در نبی فرمود کاین قرآن ز دل

هادی بعضی و بعضی را مضلّ

الله الله چون که عارف گفت می

پیش عارف کی بود معدوم شی

فهم تو چون باده شیطان بود

کی تو را وهم می رحمان بود

دیده تن دایما تن بین بود

دیده جان جان پر فن بین بود

لفظ را ماننده‌ی این جسم دان

معنیش را در درون مانند جان

گر به مظروفش نظر داری شهی

ور به ظرفش بنگری تو گمرهی

تشابه مثنوی به قرآن کریم، که از تأثّر شدید مولوی از قرآن نشأت گرفته است باعث گردید تا مخالفان مولوی همان اشکالاتی که مشرکین و کافران بر قرآن کریم داشته‌اند به مولوی داشته باشند.
از آنجا که مولوی به گفته خود و گواه آثارش شدیداً تحت تأثیر معارف قرآنی است از اینرو در شیوه گفتار نیز متأثّر از شیوه بیان قرآن کریم است.
قرآن وقتی یک مسأله فقهی و اعتقادی را مطرح می‌کند مقیّد نیست که حتماً آن را پایان برده سپس به بیان مسأله دیگر بپردازد. بدین جهت آدمی در هنگام قرائت قرآن می‌بیند که در چند صفحه آیات متعددی را در موضوعات مختلف تلاوت کرده است. مثلاً در جایی که بحث از احکام خوردنی‌ها از قبیل خوردن گوشت حیوانات اهلی و شکار بعضی از حیوانات سخن می‌گوید؛ یک دفعه وسط یک آیه مربوط به موضوع، موضوع دیگری که کاملاً متفاوت با موضوع قبل است مطرح می‌شود، سپس به ادامه بحث می‌پردازد. (سوره مائده، آیات ۳ و ۶)
با این تفاوت که قرآن عمداً چنین می‌کند؛ یعنی برنامه‌اش این است که چنین بکند ولی مولوی عمداً چنین نمی‌کند بلکه چنین می‌شود. یعنی مطلب او را با خود می‌کشاند نه اینکه او به دنبال مطلب می‌رود. از این‌رو گاهی یک لفظ او را از عالمی به عالم دیگر می‌برد.
۵-۲- مولانا و وسعت معارف و ژرف‌اندیشی
گاهی وسعت معارف و اندیشه ژرف مولوی باعث می‌شود که در یک قصه به بیان موضوعات متنوع علمی و اعتقادی و تاریخی بپردازد. او فقط فقیه نیست که به بیان مسائل فقهی بپردازد. همچنین تنها متکلم نیست که از حیطه علم کلام خارج نشود. ادیب هم نیست که جز قواعد صرف و نحو و معانی و بیان، چیزی برای گفتن نداشته باشد. بلکه او در همه زمینه‌های علمی موجود در زمان خود اطلاعات دقیق و گسترده‌ای دارد که وی را قادر می‌سازد در رشته‌های مختلف علمی، دینی، اجتماعی، ادبی و … اظهارنظر کند.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

به عنوان مثال، در قصه دقوقی، چندین بار مولوی به واسطه یک کلمه‌ای که در بیتی به کار رفته، کار قصه را ناتمام رها کرده و به سراغ کار دیگر رفته است. کلمه سیر و سفر، وی را به سیر و سفر معنوی و سیر و سفر مادی نطفه و انتقال از نطفه به عقل و روح و مسأله عشق و عاشق کشانده است.

آن دقوقی رحمۀ الله علیه

گفت سافرت مدی فی خافقیه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...