانی است که برای جلوگیری از عود افسردگی طراحی شده است، مخصوصاً در افرادی که دچار اختلال افسردگی عمده هستند. در این سبک درمانی از شیوه ­های رفتاردرمانی شناختی[۱۵۱] (CBT) سنتی استفاده شود به علاوه راهبردهای جدیدتر روانشناختی نظیر ذهن آگاهی و مراقبه توجه آگاهانه استفاده می‌شود. شیوه ­های شناختی شامل آموزش مراجع درباره افسردگی است. راهبردهای مبتنی بر ذهن آگاهی متمرکز بر آگاهی از افکار و احساسات و پذیرش آنها در مقابل اتصال و واکنش به آنهاست. مثل CBT، MBCT مبتنی بر این نظریه است که وقتی افرادی که سابقه افسردگی دارند پریشان می‌شوند، دوباره در ذهن­شان فرایندهای خودکار شناختی ظاهر می‌شود که یک اپیزود افسردگی را راه می‌اندازد. هدف MBCT بر هم زدن این فرایندهای خودکار شناختی و آموزش به مراجعان برای کمتر واکنش نشان دادن به محرک‌های وارد شده به فکر است، همچنین این هدف نیز دنبال می‌شود که مراجع پذیرش و مشاهده بدون قضاوت آن محرک‌ها را بیاموزد. این تمرین ذهن آگاهی مراجعان را یاری می‌کند تا به فرایندهای شناختی به هنگام وقوع توجه کنند و واکنش خود را بیشتر به صورت تعمق دربیاورند. به هرحال درمانهای مبتنی بر ذهن آگاهی به واسطه اینکه به هر دو بعد جسمانی و ذهنی می­پردازند دارای اثر بخشی بالایی برای درمان برخی اختلالات روانی و بیماریهای جسمانی هستند. تکنیک­های ذهن آگاهی جزء مؤثری از درمان اختلالات اضطرابی (کابات زین و همکاران، ۱۹۹۲؛ میلر، فیلتچر[۱۵۲] و کابات زین، ۱۹۹۵)، افسردگی عودکننده (سگال و همکاران، ۲۰۰۲)، اختلال شخصیت مرزی (لینهان[۱۵۳]، ۱۹۸۷)، سوء مصرف مواد[۱۵۴] (مارلات[۱۵۵]،۲۰۰۲)، مدیریت درد مزمن[۱۵۶] (ریبل، گریسون، برینارد و رزنزویگ[۱۵۷]، ۲۰۰۲)، مقابله بیماران با سرطان (اسپکا، کارلسون، گودی و آنگن[۱۵۸]، ۲۰۰۰؛ ترگ و لوین[۱۵۹]، ۲۰۰۲) و بسیاری از اختلالات دیگر هستند.
۲-۴-۳ ذهن آگاهی مبتنی برافزایش رابطه
روش­های مراقبه ذهن آگاهی موجب پرورش هشیاری بیشتر، سهولت و کشف تازه در تمام تجربیات زندگی می گردد و هدف نهایی این کار، افزایش دسترسی به منابع ذاتی لذت، دلسوزی و روابط می باشد. تکنیک­های ذهن آگاهی برای ارتقا زمینه افکار و احساساتی استفاده می شود که واکنش به موقعیت را تسهیل می کند. با تمرین مهارت­ های هشیاری لحظه به لحظه، مردم می­توانند به بصیرتی در الگوهای افکار، احساسات و روابط با دیگران دست یابند و همچنین می ­تواند به واکنش­های مفیدی در واکنش خودکار به مسائل دست یابند ( تیزدل و همکاران، ۲۰۰۰).
کارسون (۲۰۰۶) با بهره گرفتن از برنامه آموزش ذهن آگاهی مبتنی برکاهش استرس (MBSR) کابات زین برنامه ای آموزشی برای ارتقا روابط بین فردی طراحی کرده است. این برنامه ذهن آگاهی مبتنی برافزایش رابطه[۱۶۰] (MBER) نام دارد. شالوده نظری برنامه افزایش رابطه مبتنی بر ذهن آگاهی، بر سه جنبه برجسته به شرح زیر می باشد:
اول: مراقبه ذهن آگاهی مانند سایر تکنیک­های مراقبه[۱۶۱] مشابه ارتقا واکنش تاخیری می­باشد و باعث تغییرات روانشناسی می­گردد که بر استرس غلبه می­ کند. محققان پیشنهاد می­ کنند که تکنیک­های تسکین بخش بین روان و جسم، برای تسهیل مشکلات و چالش­ها درروابط می­باشد (گاتن[۱۶۲]، ۱۹۹۳).
دوم: تاکید اصلی در ذهن آگاهی برپذیرش تجربیات شخصی بدون قضاوت می­باشد. از طریق پذیرش، شرکت کنندگان اغلب دلسوزتر می­شوند و آنها احساس یکدلی بیشتری با دیگران دارند ( شایپرو و همکاران، ۱۹۹۸). بطور قابل توجهی، نظریه پردازان درباره افزایش روابط سالم، اهمیت پذیرش را قبول دارند ( کریستین[۱۶۳] و جاکوبسن، ۲۰۰۰).
سوم: ذهن آگاهی تاثیرات عام تری دارد. همچنین ذهن آگاهی بعنوان «روش انجام» در همه تجربیات زندگی نمود پیدا می کند. این رویکرد مشارکت همه تجربیات در ذهن و هشیاری بدون قضاوت را برای عملکرد بین شخصی مطلوب آشکار می­ کند.
محققان اثر افزایش رابطه مبتنی برذهن آگاهی (MBRE) را دررضایت زناشویی[۱۶۴] زوجین را نشان می دهند (کارسون، گیل و باکوم[۱۶۵]،۲۰۰۶). شواهد نشان می دهند که ذهن آگاهی، رضایت ازرابطه، توانایی واکنش هدفمند به استرس در رابطه، مهارت درشناسایی و بروز احساسات همسر ومقدار تعارضات رابطه و همدلی[۱۶۶] را پیش بینی می­ کند (بارنس، براون، کراسمارک، کمپل و روگ[۱۶۷]، ۲۰۰۷، واچس وکوردوا[۱۶۸]، ۲۰۰۷) .
۲-۵- اثرات فردی و اجتماعی ذهن آگاهی
همان طور که شواهد تحقیق، نتایج مثبت ذهن آگاهی را تایید می­ کند، امکان طبقه بندی این نتایج درچندین بعد وجود دارد: تنظیم هیجانی[۱۶۹]، انعطاف پذیری[۱۷۰] و فایده­های بین فردی[۱۷۱] (کورکوران[۱۷۲] و همکاران، ۲۰۱۰).
۲-۵-۱- تنظیم هیجانی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...