فایل شماره 7213 |
همچنین سلمان به اصطلاحات موسیقی کاملاً احاطه داشته، سیطره و دست وی در این علم در سرتاسر داستان پیدا است (همان: ۲۳۸).
و مهمترین موضوعاتی که در دیوان سلمان به چشم میخورند عبارتند از: بحثهای فلسفی، اخلاقی و حکمی، گذرا و فانی بودن دنیا، ناپایدار بودن لدتها، سلوک انسان و حرکت او از نفسانیت خویش تا وصل به معبود واقعی، بی نیازی و استغنای انسان از پیرامون، زهد و ترک دنیا برای آسایش فکر و روح، تأکید بر بیآزاری و قناعت.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
البته این موضوعات از مدح امیران و وزراء، بیان حوادث سیاسی و درباری، مرثیهها و شخصیتها جداست (وفایی، ۱۳۸۹: ۳۰).
سبک قصاید سلمان طبق معمول زمان، عراقی و مخصوصاً تغزلاتش لطیف و شیوا و به لحن غزل نزدیک است به طوری که سلمان را بزرگترین قصیده سرای قرن هفتم تا دوازدهم – یعنی فاصله بین حمله مغول و ظهور دولت قاجاریه است.
۳-۴٫ پیشروان و پیروان
سلمان همانند هر شاعر دیگری میراث ادبی پیشینیان را مورد توجه قرار داده و به طرزی زیبا از گنجینهی ادبی گذشتگان بهره جسته است. معانی ظریف، مضامین و تصاویر شعری، تعابیر و آرایشهای لفظی و معنوی را از گذشتگان دریافت داشته و با بهرهگیری از ذوق و استعداد شاعری خویش، آنها را به شکلی زیبا پرورانده است. سلمان شعر گروهی از شاعران گذشته را پیش چشم داشته و از اشعار آنها آشکارا استقبال کرده و مستقیم و صریح در شعر خویش داخل نموده است و در قصاید خویش از آنها نام برده است.
الف) فردوسی و نظامی و سایر استادان مثنوی سرا.
ب) منوچهری دامغانی: سلمان یک قصیده به استقبال او ساخته است.
المنه لله که این ماه خزان است
وقت شدن و آمدن راه رزان است
(سلمان، ۱۳۸۹: ۲۱)
منوچهری:
تا باد خزان رنگرز رزان است
گویی که چمن کارگر رنگرزان است
(همان: ۲۱)
در ابیات اول این قصیده سلمان سعی کرده است، اشکال و معانی مختلفی از کلمات رنگ رزان اراده نماید ولی تصنعی که در آن به وجود آمده آن را از سبک منوچهری دور کرده است.
ج)سنایی غزنوی: که سلمان چند قصیده او را استقبال کرده است ولی نظر به مراتب عرفانی ابیات شاعر غزنوی، سلمان نتوانسته است اشعار خود را کاملاً شبیه سرمشق بسازد.
از جمله این قصیده سنایی:
مکن در جسم و جان منزل که این دونست و آن والا
قدم نه بر سر هستی که هست این پایهی ادنی
قدم زین هر دو بیرون نه، نه اینجا باش و نه آ«جا
(سنایی)
ورای این مکان جایی است عالی جای توست آنجا
(سلمان، ۱۳۸۹: ۲۱)
د)خیام نیشابوری
سلمان با گفتار خیام انس داشته و چند رباعی در دیوانش دیده میشود که شخص را بیاختیار به یاد خواجه عمر خیام میاندازد.
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-04-06] [ 01:03:00 ق.ظ ]
|