• توجه به مردم و مشارکت آنها در بهسازی و نوسازی شهری

نئوکلاسیک یا خردگرایی

  • توجه زیاد به گذشته بدین معنا که تاریخ فرهنگ و تمدن هر قوم نه به صورت تقلید از موارد گذشته بلکه بر اساس شرایط زمانی و مکانی به صورت جدید و امروزی، ظاهر می شود

مأخذ: نگارنده
۲-۲-۲٫ نظریه های شهرسازی مشارکتی
نظریه های متعددی در زمینه برنامه ریزی مشارکتی و شهرسازی مشارکتی از نیمه دوم دهه ۱۹۶۰ به این سو مطرح گردیده است. ۵ نظریه اصلی، در این جا تشریح می گردد:
۲-۲-۲-۱٫ جیمز میجلی[۳۵]
میجلی بر مبنای پاسخ دولت ها به مشارکت، آن را به چهار نوع تقسیم می کند:
۱٫شیوه های ضد مشارکتی[۳۶]: طرفداران این طرز تفکر معتقد به سرکوب مشارکت توده ها هستند.
حکومت ها اجازه مداخله و مشارکت همگانی در تدوین سیاست ها را که ممکن است با اهداف کلان اجتماعی و اقتصادی آن ها تعارض پیدا کند نمی دهند.

  • شیوه های مشارکت هدایت شده[۳۷]: در این شیوه، دولت از مشارکت اجتماعات محلی با انگیزه های پنهانی حمایت می کند. مشارکت اجتماع محلی، در این شیوه، به منظور کنترل سیاسی – اجتماعی، با علم به این که مشارکت، اجرای طرح را تسهیل می کند، به کار می رود. در مجموع دولت ها با بهره گیری از شیوه ی مشارکت هدایت شده اهداف زیر را دنبال می کنند:
    • استفاده ابزاری از مشارکت، برای اجرای طرح های عمرانی
    • ( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

  • کنترل جنبش ها و اجتماعات محلی
  • استفاده از جاذبه ی مشارکت برای کسب مشروعیت سیاسی – اجتماعی
  • شیوه مشارکت فزاینده[۳۸]: در این شیوه، دولت در برخورد با مشارکت، به شکلی دوگانه عمل می کند. به این ترتیب که در موضع گیری های رسمی از آن حمایت می کند، اما عملاً در مسیر تحقق پیشنهادهای مشارکتی اقدام موثری انجام نمی دهد.
  • شیوه های مشارکت واقعی[۳۹]: در این شیوه دولت، به طور کامل از مشارکت اجتماعی حمایت می کند و از طریق ایجاد ساز و کارهایی برای ورود موثر اجتماعات در تمامی زمینه ها تلاش می کند. در این شیوه مشارکتی، دولت علاوه بر ایجاد نهادهای اصیل محلی، متعهد به فعالیت های مشارکتی از طریق آموزش و تقویت اجتماعات محلی، تدارک مواد و دیگر اشکال کمک و نیز ایجاد هماهنگی در تصمیمات مرکزی، منطقه ای و محلی می باشد (حبیبی و سعیدی رضوانی، ۱۳۸۴: ۱۶).

۲-۲-۲-۲٫ شری ارنشتاین[۴۰]
در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی، نقش مشارکت شهروندان در جوامع، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت. ارنشتاین در مقاله ای که برای اولین بار در ۱۹۶۹ منتشر شد، مفهوم مشارکت را به نحوی روشن سطح بندی و تبیین نمود. مقاله وی بعدها به طور مکرر مورد استفاده صاحبنظران بعدی قرار گرفت و مبنایی برای طرح نظریه های مشارکت شد. ارنشتاین مشارکت شهروندان را با تعبیر قدرت شهروندی به کار گرفت و برای توضیح آن، از استعاره نردبان مشارکت[۴۱] استفاده کرد. نردبان مشارکت ارنشتاین دارای پله های زیر است:
۸) کنترل شهروندی citizen control
۷) قدرت تفویض شده delegated power درجاتی از قدرت شهروندان
۶) شراکت partnership
۵) تسکین بخشیدن placation
۴) مشاوره consultation درجاتی از مساوات طلبی نمایشی
۳) اطلاع رسانی informing
۲) درمان therap
هیچ قدرتی وجود ندارد
۱) دستکاری و ظاهر فریبی manipulation
در پایین ترین سطح نردبان، ارنشتاین هیچ قدرتی برای شهروندان متصور نیست. به عبارت دیگر، عدم مشارکت در دو رده خود را نشان می دهد که وی آنها را ظاهر فریبی و درمان می نامد. بر اساس نظر ارنشتاین، بعضی از سازمان های دولتی، شکل های ساختگی از مشارکت را تدارک دیده اند که هدف واقعی آن ها، آموزش شهروندان برای قبول کارهایی است که از قبل تکلیفش روشن شده است.
در پلکان بعدی، شکل دیگری از عدم مشارکت معرفی می شود که درمان نام گرفته است. این نوع عدم مشارکت، هم غیرصادقانه و هم خودخواهانه است. در اینجا هدف پیدا کردن راه چاره هایی برای رد کردن دیدگاه ها و رفتارهایی است که یک موسسه خودش با آن موافق نیست، اما در زیر پوشش نظر خواهی از شهروندان چنین چیزی را اعلام می کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...