کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو


 



اندیس k تعداد متغیرهای توضیح دهنده را نشان می دهد. اغلب برای شروع، شکل این تابع را خطی فرض می کنند:

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در اینجا اندیس i نشان دهنده تعداد مشاهداتی است که از هر متفیر در دست داریم. تعداد مشاهدات می‌تواند بر حسب زمان باشد. در این صورت yt و xkt را داریم که هر متغیر در طول سال، فصل، ماه و … اندازه گیری می شود و خواهیم داشت به عبارت دیگر yt و xkt سری زمانی[۱۵۴] می باشند.یعنی یک متغیر واحد که مقادیر آن در فاصله زمانی مورد نظر بر اساس یک مکانیزم معین (مثلاً یک مکانیزم آماری) تولید می شود. در حالت دیگر می توان در یک زمان خاص، برای مثال سال ۱۳۸۹، یک متغیر را در یک جامعه آماری، (مثلاً درآمد افراد مختلف در سال ۱۳۹۰) اندازه گیری کرد. در اینجا درآمد در میان افراد تغییر می کند نه در طول زمان. در این حالت یک مقطع از جامعه را در یک زمان خاص پیمایش کرده ایم که به زبان فنی تر آن را برش مقطعی[۱۵۵] یا برای راحتی کار، مقطع می گوییم. مدل (۱-۲) چه بر حسب برش مقطعی یا مقاطع، چه بر حسب زمان، ساده ترین مدل در تحلیل رگرسیونی است. با اعمال فرض های کلاسیک رگرسیون، مدل مذکور برای یافتن ها یا ضرایب تابع، برآورد می شود. با نقض فروش کلاسیکبا مشکلاتی چون همبستگی پیاپی[۱۵۶] جملات اخلال یعنی در مدل های سری زمانی و واریانس ناهمسانی[۱۵۷] در مدل های مقطعی روبرو می شویم. آزمون های آماری در مورد ضرایب،‌خوبی برازش رگرسیون، آماره های ۲R و F رگرسیون و نظایر آن به تعداد مشاهدات یعنی، T در مورد سری زمانی و N در مورد داده های مقطعی و تعداد پارامترها ( های) برآورد شده بستگی دارد (۱+k پارامتر یا در مدل (۱-۲) برآورد می شود). اغلب با یک مشکل عمومی در این مدل ها روبرو می شویم متغیرهای توضیحی یعنی xها با یکدیگر همخطی دارند که باعث می شود مقادیر درست ها برآورد نشود و استنتاج با مشکل مواجه شود. بدین جهت پاسخ به برخی سؤالات اقتصادی و آزمون برخی از فرضیه ها در مدل سری زمانی یا مقطعی با مشکل روبرو خواهد شد و گاه غیر ممکن است. بنابراین از روش پانل دیتا استفاده می کنیم.
۴-۳-۲- آزمون لیمر
آزمون لیمر ازمون است که مشخص می کند که روش استفاده از داده های متغیرها به صورت پانل باشد یا مقطعی که اگر سطح معنی داری آزمون لیمر معنی دار باشد روش پانل و در صورتی که معنی دار نباشد از روش مقطعی استفاده می کنیم.
جدول ۴-۹ ازمون لیمر برای روش چینش داده ها

فرضیه ها

شرح

اماره f

میزان خطا

روش

فرضیه اول

لیمر

۳۲/۱

۰۱۸/۰

روش پانل

فرضیه دوم

لیمر

۰۸/۱

۲۶۴/۰

روش مقطعی

فرضیه سوم

مدل لوجیت استفاده می شود

فرضیه چهارم

لیمر

۵۸/۲

۰۰۱/۰

روش پانل

در جدول فوق مشاهده می شود که سطح معنی داری آزمون لیمر برای فرضیه اول و چهارم معنی دار شده
بنابراین برای آزمون فرضیات روش چینش داده به صورت پانل دیتا (سری زمانی) خواهد ولی فرضیه دوم به دلیل معنی دار نشدن آزمون لیمر برای چینش داده ها از روش مقطعی یا سال به سال استفاده می شود.برای فرضیه سوم نیز چینش داده ها مقطعی خواهد بود که از مدل لوجیت استفاده می شود.
۴-۳-۳-آزمون هاسمن
تاکنون از جنبه های مختلف به تمایز بیم مدل های اثرات ثابت و تصادفی اشاره کردیم. اما یک سؤال بدیهی مطرح است: کدامیک را استفاده کنیم؟ از نقطه نظر عملی، رویکرد متغیرهای مجازی موجب از دست دادن درجه آزادی می شود. از طرف دیگر، رویکرد اثرات ثابت یک ویژگی در خور توجه دارد: این رویکرد، وقتی اثرات فردی با متغیرهای توضیحی همبستگی نداشته باشد، توجیه کمتری ندارد. بنابراین، مدل اثرات تصادفی مواجه با یک ناسازگاری است که ناشی از همبستگی بین متغیرهای توضیحی موجود در معادله و اثرات تصادفی است.
برای استفاده از روش پانل دیتا بایستی روش استفاده از اثراثابت و یا تصادفی مشخص بشود آزمون هاسمن برای این مهم استفاده می شود به طوری که اگر میران خطای محاسبه شده برای این آزمون بیشتر از ۵ درصد باشد از روش مدل با اثرات تصادفی، ولی اگر سطح خطای آن کمتر ار ۵ درصد باشد از روش اثرات ثابت استفاده می شود
جدول ۴-۱۰ آزمون هاسمن برای استفاده از روش تصادفی یا ثابت

فرضیات

مقدار

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1401-04-05] [ 11:45:00 ب.ظ ]




اندازه، مصرف انرژی و … نیز وجود دارند. مدیریت بودجه زمانی برای عملیات مختلف طراحی مانند اندازه‌بندی گیت‌ها و کابل‌ها و تهیه‌ی نقشه کتابخانه بکار برده می‌شود. معمولا یک ارتباط و تناسب بین زمان‌بندی و معیارهای دیگر طراحی مانند اندازه، مصرف انرژی، خروجی و… وجود دارد. بنابراین بودجه‌بندی می‌تواند در طول کل جریان طراحی به وسیله کامپیوتر[۲] استفاده شود تا معیارهای دیگر مانند محیط و مصرف انرژی را ارتقا دهد. هرچه بودجه بیشتر به طراحی اختصاص داده شود، انعطاف پذیری بیشتری برای بهینه‌سازی محدودیت‌های دیگر طراحی اعطا می‌شود. از یک دیدگاه دیگر، حد بالای بیشتر برای هزینه ، بهینه‌سازی را راحت‌تر می‌کند، بنابراین منجر به جمع‌بندی و زمان طراحی سریعتر می‌شود[۸].

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

هر طراحی توسط یک گراف غیرمدور جهت دار G=(V,E) نشان داده می‌شود که به هر گره، هزینه اختصاص داده شده است. هزینه یا دیرکرد در خروجی با محاسبه‌ی هزینه طولانی‌ترین مسیر در گراف از ورودی به خروجی محاسبه می‌شود. هزینه در طول هر مسیر عبارتست از جمع هزینه‌های اختصاص داده شده به گره‌ها و یا یال‌ها در طول مسیر. در یک محدوده‌ی زمانی معین، بودجه در هر گره میزان تاخیر اضافه‌ای است که هر جزء می‌تواند تحمل کند تا حدی که هیچ محدوده‌ی زمانی زیرپا گذاشته نشود. تعریف مشابهی می‌تواند برای بودجه‌ی یک یال تعریف شود. بودجه‌ی هر گره/یال مرتبط با زمان شناور گره/یال است(حداکثر زمانی که فعالیت‌های واقع بر یک مسیر می‌توانند به تاخیر بیافتد بدون آنکه بر زمان کل مسیر و پروژه تاثیر بگذارند). اگر گره یا یالی با شناور منفی موجود باشد، محدوده‌ی زمانی زیر پا گذاشته شده است. با این حال به دلیل وابستگی موجود بین گره‌ها، شناور زمان کل گره‌ها/یال‌ها برابر با بودجه‌ی کلی که گره/یال‌ها می‌توانند متحمل شوند نیست.
به کارگیری پردازنده‌گرافیکی در محاسبات عمومی جایگاه جدیدی برای کارت‌گرافیک‌های قدرتمند ایجاد کرده است، جایی که از پردازنده‌گرافیکی دیگر برای پردازش محاسبات گرافیکی بازی‌های‌کامپیوتری استفاده نمی‌شود، در عوض در نقش یک پردازنده کمکی، بخشی یا تمامی بار محاسباتی پردازنده‌مرکزی را تقبل کرده و به عملیات پردازش سرعت می‌بخشد. دلیل استفاده از پردازنده‌گرافیکی این است که در پردازش اطلاعات به خاطر ساختار و معماری خود سرعت به مراتب بالاتر از واحد پردازنده مرکزی می باشد. در این پایان نامه بر آنیم تا الگوریتمی برای حل مسئله مدیریت منابع زمانی ارائه داده و پیاده سازی نموده و سپس مجددا آن را به زبان کودا بازنویسی نماییم تا بر روی واحد پردازنده گرافیکی اجرا شود.
در فصل اول پایان نامه، مفاهیم مقدماتی مورد نیاز و متغیر‌های پیش فرض را معرفی می‌نماییم. در فصل دوم مروری بر تحقیقات انجام شده روی این موضوع و موضوع‌های مرتبط که در حل این مسئله استفاده شده‌اند و همچنین کاربردهای آن‌ها انجام می‌دهیم. در فصل سوم روش تحقیق و نحوه پیاده سازی الگوریتم را بیان نموده و در فصل چهارم نتایج حاصل از الگوریتم ارائه می‌گردد. در فصل پنجم نیز به بحث و نتیجه گیری در رابطه با این پایان نامه می‌پردازیم.
ساختار واحد پردازنده گرافیکی
واحد پردازش گرافیکی[۳] ابزاری اختصاصی برای رندر کردن گرافیکی )به طور طبیعی به نظر رسیدن تصویر) در کامپیوترهای شخصی، ایستگاه‌های کاری یا در کنسول‌های بازی است. این واحد گاهی اوقات واحد پردازندهء بصری[۴] نیز نامیده می‌شود. ویژگی‌های واحدهای پردازش گرافیک جدید برای پردازش و ارائه دادن کارهای دیداری (گرافیکی)، آن‌ها را بسیار کارآمدتر از واحدهای پردازندهء مرکزی[۵] جهت پردازش الگوریتم‌های پیچیده کرده است. در واقع واحد پردازش گرافیکی همانند واحد پردازنده مرکزی است ولی وظیفه اصلی آن پردازش اطلاعات مرتبط با تصاویر است. یک واحد پردازش گرافیکی معمولاً بر روی کارت‌های گرافیکی قرار می‌گیرد، اگرچه کارت‌های گرافیکی غیر حرفه‌ای مستقیما بر روی بُرد مادر[۶] قرار می‌گیرند. واحد پردازش گرافیکی‌های امروز بسیار پیشرفته شده اند و دستورات بسیاری را به صورت موازی پردازش می‌کنند، آن‌ها بسیاری از دستورات را بهتر و سریعتر از پردازنده اصلی کامپیوتری انجام می‌دهند. مقایسه عملکرد پردازنده‌گرافیکی با پردازنده ‌مرکزی به این صورت می‌باشد که، پردازنده‌گرافیکی، نوعی پردازنده‌ موازی است که بر روی کارت گرافیک‌ها قرار دارد.
به کارگیری پردازنده‌گرافیکی در محاسبات عمومی‌جایگاه جدیدی برای کارت‌گرافیک‌های قدرتمند ایجاد کرده است، جایی که از پردازنده‌گرافیکی دیگر برای پردازش محاسبات گرافیکی بازی‌های‌کامپیوتری استفاده نمی‌شود، در عوض در نقش یک پردازنده کمکی، بخشی یا تمامی‌بار محاسباتی پردازنده‌مرکزی را تقبل کرده و به عملیات پردازش سرعت می‌بخشد.
.
مقایسه توانایی‌های واحد پردازش گرافیکی با واحد پردازنده مرکزی
امروزه، واحد های پردازش گرافیکی توان محاسباتی بهتری در مقایسه با پردازنده‌های مرکزی جدید دارند در تصویر ۱-۱ این مقایسه و کاربرها را می توان مشاهده نمود و در انواع کاربردها از آن‌ها استفاده می‌شود.

شکل ‏۱‑۱ مقایسه توان پردازشی خام پردازنده‌گرافیکی با پردازنده‌مرکزی[۲۲]
در این شکل توان پردازشی خام با واحد تعداد محاسبات ممیز شناور در ثانیه سنجیده شده است[۲۲]. خطوط آبی نمایانگرتعداد ممیز شناور در ثانیه توسط واحد پردازنده مرکزی و خطوط سبز توسط واحد پردازش گرافیکی می‌باشد. همانطور که مشاهده می‌کنید توان پردازشی خام پردازنده‌های گرافیکی‌ بسیار بیشتر از سریع‌ترین پردازنده‌های مرکزی بوده و رفته رفته فاصله میان این دو بیشتر می‌شود.
در شکل ۱-۲- پهنای باند تعدادی واحد پردازنده مرکزی و واحد پردازش گرافیکی نشان داده شده است.
شکل ‏۱‑۲مقایسه پهنای باند واحد پردازش گرافیکی با واحد پردازنده مرکزی[۱]
مدل برنامه‌نویسی برنامه‌هایی که برای پردازنده ‌مرکزی نوشته می‌شوند در اصل یک مدل سریال است به این معنی که شبه کد‌های تشکیل دهنده یک برنامه به ترتیب از بالا به پایین خوانده شده و پس از ترجمه، اجرا ‌شده و در آن به ندرت از موازی‌سازی در پردازش داده‌ها استفاده می‌شود. معماری در نظر گرفته شده برای آن نیز بر مبنای این مدل پایه ‌ریزی شده است و قابلیت‌های چندانی برای اجرای چندین دستورالعمل مشابه را به صورت همزمان ندارد. در حالی که مدل برنامه‌نویسی برنامه‌های پردازنده‌گرافیکی که جریان نام دارد، در اصل یک مدل موازی است و قابلیت بهره گیری از تکنیک‌های موازی‌سازی در آن گنجانده شده است. هرچند، پردازنده‌های ‌مرکزی جدید با قابلیت‌هایی نظیر نخ کش بیش از حد[۷]، اس اس ای[۸] و بکارگیری‌ معماری‌های چند‌هسته‌ای نوید موازی‌سازی بیشتر را می‌دهند، اما نرخ موازی‌سازی آن ها بسیار کمتر از یک پردازنده‌گرافیکی با ۳۲۰ واحد پردازشی است.
برخلاف واحد پردازش گرافیکی، زیرسیستم حافظه در نظر گرفته شده برای پردازنده‌‌های مرکزی برای کاربردهایی که نیاز به دسترسی به حافظه با تاخیر کم دارند بهینه شده است نه برای برنامه‌هایی که به پهنای باند حافظه وسیعی نیاز دارند، با توجه به مدل برنامه نویسی سریال پردازنده‌مرکزی، بخش‌های یک برنامه باید مرجع‌های حافظه را برای به جریان افتادن قسمت بعدی برنامه، به سرعت برگردانند که لازمه این امر تاخیر کم در دسترسی به حافظه است، به همین دلیل در سلسله مراتب حافظه‌ی پردازنده‌مرکزی چندین لایه حافظه نهان گنجانده شده تا این تاخیر را به حداقل برساند.در مقابل، در مدل برنامه‌نویسی جریانی که برنامه‌های پردازنده‌گرافیکی در چهارچوب‌ آن نوشته می‌شوند، پهنای باند گسترده‌تر برای دسترسی به حافظه اهمیت بیشتری نسبت به تاخیر دسترسی به حافظه دارد، چرا که در این مدل، برنامه‌های پردازنده‌گرافیکی به صورت موازی اجرا شده و وابستگی چندانی میان‌ آن‌ها وجود ندارد. به همین دلیل برنامه‌هایی که نیاز به پهنای ‌باند حافظه‌ زیادی دارند، با پردازنده‌گرافیکی‌ سریعتر‌ از پردازنده‌ مرکزی‌ اجرا می‌شوند.
واحد پردازنده مرکزی یک پردازنده کاملا عمومی‌است که هر نوع عملیات محاسباتی و پردازشی را می‌توان با آن انجام داد اما واحد پردازش گرافیکی یک پردازنده کاملا اختصاصی است که ویژه پردازش گرافیکی طراحی شده است. افزایش روز افزون عملکرد کارت‌های گرافیکی، محققین را به فکر بهره‌گیری از توان پردازشی آن‌ها در کاربردهای غیر‌گرافیکی انداخته است. درهمین راستا شاخه جدیدی در علوم کامپیوتر به نام محاسبات با اهداف همه منظوره روی واحد پردازش گرافیکی ایجاد شده است. هدف فعالان این عرصه بهره‌گیری از کارت گرافیک به عنوان یک کمک پردازنده محاسباتی در برنامه‌های غیرگرافیکی و برنامه‌های عمومی است. پردازنده‌های گرافیکی امروزی از چندین پردازنده با کارایی بالا تشکیل شده‌اند که قادر به محاسبات بسیار سنگین هستند و قابلیت پشتیبانی از رابط‌های برنامه نویسی و زبان‌های استاندارد مانند C را دارند.
نمونه‌ای ‌از کاربرد‌های غیرگرافیکی پردازنده‌های‌گرافیکی
– برنامه‌های پیچیده ضرب ماتریسی و برداری
– روش‌های حل دستگاه معادلات خطی و دستگاه معادلات دیفرانسل
– برنامه‌های شبیه‌سازی ساختار پروتئین
– برنامه‌های مسیریابی شعاع نور
– برنامه‌های شبیه‌سازی فیزیکی مانند شبیه سازی جریان سیال یا تصادم
– برنامه‌های پیمایش و تولید گراف
– برنامه‌های پردازش صوت یا تصویر
– برنامه‌های بینایی ماشین
– برنامه‌های محاسبه تبدیل فوریه سریع
مطابق بررسی‌های انجام شده قدرت محاسباتی یک واحد پردازش گرافیکی تسلا[۹]، چیزی بالاتر از پانصد برابر قدرت یک پردازنده چهار هسته‌ای ‌اینتل است[۱]. با توجه به مطالب ذکر شده و مفاهیم پایه‌ای موازی‌سازی، واحد پردازش گرافیکی ها را می‌توان پردازنده‌هایی بهینه‌ شده در راستای موازی‌سازی وظایف و داده‌ها دانست. واحد پردازش گرافیکی ها به دلیل معماری خاصی که دارند از چنین توانایی‌هایی برخوردار بوده و معماری آن‌ها برای پیاده‌سازی یک واحد پردازنده مرکزی مناسب نیست. زیرا با توجه به معماری کنونی پلتفرم x86، دستگاه‌ها و تجهیزات مختلفی در سیستم موجود هستند که مدیریت آن‌ها بر عهده پردازنده بوده و برای حفظ ارتباطات مناسب و مدیریت جامع، واحد پردازنده مرکزی ناگزیر از داشتن چنین معماری و به تبع آن پردازش کندتری است[۱].
تکنولوژی کودا[۱۰]
کودا دارای معماری بر پایه پردازش موازی می‌باشد. کودا نام مجموعه فناوری‌‌های سخت‌افزاری و نرم‌افزاری است که شرکت انویدیا[۱۱] جهت اجرای محاسبات غیر‌گرافیکی روی پردازنده‌گرافیکی عرضه کرده است. از جمله امکاناتی که کودا در اختیار برنامه‌نویسان قرار داده تا از قابلیت‌های سخت‌افزاری کارت‌های گرافیکی این شرکت در برنامه‌های غیرگرافیکی خود بهره برده و سرعت اجرای الگوریتم‌های پیچیده خود را به کمک قابلیت‌های پردازنده‌گرافیکی افزایش دهند، تکنیک‌ها و ابزارهای برنامه‌نویسی موازی به‌همراه یک کامپایلر است که دستورالعمل‌های پردازنده‌گرافیکی انویدیا را تولید می‌کنند. کلیه کارت‌های گرافیکی سری ۸۰۰۰ به بعد شرکت انویدیا مجهز به این فناوری هستند. برای استفاده از پلتفرم کودا و برنامه‌نویسی برای استفاده از قدرت واحد پردازش گرافیکی، محصولات مختلفی تولید و عرضه شده‌اند که عموما در راستای توسعه کد در محیط‌های برنامه‌نویسی پیشرفته به‌کار می‌روند.
در واقع کودا یک موتور قدرتمند محاسباتی(پردازش) واحد پردازش گرافیکی ‌های کارت گرافیک‌های انویدیا است. فناوری کودا باعث می‌شود واحد پردازش گرافیکی توانایی اجرای چندین پردازش به طور همزمان را داشته باشد در نتیجه راندمان کارت گرافیک را افزایش می‌دهد. دلیل استفاده از واحد پردازش گرافیکی این است که در پردازش اطلاعات به خاطر ساختار و معماری واحد پردازش گرافیکی سرعت به مراتب بالاتر از واحد پردازنده مرکزی می‌باشد. دلیل ساده دیگر اینکه مثلا شما تصور کنید یک واحد پردازنده مرکزی اینتل ci7 2600 3.4 دارید که نهایتا ۴ تا هسته(۸هسته مجازی)دارد، اما یه کارت گرافیک ساده مثل Geforce 550 ti به کمک کودا دارای ۱۹۲ هسته است.
به عبارت دیگر کودا امکان دسترسی به واحد پردازش گرافیکی را برای برنامه نویسان یک برنامه فراهم کرده و بار محاسباتی را از دوش واحد پردازنده مرکزی به کارت گرافیک منتقل می کند. این تکنولوژی همچنین امکان دسترسی برنامه‌نویسان به مجموعه دستورالعمل‌های اختصاصی و اجزای حافظه در پردازش موازی را نیز فراهم می‌کند که این امر توانایی برنامه‎نویس را در کنترل سخت‌افزار بسیار بالا می‌برد. بنابراین با بهره گرفتن از کودا، معماری واحد پردازش گرافیکی ها هم مثل واحد پردازنده مرکزی ها باز می‌شود، گرچه واحد پردازش گرافیکی ها برخلاف واحد پردازنده مرکزی ها دارای یک معماری “بسیار هسته‌ای” موازی هستند که طی آن هسته‌ها توانایی پردازش هزاران نخ را به طور همزمان دارند. بنابراین اگر برنامه‌ای منطبق با این معماری باشد، می‌تواند راندمانی بسیار بالاتر از اجرا بر روی واحد پردازنده مرکزی به ارمغان بیاورد.
در صنایع بازی‌های کامپیوتر، علاوه بر رندر گرافیکی، واحد پردازش گرافیکی در محاسبات فیزیک بازی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد (جلوه‌های فیزیکی مانند دود یا آتش یا …). کودا برای سرعت دادن به برنامه‌های غیر گرافیکی در بیولوژی کامپیوتری، کدگذاری و دیگر رشته‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد.
کودا هم برنامه های کاربردی[۱۲] سطح پایین و هم سطح بالا را فراهم می‌کند. کودا (کیت توسعه) اولیه در ۱۵ فوریه ۲۰۰۷ بطور عمومی برای ویندوز مایکروسافت و لینوکس عرضه شد. مک بعدها نسخه‌ی ۲ از آن را پشتیبانی کرد که نسخه‌ی بتای آن ۱۴ فوریه ۲۰۰۸ ارائه شد. کودا با تمام واحد پردازش گرافیکی های انویدیا از سری G8x به بعد کار می‌کند که شامل خط تولید‌های جی فرس[۱۳]، کوادرو [۱۴]و تسلا می‌باشد [۱].
ویژگی‌های کودا
استفاده از زبان Cاستاندارد برای نوشتن برنامه‌های پردازش موازی بر روی واحد پردازش گرافیکی ها
کتابخانه‌های عددی استاندارد برای انجام تبدیل فوریه سریع و زیر روال‌های اصلی جبرخطی
درایور کودا اختصاصی برای انتقال سریع داده‌ها بین واحد پردازش گرافیکی و واحد پردازنده مرکزی
درایور کودا اختصاصی برای عمل متقابل با OpenGL و DirectX
پشتیبانی از ویندوز، لینوکس و Mac OS
مزایای کودا
کودا دارای چندین مزیت نسبت به روش‌های معمول پردازش توسط واحد پردازش گرافیکی است که در ادامه ذکر شده‌اند:
خواندن پراکنده: کدها می‌توانند از چندین آدرس مختلف از حافظه خوانده شوند.
دانلود و بازخوانی سریع‌تر به و از واحد پردازش گرافیکی
حافظه اشتراکی: کودا می‌تواند بخشی از حافظه را بین نخ‌ها با سرعت بالا به اشتراک بگذارد که در واقع مثل کشی عمل می‌کند که توسط کاربر کنترل می‌شود و پهنای باند بالاتری ایجاد می‌کند.
پشتیبانی کامل از عملیات صحیح و بیتی
محدودیت‌های کودا
کودا از یک زبان C، بدون توابع بازگشتی و بدون اشاره‌گر استفاده می‌کند و یک پردازش ساده، در بخش‌های پراکنده حافظه پخش می‌شود، برخلاف حالت عادی که از یک بخش یکپارچه از حافظه استفاده می‌گردد.
رندر بافت‌ها[۱۵] را پشتیبانی نمی‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:45:00 ب.ظ ]




علامه نائینی نظریه­پرداز نامدار حکومت مشروطه در‌ایران یکی از نزدیکان آخوند خراسانی است که عقلانیت اجتهادی‌ایشان نیز قابلیت چشمگیری برای الهام­گیری شیوه کلّیِ استخراج نظریه از نص برای تحول­آفرینی در فقه و خصوصاً فقه جزایی دارد. علامه نائینی در کتابی که در آغاز قرن گذشته تحت عنوان «تنبیه الأمه و تنزیه­الملّه» تألیف کرده، تصریح داشته: «همان­گونه که با بهره­ گیری از تعقل ما قواعد فقهی را استنباط می­کنیم، همچنین می­توانیم با «جودت استنباط» از مقتضیات مبانی و اصول مذهب، قواعد مربوط به ترقی و پیشرفت و کلیه حقوقی که حکمای اروپ به آن مباهات می­ کنند استخراج نمود.»[۹۲۸]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

از دیگر شخصیت­های بنام در عرصه نوآوری در قرائت از دین و کارکردهای آن، شهید مرتضی مطهری (ره) است.‌ایشان تلاش فراوانی در تنویر کارکردهای بی­شمارِ «قاعده فقهی عدالت»[۹۲۹] داشته و آن را به راهبردی برای برون­رفت از بسیاری از چالش­های قرائت­های­ سنتی از اسلام و فقه تبدیل کرده است. شهید مطهری، عدالت را از جمله مقیاس­های اسلام شمرده[۹۳۰] و انکار آن را موجب عدم رشد فلسفه اجتماعی و فقه متناسب با‌این اصول می­داند و از همین جا می­گوید «اگر در دوران اولیه اسلام حریت و آزادی فکر وجود داشت و موضوع برتری اصحاب سنت بر اصل عدل پیش نمی­آمد و بر شیعه مصیبت اخباری­گری نرسیده بود و فقه ما نیز بر مبنای اصل عدالت بنا شده بود، دیگر دچار تضادها و بن­بست­های کنونی نمی­شدیم»[۹۳۱].‌ایشان افسوس می­خورد که اصل مهم عدالت مورد غفلت واقع شده و با‌این حال هنوز یک قاعده و اصل عام از آن استنباط نشده است که‌این مطالب موجب رکود تفکر اجتماعی ما شده است[۹۳۲]. دکتر سید حسین نصر نیز در مقدمه اثری که از علامه محمدحسین طباطبایی به انگلیسی برگردان نموده، پاسخ علامه به‌این سؤال که «آیا عقل، مستقل از متون دینی قادر به تشخیص عدل و ظلم می­باشد؟» را چنین نقل کرده است که «عقل می ­تواند عادلانه یا ناعادلانه بودن عمل را تشخیص دهد و‌این تشخیص را نمی­ توان به طرف­داری از اراده­گرایی محض در جانب خداوند، کاملاً تعطیل کرد»[۹۳۳].
در‌این رابطه و در خصوص اعتبار ادرکات عقل و رابطه‌این ادراکات با عدالت و سهم عدالت در نظام حقوقی و بالأخص سامانه سیاست جنایی در هر نظام حقوقی باید گفت عدالت، یک مفهوم عقلانی است و عقل بشری قادر به بررسی و ارزیابی آن می­باشد. قرآن مجید که بارها بشر را به رعایت عدالت در خانه و خانواده[۹۳۴]، عدالت در زندگی اجتماعی[۹۳۵]، عدالت در قضاوت[۹۳۶]، عدالت در اتیان شهادت[۹۳۷]، عدالت در تنظیم و کتابت اسناد[۹۳۸]، عدالت در صلح و آشتی[۹۳۹]، عدالت در معاملات[۹۴۰]، عدالت در برخورد با دشمنان[۹۴۱] و عدالت برای بپاخاستن همگانی[۹۴۲].‌آیات برشمرده به هیچ وجه در مقام تعریف اصطلاح «عدالت» نبوده­ و بیانی از ماهیت شرعی آن ارائه نداده­ و با‌این رویکرد، در واقع، عدالت را یک مفهوم انسانی تلقی می­ کند که برای قوه عقلانی بشر قابل وصول است.آیت الله محقق داماد، پس از بیان نتیجه ­گیری مذکور از‌آیات مرتبط با عدالت، در ادامه سخن خود همچنین در تفسیر‌ایه «قد أرسلنا رسلنا بالبیّنات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط» ابراز ­داشته که هدف از بعثت انبیاء الهی آن است که انسان­ها با دریافت هدایت­های آسمانی و به­ کارگیری میزان – یعنی خرد بشری خود – قائم به قسط گردند[۹۴۳]. بر‌این اساس، از آنجا که احساس­های مشترک بشری ارتباط تنگاتنگی با فطرت و ادراک سالم و عقل سلیم و معقولیت دارد، هر هنجار حقوقی در صورتی عادلانه خواهد بود که معقول باشد. از سوی دیگر، می­دانیم خداوند دو حجت را بر انسان­ها قرار داده است: ۱) حجت ظاهری، یعنی پیامبران و امامان که دو منبع پایه شریعت – قرآن و سنت – از‌این دو سرچشمه می­گیرند؛ ۲) حجت باطنی، یعنی عقل مه در نهاد انسان برای کشف واقع و تمیز حق از باطل به ودیعه گذاشته شده است. در علم کلام نیز دلایل عقلی و نیز نقلی فراوان برای اثبات‌این دو حجت بیان شده است. اما‌این که‌آیا به غیر از‌این منابع یاد شده – یعنی کتاب و سنت – منبعی دیگر در عرض آنها قابل شناسایی است موضعی درخورد تأمل است که هم علم کلام می­توان پاسخگوی آن باشد و هم در علم اصول فقه می­توان جواب­هایی را برای آن یافت.
در مواجهه با تنگناهای رویکرد سنّتی به فقه، ظرفیت­های اندیشه و تمدن اسلامی بسیار فراوان است. بنای عقلا تنها یکی از‌این پتانسیل­ها بود، رویکرد مقاصدی به فقه و رویکرد حکومتی به فقه، از دیگر ظرفیت­ها برای برون­رفت از معضلات تنش میان اندیشه سنتی تمدن اسلامی و اقتضائات علوم جدید و واقعیت­های حیات مدرن بشری است. از‌این ظرفیت­ها باید برای بومی­سازی فقه جزایی اسلامی با سیاست جناییِ علمی و جامعه ­شناسی جنایی و جامعه ­شناسی کیفری بهره جست.
طبق نظریه ولایت انتصابی عامه فقیهان، فقیهان عادل و حکومت اسلامی دارای اختیاری فراتر از احکام شرعی اولیه و ثانویه نیستند[۹۴۴]؛ اختیارات ولی فقیه محدود و مقید به احکام فرعیه­ی الهیه است و هیچ شرط و قانونی فراتر از آن پذیرفته نیست. اما امام خمینی (ره) قائل به‌این بود که حکومت از احکام اولیه اسلام است و حفظ نظام اسلامی از اهم واجبات و مقدم بر سایر احکام اولیه اسلام است.‌ایشان بیان می­ کنند: «حکومت شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله (ص) است؛ یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم است بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه، و حج… حکومت می ­تواند از هر امری چه عبادی و چه غیرعبادی که جریان آن مخالف مصالح اسلام است مادامی که چنین است جلوگیری کند[۹۴۵]. توجه داشته باشیم که در نظریه ولایت انتصابی عامه فقیهان احکام حکومتی مقدم بر احکام اولیه نیست. فقیه نمی­تواند حکم حکومتی­ای دهد که در تعارض با احکام اولیه باشد. وجه تمایز حکم حکومتی با احکام اولیه آن است که گرچه هیچ­یک مقید به تحقق عنوان عسر و حرج نیستند، اما حکم اولی حکمی است که موضوع آن، بما هو هو، حکم شرعی ثابت و دائمی است که در صورت نبودن معارض و تحقق موضوع، ثبوت حکم دائمی است. در نتیجه، زمان و مکان به مفهوم کتابی خود در‌این احکام اولی اثر ندارد. در مقابل، احکام حکومتی به احکامی اطلاق می­ شود که حاکم شرع (پیامبر، امام یا ولی فقیه) بر اساس مصالح عموم جامعه در عرصه ­های مختلف اجتماعی صادر می­ کند[۹۴۶]. در نظریه ولایت فقیه امام خمینی (ره)، حکم حکومتی که از جانب فقیه صادر می­ شود بر تمامی احکام شرعیه مقدم است و بر تمامی مردم واجب است که از حکم حکومتی فقیه تبعیت کنند، ولو‌این که برخلاف احکام شرعی باشد. از‌این رو، به درستی گفته شده که امام خمینی (ره) با حفظ استخوان­بندی نظریه ولایت انتصابی عامه فقیهان، به تحول و تکامل‌این نظریه پرداخته و شکل تکامل­یافته‌این نظریه را با بهره­ گیریِ حداکثری از ظرفیت تأسیسِ اجتهاد، در نظریه ولایت مطلقه فقیه نشان داده است.[۹۴۷]
آنچه در‌این مقدمه­ی مشروح آمد، تصویری بسیار کوچک و شماتیک از گوشه ­ای از ظرفیت­های بالفعل و بالقوه در نظام فکری حاکم و گفتمان­های رسمی و غیررسمیِ موجود در فضای معرفتیِ‌ایرانِ اسلامی بود. باید کوشید تمام‌این نیروها را در تدوین الگوی اسلامی-‌ایرانیِ سیاست جنایی با آرایشی منسجم و طبق یک الگوی تعاملِ نظام­مند، به نحوی تعامل داد که چرخ­دنده­هآیاین سه مخزن معرفتیِ شرعی، ملی و غربی در هم کاملاً قفل شود و بروندادِ‌این تعامل، طراحیِ خودِ «نظریه اسلامی-‌ایرانیِ سیاست جنایی» باشد. به مرحله طراحیِ کاملِ خودِ آن نظریه نخواهیم رسید، مگر با طی سه مرحله:

    1. توافق بر کلیات طرح اجرایی (هدف، تعاریف و مفاهیم، اجرا، دستورات هماهنگی، محورهای ارزیابی)
    1. تعیین تیم اجرایی و الگوی تعامل آنها (۱- تصمیم­سازان سیاستگذاریِ جنایی، ۲- مجریان سیاست­ها: بدنه پرسنل نظام کلان سیاست جنایی)
    1. تهیه طرح اجرایی (طرح اجمالی:‌آینده­پژوهشی برای بومی­سازی سیاست جنایی / طرح تفصیلی: تدوین الگوی راهبردی و عملیاتیِ درازمدت سیاست جنایی بومی)

بی شک، هر نظریه­ای برای تداوم خود نیازمند است تا با مقتضیات زمانی و مکانی هماهنگی و تحول یابد. در تحول یک نظریه، باید فرضیه ­های اصلی یک نظریه را حفظ کرد تا به بن و ریشه آن ضربه وارد نشود. از سوی دیگر، تحول باید به گونه ­ای باشد که یک نظریه بتواند با شرایط زمانی و مکانی خود وفق یابد.

گفتار اول: اقتضائات؛ در تقابل و تعامل میان بومی­شدن و جهانی­شدن

گسترش ارتباطات جهانی و پیوستگی مسائل بین‌المللی سبب پیدایش پدیده «جهانی‌شدن» شده است. اکثر چالش­های نظری درباره جهانی­شدن در حوزه ­های اقتصادی و فرهنگی بوده است، گرچه برخی به مباحثی در حوزه سیاست نیز پرداخته­اند، اما سهم «حقوق» به معنای خاص آن در میان مباحث مطرح شده چندان چشمگیر نیست. باوجود این، باید «جهانی­شدن» را پدیده­ای فراگیر توصیف کرد که تقریباً همه ابعاد و حوزه‌‌های زندگی اجتماعی بشری را تحت تأثیر قرار داده است. جهانی­شدن در سیاست، دولت­ها را مجبور به احترام به افکار عمومی در سطح ملی و جهانی کرده و رعایت حقوق بشر و تأمین آزادی­های افراد و نیز رعایت قوانین بین ­المللی برای حفظ زیست­بومِ انسانی را الزام­آور و اجتناب­ناپذیر ساخته است. برخی به کنایه می­گویند: «دولت – ملت برای حل مسائل بزرگ زندگی، بسیار کوچک و برای حل مسائل کوچکِ زندگی، بسیار بزرگ است.»[۹۴۸] بنابراین جای شگفتی ندارد اگر از مفاهیمی چون «فرسایش»، «محدود»، «مشروط»، «جزیی»، «کوچک شده» یا «تحت تأثیر» برای توصیف ویژگی‌‌های «حاکمیت» در دنیای کنونی سخن گفته می­ شود[۹۴۹]. جهانی‌شدن، تمام عرصه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فکری جوامع بشری را به شدت تحت تاثیر قرار داده و در «حقوق» و تأسیس قواعد حقوقی نیز اثرات خود را نشان داده است[۹۵۰]. اساساً «جهانی شدن از حقوق بشر آغاز می شود»[۹۵۱]. به علاوه، جهانی شدنِ سیاست و سیاستگذاری نیز امکانی است برای هماهنگی سیاست­های کشورها در امور بین المللی و جهانی که خواه ناخواه به تنظیم قواعد حقوقی برای نظم بخشیدن به این امور و سیاست­ها نیازمند است. جهانی شدن حقوق به عنوان بخشی خاص از جهانی شدن به فرایندی اطلاق می شود که به همسان­سازی و یکسان­سازی قواعد، مفاهیم و نهادهای حقوقی خاصی در سطح داخلی و بین ­المللی می­انجامد. این فرایند، تمام قلمروهای هنجاری یا تمام قلمروهای سرزمینی را به طور یکنواخت پوشش نمی­دهد اما تأثیرات عمده و جریان­سازی بر نظام­های حقوقی داخلی و بین ­المللی بر جای می­ گذارد[۹۵۲]. نه پروژه­ های پلید جهانشمول­گرایی و قطبی­سازیِ جهان توانسته است مانع جهانی شدن و جهانی شدن حقوق و سیاست جنایی گردد، و نه چالش نسبی­گرایی و تنوع­گرایی فرهنگی و نه حتی هیچ یک از انواع مقاومت­ها – با هر توجیهی برای مقامت – در برابر جهانی شدن، هیچ یک، نتوانسته­اند مانع این روند شوند.
اگرچه بین ­المللی شدن و جهانی­شدن یکی نیستند، اما به صورتی پویا مفاهیمی به هم وابسته دارند. جهانی­شدن را می­توان عامل شتاب­دهنده و کاتالیزور تصور کرد، در حالی ­که بین ­المللی­شدن، گونه ­ای پاسخ است، اما پاسخی است فعال و هوشمندانه. به همین خاطر است که پروفسور نایت معتقد است بین ­المللی شدن، جهان آموزش عالی را تغییر می­دهد و جهانی شدن، دنیای بین ­المللی شده را تغییر می­دهد[۹۵۳]. بین ­المللی­شدن اشاره به روابط میان دولت- ملت­ها دارد، به گونه ­ای که شناخت و احترام به تفاوت­ها و سنت­ها را تشویق می­ کند. اما پدیده جهانی شدن، تمایل و رغبتی به احترام به تفاوت‌‌ها و مرزها ندارد و مبانی بسیاری از دولت­ها را تحلیل برده و همگنی و یکسان سازی را دنبال می کند. در نظر اسچورمن، بین ­المللی شدن فرایند آموزشی ضدسلطه­ای و در جریان است که در متن علم و عمل بین­الملل اتفاق می­افتد، جایی که جوامع به عنوان خرده­سیستمی از جهانِ بزرگ­تر و جامع­تر در نظر می­آیند. این فرایند در نظام آموزشی، مستلزم برنام­های جامع و چندوجهی از عمل است تا در همه جنبه­ های آموزشی تلفیق و ادغام شود[۹۵۴]. اکثر صاحب­نظران معتقدند اصلی­ترین عنصر بین ­المللی­سازی، برنامه ­های درسی دانشگاه­هاست.
یکی دیگر از مباحثی که به دنبال پدیده جهانی شدن مطرح شده، بحث هویت ملی و هویت جهانی و مسئله ماندگاری یا تداوم هویت­های ملی در جریان جهانی­شدن و بین ­المللی شدن است. هویت عبارت است از «فرایند معناسازی بر اساس یک ویژگی فرهنگی یا مجموعه به­هم­پیوسته­­ای از ویژگی­های فرهنگی است که بر منابع معنایی دیگر اولویت داده می­ شود[۹۵۵]. به بیان دیگر، هویت ملی عبارت است از «ترکیبی از گرایش­ها و ادراکات مربوط به عناصر و وابستگی­های اجتماعی فرهنگی که موجب وحدت و انسجام اجتماعی می­ شود و جزئی از هویت فرد را تشکیل می­دهد. در رابطه با پدیده جهانی­شدن و مسئله حفظ یا حذف هویت ملی، نظرگاه­های متفاوتی مطرح شده است. برخی معتقدند حرکت در جهت جهانی­شدن، تأثیر منفی بر هویت­های ملی و محلی دارد. گروهی دیگری بر این اعتقادند که جهانی­شدن، تأثیری در یکسان­سازی و همگرایی جهانی و حذف هویت ملی ندارد. گذوه سوم، معتقدند در زمینه ارتباطات، باعث تشدید آگاهی­ های قومی فرهنگی بیشتر می­ شود. از نظر این گروه، جهانی­شدن همواره متضمنِ همزمانی و درون­پیوستگی دو پدیده بوده که به صورت قراردادی «امر جهانی» و «امر محلی» نامیده می­شوند. گذشته از نظریات فوق که گویای جهت­گیری افراد در ارتباط با پیامدها و اثرات جهانی­شدن و بین ­المللی­شدن بر هویت ملی و جهانی بوده، نظریه­ های دیگری نیز وجود دارد که جهت­گیری برخی نظام­های آموزشی را در ارتباط با سطح تمرکز بر دانش بومی، هویت ملی، دانش جهانی و هویت جهانی نشان می­دهد[۹۵۶]. این نظریات نشان می­دهد نظام­های آموزشی بر مبنای هریک از این نظریه ­ها در ارتباط با پدیده جهانی­شدن و نظریه بومی ماندن، چه سیاست­هایی می­توانند اتخاذ کنند و‌این که برنامه ­های درسی آنان دارای چه ویژگی­هایی است و به­ طور کلی نظام آموزشی از چه نقاط قوت و نقاط ضعفی برخوردار است و در نهایت پیامد و برونداد آن نظام چیست.
به طور کلی می توان دو گرایش عمده در جریان جهانی شدن حقوق را برشمرد: نخست، گرایشی آرمان­گرا که خواستار «یکسان‌سازی»[۹۵۷] قوانین و مقررات در همه کشورهاست. انتخاب این استراتژی معمولاٌ با مقاومت حاکمیت دولت­ها و موانع سیاسی روبروست. گرایش دوم در پی «هماهنگ‌سازی»[۹۵۸] قوانین است. در این راهبرد، قواعد حقوق داخلی در هر کشور متناسب با نظام داخلی و البته بر مبنای قواعد مشترک جهانی پایه‌ریزی می­ شود. این روش گرچه خطر چندپارگی مجدد قواعد حقوقی را در پی دارد و جستجوی هماهنگی، خود ممکن است تأیید «اختلاف» تلقی شود اما هر اختلافی نیز در این استراتژی پذیرفته نیست؛ اختلافات از مرز مشخصی فراتر نمی­رود و اصول، مشترک خواهد بود. بدین ترتیب یک نوع «تکثّرگرایی حقوقی منظّم» پذیرفته خواهد شد و یک نظام جهانی متکی به نظام­های ملی (و نه جانشین نظام ملی) پی‌ریزی می­ شود[۹۵۹]. اما آیا حقوق کیفری واجد خصوصیّات لازم برای جهانی‌شدن هست یا خیر؟
یقیناً نسبی‌گرایان و طرفداران تکثر فرهنگی و هواخواهان سنتی حاکمیت ملی، نمی­پذیرند یا به سختی می­پذیرند که قواعدی حقوقی در جامعه جهانی به صورت مشترک بنیان‌گذاشته شود و حدّاکثر ممکن است به «کشف» قواعد مشترک موجود در قالب حقوق تطبیقی رضایت ‌دهند. اما واقعیت این است که پیچیدگی و درهم­تنیدگی مسائل بین‌المللی نیازمند درک متقابل جامعه جهانی از مسائل، گفتگو و یافتن راه‌حل­های مشترک و منصفانه برای حل آنهاست و شاید به جرأت بتوان گفت هر مسأله جهانی، می ­تواند زمینه­ ساز بروز یک قاعده حقوقی جهانی باشد. در نگاه اول، حقوق کیفری موضوعی مربوط به حاکمیت دولت­ها و در محدوده مرزهای آنها و حتی گاهی نشانه بارز و دلیلی بر حاکمیت ملی شناخته می­ شود[۹۶۰] اما تأمین حقوق وآزادی­های فردی، تضمین مقررات حقوق بشردوستانه، تعارض نظام­های کیفری ملی، عدم اعتبار احکام بیگانه در کشورها، گسترش دامنه و قلمرو بزهکاری، بروز جرایم سازمان‌یافته بین‌المللی، عدم امکان استرداد مجرمان در بسیاری موارد، ارتکاب جرایمی که به کل جامعه بین‌المللی و نظم عمومی جهانی مربوط ‌بوده و معمولاً به دلیل مصونیت غیرقابل‌توجیه مرتکبان آنها بدون مجازات می‌ماند، و بالاخره جرایمی که صلح، امنیت و رفاه جهان را تهدید می­ کند و در مقدمه اساسنامه دیوان بین‌المللی کیفری به این موارد به خوبی اشاره شده است، زمینه‌های کافی برای جهانی­شدن حقوق کیفری را فراهم نموده ‌است[۹۶۱]. این ‌امر موجب تأثیرات متقابل میان حقوق داخلی و بین‌المللی گشته است؛ به‌ نحوی ‌که امروزه از یک سو دادگاه­ های ملی در ایجاد رویه قضایی برای دادگاه­ های بین‌المللی مؤثّرند و وجود یک نوع «حقوق تطبیقی کیفری بین‌المللی» اجتناب‌ناپذیر شده و از سوی دیگر، دادگاه­ های داخلی ناگزیرند به معاهدات و موازین بین‌المللی نظر داشته و در موارد لزوم به آنها استناد کنند و حتی این معاهدات را «تفسیر قضایی» نمایند. در این روند، حقوق بین‌الملل نیز نقش اصلی و اغماض­ناپذیری در هماهنگ­سازی قوانین کیفری ملی دارد[۹۶۲]؛ زیرا این حقوق، گاه تعهداتی تقنینی نیز بر دولت­ها تحمیل می­نماید. بی­گمان جهانی شدن ،کمرنگی نیروی سیاسی و اقتصادی حکومت­ها را به همراه می ­آورد.‌این محدودیت­ها در چارچوب­های گوناگون ملی، منطقه­ای و بین ­المللی ارزیابی می­شوند.
جهانی­شدن، همچنین معیارهای تازه­ای را برای ارزیابی مشروعیت حکومت­ها به معیارهای پیشین افزوده است که عبارتند از: تشکّل­های غیردولتی و عدم تمرکز[۹۶۳]. در پهنه حقوق داخلی، جهانی­شدن دو دستاورد فراگیر دارد: ۱) تصمیم­گیرندگان دیگری را در کنار حکومت وارد عرصه حقوق می­ کند؛‌این تصمیم­گیرندگان ممکن است اشخاص حقوق خصوصی یا عمومی باشند. نمونه بارز آن، شوراهای محلی هستند. ۲) حکومت­ها رفته­رفته پهنه­های بسیاری را در آفرینش هنجارهای حقوقی به سود دیگر نهادها رها می­ کنند.
در همین خصوص، سازمان­های بین ­المللی اعم از دولتی و غیردولتی، حرفه­ای یا عام همگی عملاً توانسته ­اند گستره وسیعی از قواعد و هنجارهای حقوقی را که قابلیت پذیرش جهانی دارند از طریق معاهدات بین ­المللی، اساسنامه­ها، اسناد پیشنهادی و قطعنامه­ها، جمع­آوری و شناسایی نمایند. هنگامی که شناسایی قاعده از طریق معاهده­ای بین ­المللی صورت می­پذیرد، تکثیر قواعد در حقوق کشورهای مختلف از طریق تصویب معاهده و انطباق قوانین داخلی با آن به عنوان یک تعهد بین ­المللی و برای رهایی از مسؤولیت بین المللی انجام می پذیرد. اما در سایر موارد، فرایند تکثیر اصولاً از نظر حقوقی به صورت سیستماتیک، قاعده مند و شفاف قابل تبیین نیست و این امر بیشتر بستگی به نگرش­های سیاسی و نظرات افکار عمومی دارد که تا چه اندازه از این قواعد حمایت کنند تا در سطوح مختلف حقوق داخلی به رسمیت شناخته شوند. چالش عمده ناهمگرایی فقه جزایی با ارزش­های حقوق بشری و حقوق بین ­المللی دقیقاً همین جا بروز می­یابد.
در یک فرایند ویژه، امروزه خارج شدن حقوق کیفری (از تدوین قواعد جرم‌انگارانه تا مجازات مجرمان) از صلاحیت صِرف دولت­ها در جامعه جهانی پذیرفته ‌شده ‌است. اما مهم‌ترین بخش این فرایند، معاهدات عام بین‌المللی است که با توجه به حقوق کیفری تنظیم شده و ضمن ایجاد یک «حقوق بین‌الملل کیفری»، قواعد این حقوق را به حقوق داخلی کشورها وارد کرده و دول عضو نیز این معاهدات می­پذیرند و این قواعد را در نظام حقوقی داخلی خود مراعات ‌نمایند. در بسیاری از موارد، کنوانسیون­های کیفری موضوعاتی را جرم دانسته است که شاید تا پیش از آن در برخی نظام­های کیفری در حقوق موضوعه جایی نداشته و کشورها لاجرم اصلاحات و الحاقاتی بر حقوق کیفری داخلی خود وارد آورده‌اند. همچنین بسیاری از معاهدات بین ­المللی تاکنون کمتر از منظر حقوق کیفری مورد توجه قرار گرفته­اند. اما تأمّلی در معاهدات بین‌المللی مخصوصاً معاهدات مربوط به حقوق بشر و حقوق بشردوستانه نشان می­دهد در اکثر این معاهدات، قواعدی از حقوق کیفری وضع ‌شده ‌است که کشورها را ملزم می­ کند حقوق داخلی خود را با توجه به مفاد معاهده اصلاح نمایند[۹۶۴].
از مهم­ترین‌این معاهدات بین ­المللی کیفری که وارد حقوق کیفری بین ­المللی و حقوق کیفری داخلیِ اکثر کشورها شده ­اند، می­توان به‌این اسناد بین ­المللی اشاره کرد: ۱- معاهده راجع به جلوگیری از نسل کشی و مجازات آن ۱۹۴۸، ۲- معاهدات حقوق بشردوستانه ۱۹۴۹ ژنو، ۳- کنوانسیون بین المللی رفع هر نوع تبعیض نژادی ۱۹۶۵، ۴- کنوانسیون بین‌المللی منع ومجازات جنایت آپارتاید ۱۹۷۳، ۵- میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، ۶- کنوانسیون حقوق کودک ۱۹۷۹، ۷- کنوانسیون منع شکنجه ۱۹۸۴، ۸- معاهدات مربوط به مواد مخدر و روانگردان ۱۹۶۱، ۱۹۷۱ و ۱۹۸۸، ۹- کنوانسیون سازمان ملل متحد علیه جنایات سازمان‌یافته فراملّی ۲۰۰۰ و ۲۰۰۳، ۱۰- معاهدات درباره جرم ارتشاء وفساد مالی ۲۰۰۳، ۱۱- معاهدات مبارزه با جرائم هواپیمایی ۱۹۷۰ و ۱۹۷۱، ۱۲- معاهدات مبارزه با تروریسم ۱۹۷۱ تا ۲۰۰۵، ۱۳- معاهده تأسیس دیوان بین‌المللی کیفری ۱۹۹۸.
حال، پرسش‌این است که با وجود‌این گسترش قواعد حقوقیِ جهانی­شده،‌آیا حقوق داخلی می ­تواند بدون در نظر گرفتن‌این قواعد و مفاهیم تازه مفید و کامل باشد؟ حتی اگر برخی از‌این قواعد، ریشه ­های مشترک با برخی قواعد حقوقی سنّتی در یک نظام حقوقی داخلی داشته باشند، اما‌اینک از زاویه و منظری دیگر نیز باید به آنها نگریست. برای مثال، اگر قاعده عدم عطف بماسبق شدن قوانین کیفری – که خود یکی از پایه‌‌های نظریه «حاکمیت قانون» را تشکیل می‌دهد– در برخی قواعد فقه اسلامی نیز قابل مشاهده باشد؛ باید دانست که در دوران جدید، ضمن پاسداشت حرمت الهی‌اینگونه قواعد، باید از منظر رابطه شهروند با دولت نیز به‌این قاعده نگریست و در‌این فضا نیز آن را تفسیر و اجرا نمود. در‌این صورت، حتی حکومتهای غیرالهی نیز متعهد به چنین هنجارهایی خواهند بود.‌این «زاویه دید» در شناخت‌این مفاهیم بسیار مهم و مؤثر است. امروزه بسیاری از‌این قواعد در حقوق داخلی وارد و تکثیر شده‌اند. بنابراین بدون شناخت سابقه، ریشه، فضای خلق قاعده، روح حاکم بر آن و مبانی و منابع آن نمی­ توان مدعی فهم کامل‌این مفاهیم حقوقی شد. از سوی دیگر، اهمیت خاص هر یک از‌این قواعد نیز ضرورت فهم آنها و هنجارسازی در نظام­های حقوقیِ داخلی به شکل سازگار با آنها را ناگزیر ساخته است. برای مثال،‌آیا می­توان حقوق جزای عمومی را بدون لحاظ اجرای قوانین در مکان و شناخت اصل «صلاحیت جهانی» تصور کرد؟‌آیا قانونگذاری و اصلاح قانون در حیطه مجازات­های حدود و قصاص و دیات و تعزیرات را می­توان بدون تسلط بر اقتضائات بین ­المللی و تشخیص زمینه ­های وهن اسلام و بی­توجه به فقه المصلحه و فقه حکومتی و صرفاً بر پایه نگرش جواهری به فقه، ترتیب داد؟ بی تردید، پاسخ منفی است. بنابراین، سیاستگذاری در نظام حقوقی و خصوصاً نظام سیاست جنایی کشور نمی­تواند بی نیاز از فهم و لحاظ مفاهیم و قواعد حقوقیِ جهانی­شده جدید و مبانی و منابع آنها باشد.
اما وضعیت ایران و واکنش آن در مقابل جهانی‌شدن حقوق کیفری چگونه است؟ با مروری بر معاهدات فوق الذکر، مشاهده می­ شود ایران بسیاری از معاهدات مهم را تصویب نموده و گاه تغییرات لازم را در حقوق داخلی خود نیز انجام داده است، گرچه نمی­ توان گفت ایران فرایند جهانی‌شدن حقوق کیفری را به ‌طور کامل پذیرفته و اجرا می­نماید لیکن این واکنش ایران هماهنگ با تأثیرپذیری از سایر وجوه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جهانی‌شدن است. برخی قوانین جزایی کشور منطبق یا همگام با‌این معاهدات به تصویب رسیده است؛ مانند قانون مجازات تبلیغ تبعیض نژادی (۱۳۵۶)، قانون حمایت از کودکان و نوجوانان (۱۳۸۱)، قانون مبارزه با مواد مخدر (۱۳۶۷) و نیز موادی از قانون مجازات اسلامی (۱۳۷۵) مانند ماده ۵۱۱ در مورد تهدید یا ادعای بمب­گذاری در هواپیما و کشتی، و ماده ۵۷۸ پیرامون شکنجه[۹۶۵] و ماده ۵۷۹ (مجازات فراقانونی)، ۵۸۳ (توقیف یاحبس غیرقانونی) و… . علاوه بر این باید به این نکته نیز اشاره نمود که هم‌اکنون لایحه الحاق دولت ایران به پروتکل‌‌های اول ودوم ۱۹۷۷ معاهدات ژنو براساس درخواست مورخ ۶/۴/۸۳ دولت در مجلس در حال بررسی بوده و کنوانسیون مبارزه با جنایات سازمان‌یافته فراملّی نیز در قوه مجریه تحت بررسی است. «قانون مبارزه با قاچاق انسان» ۲۸/۴/۸۳ در مجلس تصویب شد. ایران هنوز به کنوانسیون پالرمو نپیوسته است. در مورد نسل‌کشی و جنایت علیه بشریت نیز مجلس شورای اسلامی مصوبه‌ای داشته که با توجه به ایرادات شورای نگهبان تاکنون مسکوت مانده است[۹۶۶]. همچنین کنوانسیون ۱۹۷۹ علیه گروگانگیری در جلسه مورخ ۳/۳/۸۵ مجلس به تصویب رسیده است. کنوانسیون مبارزه با فساد نیز در تاریخ ۲۰/۱/۸۵ در مجلس تصویب[۹۶۷] و پس از ایرادات شورای نگهبان به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارسال گردید[۹۶۸] و به زودی در مجمع مورد بررسی قرار می­گیرد. بدین ‌ترتیب ملاحظه می­ شود که حقوق کیفری ایران به طور کلی، روند جهانی‌شدن حقوق کیفری را گام به گام و با استراتژی «هماهنگ­سازی» (و نه یکسان‌سازی) می­پذیرد. اما هنوز مهم­ترین معاهده در این زمینه (یعنی اساسنامه رم) به­رغم امضای دولت، تصویب نشده و حتی هیچ طرح یا لایحه‌ای از سوی مجلس یا دولت برای تصویب آن ارائه نشده است.
در تحلیل کلی وضعیت ایران نسبت به روند مزبور ممکن است ابتدائاً این پرسش مطرح شود که برخی از مواردی که همگرایی با فرایند بین ­المللی شدن حقوق کیفری شناخته شده است پیش از این به عنوان قواعد فقهی اسلامی نیز وجود داشته است؛ چنان­که می­توان به اصولی مانند برائت، منع شکنجه، رعایت قواعد اخلاقی و فقهی در زمان جنگ و منع جرایم جنگی و… اشاره نمود. اما اولاً این قواعد گرچه سابقه فقهی، اخلاقی و تاریخی نیز ممکن است داشته باشند و چه بسا تمدن­های دیگر نیز مدعی وجود برخی از این قواعد – به ویژه قواعد اخلاقی – نزد خود شده باشند؛ لذا این اصول و قواعد حقوقی در فرایندهایی مانند پیوندزنی و یا با عنوان عام «اصول کلی حقوقی ملل متمدن» در حقوق بین الملل نیز شناسایی شده ­اند[۹۶۹] و سپس به عنوان یک الزام حقوقی بین ­المللی به نظام­های حقوق داخلی بازگشته­اند. بنابراین فرایند بین ­المللی شدن حقوق، نافی و مانع سابقه تاریخی، فقهی و اخلاقی قواعد حقوقی نخواهد بود. ثانیاً، برخی از مفاهیم حقوق کیفری، محصول نظریه­پردازی­هایی است که حقوقدانان طی سال­های اخیر – البته باز هم با افزودن بر دانش بشری – انجام داده­اند و به ایجاد یک «ادبیات» حقوقی شده است که چه برای تأیید، چه برای نفی و چه برای چالش کردن با قواعد حقوقی بین ­المللی شده، باید بر اساس این ادبیات گفتگو نمود تا فهم مشترکی از مفاهیم و مصادیق وجود داشته باشد. این ادبیات و مفاهیم حقوقی جدید، پرسش­هایی را برای فقه و حقوق مبتنی بر فقه برانگیخته است که در بسیاری موارد با توجه به ظرفیت­های فراوان فقه شیعی و با تکیه بر اجتهاد خردمندانه و اجتماع­محور و نیز با بهره­ گیری از مصالح و مقاصد و غآیات شریعت، پاسخ­هایی در تعامل با این ادبیات فراهم آمده است که تا حدود زیادی گره­گشا بوده و تعامل و – در نتیجه – همگرایی حقوق ایران با فرایند بین المللی شدن حقوق کیفری را تسهیل می نماید. همچنین به نظر می­رسد می­توان معاهدات مزبور را در سه حوزه حقوق بشر، صلح و امنیت بین المللی و حقوق کیفری اقتصادی طبقه بندی نمود، که البته برآیند ارزیابی میزان همگرایی حقوق ایران با هر یک از این سه حوزه نشانگر وجود تنش­ها پررنگ­تری در حوزه اول – یعنی حوزه حقوق بشر – در مقایسه با دو قلمرو دیگر، میان حکومت جمهوری اسلامی (و از جمله سیاست جنایی جمهوری اسلامی‌ایران) با هنجارهای جهانی است.
در مجموع، باید مرور کرد که معاهدات بین‌المللی کارآمدترین روش برای جهانی­شدنِ حقوق کیفریِ جهانی بوده است. ورود تعهدات بین ­المللی کیفری ناشی از اسناد حقوق بین­الملل در حقوق داخلی کشورها که مصادیقی از آن از جمله در ایران اشاره شد به خوبی روند جهانی­شدن حقوق کیفری و تأثیر آن در کشورها و هماهنگ­سازی با نظام بین ­المللی را نشان می­دهد. البته این بدان معنی نیست که در تمام موارد، تعهدات بین ­المللی کیفری به انداز­ه­ای که روند جرم­انگاری در حقوق داخلی توسعه یافته، در عمل نیز اثر گذاشته باشد. بسیاری از کشورها با بهانه­های مختلف از جمله إعمال شرط در معاهدات مذکور، از اجرای کامل تعهدات قراردادی اجتناب کرده ­اند و مدتها طول می­کشد تا تعهدات موجود به رویه عملیِ تثبیت شده دولت­ها بینجامد.
در جمهوری اسلامی، انتظار می­رود گفتمان و ادبیات حاکم بر دستگاه­های متولی تدوین و اجرای سیاست جنایی، بر «حاکمیت قانون» متمرکز باشند. در همکاری­های بین‌المللی برای مبارزه با «جنایات شدیدی که صلح، امنیت و رفاه جهان را تهدید می­ کند» و «برای پیشگیری از چنین جنایاتی» ایران باید مشارکت فعال داشته باشد، و از آن مهمتر، در تنظیم و ارتقاء سیاست جنایی داخلی، همت مضاعف گمارد.‌این راستا، راستای تنش­زدایی و بلکه تشریک مساعی و مساعی جمیله با جهانی­شدن حقوق کیفری از رهگذر استراتژی «هماهنگ‌سازی» قابل رصد و اجرا شدنی خواهد بود.
فراموش نکنیم در‌این گفتار، ملزومات و اقتضائاتی که باید در تدوین مبانی الگوی اسلامی-‌ایرانیِ سیاست جنایی در نظر گرفته شوند و بر اساس یک راهبرد صحیح به تعامل با هم واداشته شوند، باید شناسایی و تحلیل شوند.
ایران هم­اکنون کانون یک اندیشه آزادی­بخشِ دینی شده که قرار است در رزمگاه جهانی با قدرتمندترین و بانفوذترین اشکال فرامدرن استعمار درآویزد و با شکافتن فلک مدرنیسم و فرامدرنیسم، طرحی نو از زندگانی سعادتمندانه انسان دراندازد. ولی‌آیا پروسه یا پروژه­ی جهانی­سازی را به خوبی شناخته­ایم؟ و‌آیا برای مواجهه با آن ضرورتی احساس می­ شود؟ و اگر آری،‌آیا توان آن را خواهیم داشت؟ از‌این مهم­تر، فارغ از اقتضائات جهانی،‌آیا نظام سیاست جنایی‌ایران،‌ایران را درست شناخته است؟ پاسخ را باید در مجموعه تحلیل­های انسان­شناسیِ بومی و انسان­شناسیِ بومیِ حقوقی جست­و­جو کرد.
انسان­شناسیِ بوم­شناختی[۹۷۰]، مجموعه ­ای از تلاش­هاست که به منظور فهم چگونگی تطابق میان انسان و محیطش صورت گرفته­اند.‌این دانش می­ کوشد چگونگی کنش متقابل فرهنگ و بوم­شناسی را در جریان تطابق جوامع انسانی با زیست­بوم­های مختلف دریابد. همچنین، کشف عقلانیتِ محیطیِ فرهنگ­های جوامع بومی با شرایط جدید و خصوصاً مدرنیته، از جمله موضوع­های محل بحث در‌این علم است. مطالعات انسان­شناسیِ حقوقی[۹۷۱] نیز در چارچوب تاریخی و قیاس بین فرهنگ­ها صورت گرفته و در توسعه تکاملی و مردم­نگارانه­ی کنترل اجتماعی و فرهنگی نقش بسزایی داشته است. برای مثال، مالینوفسکی شیوه مردم­نگاری را برای پاسخ دادن به پرسش­های مربوط به حقوق و قانون به­کار گرفت. دلمشغولی اصلی او پرداختن به رابطه میان شبکه تعاملات اجتماعی و نظام کنترل اجتماعی است[۹۷۲]. مسئله «تعریف قانون» از اصلی­ترین مباحث انسان­شناسی حقوقی است. اگر قانون به صورت قدرت سازمان­یافته سیاسی تعریف شود، آن­گاه چشم به جوامعی خواهیم گشود که در آنها مرز قانون با دیگر اشکال کنترل اجتماعی (نظیر فقه در سیاست جنایی جمهوری اسلامی‌ایران) فاقد کمترین وضوح است.
اما واقعاً انسان­شناسی‌ایرانی چیست؟‌آیا اساساً چنین معرفتی تأسیس شده است و وجود دارد؟ اگر آری، به چه موضوعاتی می ­پردازد و گفتمان­های آن کدام­اند؟ مسائل آن چیست؟ انسان­شناسی حقوقی چطور؟‌آیا در سیاست جنایی رسمی جمهوری اسلامی،‌این معرفتِ علمی جایگاهی دارد؟ اگر پاسخ مثبت است، در کدام نهاد قوه قضائیه یا مجلس یا دولت یا در کدام پژوهشگاه که تحقیقات علمی­اش ملاک عملِ مسئولان سیاستگذاریِ جنایی می­باشد؟ متأسفانه، پاسخ همه‌این پرسش­ها در‌ایران منفی است. چنین دانشی دست­کم در حوزه حقوق و حقوق جزا و جرم­ شناسی، موضوعِ تولید علم قرار نگرفته و هیچ توجهی به آن نمی­ شود. نگارنده معتقد است، بُعد مشارکتیِ سیاست جنایی هرگز از بحرانِ انفعال و فقدِ جایگاه درنخواهد آمد، مگر با طی مراحلی که اولین مرحله­اش تأسیس رشته مطالعاتیِ «انسان­شناسی حقوقی» و بسط پژوهش­های خصوصاً جزایی و جرم­ شناسی حول‌این رشته مهم، و از‌اینها مهم­تر،‌ایجاد فرهنگ و سپس‌ایجاد سازوکارهای قانونیِ لازم برای وارد کردن داده ­های این مطالعاتِ علمی به گردونه نظام تصمیمم­سازی در عرصه سیاست جنایی است. متأسفانه در حال حاضر، انسان­شناسیِ حقوقی که هیچ، حتی انسان­شناسیِ عمومی نیز در‌ایران جایگاهی ندارد و در محدوده تنگِ چند گروه آموزشی در معدودی از دانشگاه­هآیایران و دو یا سه همایش و خلصه انفعالِ محض قرار دارد. دکتر نعمت­الله فاضلی – انسان­شناس برجسته‌ایرانی – در «کنگره ملی علوم انسانی» در پژوهشگاه مطالعات فرهنگی وزارت علوم، بیان داشت: «ما تاکنون نیازهای خود را تدوین نکرده­ایم و نتوانسته­ایم چشم­اندازی از تاریخ فرهنگی‌ایران را بازنویسی کنیم، نمی­دانیم فضای خویشاوندی و جنسیتی ما چگونه است و چه ربطه­ای با قدرت دارد… ما تاکنون مشکلاتمان را مدون نکرده­ایم و برای آن چارچوبی نظری ارائه نکرده­ایم تا بر اساس آن چشم­اندازی اختیار کنیم[۹۷۳]. امان­اللهی نیز مشکلات انسان­شناسی در‌ایران را بیش از هر چیز، توسعه و گسترش­نآیافتگی‌این رشته در‌ایران می­داند و علت آن را «عدم شناخت قلمرو انسان­شناسی»، «کمبود کتاب و نشریه در رشته انسان­شناسی»، «فقدان انجمن یا کانون انسان­شناسان»، و در نهایت، «تدریس انسان­شناسی توسط افراد بدون صلاحیت» ذکر می­ کند. کوثری نیز مهم­ترین مشکل انسان­شناسی در‌ایران را «ضعف مفهوم­سازی» می­داند.[۹۷۴]
جدا از تحلیل­های انسان­شناختی به طور کلی، اگر از منظر انسان­شناسیِ حقوقی به وضعیت سیاست جنایی‌ایران بنگریم می­بینیم در تاریخ حقوق‌ایران، به قدری رویکرد هنجاری و مبناگرایانه حاکمیت داشته است (خصوصاً از انقلاب شکوهمند اسلامی به بعد) که توجهِ بایسته به اهمیت رویکرد جامعه­شناختی و واقع­بینانه­ به جامعه ­شناسی جناییِ‌ایرانی و واقعیتِ مسائل کیفری و نگاه­های بومی به عدالت کیفری را به محاق برده است. گفتمان رسمی (حکومتی) و پژوهش­های سیاست جنایی اسلامی، به واقعیت­های بزهکاری و نگرش­های مردم به پیشگیری از جرم و إعمال مجازات و ساختار و کارکرد دستگاه عدالت کیفری بسیار کم­لطف هستند و‌این مهم­ترین مقوله را عموماً به شکلی ساده­انگارانه به حدّ توصیف مسأله­ رابطه­ فقه و عرف و عبور سریع از آن تقلیل می­ دهند.‌این گفتمان و‌این پژوهش­ها، آن­گاه هم که به نقش افکار عمومی در مسائل جزایی می­پردازند، یا در دام استفاده صوری از مردم­سالاری در مسائل جزایی می­افتند و یعنی از سیاست­های پوپولیستی حمایت می­ کنند، و یا اهمیت ابعاد متنوع و استراتژیکِ جامعه ­شناسی جنایی و جامعه ­شناسی کیفری را متوجه نیستند و حق آنها را ادا نمی­کنند و به ورطه هنجارگراییِ افراطی و بعضاً حتی‌ایدئولوژی­باوریِ ضدعقلانی و ضداجتماعی درمی­افتند.

بند اول: اقتضائات ملی سیاسی

زندگی و کردارهای سیاسی در هر جامعه­ای در چارچوب گفتمان سیاسی مسلط تعیّن می­یابد. هر گفتمانی شکل خاصی از زندگی و کردارهای سیاسی را ممکن می­سازد و هویت و خودفهمی­های فردی را به شیوه ویژه­ای تعریف می­ کند و برخی امکانات زندگی سیاسی را متحقق و برخی دیگر را حذف می­ کند. شیوه ظهور، تسلط و سرانجام زوال گفتمان­های مسلط، بحث پیچیده­ای است که در پژوهش­های مستقل دیگری بحث شده است. اما توجه به‌این مقوله اهمیت دارد که از آنجا که هر گفتمان سیاسی حاوی اصول و قواعدی است که کردارهای سیاسی را متعین می­سازند، تحول گفتمانی لازمه تحول در آن کردارهاست. ساختار سیاسی حوزه­ای است که در پرتو گفتمان شکل می­گیرد و با تغییر گفتمان­ها ساختارها دگرگون می­شوند و از نو تعیّن می­یابند. از سوی دیگر، استقرار و سلطه هر گفتمانی نیازمند پشتیبانی آن از جانب نیروها و قدرت­هایی است.‌این قدرت­ها در اندیشه مدرنیته کدام­اند و چه وجوه و آثاری از حیث فلسفه سیاسی دارند؟
داده ­های تاریخی نشان می­ دهند که قبل از قرن شانزدهم، واحدهای سیاسی جهان عمدتاً بر اساس دودمانی بودند که در آن تعلقات اتباع بر پایه وفاداری به حکمران آن دودمان تعریف و تعیین می­شد که با گذشت زمان،‌این نوع دولت­ها با افول مواجه شدند[۹۷۵]. امروزه سیستم جهانی، واحدهایی را دولت می­نامد که در شکل دولت- ملت سازمان یافته­اند که از نظر تعریف، به اقتداری گفته می­ شود که تحت حاکمیت یک ملت واحد اداره شود[۹۷۶].‌این بدان معنا است که اشکال دولت تابع زمان- مکان است. پس سیاست­گذاری­های دولت­ها نیز تابع مؤلفه ­هایی از جمله زمان و مکان است. سیاست جنایی، از‌این قاعده مستثنا نیست.
از نظر ماکس وِبِر، دولت مدرن که بر اساس دولت- ملت سازمان­یافته است، با دولت­های دیگر، یک رابطه رقابتی دارد و بر پایه حاکمیت ملی، از حدود و ثغور خود دفاع می­ کند. وِبِر از سه نوع اقتدار سنتی، کاریزماتیک و بوروکراتیک سخن می­گوید و بر‌این عقیده است که اقتدار بوروکراتیک، عقلانی و قانون­محور است و در آن نهاد قانون­گذاری، کاربرد زور مشروع فیزیکی را صادر می­ کند و حاکمیت ملی نیز به وسیله آن که در ادبیات حقوق اساسی به قوه مقننه معروف است، تجلی می­یابد[۹۷۷]. حال اگر حاکمیت قید شده، به انحائی تحت تأثیر عوامل فراملی قرار گیرد، آن وقت دیدگاه وی از دولت، لااقل در دوره جهانی شدن سیاست، که دامنه اختیارات دولت- ملت محدود می­ شود، قابل دفاع نخواهد بود. در‌این شرایط، میان حقوق موضوعه کشورها و حقوق بشر، یک رابطه سلسله مراتبی به وجد می ­آید که در آن حقوق بشر مقدم بر حقوق موضوعه خواهد شد.
ساختار قدرت مطلقه معمولاً نمی­تواند از درون خود انگیزه مشارکت و رقابت سیاسی آزاد و نهادها و ابزارهای لازم برای آن را بدون آن که نتیجه تناقض­آمیزی به بار آورد،‌ایجاد کند. باید توجه داشت که توسعه نهادها برحسب اندازه، شمار و کارآیی و نیز با ملاک­های انعطاف­پذیری، پیچیدگی، خودمختاری و انسجام اندازه ­گیری می­ شود[۹۷۸]. بدین سان، در ساختار قدرت مطلقه احتمال خودمختاری نهادها و سازمان­های سیاسی کاهش می­یابد. از ج

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:45:00 ب.ظ ]




امنیت یکی از نیازهای انسان به شمار می رود که هر انسانی ابتداء به حفظ موجودیت خود می اندیشد و در دجات بعد به ارضای نیازهای دیگر.
همکاری یا مشارکت در زمینه مدیریت ، برنامه ریزی ، بازاریابی و تأمین پول برای شرکت هایی که در زمینه جهانگردی فعالیت می کنند، راه را برای همکاری یا مشارکت بین دو بخش خصوصی و عمومی باز می کند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

اگر قرار باشد مکان یا جامعه ای شاهد رشد و توسعه جهانگردی باشد باید سطوح مختلف سیاسی، اجرایی ونیز سازمان های ذیربط در تمام سطوح با هم هماهنگ باشند؛ به ویژه در جهانگردی و رشد و توسعه آن، این مسئله اهمیت بیشتری پیدا می کند.
بدین ترتیب جهانگردی مجموعه ومنظومه ای متشکل ازجهانگرد،عرضه کنندگان خدمات وکالا، دولت و جامعه میزبان میباشدکه بایکدیگردر تعامل و ارتباط بوده و هدف جهانگردی جلب و جذب جهانگرد است.
جهانگردی ترکیبی از فعالیتها، خدمات، سیاستها، خط مشی ها، ضوابط، معیارها و کالایی است که برای تحقق یک سفر جهانگرد ضرورت دارد. ( الوانی ۱۳۷۸: ۸- ۱۱۷)
براساس مطالعات توصیفی و نتیج آزمونهای مختلف عواملی که در این صنعت نقش و تأثیر بسزایی دارند عبارتند از :
۱- ایجاد امنیت باعث رشد و توسعه توریسم می شود تلاش در جهت ایجاد امنیت داخلی و خارجی برای جلوگیری از حرکات تروریستی و ربودن جهانگردان، موجب افزایش جهانگرد به کشور و رونق و توسعه جهانگردی ، افزایش درآمد و ایجاد ثبات میگردد.
۲- اطلاع رسانی به مردم و تبلیغات صحیح به منظور آشنا نمودن آنان با صنعت توریسم در توسعه این صنعت مؤثر است براساس تجزیه و تحلیل صورت گرفته ، بالا بردن سطح آگاهی مردم از طریق تبلیغات و اطلاع رسانی صحیح، مهمترین عامل رشد و توسعه صنعت توریسم می باشد.
اطلاع رسانی و تبلیغات صحیح از طریق صدا و سیما و مطبوعات به جهت نقش آنها در شناسایی مناطق و مراکز توریستی استان و معرفی این مراکز به مردم ، در بالا بردن سطح آگاهی های مردم مؤثر است.
۳- هماهنگی سازمانهای مرتبط به امر گردشگری مؤثر است وجود مراکز مختلف تصمیم گیری در صنعت توریسم باعث می شود که نتوان تصمیم گیری منسجمی برای صنعت توریسم اعمال کرد. از آنجایی که همه ارگانهای دولتی کشور در جهت رشد این صنعت دخیل می باشند بناراین ضروری است هماهنگی لازم بین آنها بیشتر و بهتر باشد.
۴- گسترش حمل و نقل تأثیر مثبتی روی توسعه و رشد صنعت توریسم می گذارد گسترش حمل و نقل برای گردش به استانها و شهرهای مختلف کشور بسیار حائز اهمیت است.
۲-۱-۵ شاخص‌هاى بهداشتى و درمانى
جمعیت‌شناسى، بیشتر به جنبه‌هاى کمى و آمارى مسایل بهداشتى و درمانى توجه دارد و جنبه‌هاى کیفى آن را به دانش‌هاى دیگر واگذار مى‌کند. امروزه به این نتیجه رسیده‌اند که متغیرهاى جمعیتى ـ اجتماعى زیادى روى بهداشت تأثیر دارد: زمانى عوامل مهم مؤثر در این مورد به سن و جنس و نژاد محدود مى‌شد اما امروزه علاوه بر آنها، متغیرهاى دیگر نیز مانند طبقه، آموزش و پرورش، شغل و وضع زناشوئى مورد توجه هستند.(راودراد،۱۳۸۹، ۴۸)
– شاخص‌هاى دسترسى به مراقبت‌هاى پزشکى:
۱. نسبت پزشک (عمومى و متخصص) به جمعیت
۲. نسبت دندانپزشک (علمى و تجربی) به جمعیت
۳. نسبت متخصصین پزشکى دیگر (مانند بیهوشی) به جمعیت
۴. نسبت داروساز به جمعیت
۵. نسبت پرستار (نرس، پرستار و کمک پرستار) به جمعیت
۶. نسبت کادر فنى بهداشتى و درمانى به جمعیت
۷. نسبت کادر ادارى بهداشت و درمان به جمعیت
– شاخص‌هاى دسترسى به امکانات درمانى:
۱. خانه بهداشت
۲. مرکز بهداشتى ـ درمانى
۳. بیمارستان
۴. آزمایشگاه
۵. آسایشگاه
۶. زایشگاه
۷. رادیولوژى
۸. داروخانه (شبانه‌روزى و روزانه)
۹. پاراکلینیک و پلى‌کلینیک
۱۰. تخت بیمارستانى
۱۱. فیزیوتراپى
۱۲. مرکز توانبخشى
– شاخص‌هاى بهداشت محیط:
۱. وجود و کیفیت آب مشروب
۲. حمام بهداشتى (عمومى و خصوصى)
۳. توالت (بهداشتى و سنتى)
۴. سیستم قابل قبول براى دفع فاضلاب
۵. سیستم قابل قبول براى دفع زباله
۶. وضع بهداشتى مسکن
۷. آشپزخانه بهداشتى
مطابق اطلاعات آمارى سال‌هاى ۶۵، ۷۰ و ۷۵ نسبت جمعیت به پزشک ۴۴۶۰، ۳۱۲۰ و ۲۹۷۰ نفر بوده است. با توجه به اینکه استاندارد جهانى جمعیت به پزشک ۳ پزشک در ازاء ۲۰۰۰ نفر از جمعیت و استاندارد ملى ایران یک نفر براى هزار نفر بوده، ارقام فوق خیلى پائین است، اما در عین حال بهبود تدریجى آن را نشان مى‌دهد. در این سال‌ها نسبت جمعیت به کارد فنى بهداشت و درمان ۵۶۵، ۵۳۰ و ۴۰۰ نفر و نسبت جمعیت به کادر ادارى بهداشتى و درمانى به ترتیب ۷۰۰، ۷۲۰ و ۵۹۵ نفر بوده است. ملاحظه مى‌شود که وضع روز به روز بهتر مى‌شود اما با استانداردهاى جهانى فاصله زیاد است (سالنامه‌هاى آمارى کشور).
۲-۱-۵-۱ سلامت
تندرستی یا سلامت عبارت است از تامین رفاه کامل جسمی و روانی و اجتماعی انسان است. بنا بر تعریف سازمان بهداشت جهانی، تندرستی تنها فقدان بیمارییا نواقص دیگر در بدن نیست بلکه «تندرستی نداشتن هیچ‌گونه مشکل روانی، اجتماعی، اقتصادی و سلامت جسمانی برای هر فرد جامعه است.»
امروزه اهمیت توسعه بهداشت عمومی برای برقراری عدالت اجتماعی در حوزه سلامت بر هیچ کس پنهان نیست.سلامتی جسمی شامل همه قابلیت‌های جسمی بدن است. به فرد یا پدیده‌ای که دارای تندرستی باشد، تندرست یا سالِم گفته می‌شود.حس تندرستی در افراد تفاوت دارد و دو فرد در شرایط جسمانییک‌سان ممکن است قضاوت متفاوتی در مورد تندرستی خود یا دیگران بکنند. برای نمونه یک فرد معلول می‌تواند خود را کاملاً تندرست حس کند در حالی که اطرافیانش او را ناتندرست بدانند. البته افرادی که بیماری‌های شدید دارند معمولاً همیشه از سوی خود و دیگران تندرست به‌شمار نمی‌آیند.واژه سالم در مورد پدیده‌های گوناگون، برای نمونه اقتصاد، فضا و محیط هم کاربرد دارد.
۲-۱-۶ توسعه
اصطلاح توسعه بصورت فراگیر پس از جنگ جهانی دوم مطرح شده است. واژه توسعه در لغت به معنای خروج از « لفاف» است. در قالب نظریه نوسازی، لفاف همان جامعه سنتی و فرهنگ و فرهنگ و ارزشهای مربوط به آن است که جوامع برای متجدد شدن باید از این مرحله سنتی خارج شوند. در تعریف توسعه نکاتی را باید مد نظر داشت که مهمترین آنها عبارتند از اینکه اولاً توسعه را مقوله ارزشی تلقی کنیم، ثانیاً آن را جریانی چند بعدی و پیچیده بدانیم، ثالثاً به ارتباط و نزدیکی آن با مفهوم بهبود (Improvement ) توجه داشته باشیم.(زارعیان،۱۳۸۸، ۲۱)
واژه “توسعه” (development) از نظر لغوی در زبان انگلیسی، به معنی بسط یافتن، درک کردن، تکامل و پیشرفت است. گرچه این واژه از قرن هشتم هجری (۱۴ میلادی) برای توضیح برخی پدیده‏های اجتماعی بکار رفته است، لیکن استفاده وسیع از این واژه به ‌عنوان یک چارچوب تحلیلی برای درک پیشرفت جوامع انسانی، به بعد از جنگ جهانی دوم و در دهه‏های ۱۹۶۰-۱۹۵۰ مربوط می‏شود. در آن موقع، این واژه مترادف با نوسازی، رشد، صنعتی شدن و برای تعبیرات و اصطلاحات مشابه به کار می‏رفت.
توسعه در یک تعریف دیگر به معنی “خروج از لفافه” است. “لفافه” از دیدگاه صاحبنظران نسل اول توسعه، به معنی خروج از جامعه سنتی و ارزش‌های مربوط به آن است. به اعتقاد آنها برای دستیابی به توسعه باید از مرحله سنتی خارج شد و به تجدد رسید. الگویی که مورد توجه افرادی چون “لرنر، شرام و راجرز” بود. اما امروزه مفهوم توسعه از دیدگاه بیشتر صاحبنظران، همه ابعاد زندگی بشر را در برمی‌گیرد. توسعه از نیازهای انسانی آغاز می‌شود تا به مسائل مربوط به زندگی معنوی انسان نیز برسد.(دلشیری،۱۳۸۸، ۱)
توسعه مفهومی است که از آغاز دوران مدرنیته از سوی نظریه پردازان برای کشورهایی که از سطح پائین رشد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی برخوردار بودند مطرح شد. هدف اولیه نظریه پردازان از مفهوم توسعه ارائه الگو و مدلی برای حرکت جوامع مختلف به ویژه به سبک کشورهای غربی بود. با این حال کم کم مفهوم توسعه دچار پیچیدگی و تعریف های متعدد و مبهمی شد؛ به طوری که ارائه یک تعریف جامع برای آن مشکل شد.(پوروخشوری،۱۳۸۰، ۲۵)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:45:00 ب.ظ ]




کتاب :مدیریت بی ثباتی مالی بین المللی” تالیف فابریزیو ساکومانی منتشر شده به سال ۲۰۰۸ توسط نشر ادوارد الگار نیز تا حدودی به موضوع این پایان نامه پرداحته است.
کتاب : حکمرانی مالی بین المللی تحت فشار” نوشته جفری آر.دی. آندرهیل وژیااوکه ژانگ انتشارات دانشگاه کمبریج در سال ۲۰۰۴ نیز به گروه هفت و نقش این گروه در سازماندهی همکاری میان بانکهای مرکزی پرداخته است.
کتاب “بانکداری مرکزی در قرن بیستم” نوشته جان سینگلتون چاپ سال ۲۰۱۱ و کار انتشارات دانشگاه کمبریج نیز تا حدودی به موضوع همکاری میان بانکهای مرکزی پرداحته است.
کتاب “ایجاد بانکهای مرکزی معتبر: درسهایی برای اقتصادهای در حال ظهور” نوشته نوئل کی.تیشیانی و منتشر شده به سال ۲۰۰۸ توسطانتشارات پلگریو مکمیلان به همکاری میان بانکهای مرکزی در قاره افریقا پرداخته است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

کتاب “کشورهای آسیایی، بانکداران آسیایی: بانکداری مرکزی در آسیای جنوب شرقی” نوشته ناتاشا همیلتون هارت چاپ سال ۲۰۰ دانشگاه کورنل به موضوع همکاری میان بانکهای مرکزی آسیای جنوب شرقی پرداخته است.
کتاب “سیاست پولی و بانکداری مرکزی در خاورمیانه و شمال آفریقا” ویراسته دیوید کوبهام وغسان دیبه چاپ انتشارات راتلج به سال ۲۰۰۹ نیز تا حدودی به موضوع استقلال بانک مرکزی و همکاری میان بانکهای مرکزی برای ایجاد پول واحد برای منطقه خاور میانه و شمال آفریقا پرداحته است.
کتاب “گروه هفت: وزرای دارایی، بانکهای مرکزی و حکمرانی مالی جهانی” نوشته اندرو بیکر و چاپ سال ۲۰۰۶ انتشارات راتلج نیز به معرفی گروه هفت و نقش این گروه یا سازمان غیررسمی در شکل دهی همکاری میان بانکهای مرکزی می پردازد.
کتاب”معرفی یورو و سیاست پولی بانک مرکزی اروپا” نوشته شیگه یوکی هاموری و نااوکه هاموری چاپ سال ۲۰۱۰ نشر ورلد ساینتیفیک به معرفی بانک مرکزی اروپا و تاریخچه آن پرداخته است.
کتاب “ثبات مالی و بانکهای مرکزی” ویراسته پیتر سینکلر که در واقع مجموعه مقالاتی است در همین رابطه نیز به سال ۲۰۰۱ توسط انتشارات راتلج منتشر شده است
کتاب “ادغام پولی اروپا” ویراسته پاول جی.جی. ولفنس کار انتشارات اشپرینگر به سال ۱۹۹۹ نیز به همکاری میان بانکهای مرکزی کشورهای اروپایی پرداخته است.
کتاب “سیاست پولی در منطقه یورو: استراتژی و تصمیم گیری در بانک مرکزی اروپا ” نوشته اوتمار ایسینگ، ویتور گاسپار، ایگناتسیو انجلونی و اورسته تریستانی انتشارات دانشگاه کمبریج به سال ۲۰۰۱ نیز به همین موضوع پرداخته است.
کتاب “یورو و بانک مرکزی آن” نوشته توماسو پادوا شیوپا نشر ام آی تی به سال ۲۰۰۴ به خوبی به معرفی و تبیین وظایف و اشتغالات بانک مرکزی اروپا و رابطه آن با بانکهای مرکزی ملی عضو آن پرداخته است.
کتاب “سیاست حقوق بین الملل اقتصادی” به ویراستاری تومر برود و مارک ال. بوش و آملیا پورگس و کتاب ” بازتعریف حاکمیت در حقوق بین الملل اقتصادی” به ویراستاری ونهوا شان و پنه لوپه سیمونز و دالویندر سینگ منتشره به سال ۲۰۰۸ توسط انتشارات هارت و نیز کتاب “حقوق بین الملل اقتصادی و خودمحتاری ملی” با ویراستاری مردیث کولسکی لویس و سوزی فرانکل کاری از انتشارات دانشگاه کمبریج به سال ۲۰۱۰ نیز که همگی مجموعه مقالاتی هستند که به شکل کتاب به چاپ رسیده اند در زمینه سافت لا و ارتباط آن با حقوق بین الملل اقتصادی مورد بهره برداری نگارنده واقع شده اند.
کتاب حقوق بین الملل سرمایه گذاری و سافت لا” به ویراستاری آندریا کی. ژورکلوند و آگوست راینیش کار نشر ادوارد الگار به سال ۲۰۱۱ و کتاب :جهانی سازی و دولت” به قلم کارلوس ام.پلائز و کارلوس ای.پلائز کار نشر پلگریو مک میلان به سال ۲۰۰۸ نیز در زمینه سافت لا مورد استفاده واقع شده است.
از مقاله ای به قلم ویلیام آر وایت با عنوان ” موافقت نامه های بین المللی در حوزه بانکداری و مالیه” منتشر شده به سال ۱۹۹۶ توسط انتشارات بانک تسویه های بین المللی و همچنین از مقاله ای به قلم دانیل ای.هو تحت عنوان” پایبندی و حقوق بین الملل نرم : چرا کشورها موافقت نامه بازل را به اجرا در می اورند؟” منتشره به سال ۲۰۰۲ در مجله حقوق بین الملل اقتصادی که نگارنده این پژوهش از آن بهره وافر برده است.
مقالاتی تحت عنوان ” معانی موافقت نامه بازل در اقتصاد کلان”به قلم میسا تاناکا در سال ۲۰۰۲ در مجله مطالعات اقتصادی و “همکاری درباره خط مشی ها میان دولتها:اصلاحات بانکداری بین دولتی” به قلم اندرو اسکالابان منتشره در سال ۱۹۹۳ در مجله امریکایی علوم سیاسی و “نظام پولی بین المللی و حکومت قانون” به قلم هری جانسون چاپ شده در سال ۱۹۷۲ در مجله حقوق و اقتصاد ومقاله” بانکهای مرکزی و دولت در حال حاضر” به قلم میروسلاو ای. کریز چاپ ۱۹۴۸ مجله اقتصادی امریکایی و مقاله”بانک تسویه های بین المللی : ارزیابی نقش آن در همکاری مالی و پولی بین المللی” به قلم میشل فراتیانی و جان پاتیسون چاپ شده در مجله اقتصادهای باز سال ۲۰۰۱و مقاله ” همکاری مالی بین المللی وشمار ملحق شدگان:کمیته بازل و تنظیم سرمایه” به قلم جان پاتیسون در همان مجله و چاپ سال ۲۰۰۶نیز تا حدودی به موضوع این پژوهش پرداخته اند.

هدف پژوهش

با توجه به نوپا بودن مطالعه حقوق بین الملل اقتصادی در کشور ما و گستردگی و اهمیت زیر شاخه های این گرایش از حقوق بین الملل و ناشناخته بودن بسیاری از موضوعات مورد مطالعه در این گرایش، شناخت و بررسی ماهیت و سازوکارهای همکاری میان بانکهای مرکزی کشورهای مختلف از اهمیت فزاینده ای برخوردار است.بانکهای مرکزی در زمینه های گوناگون به تبادل نظر و همکاری باهم می پردازند که این همکاریها از مبادلات ساده ارزی تا مبارزه با پولشویی و فساد و تامین مالی تروریسم را شامل میگردد.بدیهی است که بدون داشتن یک چارچوب کم و بیش حقوقی ، این همکاریها اگر نگوییم غیر ممکن لا اقل صعب الوصول بوده است. لذا همانگونه که از عنوان این پایان نامه هویداست هدف اصلی این پژوهش شناخت ماهیت وآثار مترتب بر همکاری میان بانکهای مرکزی است تا ازین طریق بتوان به غنای ادبیات حقوق بین الملل اقتصادی موجود در کشورمان افزود ودر این راستا می کوشیم برای پرسشهای ذیل پاسخ مناسبی ارائه دهیم.
پرسش اصلی) رژیم حقوقی حاکم بر همکاری میان بانکهای مرکزی چگونه رژیمی است؟
پرسش فرعی ۱ ) موافقت نامه های منعقده میان بانکهای مرکزی از چه ماهیتی برخوردارند و آیا برای دولتهای متبوع آنها الزام آورند؟
پرسش فرعی ۲ ) آیا بانکهای مرکزی بازیگران جدید عرصه حقوق بین الملل اقتصادی هستند؟

پاسخ اولیه به پرسش اصلی

نظریه های اقتصادی از موافقت نامه بازل – که در چارچوب بانک تسویه های بین المللی و میان روسای بانکهای مرکزی عمده منعقد شد – ماهیت مبتنی بر حقوق نرم[۱۷] این موافقت نامه را در نظر نمی گیرند.آنها به صورت تلویحی این مطلب را فرض می گیرند که موافقت نامه بازل از یک سری دستورالعملها و مقررات مبتنی بر حقوق سخت که طرفهای موافقت نامه بایستی به اجرا گذارند تا با موافقت نامه هماهنگ باشند تشکیل شده است.این تعریف،تعریف درستی از روشی که موافقت نامه بر طبق آن ساخت بندی شده است و قواعدی که اجرای موافقت نامه بر اساس آنها صورت می گیرد را ارائه نمی نماید.یک توضیح دقیقتر و صحیح تر از ماهیت و چگونگی موفق شدن مذاکرات منتهی به موافقت نامه بازل بایستی مستقیما ماهیت مبتنی بر حقوق نرم و قوام نیافته آن(سافت لا) را نیز مد نظر قرار دهد بویژه ویژگیهای مربوط به میزان بالای صلاحدید و اختیاری که در مواقفت نامه بازل ۱۹۹۸ مجاز شمرده شده است. برای ارزیابی درست تر از موفقیت مذاکرات منتهی به موافقت نامه بازل باید به نحوه اجرای آن نیز دقت شود.کوتاهی اغلب اقتصاددانان سیاسی در نشان دادن ویژگیهای مبتنی بر حقوق نرم موافقتنامه بازل می توند نتیجه ابهام و عدم شفافیت ذاتی سافت لا باشد. به طور کلی واژه نرم و یا قوام نیافته برای اشاره به انواعی از حقوق داخلی یا بین المللی و یا حتی هنجارهایی اطلاق می شود که الزام آور نیستند و یا اینکه ازطریق یک مکانیسم اجرایی قوی پشتیبانی نمی شوند. به عبارت دیگر این حقوق نرم به حقوقی اطلاق میشود که ضمانت اجرای مشخصی ندارند و یا سازوکار مجازات و تنبیهی برای عدم اجرای آنها وجود ندارد.
الکساندر[۱۸] به سادگی آنرا اینگونه تعریف میکند: “سافت لا به طور کلی رضایت نسبت به استانداردهای بنیادین و هنجارهای رویه دولتها را مسلم فرض میکند اما بدون اعتقاد حقوقی (Opinio Juris) لازم برای شکل گیری تعهدات الزام آور حقوق بین الملل عرفی”.ولی اغلب حقوق نرم و قوام نیافته به همراه هنجارهای اجباری سخت به کار گرفته می شوند و یا به عنوان یک پیشقراول ویا منادی حقوق سخت و یا به عنوان مکمل یک سند مبتنی بر حقوق سخت به کار برده می شوند…اسناد مبتنی بر حقوق نرم اغلب دست طرفهای معاهده را برای مرتفع کردن ابهامات موجوددر متن و یا پر کردن خلاء های موجود در آن معاهده باز می گذارد.
تمایز و تفاوت بین حقوق نرم و سخت در چنان مواردی ممکن است چندان واضح و روشن نباشد.ابهام این واژه می تواند در مطالعه حقوق بین الملل برجسته تر به نظر رسد چراکه فقدان یک ساختار سیاسی فراملی تمامی موافقت نامه ها را کم و بیش و با درجات مختلف نرم میگرداند.
الکساندر نشان می دهد که که “قانونی سازی[۱۹] ” را به صورت یک پیوستار چند بعدی بهتر میتوان توصیف کرد تا به صورت یک کیفیت دو بخشی.
استانداردهای قانونی داخلی و بین المللی از نمونه های آرمانی ” ناحقوق[۲۰] ” تا” حقوق سخت[۲۱] ” کامل در نوسان هستند.مکان هر استاندارد قانونی روی این پیوستار میان این دو حد نهایی، از طریق میزانی که یک قانون عاملان آن را متعهد و ملتزم به انطباق با آن قانون می کند و میزان تفویض اختیاری که به یک مرجع ثالث یعنی دادگاه برای حل و فصل اختلافات و تفسیر قواعد می دهد مشخص می شود . این سه متغیر یعنی (میزان درجه التزام،انطباق با معیارهای دقیق و تفویض اختیار به یک مرجع ثالث)در حقوق کاملا سخت به حداکثر می رسند و در مورد ناحقوق کاملا غایبند و به درجات و ترکیبات متفاوت در حقوق نرم حضور دارند.طبق این معیارها موافقت نامه بازل یک مورد از حقوق نرم می باشد.کمیته بازل هیچگونه قدرت اجرایی قانونی ندارد و دولتها به اختیار و صلاحدید خودشان با مقررات موافقت نامه منطبق می شوند علاوه بر این موافقت نامه بازل آنچه را که می شود یک مجموعه هنجارهای مبتنی برحقوق نرم خواند بوجود آورده است.موافقت نامه بازل آنچه را که یک مطالعه انجام شده در بانک جهانی “هماهنگ سازی حداقلی[۲۲] ” نامید بوجود اورد و یا قواعد بنیادینی که دولتها باید مورد پذیرش قرار دهند.با این وجود میزان اختیار و صلاحدید دولتها برای تفسیر این قواعد و ادغام آنها در نظام مقررات بانکداری داخلی خودشان بسیار بالا است.در این معنی موافقت نامه بازل به آنچه که وولکاک[۲۳] “ابهام سازنده[۲۴]” در زمینه تعیین و مقرر نمودن استاندارد در اتحادیه اروپا مینامید نائل شده است.موافت نامه بازل سازنده است به این معنی که دولتهای با سیاستهای کاملا متفاوت را قادر می سازد که برای ایجاد یک استاندارد واحد و یکسان گرد هم آیند.در نتیجه موافقت نامه بازل نه تنها یک مورد حقوق نرم و یا سافت لا به معنای غیر الزام آور بودن است بلکه یک نسخه ” نرمتر” از حقوق نرم و یا سافت لا می باشد چرا که معیار مشخصی برای اندازه گیری و سنجش اجرای آن وجود ندارد.وولکاک تعدادی مزیت برای چنان موافقت نامه های مبتنی بر سافت لا بر میشمرد.در یک بحث راجع به قواعدی که زیربنای تلاش اروپا برای ایجاد یک بازار واحد را مینهند او ملاحضه کردکه پیش بینی میزان بالای اعمال صلاحدید و اختیار از جانب دولتها در موافقت نامه های بین المللی به یک ابهام سازنده منجر میشود. این ابهام سازنده از طریق مجاز شمردن دولتها با عقاید و نظریات گوناگون که درباره یک چارچوب مشترک به توافق برسند به تحقق می انجامد.

پاسخ اولیه به پرسش فرعی۱

اصولا رابطه تنگاتنگی میان سافت لا و حقوق بین الملل اقتصادی وجود دارد و موافقت نامه های منعقده میان بانکهای مرکزی نیز از این قاعده مستثنی نیستند بویژه با توجه به این واقعیت که مدت چندان زیادی از فعالیت بانکهای مرکزی در این عرصه نمی گذرد و دولتها نیز با آغوش نه چندان باز از آنها استقبال کرده اند.فراموش نکنیم که بیشتر این موافقت نامه ها نیز ابتدا میان تنها چند بانک مرکزی انگشت شمار مورد توافق قرار گرفته و لذا نمی توان انها را در خوشبینانه ترین حالت چیزی به جز سافت لا محسوب داشت. همانگونه که خاطر نشان شد ، اگرچه موافقت نامه های منعقده میان بانکهای مرکزی معاهده نیستند و قدرت الزام آور و ضمانت اجرای کافی نیز ندارند ولی دولتها به دلایل اقتصادی و سیاسی خود را به آنها ملتزم می دانند و حتی شمار زیادی از دولتها مفاد موافقت نامه های منعقده میان بانکهای مرکزی را به صورت داوطلبانه در حقوق داخلی خود وارد کرده اند و لذا به نظر می رسد دولتها حد اقل برای حفظ پرستیژ اقتصادی خود نیز به این موافقت نامه ها پایبند می مانند.

پاسخ اولیه به پرسش فرعی ۲

اصولا همکاریهای مالی بین المللی بیشتر وظیفه و در حیطه صلاحیت دولتها بوده است و بانکهای مرکزی بسته به فضای داده شده برای مانور به آنها در عرصه بین المللی نقش کوچک و یا بزرگی را ایفا کرده اند.با توجه به اینکه این پژوهش به همکاری میان بانکهای مرکزی می پردازد شناخت عوامل و فاکتورهای موثر در درجه و میزان درگیری بانکهای مرکزی در همکاریهای مالی بین المللی اهمیت دارد.میزان و شدت همکاری میان بانکهای مرکزی به سه فاکتور مهم بستگی دارد:۱-شرایط کلی روابط بین الملل۲-وجهه و استقلالی که بانکهای مرکزی نزد افکار عمومی به طور کلی داشته اند۳-ماهیت فنی مشکلات نیازمند همکاری نیاری به گفتن نیست که دیپلماسی مالی بین المللی همیشه توسط دولتها دیکته شده و عملا توسط خود دولتها به عنوان بخشی از سیاست خارجی آنها اجرا شده است ولیکن از دهه ۱۹۶۰ تعدادکثیری از تصمیمات پولی بین المللی از “باشگاه بازل[۲۵] “بانک تسویه های بین المللی نشات گرفته اند.در گردهم آیی های غیر رسمی روسای بانکهای مرکزی راجع به موضوعاتی بحث و بررسی صورت می گیرد و اغلب تصمیماتی نیز اتخاذ می شودکه بعدها در جلسلات رسمی رسمیت می یابد بنابراین به نظر میرسد بانکهای مرکزی نیز علاوه بر دولتها و سازمانهای پولی و مالی بین المللی بازیگران جدید عرصه حقوق بین الملل اقتصادی هستند.

مراحل و روش تحقیق

روش تحقیق در این پژوهش بر مبنای روش کتابخانه‌ای و فیش برداری می باشد. در این راستا تلاش می‌شود تا از ظرفیت های موجود اعم از کتاب‌ها به زبان فارسی و لاتین حداکثر استفاده صورت گیرد. از آنجا که منابع موجود به زبان فارسی در زمینه موضوع پایان نامه [اگر نگوییم موجود نیست] بسیار محدود می باشد، نیاز و ضرورت مراجعه به منابع لاتین مضاعف گردیده. همچنین تلاش می گردد تا به نحو احسن از مقالات موجود در این زمینه که منابع ارزشمندی می باشند، نهایت استفاده انجام پذیرد. البته علاوه بر روش مذکور و در جهت تکمیل پایان نامه حاضر، چنانچه لازمه هر پژوهشی می باشد، تلاش می شود از روش های دیگر نیز استفاده شود که از جمله این روش ها می توان مطالعه اسناد مرتبط با موضوع و استفاده از طرح های پژوهشی موجود اشاره کرد. همچنین در راستای آگاهی از تغییرات مربوطه و به روز شدن اطلاعات و یافته ها تلاش می شود که از منابع الکترونیکی استفاده شود. بدیهی است زمان بندی های لازم انجام خواهد شد تا پایان نامه به فصل های جداگانه یکی بعد از دیگری تهیه و به اساتید محترم راهنما و مشاور جهت اظهار نظر و ارزیابی تحویل داده شود.

محتوای پژوهش

بانک مرکزی یکی از نهادهای پولی-مالی بی بدیل در عرصه داخلی و خارجی محسوب گشته که هر گونه تاثیر در جهت مثبت یا منفی در آن می تواند به انحاء مختلف بر اشکال مختلف زندگی اشخاص و دولت های متبوع آنها موثر باشد. پس از وقوع بحران مالی در سال های ۱۹۹۷-۱۹۹۸ در آسیای جنوب شرقی و سپس بحران مالی اخیر که تاکنون نیز ادامه داشته است،بحث همکاری بین المللی بین بانک های مرکزی برای مقابله با تبعات منفی بیش از پیش شنیده می شود. البته پیش از این نهادهایی چون بانک مرکزی اروپا[۲۶] و بانک تسویه های بین المللی به منظور تسهیل همکاری بین بانک های مرکزی پدید آمده است،با این حال به نظر می رسد که اقدامات بیشتری از ناحیه دولت ها چون افزایش نظارت ناظران بین المللی،فروش مازاد سرمایه بانک های مرکزی،تغییر دیدگاه تجارت محور نسبت به بانک های مرکزی به یک دیدگاه نظارت محور،مدیریت ریسک و غیره در راستای همکاری بین بانک های مرکزی در قالب انعقاد موافقت نامه های دو یا چندجانبه و یا در قالب نهادهای موجود باید صورت بپذیرد.پایان نامه حاضر در قالب چهار فصل به بررسی موضوع ماهیت و آثار مترتب بر همکاری بین بانک های مرکزی خواهد پرداخت. در فصل اول تحت عنوان بانکداری مرکزی و پیشینه و مفهوم همکاری میان بانکهای مرکزی در سه مبحث تاریخچه بانکداری مرکزی، رابطه بانک مرکزی با دولت و مفهوم استقلال بانک مرکزی و اشتغالات آن و پیشینه و مفهوم همکاری میان بانکهای مرکزی به طرح موضوعاتی چون تعریف بانک مرکزی و منشا بانکداری مرکزی(مبحث اول) و رابطه بانک مرکزی با دولت،مفهوم استقلال بانک مرکزی و وظایف و اشتغالات بانک مرکزی(مبحث دوم)، مفهوم همکاری میان بانکهای مرکزی،همکاری در دوره استاندارد طلا،همکاری در دوره حیات نظام برتون وودز و همکاری پس از فروپاشی نظام برتون وودز(مبحث سوم) خواهیم پرداخت. در فصل دوم تحت عنوان همکاری منطقه ای میان بانکهای مرکزی در چارچوب اتحادیه اروپا و تشکیل بانک مرکزی اروپا در چهار مبحث اتحادیه پولی و اقتصادی اروپا،ساختار و وظایف بانک مرکزی اروپا و یوروسیستم و رابطه بانک مرکزی اروپا با جامعه اروپاوهمکاریهای بین المللی بانک مرکزی اروپا خارج از چارچوب اتحادیه اروپا به طرح موضوعاتی هم چون گامهای نخستین به سوی اتحاد پولی اروپا و یورو،پایه های حقوقی و ویژگیهای اتحادیه پولی اروپا(مبحث اول)، نظام اروپایی بانکهای مرکزی و یوروسیستم،ساختار ونقش بانک مرکزی اروپا،ساختار و نقش یورو سیستم و بانکهای مرکزی ملی کشورهای اروپایی (مبحث دوم)، همکاری با نهادها و ارگانهای جامعه اروپا،کنترل قضایی بانک مرکزی اروپا توسط دیوان دادگستری اروپا(مبحث سوم) و نهایتاروابط بانک مرکزی اروپا با سازمانهای بین المللی و مشارکت بانک مرکزی اروپا در مجامع غیر رسمی وزرای دارایی و روسای بانکهای مرکزی(مبحث چهارم)خواهیم پرداخت. در فصل سوم تحت عنوان همکاری جهانی میان بانکهای مرکزی در چارچوب بانک تسویه های بین المللی(بی آی اس) در پنج مبحث معرفی بی آی اس،بی آی اس و نظارت بانکی،موافقت نامه های بازل،بی آی اس و روابط آن با بانکهای مرکزی و بی آی اس و روابط آن با سایر موسسات مالی بین المللی به طرح موضوع خواهیم پرداخت. نهایتا در فصل چهارم و پایانی تحت عنوان ماهیت و آثار مترتب بر موافقت نامه های منعقده میان بانکهای مرکزی به طرح موضوع در قالب سه مبحث مهمترین موافقت نامه های منعقده میان بانکهای مرکزی،ماهیت موافقت نامه های منعقده میان بانکهای مرکزی و آثار مترتب بر موافقت نامه های منعقده میان بانکهای مرکزی بسنده کرده ایم.
نتیجه تحقیق حاضر که در مبحث سوم فصل چهارم نمایان است بیان می دارد که درصورت افزایش و اعتلای همکاری بین بانک های مرکزی ، تسهیل روابط پولی و مالی بین المللی،پیشگیری از بروز بحرانهای مالی بین المللی و اصلاح ساختار معماری مالی بین المللی را می توان انتظار داشت.

فصل دوم

بانکداری مرکزی و پیشینه و مفهوم همکاری میان بانکهای مرکزی

مقدمه

بانکداری مرکزی یک پدیده قرن بیستمی محسوب می گردد.بر اساس گفته کیپی [۲۷]،در آغاز قرن بیستم تنها ۱۸ بانک مرکزی وجود داشتند. تا سال ۱۹۵۰ میلادی،۵۹ بانک مرکزی و تا سال ۱۹۹۰ میلادی،۱۶۱ بانک مرکزی وجود داشتند.در ابتدای قرن بیستم میلادی،بانک مرکزی آمریکا هنوز به وجود نیامده بود که این مهم در سال ۱۹۱۴ به سرانجام رسید.بانک مرکزی کانادا نیز در سال ۱۹۳۱ میلادی ،پس از بحران رکود بزرگ [۲۸] آمریکا و اروپا تاسیس شد.تا قبل از قرن بیستم میلادی، بانک های مرکزی به عنوان موسساتی با حقوق انحصاری برای انتشار پول تلقی می شدند.اما اگر یک عنصر کلیدی بانکداری مرکزی، استقراض دهندگی آن به عنوان آخرین ملجا یک دولت باشد، این نقش نمی تواند تا اوایل قرن بیستم به دلیل برداشت های بی رویه دولت ها از منابع آن ملاحظه گردد.برای نمونه با اینکه بانک مرکزی انگلستان در سل ۱۶۹۴ میلادی تاسیس شد ،این نقش کلیدی استقراض دهندگی نتوانست تا سال ۱۹۵۷ میلادی به طور کامل به انجام رسد تضمین سپرده دولتها یکی دیگر از نقش هایی بود که از آغاز قرن بیستم بر عهده بانک های مرکزی گذاشته شد.در سال ۱۹۸۰ میلادی تنها ۱۶ دولت بودند که دارای برنامه تضمین سپرده بودند.این رقم تا سال ۱۹۹۹ به ۶۴ دولت اعتلاء پیدا نمود[۲۹].با این حال،دولت آلمان به عنوان تنها دولت گروه هفت است که هنوز بانک های خصوصی عهده دار تضمین سپرده های دولتی در آن کشور هستند[۳۰]. بانک های مرکزی دو گروه عمده وظایف مشترک را تقریبا در تمامی کشورها برعهده دارند. گروه اول شامل وظایفی است که مستقیما به اعمال سیاست های پولی مربوط است . دسته دوم سایر فعالیت های بانک مرکزی را در برمی گیرد.وظایف مربوط به سیاست پولی عبارتند از بانک بانک ها،مدیریت مسکوکات و اسکناس های منتشر شده و بانک دولت در حالی که سایر وظایف بانک مرکزی عبارتند از نظارت بر بازارها و موسسات مالی،وام دهنده نهایی،اجرای سیاست های ارزی شامل مدیریت و کنترل بازار ارز،نگهداری و مدیریت ذخایر بین المللی،واسطه مالی و مدیریت بدهی عمومی و عملیات شبه مالی مانند پرداخت یارانه ها به بخش های خاص و مشارکت در سهام موسسات مالی و غیره،تضمین سپرده ها و مشارکت در تهاتر.وظایف دسته اول که مربوط به سیاست های پولی می گردد جزء وظایف((ذاتی)) بانک مرکزی تلقی می گردد که دولت ها هرگز حق مداخله در آن را ندارند در حالی که در اعمال وظایف دسته دوم،بانک مرکزی می تواند سیاست خویش را در همگرایی با دولت و یا حتی تفویض بدان انجام داده هر چند که انجام آن وظایف توسط بانک مرکزی،استقلال آن را تقویت می نماید.
همکاری بین بانک های مرکزی به ویژه در کشورهای شمال منجر به تفوق واحدهای پولی آنها در عرصه مبادلات بین المللی گشته به گونه ای که رقابت نابرابری را در این زمینه با بانک های مرکزی کشورهای جنوب پدید آورده است.بدون شک تنها راه مقابله بانک های مرکزی کشورهای اخیر تلاش برای ایجاد مبادلات تهاتری و یا ایجاد مناطق ویژه اقتصادی است[۳۱]. در مورد اهمیت رشد و توسعه نقش بانک های مرکزی در اعمال سیاست های پولی دولت ها همین بس که پل ساموئلسون،اقتصاد دان شهیر آمریکایی و برنده جایزه نوبل اقتصاد اظهار داشته است که تنها سه اختراع بزرگ در جهان وجود داشته است که عبارتند از آتش،چرخ و بانک مرکزی[۳۲]. یکی از بزرگترین چالش های همکاری های بین بانک های مرکزی کشورها،عدم اتخاذ سیاست پولی و مالی و کوتاه بودن مدت تصدی مدیران این بانک ها تلقی می گردد به گونه ای که قاطبه انها پیش از پایان مدت مقرر تصدی گری خود،تعویض شده اند.

مبحث اول: تاریخچه بانکداری مرکزی

گفتار اول:تعریف بانک مرکزی[۳۳]

برای این پرسش که منظور از بانک مرکزی چیست جواب صریح و روشنی داده نشده است و تعاریف بسیار متفاوتی تاکنون از بانک مرکزی ارائه شده است .در واقع تعریف وظایف مناسب برای یک بانک مرکزی با مرور زمان به طور قابل ملاحظه ای تغییر کرده است همان گونه که گروه ریاست بانک مرکزی بانک تسویه های بین المللی خاطر نشان ساخته در گذشته بانک های مرکزی بیشتر در ارتباط با وظایف و کارکردهایشان شناخته شده اند تا در ارتباط با با اهدافشان[۳۴]. مورخان موسسات و نهادهای پولی قواعد بانکداری مرکزی را به تاسیس بانکداری مرکزی سوئد در سال ۱۶۶۸ یا تاسیس بانک مرکزی انگلیس در سال ۱۶۹۴ نسبت می دهند.اما همان گونه که کپی و دیگران خاطر نشان ساخته اند هیچ مفهوم مشخصی از بانکداری مرکزی وجود ندارد[۳۵].بانک مرکزی انگلیس به عنوان یک بانک خصوصی برای تامین مالی یک جنگ تاسیس شدبانک های مرکزی زیادی به ویژه قدیمی ترین آنها به عنوان شرکت های خصوصی آغاز به کار کردند و تنها درصد کمی از بانک های مرکزی بودند که به عنوان نهادهای عمومی آغاز به فعالیت نمودند. با این حال عنصر غالب مشترک تمامی این تعاریف،تفوق جنبه خدماتی بر انتفاعی بانک های مرکزی است چرا که از یک سو،وظیفه اصلی بانک های مرکزی تثبیت بازارهای پولی و مالی،حفظ ارزش پول ملی و کنترل عرضه بوده و از سوی دیگر بانک های مرکزی،بانک های تجاری نیستند که درصدد کسب سود باشند در عین حال آنها با محدودیت های مالی مشابه موسسات خصوصی مواجه نیستند[۳۶]
روند تشکیل بانک های مرکزی تقریبا جدا از تشریفات اداری متفاوت،یکسان بوده و آن هم شامل بودن تمامی آورده های نقدی و غیر نقدی آن توسط دولت متبوع همان بانک مرکزی می باشد. مضیق ترین تعریف بانک مرکزی این است که که بانک مرکزی بانکی است که سایر بانک ها سپرده های خود را نزد آن نگه داری می کنند و برای تسویه پرداخت های بین بانکی خود از آن بانک استفاده می کنند.نویسندگان مختلف کوشیده اند تا جوهره بانکداری مرکزی را در یک جمله بیان نمایند.هاک در سال ۱۹۷۳ هنگامی که بانک مرکزی را به عنوان سازمانی تعریف می کند که بین دولت ها و بانک ها قرار می گیرد تا حدودی به این هدف نزدیک شده است[۳۷]. برخی نیز بانک مرکزی را نمادی برای سیاست عمومی و نه ابزاری برای نفع خصوصی تعریف نموده اند. بانک های مرکزی مشخصا اهداف عمومی را دنبال می کنند لذا مالکیت دولتی بانک های مرکزی پذیرفتنی است.تقریبا تمامی ۱۶۲ بانک مرکزی که فعلا فعال هستند مالکیت دولتی دارند. سهام مالکان خصوصی در بانک های مرکزی در آن مکان هایی که هنوز وجود دارد به نظر می رسد که بیشتر یک تصادف تاریخی باشد تا اینکه یک اقدام حساب شده که نمونه بارز ان در ایالات متحده آْمریکا وجود دارد.هیئت فدرال رزرو در واشنگتن دولتی است در حالی که بانک های فدرال رزرو منطقه ای نهادهای مبتنی بر قانون هستند که تلفیقی از عناصر خصوصی و عمومی می باشند و اعضای هیئت مدیره شان نیز عمدتا از میان بنگاه های مالی و تجاری آن منطقه انتخاب می شوندسهامداران خصوصی می توانند ریسک پذیری این بانک ها را نیز به دنبال داشته باشند.سهامداران شیاد ممکن است که اقدامات یک بانک مرکزی را به چالش بکشانند همان گونه که در بلژیک رخ داد[۳۸]. امروزه نه تنها تمایل چندانی برای حفظ مالکیت خصوصی بانک های مرکزی وجود ندارد بلکه تمایل به سمت ملی سازی بانک های مرکزی نیز بسیار شدید است.حتی دولت های با تمایلات و تعهدات ایدولوژیکی شدید به خصوصی سازی در حوزه بانکداری اشتیاقی ندارند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:45:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم