کـــه همـــه مشکـــبار بنـــدد صبـــح
معنی و مفهوم: نمی‌دانم این صبح دو رنگ مشکین دَم و معطّر، با این دو رنگی، دُم گرگ است یا با این خوشبویی، نفس آهو است .
آرایه‌های ادبی: دُم و دَم جناس محرّف ساخته‌اند. بیت دارای آرایه‌ی تجاهل العارف است. دو رنگی آسمان هنگام صبح، به دُم گرگ مانند شده است.
۴ – بــــدرد جیـــب آســــمان و بــــر او
گــــوی زر آشــــکار بنـــدد صبـــــح
معنی و مفهوم: صبحدم با شکافتن آسمان و آشکار کردن خورشید، گویی گریبان آسمان را دریده و تکمه‌ی زرّینی به آن آویزان کرده است.
آرایه‌های ادبی: جیب آسمان اضافه‌ی استعاری و گوی زر استعاره از خورشید است. گوی و گریبان با هم تناسب دارند.
۵ – ببــــرد نقــــب در حصــــار فلــــک
و آتــش انــدر حصـــار بنـــدد صبـــح
واژگان: نقب: سوراخ عمیق بزرگ. (ناظم) حصار: حصن، دژ، باره. (دهخدا)
معنی و مفهوم: گویی صبحدم، آسمان را سوراخ می‌کند و بدان جا وارد می‌شود و پاره‌ای آتش (خورشید) را در آن جان می‌اندازد.
آرایه‌های ادبی: حصار فلک اضافه‌ی تشبیهی و آتش استعاره از آفتاب است.
۶ – جــویــباری کُنَـــد ز دامــــن چــــرخ
چشــمه در جـــویبــار بنـــدد صبـــح
معنی و مفهوم: صبحدم با افشاندن نخستین پرتوهای خورشید، قبل از طلوع، گویی از دامنه‌ی آسمان جویباری ساخته و با طلوع خورشید گویا چشمه‌ای در این جویبار روان کرده است.
آرایه‌های ادبی: جویبار استعاره از پرتوهای نخستین صبح است. دامن چرخ اضافه‌ی استعاری و چشمه استعاره از خورشید است.
۷ – از بــرای یـــک اســـبه شـــاه فلــک
بیـــرق شــــاهـــوار بنـــدد صبــــح
واژگان: بیرق: لوا، درفش، رایت. (دهخدا) شاهوار: برهر چیز مرغوب و ممتاز در نوع خود اطلاق شود. (دهخدا)
معنی و مفهوم: صبحدم از سرخی فلق، درفشی شاهانه برای خورشید که شاه تک سوار آسمان‌هاست، آماده ساخته و می‌بندد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

آرایه‌های ادبی: شاه فلک استعاره از خورشید و بیرق شاهوار استعاره از پرتوهای خورشید است.
۸ – کَتـــِـفِ کـــــوه را ردا بـــــافـــــد
کــــه زرانـــدود تـــار بنــدد صبــــح
واژگان: کتف: شانه، دوش. (معین) ردا: بالاپوش و عبا و خرقه، آن چه روی لباس‌ها پوشند. (دهخدا)
معنی و مفهوم: صبح با پرتو افشانی بر سر کوه‌ها به بافنده‌ای می‌ماند که برای شانه‌های کوه، عبا و روانداز می‌بافد.
آرایه‌های ادبی: کتف کوه اضافه‌ی استعاری است. زراندود تار استعاره از پرتوهای خورشید است. صبح به بافنده‌ای مانند شده است که برای کوه ردا می‌بافد.
۹ – بهـــر دریــــاکشـــان بـــزم صــبوح
کشـــتی زرنـــــگار بنــــدد صبـــــح
معنی و مفهوم: صبحدم برای باده نوشان بزم شراب صبحگاهی، کشتی مطلّایی (خورشید/ پیاله رکابی) آماده می‌سازد.
آرایه‌های ادبی: کشتی زرنگار می‌تواند استعاره از خورشید یا جام شراب باشد. دریاکشان کنایه از باده نوشان بسیارخوار است.
۱۰ – پـــرده‌ی عـــاشقـــان درد و آنــــگه
جـــرم بـــر روزگـــار بـــندد صبــــح
معنی و مفهوم: صبحدم راز عاشقان را آشکار می‌کند و آبروی آنان را می‌ریزد، آن‌گاه گناه این کار را به گردن روزگار می‌اندازد.
آرایه‌های ادبی: پرده دریدن کنایه از آشکار کردن راز و ریختن آبروست.
۱۱ – بـــر گلـــوگــاهِ مــرغِ رنگــین تــاج
زیــــور نـــالـــه دار بنـــدد صبــــح
معنی و مفهوم: صبحدم بر گلوی خروس، پرهای زیبایی همچون زیور می‌بندد که این پرها از خود ناله (خروش خروس) سر می‌دهند.
آرایه‌های ادبی: مرغ رنگین تاج کنایه از خروس است. زیور ناله‌دار کنایه از پرهای رنگین خروس است که مانند زیور زیباست. ناله‌ی زیور کنایه از خروش خروس است.
۱۲ – بــــرگ ریـــز خـــزان کـــند انجــم
بــــاز نقــش بهـــار بنـــدد صبــــح
معنی و مفهوم: در هنگام صبحدم، ستارگان مانند برگ‌های زرد درختان که هنگام پاییز فرو می‌ریزند، ناپدید می‌شوند و سرخی طلوع، مانند گل سرخ که نقش و نگار بهاران است، بر آسمان منقّش می‌شود.
آرایه‌های ادبی: ناپدید شدن ستارگان در هنگام صبحدم به برگ‌ریزان خزان مانند شده است. نقش بهار، کنایه از گل سرخ است و گل سرخ، سرخی آسمان پیش از طلوع است.
۱۳ – روز را بکــــر چــــون بـــرون آیـــد
عقــد بــر شــهریـــار بنــدد صبــــح
واژگان: بکر: دوشیزه. (منتهی الارب) عقد: پیمان نکاح. (غیاث)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...