علاوه بر موارد فوق جنبه های دیگری برای این تکریم وجود دارد. اول از نظر خلقت که آدمی بر دو قدم خود حرکت کرده و قامت او استوار است. شراف و جایگاه او نیز دارای اهمیت است که روح الهی در او دمیده شده و چراغ روشنگر عقل نیز به این شرافت افزوده که هدایتکننده او در ظلمت جهالت است. همچنین یکی از دلایل برتری مؤمنین بر ملائک، امر خدای تعالی به سجود ملائکه در برابر حضرت آدمC است.[۲۳۰] ذیل این آیه کریمه در تفسیر علیبن ابراهیم به نقل از تفسیر نورالثقلین آمده است که امام باقرC فرمودند: خداوند روح کافر را تکریم و احترام نمیکند؛ بلکه ارواح مؤمنین را احترام میکند و کرامت نفس و خون آدمی به روح اوست و رزق طیب او همان علم است که کرامت و شرافت را برای او به ارمغان میآورد[۲۳۱] و این کرامت و برتری به سبب امور طبیعی ذاتی مانند عقل، نطق و صورت زیبا بوده و به قول فخر رازی، دلیل این کرامت صفات خلقی است.[۲۳۲] نعمت دیگری که خداوند به آدمی ارزانی داشته، وجود پیامبران الهی است. همچنین آزادی اراده و اختیار را قرین او کرده است و از اینرو نسبت به دیگر مخلوقات امتیاز دارد؛ زیرا که آنان مسخر امر خداوند هستند و همین مایه برتری انسان بر بیشتر مخلوقات الهی شده است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در صورتی که کرامت انسان اکتسابی باشد، قابلیت‌های اساسی او که بین همه افراد مشترک است، مبنای ارزشگذاری کرامت انسان است. قرآن کریم ملاک این ارزشگذاری را در پرتو رعایت تقوا و پرهیزگاری دانسته است. خداوند در آیات دیگری تقوا را به جامه و لباس تشبیه کرده در حالی که آن بهترینِِِِ جامهها است؛ زیرا تقوا به او ارزش داده و جایگاه او را رفیع میکند و به آدمی ظرفیتهای معنوی بیشتری عنایت میکند و در این حالت است که انسان لذت کرامت را میچشد. این دو آیه عبارتند از:
> إنَّ أکْرَمَکُمْ عِنْدَ ا…ِأتْقاکُم<[233]
همانا گرامیترین شما نزد خداوند، باتقواترین شماست.
و میفرماید:
> وَ لِباسُ التّقْوی ذلِکَ خَیرٌ‌<[234]
و جامه پرهیزگاری، همان، بهتر است.
نکته اساسی در این موارد این است که اگر انسان بخواهد کمالی را که کسب نموده، همواره جاودان بماند، باید آن را نزد خداوند قرار دهد. کمال نسبی که نزد دیگران است رنگ جاودانگی و ابدیت ندارد ولی کمال موجود نزد خدای متعال باقی است. چه خداوند میفرماید: «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدْ وَ ما عِنْدَا… باقٍٍ».[۲۳۵] غیر از مطالبی که درباره احترام به خود از ائمه معصومین در قسمت قبلی وارد شد، راجع به کرامت انسانی نکات دقیقی نیز وجود دارد که توجه به آنها خالی از لطف نیست. امام علیC غیر از حس احترام به خویش که آدمی را از پستیها باز میدارد به کرامت انسانی که از ثمرات احترام به خود است، نیز تأکید کردهاند. از این رو در حکمت دیگری از کلام گوهربارشان آمده است:
> مَن کَرُمَت عَلَیه نَفسُه هَانَت عَلَیه شَهَواتُهُ<[236]
هرکه خود را بزرگوار دید شهوتهایش در دیده وی خوار گردید.
یعنی کسی که بزرگواری خویش را اراده دارد و دوست دارد همواره انسان بزرگواری باشد، باید از شهوات و هر امری که پست بوده و از صفات دنیایی است به دور باشد.
آراء عالمان اخلاق حول کرامت انسانی که از دیدگاه ویژهای بررسی شده، با عناوین ذیل آمدهاند.
الف. مدینه فاضله کرامت
فارابی در یکی از آثارش مدینه کرامت را که از انواع مدینههاست نام میبرد. و آن، جائی است که قصد مردم کمک به یکدیگر است تا آنان اکرام شده و ممدوح دیگران واقع شوند. این اکرام، گفتار و غیر آن از اعمال و کردار را شامل است و در واقع تمجید از این افراد، ارزش آنان را میرساند. در سیاست مدنیه وی قائل است که کرامت بعضی از این مردم بر بعضی دیگر یا به نحو تساوی است و یا فضیلتی در بین وجود دارد. حالت تساوی آن است که طرفین به یک طریق و به یک نوع با ارزش یکسان همدیگر را احترام و اکرام میکنند. اما در حالت متفاضل یک طرف، طرف دیگر را به نحوی خاص احترام میکند؛ یعنی طرف دوم، برتر و بزرگتر و نیرومندتر پاسخ میگوید. سرانجام ایشان همه اینها را منوط به اهلیت دانستهاند، اگرچه خود اهلیت نیز مراتب متفاوتی دارد و مراتب آن بستگی به کمال و فضیلت و حکمت و حتی توانگری افراد دارد که این ملاک برتری آنان است.[۲۳۷]
ب. حقیقت کرامت در شرافت ابدی
همچنین صاحب کتاب ارزشمند تهذیب الأخلاق و تطهیر الأعراق نیز کرامت را با این توصیه اخلاقی مدنظر قرار میدهد که «هر وقت کار نیک یا خلق خوشی از کودک دیده شد او را مدح و ثنا کرده و بر حرمت کودک افزوده شود و اگر کار بدی از او سر زد نباید به روی او آورد».[۲۳۸] این عالم اخلاقی در کتاب جاویدان خرد، کرامت واقعی و حقیقی را به مدح کردن، بخشش، خضوع و خشوع نمیداند؛ بلکه منوط به کسب شرافت و برتری ابدی معرفی میکند و آن شرافت همیشگی، همان زینت نفس به حکمت و عدالت است و نفسی که کرامت دارد امنیت و سلامت خواهد داشت و این مقتضای شریعت است.[۲۳۹]
غزالی از دانشمندان اخلاقی درباره ذلت مطلبی جالب توجه دارد و آن اینست که نه تنها خلق به دیده ذلت نگریسته نشوند؛ بلکه با چشم وقار و احترام عنایت شوند که بعض آنان ممکن است وسیلههایی بین خداوند و خلق محسوب شوند. این همان حُسنظن داشتن به بندگان خداوند است که خداوند در آیاتی از قرآن بدان اشاره داشته و آدمی را از گمان بد نهی فرموده است و خود غزالی نیز بعد از بیان چشم داشت به بندگان خداوند، حسنظن به خداوند را مطرح میکند.[۲۴۰]
همچنین خواجه نصیرالدین طوسی در مبحث سیاست مدن ذیل موضوع اقسام اجتماعات و شرح احوال مدن، از مدینه کرامت که از انواع مدینههاست، نام میبرد. به بیان خواجه آن، جماعتی است که بر وصول به کرامات قولی و فعلی تعاون داشته باشند، خواه این کرامات را از دیگر اهل مدن یابند و یا اینکه از یکدیگر گرفته باشند، ولی آنچه که مهم است اکرام جماعت توسط یکدیگر است. خواجه این کرامت را به زبان خود اینطور تمثیل میآورد که شخصی در زمانی، فرد دیگری را نوعی از کرامت بذل کند تا آن دیگر او را در وقتی دیگر مثل آن از همان نوع یا نوعی دیگر بذل کند و تفاضل چنان است که یکی دیگری را کرامتی نماید تا آن دیگر او را اضعاف آن باز دهد و آن هم بر حسب استحقاقی بود که با یکدیگر مواضعه کرده باشند. در حقیقت این احسان و اکرام، احسان به خویشتن محسوب میشود.[۲۴۱]
عالمان بزرگوار فیض کاشانی و ملا مهدی نراقی با استناد به کلمات گوهربار نبی مکرم اسلام۷ و امام صادقC پرهیزگاری را زیبندهترین لباس مؤمن معرفی میکنند که آن برای انسان بهترین لباس بوده و صفات ناپسند آدمی را میپوشاند و این کرامتی است که خداوند متعال آن را به ذریه آدمC عنایت کرده است و در حقیقت راه کرامت یافتن در اجتناب محـارم و انجام فرائض بوده و عمل صـالح آن را بالا میبرد و در نتیجه رفعت و کرامت و عزت ابدی را به دنبال دارد.[۲۴۲]
حاصل آنکه کرامت معنای عامی است که ارزشیـابی مثبت از خود و دوری از اعمـال ناپسند را شامل میشود. این صفت که موهبتی الهی است از مهمترین پایه های زندگی اجتماعی است و مختص به مؤمنین است و آنچه که در کلمات عالمان اخلاقی روشن میشود، این است که علاوه بر کرامت ذاتی که در وجود آدمی با صفات بالا جمع شده، کرامت اکتسابی در دوری از اعمال ناپسند و انجام واجبات و عمل صالح میسر است. کرامت واقعی و حقیقی منوط به کسب شرافت و برتری ابدی بوده که همان زینت نفس به حکمت و عدالت است و نفسی که کرامت دارد امنیت و سلامت خواهد داشت. از اینرو سهم کرامت انسانی در ارتقاء اعتماد به نفس بالا بوده و میتوان گفت کسی که کرامتهای انسانی خود را اعم از ذاتی یا اکتسابی زیرپا گذارد، امیدی به ارتقاء او در شئون اخلاقی و دیگر مراتب کمال انسانی نباشد.
مؤلفه چهارم. مثبتاندیشی
یکی دیگر از مواد لازم در اعتماد به نفس مثبت اندیشی است. مهندسی فکر و اندیشه هر انسانی اقتضا میکند که همیشه به جهات مثبت و مفید حرکت داشته باشد. گاهی میشود که به دلایل فرهنگی و یا اقتصادی و حتی شرایط و موقعیتهای اجتماعی و ملیتی، ذهن از این رویکرد طبیعی خود غافل مانده، سیر دیگری را دنبال میکند. تفکر مثبت و مثبتگرایی هماره خاستگاه انسان بوده است. در برابر اندیشه مثبت، منفی گرایی و به اصطلاح دینی آن تطیُّر از موارد درونی بوده است که حتی پیامبر اسلام۷ نیز از آن گریزان بوده و تبعات مخرب آن در مرحله اول دامنگیر فرد و در مراحل بالاتر اجتماع را گریبانگیر خود کرده است.
امام علیC در جلسهای آنچه را که برای دین و دنیای انسان مسلمان ضروری بوده است متذکر شدهاند. فرازی از این مطلب در کتاب خصال است که میفرمایند:
> فَإِذَا تَطَیَّرَ أَحَدُکُمْ فَلْیَمْضِ عَلَى طِیَرَتِهِ وَ لْیَذْکُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ <[243]
و چون یکى از شما فال بد زد به فال بد اعتناء نکند و دنبال کار خود را بگیرد و خداى عزوجل را به یاد آورد.
همچنین در مکارم الاخلاق وارد شده است که «أَنَّ النَّبِیَّ ۷کَانَ یُحِبُّ الْفَأْلَ الْحَسَنَ وَ یَکْرَهُ الطِّیَرَهَ» بدان معنا که نبـى اکرم۷ فـال نیـک زدن را دوست داشت و از تطیّـر(فـال شوم زدن) بدش مى‏آمد و امـر میفرمود که هر کس چیز ناملایم و مکروهى را بیند و به نظرش بدشگون آید بگوید: «اللَّهُمَّ لَا یُؤْتِی الْخَیْرَ إِلَّا أَنْتَ وَ لَا یَدْفَعُ السَّیِّئَاتِ إِلَّا أَنْتَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِک‏» خداوندا جز تو کسى خیر نمیدهد و بدیها را کسى جز تو نتواند برطرف کند، و هیچ حول و قوهای از غیر تو نیاید.[۲۴۴]
در تفسیر المیزان ذیل آیه ۱۹ سوره یس که بحث مفصلی راجع به تطیّر دارد، علامه طباطبائی بعد از بیان تفسیر آیه مذکور و الحاق آن به آیه ۴۷ از سوره نمل، این حقیقت را اشاره میکنند که سعادت و شقاوت، خیر و شر، نیکی و بدی اموری هستند که خود فرد به سبب سعی و تلاشش در آن حالات واقع میشود؛ زیرا در قرآن دارد که «لَیسَ لِلإنسان إلا ما سَعی».[۲۴۵] همچنین به بیان ایشان فال شوم زدن از جانب هر کسی که اراده شود، عاقبت بد آن به عهده خودش است نه بر دیگران.[۲۴۶]
در کتاب کافی ضمن روایتی راهکار امان از تطیر بیان شده است. روایتی از امام صادقC است که نبی مکرم اسلام۷ فرمودند:
> کَفَّارَهُ الطِّیَرَهِ التَّوَکُّلُ <[247]
برطرف کننده فال بد توکل به خداوند سبحان است.
در فرایند توکل اگر امر بدی هم وجود داشته باشد تأثیر آن امر با توکل به خداوند ارجاع به او شده و از بین میرود. بنابراین در آن امر اثری باقی نمیماند تا به انسان ضرر بزند. از اینرو تصورات منفی شکست افراد را درپی داشته و با اینکه در جهت اهداف خود تلاش میکنند، اما نتیجه و فایدهای نصیب آنان نمیگردد. مثلا کسی که باور داشته باشد فردی کمتوان و ضعیف در برابر امور خویش است، هر قدر که تلاش کند و امیدوار هم باشد به نتیجه لازم نمیرسد و برای پیشرفت، اعتماد به نفس کافی ندارد.
باورهای سستکنندهای که جز سلب مسئولیت، سکون و رکود برای انسان حاصل دیگری ندارد، فعالیت نکردن و از بین رفتن اعتماد به نفس را به دنبال دارد و حتی اگر کاری را هم انجام دهد، پیشاپیش شکست را میبیند. در نتیجه منزوی شدن و کنارهگیری از افراد و جامعه او را روز به روز از اهداف عالیه انسانی دور میکند. بجاست که از باورها و تصورات منفی و بازدارنده اجتناب کنیم و با مهندسی فکر خویش و تنظیم افکار، جایی برای این قبیل تصورات باقی نگذاریم.
در ادامه، آراء صاحبنظران اخلاقی درباره مثبتاندیشی، به عناوین ذیل تقسیمپذیر بوده که هر یک از آنها حاوی نکات برجستهای درباره اندیشه مثبت و اعمال انسان است.
الف. حقیقت اعمال در پرتو نیتها
نیت که در متون اخلاقی و اسلامی جایگاه مهمی دارد، اعمال و افعال را تحت تأثیر خود قرار میدهد. اندیشه مثبت و نیک از اموری است که در دستورات عالی اسلامی همواره تأکید شده و از این نظر باید برای رسیدن به اعتماد به نفس بالا، نیت مثبت و موفقی را انسان در اندیشه خود بپروراند؛ زیرا اگر اندیشه آدمی مثبت باشد و نیت خیر و مثبتی را در سر بپروراند، این نیت خیر در رفتار و کردار او نیز تأثیر مستقیم خواهد داشت. نبی مکرم اسلام۷ نیز درباره تأثیر نیت در اعمال انسان میفرمایند:
> إنما الأعْمالُ بِِالنّیاتِ وَ إنما لِکُلِّ امْرِِء ما نَوی فَمَنْ کانَتْ هِجْرَتُه إلی ا… وَ رَسُولِه فَهِجْرَتُهُ إلی ا… وَ رَسُولِهِ وَ مَنْ کانَتْ هِجْرَتُه إلی الدُّنیا یُصیبُها …. فَهِجْرَتُهُ إلی ما هاجَرَ إلیَه<[248]
پیامبر اسلام۷ فرمودند: جز این نیست که اعمال به نیّتهاست و در حقیقت برای هر کس آن چیزی است که نیّت میکند. پس هر که هجرتش برای خدا و رسول او باشد، به سوی خدا و رسول او هجرت کرده است و هر که هجرتش برای رسیدن به چیزی از دنیا باشد، به آن میرسد و هجرتش به سوی همان چیزی است که به نیّت آن هجرت کرده است.
ملاک نیت اعمال در کلام پیامبر اعظم۷ اگرچه درباره جهاد و غنائم جنگی صادر شده است، اما حضرتش نقش نیت را به نحو مطلق و کلی برای تمام افعال انسان تبیین نمودهاند. آن ملاک این است که هر کسی در عملش به چیزی میرسد که طلب میکند و نیت آن را دارد، خواه امری دنیوی باشد یا اخروی. بیان ایشان حکایت از آن دارد که اولا انسان برای رسیدن به مقاصدش هر آنچه که در ذهن خود قصد کند به آن نائل خواهد شد، ثانیا باید نگاه او به اعمال و رفتار، با حسن نیت باشد و نباید فال بد بزند و در نهایت اینکه مصلحت و حکمت خدای متعال هر چه باشد، انسان تابع آن خواهد بود و هر آنچه که مقدر انسان باشد برای او پیش خواهد آمد، بنابراین ممکن است زمان وصول مقاصد انسان تقدم و تأخر داشته باشد.
ابن مِسکویه درباره مثبت اندیشی، به یکی از قوای نفس یعنی قوه ممیزه که در بحث اراده جایگاه مهمی دارد، اشاره میکند که از نخستین قوای نفس، قوه اندیشیدن و تمییز و نظر در حقایق امور است. بزرگان گفتهاند افضلِ فکر آن است که در بهترین کارها به کار رود و این حاکی از اندیشه مثبت است و در مرحله بالاتر کار مثبت را نیز شامل میشود.[۲۴۹]
ب. سلامت روان در اندیشه سالم
ایشان درباره حفظ سلامت روان مطلب دقیقی را اشاره میکنند با این مضمون که از واجبات قطعیه است که آدمی به خاطر نگهداری صحت و سلامت روان خویش، همواره ملازم جزء نظری و اندیشه صحیح خود باشد و همانطور که به جنبه نظری و افکار خویش توجه دارد، به جنبه عملی نیز دقت داشته باشد تا نفس انسانی ریاضتی را متحمل شود و او را نگهدار باشد. از این رو اهتمام طبیبان روان در حفظ صحت روانی بیش از طبیبان جسم بوده است. علت آن این است که اگر نفس از ریاضات نفسانیه دست کشید، نادانی و نافهمی بر او مسلط میشود و در رتبه چهارپایان قرار گرفته، سرانجام او هلاکت خواهد بود.[۲۵۰]
بنابراین باید در اندیشه های خود دقت و تأمل کند و تعالیم اخلاقی را ملازم باشد و راستی و درستی را پیشه فکر و عمل خود نماید. حال اگر کسی این روش را بهرهای داشته باشد، سنگینی تفکر و اندیشه صحیح بر او آسان شده، طبیعتش از امور باطل و لغو منزجر است. اینجا است که به مطالعه حکمت منتقل میشود و باران دانایی بر او میبارد. در ادامه ایشان صیانت از نفس را توصیه میکنند که ثمره آن حفظ نعمات، خزائن الهی و اندوختههای گرانبهای آدمی است و کسی که این قابلیت‌ها را نادیده بگیرد و آنها را مهمل گذارد و یا غافل باشد، اولا سزاوار ملامت خواهد بود و ثانیا از مقصد اصلی خود که رسیدن به کمالات انسانیه باشد، بازمانده است.[۲۵۱]
حاصل آنکه اندیشه آدمی باید همواره مثبت باشد و نیت خیر و مثبتی را در سر بپروراند، این نیت خیر در رفتار و کردار او نیز تأثیر مستقیم خواهد داشت. از اینرو کسی که مایل است مراتب رشد و ارتقاء خود را به سوی کمالات انسانی طی کند، سزاوار است در مرحله اول نیت رشد داشته و با نگاه مثبت به خود بنگرد و هیچ اندیشه بدی را به خود راه ندهد و در این هدف بایسته است که به خدای بزرگ و متعال توکل کند. شاید بتوان ادعا کرد که مقدمه ترقی انسان نیت و اندیشه مثبت اوست که از مهندسی منظم فکری او حاصل میشود و چه بسا اهمیتش در کسب و رشد اعتماد به نفس بیش از موارد قبلی باشد.
مؤلفه پنجم. امیدواری
امیدواری نیز خمیرمایه حرکتهای ارادی انسان و از ارکان اعتماد به نفس است. او در هر کاری که اراده انجام آن را داشته باشد، قبل از به فعلیت رساندن آن عمل بارقه امید در او وجود داشته است. اما این امیدواری میتواند به نحو آشکار باشد یا پنهانی. برای رسیدن به اعتماد به نفس قوی قطعا امید به پیروزی و موفقیت نقش داشته است. بنابراین اگر کسی برای نیل به موفقیت امیدوار نبود یا اینکه تردیدها را به خود راه داد، به نتیجه نهایی نخواهد رسید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...