این نکته که افراد انسانی بیش از هر چیز نیازمند این هستند که به آرامش خاطر برسند و از تنشهای درون خود رهایی یابند و از احساسهای مهرآمیز لبریز شوند، فکر و اندیشهی اصلی حاکم بر داستان است. هدف نویسنده بیان این مطلب است که انسانها بر اثر زندگی پر هیجان و پر دردسر و غرق شدن در گیرودارهای مادی آن، فرصت پرداختن به درون و تزکیهی آن را نمییابند و این عدم توجه به خواسته های معنوی، بلای روح و شخصیت آنها میشود؛ تا جایی که حتی با پیشرفت در زمینه های مادی، به آن احساس آرامش واقعی نخواهند رسید.
«زاویهی دید»
زاویهی دید داستان، زاویهی دید بیرونی، عینی و نمایشی است که با ضمیر سوّم شخص و به شیوهی دانای کل به کار رفته است. این دانای کل ِ بی طرف، مستقیماً و از جانب خود، در دفاع از شخصیتها یا انتقاد از آنها دخالتی نمی کند؛ اما این فرصت را برای شخصیتهایش فراهم میکند تا در موقعیتهای گوناگون، هر آنچه که میخواهند در دفاع از خود یا انتقاد از دیگری بگویند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

«موضوع»
فیلمنامه ی «مادر» از دو موضوع اصلی برخوردار است:

    1. ماجرای فرزندانی که بزرگ شدهاند و فرصت آن را مییابند تا بار دیگر، در واپسین لحظات عمر مادر پیرشان، در کنار او باشند و پس از سالها بیزاری از یکدیگر و تحمل رنجهای ناشی از کمبودهای گوناگون، لذت خوش روزهای کودکی را تجربه کنند و کینهها را به فراموشی بسپارند.
    1. مرگ عارفانه و عاشقانهی مادری که بر اثر مکاشفهای درونی، از زمان مرگ خود باخبر میشود. نگرش مطرح شده در فیلمنامه نسبت به مرگ، نگرش شرقی است؛ این نکته که مرگ جسمانی، نیستی مطلق نیست بلکه آغاز نوعی هستی است. این گونه اعتقاد را در سخنان مادر دربارهی مرگ میبینیم؛ در جایی مرگ را به سفر تشبیه میکند و در جایی دیگر به عروسی و وصال.

«صحنه و صحنه پردازی»
در کتاب «عناصر داستانی»، صحنه، به دو گونهی «فراخ منظر» و «نمایشی» تقسیم شده است. بر اساس تعاریفی که دربارهی این دو شیوهی صحنهپردازی ارائه شده است، صحنهی به کار رفته در این فیلمنامه، صحنهی «نمایشی» است.
در صحنهپردازی سه عنصر «زمان»، «مکان» و «توصیف» از اهمیت ویژه برخوردارند که در زیر به بررسی هریک از آنها میپردازیم.

    1. زمان: حوادث داستان در فصل تابستان اتفاق افتادهاند. اشارات جزئی به این زمان از سال در جای جای داستان مشاهده میشود. در جایی از زبان مادر متوجه این مطلب میشویم؛ آنجا که شروع به تعریف خاطرات زمان گذشته میکند:

* «مادر: … بعد از تمرّد پدرتون از حکم تیر در قضیه مسجد گوهرشاد، چهل سال پیش از این، شبی بر خلاف همچین شبهای گرم تابستون، چله زمستون، پدرتونو به بهانه حموم بردن، به خونه آوردن.» (مجموعه آثار علی حاتمی: ۱۱۱۷)
علاوه براین، صحنههایی نظیر صحنهی دور هم نشستن اعضای خانواده در حیاط، صحنهای که «توبا» همسر «محمد ابراهیم» به همراه دو نوهاش در قایق بادی کوچکی در استخر نشستهاند و صحنهی پنبه زنی که در اوقات سرد سال انجام نمیپذیرد، اشاره به فصل گرمی از سال دارد.
همچنین خوراکیهایی نظیر «کاهو سکنجبین»، «هندوانه» و «بستنی» که افراد خانواده تناول میکردند، همه دلیل بر مدعا میشوند.
علاوه بر اشارات زمانی ذکر شده، در قسمتی از فیلمنامه که مادر برای ذکر خاطره به گذشته رجعت میکند، زمان تبعید همسرش را در فصل زمستان بیان میکند. این مطلب برای نمایش دادن بیشتر رنج مادر در بهتنهایی اداره کردن منزل است. نویسنده با نشان دادن حوضچههای مسینی که مادر به خاطر چکه کردن سقف خانه دایر کرده بود، سعی دارد تدبیر زنی دست تنها را برای مقابله با مشکلاتی که در روزگار بیهمسری برایش پیش میآیند، به نمایش در آورد.
* «سارا: تا من هستم این سقفها جرأت زمین ریختن ندارند. سارا ستون سنگی سختیست، ایستاده زیر این طوفانهای باران خورده، به این حوضچههای مسین هم اعتنا نکنید، اسمشونو گذاشتم حوضهای زمستونی.» ( مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۱۸)

    1. مکان: صحنهی اصلی رخ دادن حوادث، منزل مادر، واقع در شهر تهران است. نخستین بار که به شهر تهران اشاره میشود، صحنهی ورود «ماه منیر» به شهر است.

* «میدان آزادی.
ماه منیر سوار بر وانت به طرف شهر میآید.» ( مجموعه آثار علی:۱۱۰۹)
علاوه بر منزل مادر، مکانهای فرعی دیگری نیز در فیلمنامه به تصویر کشیده میشوند؛ مکانهایی نظیر «دکان نجاری»، «بانک ملی ایران»، «بیمارستان»، «منزل محمدابراهیم»، «منزل جلال الدین». نام مکانهایی چون «مسجد گوهر شاد»، «فرنگ»، «شمال» و «بندر»، نیز در حین خاطرهگویی شخصیتها در داستان مطرح میشود.

    1. توصیف: در مورد توصیفات موجود در فیلمنامهی مادر، نکات زیر قابلتوجه هستند:

۱-۳- توصیف چهرهی اشخاص: اینگونه توصیف، تنها به صورت اشارات جزئی و کاملاً غیر مستقیم انجام پذیرفته است. از میان صحبتهای برخی شخصیتها به وجوهی از چهرهی افراد پی میبریم.
۲-۳- توصیف مکان یا منظره ها: از آنجائیکه نویسندهی اثر در نظر دارد، توصیفات مورد نظر خود را در مقابل چشمان مخاطب و از طریق ارتباط دیداری، به صورت واضح و کامل به نمایش در آورد، دقیق و جزئی به آنها نپرداخته است. یکی دو مورد از توصیفات قابل ذکر را در زیر میآوریم:
* «حیاط خانه مادر.
محمدابراهیم بر روی تخت در حیاط لمیده است و غلامرضا مشغول مالیدن پاهای اوست….
جلال الدین نیز به حیاط آمده به دیگران می پیوندد….
ماه منیر مشغول خوردن کاهو با سرکه است» ( مجموعه آثار علی:۱۱۱۳-۱۱۱۲)
جملات بالا توصیفی از صحنهی گرد هم نشستن اعضای خانواده در حیاط خانه را به دست میدهد. همچنین جملات زیر از زبان مادر، توصیفی از اتاق و محل زندگی او و فرزندانش است:
* «سارا: تا من هستم این سقفها جرأت زمین ریختن ندارند. سارا ستون سنگی سختیست، ایستاده زیر این طوفانهای باران خورده، به این حوضچههای مسین هم اعتنا نکنید، اسمشونو گذاشتم حوضهای زمستونی.» ( مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۱۸)
۳-۳- توصیف حالات درونی اشخاص: توصیف حالات درونی اشخاص به خوبی انجام شده است، به نحوی که مخاطب احساسات شخصیتهای مختلف را درک و با آنها همدلی می کند. توانایی نویسنده در این امر تا به حدی است که مخاطبان خود را با شخصیتهای ناسازگار و خشن نیز به همدلی وا میدارد؛ چنانکه مخاطبی که لحظهای با «غلامرضا» و «ماه منیر» همدردی میکند، در جایی دیگر نسبت به «محمد ابراهیم» نیز احساس ترحم میکند.
«لحن»
در فیلمنامهی «مادر»، عنصر لحن از تنوع برخوردار است و این تنوع، به تنوع شخصیتها مربوط میشود؛ زیرا لحن هریک از افراد داستان، به ویژگیهای اخلاقی و اجتماعی هر یک از آنها بستگی دارد. نویسنده در پرداختن به عنصر لحن و سازگاری آن با ویژگی اخلاقی و اجتماعی افراد، بسیار موفق عمل نموده است. برای مثال:
لحن مادر
لحن مادر، لحنی آرام و همراه با اطمینان خاطر است. چنین لحنی به خاطر ویژگی شخصیتی او است، زیرا همواره اعتماد به نفس و آرامش خاطر را با خود دارد. او آرامش خود را حتی با دانستن این مطلب که زمان مرگش نزدیک است، از دست نمیدهد.
او در برخورد با فرزندانش، لحنی نسبتاً آمرانه دارد؛ گویی فرزندانش هنوز کودکند و به توصیههای او نیازمند.
* «مادر: سر شام گریه نکنین، غذا رو به مردم زهر نکنین. سماور بزرگ و استکان نعلبکی هم به قدر کفایت داریم، راه نیفتین دوره در و همسایه پی ظرف و ظروف. آبروداری کنین بچه ها، نه با اسراف. سفره از صفای میزبان خرم میشه، نه از مرصع پلو. حرمت زنیت مادرتون رو حفظ کنین. محمدابراهیم، خیلی ریز نکن مادر، اونوقت میگن خورشتشون فقط لپه داره و پیاز داغ.» ( مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۴۳)
* «حیاط خانه مادر.
محمد ابراهیم بر روی تخت در حیاط لمیده است و غلامرضا مشول مالیدن پاهای اوست.
مادر: بسه مادر. از مچ افتاد پسره.
محمدابراهیم: سنجدی یه صدی شیتیل گرفته که پای خان داداششو مالش بده. جخ الان یه هاف تیمم نشده. باشه، به خاطر گل روی ترنجبین بانو لوطی خورش کن.
غلامرضا دست از مالش پاهای محمد ابراهیم بر میدارد و شروع به باقالی خوردن میکند.
مادر: مادر، غلامرضا، امون بده. باقالی سنگینه سر دلت میمونه. نبات داغتو بخور ثقل سرد نکنی.
محمد ابراهیم: این تخم و ترکه که دربست تصادفیان.
مادر: جلال الدین، بیا ننه. تو هم بشو هم پالکی قافله چلا، دوری نکن مادر. دوره فرقت نزدیکه.
محمد ابراهیم: شکر خدا ما یکی خاکشیر مزاج در اومدیم از آب. اونم از دولتی سر دایی خدابیامرزمونه. والا، سردی گرمی حالیمون نیست.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...