فایل شماره 6293 |
مالی
کارت امتیازی
اندازه گیری
ناظر داراییهای نامشهود
حسابداری منابع انسانی
سرمایه فکری
استراتژی
داراییهای غیر قابل مشاهده
اهرم دانشی
شایستگی های اصلی
مدیریت دانش
شکل ۱-۲- جایگاه سرمایه فکری درمیان جنبش های مختلف ،منبع : ( روس و همکاران ، ۱۹۹۷)
۲-۷ معرفی مدلهای مختلف سرمایه فکری
در انتهای سال ۱۹۹۰، نویسندگان متعددی مانند بروکینگ (۱۹۹۶) ، ادوینسون و مالون (۱۹۹۷) ، استیوارت (۱۹۹۷) اسویبی(۱۹۹۸) شروع به ارائه چهارچوب هایی کردند که به ما در درک سرمایه های فکری و به همان اندازه در اجرای آسانتر مباحث مربوط به IC ( مانند اندازه گیری ، افشاء و گزارش دهی ) کمک می کند. با آنکه اختلاف کوچکی در میان چهارچوبها مشاهده می شود ، اماهمین نوسان باعث ایجاد انحرافهای زیادی در زمینه مباحث سرمایه های فکری گردیده است . همین مطالعات صورت گرفته در رابطه با IC در سطوح مختلفی از جمله فردی ، درون سازمانی و برون سازمانی قرار می گیرد. IC تنها به دانش در دسترس افراد محدود نمی شود، بلکه شامل دانش ذخیره شده در درون پایگاه داده های سازمانی ، فرایندهای کسب و کار و ارتباطات نیز می گردد . در ذیل مدلهای ارائه شده در این خصوص به اختصار معرفی می گردند .
۱-۱۸-۲- مدل ادوینسون و مالون
“لیف ادوینسون” یکی از شناخته شده ترین محققین دنیا در زمینه سرمایه های فکری است . او به عنوان اولین مدیر سرمایه فکری در شرکت اسکاندایا – یک شرکت بین الملی بیمه در کشور سوئد- فعالیت داشته است. شرکت اسکاندیا موفق شده که یک نوع طبقه بندی بومی شده از سرمایه فکری را ارائه نماید . ادوینسون اساساً سرمایه های فکری را به عنوان ارزش های نامشهود تلقی می کند که می تواند منشا شکاف و اختلاف میان ارزش بازای و ارزش دفتری شرکت ها و سازمان ها باشد. برهمین اساس معادله زیر را برای تعیین ارزش بازاری شرکت پیشنهاد نموده است :
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
سرمایه فکری+ارزش دفتری = ارزش بازاری
وقتی شرکت اسکاندیا در سال ۱۹۹۲ شروع به صورت برداری و ارزش گذاری بر روی ارزش نامشهود سرمایه های فکری خود کرد ، فهرستی شامل ۵۰مورد با ارزش همانند نشان تجاری ، امتیازات انحصاری ، پایگاه داده مشتریان، سیستم های فناوری اطلاعات ، افراد و پرسنل کلیدی و تاثیر گذاری ، تدوین و گردآوری نمود . از آنجایی که فهرست مذکور، بسیار طولانی و مدیریت بر آن سخت و دشوار بوده ، اجزا و موارد آن در دو گروه ابعاد انسانی و ابعاد سازمانی تقسیم گردید . بدین ترتیب تعریف ساده تری از سرمایه های فکری حاصل شده است :
سرمایه ساختاری+ سرمایه انسانی= سرمایه های فکری
مطابق نظر ادوینسون ، مواردی که پس از رفتن کارکنان به خانه ، در سازمان باقی می مانند سرمایه های ساختاری سازمان را تشکیل می دهند . او بر این واقعیت تاکید دارد که سرمایه های انسانی سازمان را نمی توان تحت مالکیت سازمان در آورد ، بلکه آنها را تنها می توان استخدام یا اجاره نمود . بر عکس آن، سرمایه های ساختاری را می توان تحت تملک در آورد و دادو ستد نمود. برهمین اساس مراتبی را برای سازمان های فکری ارائه نمود. وی به همراه محققی به نام مالون ، IC را به عنوان دارایی هایی مثل دانش ، تجارب کاربردی، تکنولوژی سازمانی ، ارتباطات مشتری و مهارتهای حرفه ای دانسته اند که باعث ایجاد مزیت رقابتی در بازار می شود. آنها در طرح ارزش اسکاندیا[۲۱] ارزش بازاری یک شرکت را ترکیبی ازارزش مالی آن (شامل دارایی های مشهود) و ارزش سرمایه های فکری دانسته اند. بعدها آنها مدل اسکاندیا را بعنوان یک شیوه اندازه گیری IC معرفی نمودند. از منظر آنها IC ترکیبی از دوجزء اصلی است : سرمایه انسانی یا HCو سرمایه ساختاری یا SC، این دو محقق سرمایه های ساختاری در سازمان را عامل پیشتیبانی از سرمایه های انسانی معرفی کرد . SCخود به سرمایه سازمانی و سرمایه مشتری تقسیم شده و سرمایه سازمانی ( شامل سیستم ها ، ابزارها و فلسفه عملیاتی است که جریان یافتن دانش در درون سازمان را سرعت می بخشد) به سرمایه نوآوری وسرمایه فرآیندی تقسیم می شود. این دو محقق اجزاء متشکله سرمایه های فکری را اینگونه تعریف کرده اند:
سرمایه انسانی : به میزان ارزش ، مهارتها و تجاربی که افراد درسازمانها دارا می باشند اطلاق می گردد.
سرمایه ساختاری : شامل فرهنگ ها ، توانمندی ها ، سخت افزارها و نرم افزارهای حامی HCمی باشد.
سرمایه مشتری: در ارزش ارتباطات سازمان با مشتریانشان نماینگر می شود.
سرمایه سازمانی : شامل فلسفه سازمانی و سیستم هایی برای بالابردن قدرت نفوذ و توانمندیهای سازمانی است .
سرمایه نوآوری : شامل دارایی های معنوی است که توسط قوانین حمایت از حقوق مالکیت معنوی شامل کپی رایت ، نام تجاری و دارایی های نامشهود مورد پشتیبانی قرار می گیرد .
سرمایه فرایندیی : شامل تکنیکها ، شیوه ها و برنامه هایی است که مواردی مانند تحویل محصول یا خدمات را تسهیل می کند.
ویگ، تفسیری از اجزای منفرد الگوی سرمایه های فکری اسکاندیا ارائه نموده است که براساس آن :
سرمایه های انسانی اشاره به شایستگی کارکنان و قابلیت آنها دارد. برای مثال ، اگریک سازمان کارکنانش را آموزش دهد، در حقیقت سرمایه انسانی ا را توسعه داده است. سرمایه انسانی معمولاً بصورت جزئی کوچکتر از سرمایه ساختاری دیده می شود.
سرمایه ساختاری نتیجه ای از سرمایه فکری وبه صورت اطلاعات ، منابع دانش یا اسناد و مدارک منعکس می شود. همانطور که قبلاً نیز توضیح داده شد، سرمایه ساختاری ، آن چیزهای است که پس از فرورفتن کارکنان در سازمان باقی می ماند.
سرمایه مشتریان نیز در ارزش ارتباطات سازمان با مشتریانش نمایانگر می شود.
سرمایه سازمانی شامل دارایی های دانشی نهادینه شده در بستر فرآیندها و نوآوری های سازمانی می باشد.
سرمایه فرآیندی اشاره به فرآیندهای ارزش افزای سازمانی مانند ساختار سازمانی ، تجارب مدیریتی ، سیستمهاو رویه ها، زیرساخت ها ، سیستم های کامپیوتری و…. دارد.
سرمایه نوآوری شامل دانش آشکار همراه با داراییهای فکری می گردد. که شناسایی هر دوی آنها در سازمان مشکل است ، همانند فرهنگ مثبت.
مالکیت معنوی ، بیانی است برای دانش مستند شده و جمع آوری شده مانند نوآوری ها ، تجارب عملی ، حقوق اختراع ، فناوری ، برنامه های تحصیلی ، زیرساخت های دانشی شرکت ، طراحی ها و همچنین ویژگی خاص تولیدات و خدمات . الگوی ارزشی اسکاندیا، توجه و تمرکز زیادی بر قابلیت های نوسازی سازمانی دارد . این الگو، سرمایه نوآوری و فرآیندی بعنوان بخشی از سرمایه سازمانی تاکید دارد.
۲-۷-۱ مدل بروکینگ
بروکینگ در سال ۱۹۹۶از ICتحت عنوان مجموعه ای از دارایی های نامشهود نام می برد که شرکت ها قادر به ادامه فعالیت می کند. وی تلاشها و تحقیقات ادوینسون و مالون را برای تعریف IC در نظر گرفت و چهاردسته مجزا را در زمینه IC معرفی کرد : ۱- دارایی بازار[۲۲] ۲- دارایی با محوریت انسان ( انسان محور) [۲۳] ۳- زیرساختها[۲۴] ۴- دارایی مالکیت معنوی[۲۵] (شکل ۲-۲)
دارایی بازار: به دارایی های بالقوه ای اطلاق می شود که یک شرکت به خاطر نامشهودی های بازار گرایانه اش مانندتجاری ، مشتریان و کانالهای توزیع دارا می باشد.
دارایی انسان محور: شامل میزان تخصصهای گروهی ، خلاقیت و حل مسائل ، رهبری ، مهارتها و توانمندیهای موجود در کارکنان یک شرکت می باشد.
زیرساخت ها : شامل تکنولوژی ها ، متدولوژیها وکلیه فرآیندهایی است که باعث می شود صحت ، کیفیت و ایمنی در سازمان حفظ شود.
مالکیت معنوی: که شامل دانش فنی ، نرم افزارهای تجاری و کسب و کار، کپی رایت ، حقوق مربوط به طرحهای گوناگون و نشانه های تجاری است .
طبقه بندی ارائه شده توسط بروکینگ مشابه باطرح ادوینسون و مالون است اما در این طبقه بندی بروکینگ، مالکیت معنوی را از داراییهای زیرساختی جداکرده و در یک دسته مجزا قرارداده است . دیدگاه آنها اگر چه یکسان نیستند اما مکمل یکدیگر هستند. هدف ادوینسون و مالون توضیح اهمیت IC در سازمان ها بوده و موضوعات مهمی مانند ویژگیهای کلیدی ، اندازه گیری رویکردهای مدیریت بر آنه را در بر می گرفت . آنها مدیریت بر IC را بعنوان گامی نهایی برای ساخت سازمانهایی با ارزش بالا و سازمان های که می خواهند ارزش در آنها بصورت مداوم افزایش یابد معرفی کردند . با اینکه بروکینگ دارای اهداف مشابهی با ادوینسون و مالون بود ، اما او اجزایی IC را طوری تعیین کرد که بتوان از آن در امر ممیزی نیز استفاده نمود و بدین خاطر وی بر روی فرآیندهای تعریف، مستند سازی و اندازه گیری IC تاکیدکرده است . خانم بروکینگ عقیده دارد که هدف نهایی هر کسب و کاری بدست آوردن ارزش پولی به ازاء هر جزئی از دارایی ها است . او تصریع کرده است که این امر برای شرکت ها بسیار مهم است که میزان دارایی هایشان را ارزیابی کرده و از این طریق مدیران را از محل وجود ارزش های واقعی در سازمان آگاه سازند . به همین دلیل آنها نیاز دارند تاشاخصهایی برای ارزیابی موفقیت و رشد در دست داشته و مبناهایی را برای افزایش احتمال دریافت وام از موسسات مالی بوجود بیاورند .
۲-۷-۲ مدل روس و همکاران
روس و روس ، دراگونتی و ادوینسون در سال ۱۹۹۷شاخص سرمایه فکری[۲۶] را برای اندازه گیری IC معرفی کردند . آنها تشریع کردند که دیدگاههایشان در رابطه با IC ، دانش محور بوده و اشتباهاتی با مباحث دانشی دارد. از سوی دیگر بعدها آنها از مدلی استفاده کردند که مشابه با مدل ادوینسون و مالون بود ( امادقیقاً همانند آنها نبود ). آنها SCو HCراازIC انشعاب داده و این سازه ها را نماینده منابع شعور و بدون شعور دانستند که بالطبع هرکدام شیوه های مدیریتی متفاوتی را طلب می کند (شکل ۴-۲) . این محققان سرمایه ارتباطی را به عنوان بخشی از سرمایه ساختاری (به جای آنکه آن را در دسته سومی قرار بدهند ) در نظر گرفته اند . روس و همکاران (۱۹۹۷) HC را به شایستگی ، نگرش و زیرکی فکری تقسیم کردند.
شایستگی[۲۷]: شامل دانش فردی کارکنان و مهارتها ، استعدادها و دانش فنی آنها ست .
نگرش [۲۸]: نشان دهنده ارزشی است که نتیجه نوع رفتار کارکنان در محل کار بوده و تحت تاثیر انگیزش ، رفتارها و رهبری است .
چالاکی فکر ی[۲۹]: شامل نوآوری کارکنان ، توانایی انطباق با شرایط و قابلیت استفاده از دانش از یک مفهوم و زمینه به مفهوم و زمینه دیگر است . ازسوی دیگر سرمایه ساختاری شامل اجزای زیر است :
روابط[۳۰]: به معنی ارتباط مشتریان ، عرضه کنندگان ، شرکاء استراتژیک و دیگر ذینفعان شرکت می باشد.
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1401-04-05] [ 10:58:00 ب.ظ ]
|