،۱۲۵۰، ج ۸، ص ۲۶۵)، بر این نظرند که مالک غنا را حلال میداند.
شیخ طوسی در این باره مینویسد: «و قال… مالک هو مکروه و حکی عن مالک أنَّه قال هو مباح، و الأول أظهر»(صادقی ومختاری،۱۳۷۷ ش، ج ۳، ص ۱۸۹۹).
آلات موسیقی که نکاح را آشکار میسازد. مثل؛ طبل و دایره بدون حلقه، استعمال آنها جایز وگفتهاند استفاده از آن در هنگام ولیمه نکاح مباح میباشد. و بعضی دیگر گفتهاند: موسیقی در مجلس عروسی و عقد و هر مجلس سرور و شادی دیگر مباح است و اختصاص به ولیمه نکاح ندارد اما غنا فقط رجز خواندن با آهنگ غنا حلال و بقیه حرام است.
۴-۲-۱-۴-حنبلی
حنبلیها: هیچ کدام از آلات موسیقی از قبیل: عود، مزمار، طبل، رباب و امثال اینها حلال نیست اگر یکی از اینها در مجلس ولیمه باشد اجابت دعوت و رفتن به آن مجلس حلال نمیباشد اما غنا زیبا نمودن صدا و ترنم ذاتاً حلال است …. و با آهنگ خواندن قرآن مکروه میباشد (روّاسی قلعه چی،۱۴۰۶ ج ۲ ص ۴۲-۴۴).
فقهای حنبلی در حرمت اختلاف نظر دارند. بسیاری آن را مباح و یا مکروه دانسته و برخی به حرمت آن فتوا دادهاند. از جمله دلیل کسانی که آن را حرام میدانند این روایت میباشد.
ابن قدامه در این باره مینویسد: گروهی از فقیهان حنبلی غنا را حرام میدانند؛ احمد بن حنبل گفت: «اگر کسی بمیرد و فرزند یتیمی داشته باشد و کنیز خواننده ای را برای وی به ارث گذارد و آن کودک یتیم به فروش آن محتاج شود، باید آن را به قیمت یک کنیز ساده بفروشد. به ابن حنبل گفتند: قیمت این کنیز با در نظر گرفتن خوانندگیاش سی هزار درهم است وبدون آن بیست دینار. در پاسخ گفت: «باید آن را به قیمت یک کنیز ساده بفروشد.» (ابن قدامه،۱۴۰۹، ج ۱۲، ص ۴۲).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۴-۲-۴-۱-۱-دلایل حنبلیها در مباح بودن غنا و موسیقی
دلایل کسانی که آن را مباح یا مکروه میدانند ابن قدامه در توضیح این نظریه مینویسد: «فقیهان شافعی در حکم غنا اختلاف نظر دارند؛ ابوبکر خلال و ابوبکر عبدالعزیزآن را مباح میدانند. ابوبکر عبد العزیز گفته است: غنا و نوحه سرایی برمردگان به یک معنا ست و هر دو جایز است اگر با گناه یا بدگویی به دیگران آمیخته نباشد و ابوبکر خلال آن دسته از سخنان ابن حنبل را که برکراهت غنا دلالت داشت، بر اعمال بدی که ممکن است همراه غنا باشد حمل میکرد و نه برخود آن.
از احمد بن حنبل روایت کردهاند که صدای قوالی راشنید و پسرش صالح در آن جا بود ابن حنبل وی را از خوانندگی باز نداشت. پسرش به او گفت: مگر شما این عمل را مکروه نمیدانی؟ احمدبن حنبل پاسخ داد: «به من گفته بودند که اینان اعمال منکر انجام میدهند. و حال آن که میبینی چنین نیست». سعد بن ابراهیم و بسیاری از اهل مدینه و عنبری نیز غنا را بی هیچ کراهتی حلال میدانند دلیل آن حدیث عایشه میباشد … . قاضی، غنا را مکروه میداند بدان سان که شافعی فتوا میداد (همان، صص ۴۱-۴۲).
۴-۲-۱-۵-حکم غنا و موسیقی نزد معتزله
لیکن با وجود این، گروهی به نام اباحیه است که می گویند از آیه «ومن الناس من یشتری لهو الحدیث» حرمت هر نوع موسیقی ثابت نمیشود بلکه تنها حرمت شعری ثابت میشود که به طور لهو باشد و ترانه ای که به طور لهو نباشد حرام نیست، لیکن این قول باطل و مردود است چون وقتی آیه ی لهو الحدیث تفسیرش غنای باشد.
یعنی لهو الحدیث مفسَر و غناء مفسِر است پس مفسِر را با مفسَر مقید کردن بلا معنی و خلاف قواعد علمیه است) به نقل از؛ noor.com www.javanan(.
فرقه ی دیگر اباحیه می گویند: که ظاهر آیه ی مذکوره دلالت بر این میکند که غنایی حرام است که سبب گمراهی باشد یعنی از آن غنا، مقصد گمراه کردن دیگران باشد. لیکن قول و تعبیر این گروه هم باطل مردود و غلط است چون منظور از لهو الحدیث غنا است.
۴-۳-بخش سوم: ادله ی اهل سنت
۴-۳-۱-دلایل قایلین به حرام بودن غنا
هر یک از طرفداران اقوال یاد شده، برای اثبات نظریهی خود دلایلی آوردهاند. در این جا به طور بسیار فشرده به استدلال قایلان به حرمت و حلیت غنا اشاره میکنیم:
۴-۳-۱-۱-آیات
بسیاری از فقیهان اهل سنت برای حرام بودن وکراهت غنا به سه آیه استدلال کردهاند:
۱-«وَمِنَ النّاسِ مَن یَشتَرِی لَهوَ الحَدیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللهِ بِغَیر عِلمٍ وَ یَتّخِذ هَا هُزُواً اُولئِک لَهُم عَذابٌ مُهین». در تفسیر این آیه ی شریفه از عایشه چنین نقل کردهاند: وردت عن عایشه أن النبّی قال: إن الله حرم القینه و بیعها و ثمنها و تعلیمها و الاستماع إلیها، ثم قرأ: «ومن الناس من یشتری لهو الحدیث» (ابن قیم،۱۴۱۲ ق، ص ۶۸).
ابی امامه از رسول خدا در تفسیر این آیه و فی مثل ذلک أُنزلت علیه هذه الآیه«ومِن الناس مَن یَشتَری لََهوَ الحَدیث» إلی آخر الآیه.
ابن مسعود، ابن عباس، مجاهد، جابر بن عبدالله، قتاده، عکرمه، ابراهیم نخعی، مکحول، لهوالحدیث را به غنا تفسیر کردهاند (طبری،۱۳۲۳-۱۳۳۰، ج ۲۱، ص ۳۹-۴۰).
مفسران از ابن مسعود روایت کردهاند که گفت: «هو والله الغناء» یا « هو الغنا و الله الذی لا الله إله إلا هو» و سه بار این سوگند را تکرار کرد.
۱-«أفمِن هذاالحدیث تعجبون *وتضحکون ولا تبکون *وأنتم سامِدون»(نجم، آیات ۵۹-۶۱) برپایه ی گزارش گروهی از مفسران «سمود» به معنای غناست؛ از ابن عباس روایت شده است که «سمود» در لغت حمیر به معنای غناست. مجاهد نیز گفته است: اهل یمن سمود را به معنای غنا میدانند (طبری،۱۳۲۳-۱۳۳۰، ج ۲۸، ص ۴۸).
۲ -«واستفزز من استطعت منهم بصوتک و اجلب علیهم بخیلک و رجلک و شارکهم فی الاموال و الأولاد و عدهم و ما یعدهم الشیطان إلا غرورا»(اسراء ۶۳-۶۴).
۳-از ابن عباس و مجاهد روایت کردهاند که «بصوتک» به معنای غنا ابزار موسیقی و لهو است. و نیز از ضحاک نقل کردهاند که مقصود از صدای شیطان (بصوتک) آهنگی است که از صدای موسیقی برمی آید (انصاری قرطبی، ۱۴۰۵ ه، ج ۱۰، ص ۲۸۸).
۴-۳-۱-۲-روایات
محدثان اهل سنت، روایات متعددی دال بر حرام بودن غنا نقل کردهاند؛ برخی از آنها به قرار زیر است:
۱- روی أبو إمامه أنّ رسول الله (ص) قال: «ما رفع أحد صوتاً بغنا ٍإلا بعث الله إلیه شیطانین علی منکبیه، یضربان بأعقابهما علی صدره حتّی یمسک»(همان، ج ۱۴، ص ۵۲).
۲- روی عبد الرحمن بن عوف أن رسول الله (ص) قال: «إنما نهیت عن صوتین أحمقین فا جرین، صوت مزمار عند نعمه و صوت رنّه عند مصیبه (همان، ص ۵۳).
۳- ابن مسعود، وجابر روایت کردهاند که پیامبر خدا فرمود: «الغناء ینبت النفاق فی القلب کما ینبت الماء البَقل». (به نقل از؛www.articles.islam web net).
۴- و ابو موسی از پیامبر روایت میکند که «من استمع إلی صوت غناء لم یؤذن له أن یستمع الروحانیون فی الجنه»(هندی،۱۴۰۵، ج ۱۵، ص ۲۱۹، حدیث ۴۰۶۶۰).
۵- عن ابن عمر: «نهی رسول الله عن الغناء و الاستماع إلی الغنا» (همان، حدیث ۴۰۶۶۲) و روایات متعدد دیگری که برخی از آنها به شدت از غنا نهی میکند (ابن حجرهیثمی،۱۴۰۶، صص ۴۵-۴۷).
۴-۳-۱-۳- سخنان صحابه و تابعین
در ضمن بیان دلیل سوم اشاره شد که بسیاری از صحابه غنا را حرام دانستند و طرفداران حرمت غنا آنها را به مناسبتهای مختلف نقل کرده و برای اثبات ادعای خود ازآن ها سود جستند؛ به عنوان نمونه، قاضی ابو طیب طبری بابی به عنوانم «أقوال الصحابه عن الغن» را گشود و انظار پنج تن از صحابیان را در آن جا آورد و بابی را «أقوال التابعین عن الغناء» نام نهاد و در آن دیدگاههای پنج تن از تابعین را گزارش کرد. ابن حجر هیثمی نیز یکی از «تنبیهات» بحث غنا را به آن اختصاص داد (همان، ص ۶۵). تنبیه را به موقف الصحابه و در بخشی از آن به نقل از ابو القاسم دولقی، فقیه برجسته ی شافعی، چنین نگاشت: «در هیچ روایتی ندیدهام که یکی از اصحاب پیامبر غنا شنیده یا مجلسی که در آن غنا باشد تشکیل داده باشد یا مردم را بدان فرا خواند یا در نهان و آشکار برای شنیدن غنا مهیّا شده باشد. هیچ یک از صحابیان غنا را نستودند بلکه غنا و گرد آمدن برای آن را مذمت کرده و زشت دانستهاند»(همان).
طبری مینویسد: «اگر طرفداران حلیت غنا بگویند چون برخی از عالمان دینی با نظر ما موافقاند ما از اعتقاد به جواز غنا دست بر نمیداریم. مگر این که قرآن و سنت حرمت آن را اثبات کند یا سخنان صحابیان و تابعین بر آن دلالت کند» در پاسخ می گوییم؛ این اعتقاد با اجماع علمای مسلمین مخالف است؛ چه این که هیچ یک از عالمان دینی، غنا را از دین و اطاعت ندانسته و در مسجد و مکانهای مقدس چنین اعلانی نشده است. از این روی، این باور با اجماع عالمان مسلمان مخالفت دارد و از کج روی به خداوند پناه میبریم (ابن قیم،۱۴۱۲ ق، صص ۶۴-۷۰). به طور خلاصه، طرفداران حرام بودن غنا به اجماع صحابیان و تابعین برای اثبات حرمت غنا در سخنانشان تمسک جستهاند.
۴-۳-۲- دلایل قایلان به حلال بودن غنا
معتفدان به جواز غنا به استدلالهای مخالفان این نظریه پاسخ دادهاند، ودر این میان، ابن حزم و دیگر عالمان ظاهری، ابن النحوی در عمده، ابو بکر ابن عربی در الاحکام، ابن طاهر، فاکهانی، نیل الاوطار و غزالی بر حلال بودن آن تأکید ورزیدهاند. گرچه استدلالهای اینان اختلاف نظرهایی دیده میشود، امّا عناصر مشترکی در پاسخهایی که به مخالفین دادهاند به نظر میآید که اشکال در سند روایات، توجیه و تأویل آنها، نقل روایاتی بر جواز و اباحهی غنا وگزارش موافقت صحابه و تابعین با جواز غنا، از مهمترین آنهاست؛ در این بخش به طور فشرده به برخی از انظار آنان اشاره میشود.
۴-۳-۲-۱- نقد روایات
مهمترین دلایل قایلان به حرمت، روایات است. از این روی، نقد روایات میتواند اساسیترین ضربه را بر استدلالهای آنان وارد کند. حامیان نظریه ی مباح بودن غنا بر این روایات خرده میگیرند. به عنوان نمونه بررسیهای ابن حزم در این باره در رسالهی فی الغناء الملهی در خور توجه است.
وی میگوید: «روایت معتبری که بر حرمت غنا دلالت کند، در دست نیست. از این روی، به حلال بودن آن حکم میکنیم»(شوکانی،۱۲۵۰ ق، ج ۸، ص ۲۶۶).
فاکهانی مینویسد: «نه در کتاب خدا و نه در سنت، سخن صریح و صحیحی دربارهی حرمت غنا نداریم، آن چه هست ظواهر و عموماتی است که به آنها انس گرفته اند و نه دلایل قطعی» (همان). افزون بر این، ابن حزم و غزالی برای اثبات حلال بودن غنا به روایاتی تمسک جستهاند، مسلم و بخاری روایت کردهاند که عایشه گفت: «پیامبر نزد من آمد و به نزدیک من دوکنیزک بودند که سرود بعاث میخواندند. پیامبر (ص) بر فراش باز غلطید و روی به جانبی دیگر کرد و ابو بکر در آمد و مرا بانگ بر زد وگفت: «مزمار شیطان نزدیک پیامبر چه کار! پیامبر (ص) بر فراش باز غلطید و روی به جانبی دیگر کرد و ابوبکر درآمد و مرا بانگ برزد وگفت:
«مزمار شیطان نزدیک پیامبر چه کار! پیامبر (ص) روی سوی اوکرد وگفت: ایشان را به حال خود بگذار» (بخاری،۱۴۱۰ ق، ج ۱، ص ۴۳۶).
روایات متعدد دیگری این مضمون را در بردارد که این مقال گنجایش آنها را ندارد (همان، ۶۰۶ و ۶۰۷).
طرفداران نظریه ی حلیت غنا، در بارهی اصحاب پیامبر نظر دیگری دارند و بر این باورند که بسیاری از آنان غنا را حلال میدانسته بلکه خود تغنّی میکرده و یا بدان گوش فرا دادهاند؛ تا آن جا که ابن طاهر مینویسد: «صحابه و تابعین بر حلیت غنا اجماع دارند».
ابن نحو در عمده النامه بیست تن از یاران پیامبر را که به غنا گوش میدادند میآورد. برپایه ی گزارش وی، عمر، عثمان، عایشه، عبد الرحمن بن عوف، ابو عبیدۀ جراح، سعد بن ابی وقّاص، ابو مسعود انصاری، معاویه، عمر و عاص، ابن عمر، براء بن مالک، عبد الله بن زبیر، حسان، قرظه بن کعب، ربیع، خوات بن جبیر، ریاح بن المعترف، بلال، عبدالله بن ارقم، اسامه بن زید، و حمزه به غنا گوش میدادند (شوکانی ۱۲۵۰ ق، ج ۸، ص ۲۶۶).
طرفداران نظریه ی اباحه ی غنا، دلایل دیگری نیز برآن آوردهاند که گزارش بررسی آنها در این مقال نمیگنجد (غزالی،۱۴۰۹ ق، ج ۲، ص ۲۵۰). و آن چه که در این جا مهم است بررسی حرام بودن در کتاب و سنت و اجماع است که دلیلی نیافتیم و روایات به لحاظ سند یا دلالت اشکال دارد.
[یکشنبه 1401-04-05] [ 10:40:00 ب.ظ ]
|