از لحاظ ساختمان اعصاب نیز بین آزمودنی‌ها تفاوت فاحشی وجود دارد چون اعصاب از رشد لایه اکتودرم جنین به وجود می‌آید شلدن این گروه از افراد را اکتودرم نامید . افراد این گروه بلند و باریک هستند یعنی رشد آن ها عمودی است ، سینه ای صاف دارند ، دنده هایشان از زیر پوست نمایان و عضلاتشان ضعیف است در این افراد اندازه سطح بدن نسبت به حجم بدن زیادتر از آن در دو تیپ دیگر است . همچنین بزرگی مغز و رشد سلسله اعصاب مرکزی نسبت به حجم بدن ، که در افراد این تیپ خیلی بیشتر از دو تیپ دیگر است . افراد این تیپ به طور کلی ضعیف هستند و برای کارهای بدنی و مسابقه های ورزشی آمادگی ندارند . ( سیاسی ، ۱۳۸۶ ،ص ۲۰۴ )

 

قدم بعدی در مطالعات شلدن ، مشخص کردن ویژگی‌های درونی و شخصیتی تیپ های مختلف بود . او برای این منظور ، هزاران عبارت که جنبه‌های شخصیت را توصیف می‌کردند ، جمع‌ آوری نمود و پس از بررسی های بسیار از بین آن ها تعدادی صفت را انتخاب کرد و افراد مورد مطالعه خود را از نظر این صفات مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار داد و سه صفت شخصیتی عمده را مشخص نمود . او گروه اول صفات را ویسروتونیا نام نهاد . ویسرو در زبان لاتین به معنای اعماء و احشاء می‌باشد . همه صفاتی که در این گروه قرار دارند با خوش خویی ، خوش زیستی و لذت طلبی همراه هستند ( ستوده ، ۱۳۸۱ ، ص ۲۱۹ )

 

به گروه دوم این تقسیم بندی از نظر اینکه صفات مربوط به آن ها در صفات بدنی قرار دارد سوماتوتونیا گفته می شود . صفات این گروه بیشتر در زمینه رقابت ، حرکت و پرخاشگری است .

 

به گروه سوم شخصیت به دلیل آنکه صفات آن ها بیشتر مربوط به فعالیت‌های خاص مغز است سربوتونیا گفته می شود صفات این گروه بیشتر در زمینه درک و فهم ، نگرانی و حساسیت فوق العاده آنان می‌باشد ( همان منبع ص ۲۱۹ )

 

تیپ شناسی از دیدگاه یونگ :

 

۱- برونگرایی

 

۲- درونگرایی

 

نگرش برونگرایانه ، انسان را به سوی دنیای عینی بیرون سوق می‌دهد در حالی که نگرش ‌درون‌گرایانه او را متوجه دنیای درون خود می کند . این دو نگرش معمولاً در هر شخص وجود دارد ولی به طور معمول یکی غالب و آگاه و دیگری مغلوب و ناخودآگاه است یونگ برای هر کدام ( افراد درونگرا و برونگرا ) خصایصی می شمارد . ‌درون‌گرایان به افکار و احساسات خویش توجه دارند : نگران آینده و محافظه کارند اصول و معیارها را مهمتر از خود اعمال می دانند و در نوشتن بهتر از گفتن هستند . مردم گریز و دیآشنا هستند . برونگرایان به افراد و اشیا توجه دارند و در زملان حال زندگی می‌کنند و به خود اعمال توجه دارند . خونگرم ، پرحرف ، زودآشنا ، اهل معاشرت و اجتماعی هستند ( شعاری نژاد ، ۱۳۵۴ ، ص ۵۷۵ )

 

به نظر یونگ در انسان ، چهار کنش یا فعالیت اساسی روانی وجود دارد که عبارتند از : تفکر ، احساس ، ادراک و الهام . ادراک و الهام از کارکردهای غیرعقلانی هستند و تفکر و احساس از کارکردهای عقلانی که شامل قضاوت و ارزیابی درباره تجربیات می‌شوند ( شاملو ، ۱۳۸۶ ، ص ۵۳ )

 

تفکر : افرادی که این کنش در آن ها قوی تر است می کوشند جهان را با استدلال بشناسند و به رابطه منطقی جهان توجه دارند .

 

احساس : افرادی که این کنش در آن ها مسلط است می کوشند جهان را بااحساسات خوشایند و ناخوشایند که از تجربه های خود دارند بشناسند

 

ادراک : این افراد جهان را آن چنان که هست تجربه می‌کنند .

 

الهام : افرادی که این کنش در آن ها قوی تر است ، در شناخت جهان ، به یک ناخودآگاه یا ادراک درونی توجه دارند و می کوشند به نیروی نهانی موجود در اشیاء پی ببرند . ( شعاری نژاد، ۱۳۵۴ ، ص ۵۷۶ )

 

یونگ ‌بر اساس دو نگرش و چهار کارکرد مذکور هشت سنخ روانشناسی را به وجود آورد :

 

    1. سنخ فکری برونگرا : چنین افرادی بر طبق قواعد انعطاف ناپذیری زندگی می‌کنند . آن ها احساسات و هیجانهای خود را سرکوب کرده در تمام جنبه‌های زندگی واقع گرا هستند . دانشمندان در این سنخ قرار دارند .

 

    1. سنخ احساسی برونگرا : این افراد تفکر خود را بازداری کرده و شدیداًً هیجانی هستند ، آن ها از ارزش ها ، اصول اخلاقی و آداب و رسومی که آموخته اند دست برنداشته و از آن ها پیروی می‌کنند و به طور غیر معمول نسبت به انتظارات و عقاید دیگرانن حساس هستند و و اغلب زنان دارای این تیپ شخصیتی هستند .

 

    1. سنخ ادراکی برونگرا : این سنخ شخصیتی متوجه لذت و شادی و تداوم تجربه ها و حس های جدید است چنین اشخاصی شدیداًً واقعیت مدار بوده و تا اندازه ای زیاد با افراد و موقعیتهای مختلف انطباق پذیر هستند .

 

    1. سنخ الهامی برونگرا : این افراد به خاطر توانایی زیاد خود در بهره برداری از فرصت ها در تجارت و سیاست کارایی بالایی دارند . آن ها جذب عقاید جدید شده و خلاق هستند .

 

    1. سنخ فکری درونگرا : این افراد سازگاری خوبی با دیگران ندارند و در بیان افکار خود مشکل دارند و ظاهراًً بی احساس بوده و توجهی به دیگران ندارند . آن ها نه بر احساس خود ، بلکه بر اندیشه‌های خود تمرکز دارند .

 

    1. سنخ احساسی درونگرا : در این افراد تفکر و ابزار بیرونی هیجان سرکوب شده است آن ها به نظر دیگران اسرارآمیز و دست نیافتنی می‌آیند و آرام و متواضع هستند .

 

    1. سنخ ادراکی درونگرا : این افراد غیرمنطقی هستند و از دنیا بریده اند . آن ها به بیشتر فعالیت‌های انسان با خیرخواهی و سرگرمی می نگرند .

 

  1. سنخ الهامی درونگرا : این افراد ممکن است چنان به شهود توجه کنند که ارتباط اندکی با واقعیت داشته باشند آن ها رویایی و خیال پردازند ( جمهری و همکاران ، ۱۳۸۶ ، ص۱۱۰ )

تیپ شناسی از دیدگاه اریک فروم:

 

فروم چند تیپ شخصیت را مطرح کرد که زیر بنای رفتار انسان هستند و توضیح داد افراد با اینگونه تیپ ها چگونه با دنیای عملی ارتباط برقرار می‌کنند. مشکل های خالص این تیپ ها نادرست است . اغلب شخصیت ها ترکیبی از چند تیپ هستند ولی معمولاَ یکی غالب است . او تیپ های شخصیت را به چهار گروه دسته بندی کرد :

 

    1. مرده گرا : تیپ شخصیتی مرده گرا مجذوب مرگ ، جنازه ، ویرانی و کثیفی است و وقتی این افراد از بیماری ، مرگ ، مراسم تدفین صحبت می‌کنند خوشحال به نظر می‌رسند آن ها سرد و بی تفاوت هستند و عاشق نظم و قانون و استفاده از زور و قدرت اند فروید باور داشت که هیلتر نمونه ای از تیپ مرده گرا بود البته همه این گونه افراد اینگونه ظالم نیستند ممکن است برخی از آنان بی آزار به نظر برسند اما معمولاَ نشانی از کمبود عاطفه را در مسیر رفتاری خود بر جای می‌گذارند فروم مادری را مثال می زند که دائماَ نگران شکست های فرزندش است و با اینکه فرزندش را دوست دارد اما درباره ی آینده او پیش‌بینی های مأیوس کننده می‌کند .

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...