• عوامل محیطی – اجتماعی وفرهنگی این عوامل می توانند به صورت (عوامل خطر) یا برعکس به صورت (عوامل محافظ) در بروز اعتیاد یا پیشگیری از آن موثر واقع شوند و پژوهش ها وتحقیقات معتبر علمی عمدتاً متوجه بررسی این سه گروه مختلف از عوامل موثر در اعتیاد می باشند (ملک محمدی، ۱۳۹۲).

عوامل سرشتی / ژنتیک /فیزیولوژیک :پژوهش های انجام شده در زمینه نوروبیولوژی (علم بررسی تاثیر اعصاب انسان برزندگی و سایر اجزای بدن او) نشان داده است که مغز انسان، موادی از خود رها می سازد که شباهت بسیاری به مواد روانگردان دارد. مثلاً (اندرفین ها) روشن شده است که در مغز یک سیستم گیرندگی درون زا برای مواد افیونی(مخدرها)، محرک ها، توهم زاها وکانابیس (حشیش) وجود دارد .

درحال حاضر بنظر می رسد که میان وابستگی واعتیاد به مواد مخدر وآمادگی های وراثتی فرد ، ارتباط وجوددارد. تحقیقات مختلف وجود درجات متفاوت آسیب پذیری و بروز وابستگی به مواد را نشان داده است. استفاده از روش پلی مورفیسم قطعات محدود شده وجود رابطه میان مصرف مواد و ژنهای مرتبط با تولید دوپامین را نشان داده اند. برای مثال در وابستگی به مواد شبه افیونی در دوقلوهای دو تخمکی همگانی بیشتری نسبت به دوقلوهای یک تخمکی نشان داده اند.
روش های چندعاملی نیز مشخص کرده اند که در سوء مصرف هرویین نقش عوامل ژنتیک پررنگ است و این تفاوتها از نوع آسیب پذیری مشترک نبوده و اختصاص به مواد افیونی دارد. این احتمال مطرح شده سیستم افیونی بدن (شامل تعداد گیرنده های افیونی، حساسیت گیرنده های، مواد افیونی درونزاد و غلظت آنتاگونیست های درونزاد) به طور کلی دچار کاهش فعالیت باشد. نقص کارکرد نورونهای دوپامینرژیک یا نورآدرنرژیک نیز مطرح است (کندلر[۷۰] و همکاران، ۲۰۰۳).
در الکلی ها نیز تأثیر عوامل ژنتیک تأیید شده است و حتی انتخاب الکل به عنوان گزینه ی اول مصرف، مسمومیت ناشی از مصرف و پیامدهای مصرف با ژنها در ارتباط هستند. مشخص شده است محرکهای مرتبط با کوکایین مناطق یکسانی را فعال می کنند که مرتبط با مناطق لیمبیک و آمیگدال است. همچنین زمینه های ژنتیک در پیدایش اختلال بیش فعالی و نقص توجه، اختلال شخصیت ضداجتماعی، و اختلالات خلقی نقش دارند و می توانند احتمال اعتیاد به کوکایین و کراک را افزایش دهند (ژاکوبز[۷۱]، ۱۹۸۵) به نقل از (سلیگمن[۷۲] و روزنهان[۷۳]، ۲۰۰۰) در تحقیقات خود نشان داد روانگردان ها با تأثیر گذاری بر مناطق مربوط به هیجان و احساس در مغز باعث بروز واکنشهای هیجانی غیرعادی می شوند.
۲-۸-۲ عوامل روان شناختی
از میان عوامل روانشناختی و تفاوتهای فردی که بتواند علت مصرف ماده مخدر و سوء مصرف آن و حتی وابستگی را تبیین نماید، می توان به این عوامل اشاره داشت .بیش از هرچیز مزاج فرد مطرح می شود که به معنای سطح پایه فعالیت رفتاری فرد، مردم آمیزی و دامنه توجه کردن اوست (تانن[۷۴]، ۲۰۰۶) .مثلاً بین شخصیت ضد اجتماعی و اختلال سلوک با سوء مصرف مواد مخدر رابطه وجود دارد (راوسون[۷۵]، ۲۰۰۰) .
اعتماد به نفس کمتر، حالت های افسردگی، عدم توانایی ابراز وجود، اضطراب زیاد، تکانش گری و تحریک
پذیری، وجود منبع کنترل بیرونی (مثلاً پدر و مادر یا همسری که دائماً مراقب فرد هستند )، حالت های کناره جویانه وانزوا طلبانه و نیاز شدید به تایید اجتماعی و مورد توجه واقع شدن همگی جزو حالات روان شناختی هستند که می توانند با سوء مصرف مواد مخدر مرتبط باشند .
فشار روانی وعدم وجود مهارتهای مقابله ای و وجود سوابقی از حوادث و رویداد های منفی درگذشته فرد نیز جزءعوامل موثر در سوق دادن فرد به سمت اعتیاد معرفی شده اند .
۳-۸-۲ عوامل محیطی /اجتماعی و فرهنگی
دلایل موکدی مبنی برنقش ساختار خانوادگی فرددرمصرف، سوء مصرف و وابستگی وی به مواد مخدر وجود
دارد .تحقیقات نشان داده است که نگرش ورفتارخانواده ودوستان و به طور کلی جامعه آثار بسیار گسترده ای بر رفتار های ویژه فرد در رابطه با مواد مخدر دارد .
عدم تعهد و ودلبستگی به رسوم و قوائد جاری ومورد پذیرش، بی علاقگی به هنجارها وآشفتگی فرهنگی از
عوامل بسیار مهم و بنیادی هستند که فرد را درانزوای اجتماعی قرار می دهند و او را مستعد به سوء مصرف مواد مخدر می کنند (ملک محمدی، ۱۳۸۴).
۴-۸-۲ نظریات رفتاری و شناختی
به نظر می رسد شرطی سازی کلاسیک و عامل نقشی مهمی در تداوم مصرف ایفا می کنند. برای مثال هر بار مصرف کوکائین سبب ایجاد وجد و سرخوشی میشود که بسیار تقویت کننده و موجب تکرار رفتار است. سرنخ های محیطی نیز تداعی خاصی با حالت نشئگی پیدا می کنند و افراد پس از درمان تحریک زیادی از ناحیه وسایل مصرف و سایر محرک های شرطی شده اعلام می کنند این حالت در آمفتامین ها شدت بسیار بیشتری پیدا می کنند و افراد موجبات وسوسه های شدید مصرف و اجبار بهمصرف را پدید می آورد.
نظریه پردازان رفتاری معتقدند کلیه رفتارهای مرتبط با سبک زندگی اعتیادی آموخته شده اند و برای درمان باید اصول درمان رفتاری برای تغییر آموخته به کارگیری شود (هینجینز [۷۶] و همکاران، ۲۰۰۳).
انتظارات فرد در مورد اثرات پاداش دهنده ی مواد، باور و نگرش در مورد مسئولیت رفتار و تقویت دریافتی از جمله عواملی هستند موجب مصرف مجدد علی رغم بروز مشکلات می شوند مواد ممکن است از طریق رفع حالت های آزارنده و ناخوشایند مانند درد، اضطراب و استرس و افسردگی نوعی تقویت منفی فراهم کنند. عوامل تقویت کننده ممکن است اجتماعی باشند مثل تایید دوستان یا فشار همسالان و یا ممکن است ثانویه باشند مانند همان وسایل مصرف، یک رفتار شدیداً تقویت شده مصرف حتی سالها پس از ترک می تواند خاصیت چکانندگی [۷۷] بسیاری قوی داشته باشند و مواجهه با آن به شکل پاولفی میل شدید به مصرف را که گاهی با برخی از علائم ترک همراه است به وجود می آورد (کندلر و همکاران، ۲۰۰۳).
همچنین مشخص شده است مصرف کنندگان مواد مخدر میزان بالایی از تحریف های شناختی و تفکرات ناکارآمد را به کار می برند.
با توجه به تاریخچه رشدی، اختلالات همراه و تجربه وابستگی به مواد مشکلات شناختی در بین معتادان گستره ی وسیعی دارد و درمان های مختلفی به منظور اثر گذاری شناختی بر بیماران طراحی و اجرا شده است صادقی (۱۳۸۰) در پژوهش خود نشان داد حتی وابستگان به مواد بیشتر از افراد نابهنجاری که مواد مصرف نمی کنند از نگرش های ناکارآمد و باورهای غیر منطقی استفاده می کنند.
در ادبیات پژوهشی عنوان شده از جمله عواملی که می تواند به صورت بالقوه بین کسانی که نسبت به عود آسیب پذیر هستند تمایز قایل شود؛ خودکارامدی است. خودکارامدی به عبارتی متغیری است که شواهد نشان می دهد در پیشگیری از عود نقش داشته باشد (گلفورد[۷۸]، ۲۰۰۳).
در یک بررسی، مشخص شده کسانی که خودکارامدی بیشتری به منظور ترک سیگار نشان می دهند به طور معنی دارتری بیشتر احتمال دارد که سیگار را ترک کنند (گری[۷۹] و همکاران، ۲۰۱۱). به همین خاطر است که متخصصان پیشنهاد کرده اند در رابطه با اعتیاد روی احساسات و عواطف مثبتی از قبیل حس احترام به نفس، احساس توانایی و کارایی شخصی تأکید شود؛ فرض حاکم این است که اعتیاد به علت نوعی احساس اعتماد به نفس پایین و عدم خودکارامدی شخصی است (جزایری، ۱۳۸۷).
اصطلاح خودکارامدی بر نظریه ی شناختی- اجتماعی مبتنی است و به باور شخص در مورد این که چگونه به خوبی می تواند در تغییر مؤثر باشد؛ دلالت دارد (بندورا[۸۰]، ۱۹۹۳).
در دیدگاه شناختی – رفتاری رفتار آدمی نه تنها در کنترل عوامل بیرونی و محیطی نیست؛ بلکه فرایندهای شناختی نقش تعیین کننده ای در رفتار دارند .فرایندهای شناختی به عنوان بخشی از آسیب شناسی روانی موجب انتظارات و ادراکات نادرستی می گردند که فرد از کارامدی خود دارد و این انتظارات می توانند به اضطراب و اجتنابهای دفاعی از موقعیت های تهدیدکننده منجر شوند.
راه دیگری که خودکارامدی را شرح داده بر حسب ادراک ما از درجه ی کنترلی است که بر زندگی خود داریم. افراد می کوشند بر رویدادهایی که زندگی آنان را تحت تأثیر قرار می دهد؛ اعمال کنترل نمایند. با اعمال نفوذ در موقعیت هایی که آنان می توانند مقداری کنترل داشته باشند؛ بهتر می توانند آینده ی مطلوب را تحقق بخشیده و از نتایج نامطلوب ممانعت به عمل آورند بنابراین چنانچه خودکارامدی افراد کاهش یابد؛ احتمال افزایش اعتیاد در اینافراد بیشترخواهد بود. یکی از درمان هایی که در طی سه دهه گذشته توجه زیادی را به خود جلب کرده است؛ درمان شناختی – رفتاری می باشد. دلیل این جلب توجه عبارت است از:
الف) داشتن شواهد و مدارک تجربی در مورد اثر بخشی این درمان
ب) کوتاه مدت بودن و استفاده از آن به صورت گروهی
ج) استفاده از این درمان برای انواع مشکلات روان شناختی
د) مستقیم و عملگرا بودن این رویکرد.
رویکرد شناختی- رفتاری برای درک اختلال مصرف مواد، مبتنی بر نظریه ی یادگیری اجتماعی است. براساس نظریه یادگیری اجتماعی، اختلال مصرف مواد در وهله ی اول به واسطه تعامل بین عوامل زمینه ساز زیست شناختی که موجب داشتن یک تجربه مثبت از مصرف ماده مخدر خاصی می شود، قابلیت دسترسی به آن ماده مخدر برای اولین بار، و عوامل مربوط به شرطی سازی و الگوگیری که موجب یادگیری چگونگی مصرف ماده مخدر و پی بردن به آثار آن می شود، شکل می گیرد و توسعه می یابد (خدایاری فرد وهمکاران، ۱۳۹۱).
در مجموع می توانیم بگوییم هدف این درمان عبارت است از شناسایی و بازسازی باورهای غیر منطقی و طرح واره های مربوط به خود، دیگران و جهان که در ایجاد آشفتگی های هیجانی و رفتارهای ناسازگارانه نقش اساسی دارند (کریستنر[۸۱]، ۲۰۰۹).
همچنین این رویکرد به طور ذاتی، محترمانه و مشارکتی است و خودکارامدی درمان جو را افزایش می دهد (خدایاری فرد وهمکاران، ۱۳۹۱). علاوه براین، تقویت مهارت های مقابله ای و آموزش مهارت های درون فردی و مهارت های بین فردی و تقویت کنترل عواطف دردناک از قبیل اضطراب و خشم، تکالیف اساسی در این درمان هستند (کارول[۸۲]، ۲۰۰۷).
در این دیدگاه آشنایی مراجعان با مهارت های حل مسأله به آن ها کمک می کند تا به همه ی جوانب موقعیتها فکر کنند و در نظر داشته باشند که مراحل منجر به پاسخ دهی آنها، بیشتر مبتنی بر غرایز، احساسات و هیجانات آنها می باشد .هنگامی که مراجعان موفقیت در حل مسأله را تجربه کنند خودکارامدیشان افزایش خواهد یافت.
در روان درمانی سالها استفاده از مواد مخدر و روان گردان باعث می شود با وجود قطع مصرف مواد این شیوه نگرش و برخورد با امور مختلف زندگی ادامه پیدا کند و نیاز به آموزشی های شناختی برای درمان این افراد کاملاً آشکار است.
۵-۸-۲ علل فردی اعتیاد
عوامل ژنتیک، تجارب رشدی و بخصوص چند سال اول زندگی و چند سال اول مدرسه و نوجوان، خصوصیات شخصیتی، میزان دریافت حمایت از اطرافیان، اختلال های روانی همراه، نداشتن مهارت های زندگی، شکست ها و منابع استرس آور، تأثیر مواد خوشایند بر فرد، وضعیت اقتصادی مالی فرد، باورهای و ارزشهای فرد، وجود شرایط پرخطر مثل نداشتن پدر یا مادر، ناراحتی ها و دردهای جسمی مثل انزال زودرس یا کمر درد دسترسی آسان فرد به مواد مشخص شده است مصرف کنندگان مواد مخدر عملکرد نامطلوب در روابط جنسی دارند به طوری که اکثریت آنان از توافق پایین در روابط جنسی خود گزارش داده اند (یوسفی، ۱۳۸۲).
مصرف مواد به عنوان یک رفتار خشن نسبت به خود نیز در نظر گرفته شده است. عشایری (۱۳۹۰) به این نکته اشاره می کند که تعارضات مختلف موجب به هم خوردن تعادل در قضاوت افراد می شوند و آن زمان است که تصمیم گیری برای انسان کار سختی می شود در چنین شرایطی افراد با شخصیت های متفاوت عکس العمل های متفاوتی را نشان می دهند.
بعضی از افراد برون گرا هستند و این عکس العمل ها را نسبت به بیرون نشان می دهند اما شخصیت هایی هستند که جرأت ورزی ندارند و این خشونت به درون بر می گردد و برای مثال فرد، بیماری روان تنی و استرس پیدا می کند و در واقع بدن به استقبال روان رنجور می رود که خود نوعی خشونت بدن است که انواع بیماری ها را به دنبال دارد. اعتیاد نیز علاوه بر اینکه به بیرون آسیب می رساند نوعی خودزنی و خشونت علیه خودهم هست.
۶-۸-۲ عوامل بین فردی، محیطی و اجتماعی
در این گروه عوامل متعددی مورد اشاره قرار گرفته اند، مواردی همچون شرایط خانواده مثلاً اعتیاد والدین که در پژوهش نصری (۱۳۸۰) مورد اشاره قرار گرفته است. خانواده آشفته یا والدین پرمشغله یا غافل از فرزندان و یا وضعیت دوستان مثلاً دوستان مصرف کننده نیز این دسته عوامل هستند. در پژوهش صفاری (۱۳۸۶) مختل بودن ارتباط با اعضای خانواده نیز در مورد بحث بوده است. برخی افراد برای رفع مشکلات سازگاری و کاهش اثرات عوامل استرس زا اقدام به مصرف مواد مخدر می کند و دریافت آموزش هایی در این موارد می تواند نرخ یا شدت بازگشت و عود بیماری را کاهش بدهد. برای مثال نصری (۱۳۸۰) مشکلات خانوادگی، عاطفی و نیز استرس های شغلی را گزارش کرده است.
در پژوهش زارع زاده (۱۳۸۰) فشارهای همسالان و نداشتن مهارت برقراری ارتباط موثر و نیز اعتماد به نفس پایین ذکر شده اند. از موارد دیگر شرایط محیط و محل کار یا سکونت یا تحصیل، قوانین مثل قانونی بودن تنتور یا کوپنی بودن تریاک، میزان انگ و بدنامی اعتیاد و بخصوص در خرده فرهنگ فرد، کمبود امکانات (فرهنگی، تفریحی، ورزشی، آموزشی و غیره)، کمبود امکانات درمانی و مشاوره ای و حمایتی، وضعیت اقتصادی جامعه، شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه مثل جنگها، دسترس پذیر بودن مواد، امکانات جامعه برای ارتقا و رشد افراد و موفقیت های اجتماعی و در نتیجه بالا رفتن اعتماد بنفس از عوامل اجتماعی مرتبط با رفتار مصرف مواد است.
امینی و همکاران (۱۳۸۷) در پژوهشی خود به آموزش مهارتهای بین فردی و سازگاری با احساسات و کنترل هیجان به عنوان بخش مهمی از فرایند درمان اشاره کرده اند، میزان استرس مزمن موجود در سطح جامعه نیز از عوامل مرتبط است. در پژوهش مک کان [۸۳] و همکاران (۲۰۰۷) مشخص شد در واقع یکی از دلایل مصرف مواد در افراد کاهش استرس و اضطراب است. همچنین در زمان پرهیز از مصرف یکی از مؤلفه های نشانگان ترک حمله های اضطرابی است. و میزان انتخاب های افراد برای رفتارهای لذت بخش گوناگون است.
استرس های محیطی و فقدان مهارت لازم برای برخورد با عوامل آن از عوامل مهم بازگشت به جمعیت مصرف کنندگان است. در همین رابطه امینی (۱۳۸۷) در پژوهش خود نشان داده است عدم دریافت خدمات درمانی مناسب در بسیاری از مراکز با وجود استفاده از اهرمهای قانونی و زندان گاهی اوقات باعث وخیم تر شدن وضعیت مصرف کنندگان مواد مخدر می گردد.
۷-۸-۲ مشکلات هیجانی
اضطراب و استرس از عوامل در ارتباط با اختلال مصرف مواد هستند. برخی از رویکردهای شناختی که برای درمان وابستگی به مواد مورد استفاده قرار می گیرند با توجه به اختلالات اضطرابی ایجاد شده اند. در مورد مواد افیونی تجربیات بالینی و نیز پژوهشها نشان داده اند که برخی مصرف کنندگان با هدف،کاهش احساسهای اضطراب، خصومت و پرخاشگری اقدام به مصرف مواد می نمایند (سلیگمن، روزنهان، ۲۰۰۰).
در این زمینه باید توجه داشت که نوسانات هیجانی و خلقی همواره به عنوان یکی از عوامل زمینه سازی و مستعد کننده سوء مصرف مواد مورد توجه بوده اند که دراین میان اضطراب، افسردگی، پرخاشگری افکار پارانوییدی و فوبیا از جمله مهمترین موارد هستند.
در پایان قرن گذشته مشخص شده بود که این عوامل نه تنها کاهش پیدا نکرده اند بلکه در اثر پیشرفتهای تکنولوژیکی و تغییرات در شیوه و سبک زندگی میزان استرس و افسردگی در افراد مختلف افزایش پیدا کرده است به گونه ای که هنوز کارهای زیادی بایستی در مورد آنها انجام شود (میلر[۸۴] و رلنیک[۸۵]، ۲۰۰۸).
استرس ها و فشارهای مضاعف شده زندگی باعث بروز اضطرابها، افسردگی ها و نیز هیجان خشم می شود. این مسأله طبعاً در مصرف کنندگان مواد مخدر و درمان آنها هم مؤثر است. هرگونه روش درمانی فردی و گروهی برای رفع نشانه های افسردگی تأثیر مهمی در فرایند درمان مصرف کنندگان مواد مخدر خواهد داشت.
در همین رابطه لازم به ذکر است عدم دریافت خدمات درمانی با وجود استفاده از اهرمهای قانونی و زندان گاهی اوقات باعث وخیم تر شدن وضعیت این افراد می گردد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...