فایل شماره 5363 |
«مهمترین مشکل زندگی من تنهایی است. مثلاً وقتی مریض میشوم یک نفر نیست آب دستم بدهد. اقوامم خیلی بیخیال و خونسرد هستند. در تمام مسائل و مشکلاتی در زندگیم پیش میاید حتی یک راه درست هم نشانم نمیدهند. به خانهشان میروم، همه ساعت را نگاه می کنند. ترجیح میدهم در خانهام بمیرم و دیگر خانهی هیچ کدامشان نروم» (زن ۳۹ ساله، علت سرپرستی: فوت همسر).
«تمام کسانی که می شود اسم آنها را دوست گذاشت فقط به درد روزهای خوشم میخورند همین که مشکلی داشته باشم حتی جواب تلفنشان را هم نمیدهند. وقتی از آنها کمکی میخواهم نه تنها کمک نمیکنند بلکه با راهنماییهایشان وضعیت را برایم بدتر می کنند. چه کسی با زن مشکلداری مثل من دوست می شود؟! همه ازم دوری می کنند. احساس تنهایی میکنم حتی یک دوست خیلی خوب هم ندارم »(زن ۴۱ ساله، علت سرپرستی: طلاق)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
«همسایگانمان یک طوری هستند که نمی شود با آنها درد دل کرد. هیچ دل و رحم ندارند. بمیرم یه سر به خانهام نمیکشند. یه جوری رفتار می کنند که دیگر خوشت نیاد بهشان نزدیک شوی. بارها ازشان کمک خواستهام اما با یک بهانه من را رد کرده اند. کسی که همسایهاش اینطوری چطور انتظار دارید شاد باشد. واقعا احساس تنهایی و بیکسی میکنم» (۶۳ ساله، علت سرپرستی: فوت همسر).
بیش از۴۰ درصد این گروه مهمترین مشکل خود را نگرشهای منفی اطرفیانشان ذکر کردند و معتقد بودند برای اموری مثل اجاره مسکن و حتی شرکت در مراسمها مختلف با مشکل مواجه هستند.
«برای اجاره کردن سر پناه برای بچههایم با هزار دردسر مواجه میشوم. اگر بفهمند بیوه هستم، هیچکس به من خانه نمیدهد» (زن ۵۰ ساله، علت سرپرستی: فوت همسر).
«سعی میکنم کسی نفهمد از همسرم جدا شدهام، همه دیدشان نسبت به طلاق گرفتهها منفی است. حتی یه عروسی میروی یا آنقدر نگاهت می کنند و برات حرف در میاورند و یا آنقدر بیمحلت می کنند که دیگر دوست نداری در هیچ مراسمی شرکت کنی!»( زن۳۹ ساله، علت سرپرستی: طلاق).
حدود ۶۷ درصد آنها هم به مشکلاتی مثل تحویل نگرفتن، بیتوجهی و تحقیر هنگام مراجعه به سازمانهای مختلف اشاره کرده اند.
«تمام زندگی یک زن سرپرست خانوار مشکل است هیچ آشنایی هم ندارم دستم را به جایی بند کند. الان چند وقت پیش برای دو میلیون وام به جایی مراجعه کردم. بهمحض اینکه وضعیت مرا فهمید، رفتارش جور دیگری شد. انگار ما انسان نیستیم. با یک لحن بد به من گفت از اینجا برو بیرون! یعنی چه هر روز میآیی اینجا؟! من مطمئنم با دیگران اینطور رفتار نمیکنند، خیلی موردهای اینجوری برایم پیش آمده.» (زن ۵۵ ساله، علت سرپرستی: متواری شدن همسر).
همچنین۴۰ درصد از آنها هم طعنه زدن و متلکهای دیگران را مشکل اساسی خود دانسته و از اینکه مدام از سوی دیگران مورد سرزنش قرار میگیرند سخت ناراحت بودند.
« تمام زندگی من مشکل است، اصلاً تا حالا روی شادی را ندیدهام، نمی توانی به خانه کسی بروی. خیلی بد رفتار می کنند. خویشاوندانم پشت سرم حرفهای بدی میزنند و میگویند لیاقتت همین است. بهحدی سرزنشم میکنن که دیگر برای دیدنشان نروم بهتر است» (زن ۵۳ ساله، علت سرپرستی: طلاق).
حدود۲۷ درصد این زنان انواع سوءنیتها و آزارهای دیگران را یکی از مهمترین مشکلات زندگی خود بیان کردند.
«با وجود وضعیت بد مالیام نگاه بد بعضیها آزارم میدهد. مثلا چند وقت پیش مغازهدار سر کوچه طور بدی نگاهم میکرد. بعد هم تا در خانه دنبالم آمد. این برخوردها و آزارها سختترین چیز برای زنی است که تا حالا زندگی سالم و آبرومندانهای داشته» (زن ۳۴ ساله، علت سرپرستی: طلاق).
در نهایت۲۰ درصد از این زنان به خاطر ترس از بیآبروشدن در مقابل دید منفی اطرافیان با محدودکردن خود، رفت و آمدشان را با دیگران قطع کرده بودند و سعی میکردند طوری در ملأ عام ظاهر شوند که دیگران میخواهند. در واقع نداشتن مردی تحت عنوان سرپرست، این زنان را تهدید می کند و این چیزی است که غیر از خود زن سرپرست خانوار، زنان دیگر هم از آن مطلع میشوند. به طوری که زنان دیگر سعی می کنند تا حد امکان بین همسر خود و زنان سرپرست خانوار فاصله ایجاد کنند. حتی اگر این زنان قبل از زمان تنهاییشان با آنان رابطه ای داشتند، با بیوه شدن او دوری میگزینند تا مبادا مردانشان درصدد سوءاستفاده از آنها برآیند. زنان سرپرست خانوار از نگاه دیگر زنان به چشم یک تهدید نگریسته می شود. تهدیدی که باید از او فاصله گرفت و روابط اجتماعی با وی را قطع کرد. به نحوی که چنین زنانی درجامعه ما حق داشتن هیچگونه رابطهای با مردان ندارند و در صورتی که اگر کوچکترین رابطه اجتماعی با مردی برقرار کنند، برچسب فاحشه و بدکاره میخورند.
«هیچ کدام از دوستان و فامیلهایم بعد جدایی من از همسرم با من رابطه ندارند، این دید و نگاه بد در رفت و آمدم تأثیرگذاشته، مثلاً من بارها دوست داشتم به خانهی عمویم بروم؛ ولی زن پسرعمویم بداخلاقی میکرد. فکر میکرد چون من بیوهام به پسرعمویم نظر دارم. در و همسایه هم همینطور، من هم رفت و آمدم را کم کردم. این نگاه دیگران برایم عذابآور بود. جرأت ندارم به سر و وضع خودم برسم. بارها سر لباس پوشیدن و آرایش کردن با بچههایم درگیر شدهام. آنها مادرهای دیگر را میبینند که خوشگل هستند و به خودشان میرسند و دوست دارند من هم آنطور باشم؛ ولی من به خاطر حرف مردم همهی اینها را از خودم دور میکنم. از همه میترسم؛ میترسم پشت سرم حرف در بیاورند. من خودم را در محدودگاه قرار دادهام» (زن ۳۸ ساله، علت سرپرستی: طلاق).
جدول شماره(۴-۷): توزیع فراوانی مهمترین مشکلات زنان سرپرست خانوار
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1401-04-05] [ 08:37:00 ب.ظ ]
|