احوال برادرم شنیدی فی الجمله تو را خبر نباشد
خرمای به طرح داده بودند جرم بد از این بتر نباشد
اطفال و کسان و هم رفیقان خرما بخورند و زر نباشد
آن گه چه محصلی فرستی ترکی که از او بتر نباشد(همان، ۷۶۷)
آن چه مسلّم است، شیخ برادری داشته است که در بازار شیراز دکان داشته است. امّا جایی ذکری از نام او نشده است.
۳-۲-۵- در گذشت فرزند سعدی
سعدی قریب به سی سال در دیار عرب زندگی کرده است و به شهرهای مختلف این دیار مسافرت نموده، گویا در یکی از سفر هایش به مکّه در شهر زیبای صنعا ازدواج کرده و ماندگار شده است. تنها تصویری که از زندگی شاعر در صنعا، در آثارش دیده می شود، حادثه ی تلخ مرگ فرزند است که این گونه بیان می شود:
به صنعا درم طفلی اندر گذشت چه گویم کز آنم چه بر سر گذشت
نهالی به سی سال گردد درخت ز بیخش در آرد یکی باد سخت
عجیب نیست در خاک اگر گل شکفت که چندین گل اندام در خاک خفت
به دل گفتم ای ننگ مردان بمیر که کودک رود پاک و آلوده پیر
ز سودا و آشفتگی بر قدش برانداختم سنگی از مرقدش(سعدی،۱۳۸۴ ،۳۰۹)
درباره ی سن طفل، اطّلاعی در دست نیست، امّا مصراع « نهالی به سی سال گردد درخت» کمی انسان را دچار سر در گمی می کند. آیا عدد سی سال، اشاره به سن فرزند دارد؟ در آن صورت طفل نیست. آیا مادر بچّه اهل صنعاست؟ آن چه می توانیم بگوییم این است که سعدی در شهر صنعای یمن، فرزندی را از دست داده است.
۳-۲-۶- همسر سعدی
سعدی در حکایتی از باب دوم، ضمن بیان مهاجرت از دمشق، از اسارت و کار گل در خندق طرابلس یاد می کند. شیخ شیرازی کیفیّت آزادی خود و ازدواج در آن شهر را این گونه بیان می کند:
(( یکی از رؤسای حلب که سابقه ای میان بود، گذر کرد و بشناخت و گفت: ای فلان! این چه حالت است؟ گفتم چه گویم؟… بر حالت من رحمت آورد و به ده دینار از قیدم خلاص کرد و با خود به حلب برد و دختری که داشت به نکاح من درآورد به کابین صد دینار. مدّتی برآمد، بد خوی ستیزه جوی نافرمان بود. زبان درازی کردن گرفت و عیش مرا منغّص داشتن.))
(سعدی ،۱۳۸۴ ،۵۷)
آن چه مسلّم است سعدی در حلب ازدواج کرده، امّا درباره ی ادامه ی زندگی و زمان سکونت او نمی توان سخن گفت.
۳-۲-۷- طایفه ی سعدی
شیخ شیراز در غزلی از غیرتمندی خود یاد می نماید و این مسئله را شگفت نمی داند و اعتقاد دارد که از سعد غیور، غیرتمندی عجیب نیست. گویا سعدی اعتقاد دارد که از طایفه ی سعد، صحابی مشهور پیامبر است.
سختم آید که به هر دیده تو را می نگرند سعدیا! غیرتت آمد نه عجب سعد غیور(همان،۴۳۲)
۳-۳- آثار سعدی
آثار سعدی به دو دسته ی منظوم و منثور تقسیم می شوند. هر کدام از آن ها زیبایی خاص خود را دارند . گلستان زیباترین اثر منثور شیخ ، نیز به اشعار عربی و فارسی آمیخته است. در واقع می توان گفت آثار سعدی، گنجینه ای از دانش و معارف گوناگون است که شیخ آن را چون زنبور عسل گرد آورده است .
۳-۳-۱- گلستان سعدی
می توان گفت، آن چه سبب زیبایی گلستان شده است نه تنها موضوع و محتوای آن، بلکه زیبایی کلام، تناسب جملات و عبارات، نثر آهنگین، اختصار و ایجاز مناسب و سادگی آن است، دیباچه ی زیبا ی گلستان از دیباچه های نادر، در ادبیّات فارسی است و می توان آن را از زیباترین دیباچه های تاریخ ادب فارسی نامید زیرا از همه ی زیبایی های ادبی بهره مند است.
۳-۳-۱-۱- نام گذاری کتاب توسط سعدی
نام کتاب گلستان در مقدمّه آمده است و بدون شک، این نام را سعدی برای کتاب، انتخاب کرده است. در دیباچه ی کتاب می خوانیم: ((گفتم برای نزهت ناظران و فسحت حاضران کتاب گلستان توانم تصنیف کردن.)) (سعدی ،۱۳۸۴ ، ۱۲)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

و نیز آمده است که:
به چه کار آیدت زگل طبقی از گلستان من ببر ورقی (همان ،۱۲)
امید هست که روی ملال در نکشد از این سخن که گلستان نه جای دلتنگی است
(همان ، ۱۲)
در پایان کتاب نیز نام آن ذکر شده است.
((تمام شد کتاب گلستان ولله المستعان به توفیق باری عزّ اسمه در این جمله.)) (همان،۱۴۷)
۳-۳-۱-۲- علّت تألیف گلستان
علّت تألیف گلستان، در دیباچه ی کتاب بیان شده است. می توان گفت سعدی در تألیف گلستان، شناسنامه ی کتاب را تدوین کرد. در زمینه ی تألیف کتاب گفته است:
((یک شب تأمل ایّام گذشته می کردم و بر عمر تلف کرده تأسف می خوردم و سنگ سراچه ی دل به الماس آب دیده می سفتم و این بیت ها مناسب حال خود می گفتم:
هر دم از عمر می رود نفسی چون نگه می کنم نماند بسی))(همان، ۱۰)
سعدی از گذر بیهوده ی عمر، احساس زیان می کند و تصمیم می گیرد که گوشه نشینی اختیار کند. او در مقدّمه ی گلستان گفته است:((مصلحت چنان دیدم، که در عزلت نشیمن نشینم و دامن صحبت فراهم چینم و دفتر از گفت های پریشان بشویم و، من بعد، پریشان نگویم.)) (همان ،۱۱)
یکی از دوستان قدیم نزد سعدی می آید، امّا سعدی از سخن گفتن با او خود داری می کند تا جایی که دوست می گوید:
((خلاف راه صواب است و نقض رأی اولی الباب. ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام.)) (سعدی،۱۳۸۴، ۱۱)
سعدی با دوست خود، شب در بوستانی می آرمد و صبح دوستش از بوستان مقداری گل می چیند، تا هدیه ای برای دوستان ببرد، امّا در ذهن سعدی زمینه ی نوشتن گلستان فراهم می شود و تصمیم می گیرد که شروع به نوشتن گلستان کند. شیخ اجل گفته است: (( گفتم برای نزهت ناظران و فسحت حاضران کتاب گلستان توانم تصنیف کردن، که باد خزان را بر ورق او دست تطاول نباشد.)) (همان،۱۲)
۳-۳-۱-۳- نام گذاری باب ها توسط سعدی
در دیباچه ی گلستان می خوانیم، ((امعان نظر در ترتیب کتاب و تهذیب ابواب، ایجاز سخن مصلحت دید، تا بر این روضه ی غنا و حدیقه ی علیا، چون بهشت ، هشت باب اتّفاق افتاد، از آن مختصر آمد، تا به ملال نینجامد:
باب اول : در سیرت پادشاهان باب دوم : در اخلاق درویشان
باب سوم : در فضیلت قناعت باب چهارم : در فواید خاموشی
باب پنجم : در عشق جوانی باب ششم : در ضعف و پیری
باب هفتم : در تأثیر تربیت باب هشتم : در آداب صحبت ))(همان، ۱۴)
چنان چه پیدا است، نام باب ها و تقسیم بندی کتاب، توسط سعدی صورت گرفته، این تقسیم بندی در کلیّه ی چاپ های مختلف گلستان، رعایت شده است.
۳-۳-۱-۴- سال تألیف گلستان
بنابر اعلام صریح حضرت سعدی، نگارش کتاب در سال ۶۵۶ هجری شروع و در همان سال نیز به پایان رسید.
((فصلی در همان روز اتّفاق بیاض افتاد، در حسن معاشرت و آداب محاورت،… فی الجمله هنوز از گل بستان بقیّتی موجود بود که کتاب گلستان تمام شد.)) (سعدی،۱۳۸۴ ،۱۲)
در این مدّت که ما را وقت خوش بود ز هجرت شش صد و پنجاه و شش بود
(همان ، ۱۴ )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...