مدل سرمایه اجتماعی و ایجاد ارزش تسای و گوشال ( ۱۹۹۸)
بر اساس این مدل سرمایه اجتماعی سازمان می تواند از سرمایه فکری کند. در این مدل هر یک از عناصر سرمایه اجتماعی از قبیل بعد ساختاری، بعد شناختی و بعد ارتباطی منجر به ایجاد نوآوری و خلاقیت در سازمان می شود که این خود یکی از جنبه های سرمایه فکری می باشد که در حوزه سرمایه انسانی جای می گیرد(صفایی، ۱۳۹۲
مدل سرمایه اجتماعی پاکستون ( ۱۹۹۹)
پاملا پاکستون در تلاشی بلند پروازانه برای بعد هنجاری و ساختاری شبکه های اجتماعی، سرمایه اجتماعی را متشکل از دو جزء مختلف که هر کدام می تواند مستقل از دیگری عمل کند، تعریف کرده است
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مولفه های تعریف پاکستون عبارتند از :
الف. میزان پیوستگی های انجمنی ( زندگی انجمنی ) در بین افراد یا ساختار شبکه ای عینی
ب. پیوندهای ذهنی بین افراد مشابه.
او برای نشان دادن استقلال این دو مولفه جدولی ساده ارائه کرده است که تاثیرات این دو مؤلفه مختلف را از هم جدا می کند. به اعتقاد پاکستون سرمایه اجتماعی زمانی وجود دارد که هر دو متغیر در سطح بالایی باشند.اگر پیوستگی های انجمنی بالا باشند ولی پیوندهای ذهنی پایین باشند، کنشگران ممکن است به راه های دیگری برای تامین همکاری، از جمله عقد قراردادهای رسمی متوسل شوند.اگرچه پیوندهای ذهنی بعد ساختاری سرمایه زیاد بوده ولی پیوستگی های انجمنی در سطح پایینی باشند، نیت وجود خواهد داشت ولی به احتمال زیاد برای غلبه بر موانع همکاری موثر نیازمند واسطه هایی خواهیم بود. پاکستون همچنین بین تاثیرات سرمایه اجتماعی در سطح فردی و تاثیرات آن در سطح اجتماع، تمایز قایل شده است.مدل پاکستون روشی مفید برای تبیین وزن انواع مختلف اتصال ارائه می دهد.
جدول۲-۱: جدول پاکستون برای سرمایه اجتماعی
پیوستگی های انجمنی بین افراد
زیاد
کم
پیوندهای ذهنی بین افراد
زیاد
A
B
کم
C
D
نکته مهمی که در این مدل وجود دارد این است که لازم نیست سرمایه اجتماعی درون یک گروه واحد رابطه مثبتی با سرمایه اجتماعی در سطح اجتماع داشته باشد( پاکستون[۲۳]، ۲۰۰۲).
در واقع سرمایه اجتماعی قوی درون گروهی ممکن است اثری منفی بر وجود پیوندهای مستحکم در سطح اجتماع گسترده داشته باشد.
مدل ساختاری سرمایه اجتماعی پاتنام و کلمن
پاتنام و کلمن سرمایه اجتماعی را به منزله دارایی جوامع در نظر می گیرند به طوری که مشارکت بیشتر درجامعه منجر به شبکه محکم تری از تعاملات اجتماعی و اعتماد بیشتر به یکدیگر می شود اما همان اثرات باید در افرادی هم که در آن جوامع زندگی می کنند قابل مشاهده باشد. یعنی سرمایه اجتماعی به صورت یک رابطه دو جانبه محکم بین سطوح مشارکت مدنی و اعتماد بین فردی خود را نشان دهد به طوری که هر چه مشارکت شهروندان در جوامع شان بیشتر باشد، آنها بیشتر می آموزند تا به همدیگر اعتماد نمایند و هرچه اعتماد بین آن بیشتر باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که در امور جوامع خود مشارکت نمایند. همچنین افرادی که به یکدیگر اعتماد می کنند به نهادهای دولتی نیز اعتماد بیشتری دارند. آنها این مدل را مدل ساختاری سرمایه اجتماعی نام نهاده اند و به صورت زیر نشان می دهند. در مورد مدل ساختاری سرمایه اجتماعی این نکته قابل ذکر است که روابط دو جانبه بین اعتماد بین فردی و مشارکت مدنی کاملا غیر متقارن است. یعنی اثر مشارکت مدنی بر اعتماد فردی بسیار قوی تر از حالت معکوس آن است(پورتس، ۱۹۹۵، ترجمه پویان، ۱۳۸۴).
مدل سرمایه اجتماعی استون ( ۲۰۰۱ )
به نظر استون سرمایه اجتماعی شامل دو بعد می باشد. بعد اول ساخت شبکه ها و ساختار روابط اجتماعی و بعد دوم ساخت هنجارها و کیفیت روابط اجتماعی می باشد. ویژگی های سرمایه اجتماعی در بعد اول عبارتند از : نوع روابط اندازه شبکه ها ساختار درونی روابط ساختار بیرونی روابط و سطح روابط ویژگی های سرمایه اجتماعی در بعد دوم عبارتند از : هنجارها اعتماد و هنجار جبران(اندیشمند، ۱۳۸۸).
مدل سرمایه اجتماعی هدسون (۲۰۰۵)
هدسون برای بررسی سرمایه اجتماعی در سازمان سه شاخص ارائه نموده است. این شاخص ها عبارتند از: سطح متوسط رضایت شغلی در گروه کاری، رفتار شهروندی سازمانی و رقابت شدید ناسالم در میان همکاران.
مدل های دیگر سرمایه اجتماعی
پارک معتقد است که اعتماد از طریق فرصت- انگیزه و توانایی، ترکیب دانش در یک سازمان مجازی رافراهم می کند. اعتماد می تواند فرصت، انگیزه وتوانایی ترکیب مجازی را افزایش داده و از ساختار شبکه غیر رسمی، هنجارها و ارزش های مشترک و تاثیر منفی ریسک حمایت کند ( پارک، ۲۰۰۶ به نقل از اندیشمند، ۱۳۸۸).
مدل وندایی به بررسی بعد شناختی سرمایه اجتماعی پرداخته وآن را علت اصلی تعامل بین سرمایه اجتماعی و فکری می داند. او معتقد است که بعد شناختی سرمایه اجتماعی که به وسیله ابعاد ساختاری و رابطه ای شکل می گیرد، نقطه اصلی تعامل بین سرمایه اجتماعی و فکری در سازمان می باشد(حسن زاده، ۱۳۸۹).
هسلی و همکاران به رابطه بین سرمابه اجتماعی سازمان و کیفیت کار و سلامتی اشاره کرده و در این رابطه به ارائه مدل پرداخته اند. مدل هسلی رابطه مثبت بین سرمایه اجتماعی، بهره وری، انتقال دانش، نوآوری، اثربخشی تیمی، کاهش ترک خدمت، رضایت شغلی بالا و سلامتی بهتر را در سازمان نشان می دهد و معتقد ند که ویژگی های عمومی سازمانی، می تواند رضایت شغلی و سلامتی را پیش بینی کرده و سرمایه جتماعی به عنوان یک ساختار می تواند پیوندمیان این ویژگی ها را برقرار سازد(هسلی و همکاران، ۲۰۰۷ به نقل از اندیشمند، ۱۳۸۸).
به عقیده گودرهام و همکارانش، سرمایه اجتماعی کارایی انتقال دانش را افزایش می دهد زیرا که آن، رفتار جمعی را ترغیب می کند. ایده اصلی آنان این است که انتقال دانش کلیدی است برای به دست اوردن شایستگی، صلاحیت و یک مزیت برای سازمان محسوب می شود. آنان با بهره گرفتن از مدل ناهاپیت و گوشال مدلی را ارائه کرده اند که سرمایه اجتماعی می تواند برای انتقال دانش در همکاری های چند ملیتی به کار برده شود. ویدمن به ارائه یک چارچوب فکری برای تجزیه و تحلیل سرمایه اجتماعی مشترک به همراه محرک کلیدی آن یعنی سرمایه رابطه ای و اعتباری پرداخته است. ویدمن سه مزیت اصلی را برای سرمایه اجتماعی قائل است : ۱- دسترسی به منابع اطلاعاتی ۲- فراهم کردن کنترل و نفوذ ۳- اعتماد، همچنین برای اعتبار مشترک در مدل خود به ۴ ویژگی مرتبط با آن اشاره می کند که عبارتند از : اعتبار، قابلیت اعتماد، مسولیت پذیری و اعتماد در شایستگی، این ویژگی ها می توانند به عنوان پایه اهداف سرمایه اجتماعی مشترک و مولفه های اصلی اعتبار مشترک محسوب گردند. مدل بانک جهانی، سرمایه اجتماعی در حوزه های : دارایی ها، مجاری وپیامد ها ارائه می دهد. دارایی ها، ویژگی هایی هستند که محیط را برای روابط اجتماعی فراهم می کنند و مجاری یا کانال ها، منابعی هستند که به وسیله دارایی های سرمایه اجتماعی در جامعه برای تسهیل و افزایش بهره وری فعالیت لازم برای تلاش جمعی به کار برده می شوند، همچنین پیامد ها حوزه های اصلی برای کاربرد سرمایه اجتماعی در جوامع هستند(حسن زاده، ۱۳۸۹).
سلامت روان
مفهوم سلامت روانی
تامین سلامتی اقشار مختلف جامعه یکی از مهمترین مسائل اساسی هر کشوری است که می باید آن را از سه دیدگاه جسمی روانی و اجتماعی مورد توجه قرار داد. طبق آمارهای منتشر شده از طرف سازمان جهانی بهداشت (WHO) ، حداقل۵۲ میلیون نفر از مردم جهان در سنین مختلف از بیماری های شدید روانی همچون اسکیزوفرنیا، ۱۵۰ میلیون نفر اختلالات خفیف روانی، ۱۲۰ میلیون نفر از عقب ماندگی ذهنی،۵۰ میلیون نفر از صرع و ۳۰میلیون نفر از ابتلا به دمانس رنج می برند و طبق همین گزارشات میزان شیوع اختلالات روانی در کشورهای در حال توسعه رو به افزایش است. در حالی که در برنامه ریزی های توسعه اجتماعی و اقتصادی این کشورها، پایین ترین اولویت به آنها داده می شود. درنوند(۱۹۸۲) در مروری بر مطالعات همه گیرشناسی اختلالات روانی را به دو دوره کلی تقسیم می کند.
دوره اول اکثراً در نیمه اول قرن بیستم و قبل از وقوع جنگ دوم جهانی صورت گرفته است. محققین این دوره، در زمینه بیماریابی در جامعه، بیشتر به گزارش های مراکز بیمارستانی، پرونده های بیماران و اطلاع دهندگان کلیدی متکی بوده اند. ( دانهام و فاریس، ۱۹۳۹ ،اودیگارد ۱۹۶۴ ، کلارک ۱۹۴۸ ، مالزبرگ و لی ۱۹۵۶ ، ویلسون و لا نتس ۱۹۵۷ )
دوره دوم به دنبال جنگ جهانی دوم انجام گردیده و همانند بیشتر مطالعات انجام شده در کشورهای اروپایی و آسیایی (لین ۱۹۵۳ ، هاگنل ۱۹۶۶ ، باش ۱۹۶۹ ، کاتو ۱۹۶۹ ) یک روان پزشک یا تیم تحقیق با تمام افراد جامعه مصاحبه نموده و در تشخیص موارد بر اساس مصاحبه ها داده شده اند.
درنوند در مقایسه مطالعات انجام گرفته قبل و بعد از جنگ دوم جهانی مطرح نمود که میانگین شیوع انواع اختلالات در۱۶ بررسی دوره اول برابر۳.۶ درصد و در ۶۰ تحقیق دومین دوره،۲۰ درصد بوده است. سومین دوره شامل مطالعات همه گیریشناسی در دو دهه گذشته و با بهره گرفتن از ملاک های تشخیصیDSM-III و یا سایر طبقه بندی های رایج بین المللی بوده است. در این دوره که از اواخر سال های دهه ۱۹۷۰ شروع شد محققین سعی نمودند که وسایل و ابزارهای معتبر و استاندارد جهت سرند و مصاحبه های بالینی بر اساس ملاک های تشخیص طبقه بندی ها استفاده نمایند.
در اطلاعات به دست آمده از مرور مطالعات همه گیر شناسی اختلالات روانی در کشورهای مختلف جهان که در آنها از آزمون های سرند و ارزیابی بالینی استفاده شد. میزان شیوع اختلالات روانی بین ۱۰ تا ۴۰% در نوسان بوده است. هر چند مطالعات همه گیر شناسی گسترده و جامعی در سطح کشور ایران تاکنون صورت نگرفته وبررسی های انجام شده نیز در نوع خود بسیار محدود بوده اند ولی اطلاعات به دست آمده دلالت بر این دارد که با وجوه محدود بودن این اطلاعات میزان شیوع این اختلالات در ایران از آمار سایر کشورها و سازمان جهانی کمتر نیست (باش ۱۹۶۳ به نقل از صاحب الزمانی، ۱۳۴۲ ، باش ۱۹۶۴ ، ۱۹۶۹ ، داوودیان۱۳۵۳ ، شاه محمدی ۱۳۶۹).( باقری یزدی و همکاران ، ۱۳۷۳ ).
از طرف دیگر روان پزشکان بیشتر مجذوب پیسکوپاتولوژی و ناهنجاری بوده اند. بنابراین اخیراً اقدام های هماهنگی برای تعریف سلامت روانی و بهنجاری صورت گرفته است. تلویحاً چنین معلوم شده است که سلامت روانی را می توان عکس بیماری روانی تعریف نمود. با چنین فرضی، فقدان پیسکوپاتولوژی بارز معادل رفتار به هنجار شمرده می شد. اخیراً تردیدهایی در مورد مفید بودن این فرضیات ابراز شده و ارائه مفاهیم و تعریف دقیق تر برای سلامت روانی و بهنجاری اهمیت فزایندهای یافته است.
روان پزشکان با بیرون آمدن از مطب ها و بخش های بیمارستان ها و ورود به اجتماع، با گروه هایی از جمعیت مواجه شده اند که قبلاً آنها را ندیده بودند. روان پزشکان به طور فزاینده ای با منابع مشاوره مواجه شده اند. بیشتراز آنها خواسته شده است تا معلوم کنند چه کسی برای تصدی یک موقعیت سالم تر است یا بیمار و نامناسب. علاقه به ارزیابی حاصل تلاش های درمانی روان پزشکی نیز موضوع سلامت روانی را در کانون توجه قرار داده است. در واقع یکی از ضعف های اکثر کارها در زمینه ارزیابی نتایج درمانی به ابهام مفاهیم بهنجاری و سلامت روانی مربوط بوده است(حسن زاده چایچی، ۱۳۸۹).
[دوشنبه 1401-04-06] [ 12:17:00 ق.ظ ]
|