اینکه به راه دیگری که در اسلام کم و بیش وجود دارد در زمان پیامبر (ص) در مواردی متداول بود و بعدها نیز ادامه یافت، اشاره میشود و آن مبادلۀ اسیران است (واقدی، بی تا، ج۲، ص۲۱۱).
مبادله اسیران نه تنها، انسانیتر و پسندیدهترین راه ها است بلکه کاری است که معمولا انجام آن فقط در موارد لزوم و ضروری امکان پذیر است یعنی در مواردی که میتوان انجام داد که:
اولا- دشمن نیز از طرف مقابل اسیرانی داشته باشد.
ثانیا حاضر به مبادله اسیر باشد تا به مقتضای اهمیت اسیری، تعدادی از اسیران طرف مقابل را آزاد سازد.
در اسلام هم نمونههائی از مبادله اسیر داریم که به آن اشاره میشود (مسعودی، ۱۳۴۹ش، ص۱۶۳-۱۶۰).
ولی قبلا باید یادآور شد که اگر این امکانات نبود و راه های دیگر عملی نشد، آیا راهی جز حبسهای طولانی یا ادغام اسیر در جامعه وجود خواهد داشت یا نه؟ با توجه به اینکه حبس‌های طولانی، زیانهای زیاد، را برای دولت و هم برای کوبیده شدن روحیه اسیران در بر دارد گاهی ادغام اسیران در جامعه راه عملیتر به نظر میرسد (حسنی، ۱۳۷۶، ص۷۴۶).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

به همین جهت بردگی هم در این گونه موارد یک راه اضطراری و ناچاری و احیانا تحمیلی در سطح جهانی و نظامهای موجود بوده است که اسلام ناگزیر آن را عملی ساخته است آن هم نه به عنوان تنها راه بلکه بکی از راه ها که اگر آزادی و عفو بدون غرامت یا آزادی با غرامت جنگی( فداء) و مبادله امکان نداشت، امام و حاکم اسلامی میتواند به این اقدام دست زند مخصوصا هنگامی که با اسیران ما چنین عملی میشد که پس از مبادله اسیر در اسلام به بررسی آن مینشینیم. مبادله اسیر همواره به صورت پراکنده در اسلام وجود داشت ولی نخستین مبادله منظم و گروهی اسرا در جنگهای اسلام با روم در حکومت بنی العباس انجام شد ( همان).
اولین مبادله مبادله معروف ابوسلیم اولین مبادله بود که در حکومت بنی عباس وخلافت هارون الرشید در شهر طرسوس در ساحل دریای روم در سی و پنج مایلی طرسوس در سال ۱۷۹ هجری انجام د که پادشاه روم شخصی به نام “نقفور” پسر استبراق بود. گویند همه اسیران از زن و مرد که در روم بودند مبادله شد این کار به دست قاسم بن رشید و به نام او که در “مرج دابق” از ولایت “فنسرین” از ایالت حلب اردو زده بود، انجام گرفت. در این مبادله ابوسلیم خادم رشید که در سال ۱۷۱ هجری از طرف وی عهده دار بنای طرسوس و سالم برلس بربری با سی هزار تن از سربازان اجیر حضور داشت و از مردم بندرهای دیگر از شهرها در حدود پانصد هزار و به قولی بیشتر با لوازم و سلاح و اسب خود حاضر بودند. اسیران مسلمان با کشتیهای جنگی روم در ظاهری آراسته آمده بودند، شمار این اسیران مسلمان که در مدت دوازده روز مبادله شد حدود سه هزار و هفتصد (و به قولی بیشتر یا کمتر) بودند … (واقدی، ج۳، بی تا، ص۱۱۵ ).
مبادله دوم، مبادله ثابت در عصر خلافت رشید بود و در “لامیس” در سال ۱۹۲ هجری انجام شد پادشاه روم “نقفور” پسر “استبراق” بود ناصر بر این مبادله ثابتبن نصربن مالک خزاعی امیر سرحدات و در بندرهای روم بود و چند صد هزار نفر در آن حضور داشتند عده اسیران مسلمانی که در عرض هفت روز مبادله شد، دو هزار و پانصد مرد وزن بود (مسعودی، ۱۳۴۹ش، ص۱۶۳).
مبادله سوم، مبادله خاقان بود در خلافت واثق در محرم سال دویست و سی و یکم در شهر لامس انجام شد. شاه روم میخائیل پسر توفیل بود و ناظر این مبادله خاقان خادم ترک بود و عده مسلمانای که در مدت ده روز مبادله شدند، چهار هزار و سیصد و شصت و دو تن از مرد و زن و یا آنچنانکه در جنگهای صوائف (تابستانی) آمده است، چهار هزار و چهل و هفت تن و به قولی کمتر از این بود … . در این مبادله ابومسلم جرمی حضور داشت که در نواحی روم، و بین مردم آنجا اعتباری داشت و موقعیت آنجا را خوب میشناخت و تالیفاتی در این زمینه و شناخت آن و اخبار و ولایت و راه ها و معبرهای آن و موسم جنگ و تاخت و تاز قلمرو روم ممالک مجاور آن، برجان، بر عز و صقلابه و خزر… داشت و ابومسلم از جانب احمد بن ابی داود، قاضی القضات همراه خاقان بود که هنگام مبادله اسیران را امتحان میکرد (مسعودی، ۱۳۴۹ش، ص۱۶۲).
مبادله چهارم، مبادله شنیف در عصر خلافت متوکل در شوال سال دویست و چهل و یکم در لامس بود پادشاه روم میخائیل پسر توفیل بود و ناظر مبادله شنیف خادم وکیل مخصوص خلیفه بود و جعفربن عبدالوهاب هاشمی قرشی قاضی و علی بن یحیی ارمنی امیر سرحدات شام نیز حضور داشت. تعداد مسلمانانی که در مدت هفت روز آزاد و مبادله شدند، دو هزار و دویست مرد و به قولی دو هزار مرد وزن بودند و رومیان یکصد و چند نفر همراه داشتند که از قلمرو اسلام اسیر گرفته بودند و چند رومی را به جای آن گرفتند (زیرا مبادله در مورد نصاری روا نبود) (همان).
مبادله پنجم مبادله نصربن ازهر و علی بن یحیی در خلافت متوکل در آغاز سال دویست و چهل وشش بود پادشاه روم میخائیل پسر توفیل و ناظر مبادله علی بن یحیی ارمنی امیر سرحدات شام بود. و نضربن ازهرطائی شیعی از شیعههای بنی عباس از جانب متوکل درباره این مبادله به سوی شام و روم فرستاده شده بود. شمار مسلمانانی که در هفت روز مبادله شدند دو هزار و سیصد و شصت و هفت تن مرد و زن بود (مسعودی، ۱۳۴۹ش، ص۱۶۳).
گرچه یکی از متقدمان که در تاریخ تالیفی دارد نقل میکند که در ایام معتز سال دویست و پنجاه و سه نیز مبادلهای به وسیله شفیع خادم، با پادشاه روم به نام “بسیل”، انجام شده است (همان).
مبادله ششم، مبادله ابن طغان در عصر خلافت معتضد در سال دویست و هشتاد و سه، ماه شعبان پادشاه روم الیون، پسر بسیل پدر قسطنطنین بود ناظر این مبادله احمد بن طغان بود که از جانب ابوالجیش خمارویه پسر احمد بن طولون فرمانروای مصر و شام و دیار مضر بود و امارت دربندهای شام و انطاکیه را داشت، برای مبادله در ایام ابوالجیش در سال ۲۷۲ متارکه صلح روی داد و در ذیقعده همان سال ابوالجیش در دمشق کشته شد و مبادله به روزگار جیش بن خمارویه پسر او صورت گرفت و شمار مسلمانان مبادله شده و در مدت ده روز، دو هزار و چهارصدو نود و پنج تن مرد و به قولی سه هزار مرد و زن بودند (مسعودی، ۱۳۴۹ش، ص۱۶۴).
مبادله هفتم، مبادله رستم و معروف است به مبادله خیانت در عصر خلافت مکتفی در ذیقعده سال ۲۹۲ در لامس انجام شد و پادشاه روم همچنان “الیون پسر “بسیل” بود. ناظر بر این مبادله رستم پسر بردوسی فرغانی امیر سرحدات شام بود و شمار مسلمانانی که در مدت چهار روز مبادله شد هزار و صدو پنجاه مرد و زن بود و سپس رومیان خیانت کردند و با بقیه اسیران برفتند (همان).
مبادله هشتم، مبادله رستم معروف به مبادله کامل بود، در خلافت مستکفی در شوال سال ۲۹۵ در لامس انجام شد پادشاه روم الیون پسر بسیل بود ناظر این مبادله رستم و ابن برد بود و شمار کسانی که از مسلمانان آزاد شدند دو هزار و هشتصد و چهل و دو مرد و زن بود (همان، ص۱۶۵).
مبادله نهم، مبادله مونس در عصر خلافت مقتدر در ربیع الاخر سال ۳۰۵ در شهر لامس انجام شد در عصر قسطنطنین پسر الیون ناظر بر مبادله مونس خادم با بشری خادم افشین امیر سرحدات شام و انطاکیه بوده است. شمار مسلمانان مبادله شده در مدت هشت روز سه هزار و سیصد و سی وشش نفر از مرد و زن بود (همان).
مبادله دهم، در رجب سال ۳۱۳ خلافت مقتدر در عرض ۱۹روز سه هزار و نهصد و هشت مرد و زن بودند پادشاه روم قسطنطنین و ناظر بر مبادله مفلح خادم بوالاسود المقتدری بود.
مبادله یازدهم در سال ۳۲۶ در عرض شانزده روز خلافت الراضی بالله بود و شمار مسلمانانی که آزاد شدند شش هزار و سیصد و چند مرد وزن بود (همان).
مبادله دوازدهم در خلافت المطیع بالله ماه ربیع الاول ۳۳۵ در عهد قسطنطنین ۲۴۸۲ مرد وزن مسلمان با اسرا روم مبادله شد، ناظر بر مبادله نصر الثملی، امیر سرحدات شام بود. مسعودی این را آخرین مبادله میداند که بین روم و اسلام واقع شد و مبادلاتی نیز در موارد دیگر وجود داشته است و طرفین گاهی به خاطر اهمیت اسیران با کثرت آنان امتیازاتی نیز به همدیگر میدارند (همان).
۲-۷- امتیازهاى اسلام در مورد اسیران

    1. نظام حقوقى اسلام، در باب اسیر داراى سبقت تاریخى است؛ بدین معنا که اسلام زمانى در مورد اسیران مراعات اصولى را به صورت قانون الزامى دانست که در نقاط دیگر دنیا، مقررات حقوقى و قانونى در این زمینه وجود نداشت.
    1. در حال حاضر نیز مقررات بین‌المللى از ضمانت اجرایى کافى برخوردار نیست، در حالى که در اسلام همهی توصیه‌هاى این نظام، از جانب مسلمانان، بهعنوان فریضهی الهى لازم‌المراعات مى‌باشد.
    1. اسلام دربارهی اسیران جنگى، جنبه‏هاى اخلاقى و انسانى را نادیده نگرفته است، اسیرى که تا چندى پیش دشمن سرسخت اسلام و مسلمین بوده و بهروى آنان شمشیر کشیده بود، اکنون بى‏چاره و بى‏پناه شده و تمام هستى خود را از دست داده است، باز هم هرچه باشد انسان است و بعد از آن همه رنج و مصیبت که دیده، قابل ترحم مى‏باشد. اسلام که در همهحال طرفدار بى‏پناهان و بیچارگان است، به مسلمانان دستور مى‏دهد که تا مى‏توانند با اسیران جنگى مدارا کنند (خبرنامهی همایش اسلام و حقوق بشر دوستانهی بین المللی، شماره اول، ۱۳۸۴، ص۴۲).
    1. در قانون اسلام کشتن اسیر به هیچ وجه جایز نیست و به این حکم قرآن صراحت دارد آنجا که مى‏فرماید: (بعد از آن که جنگ تمام شد) یا اسیران را آزاد کنید یا غرامت و فدیه بگیرید (محمد/ ۴).

برای نمونه میتوان به سیره و عمل اهل بیت(ع) در برخورد با اسرای جنگی اشاره نمود: حضرت محمد(ص)، در بعضى از جنگها به مصلحت مسلمین میدانستند که اسرا فدیه بدهند و آزاد گردند، چنانکه در جنگ بدر فدیه گرفتن را ترجیح دادند. آنان که ثروت و مال داشتند، با پرداخت فدیه آزاد گردیدند و چند تن از اسیران که خواندن و نوشتن مى‏دانستند، به دستور پیامبر(ص) به آموزش کودکان مسلمان پرداختند، قرار بر آن بود که هریک از آنان پس از آنکه ده تن از کودکان مسلمان را خواندن و نوشتن آموختند، بدون پرداخت فدیه آزاد گردند و این براى نخستینبار و آخرینبار در تاریخ بشر بود که به فرمان پیامبر(ص)، آموزش و دانش به جاى غنیمت جنگى پذیرفته گشت. در بعضى از جنگها هم اسیران جنگى را بدون قید و شرط آزاد مى‏ساخت چنانکه با اسیران قبیلهی (طى) این چنین رفتار کرد (الهامى، ۱۳۸۷، ص۴۲).
۲-۸- اسارت بغات، راهزنان و مرتدین
فقها بر عدم اسارت زنان و کودکان اهل بغی اتفاق نظر دارند و آنرا خاص مردان کردهاند. کشتن اسرای اهل بغی جایز نیست. اگر دارای نیرو و قدرت باشند، حبس شده تا غائله خاتمه یابد. شیعه امامیه قائل به تفاوت حالات اسرای بغات هستند، که اگر دارای فئه باشند؛ مجروحشان کشته می‌شود و کسانی که از آنان فرار کنند کشته یا اسیر میشوند و اگر دارای فئه نباشند، احکام مذکور بر آنان جاری نمیشود و حکمشان به امام محول میشود (ابن قدامه، ۱۴۱۰ق، ج۱۲، ص۲۵۲؛ زحیلی، ۱۴۱۲ق، ص۱۶۷).
حبس و زندانی اسرای آنان برای بهبود و اصلاحشان انجام میشود. کشتن اسرای حرابه جایز نیست، بلکه به امام تحویل داده میشوند برای امام دادن جواز امان به اسرای حرابه جایز نیست (ماوردی، ۱۴۱۶ق، ص۱۰۱).
اگر راهزنان دچار قتلی شده بودند، کشته میشوند. در واقع آنان ضامن خون و مال کسانی هستند که به آنان تعدی کردهاند. عفو اولیای مقتول تأثیری در قصاص کردن آنان ندارد. اگر این اسرا به مالی تعدی کرده باشند دست و پایشان بر عکس هم قطع میشود و اگر نه قتلی مرتکب شده باشند و نه مالی تعدی کرده باشند بر حسب رأی امام تعزیر میشوند و امام میتواند آنان را ببخشد. دلیل این احکام آیۀ ۳۳ سورۀ مائده است (سرخسی، ۱۴۲۱ق، ج۱۰، ص۹۶).
ارتداد به معنای رجوع و برگشت از دین اسلام میباشد. اگر جمعی مرتد شوند و در جایی دور از مسلمانان با هم جمع شوند و دارای قدرت و نیرو باشند، جنگیدن با آنان بعد از عرضۀ اسلام و عدم قبول کردن آن واجب میشود. کسانی که از آنان اسیر شود اگر توبه نکند، کشته میشود و نزد شافعیه، مالکیه و حنابله در اجرای این احکام بین مرد و زن تفاوتی نیست ولی حنیفه قائل به عدم کشتن زن هستند. باقی گذاشتن آنان با ارتدادشان و دادن فدیه یا دادن امان موقت یا موبد بر آنان جایز نیست و جز برگشت به اسلام راهی ندارند (ماوردی، ۱۴۱۶ق، ص۹۳).
شیخ طوسی در المبسوط چنین می فرمایند:
البته جنگ علیه آنان به دنبال اعلان و هشدار صورت می‌گیرد، درست همان طور که در مورد جنگ با دشمنان خارجی عمل می‌شود. این قتال و نبرد یک منازعه داخلی محسوب شده و قواعد منازعات مسلحانه داخلی بر آن حاکم خواهد بود.
با این همه، چهار تفاوت بین جنگ با این گونه مرتدین و جنگ با دشمنان خارجی وجود دارد:
۱- به هیچ وجه مذاکره صلح صورت نمی‌گیرد و با آنان در سرزمین خودشان صلح منعقد نمی‌شود، در حالی که با دشمنان خارجی می‌توان صلح منعقد کرد.
۲- با مرتدین بنا به ملاحظات مالی، به هیچ وجه مصالحه و سازش جایز نیست، در حالی که در این خصوص با دشمنان خارجی منعی وجود ندارد.
۳- مرتدین را نمی‌توان به بردگی گرفت و زنان آنان را اسیر کرد؛البته در این مورد بین فقیهان اختلاف نظر وجود دارد.

    1. اموال مرتدین جزء غنائم محسوب نمی‌شود، حال آن که رزمندگان فاتح می‌توانند از دشمنان خارجی غنیمت بگیرند (شیخ طوسی، ۱۳۸۸، ص۲۵۸).

۲-۹- اسیر مسلمان در دارالحرب
از دیگر تبعات جنگ بین مسلمانان و کفار به اسارت درآمدن تعدادی از مسلمانان به وسیله کفار است. اسیر مسلمان موظف است صادقانه و خالصانه حیثیت و شرافت و پیمان خویش را حفظ کند، اما اگر قولی نداده باشد، در صورت تمایل و توانایی آزاد است که فرار نماید با به اسیر کنندگانش صدمه زند. از نظر اسلام این گروه از مسلمانان که به اسارت کفار درآمده‌اند افراد آزادی بود، و چون دارالحرب مستضعف محسوب می‌شوند باید به هر طریق از آنجا خارج شده و به دار الاسلام بیایند هر چند که مشرکین آنها را آزاد نمایند (حجازی، ۱۳۸۷، ص۱۸۲).
شیخ طوسی در این باره چنین می‌گوید: اگر کفار مسلمانان را آزاد نمایند بدین شرط که از دارالحرب خارج نشوند این شرط باطل بوده، و آنها باید خارج شوند، و حتی اگر مشرکین برای خود از آنها امانی نگرفته باشند باید به غارت و سرقت اموال مشرکین پرداخته و در صورتی که بتوانند و تا آنجا که توان دارند زن و بچه‌های کفار را اسیر نمایند و به دارالاسلام بگریزند (طوسی، ۱۳۸۸، ج۲، ص۲۴). شیخ همچنین بیان می‌دارد: همچنین اگر مشرکین اسیر مسلمانی را بنده خود کردند او باید تا حد توان اموال مشرکین را مورد غارت و سرقت قراردهد و به دارالاسلام بگریزد چون مشرکین از او امان نگرفته‌اند (همان، ص۲۵).
وی در ادامه بیان می‌دارد: اگر مشرکین مسلمانی را آزاد نمایند بنابراین شرط که از او در امان باشند این شرط صحیح است و مشرکین از او در امن خواهند بود اما او باید از دارالحرب خارج شود و اگر مشرکین خواستند مانع از عزیمت او شوند او می‌تواند خطر آنها را از خود دفع نماید و اگر در این میان افرادی از مشرکین کشته شوند او مسؤولیتی ندارد چون آنها با این تعقیبل و جلوگیری از خروج وی امان خود را نقض کرده‌اند و اگر او را به این شرط آزاد نمایند که در دارالحرب اقامت کند و او را وادار به خوردن قسم برای پایبندی به این شرط نکردند. اقامت وی در دارالحرب بوده و او ملزم به آن شرط نمی‌باشد. همچنین اگر او را برای اقامت در دارالحرب وادار به خوردن قسم نمایند و او در خوردن این قسم مکره باشد به خاطر اکراه او قسم منعقد نمی‌شود و اگر در خوردن قسم مکره نباشد باز هم خروج او از دارالحرب اولی، بلکه واجب است و کفار‌ه‌ای نیز بر او به خاطر شکستن قسم واجب نمی‌شود (همان، ص۲۴).
شیخ طوسی همچنین بیان می‌دارد: هر گاه مشرکین، اسیر مسلمان را به این شرط آزاد کنند که مالی را از دارالاسلام برای آنها بیاورد و یا این که خود به دارالحرب بازگردد، وفای بر این شرط بر او لازم نیست (همان).
وی در ادامه بیان می‌دارد که: و اگر او را به شرط فدیه آزاد نمایند چه او در پذیرش این شرط مکره باشد و چه مکره نباشد وفای به این شرط بر او لازم نیست. همچنین امام نیز جایز نیست که برای آزادی ارای مسلمان به جز در صورت ضرورت فدیه بپردازد، چون چنین عقدی فاسد است و اصولاً مسلمانان آزادند و با پول نمی‌توان آنها را خرید و هر گاه مالی به عنوان فدیه برای آزادی آنها به مشرکین پرداخت شود در صورت پیروزی مسلمانان بر مشرکین این مال جزو غنیمت محسوب نشده و به بیت‌المال باز گردانده می‌شود. شیخ این مطلب را چنین بیان می‌دارد (همان، ص۲۵).
وی در جای دیگری چنین می‌فرماید: « وصایا و عهود اسرا هنگامی که آنها به قلم رو اسلامی می‌رسیدند نسبت به اموال اسیر مسلمان متوفی که در منطقه تحت صلاحیت مسلمانان قرار داشت معتبر بوده است» (همان).
در نتیجه از نظر اسلام سپاهیانی که در چنگال دشمن اسیر می‌گردند وظایفی بر عهده دارند که عبارتند از :
اقدام به هرگونه عملی که موجب خسارت به دشمن می‌گردد و یا موجبات آزادی آنان را فراهم می‌کند بکنند مگر این که جانشان در خطر باشد.
از دادن اطلاعات به دشمن خوداری نمایند.
ازشرکت در جنگ علیه اسلام خوداری نمایند. دلیل این دو بند آن است که در اسلام اکراه در قتل دیگران مجازات وبشودگی نیست بلکه مکره و مکرهَ هر دو تا حدود متفاوتی مسؤولند.
از ارتداد خوداری کنند مگر به اجبار و اکراه آن هم در ظاهر و باید تقیه نمایند.
خوداری از تمکین زن اسیر مسلمان بر افراد دشمن مگر این که با خطر مرگ مواجه باشد (حجازی، ۱۳۸۸،‌ ص۱۹۴).
همچنین حکومت اسلامی موظف است که وسایل آزادی اسیران مسلمین را فراهم آورد و گفته شده ‌‌شده است،« در مورد افراد مسلمان وظیفه حکومت اسلامی است که با دادن پول از بیت‌المال به دنبال رهایی آنها باشد. قرآن کریم صریحاً مقرر کرده ایت که سهمی از درآمد دولت باید به آزادی اسرا تخصیص داده شود، که این دستور کمک به اسرا و بردگان جهت به دست اوردن آزادیشان تفسیر شده است» (همان).
تاریخ اسلام مؤید این مطلب است که هر جا امکان تبادل اسرا پیش می‌آمد پیامبر چنین می‌کردند و در این باره است که « عمر تأکید نموده است که باید حداکثر کوشش در استخلاص اسرای مسلمان به وسیله پرداخت غرامت نقدی که از غنایم به دست آمده، یا از موجودی بیت‌المال به عمل آید» (کلینی، ۱۴۰۱، ج۲، ص۶۲۶).
و در همین رابطه خلیفه دوم عمر فرمان داد: « هر اسیر مسلمان در دست غیر مسلمان باید از طریق بیت-المال آزاد شود» (محقق داماد، ۱۳۸۰، ص۱۴۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...