أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ)[۱۰۵]« و از بیم تنگدستى فرزندان خود را مکشید ماییم که به آنها و شما روزى مىبخشیم.»[۱۰۶]
وی همچنین ذیل تفسیر آیه (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا)[۱۰۷] « اى کسانى که ایمان آوردهاید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت کنید پس هر گاه در امرى [دینى] اختلاف نظر یافتید اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید آن را به [کتاب] خدا و [سنت] پیامبر [او] عرضه بدارید این بهتر و نیکفرجامتر است.» می نویسد: «در تفسیر ابو الفتوح مذکور است که وجه استدلال این آیه بر امامت ائمه اثنى عشر:آنست که حق تعالى اطاعت اولو الامر را با طاعت خود و اطاعت رسول۹خود مقرون ساخته و چنان که قدیم تعالى از همه قبایح منزه است و رسول او۹از همه معاصى کبیره و صغیره معصوم و مطهر اولوا الامر نیز باید که چنین باشند و به اتفاق بعد از پیغمبر۹غیر از ائمه اثنا عشر:معصوم نبودند پس مراد به اولى الامر ایشان باشند نه غیر ایشان و اگر نیز مراد از اولو الامر على العموم باشد لازم می آید که هر حاکمى و عالمى که بنا حق و ناروا حکمى کند تابع او باید شد و اطاعت او باید کرد به جهت عموم لفظ و این باجماع باطل است و احادیث صحیحه نیز دالند بر این مدعا.»[۱۰۸]
-
- تفسیر مجمع البیان
تالیف علامه طبرسى;، معروف به امین الاسلام طبرسى متولد ۴۶۸ و متوفاى ۵۴۸ ق است.ایشان از بزرگان قرن ششم هجرى و یکى از مفسّران نامدار و مشهور شیعه است.
تفسیر مجمع البیان بر گرفته از تفسیر تبیان است؛ چرا که ایشان از میان تمام تفاسیر آن عصر، تنها تفسیر تبیان شیخ طوسى;را به دلیل جامعیت آن مىپسندند. مورخان، درباره سیره او مطلب جالبى نوشتهاند و آن این است که او کتاب مجمع البیان را نوشت و مطالب کتاب تبیان شیخ طوسى;را در آن گرد آورد. [۱۰۹]
ملا فتح الله در تفسیر آیه شریفه (فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ)[۱۱۰] « در خانههایى که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آنها رفعتیابد و نامش در آنها یاد شود در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش مىکنند.» می نویسد: «و در مجمع البیان آورده که نزد ابن عباس و حسن و مجاهد و جبائى و قتاده مراد به بیوت مذکوره، مساجد است.»
همچنین وی در تفسیر آیه شریفه (خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِیکُمْ آیَاتِی فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ)[۱۱۱] « انسان از شتاب آفریده شده است به زودى آیاتم را به شما نشان مىدهم پس [عذاب را] به شتاب از من مخواهید.» می نویسد: «در مجمع البیان آورده که مفسّران را در این انسان دو قول است اول آن است که مراد به آن آدم است و بنا بر این تفسیر عجل را بر چند معنى تنزیل کردهاند یکى آنکه او سبحانه آدم را بعد از خلق همه اشیا در آخر روز جمعه که آخر ایام شنبه بود خلق فرمود به سرعت تمام تا قبل از غروب شمس آن روز خلقت او تمام بوده باشد»[۱۱۲]
ملا فتح الله کاشانی از این تفسیر بخصوص در مباحث نقل قصص و تاریخ بهره زیادی برده است.
۴– کنز العرفان
تالیف جمال الدین ابو عبد اللّه مقداد بن عبد اللّه بن محمد بن حسین بن محمد سیورى حلّى اسدى، معروف به فاضل مقداد، از بزرگان اصحاب و مشایخ است. وى عالم، فاضل، متکلم، محقق و فقیهى توانا بود و از شاگردان شهید اول شیخ محمد بن مکى عاملى (۷۳۴- ۷۸۶ ق) است که در سال ۸۲۶ در گذشت و در نجف اشرف مدفون گشت.
او تألیفات گرانقدر و ارزشمندى دارد؛ از جمله همین کتاب و کتاب دیگرش «التنقیح الرائع فی شرح مختصر النافع» در فقه و اثر دیگر وى «اللوامع فی المباحث الکلامیه» و همچنین کتاب «النافع المختصر فی شرح الباب الحادی عشر».
این کتاب (کنز العرفان) بر اساس ابواب فقه ترتیب یافته و فواید بسیارى دارد و به رغم اختصار، بحث را کامل کرده و نهایت ایجاز ولى در حد کفایت به مباحث متناسب لغوى و ادبى پرداخته است، که خود دلالت بر تبحر و مهارت مؤلف در ادب و لغت و بیان و نیز قدرت استدلال و استوارى او در اقامه برهان دارد.[۱۱۳]
ملا فتح الله کاشانی در تفسیر منهج الصادقین در بیشتر مباحث فقهی از «کنز العرفان» استفاده کرده است به طوری که می توان گفت زیر بنای مباحث فقهی این تفسیر«کنز العرفان» است ملا فتح الله در ذیل آیات فقهی ابتدا توضیح مختصری از خود می آورد و سپس مطالب و آراء فقهی را از کنز العرفان ذکر می کند. در این جا به ذکر چند مورد از موارد استفاده ملا فتح الله از کنز العرفان را می آوریم.
وی در تفسیر آیه (وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ)[۱۱۴] «و لباس خویشتن را پاک کن» می نویسد: «و در کنز العرفان آورده که بنا بر طهارت ظاهر در این مقام چند حکم است اول آنکه تطهیر واجبست زیرا که امر حقیقت از براى وجوبست، دوم تطهیر واجبست براى نماز نه بحسب ذات بجهت اجماع جمیع امت و قرینه (وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ)[۱۱۵] «و پروردگار خود را بزرگ دار»، بنا بر آنکه مراد تکبیر افتتاح باشد، سوم اینکه وجوب على عمومه نیست زیرا که در احادیث صحیحه ثابت گشته که دم غیر مغلّظ که از درهم بغلی قاصر باشد معفو عنه است و همچنین است خون قروح و جروح که باز نایستد یا از مطلق نجاست در حال ضرورت یا آنکه ملبوس از ما لا یتم به الصلاه باشد و غیر آن بر تفصیلى که در کتب فقهیه مسطور است، چهارم آنکه تطهیر از براى غیر نماز و طواف مستحبّ است به جهت تمرین تکلیف بر آن و سهولت او نزد دارنده آن.»[۱۱۶]
و یا در تفسیر آیه شریفه(وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ)[۱۱۷] «و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند میان آن دو را اصلاح دهید و اگر [باز] یکى از آن دو بر دیگرى تعدى کرد با آن [طایفهاى] که تعدى مىکند بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد پس اگر بازگشت میان آنها را دادگرانه سازش دهید و عدالت کنید که خدا دادگران را دوست مىدارد.»، می نویسد: «صاحب کنز العرفان آورده که بعضى از فقهاء که معاصر مایند به این آیه استدلال کردهاند بر قتال بغات و این محض غلط است زیرا که باغى کسی است که بر امام معصوم۷خروج کند به تأویل باطل و با او محاربه نماید و به مذهب ما او کافر است به دلیل قول حضرت رسالت۹مر امیر المؤمنین۷را که «یا على۷حربک حربى و سلمک سلمى» پس چگونه باغى مذکور مؤمن باشد تا در تحت آیه داخل شود و لازم نمىآید از ذکر لفظ (بغى) در آیه که مراد به آن بغاتى باشند که معهود فقها اند.»[۱۱۸]
دیگر منابعی که ملا فتح الله در تفسیر خود استفاده کرده عبارتند از: انوار التنزیل و اسرار التاویل قاضى ناصر الدین عبد اللّه بن عمر بیضاوى، تفسیر کشاف زمخشری، تفسیر تبیان شیخ طوسی;، تفسیر ثعلبی، تفسیر کاشفی، تفسیر قمی، تفسیر کبیر فخر رازی، تفسیر منسوب به امام حسن عسکری۷و کتب حدیثی من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق;، عیون اخبار الرضا تالیف شیخ صدوق;.
علاوه بر این ملا فتح الله کاشانی از آراء مفسّران صدر اسلام از صحابه و تابعان بهره های فراوانی برده و در موارد بسیار زیادی در تفسیرش آراء آن ها را بدون ذکر منبع ذکر کرده است. وی از آراء ابن عباس بیشتر از سایر صحابه استفاده کرده است.
شیوه طرح مباحث در منهج الصادقین
ملا فتح الله در تفسیر سوره ها به طور منظم و منسجم عمل کرده است. شیوه تنظیم مطالب در منهج الصادقین به روش زیر است:
ملا فتح الله ابتدا نام سوره را ذکر می کند و سپس مکی یا مدنی بودن سوره را ذکر می کند وی در مشخص کردن سور مکی یا مدنی به اقوال صحابه استناد می کند و نظر صحیح و مورد نظر خود را در نهایت بیان می کند.
در ادامه عدد آیات را ذکر کرده و نظرات مختلف در این زمینه از گرو های مختلف شامی، بصری، کوفی ، مکی، مدنی و حجازی بیان کرده و آیات مورد اختلاف را ذکر می کند وی در نهایت عدد کوفی را به سبب انتساب به امام علی۷بر می گزیند.
سپس ملا فتح الله نام های سوره و ثواب و آثار قرائت سوره و فضایل سوره را به نقل از پیامبر اکرم۹و ائمه اطهار:بیان کرده و تناسب اختتام سوره قبل با افتتاح سوره بعد را ذکر می کند. بعد از آن ملا فتح الله آیات را دقیق و موافق با قرائت ابوبکر از عاصم و گاهی موافق قرائت حفص از عاصم، بدون تعرض به قرائت های دیگر، ترجمه می کند.
وی در ادامه اسباب النزول، مباحث لغوی، صرف و نحو و مسائل بیانی را با استشهاد به اشعار عرب بیان می کند و سپس به مباحث تفسیری می پردازد.
در این جا به ذکر نمونه هایی برای مطالب یاد شده ذکر می کنیم.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ملا فتح الله در مورد نام سوره در سوره اعراف می فرماید: «بدانکه نزد علماء دین المص یا اسم سوره است و یا اسم قرآن یا هر حرفى از آن اشاره است به اسمى از اسماء الهى چون اله و ملک و لطیف و صبور…»[۱۱۹]
صاحب تفسیر «منهج الصادقین» درباره مکی و مدنی بودن در سوره مائده می نویسد: «نزد بعضى هر آیتى که مُصَدَّر است به(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا)«اى کسانى که ایمان آوردهاید.» مدنى است و هر کدام که مُصَدَّر به (یا أَیُّهَا النَّاسُ) «اى مردم» مکى است و اصحّ آنست که بنا بر اغلب است.»[۱۲۰]
وی در مورد مکی و مدنی بودن سوره رعد می نویسد: «مکى است همه آن نزد ابن عباس و عطا و پیش کلبى و مقاتل آیه آخرین مدنی است و در حق عبد اللَّه بن سلام نازل شده و حسن و عکرمه و قتاده گفتهاند که این سوره مدنی است مگر آیه (وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ)[۱۲۱] «و اگر قرآنى بود که کوهها بدان روان مىشد.» و آیتى که بعد از آن است که این هر دو آیه در مکه نازل شده.»[۱۲۲]
ملا فتح الله عدد آیات سوره رعد را این گونه بیان می کند: «عدد آیات آن چهل و هشت است نزد شامى و چهل و هفت بعدد بصرى و چهل و چهار نزد اهل حجاز و چهل و سه به عدد کوفى و اختلاف در پنج آیه است (لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ)[۱۲۳] «در آفرینش جدیدى خواهیم بود»،(الظُّلُماتُ وَ النُّورُ)[۱۲۴] «تاریکی ها و روشنایى» از غیر کوفى (الْأَعْمى وَ الْبَصِیرُ)[۱۲۵] «نابینا و بینا» و (سُوءُ الْحِسابِ)[۱۲۶] «به سختى بازخواستشوند» شامى (مِنْ کُلِّ بابٍ)[۱۲۷] «از هر درى بر آنان درمىآیند.» عراقى و شامى»[۱۲۸]
وی در ثواب قرائت سوره یونس می نویسد:«هر که تلاوت سوره یونس کند در هر دو ماه یا سه ماه از جاهلان نباشد و روز قیامت از مقربان بارگاه عزت بود.»[۱۲۹]
و در ثواب قرائت سوره اعراف می نویسد:«هر که سوره الاعراف را قرائت کند حق تعالى میان او و ابلیس سترى پیدا کند و آدم شفیع او باشد در آخرت و عیاشى باسناد خود از ابى بصیر روایت کرده که ابى عبد اللَّه۹فرمود که هر که سوره الاعراف را در هر ماه تلاوت کند روز قیامت از زمره (الذین لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ)[۱۳۰] «کسانی که بر ایشان بیمى نیست و غمگین نخواهند شد» باشد و اگر در هر جمعه بخواند حق تعالى در قیامت حساب او نکند و بعد از آن فرمود که آیات این سوره محکمند پس باید که ترک قرائت او نکند که روز قیامت گواهى خواهد داد براى خود نزد حضرت بارى.»[۱۳۱]
مولف منهج الصادقین در مورد ختم و افتتاح دو سوره کهف و انبیاء می نویسد: «بباید دانست که چون حق سبحانه ختم سوره الکهف نمود به ذکر توحید و امر مردمان به آن افتتاح این سوره کرد به ذکر انبیا که بر طریقه توحید بودند.»[۱۳۲]
وی در مورد مباحث لغوی و صرف و نحو در سوره مریم می نویسد: «تسمیه فاجره به بغى جهت آنست که آن مشتق است از بغیت به معنى طلب یعنى زنى که طلب کننده زنا است و یا از بغى به معنى تجاوز و تعدى یعنى زنى که در گذشته است از حد شرع به سبب این عمل قبیح و آن بر وزن فعولست نزد مبرد در اصل بغوى بوده و عدم دخول تاء تانیث در او به جهت آن است که در فعولى که به معنى فاعل است مذکر و مؤنث مساویست»[۱۳۳]
فصل سوم: توجه به قاعده در نظر گرفتن قرائت صحیح در منهج الصادقین
یکی از قواعدی که در تفسیر قرآن نقش مهمی ایفا می کند، قاعده توجه به قرائت صحیح است که مفسّر قرآن باید در هنگام تفسیر توجه کافی به این قاعده داشته باشد. در این جا این پرسش ها مطرح می شود که قرائت صحیح دارای چه معیارها و ملاک هایی است؟ علل ایجاد قرائت های سبعه چیست؟ آیا مى توان قرآن را بر طبق هر یک از این قرائت ها تفسیر کرد؟ یا تفسیر باید براساس قرائت خاصى باشد؟ و…
در این فصل برآنیم تا ضمن پاسخ به پرسش های فوق میزان رعایت توجه به این قاعده در تفسیر منهج الصادقین را بررسی کنیم.
-
- معنای قرائت
قرائت که جمع آن قرائات می باشد از ریشه «قرء» است. در ریشه قرء میان اهل لغت اختلاف وجود دارد و پنج احتمال ذکر کردهاند
۱- این واژه مشتق از کلمه «قرائن» مى باشد و به این اعتبار قرائت بر قرآن اطلاق میشود که آیاتش قرینه و مشابه هم بوده، یکدیگر را تصدیق مى کنند.
۲- « از «قرأتُ الشىء بالشىء» (چیزى را به چیزى ضمیمه کردم) گرفته شده و استعمال آن در قرآن به این خاطر است که حروف و آیات و سوره هایش به همدیگر ضمیمه اند.
۳- این واژه مشتق از «قرء» به معنای جمع کردن مى باشد. راغب اصفهانی در مفردات الفاظ قرآن همین معنا را برگزیده است و « قِرَاءَهٌ » را پیوستن و متصل نمودن بعضى از حروف و کلمات به بعضى دیگر در آشکار خواندن قرآن بطور (ترتیل) دانسته و در ادامه می گوید به هر جمعى قراءت گفته نمی شود مثلاً وقتى قومى و عدهاى را جمع کنند- قَرَأْتُ القومَ- گفته نمی شود.[۱۳۴]
قرء: جمع کردن. «قَرَأَ الشّىء قَرْءاً و قُرْآناً: جمعه و ضمّ بعضه الى بعض» خواندن را از آن قرائت گویند که در خواندن حروف و کلمات کنار هم جمع می شوند[۱۳۵].
۴- از ماده «قرَأَ» به معنای (خواندن) است.
از میان وجوه معنایی ذکر شده وجه چهارم صحیح ترین وجه است؛ ادلّه و شواهدی نیز وجود دارد که این وجه را تقویت میکنند و آنها عبارتند از:
الف) علمای اهل لغت قرء را به خواندن معنا کرده اند.[۱۳۶] خلیل «قرأ» را معناى خواندن و اسم فاعل آن را «قاری» و به «قرآن» معناى مفعولى (خوانده شده)، داده است[۱۳۷]. ابن درید بر معناى خواندن، «إقراء المرأه» و اختلاف در معناى طهر و حیض او را افزوده است[۱۳۸]. ازهرى قرائت قرآن را به معناى تلفظ و بیان کردن جمعى و کنار هم آن دانسته است.[۱۳۹] در فرهنگ ابجدی نیز قرائت به کیفیت و چگونگی خواندن معنا شده است.[۱۴۰]
ب) خداوند متعال نیز در برخی دیگر از آیات قرآن همین معنا را اراده کرده است. مانند آیه (قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ)[۱۴۱] «و قرآنى [با عظمت را] بخش بخش [بر تو] نازل کردیم تا آن را به آرامى به مردم بخوانى.»
و همچنین آیه (وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ)[۱۴۲] «و [نیز] نماز صبح را زیرا نماز صبح همواره [مقرون با] حضور [فرشتگان] است.» که قرآن در این آیه به معنای خواندن نماز صبح است.[۱۴۳]
قرائت در اصطلاح همان تلاوت و خواندن قرآن کریم است.[۱۴۴] و به گونه ای از تلاوت قرآن اطلاق می شود و دارای ویژگی های خاص است. به عبارت دیگر هر گاه تلاوت قرآن به گونه ای باشد که از نص وحی الهی حکایت کند و بر حسب اجتهاد یکی از قراء معروف بر پایه و اصول مضبوطی، که در علم قرائت شرط شده است، استوار باشد، قرائت قرآن تحقق یافته است.[۱۴۵]
صاحب کشف اصطلاحات الفنون قرائت را این گونه تعریف کرده است:
«قرائت علمی است که از چگونگی نطق الفاظ قرآن بحث می کند.»[۱۴۶]
ملا فتح الله کاشانی در تفسیر منهج الصادقین قرآن را به معنای قرائت می داند و می نویسد:
«قرآن به معنى قرائت است و آن مصدر قرأت «به معنى تلوت» و از قتاده مروی است که قرآن مصدر قرات الشیء است به معنى جمعت بعضه الى بعض و مصدر به معنى مفعول پس قرآن به معنى مقروء باشد یعنى خوانده شده یا فراهم آورده بعد از تشتت و تفرق نزول آن.[۱۴۷]»
احمد دمیاطی در کتاب«اتحاف فضلاء البشر فی القراءات الأربعه عشر» در تعریف قرائت می نویسد:
«أن علم القراءه علم یعلم منه اتفاق الناقلین لکتاب اللّه تعالى و اختلافهم فی الحذف و الإثبات و التحریک و التسکین و الفصل و الوصل و غیر ذلک من هیئه النطق و الإبدال و غیره من حیث السماع أو یقال: علم بکیفیه أداء کلمات القرآن، و اختلافها معزوا لناقله.[۱۴۸] یعنی قرائتها، علمى است که از رهگذر آن اتفاق نظر و یا اختلاف ناقلان کتاب خدا، در رابطه با حذف و اثبات و متحرک خواندن و ساکن کردن و فصل و وصل حروف و کلمات و امثال آنها از قبیل کیفیت تلفظ و ابدال و همانند آنها از طریق سماع و شنیدن، قابل شناسایى است»
[یکشنبه 1401-04-05] [ 09:08:00 ب.ظ ]
|