ب) تحلیل موضوع: با بهره گرفتن از ترسیم نقشه جرم می توان بر محور حل مسئله، مسائل اجتماعی و زمینه های جرم را بررسی کرده و نتیجه روش های اعمال شده را ارزیابی کرد. مثلاً افسران پلیس می توانند نتیجه اقدامات تأمینی خود را با بهره گرفتن از تحلیل” پیش آزمون، پس آزمون” به صورت آماری سنجیده و تغییرات الگوی جرم را تحلیل کنند.
ج) تحلیل عملیات: با بهره گرفتن از نقشه های جرم می توان با توجه به حجم کاری و حساسیت جرم خیزی هر ناحیه، در سازماندهی کارکنان، تعیین حوزه های استحفاظی و تنظیم برنامه های استراتژیک منطقه ای عملکرد بهتری داشت و تدابیر امنیتی، قوانین ساخت و ساز و طرح های شهری را بهتر شکل داد و برای برخی از مراکز عمومی ( مراکز آموزشی، سازمان های عمومی، پلیس، دادگاهها و کارگزینی ) پایگاه های داده های مشترک ایجاد نمود. با بهره گرفتن از این نقشه ها حتی می توان اماکن تردد مجرمان را با توجه به نقاط حساس کنترل کرد و در هنگام مناسب اخطارهای پیشگیری از وقوع جرم را داد و بالخره اینکه استفاده از محاسبات پیچیده آماری می تواند از داده های خام نتایج حیرت آوری به دست دهد. مثلاً نقاط احتمالی مخفی شدن مجرمان و حتی فاصله احتمالی تا این افراد را به ما نشان دهد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

استفاده از نقشه های دیجیتال و نماد ها و رنگهای گویا در نقشه های واقعی شهر درک جدیدی از ارتباط جرم، مجرم و قربانی و اهداف جرم و نیز شاخص های زمانی و مکانی آن ایجاد می کند که قبلاً به سختی با اعداد و ارقام در اذهان نقش می بستو نکته جالب توجه اینکه با بهره گرفتن از این سامانه می توان صحنه جرم و جنایت را به طور ملموس و دقیق از نظر ارتباطات زمانی و مکانی بازسازی کرده و قضاوت را آسانتر نمود.
بنابراین استفاده از سامانه سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) برای مدیریت بهینه در امور پیش بینی و کنترل جرم در شهرهای بزرگ امری اجتناب ناپذیر است، زیرا برقرار بودن امنیت اجتماعی همچون قلب تپنده یک شهر همه امور را تحت الشعاع قرار می دهد و لازمه مدیریتی صحیح و موثر استفاده از ابزاری کارآمد را می طلبد (فیروزجانی و بروجنی،۱۳۹۰ : ۲۲).
۲ -۲- چارچوب تئوریکی جغرافیای جرم
۲- ۲- ۱- نظریه­ رفتار و محیط
میزان تاثیرگذاری و تاثیرپذیری دو مقوله رفتار و محیط نیز به طور عمده در قالب دو تئوری تعیین­کنندگی و امکان­دهندگی بیان شده است. در دیدگاه تعیین­کنندگی محیط، محیط نقش تعیین کنننده­ای در رفتار، ادراک و احساس انسان دارد. در این دیدگاه هر محرک پاسخ خاص ایجاد می­نماید. محیط، در چنین دیدگاهی عمدتاً به معنای شرایط اقلیمی و جغرافیایی است، اگر چه قابل تعمیم به محیط مصنوع نیز می­باشد.
دیدگاه امکان­دهندگی محیط، محیط فیزیکی را بستری می­داند که امکانات و محدودیت­های را برای رفتار به ­وجود می ­آورد اما محیط، تعیین کننده رفتار نیست، بلکه صرفاً امکان بروز برخی رفتارها را فراهم می­ کند و یا محدودیت­های را برای بروز برخی دیگر از رفتارها به ­وجود می ­آورد. در دیدگاه احتمال­دهندگی ضمن آنکه تاثیر می­ گذارد. در دیدگاه احتمال­دهندگی ضمن آنکه مردم می­توانند رفتارهای مختلفی را در یک محیط داشته باشند و به انگیز­ه­های فردی اهمیت می­دهد، ویژگی­های طراحی و عوامل محیط مصنوع را در احتمال بروز رفتارهای خاص مهم می­داند. (پاکزاد، ۱۳۸۵ ؛ دانشپور و فخاری، ۱۳۹۰: ۲۹).
۲- ۲- ۲- نظریه روانشناسی اکولوژیکی
همزمان با تحولاتی که از نیمه دوم قرن بیستم با مقوله شناخت انسان در حوزه ­های علوم انسانی جهت پاسخگویی بهتر به نیازهای روانی و فیزیکی او انجام می­گردد، روانشناسی اکولوژیکی به عنوان تخصصی میان رشته­ای و با هدف « مطالعه روانشناختی رفتار در ارتباط با محیط­های فیزیکی » اهمیت خاصی می­یابد (مدنی­پور، ۱۳۷۹). در روانشناسی اکولوژیکی رفتار انسان تحت­تاثیر عواملی چون عوامل فیزیکی محیط، داده ­های نمادین، داده ­های طراحی و روح محیط قرار دارد. به طور متقابل انسان نیز با رفتتار خود که ناشی از جنبه­ های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و شخصیتی است، بر محیط تأثیر می­ گذارد و آن را در جهت ارضای نیازهای فیزیولوژیک و اجتماعی خود دگرگون کرده، فضای را سازماندهی می­ کند (Ange, 1968).
یونگ[۲۷]، در مورد سیستم­های رفتاری معتقد است « مردم به همان اندازه که محصول میط اجتماعی هستند، ساخته محیط فیزیکی نیز به شمار می­روند » (Robinson, 1996). بارکر[۲۸]، از مؤ سسین نظریه روانشناسی اکولوژیکی به بررسی الگوهای رفتاری محیط فردی یا رفتارهایی که به طور جمعی در محیط بروز می­ کند، می ­پردازد. او معتقد است که بین ابعاد فیزیکی و رفتاری در قراگاه­های رفتاری (منظور از قرارگاه رفتاری، فضای فیزیکی با هدف­های کاربردی و سازمانی تعریف شده است. رفتار افراد در قرارگاه رفتاری علاوه بر ویژگیهای فردی تابعب از ابعاد فیزیکی محیطی و رفتار جمعی است.) تناسب و رابطه خاصی وجود دارد که آن را با مفهوم همساخت بیان می­ کند. بارکر معتقد است فرد با قرار گرفتن در قرارگاه­های رفتاری مختلف نقش­های اجتماعی معینی را عهداه­دا می­ شود (طاهر خانی، ۱۳۸۱).
۲- ۲- ۳- نظریه جلوگیری از جرم مبتنی بر اجتماعات محلی[۲۹]
در این رویکرد اعتقاد بر این است که جرم به نسبت زیادی کارکرد جایی است که مردم در آنجا زندگی و یا کار می کنند. جرم نتیجه انباشت و تراکم دسته ای افراد مجرم نیست. در این رویکرد تمرکز بر روی اجتماعات محلی است و جامعه محلی و شرایط خاص آن است که جرم خیز است. بعضی از جوامع محلی نسبت به بعضی دیگر نرخ بالای جرم دارند. لذا تمرکز اصلی بر روی شناسایی شرایط محیطی و تغییر در محیط است. برای مثال ساخت محله، ساختمان ها و وضعیت فیزیکی طوری طراحی شود که کنترل و مراقبت بیشتری احساس شود، مردم احساس تعلق بیشتری به محله خود داشته باشند، در مقابل جرایم از خود حساسیت لازم را نشان دهند و از محله خود بیشتر محافظت کنند. (صادقی و کریمی، ۱۳۸۸: ۱۳۱)
۲- ۲- ۴- نظریه بی­سازمانی اجتماعی
تئوری بی­سازمانی اجتماعی در اواسط دهه ۱۹۸۰ به عنوان یکی از دیدگاه های نظری عمده در مطالعه جرم نمایان گردید. در ابتدای این تئوری عمدتاً خارج از مطالعات شهرنشنینی شیکاگو توسط شاو[۳۰] و مک­کی[۳۱] (۱۹۴۲)، به وجود آمده بود که بر روی توزیع اکولوژیکی جرم و بزهکاری تأکید می نمود با فرض اینکه علت اصلی جرم تغییر در توانای محلات نسبت به مهار هنجار شکنی ساکنان خود می باشد. این توانای به عنوان کارکرد همبستگی محله در نظر گرفته شده است که به وسیله اندازه، تراکم و گسترش پیوند های شبکه ای و سطوح مشارکت سازمانی در میان ساکنان نمایان می گردد.
شاو و مک­کی ( ۱۹۴۲)، فرض کرده اند که مناطق شهری متراکم و بزرگ باعث ایجاد روابط انسانی سطحی می شوند که به ترتیب، تضاد بین فردی را افزایش داده و کنترل و نظارت رسمی را ضروری می نماید. این نتایج بی سازمانی اجتماعی، با فقر و تحرک گزینشی جمعیت در اطراف شهرها همراه گردیده و منجر به ضعف کنترل اجتنماعی می شود که افزایش خرده فرهنگ های کجرو و به تبع آن افزایش میزان جرائم را به دنبال دارد. جرم شناسان و جامعه شناسان معتقدند که در نواحی که هنوز به صورت متروپل در نیامده اند ممکن است تحت شرایطی همبستگی اجتماعی تهدید گردد. این شرایط شامل رشد سریع جمعیت، رشد سریع اقتصادی، رشد شهرنشینی، نرخ بالای بیکاری و تداوم فقر می باشد. بر اساس کار کلاسیک شاو و مک­کی، مناطقی که از نظر اقتصادی- اجتماعی به صورت یکسان محروم بوده اند، برخلاف تغییرات در ترکیب قومی و نژادی­شان، میزان بزهکاری بالای را در طول مدت چندین دهه تجربه نموده ­اند. این فرایند تأثیرات زمینه­ای این اجتماعات محروم را بر روی میزان جرم نشان می دهد، علی­رغم چیزی که جمعیت آنها تجربه کرده بود. این یافته­ ها محققان را مجبور کرد که تفسیرهای فردگرایانه از بزهکاری را ترد کنند و در عوض بر فرایند­های اجتماعی متمرکز شوند. تئوری بی­سازمانی اجتماعی شاو و مک­کی بر روی سازگاری گروهی نسبت به فرایند های اجتماعی از قبیل؛ شهرنشنی و تغییر الگوهای رشد اقتصادی، بیشتر از بزهکاری تأکید می نمایند (محسنی تبریزی و سلیمانی،۱۳۸۹: ۱۶-۱۷).
۲- ۲-۵- نظریه محیط مساعد
نظریه محیط مساعد که در جستجوی یافتن ارتباط میان محیط زندگی مساعد جهت ارتکاب انواع جرایم است. در این نظریه همه شرایط محیطی در رابطه با انواع جرایم مورد بررسی قرار می­گیرد و بر مناطق ویژه­ای چون بخش مرکزی شهرها جندان تاکید ندارد. در این تئوری بر این نکته پافشاری می­ شود که شهرنشینان بر حسب اینکه در چه شرایطی از لحاظ تحصیلات، اجاره­خانه، غیراستاندارد بودن محیط زندگی، نوع مالکیت مسکن موقت یا پیوسته­ زندگی کردن در یک محل و نیز برخورداری از سایر خدمات و امکانات فیزیکی محیط قرار دارند، آمادگی­های متفاوتی برای بزهکاری پیدا می­ کند (شکویی، ۱۳۷۲: ۱۰۲).
۲- ۲- ۶- نطریه کنترل
نظریه­ های کنترل از این حیث با هم فرق می­ کنند که عوامل مهمِ جلوگیری یا بازداری از جرم، چه چیزهایی محسوب شوند.برخی عوامل به اقدام از جانب شعبه­های اجرای قانون و بخشهای دادستانی جرمِ کشور مربوط می­شوند. (الِن ۱۹۹۶)، درحالیکه سایر عوامل بیشتر اساسِ اجتماعی دارند. منابع ممکنِ کنترل عبارتند از: اقدام ایالت، روابط غیررسمی، عقاید دینی و یا اخلاقی، و توانایی یک شخص در کنترل خود. علاوه بر این، منابع بطور یک به یک منحصر نیستند. اگر یک منبع کنترل به یک فرد مرتبط باشد به این معنا نیست که بقیه مستثنا هستند. در واقع چندین منبع کنترل می­توانند بطور همزمان تأثیرگذار باشند (گرینبِرگ و دیگران، ۲۰۰۲). جنبه جامعه­شناختی نظریه کنترل بیشتر روی تأثیرات جامعه در سطح اجتماع و خانواده تمرکز دارد و تعدادی بررسی صورت گرفته­اند که نتایج­شان این امر را حمایت می­ کنند.
بعلاوه، اسکان موقت هرچه بیشتر باشد نسبت به محیطی که ماندگارتر است (اقامت در یک خانه برای سالیان زیاد، شرکت و حضور در اجتماع، و غیره)، به روابط اجتماعی ضعیفتر منتهی می­ شود. این نوع سبک زندگی موقتی، می ­تواند تمایل افراد را برای همسایه­یابی یا متعلق دانستن محله به خود، کمتر کند. این کاهشِ “تصاحب و تعلق” حسِ علاقۀ شدید این نوع ساکن محله را به جامعه کاهش می­دهد. بطورخلاصه، هرچه اسکان موقتی بیشتر باشد، حس وابستگی کمتری به اجتماع مربوطه وجود خواهد داشت (De Troye, 2006: 13- 14).
۲ -۲ – ۷- نظریه فضایی[۳۲]
در طی دهه ۱۹۷۰ میلادی تحقیقات جرم شناسی و نواحی شهری – که بیشتر توسط مجرمان انتخاب می شد- تأکید داشت. پل و پاتریشیا بر برانتینگهام، الگوهای فضایی سرقت را مطالعه می کردند و تئوری انتخاب مکان ویژه را مطرح کردند. آن ها در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که مجریان برای ارتکاب اعمال مجرمانه خود بیشتر، نقاطی را انتخاب می کنند که به محل سکونت آن ها نزدیک باشد؛ به طوری که امکان شناسایی از طرف همسایگان خود نیز به وجود نیاید. بر اساس این دیدگاه مجرمان نیز همانند سایر افراد کار می کنند به خرید می روند، فعالیت ورزشی و تفریحی انجام می دهند و …؛ با این حال تمام مواقع، به دنبال فرصت های مناسب جهت ارتکاب جرم هستند. در بین مجرمان، افراد منطقی­ای هستند که به طور کلی، محیط پیرامون و اهداف خود را به خوبی ارزیابی می کنند و جهت انجام اعمال مجرمانه خود مکان هایی را انتخاب می کنند که فرصت و امکانات لازم را جهت رسیدن به اهداف مجرمانه خود داشته باشند. بنابراین توزیع جرایم در سطح شهرها یکسان نیست و الگوی توزیع جرایم متفاوت است(جعفریان و شایسته زرین،۱۳۸۸: ۹۸-۹۷ ).
۲- ۲- ۸- نظریه جرم­ شناسی محیطی
با اندیشه در مطالعات پیشین جغرافیای بزهکاری می توان دریافت که در این بررسی ها تأکید بیشتر بر عوامل محیط طبیعی ( آب و هوا، دما، کوه، دریا، دشت، عرض جغرافیایی و … ) و تأثیر آن بر انسان و رفتار او بوده است، در حالی که در تحقیقات کنونی عوامل مربوطه به محیط انسانی ( اجتماعی) و شرایط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی که انسان را در بر گرفته است، بیشتر مورد توجه است. طبق عقیده غالب، جرم قبل از اینکه پدیده ای جبرگرایانه و ناشی از عوامل قطعی و غیر قابل تغییر محیط طبیعی باشد، پدیده ای اجتماعی و متأثر از شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه و مکان جرم می باشد. (کلانتری،۱۳۸۰: ۵۱)
رویکرد جبرگرایانه به محیط طبیعی در تلاش های بعضی از محققین معاصر که در صدد دستیابی به همبستگی محیط جغرافیایی و جرم برآمده اند نیز وجود دارد. به عنوان نمونه ( کتله) و ( گری) به کمک آمار به ثبت رابطه بزهکاری و محیط جغرافیایی پرداخته اند. به نظر کتله جرم از ناحیه ی انسان به طور انتزاعی قابل تصور نیست. انسان فرزند محیط است و خواه ناخواه اعمال او از تأثیر محیط دور نیست. او با بهره گرفتن از آمار جرایم و بیان نظریه (قانون حرارت ) به این نتیجه رسید که اراده­ی آزاد وجود ندارد و اگر یافت شود قابل لمس نیست (کامران نیا،۱۳۸۵: ۱۸).
اما در خصوص عوامل انسان ساخت موثر بر پیدایش جرم هر چند که این بحث خود بی ارتباط با محیط طبیعی نیست و هیچ محیط انسان ساختی را نمی توان به صورت مستقل و بی نیاز از محیط طبیعی ثصور کرد، ولی مباحث آن واجد ویژگیهایی است که می توان آنرا به صورت نسبتاً مستقل مورد بررسی و مطالعه قرار داد.
دگرگونی سریع محیط یکی از ویژگیهای بنیادی زمان ماست، هر روز شهرها و محله ها و بناهای جدیدی ساخته می شوند. قرارگاه های کالبدی برخی الگوهای رفتاری و تنشهای اجتماعی نوینی را بر ساکنین خود تحمیل می کنند و یا برخی الگوهای رفتاری و نقشهای اجتماعی را تقویت و برخی دیگر را تضعیف کرده و به طور خلاصه جهت و ابعاد جدیدی به رفتار ساکنین خود می بخشند (کامران نیا،۱۳۸۵: ۱۸).
۲ -۲ – ۹- نظریه نواحی آسیب پذیر
مطابق این دیدگاه برخی از نواحی آسیب پذیر شهر، نسبت به دیگر بخش ها، نرخ جرم بالاتری دارند. مهمترین مشخصات این نواحی عبارتند از:
الف) بسیاری از مناطق سکونت مجرمان، درون نواحی آسیب پذیر و یا نزدیک آن قرار دارد؛
ب) در حواشی این محدوده ها، جرایم بیشتری نسبت به مرکز و درون آن اتفاق می افتد؛
ج) نواحی آسیب پذیر با آمار بالای جرایم، دارای کاربری درهم و ناهمگون است؛
د) کنترل اجتماعی محلی و یا حس مشارکت جمعی در نواحی آسیب پذیر، بسیار ناچیز است. (جعفریان و شایسته زرین، ۱۳۸۸: ۹۸)
۲ -۲ – ۱۰- نظریه نمایش جغرافیایی
این دیدگاه به درک الگوهای جرم با توجه توزیع فضایی محل زندگی مجرمان بالقوه و اهداف آن ها می پردازد. در این نظریه احتمال رفتارهای مجرمانه درون یک بافت مکانی در ارتباط با موقعیت های مختلف جرم پیش بینی می شود. (جعفریان و شایسته زرین، ۱۳۸۸: ۹۹)
۲ -۲ – ۱۱- نظریه طراحی شطرنجی
طراحی شطرنجی شهرها یکی از عوامل تشدید وقوع جرم محسوب می شود. این نوع طراحی باعث ایجاد فضاهای دررو در شهرها می شود. با توجه به ساختار جدید شهر نشینی به شیوه جدید اسکان و آپارتمان نشینی که در آن افراد نسبت به هم غریبه هستند و هم دیگر را نمی شناسند مجرم به راحتی می تواند وارد این بافت های شطرنجی شود و جرم خود را انجام دهد و سپس از هر نقطه ای که دلش خواست خارج شود. (علی آبادی، ۱۳۸۱: ۸۹).
۲ -۲ – ۱۲- نظریه پیشگیری جرم از طریق طراحی محیطی[۳۳]
رویکرد CPTED (پیشگیری از جرایم با استفاده طراحی محیطی) را می­توان نوعی رویکرد هدفمند در جهت طراحی کارآمد و هوشمندانه مولفه­های محیطی با بکارگیری بهینه محیط مصنوع در کاهش جرایم دانست که بطور موثری در افزایش سرمایه اجتماعی، بهبود کیفیت زندکی و افزایش میزان رضایت­مندی شهروندی و در نتیجه بهبود رفاه اجتماعی جامعه تاثیر بسزایی دارد. بر این موضوع اتفاق­نظر جمعی وجود دارد که رویکرد CPTED در دو بعد کاهش حقیقی جرایم در محیط­های شهری از یکسو و افزایش احساس ایمنی و امنیت فضایی در آنها می ­تواند موثر واقع شود( ۲۰۰۰Gronland,). توجه به این رویکرد را در دهه اخیر، می­توان ناشی از بحران­های ناشی از وقوع جرایم گسترده در فضاهای عمومی و نیمه­عمومی شهری دانست که علی­رغم هزینه کردن منابع مالی گسترده، نتایج مورد انتظاری را برای مدیران شهری به ارمغان نیاورد (Cozens, Hiller and Prescott, 2001). دو محقق کانادایی وکرل و اینتزمن رویکرد شهرهای امن را با تأکید بر مدیریت و پیشگیری جرایم، پیشنهاد کردند. این رویکرد بر همکاری بین دولت­ها و شهروندان به ویژه با تأکید برگروهای منزوی و در حاشیه قرار گرفته، پیشگیری اجتماعی و تغییرات فیزیکی مؤثر بر امنیت شهری توجه نمایند. وکرل و اینتزمن برای افزایش ایمنی و امنیت در فضای شهری سه عامل را بیان می­ کنند :
۱) آگاهی از محیط.
۲) قابلیت مشاهده توسط دیگران.
۳) دسترسی سهل به کمک در صورت نیاز.
یکپارچه نمودن این مولفه­های طراحی و برنامه­ ریزی، ایمنی و امنیت را با ارائه فرصت­های برای رهایی از الگوهای مؤثر جرم افزایش می­دهد(Wekerle & Whitzman, 1995).
مرکز بین ­المللی جرایم (NICP, 2006) آن را طراحی و استفاده مناسب از محیط ساخته­شده برای کاهش یا جلوگیری از جرایم و بهسازی کیفیت زندگی می­داند. روزنامه بین ­المللی جلوگیری از جرایم (JCA, 2006) توجه به امنیت را مولفه­ای اساسی در طراحی فضاهای مصنوع شهر می­داند، چرا که احتمال وقوع جرایم و ارتکاب آنها کاهش را کاهش­ می­دهد. انجمن بین ­المللی CPTED (ICA, 2005) نیز آن را استفاده هوشمندانه از فضای ساخته شده در جلوگیری از جرایم در فرایند طراحی و برنامه­ ریزی محیط مصنوع می­دهد. بانک جهانی نیز یر این باور است که این روش طراحی، این امکان را فراهم می­ کند که شهروندان، نماینده­ای کلیدی در ایجاد امنیت خویش باشند که از مشارکت­سازی اجتماعی در جلوگیری و کاهش جرایم بهره می­برد (پورجعفر و همکاران، همان: ۷۵).
پت ترلا (۲۰۰۴) سه رکن اساسی پیشگیی از جرم را در حوزه قانون، پیشگیری­های اجتماعی و برنامه­ ریزی و طراحی­های مناسب محیطی می­داند که بدون توجه به آن، نمی­ توان از جرایم قابل انتظار در محیط کاست (Poyner, 1983).
شکل شماره ۲-۱، سه رکن اساسی پیشگیری از جرم از دید ترلا (۲۰۰۴)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...