استاندارد بودن شرایط کاری و مطلوبیت آن از تمام جهات خصوصا از جهت عواملی همچون سر و صدا ، متوازن بودن نور و روشنایی، بهداشتی بودن کار، متناسب بودن ساعات کار با اوقات استراحت و موارد مشابه سبب آرامش و آسایش جسمی و روحی افراد می شود. هرچقدر میزان مطلوبیت بیشتر باشد به همان نسبت کمیت و کیفیت کار انجام شده بیشتر و بهتر خواهد شد
بسیاری نقش کار را که دربرگیرنده عناوین متعددی می دانند از جمله عوامل مهم تاثیرگذار می شناسند. عناوینی همچون : محدوده شغل، تنوع کار، آزادی عمل کار و بازخورد کار وغیره در کیفیت کار به شدت موثرند.
نوآوری
به تمثیل می توان گفت « نوآوری ، بذر درخت دانش است». صفات ارثی این دانه «بر اساس جهش تکاملی» روی شاخه ای از شجره ی دانش کهن شکل می گیرد.خلاقیت، آفرینشِ آمیزه ای بدیع برای تناقضات، در قالب یک ایده است که خارج از محدودهی جواب موجود قرار میگیرد. هرچه دامنهی بیشتر باشد، نتیجهی فرایند خلاقتر است. خلاقیت توانایی آفرینش ایدههای جدید و کشف راه های نوینی برای نگرش به مشکلات و فرصت ها است.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

روشن است که ما نمی توانیم با موهبت خداداده، از هیچ، چیزی خلق کنیم. همه ی افراد بشر با تمام چیز هایی که موجود است، کار خود را شروع می کنند. اساس و جوهره ی همه چیز قبلاً به وجود آمده است. مواد، عناصر، ترکیبات یا چیزهایی که می تواند ساخته شود یا به وجود بیاید، در عالم وجود دارد. ما انسان ها قادر نیستیم، از هیچ چیز، چیزی جدید بسازیم. انسان ها فقط قادر هستند آن چه را که وجود دارد، برای خلق آن چه موجود نیست،تفکیک؛ ترکیب و ارزشیابی نمایند. اگر خلاقیت را با فکری محدود تعریف کنیم «آفرینش چیزی که وجود ندارد، بدون هر گونه زمینه و مواد قبلی» آن گاه تنها خداوند است که خلق کند (میر میران، ۱۳۸۴، ۷). در گذشته گفته میشد که نوآوری توانایی خاص و ذاتی است که در باطن بعضی ها نهاده شده و در برخی ها نه ، یا نظر بر این بود که نوآوری با عنصر هوش و میزان توانایی های آن ، به حدی قرابت دارد که هر گونه نو آوری ، نتیجه و محصول تعامل آن دو مبیباشد. هوش نیز پدیده ای ارثی و خارج از تاثیر و تاثر محیط پنداشته میشد بنابراین، نوآوری از کسانی مورد انتظار بود که ذاتا از بهره هوشی بالاتری برخوردار بودند. امروزه ، چنین برداشتهایی دارای اعتبار علمی نمیباشند ؛ البته این ادعا جنبه ارثی هوش را رد نمیکند . و لیکن ارتباط آن با نوآوری و یا دیگر توانایی ها با تردید مواجه می سازد. در حالی که خصوصیات، توانایی ها و ویژگیهای انسانها، در تعامل با یکدیگر بوده و بر هم تاثیر و تاثر متقابلی دارند. از این رو باید پذیرفت که همه انسانها، واجد توانایی های خلاقانه و مبتکرانه هستند و انتظار نوآوری از همه انسانها ، چه به شکل انفرادی و چه به شکل گروهی و یا سازمانی انتظار به حق و به جایی است (نژاد ایرانی، ۱۳۸۱، ۱۲). همه سازمانها برای بقا نیازمند اندیشه های نو و نظرات بدیع و تازه اند. افکار و نظرات جدید همچون روحی در کالبد سازمان دمیده میشوند و آن را از نیستی و فنا نجات میدهند در عصر ما برای بقا و پیشرفت و حتی حفظ وضع موجود، باید جریان نوجویی و نوآوری را در سازمان تداوم بخشید تا از رکود و نابودی آن جلوگیری شود. برای آنکه بتوانیم در دنیای متلاطم و متغیر امروز به حیات ادامه دهیم باید به نوآوری رو آوریم و ضمن شناختن تغییرات و تحولات محیط برای رویارویی با آنها پاسخ های بدیع و تازه تدارک ببینیم و همراه تاثیر پذیری از این تحولات بر آنها اثر بگذاریم و بدانها شکل دلخواه دهیم (الوانی ، ۱۳۸۸ ، ۲۲۹).
تعاریف نوآوری از دیدگاه های متفاوت
محققینی همچون زو و شالی[۲۶] (۲۰۰۳)، و اولدهم[۲۷] (۲۰۰۴) و آمابایل[۲۸] (۱۹۹۶) خلاقیت را به عنوان توسعه و بسط عقاید، نتایج محصولات، راحلها و قضاوتهایی است که: ۱) تازه و بدیع باشد و ۲) با توجه به موقعیت، مناسب و مطلوب باشد تعریف کرده‌اند (Waight, 2005, 152).
پاپالیا (۱۹۸۸)، نوآوری را توانایی دیدن چیزها در یک نظر نو و غیرمعمولی، دیدن مشکلاتی که هیچ کس دیگر، امکان تشخیص موجود بودن آنها را نمی‌دهد و سپس ارائه رهیافتهای جدید و غیرمعمولی و اثربخش می‌داند (آقایی فیشانی، ۱۳۷۷، ۱۲۵).
بارزمن[۲۹] (۱۹۸۶)، خلاقیت را فرایند شناختی از بوجود آمدن یک ایده، مفهوم، کالا یا کشفی بدیع می‌داند (طالب بیدختی، ۱۳۸۳، ۷۶).
گیفورد[۳۰]، خلاقیت را با تفکر واگرا[۳۱] (دست یافتن به رهیافتهای جدید برای حل مسائل)، در مقابل تفکر همگرا[۳۲] (دست یافتن به پاسخ صحیح) مترادف می‌داند (آقایی فیشانی، ۱۳۷۷، ۱۱).
تفکر همگرا عبارتست از: «فرایند بازآرایی یا دوباره سازی اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه درازمدت».
تفکر واگرا عبارت است از: فرایند ترکیب و نوآرایی اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه درازمدت» بنابراین خلاقیت یعنی تفکر واگرا (سید عامری، ۱۳۸۱، ۲۶).
هنری پوانکاره، ریاضیدان بزرگ فرانسوی (۱۹۴۸) می‌گوید: « نوآوری ، یعنی تشخیص، تمیز، بصیرت، دریافت، درک و انتخاب» (سلطانی، ۱۳۸۲، ۳۵).
نوآوری ، بکارگیری توانایی ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید است (رضائیان، ۱۳۷۴، ۳۱).
از نظر استیفن پی رابینز، «خلاقیت به معنای توانایی ترکیب ایده‌ها در یک روش منحصر به فرد یا ایجاد پیوستگی بین ایده‌هاست» (رابینز، ۱۳۷۳).
سالوندی[۳۳] (۱۹۸۲)، « نوآوری را ایجاد اندیشه‌ها و ایده‌های نو، که سودمندی اجتماعی دارند» تعریف می‌کند (Salvendy, 1982, 12).
از دیدگاه هربرت فوکس[۳۴]، فرایند خلاق به هر نوع فرایند فکری گفته می‌شود که مساله را به طریق مفید و بدیع حل کند (رضائیان، ۱۳۷۴، ۳۳).
نوآوری ، عبارت است از: فرایند یافتن راه های جدید برای انجام دادن بهتر کارها.
نوآوری ، یعنی ارائه فکرها و طرح‌های نوین برای تولیدات و خدمات جدید (سیدعامری، ۱۳۸۱).
امابایل[۳۵]، نوآوری را به عنوان «ارائه یک ایده جدید و مناسب توسط یکنفر به تنهایی یا گروهی از افراد با همدیگر» معرفی می‌کند(West, 1990, 29) .
استرنبرگ[۳۶]، نوآوری را شامل برقرار کردن ارتباطات جدید، دیدن چیزها از طریق جدید و تعریف جدید مسائل می‌داند (Shalley, 2004).
به طوری که ملاحظه میشود همه تعاریف ارائه شده به نوعی به ایجاد چیز جدیدی تاکید میکند بنابراین توانایی آفریدن چیزی نو متداولترین تعریفی است که از نوآوری میشود (نژاد ایرانی، ۱۳۸۱، ۳۲).
مفهوم نوآوری[۳۷]
نوآوری، خون تازه در رگ های سازمان است هیچ عاملی قادر نیست سازمان و کارکنان آن را بیش از عدم تمایل به تغییرات مثبت به تباهی بکشاند. ثبات نا ممکن است، یا عقب می افتید ، و یا پیشرفت میکنید . نوآوری نیازمند آمیزه ای از ایده های جدید کار تیمی و رهبری است. علاوه بر نوآوری و توانایی واقعیت بخشیدن به آن ، شما نیازمند شعور و ادراک تجاری و کارآقرینی هستید. نوآوری بایستی مشتری مدار و ایده گرا باشد. بنابراین موفقیت طرح های نوآورانه به ویژگی های فردی و گرایش فراگیر سازمان هر دو نیاز دارد.(میر میران ، ۱۳۸۴ ، ۱۸۹).نوآوری استفاده از علم جدید برای به وجود آوردن محصول یا خدمات مورد نیاز مشتریان است که تلفیقی از ابتکار و تجاری کردن است. به عقیده پورتر روش جدید برای انجام کارها به صورت تجاری ، نوآوری نامیده می شود مراحل نوآوری نمیتواند جدا از شرایط رقابتی و استراتژی های شرکت باشد. دانش جدید متواند به تکنولوژی و یا بازاریابی مرتبط باشد دانش تکنولوژیکی ، علم اجزا ، ارتباط بین اجزا ،روش ها ، و مراحل تکنیکهایی است که منجر به تولید یا خدمتی میشوند.دانش بازار علم کاربرد محصولات ، انتظارات مشتری ، نیازها و خواسته ها میباشد (Afuah, 1998, 13).
نوآوری توانایی کاربرد راه حلی خلاق، برای مشکلات و یا فرصت ها؛ ایجاد تحول و یا افزایش کیفیت زندگی خود و دیگران است. فرد نوآور قادر است مفهوم؛فرآورده و یا خدمتی جدید را معرفی کند. همچنین می توانددر محصول یا خدمت موجود تغییرات و دگرگونی ایجاد نماید. برای مثال، شاید لئوناردو داوینچی هلیکوپتر و زیر دریایی را ترسیم کرده باشد، ولی فناوری لازم برای ساختن و به حرکت در آوردن آن ها را در اختیار نداشته است. پس آن چه ارزش دارد، تنها نیروی ابتکار نیست، بلکه نوآوری، تولید و عرضه ی آن به بازار مکمل این فرایند است.«نوآوری معرفی و کاربرد آگاهانه ی ایده ها، برای طراحی و آرایه ی محصولات، خدمات، یا فرایندهای جدید است؛ که منجر به تأمین نیاز افراد، گروه‌ها، سازمان ها و یا اجتماع می شود.»۳ به سخن دیگر خلاقیت به ابداع ایده های جدید اطلاق می شود. در حالی که نو آوری به تحقق در آوردن این ایده ها را نیز شامل می گردد. نوآوری در همهی ابعاد زندگی بشر به ویژه در زمینهی کسب و کار دارد (میر میران، ۱۳۸۴، ۸).
انسان، کیفیت زندگی خود را مرهون ذهن و اندیشه خود می‌باشد و ذهن نیز به نوبه خود متکی بر خلاقیت و نوآوری است. اگر انسان خلاق و نوآور نبود، در چرخه حیات اسیر فرایند تکراری و یکنواختی می شد، نه تغییری روی می داد و نه بهبودی، همه اختراعات و اکتشافات بشر، پیشرفتهای گوناگون در زمینه های مختلف، مرهون خلاقیت و نوآوری انسان است.
بی مبالغه می‌توان گفت که وجه مشخص و بازار جهان امروز، همانا تغییر و تحول است که هیچ زمینه‌ای بدون تأثیر آن باقی نیست. صرف تغییر، ارزش تلقی شده و عاملان تغییر، نوآوران ارزشمند محسوب می‌شوند که دگرگونیها را با امید به بهبودی و بهروزی هرچه بیشتر و بیشتر سبب می‌شوند، از این رو هر گونه اختراع و اکتشاف، ابداع و ابتکار، خود اشکال تحول بوده و موجب تغییرند.
خلاقیت به معنای فرایند تولید فکر و یا ایده جدید، و نوآوری به معنای فرآورده، محصول و نتیجه یا تحقق بخشیدن به آن ایده جدید، (گلستان هاشمی، ۱۳۸۱، ۱۷) مفهومی است که راز و رمز توسعه و پیشرفت را در خود دارد. به همین دلیل هر فرد، گروه و یا سازمان خلاق و نوآور، نسبت به فرد و گروه‌ها و سازمان غیر خلاق که بر حسب عادات و سنتها فعالیت می‌کند بالنده‌تر است. مهمتر اینکه امروزه، ضرورت رقابتها و انواع مسابقات بین انسانها تا حدی است که خلاقیت را از اختیار در حوزه رفتار و عملکرد به اجبار تبدیل کرده است. تفکر خلاق عبارت از اندیشیدنی که در آن ذهن به طور عمیق با یک مسئله درگیر میشود به تجسم و واضح کردن آن میپردازد و به منظور فرموله کردن فکر یا دریافت مفهوم جدیدی به جرح و تعدیل آن میپردازد. تفکر خلاق به شناسایی و کشف واقعیت ها میپردازد و با حذف و یا ترکیب واقیت های موجود به روشن شدن فکر جدید کمک میکند” (نژاد ایرانی، ۱۳۸۱، ۳۷ – ۳۸). خلاقیت به مفهوم ساده ایجاد چیزهای جدید، گرایش ذاتی اغلب انسانها، به و یژه در دوره جوانی است. “جوان بر اساس ذوق و رغبت خویش فردی نو خواه است و به این خاطر هر جدیدی دل او را می رباید. ابداعات و زیبایی‌های نو را، آنان طالبند و … ذوق هنری آنها به گونه ای ]جدید و متفاوت[ است. که با معیارها و ملاکهای سالمندان سازگار نیست” (قائمی، ۱۳۷۹، ۵۲).این استقبال از هر چیز جدید و متفاوت و یا نوگرایی جوانان، به دلایل متعدد، از جمله ناسازگاری با ملاکهای بزرگسالان و یا ترس از عدم استقبال دیگران و غیره، موجب می شود که توانایی بالقوه خلاق بودن از افراد به منصه ظهور نرسد. ولی با فعلیت رسیدن این توانایی در مورد افراد و البته پذیرش آن از جانب دیگران، آنان را به عنوان اشخاص مبتکر، خلاق و نوآور می‌شناسند. چنین کسانی نسبت به افراد دیگر، که بهر حال و بهر دلیل، خلاقیت آنان بروز عینی نیافته است، نسبت به بقیه خلاق تر شناخته شده و یا خلاق‌تر هستند، مانع از تلاش بقیه و به طور کلی همه، برای بروز خلاقیت های بالقوه خود نمی‌باشد. بلکه خود به طور مستقیم و غیر مستقیم کمک کننده است،زیرا که ایجاد و ابداع چیزهای مشخص اعم از شیء، فکر، طرح، روش و غیره غالباً بر مبانی خلاقیت دیگران و یا متقدمان مربوطه مبتنی است. هیچ کس ایجاد چیزی را از صفر و یا از هیچ شروع نمی‌کند، نه کسی، فاقدهر نوع خلاقیت است و نه اینکه کسی،در همه زمینه ها و همواره دارای ابتکار و خلاقیت می‌باشد. این موضوع هم مثل هر توانایی دیگر در انسان، نسبی است (سیدعباس زاده، ۱۳۸۷، ۷۹ ).
ما با دو نوع نوآوری سرو کار داریم: تکنیکی و اجرایی. نوآوری تکنیکی در مورد محصولات ، خدمات ، مراحل جدید و یا در کل موارد جدید است این نوآوری در ضمینه ساختار سازمانی و مراحل اجرایی با نو آوری اجرایی تفاوت دارد. به عقیده دامانپور نوآوری، تولیدات جدید و یا خدماتی هستند که برای رفع نیاز های بیرونی هستند (۱۹۹۸, ۱۴ Afuah,).
محصول جدید
– قیمت پائین
– صفات بهبود یافته
– صفات جدید
اقتصادی
صلاحیت
و موهبت
سازمانی
علم تکنولوژیکی جدید
علم بازار جدید
نمودار ۲-۳ : نمودار نوآوری : مفاهیم سازمانی و اقتصادی (۱۹۹۸, ۱۴ Afuah,).
نوآوری میتواند دو تاثیر بر شرکت داشته باشد از آنجا که دانش از توانایی یک شرکت برای تولید حمایت میکند تغییر در دانش باعث تغییر در توانایی شرکت برای تولید محصول جدید خواهد شد بنابراین نوآوری میتواند به عنوان چیزی تعریف شود که توانایی ها و قابلیت های یک شرکت را تغییر میدهد این تعبیر به عنوان دیدگاه سازمانی در طبقه بندی نوآوری در نظر گرفته میشود (۱۹۹۸, ۷۵ Afuah,).
تعاریف نوآوری از دیدگاه های متفاوت
نوآوری به بکارگیری ایده های نوین ناشی از نوآوری مربوط میشوددر واقع نواوری عملی ساختن ایده ناشی از نوآوری را امکان پذیر میسازد و آن را به صورت یک محصول جدید یا خدمت تازه ارائه میدهد (سید جوادین ، ۱۳۸۶ ، ۴۱۹).
کونتز نوآوری را ایده های نوین ناشی از نوآوری یاد کرده و معتقد است که نوآوری میتواند محصولی جدید، خدمتی جدید یا راه حل جدیدی برای انجام کاری باشد (شهر آرای و مدنی پور، ۱۳۷۵، ۴۰).
نوآوری استفاده از دانش جدید برای به وجود آوردن محصول یا خدمات مورد نیاز مشتریان است که تلفیقی از ابتکار و تجاری کردن است. (۱۹۹۸, ۱۳ Afuah,).
نوآوری فرایند اخذ ایده خلاق و تبدیل آن به محصول، خدمات و روش های جدید عملیاتی است (نژاد ایرانی ، ۱۳۸۱، ۳۶).
عوامل موثر بر نوآوری
عوامل موثر بر نوآوری ، در قالب عوامل فردی و عوامل محیطی ( گروهی و سازمانی )نام برده می شوند:
عوامل فردی موثر بر نوآوری عبارتند از :
۱- دیدگاه ها در مورد افراد خلاق
* خلاقیت به عنوان نبوغ
* خلاقیت به عنوان استعدادی همگانی
۲- متغیر های فردی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...