و خواب می‌بینم که خواب شده‌ام و خواب می‌بینم که درختان مرا در خواب می‌بینند (همان:۱۹۶)
جسدی هست و پنجره‌ای/ و صدایی از عمق ابریشمین سنگ/ سنگ‌ها/ همه سنگ‌ها رفتند برای باریدن/ سلام بر سنگ، سنگ سرپیچی (همان:۲۱۰)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

و کلامی سرخ، سرخ و سربازی/ سرخ و سوراخ در پستوی سمساری (همان:۲۲۲)
سکوتی می‌شنوم: «سکوتِ، سکوتِ ساکت سکوتی سرد» (همان:۲۲۲)
و هفت شاخه‌ی طیف راه می‌رود/ هفت قدم با تابوت (همان:۲۰۶)
از نیم رخ من، امّا طرحی نیست/ در خاطرات قالی‌ها/ با طرحی از گوزن و رنگ، رنگ، رنگ، رنگ/ و دیگر نخواهم مرد (همان:۱۹۶)
۴-۱-۱-۱-۱-۶ طرد و عکس
«آن است که مصراع اوّل شعـری را با پس و پیش کردن کلمات در مصراع دوم تکـرار کنند و این جا­به­جایی کلمات باید به ترتیبی باشد که بر زیبایی کلام بیفزاید. نوع دیگر طرد و عکس آن است که مصراعی از بیت را دو پاره کنند و آن پاره را در مصراع دیگر وارونه تکرار کنند» (اقدامی،۱۳۸۰: ۵۲)
از کدام گوش تو/ خون می‌چکد روی زمین که من با گوش دیگر تو حرف بزنم؟/ که من حرف بزنم با گوش دیگرت؟ (نجدی،۱۰۶:۱۳۸۰)
واقعیت رؤیای من است/ و خون رؤیای من، برگ‌تر از سبز/ و سبزتر از برگ گیاهان است (همان:۱۷۰)
آن همه تند از مزرعه تا رودخانه/ این همه آرام از رودخانه تا مزرعه (همان:۱۸۶)
هرگز از ستاره‌ها نپرسیده‌ام/که پایان منظومه‌ام در لحظه‌های کدام/ یا کدامین لحظه…؟ (همان:۱۹۵)
رودخانه‌ها رفتند از خاطرات پل/ آسمانی پر از ترنجبین و بلدرچین/ دیواری/پشت تبرزین درویشان/ پلی را به یاد نمی‌آورد این رود (همان:۲۰۲)
۴-۱-۱-۱-۲ سطح لغوی(Lexical) یا سبک شناسی واژه‌ها
واژگان، سفیران اندیشه‌اند بنابراین«اساسی‌ترین عنصر زبان، کلمه است. هر کلمه در مقام اشاره به اشیاءِ و به منظور تشخیص خواص، افعال و روابط به کار می‌رود. کلمات، اشیاء را به صورت نظام‌هایی سازمان می‌بخشند؛ یعنی تجربه‌ی ما را به صورت رمز در می‌آورند»(لوریا،۷۱:۱۳۷۶).
نویسندگان مختلف برای اینکه یک معنی مشترکی را ارائه دهند از تعابیر گوناگونی بهره می‌جویند و عبارات و واژگان گوناگونی را به کار می‌گیرند بنابراین شناختن مفردات یک اثر زبانی که بر اساس زبان شکل گرفته است، در واقع شناخت سبک اندیشه است. دو عامل مؤثّری که در حوزه‌ی مفردات هر اثر زبانی باید مورد بررسی قرار گیرد: گستردگی واژگان و خلّاقیّت است. گستردگی با خلّاقیّت رابطه‌ی عمیقی دارد؛ زیرا هر چقدر خلّاقیّت زبانی بیشتر باشد، نیاز به گسترش واژگان پیدا می‌کند.
۴-۱-۱-۱-۲-۱ ریشه شناسی لغات و مفردات اشعار بیژن نجدی
«یکی از وظایف اصلی سبک شناسی در سطح لغوی تلاش برای یافتن رویکرد نویسنده در انتخاب واژگان و ملاحظه و بررسی درصد لغات فارسی و عربی، لغات بیگانه مثلاً ترکی یا مغولی، کهن گرایی(آرکائیسم) از قبیل استعمال لغات کهن نزدیک به پهلوی یا لغات قدیمی مهجور پارسی و سره نویسی است»(شمیسا،۱۵۴:۱۳۷۲). رویکردی که رفتار نویسنده و شاعر را با زبان و گزینش نشان می‌دهد. با دید وسیع‌تری به اشعار بیژن نجدی در می‌یابیم که او نیز همچون دیگر شاعران علاوه بر استفاده از واژگان سره‌ فارسی، از کاربرد لغات عربی بی بهره نبوده است چون هر زبانی به دلیل مجاورت‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، ایدئولوژیک و اعتقادی، تحت تأثیر زبان‌های دیگر قرار می‌گیرد، از طرفی چون زبان فارسی با زبان عربی هم مجاورت جغرافیایی دارد و هم مجاورت دینی و اعتقادی، رابطه‌ی اعتقادی ایرانیان با زبان عربی بسیار عمیق است چون ایرانیان با پذیرش دین اسلام، به طبع تحت تأثیر این دین قرار گرفته‌اند؛تا جایی که برای این زبان قدسیّت و حقّانیت کلامی قائل اند.برخی معتقدند که اختلاط زبان فارسی با زبان‌های دیگر مخصوصاً عربی باعث می‌شود زبان فارسی دچار اضمحلال و نابودی شده و از اعتبارش کاسته شودامّا نظر استاد بهار در مورد این آمیزش چیز دیگر است:«در نتیجه‌ی این آمیزش و اختلاط، زبان فارسی ضایع نشد، بلکه بر درازا و پهنا و ژرفای آن افزود و از آن رو ادبیاتی زیبا و تاریخی از این زبان به وجود آمد»(بهار،۲۷۴:۱۳۸۶).
۴-۱-۱-۱-۲-۲ واژگان عربی به کار رفته در اشعار نجدی
این واژگان عبارتند از: مأیوس، طنین، ظلمت، اعتراف، معاصر ،تقدّس، رفیق، منظومه، تفکّر، مصلوب، ضیافت، تولّد، انتشار، تصوّف، معجزه، میعادگاه، تنفّس، غسل، تقارن، زیارت، مصیبت، تبرّک، مغموم، طلوع، اشراق، حضور، معاصر، معبر، حقیقت، معصیت، حضور، ارقام، واقعیت، عمق، رسالت، تسلیم، ازدحام، مرثیه، زارعان، غریب، محبوس، افطار، ضامن، اولوالالباب، رسم‌الخط، صادق و….
کاربرد برخی لغات عربی در اشعار نجدی
زیرا صدایی از ضیافت آوا آمده بود/ هجای اندامش، رازواره های ریخته روی نی/ تنش پیچیده‌ی رقص/ دور درخت فیروزه/… بازوانش آبنوس خاموشی، آغوش نماز من/ آمدنش لبخند/ چون قال و قیل گیاهانه­­­­­­­­­­ی تاریکی/ در ژرفای آب سایه‌ی سیاه شده‌ی دریا/ صدایی آمده بود/ با نیم رخ ساکت و خیس/ استخوان بندیش/ آواز عاشقانه‌ی برگ‌ها با برگ/ زیرا شنیده‌ام/ در همسایگی من/ پشت دیوار این منظومه‌ی شمسی/ صدای خرقه پوشیده‌ای می‌گذرد اینک در من اربعین او. (نجدی،۱۰۰:۱۳۸۰)
۴-۱-۱-۱-۲-۳ رویکرد نجدی به واژگان کهن سنّت ادبی
یکی از اصلی‌ترین عوامل تعیین کننده در محتوا و ساختار شعر هر دوره که شاعران هر عصر به گونه‌ای با آن ارتباط دارند، سنّت ادبی است. هر اثر هنری به شکلی با گذشته‌ی خود گفتگو می‌کند، این گفتگو خواسته یا ناخواسته، عناصر و ساختارهای هنر گذشته را وارد جهان معاصر می‌کند. شاعران هم با گذشته‌ی ادبی شعر همیشه ارتباط دارند، این ارتباط و گفتگو عامل «بینامتن» را به وجود می‌آورد. توجّه به سنّت ادبی، هم به شکل عملی و هم به شکل نظری در تاریخ ادبیات ایران، سابقه‌ی عمیق دارد. رویکرد هر شاعر در مقابل سنّت ادبی با رویکرد شاعران دیگر متفاوت است.
واژگان سنّت ادبی یکی از عناصر مهم ادبی است که می‌توانند تخیّل و ذهن شاعر معاصر را تحت تأثیر قرار دهند. این واژگان که زمانی بسیار تازه و فعّال بودند به خاطر کثرت تکرار و نیز از همه مهمتر به دلیل از دست دادن تأثیر زمانی و عصر خویش، دیگر نمی‌توانند معنا و محتوای جدید را بدهند. بازتاب شاعران معاصر در برخورد با این واژگان متفاوت است. عدّه ای آن را به نفع ساختارهای جدید تأویل و تغییر می‌دهند، تعدادی هم بخشی از واژگان را می‌پذیرند و عده‌ای دیگر نیز کاملاً در برابر این واژگان مقاومت می‌کنند.
۴-۱-۱-۱-۲-۴ واژگان کهن سنّت ادبی در اشعار بیژن نجدی
پیاله، ساق پوش، آبگینه، شولا، قبا، زخمه، آبشنگ، زنّار، ردا، مویه، کمانچه، دف، خرقه پوشیده، غمگساری، عشوه، سه تار، ساز، نی، خشت، خیره سر، ساغر، طاق، چنگ، رعشه، رخصت، تندیس، خلسه، تبرزین، خُم، تخدیر، میخانه، خاتون و … همچنین فعل‌های اشکافته ام، رفتندی، فرو انداخت و…
کاربرد برخی لغات کهن سنّت ادبی در اشعار بیژن نجدی
میهمان هر ساله‌ی تابستان/ شولای شتابش بر شانه می‌گذرد (همان: ۴۶)
آیا چه رفت بر روستای من/جزیره‌ای مصلوب دریاها؟ (همان:۲۶)
رخصت نمی‌دهد این همه آب/تا بنگریم که ماهی‌ها چگونه می‌گریند(همان:۱۶۴)
شیشه‌ای بود، آبگینه‌ی کف اتاق من/ نازک اندام ریشه‌های درخت/ در اتاق من (همان:۱۷۷)
خاک، آیه‌ی کوتاهی از قرآن/ و خواب در خلسه‌ی تنهایی (همان:۱۹۸)
رودخانه‌ای در یاد پل نیست/ مگر با تبرزین درویشان (همان:۲۰۲)
۴-۱-۱-۱-۲-۵ ساخت واژ(واژه‌های بسیط و غیر بسیط)
یکی از مهمترین کوشش‌های سبک شناسی در سطح واژگانی این است که رفتار شاعر یا نویسنده را با واژگان، مورد ارزیابی قرار دهد؛ آیا شاعر یا نویسنده از ساخت واژهای ساده بیشتر استفاده می‌کند یا غیر ساده، همچنین در تولید ساخت واژهای غیربسیط، آیا بر اساس هنجارهای ترکیبی زبان عمل می‌کند یا اینکه خود شاعر یا نویسنده به شکل فراهنجاری ساخت واژهای ترکیبی خاص می‌سازد. از طرفی می‌دانیم که واژه‌های غیر ساده(غیر بسیط) به سه دسته تقسیم بندی می‌شوند: مشتق، مرکب و مشتق-مرکب.
در اشعار نجدی کاربرد واژه‌های غیر ساده‌ی مشتق و مرکب نسبت به واژه‌های مشتق مرکب­ دارای بسامد بالایی هستند که نوع ساخت هر کدام از این واژه‌ها با هم متفاوت است.
ساخت واژه‌ی مشتق
تکرار تکواژ «وار» یا «واره» : رازواره، غم واره، سوگوار، فریاد واره، هیچ واره، سنگواره، گاهواره، ماهواره
تکرار تکواژ «انه»: گیاهانه، کودکانه، مادرانه، صبحانه، پیغمبرانه
تکرار تکواژ«ین» یا «ینه»:زغالین، مادینه، سبزینه، رویین، سفالین، ابریشمین
تکرار تکواژ «چه»:کمانچه، حوضچه، قالیچه
تکرار تکواژ «ـه» که با بن فعل همراه است:آغشته، آویخته، زائیده، سوخته، نشسته، گریخته، کشانده، چکیده، چسبیده، رنجیده
تکرار تکواژ «ی»:تاریکی، آسیایی، سیاهی،پائیزی، آذری، استواری، ابریشمی، آسمانی، گچبری
آوردن تکواژ «بی»، «با» و «نا» در ابتدای واژه:بی منزل، با شکوه، بی پایان، بی قرار، بی دریغ، نابود، نابالغ، بی یاخته، ناشناخته، ناپاکان، ناپیدا
تکواژ «گاه»:میعادگاه، خوابگاه، قابگاه، وعده گاه، خاستگاه، سوختگاه
ساخت واژه‌ی مرکّب
آوردن تکواژی که بن فعل است:عرقچین«چین»، قالی باف «باف» ، پرنده پوش «پوش»، لبریز «ریز»، زمین گیر «گیر»، زخم آلود «آلود»، سرنوشت « نوشت»، دستمال « مال»، تندریز «ریز»، پیاده رو «رو»
آوردن دو تکواژ که هر دو اسمند و اسم مرکّب می‌سازند یا یکی اسم و دیگری صفت که صفت مرکّب می‌سازند: رودخانه، سرزمین، کشت زار، سیاه پوست، سنگ فرش، هفت پیکر، گلاب، نازک اندام، سه تار، گلبرگ، سپید رود، سر انگشت، تبرزین
ساخت واژه‌ی مشتق مرکّب
همچنین کاربرد واژه‌های مشتق مرکّب که از ترکیب دو یا چند تکواژ آزاد همراه با یک یا چند تکواژ وابسته به وجود می‌آید مثل: خوشبختی، غمگساری، خیال بافی، دل شکستگی، گل آلوده، خاک آلوده، سپیده دمان، خونریزی، گم نامان، توت­پزان، عزا­داران، بال­گشایی، برگ­ریزان، مرگ­سالاری، زشتکاری. ساخت واژهای غیربسیط اشعار نجدی گاه همراه با تکواژهای تصریفی و گاهی اشتقاقی همراه است.
۴-۱-۱-۱-۲-۶ واژگان پر بسامد اشعار بیژن نجدی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...