1. ۲٫ ۱ به آسمان و وجهان ماورایی رفتن در اساطیر و فرهنگ ایران زرتشتی

بنا بر باورهای زرتشتیان بهشت در آسمان و دوزخ در شمال زمین در مغاکی قرار دارد. روان درگذشتگان در سپیده‌دم روز چهارم پس از مرگ سفر خود را به سوی داوری انجامین و سرانجام بهشت با دوزخ آغاز می‌کند. داوری انجامین بر فراز البرز کوه در حضور سه ایزد مهر، سروش و رشن انجام گرفته و پس از آن روان می‌بایست از پلی که از قلّه‌ی البرز تا ستاره‌ی پایه، پایین‌ترین درجه‌ی بهشت، کشیده شده عبور کند. زیر این پل دوزخ قرار دارد که مغاکی‌ست در شمال زمین که پس از حمله‌ی اهریمن و دیوان به جهان اهورایی خانه‌ی ایشان گردیده است و ایشان به دلیل خاصیت وارونه‌کاری روان درگذشتگان بدکار را در آن‌جا نزد خود برده و تا روز رستاخیز عذاب می‌دهند. پس اگر فردی بدکار بود؛ پهنای پل چینود به‌ اندازه‌ی ضخامت تیغ استره‌ای گردیده و پس از ملاقات با عجوزی زشت و گند که تجسّم کردار بد اوست؛ از بالا به دوزخ پرتاب می‌شود و اگر نیکوکار بود؛ دوشیزه‌ای زیبا و خوش بو که تجسّم کردارهای نیک اوست به استقبالش آمده و وارد بهشت می‌شود. بهشت زرتشتی از چهار طبقه تشکیل شده است. ستاره‌ی پایه پایین‌ترین درجه‌ی آن و جایگاه کسانی‌ست که کردار نیکشان هرچند اندک بر کردار بدشان فزونی دارد. ماه پایه جایگاه کسانی‌ست که کردار نیکشان فزونی قابل توجهی نسبت به کردار بدشان دارد و خورشید پایه جایگاه افراد بسیار نیکوکار است. بر فراز همه‌ی این‌ها «گروتمان/گرزمان» به معنای خانه‌ی سرودها قرار دارد که جایگاه اختصاصی اورمزد و امشاسپندان و شاید انسان‌های انگشت شماری در سطح زرتشت است.

    1. ۲٫ ۱٫ ۱ جمشید

بنا بر اساطیر هندی جمشید «یَمَ» نخستین انسان و نخستین میرا و پادشاه قلمرو مردگان است. ولی بر اساس اساطیر ایرانی او نخستین شاه است و بنا بر فرگرد دوم وندیداد نخستین کسی است که اهورا مزدا با وی هم‌پرسگی می‌کند و از وی می‌خواهد که دین اهورایی را در جهان گسترش دهد. پاسخ جمشید به اورمزد منفی‌ست و جمشید دلیل می‌آورد که برای این کار آفریده و تربیت نشده است امّا می‌پذیرد تا جهان اهورایی را گسترش داده و به آبادی آن بکوشد. درباره‌ی کرامات جمشید و عصر طلایی شاهنشاهی وی سخنان بسیاری در روایات آمده از جمله گفته شده که در نه‌صد سال از هزار سال پادشاهی وی نه سرما بوده نه گرما، نه مرگ و نه رشک دیو آفریده. بدین ترتیب انسان و گوسفند بی‌مرگ بوده‌اند تا جایی که پدر و پسر پانزده ساله به نظر می‌رسیده‌اند و آب و گیاه خشک ناشدنی و خوراکی‌ها فسادناپذیز… (هوم یشت بندهای ) از جمله کراماتی که درباره‌ی جمشید گفته شده به آسمان رفتن اوست در رساله‌ی کوچک ماه فروردین روز خرداد آمده: «در ماه فروردین روز خرداد جم پیمانه از دوزخ بیاورد و اندر جهان به پیدایی آمد». (عریان،۱۴۱)

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در شاهنامه آمده است:

۴۸ به فرّ کیانی یکی تخت ساخت

چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت

که چون خواستی دیو برداشتی

ز‌هامون به گردون برافراشتی

چو خورشید تابان میان هوا

نشسته بدو شاه فرمان‌روا

جهان انجمن شد بر آن تخت او

شگفتی فرومانده از بخت او

به جمشید بر گوهر افشاندند

مر آن روز را روز نو خواندند

(شاهنامه ج ۱ ص ۴۲-۴۳)
در شاهنامه‌ی البنداری که ترجمه‌ی عربی شاهنامه است و گاه‌ اندک تفاوت‌هایی با شاهنامه‌های موجود دارد نیز این مضمون تکرار شده است: «… و تختی ساخت مرصّع به انواع گوهرها که دیوان برمی‌داشتند. جمشید بر آن تخت می‌نشست و دیوانش به هوا می‌بردند و به هر جا که می‌خواست می‌رفت و این در نخستین روز از حلول خورشید به برج حمل بود و این روز را نوروز خواند.» (البنداری،۹)
درست است که در نقل قول اخیر ذکری از دیدار او از آسمان به معنی جایگاه اورمزد و امشاسپندان نشده، امّا پیوند جشن نوروز با فروهر درگذشتگان در دین زرتشت از یک‌سو و پرواز جمشید به آسمان از سوی دیگر، نشان از دیدار جمشید از دست‌کم، فروهر درگذشتگان دارد. و نیز نباید فراموش کرد که در اساطیر زرتشتی واژه‌ی آسمان به نوعی تداعی‌گر بهشت است. به گونه‌ای که از قلّه‌ی البرز تا ستاره‌ی پایه که پایین‌ترین درجه‌ی بهشت است تنها پل چینود فاصله است.

    1. ۲٫ ۱٫ ۲ کاووس

کاووس در اوستا سومین «کَوی» از میان هشت کوی نخستین است که از آن‌ها یاد شده و بنا بر شاهنامه دومین شاه کیانی‌ست که بر تخت سلطنت ایران تکیه می‌زند. کرامات و بزرگی‌های بسیاری بدو نسبت داده شده است. از جمله فرمان‌روایی بر هفت کشور و بر همه‌ی دیوان و جادوان و پریان، زدن دیوان «مَزَن»، ساختن کاخ‌هایی بر البرزکوه که نیروی جوانی را به پیران باز می‌گرداند و رفتن به آسمان. از تمامی اعمال مذکور جز به آسمان رفتن وی به نیکی و بزرگی یاد شده است. با کمال تعجّب برخلاف دیگر شخصیّت‌های اساطیری و مذهبی ایران باستان که به آسمان رفتن آن‌ها با عنایت خداوند و با حمایت ایزدان انجام شده؛ به آسمان رفتن او گناهی بزرگ و به فریب دیوان، برای ستیز با اورمزد و امشاسپندان و موجب از دست رفتن فرّه و جاودانگی او قلم‌داد گردیده است!
در یکی از متون پراکنده اوستایی با عنوان «اوگمدیچا»، بند‌های شصت تا شصت‌وپنج گفته شده که هرچند کاووس و افراسیاب یکی به آسمان رفت و دیگری در زمین کاخی ساخت، (هنگ افراسیاب) امّا هیچ‌یک نتوانستند از چنگ «استویهات» دیو مرگ بگریزند و فناپذیر شدند.
«نه آن‌هایی که به بالا پریدند (پرواز کردند)، نه آن‌هایی که فرو رفتند (در زمین)، نه آن‌هایی که به بالا پریدند چون کاووس با همه‌ی قدرت و شکوه شاهی‌اش نتوانست از «استویهات» بگریزد.»
بنا بر دینکرد هنگام نقل از سوتکر نسک دیوان برای این‌که مرگ بر او مستولی کنند مشورت کردند و سرانجام آرزوی رفتن به آسمان و دیدن جای امشاسپندان در دل او راه یافت تا به همراه مردم بدکار و دیوان به مرز تاریکی رفت و آن‌جا فرّه از او جدا شد و خود او از سپاه دور افتاده، سرانجام در دریای فراخکرت فرود آمد و بدین طریق میرنده شد. در دینکرد آمده که به گناه به آسمان رفتن نریوسنگ می‌خواست کاووس را بکشد امّا فروهر کیخسرو نگذاشت زیرا که سیاوش از او زاده نشده بود و اگر این کار را می‌کرد انتقام از توران غیرممکن می‌گشت.
در بن دهشن نیز به گناه‌کار شدن کاووس و از بین رفتن فرّه‌ی او به فریب دیوان اشاره شده است: «و <دیوان> اندیشه‌ی (کاووس) را گم‌راه کردند تا به کارزار آسمان شد و سرنگون فرو افتاد، فرّه از او گرفته شد.» (بن دهشن ۱۳۹)
همچنین در متن‌های پهلوی دیگری چون مینوی خرد (مینوی خرد ۳۲) و روایات پهلوی به گناهکار شدن کاووس و از دست رفتن فرّه‌اش سخن رفته و با وجود این‌که گناهان دیگری چون کشتن اوشنر دانا و گاو اساطیری هدیوش و جفا در حق سیاوش از او سر زده است. همه‌ی دانشمندان هم‌عقیده‌اند که تنها گناه کاووس که موجب از دست رفتن فرّه‌اش گردید؛ رفتن بی‌اجازه‌ی او به آسمان به تحریک دیوان بوده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...