فایل شماره 6055 |
دورهی دوم، از مسافرت «ناصرالدینشاه» تا پایان عصر ناصری و ابتدای دورهی مظفّری. دورهی سوم، از ابتدای دورهی مظفری تا پایان دورهی قاجار.
الف) دورهی اول، از ابتدای دوران قاجار تا مسافرت «ناصرالدینشاه» به فرنگ
لباس زنان را در دورهی اول، پیراهن کوتاه بدون یقهای تشکیل میداد که جلوی آن باز و دکمههای زرین و مروارید نشان زینتبخش آن بود. نزد خانوادههایی که از ثروت کافی برخوردار بودند، این دکمهها از طلا و مرواریدبود. نوع پارچهها ابریشمی بود که گاه چندین رشته مرواریدبه دور یقه دوخته میشد.
معمولاً پیراهنها را شلواری گشاد، مانند شلوار مردان و نیمتنهای کوتاه به نام «ارخالق» تکمیل میکرد. بر روی آن «چاپکین» میپوشیدند که عبارت بود از پیراهن بدون یقهای که جلوی آن باز بود و در زیر کمر، از چپ به راست دکمه میخورد. پوشش سر را نیز پارچهای به شکل سهگوش تشکیل میداد که به آن «چارقد» میگفتند و از انواع آن میتوان به دو نمونهی چارقد «قالبی» و «آفتابگردانی» اشاره کرد.
ب) دورهی دوم، از مسافرت «ناصرالدینشاه» تا پایان عصر ناصری و ابتدای دورهی مظفّری
مسافرت ناصرالدین شاه به فرنگ و روسیه و دیدن بالرینهای «پترزبورگ» که شلوار بافتهی چسبان و نازکی به پا میکردند و دامن های بسیار کوتاهی به اندازه یک وجب روی آن میپوشیدند، شاه را بر آن داشت که زنهای حرم خود را به پوشیدن این نوع لباس تشویق کند. او زنان حرمسرا را واداشت تا چاقچورها (شلوار بلند چین دار مخصوص زنان) را کنار گذارند، شلیته های کوتاه بپوشند و سر و موی خود را نیز با روسری های سفید ساده بپوشانند. سلیقه شاه اندک و آرام از درون حرمسرا به بیرون سرایت کرد و بسیاری از زنان و دختران خواص نیز به آن گراییدند اما این خواست در میان مردم عادی و به دلیل فضای مذهبی حاکم بر جامعه، جای خود را پیدا نکرد.
ج) دورهی سوم، از ابتدای دورهی مظفـری تا پایـان دورهی قاجـار
در این دوره، کت و دامن و لباس به شیوهی فرنگی بهویژه در میان زنان طبقهی مرفه افزایش یافت. خانوادههای وابسته به دربار از این نوع پوشش استفاده میکردند و زنان روشنفکری چون «قرهالعین» نیز بدون حجاب در جمع ظاهر میشدند.
لباس بیرونی خانمها، چادریکشکل وهمانندی بود که سرتا پای زنان را کاملاً میپوشاند و معمولاً از پارچههای ابریشمی، پشمی، تافته و اطلس بودکه به رنگهای سیاه، آبی پررنگ و آبی نیلی تهیه میشد. عموم زنان دیگراز پارچههای نخی راهراه یاگلدار استفاده میکردندکه با دو شیوهی دوخت از هم شناخته میشدند.
بر روی این چادرها روبندی بهمنظور پوشاندن چهره استفاده میشد که پارچههای چهارگوش و یا مستطیل شکل بود و قسمت پوشش چشمها را توردوزی کرده بودند. این روبنده توسط قلابهایی به پشت سر بسته میشد. چگونگی شکل و نوع این قلابها مشخصکنندهی طبقهی اجتماعی فرد بود. و بالاخره قسمت بعدی این پوشش را چکمهای به نام «چاقچور» تشکیل میداد. در اواخر دورهی قاجار، نوعی روبنده به نام «پیچه» متداول شد که کوچک و مربع شکل بود و از موی دم اسب تهیه میشد.
در دوره قاجار، زنان در بیرون از خانه، چادری به رنگ سیاه یا بنفش به سر کرده و صورت را با روبند میپوشاندند. چارقد (سرپوشِ زنان)، چاقچور و نقاب نیز یکی دیگر از اجزای لباسِ بیرونیِ زنانِ عهدِ ناصرالدین شاه است.
بندچهارم:دوره معاصر
در میان رخدادهای تاریخ معاصر ایران،کشف حجاب به عنوان یک جریان اجتماعی،موضوعی است که ریشه های آن را باید فراتر ازمرزهای عقیدتی و جغرافیایی جستجو کرد.در حقیقت کشف حجاب به عنوان یک گرایش تجددطلبانه ارمغانی است از دنیای غرب به دنیای شرق دراین جریان،ارزشهای مذهبی وسنتی ،تاحدود زیادی دگرگون شده وشکل غربی به خود می گیرد وآنچه مقدس شمرده شده بود مورد بی توجهی واقع می شود.
حال قبل از ادامه بحث،مفهوم تجددطلبی وبه طور اختصار نحوه شکل گیری تجددطلبی وتاثیر آنرا بر فرهنگ حجاب وپوشش درایران را مورد بررسی قرارمی دهیم.
تجددطلبی[۳۶]وترقی به مفهوم تاریخی ،پدیده عظیم وسازنده تمدن جدید غربی است.تجددطلبی از دیدگاه دانش سیاسی وجامعه شناسی،به مفهوم تغییر وتحول وتکامل هیئت جامعه است تحول در معنای غربی که عام وهمه جانبه است وشامل سیاست،اخلاق،اقتصاد،عقاید وکرداراجتماعی وارزشهای آدمی است که ازطبیعت مادی ناشی می شود.
آشنایی اندیشه گران و تجدد طلبان ایرانی با مظاهر تمدن غرب ،این فکر را در آنان بوجود آورد که زنان نیز می توانند درجامعه نقشهای اجتماعی وسیاسی به عهده گیرند,انان تصور می کردند برای ایجاد این نقش ،پذیرفتن روابط حاکم بر اجتماع غرب،علاوه برتقلید در زمینه علوم تکنولوژی ضروری به نظر میرسد چراکه از دیدبسیاری از این تجددگرایان غربی ها به همان نسبت که در صنایع وتکنولوژی پیشرفت کرده اند،به همان میزان درروابط اجتماعی پیشرفت داشته اند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
یکی از جریانهای اجتماعی که دربرخوردبا فرهنگ وآداب ورسوم غربی سخت مورد توجه تجددگرایان قرارگرفت اتحادشکل البسه مردان وکشف حجاب زنان بود. به طوری که عده زیادی ازاین نوگرایان ضمن رعایت آن،جامعه رانیز بدین جهت فراخواندند وهمین دسته اخیر بودند که بذر ترویج فرهنگ و آداب ورسوم غربی را در ایران پاشیدند.که بررسی افکار آنان این مدعا را ثابت می کند.[۳۷]
تا قبل از ۱۷ دی ۱۳۱۴ ـ طرحِ کشفِ حجاب توسط رضا شاه ـ تمام زنانِ ایرانی، چادری سیاه به سر داشتند که پوششی بلند از ابریشم یا نخ بود. بخشی از آن را چون پیشبندی به دور کمر میبستند و علاوه بر چادر، زنان مقیّد از روبند نیز استفاده میکنند.
از ۱۷ دی به بعد، استفاده از چارقد و چادر ممنوع شد و جایش را به مانتوهای بلند و شالگردن و یک کلاهِ دورهدار داد.
ارتجاع و شیوعِ فرهنگِ اروپایی، بعد از صفویه (در دوره قاجار و پهلوی) و ترویج فمینیسم غربی از طریق تأسیس مدارسِ غربی، اقلیّتهای مذهبیِ کاتولیک، ترویج فرهنگِ برهنگی و فمینیستی NGO ها و مجامع زنانه در زمان رضاخان در تهران، اصفهان و آذربایجان و کادرسازی و نفوذ در تعلیم و تربیّتِ نسلِ جدید…، همه و همه، تحمیل برهنگی در کادوپیچِ پیشرفت و مقاومت زن ایرانی و مسلمان در برابر این هَجمه را نشان میدهد.
گفتاردوم:تاثیر انقلاب اسلامی وعواملپیدایش بیحجابیوبدحجابی درایران امروز
فقدان راهبردی مشخص و مدون در حوزه برخورد با مسایل فرهنگی وعدم آشنایی با عوامل کلان تأثیرگذار نتوانسته مارا در کنترل بعضی تأثیرات اجتماعی یاری رساند. ازجمله مسأله ی اجتماعی جامعه “بدحجابی” است:
این کاستی مهم وکلیدی که از اوان انقلاب تاکنون باعث پیدایی و تکوین بسیاری از ناهنجاری ها در کشورگردیده است، مردم ومسئولان را درطراحی وتدوین و اجرای تقنینی، قضایی و اجرایی مبتنی بر راهبرد کلان فرهنگی – اجتماعی کشور دچارسردرگمی، دوباره کاری و اقدامات موازی وبعضاً متضادکرده است.
همان طور که قبلااشاره گردیددرشکل پوشش زنان اعم ازحجاب یاویژگی های دیگرپوشش موارد بسیاری همچون عوامل جغرافیائی، اقلیمی، فرهنگ، آداب و رسوم، برهه تاریخی و زمانی، موقعیت اجتماعی وجایگاه طبقاتی افراد، شرایط اقتصادی، شرایط سنی وجنسی افراد، سیاست و تکنولوژی می تواند تاثیر گذار بوده وهریک نقش خاصی راایفاء نماید اما ما اینجا باتوجه به شرایط کنونی جامعه خویش در یک تقسیم بندیکلی این عوامل روانی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی تقسیمکرده واکنون به شرح مواردهریک می پردازیم.
بند اول: عوامل روانی
عوامل روانی، به زمینههای زیستی و خواستههای طبیعی فرد گفته میشود که معمولا میان افراد مشترک است. از جمله میتوان از میل به خودنمایی، تبرج، تزیین، تجمل، تمایل شدید به برانگیختن احساسات مثبت دیگران، کسب آرامش و امنیت در پرتو تحسین و تمجید دیگران، لذتجویی، میل به تظاهرات جنسی و جلب جنس مخالف، نیاز به ابراز وجود و متمایز نشان دادن خود و… نام برد. بدیهی است این سنخ تمایلها همچون دیگر تمایلهای طبیعی، در پرتو فرهنگ و نظام ارزشی جامعه، شکل و جهت مییابند و در مجاری و قالبهای خاصی جلوهگر میشوند. به عبارت دیگر، این تمایلها در پرتو ترکیب طبیعت و فرهنگ، سامان خواهد یافت[۳۸].
استاد مرتضی مطهری در توضیح اینگونه تمایلات مینویسد[۳۹]:
…زن همیشه میخواهد مطلوب و معشوق مرد باشد. جلوهگریها، دلبریها، و خودنماییهای زن همه برای جلب نظر مرد است. زن آن قدر که میخواهد مرد را عاشق دل خسته خویش کند، طالب وصال و لذت جنسی نیست…
زن، مظهر جمال و مرد مظهر شیفتگی است… تمایل مرد به نگاه کردن و چشمچرانی است، نه به خودنمایی و برعکس، تمایل زن بیشتر به خودنمایی است، نه به چشمچرانی…و به هین جهت، تبرج از مختصات زنان است.”
بنددوم:عوامل فرهنگی
تبیین «بیحجابی» هنگامی فرهنگی خواهد بود که «علل» یا فرایند این پدیده همگی از سنخ فرهنگ باشند. امور فرهنگی هر چند ذهنیاند، شخصی و فردی نیستند و نقشآفرینی نمادین آنها که لازمه ارتباط و تعامل میان افراد است، بر اجتماعی بودنشان دلالت دارد.
الف) جامعهپذیری ضعیف یا ناهمگون[۴۰]
اساس جامعهپذیری بر این واقعیت است که انسان به صورت کانونی از استعدادها و سرمایههای وجودی بالقوه به دنیای اجتماعی پا میگذارد و از راه تعامل مستمر با محیط و درونریزی مجموعهای از باورها، نگرشها، ارزشها، خواستهها، آرمانها، هدفها، رسوم، قواعد و هنجارها از طریق کارگزاران ویژه همچون خانواده، گروههای دوستی، محیطهای آموزشی، وسایل ارتباط جمعی، محیطهای کاری، مطبوعات، کانونهای مذهبی و مانند آن، به تدریج به انسانی باالفعل تبدیل میشوند. این فرایند تعطیلناپذیر، از اولین مراحل زندگی آغاز میشود و تاپایان عمر ادامه خواهد داشت. جامعهپذیری، دو فرایند مکمل یعنی انتقال میراث فرهنگی اجتماعی و رشد و تکامل شخصیت فردی را در بر میگیرد. جامعهشناسان، بسیاری از انحرافات اجتماعی را به کاستیها و ضعف این فرایند مهم شخصیتساز مستند میدانند. بدون شک، بدحجابی دختران و زنان در سن بالا نیز در نارساییهای این فرایند و القاهای محیط خانواده، دوستان، محیطهای آموزشی، رسانه جمعی و محیط عمومی ریشه دارد.
رسوبات فرهنگی به جا مانده از اعمال سیاست دستوری ناسنجیده گذشته همچون قضیه کشف حجاب و سیاستهای رژیم طاغوت برای گسترش و نهادینه کردن آن در ذهنیت فرهنگی و اصرار برخی علاقهمندان به پاسداشت و استمرار آن از طریق پیوستهایی میان نسلی نیز در این زمینه نقش داشته است.اجرای این سیاست تخریبی در یک دوره چهل ساله آن هم با انگیزههای کینهتوزانه، موقعیت حجاب را به شدت تضعیف کرده است.
ب) القاهای فرهنگی بیگانگان
“ترسیم تصویر یک مسلمان محجبه، یکی از رایجترین شیوههای رسانههای غربی برای مشکل دار معرفی کردن اسلام است…با نگاهی اجمالی به سخنان غربیها در مورد حجاب میتوان دریافت که آنها معتقدند حجاب، نشانه ظلم اسلام به زنان است… با نگاهی گذرا به نوشتههای غربیها میبینیم که آنها برای توصیف حجاب زنان مسلمان از واژههای چون “کفن”، “لباس مزور” و “حجب و حیای سیاه” استفاده میکنند. به طورکلی،واکنشهای غرب نسبت به حجاب دریکی ازدودسته زیرقرارمیگیرد؛دسته اول، تفسیری کینهدوزانه از حجاب ،که آنرا نشانه آشکار ظلم اسلام به زنان میداندو دسته دوم، دیدگاهی خیالپردازانه است که حجاب را جزئی ازسنن بیگانه شرقی میداندکه خواهان فروکش کردن لذت جنسی است.”
ج) کمرنگی تعلق به فرهنگ خودی و توجه بیشتر به دیگر فرهنگها
تغییر لباس همواره پیآمد تغییر یک فرهنگ است و انسان تا با فرهنگ خود وداع نکند، نمیتواند با لباس خود وداع کند و تا فرهنگ یک قوم را نپذیرد، لباس آنان را به تن نمیکند. درست به همین دلیل است که در احادیث ما آمده است که«من تشبه بقوم فهو منهم؛ هر که خود را به گروهی شبیه سارد، هم از آن گروه است» لباس هر انسان، پرچم کشور وجود اوست. پرچمی که او بر سر در خانه وجود خود نصب کرده و با آن اعلام میکند از کدام فرهنگ تبعیت میکند، همچنان که هر ملتی با وفاداری و احترام به پرچم خود، اعتقاد خود را به هویت ملی و سیاسی خود ابراز میکند. هر انسان نیز مادام که به یک سلسله ارزشها و بینشها، معتقد و دلبسته باشد، لباس متناسب با آن ارزشها و بینشها را از تن به در نخواهد کرد.”[۴۱]
د) ضعف اعتقاد یا باور نداشتن به اعتبار معیارهای متعارف
تردیدی نیست که افراد در مورد اعتقاد به ارزشها و هنجارهای اجتماعی و رعایت قوانین و مقررات معمول، موقعیت متفاوتی دارند. به طور طبیعی، درجه التزام و همنوایی را میزان اعتقاد فرد تعیین میکند. کسی که به هر دلیل به یک نظام هنجاری اعتقاد نداشته باشد، در هم نوایی و پیروی از آن نیز تعهدی احساس نخواهد کرد.
بند سوم:عوامل اجتماعی[۴۲]
عوامل اجتماعی بیشتر ناظر بر عملکرد محیط عمومی نهادها، سازمانها، گروهها و تعاملهای اجتماعی است. بیشک، وجود کاستیها، آشفتهکاریها و مشکلات خاص در روند فعالیت نهادهای اجتماعی، در پیدایش بخشی از بیحجابی موجود موثر بوده است. برخی از زیرمجموعههای این عامل عبارتند از:
الف) نپذیرفتن وضعیت موجود
هنگامی که فرد به هر دلیل از در ناسازگاری با گفتمان غالب بر جامعه خویش برآمده باشد، براحتی به نقض قواعد و معیارهای پذیرفته شده دست میزند.
ب) ضعف کنترل اجتماعی
کنترل اجتماعی بعنوان نظام مکلمل جامعهپذیری و تربیت اجتماعی، مجموعه ساز و کارهایی است که جامعه برای پاس داری از ارزشها و معیارهای پذیرفته شده و واداشتن اعضا به سازگاری، اعمال میکند. بخشی از این ساز و کار به صورت رسمی با وضع و اجرای قوانین به وسیله کارگزاران مسئول، تنبیه متخلفان به تناسب درجه انحراف و بر اساس معیارهای مقرر و با نظارت ضابطهمند بر اوضاع فرهنگی و اجتماعی و بخشی به صورت غیررسمی (شامل تذکر، توصیه، تمسخر، طرد، تهدید موقعیت و اعتبار اجتماعی و مانند آن) اعمال میشود.
در هرجامعه همواره افراد ناسازگار و متخلفی وجود دارند که میخواهند سرپیچی کنند. ضعف جامعه در این مورد میتواند افراد متمایل به انحراف را جسور سازد و به وادی انحراف بکشاند. بیشک، بخشی ازرفتار انحرافی بدحجابی وبیحجابی درجامعه ما درکاستیهای موجود در سازوکارهای نظارتی ریشه دارد.
پ) تنوع گروه های مرجع
گروه مرجع به گروهی گفته میشود که افراد در مقام مقایسه به آنها ارجاع میدهند، از آنها الگو میگیرند، آرزوهای خویش را در آنها تحقق یافته میبینند و مایلند برنامه زندگی خود را متناسب با تصویری که از ایشان دارند، تنظیم کنند. تنوع گروههای مرجع در عصر و زمان ما با توجه به نقش الگویی آنان، از جمله زمینههای پراکندگی و تنوع ارزشها و هنجارهای فرهنگی و لجامگسیختگیهای رفتاری شده است. درباره اثرپذیری تودهها از هنرپیشههای تلویزیونی در مقوله حجاب گفته شده است:
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1401-04-05] [ 10:40:00 ب.ظ ]
|