به دلیل اینکه تحقیق حاضر اکتشافی است، و در صدد کشف شاخص‌ها از منابع دینی می‌باشد، فاقد فرضیه مشخّصی است؛ ولی اجمالاً معتقدیم که کرامتِ انسان از مفاهیمی است که در الگوی پیشرفت اسلامی، دارای شاخص‌های روشنی در ساحت باور و نگرش و رفتار و ساختار می‌باشد، از این رو به بررسی این شاخص‌ها در سه ساحت فوق می‌پردازیم.

۱۰. ساماندهی تحقیق

باتوجه به پرسش‌های فرعی تحقیق، در این پایان‌نامه چهار فصل داریم: فصل اول به بررسی مفاهیم اصلی و کلیات تحقیق می‌پردازیم. در فصل دوم شاخص‌های کرامت انسانی در ساحت باور و نگرش را مورد بحث قرار می‌دهیم. در فصل سوم شاخص‌های کرامتِ انسان در ساختار را مورد بحث قرار می‌دهیم و در فصل چهارم شاخص‌های کرامتِ انسانی در ساحت رفتار را به بحث می‌گذاریم.

فصل اول: مفاهیم و کلیات

مقدمه

تدوین شاخص‌های توسعه و پیشرفت در گرو سه مرحله مفهوم‌سازی، استخراج معیارهای اساسی و سپس طرّاحی نماگرهای سنجش آن‌هاست[۷] لذا این فصل از جایگاه مهمی در تحقیق ما برخوردار است زیرا مرحله اولِ تدوین شاخص‌ها، که در آن مفهوم‌سازی‌های مربوطه انجام می‌پذیرد، بر عهده این فصل است. اکثر مفاهیمی که در این فصل مطرح می‌شوند از مفاهیمی نیستند که صرفا نیاز به بیان مفهوم لغوی داشته باشند، بلکه علاوه بر آن باید به تبیین تحلیلی آن مفهوم نیز بپردازیم که به این مهم نیز پرداخته شده، و در هر یک اتخاذ موضع شده است. در این فصل برخی مباحث دیگر که در پژوهش مورد نیاز است، در ذیل مفاهیم طرح می‌‌گردد.

کرامت

توجه به عنوان تحقیق، ما را با چند مفهوم مبهم مواجه می‌کند، که مفهوم شناسی هر کدام به گونه‌ای تفصیلی محتاج تحقیقی مجزّاست؛ «کرامت‌انسانی» به عنوان دالّ مرکزی این تحقیق از مفاهیمی است که معرکه آراء اهل تحقیق واقع شده است، و هنوز اهل نظر بر تعریف واحدی تسالم نکرده‌اند، انگار همه «کرامت‌انسانی» را قبول دارند، ولی هر کسی تصوری از کرامت دارد و «کرامت‌انسانی» بر اساس تعریف خود را قبول دارد، و این کار ما را سخت می‌کند، برای درک بهتر مفهوم کرامتِ انسانی ابتدا مفهوم کرامت را مورد شناسائی قرار می‌دهیم.

تحلیل لغوی واژه کرامت

کرامت از واژه کرم اخذ شده است، کریم، تکریم، اِکرام، مَکارِم، کِرام از سایر مشتقات این واژه می‌باشد در اصطلاح لغوی «کریم: اسمی است که جامع انواع خیر و شرف و فضیلت هاست، و جامع هر چیزی‌ست که ستوده می‌شود…واژه» کََرَم ضدّ «لُؤْم» است… واژه «اکرم الرجلَ وکرَّمهُ» یعنی او را بزرگداشت و منزه داشت… هنگامی میگویند: «تکرَّم فلان عما یشینه» که پاک و منزه شود و خودش را از هر زشتی پیراسته کند «کرامه» اسمی است که به جای «اکرام» استعمال می‌شود[۸]. برای واژه کرامت معانی متعددی گفته شده است شاید دلیل این تعدد، تعدد موصوفاتی است که با واژه کرامت توصیف می‌شوند برخی از این موصافات عبارتند از: خداوند: خدای کریم[۹]؛ یا ملائکه: فرشتگان کریم و بزرگوار،[۱۰] ‌یا قرآن: قرآن ارجمند[۱۱] ، و انسان: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ» (اسراء/۷۰) و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم؛ در استعمالات عربی گاهی «ارض» موصوف کرامت واقع می‌شود و به «ارض مکرمه» تعبیر می‌شود، جوهری می‌گوید: به زمینی که برای کشت و کار و رشد گیاهان خوب باشد می‌گویند «ارض مکرمه».[۱۲] برخی از معانی کرامت عبارتند از:جود، اعطاء، سخاء، صفح و عفو، بخشش و گذشت، عظمت، نزاهت، اینکه چیزی مورد رضایت و پسندیده باشد، اینکه چیزی لئیم نباشد، اینکه چیزی نیکو باشد و چندین معنای دیگر….کرامت با هریک از موصوفات فوق به معنای متفاوتی آمده است، که یا خبر از تعدد معنای کرامت می‌دهد که در این‌صورت واژه «کرامت» مشترک لفظی می‌شود و یا اینکه واژه کرامت چیزی است که این معانی جزو افراد آن معنای اصلی می‌باشد، در این صورت کرامت مشترک معنوی است؛ چنین به نظر می‌رسد که هر یک از این معانی، بخشی از معنای کرامت هست نه همه معنای کرامت. در بین اقوال مختلفی که لغویون طرح کرده اند هیچ یک از اقوال به اندازه قول علامه مصطفوی رحمه الله صاحب التحقیق قرآن پژوه معاصر توجه نگارنده را به خود جلب نکرد ایشان بعد از نقل قول چند تن از لغویون می‌فرمایند: تحقیق اینست که معنای حقیقی واژه کرامت آنچیزی است که در مقابل پستی می‌آید همچنان که معنای عزت همان است که در مقابل ذلت می‌آید …ذلت آن چیزی است که با اذلال از ناحیه کسی که بالاتر است صورت می‌گیرد بر خلاف پستی و هوان، در مفهوم عزت و ذلت مفهوم استعلا و برتری اخذ شده است اما در معنای اکرام اینگونه نیست ، بلکه کرامت نوعی عزت و سربلندی در درون شخص است و در آن مفهوم استعلاء نسبت به رتبه پایین تر ، اخذ نشده است. اما مفاهیمی همچون جود، اعطاء، سخاء، صفح، عظمت ، نزاهت ، واینکه چیزی مورد رضایت و پسندیده باشد، و اینکه چیزی نیکو باشد یا مصون باشد یا لئیم نباشد ، این از آثار و لوازم کرامت است[۱۳].

تحلیل فلسفی مفهوم «کرامت»

مفهوم کرامت از مفاهیمی نیست که اولاً مورد بحث و بررسی فلاسفه اسلامی قرار گرفته باشد بلکه از این جهت که از جنس مفاهیم است و مفاهیم با عنوان کلی‌شان مورد بررسی ایشان قرار گرفته‌اند، می‌توان آن را تبارشناسی مفهومی کرد. شهید مطهری درباره مفهوم «وجود» می‌فرمایند: لفظ «وجود» که بر همه اشیاء صدق می‌کند (آیا) از نوع لفظ «شیر» است که در هر جا اطلاق می‌شود مفهوم و معنای جداگانه‌ای دارد؟ یا از نوع لفظ «انسان» است که نماینده یک مفهوم عام است؟. مراجعه به وجدانیات ذهنی شکی باقی نمی‌گذارد که لفظ «وجود» ازنوع دوم است[۱۴]… این لفظ نماینده معنایی است که آن معنا عام است و بر موارد متعدد مشترکا صدق می‌کند[۱۵]. عین همین فرمایش در باره لفظ کرامت نیز جاری است؛ «کرامت» مانند لفظِ «وجود» مشترک معنوی است و این لفظ نماینده معنایی عام است که آن معنا بر موارد متعدد مشترکا صدق می‌کند. و «چون معنای کرامت هم بر واجب الوجود وهم بر ممکن الوجود به نحو اشتراک معنوی نه لفظی اطلاق می‌گردد، معلوم می‌شود که از سنخ ماهیت نبوده و داخل هیچ مقوله ماهوی نمی‌باشد[۱۶]» وقتی دانستیم که مفهوم «کرامت» مفهومی ماهوی (مفاهیمی که ذهن انسان بطور خودکار و بدون نیاز به مقایسات و تعمّلات، آنها را از موارد جزئی، انتزاع می‌کند مانند مفهوم انسان و مفهوم سفیدی[۱۷]) نیست، و این نیز به روشنی برای‌مان واضح است که مفهوم منطقی (مفاهیمی هستند که از ملاحظه مفاهیم دیگر و در نظر گرفتن ویژگی‌های آنها انتزاع می‌شوند. این مفاهیم فقط صفت برای مفاهیم دیگر، واقع می‌شوند و به اصطلاح هم عروض و هم اتّصافشان ذهنی است[۱۸]) نیز نمی‌باشد، پس فقط می‌تواند از یک قسم دیگر مفاهیم باشد که به آن مفاهیم فلسفی (مفاهیمی که انتزاع آنها نیاز به کَند و کاو و مقایسه دارد مانند مفهوم علت و معلول[۱۹]) گفته می‌شود، لذا به قطعیت می‌گوییم: مفهوم «کرامت» مفهومی فلسفی است و «ویژگی مفاهیم فلسفی این است که بدون مقایسات و تحلیل‌های عقلی به دست نمی‌آیند و هنگامی که بر موجودات حمل می‌گردند از انحاء وجود آن‌ها (نه حدود ماهوی آن‌ها) حکایت می‌کنند»[۲۰]،پس «کرامت نحوه‌ی وجود و هستی خاصّی است که کامل‌ترین مصداق آن برای خدای سبحان ثابت است که دارای عالی‌ترین درجه وجود بوده، بلکه خود هستی محض است[۲۱].» اما مراتب پایین‌تر کرامت برای انبیاء و اوصیاء در مراتب اولیه و علماء و شهدا و مؤمنین در مراتب بعدی و حتّی مراتب پایین‌تر تا به آنجا که ممکن است کسی از کم‌ترین مرتبه‌ی کرامت برخوردار شود مانند آنچه در برخی روایات درباره برخورد نبی اکرم صلی‌الله علیه و آله وارد شده است که ایشان با افرادی از مشرکین که دارای کم‌ترین مرتبه‌ی کرامت بوده‌اند رفتاری کریمانه داشته‌اند، و همواره امر می‌کردند که «اکرموا کریم کل قوم و ان خالفوکم[۲۲]» شخص کریم و محترم هر ملتی را احترام کنید اگر چه با شما مخالف باشد.
با توجه به این‌که مفهوم کرامت از مفاهیم فلسفی است، و دانستیم که مفاهیم فلسفی انتزاعی هستند و این را می‌دانیم که «انتزاع مفهوم واحد، از امور کثیر، کاشف از حیثیت واحد و مشترکی بین آن‌هاست و دلیل آن این است که اگر حیثیت واحدی برای انتزاع مفهوم واحد، لازم نباشد، لازمه‌اش این است که انتزاع آن بدون ملاک باشد و بتوان هر مفهومی را از هر چیزی انتزاع کرد در صورتی که بطلان آن، روشن است[۲۳]» سوال این‌ است که ملاک و منشاء انتزاع مفهوم «کرامت» چیست؟ ملاک و حیثیت واحدی که منشاء انتزاع این مفهوم است و در همه موارد صدق کرامت واحد است چیست؟ دراین‌جا معارف دینی به کمک فلسفه می‌آیند و آن را در یافتن منشاء انتزاع یاری می‌دهند.

کرامت در اندیشه اسلامی

از نگاه برخی از متفکرین اسلامی «کرامت» دارای دو بُعد سلبی و ایجابی می‌باشد، بُعد سلبی کرامت مفهومی به نام «نزاهت» است و بُعد ایجابی کرامت مفهومی تحت عنوان «نیل به اعتلاء و بلندی» که در برخی روایات از این بُعد به «مبادرت» تعبیر شده است، «ممکن است کسی از دنیا نزاهت داشته باشد و به دنائت آلوده نباشد، اما به کرامت نرسد. ولی خدای سبحان می‌خواهد انسان به مقام مکرمین راه پیدا کند. یعنی بفهمد پستی چیست؟ و چیزهایی که انسان را پست می‌کنند، کدامند؟ و بداند که از آن‌ها چگونه نجات پیدا کند؟ وقتی از نقص رهید، چگونه به کمال برسد؟ چون اگر به کمال نرسد، کریم نخواهد شد. تنها نجات از نقص، انسان را کریم نمی‌کند …اگر کسی از دنیا نجات پیدا کرد، تازه به صفت سلبی کریم رسیده است و کریم غیر از صفت سلبی یعنی نجات و نزاهت از پستی طبیعت، یک وصف ایجابی هم دارد و آن نیل به اعتلاء و بلندی ماورای طبیعت است. اگر کسی فرومایه نبود، ممکن است کریم هم نباشد، چون فرومایگی و کرامت نقیض هم نیستند، بلکه اگر کسی فرومایه نبود و از اعتلای روحی هم برخوردار بود، کریم است[۲۴]».
این بُعد از کرامت مورد توجه روایات نیز هست برخی از روایات اساساً کرامت را به نزاهت معنا کرده‌اند در کتاب شریف غررالحکم روایتی از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام نقل شده است، که ایشان می‌فرماید: إنما الکرم التنزّه عن المعاصی[۲۵]؛ همانا کرامت نزاهت از بدی‌هاست. یا در روایت دیگری می‌فرمایند: الکریمُ من تجنَّب المحارمَ و تنزَّه عن العیوبِ[۲۶]؛ کریم کسی است که از محرمات اجتناب کند و از عیوب پاک باشد[۲۷]. از این دو روایت اخیر رابطه مستقیم بین نزاهت و کرامت فهمیده می‌شود. با بیان فوق این فرمایش رسول خدا صلی‌الله علیه و آله نیز بهتر فهمیده می‌شود که فرمود: وَ لَا تُسَمُّوا الْعِنَبَ الْکَرْمَ فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ هُوَ الْکَرْمُ[۲۸]… «به انگور «کَرم» نگویید همانا این مؤمن است که «کَرم» است» برخی گفته‌اند «به این دلیل به انگور «کَرم» گفته می‌شد که از آن شراب گرفته می‌شد و شخص در حال مستی به راحتی بذل و بخشش می‌کرد، اما رسول خدا مؤمن را به این نام اَولی دانست»[۲۹] چون که ملاک واقعی کرامت از نظر قرآن تقواست، آنجا که می‌فرماید: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ»(حجرات/۱۳) «در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست؛» به بیانی دیگر چون مردم نسبت انگور را با حالات (بخشش از روی مستی) هنگام مستی که نوعی «کرامتِ پنداری» در آن بود، مورد توجه قرار می‌دادند به آن «کَرم» می‌گفتند، اما رسول‌الله‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم از این امر نهی فرمودند، و آنان را متوجّه «کرامت حقیقی» که توامِ با نزاهت است، کردند؛ که مؤمن دارای این‌گونه کرامتی است.
با توجه به این‌که در اکثر گفتگوهای پیرامون «کرامت انسان» سوالِ از منشاءِ کرامتِ انسان پاسخ در خوری دریافت نمی‌کند، اگر کرامت را به «نزاهت» تعریف کنیم چه بسا پاسخ این سوال نیز بهتر داده شود، به این بیان که «انسانی که از خصال بدی همچون کینه، بخل، حسادت، نزیه باشد او را کریم می‌نامیم ولی اگر انسانی دارای یکی از این اوصاف باشد چگونه او را کریم بنامیم؟ بلکه در این صورت به او می‌گوییم: اَکرِم نفسَک عن البخل او عن الحَسَد» پس می‌توان ادعا کرد تا نزاهت نباشد کرامت حاصل نمی‌شود و هر چه نزاهت بالاتر رود کرامت بالاتر می‌رود، بنابراین می‌توان گفت منشاء کرامت انسان نزاهت اوست.
آنچه بیان شد ناظر به رکن سلبی مفهوم کرامت بود؛ اما رکن ایجابی کرامت که همان نیل به اعتلاء و مبادرت بر انجام فضایل بود، نیز مبتنی بر روایاتی از امیرالمومنین‌علی‌علیه‌السلام است، از ایشان نقل شده است که فرمودند: لِلْکِرَامِ فَضِیلَهُ الْمُبَادَرَهِ إِلَى فِعْلِ الْمَعْرُوفِ وَ إِسْدَاءِ الصَّنَائِعِ[۳۰] از خصوصیات اهل کرامت، فضیلت مبادرت به انجام معروف و اعطاء دست رنج‌ها است. روایت ذیل در مورد برخی کرامت‌های خاص نیز مشعر به همین معنا است، امیرالمومنین‌علی‌علیه‌السلام فرمودند: «المبادره إلى العفو من أخلاق الکرام[۳۱]». آنچه فیلسوف بزرگ اسلامی مرحوم فارابی به آن اشاره کرده است نیز ناظر به همین دو بُعد از مفهوم کرامت است ایشان در ذکر شرایط رئیس مدینه فاضله می‌گوید: «ان یکون کبیر النفس محباً للکرامه[۳۲]» «حاکم باید بزرگ منش و دوستدار کرامت باشد» و سپس در شرح آن می‌نویسد: «تکبُرُ نفسُه بالطَّبع عن کل ما یَشینُ من الامور و تَسْمُو نفسُه بالطَّبع الی الارفعِ منها[۳۳]» «نفس و روح حاکم باید بالطبع از هر چه او را زشت می‌کند پیراسته باشد، و به امور والا و بلند گرایش داشته باشد».

تعریف نهایی کرامت

اکنون پس از آنکه برایمان روشن شد که «کرامت» مفهومی فلسفی است و دانستیم که از جمله مفاهیم انتزاعی هست که با ملاک واحدی ولی به صورت شدید و ضعیف، بر همه افرادش صدق می‌کند، با ملاحظه ارکان این مفهوم، که در واقع همان منشاء انتزاع مفهوم «کرامت» است؛ کرامت را این‌گونه تعریف می‌کنیم: «نوعی بزرگی، حرمت، شرافت و ارزش وجودی[۳۴] است که از مرتبه وجودیِ یک موجود انتزاع می‌شود و این مرتبه وجودی، دارای دو رکن سلبی و ایجابی است، رکن سلبی عبارتست از نزاهت آن موجود از عیوبی که منافی کمالش می‌باشد، و رکن ایجابی عبارتست از آمادگی و میل و رغبت برای مبادرت به انجام چیزی یا پذیرش چیزی که مقتضای کمالش می‌باشد»، هر دو رکن فوق دارای مراتبِ مختلف شدید و ضعیف است، این معنا از کرامت بر همه مواردِ صدقِ واژه‌ی کرامت، قابل حمل است، و همین معنا را ملاک صدق کرامت می‌دانیم.
برخی بر اساس نظام معرفتی و ارزشی خاصّی که دارند ممکن است برای موجودی، یک مرتبه وجودی در نظر بگیرند، و از آن مرتبه وجودی خیالی، نوعی «کرامت» برای آن شیء انتزاع کنند، این تعریف شامل مفهوم کرامت از منظر ایشان نیز می‌شود؛ مانند برخی اقوام و گروه‌های دینی، که برای اصنافی از حیوانات، حرمت و کرامت خاصی قائلند همچنان که هندوها برای گاوها کرامت و احترام قائلند.

کرامت انسان

«کرامت انسان» از مفاهیمی است که بیش از همه ریشه در آیات شریفه قرآن کریم و احادیث ائمه هدی علیهم السلام دارد. اگر چه ما در ادبیات فلسفی نیز با تعابیری نظیر «ارزش انسانی»، «حرمت انسان»، و… مواجه هستیم اما هیچ یک از این تعبیرات حاوی گستره و قوام معنای «کرامت انسان» در قرآن و نگاه دینی نیست. قرآن تصریح می‌کند که: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً»، (اسراء/۷۰) و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم، و آنان را در خشکى و دریا (بر مرکبها) برنشاندیم، و از چیزهاى پاکیزه به ایشان روزى دادیم، و آنها را بر بسیارى از آفریده‏هاى خود برترى آشکار دادیم. علامه طباطبائی در تفسیر المیزان می‌فرمایند: این آیه و آیات شریفه قبل از آن، سیاق واحدی دارند، همه برای امتنان بر نوع بشر آمده‌اند و در آن، نعمت‌هایی که خداوند به نوع بشر و همه فرزندان آدم عنایت کرده است، ذکر می‌شوند؛ و این دالّ بر اینست که کرامتی که خداوند در این آیه ذکر کرده است شامل همه افراد بشر می‌شود و اختصاص به گروه خاصی ندارد.[۳۵] اشارات زیادی در روایات نیز وجود دارد دال بر اینکه انسان یا فرزندان آدم علی نبینا و آله وعلیه السلام دارای کرامت می‌باشند از آن جمله است این فرمایش امیرالمومنین علی علیه‌السلام: یا مالک… فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ[۳۶]. «ای مالک …همانا مردمان دوگونه اند یا در دین با تو برادرند یا در خلقت با تو برابر». این فرمان علوی به مالک اشتر نیز اشاره به نوعی احترام مساوی بین شهروندان جامعه اعم از مسلمان وغیر مسلمان دارد این حرمت و توصیه به رعایت آن نیز نشان دهنده وجود نوعی «کرامت» در انسان است که از آن به «کرامت انسانی» تعبیر می‌شود.
با توجه به تعریفی که برای «کرامت» عرض کردیم اگر بخواهیم کرامت انسانی را تعریف کنیم می‌گوییم: «کرامت انسان» یعنی: «نوعی بزرگی، حرمت، شرافت و ارزش وجودی انسان که ازمرتبه وجودی انسان انتزاع می‌شود و یا برای او اعتبار می‌شود، آن مرتبه وجودی دارای دو بُِعد سلبی و ایجابی هست بُعد سلبی عبارتست از نزاهت انسان از عیوبی که منافی کمال اوست و بُعد ایجابی همان میل درونی و آمادگی برای انجام افعالی است که مقتضای کمال اوست و او را برای وصول به کمال نزدیک می‌کند».
این تعریف از کرامت بر «انسان در مرحله فطرت» قابل صدق است زیرا انسان به گونه‌ای خلق شده است که در مرتبه وجودی فوق قرار دارد و دارای دو رکن سلبی و ایجابی فوق نیز می‌باشد امام خمینی در این باره می‌فرمایند: حق تبارک و تعالی با عنایت و رحمت خود، به ید قدرت خود که طینت آدم اوّل را مخمّر فرمود، دو فطرت و جبلّت به آن مرحمت فرمود یکی اصلی و دیگری تََبَعی که این دو فطرت، بُراق سیر و رَفرَف عروج او است به سوی مقصد و مقصود اصلی؛ و آن دو فطرت، اصل و پایه جمیع فطریاتی است که در انسان مخمّر است و دیگر فطریات شاخه ها و اوراق آن است. یکی از آن دو فطرت که سِمَت اصلیت دارد، فطرت عشق به کمال مطلق و خیر و سعادت مطلقه است که در کانون جمیع سلسله بشر، از سعید و شقی و عالم و جاهل و عالی و دانی، مخمّر و مطبوع است؛ و اگر در تمام سلسله بشر، انسان تفحص و گردش کند و جمیع طوایف متشتته و اقوام متفرقه در عالم را تفتیش کند، یک نفر را نیابد که به حسب اصل جبلّت و فطرت، متوجه به کمال و عاشق خیر و سعادت نباشد… و دیگری از آن دو فطرت، که سمت فرعیت و تابعیت دارد، فطرت تنفّر از نقص و انزجار از شرّ و شقاوت است که این مخمّر بالعرض است، و به تبعِ آن فطرت عشق به کمال، تنفّر از نقص نیز مطبوع و مخمَّر در انسان است[۳۷]. فطرت عشق به کمال رکن ایجابی این مرتبه وجودی است و فطرت تنفر از شر و شقاوت رکن سلبی این مرتبه وجودی می‌باشد این نزاهت نیز مانند همه دارائیهای انسان از جانب خداوند به انسان افاضه شده است و خداوند انسان را نزیه آفرید تا بتواند به کمالات بیشتر و نزاهت فزونتری دست یابد. مانند اینکه وقتی سائل از انسان درخواستی می‌کند لازمه اینکه انسان بتواند دل از مال بکند نزاهت او از بخل و دلبستگی به اموال دنیا و ترس از فقر و هزاران نقص است اما این نزاهت درونی به تنهایی او را متصف به صفت کرامت نمی کند بلکه باید در صورت امکان به مقتضای کرامت که همان بخشش است نیز مبادرت کند در این صورت متصف به کرامت می‌شود.
همچنان که می‌دانیم کرامت یک مفهوم دارای مراتب است که برخی مصادیق آن در اوج و برخی از مصادیق دیگر در مراتب پایین‌تر هستند؛ و مطابق آیه کریمه «ولقد کرمنا بنی آدم»(اسراء/۷۰) همه فرزندان آدم از یک کرامت مشترک حداقلی برخوردارند که همان کرامت فطرت (فطری) است.

اقسام کرامت

چون واژه «کرامت» از واژگانی است که در موارد مختلف و با ملاک‌های مختلفی استعمال می‌شود لذا دسته بندی این مفهوم به اقسام مختلف به شفافیت فضای مباحث پیرامون «کرامت» کمک میکند؛ چه بسا این اقسام قسیم یکدیگر نباشند، زیرا ما به شیوه استقرائی این اقسام را یافته‌ایم از این رو برخی از این اقسام از جهت مصداقی متداخل هستند؛ اهم این تقسیمات عبارتند از:

۱-۶-۱. کرامت حقیقی

کرامت حقیقی که همان کرامت به لحاظ مرتبه وجودی است، و موجودی که از مرتبه وجودی بالائی برخوردار است از کرامت والائی برخوردار است و موجودی که از مرتبه پایینی برخوردار است حائز کرامت والائی نیست، مانند کرامت خداوند و کرامت موجودات ملکوتی و هر نوع کرامتی که از مرتبه وجودی یک شیء انتزاع می‌شود مانند کرامت انسانی و کرامتی که برخی موجودات به آن متصف می‌شوند.

۱-۶-۲. کرامت اعتباری

کرامتی است که ناشی از اعتبار و جعل است، گاهی کرامت اعتباری علاوه بر اینکه دارای جعل است ریشه در واقعیت نیز دارد و اعتبار و جعل بر اساس آن واقعیت صورت گرفته اما گاهی کرامت اعتباری ریشه در واقعیت وجودی ندارد و صرفا بر اساس باورهای جامعه و یک نظام معرفتی شکل می‌گیرد؛ در برخی نظام‌های معرفتی چه بسا برخی حیوانات دارای کرامت ویژه‌ای باشند که این نوع از کرامت «کرامت اعتباری» و مختص همان جامعه و آیین خاص می‌باشد حرمتی که برخی افراد به اعتبار جایگاه اجتماعی خود دارا می‌باشند نیز از مصادیق این نوع کرامت می‌باشد. در منابع دینی اشاراتی به همین نوع کرامت وجود دارد مانند آنچه در قصه اسیران جنگ مسلمانان با ایرانیان در زمان خلیفه دوم آمده است که امیرالمومنین علی علیه السلام به حاکم وقت درباره کیفیت برخورد با اسیران او را به این فرموده رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم متذکر شد که: اکرموا کریم کل قوم و ان خالفوکم[۳۸]. کریمِ هر قومی را اکرام کنید اگر چه با شما مخالفت کنند.

۱-۶-۳. کرامت ذاتی

«مقصود از کرامت ذاتی آن است که خداوند انسان را به گونه‌ای آفریده که در مقایسه با برخی موجودات دیگر از لحاظ ساختمان وجودی، امکانات و مزایای بیشتری دارد یا تنظیم و ساختار امکاناتش به شکل بهتری صورت پذیرفته و در هر حال از دارایی و غنای بیشتری برخوردار است…این کرامت به اختیار انسان ربطی ندارد و انسان چه بخواهد و چه نخواهد، از این کرامت برخوردار است؛[۳۹] منظور ما از کرامت انسانی در این تحقیق، همین قسم از کرامت است، و بحث‌مان مستقیماً مربوط به قسیم این قسم، یعنی کرامت‌های اکتسابی نمی‌شود، بررسی کرامت‌های اکتسابی، حوزه وسیعی از کرامت‌ها را می‌گیرد که اگر بخواهیم پیرامون آن بحث کنیم، می‌توانیم آن را در مجموعه‌ای مجزّا تحت عنوان «نظام تکریم و جوایز در اسلام» به بحث بگذاریم، که خارج از بحث کرامتِ انسانی است زیرا آن بحث اختصاص به کسانی دارد که با ایمان به خدا یا با تلاش و پیروی از عقل و دانش به کرامت‌های اکتسابی خاصّی رسیده‌اند، ولی کرامتِ انسانی مشترک بین همه انسان‌هاست و بدون تلاش و به صورت خدادادی بین همه فرزندان آدم مشترک است.

کرامت اکتسابی

همان «کمال‌هایی است که انسان در پرتو ایمان و اعمال صالح اختیاری خود به دست می‌آورد. این نوع کرامت، برخاسته از تلاش و ایثار انسان و معیار ارزش‌های انسانی و ملاک تقرب در پیشگاه خداوند است… در این کرامت، نه همه انسان‌ها برتر از دیگر موجوداتند و نه همه آن‌ها فروتر یا مساوی با دیگر موجودات هستند[۴۰]. کرامت اکتسابی به نوبه خود نیز به دو قسم تقسیم می‌شود:

۱-۶-۴-۱. کرامت اکتسابی فردی

«گاهی کرامت و فضیلت یک انسان بدون توجّه به بُعد اجتماعی و ارتباط او با دیگر انسان‌ها مدنظر قرار می‌گیرد. در این حالت، این فضیلت، جنبه شخصی پیدا کرده و تنها برای خود او یک ارزش محسوب می‌شود؛ مانند تقوا یا عبادت. از دیدگاه اسلامی، عبادت و تقوا ارزش به حساب می‌آیند، هر چند شخص زندگی اجتماعی نداشته باشد و به صورت فردی و تنها زندگی کند[۴۱].» «کرامت فردی که در اثر تقوای فردی حاصل می‌گردد با احکام اجتماعی و حقوق ارتباط ندارد؛ مگر این که تقوای فردی، به گونه‌ای در دیگران تاثیر بگذارد[۴۲]» «کرامتی که از آیه شریفه إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ استفاده می‌شود، یک کرامت فردی است نه یک کرامت اجتماعی و حقوقی، ….در این حالت، با تقواترین انسان با یک فرد معمولی که در پناه جمهوری اسلامی زندگی می‌کند، دارای ارزش حقوقی یکسانی هستند»[۴۳]

۱-۶-۴-۲. کرامت اکتسابی اجتماعی
«گاهی ارزش‌ها و فضیلت‌هایی که یک انسان دارا است، مربوط به زندگی اجتماعی او و ارتباطی است که با دیگر انسان‌ها دارد، در این حالت نظام حقوقی شکل می‌گیرد. نظام حقوقی ناظر به زندگی اجتماعی و مدنی انسان‌ها است، در این نظام، ارتباط یک فرد با افراد دیگر و تاثیر و تاثّر مثبت یا منفی انسان‌ها روی یکدیگر مورد توجّه است[۴۴].» «بنابراین، صرف این‌که بگوییم: هر کس تقوایش بیشتر باشد نزد خدا کرامت و عزّت بیشتری دارد، یک مساله‌ی حقوقی ایجاب نمی‌کند، وقتی «تقوا» با «حقوق» پیوند می‌خورد که تقوا در ارتباط با دیگر انسان‌ها مورد توّجه و ارزیابی قرار گیرد؛ مثلا شخص متّقی به دیگر افراد جامعه خدمت می‌کند و نسبت به آنها دلسوز است، در این حالت ممکن است گفته شود این شخص باید مورد احترام واقع شود. لزوم احترام به او- به عنوان یک امر حقوقی- به خاطر تاثیری است که او در جامعه نسبت به دیگر افراد دارد.[۴۵]» تاثیری که افراد در جامعه دارند نیز متفاوت است، گاهی کسی در حوزه محدودی مانند یک روستا یا یک محلّه تاثیرگذار است، این شخص از کرامت حقوقی خاصّ خود برخوردار است ولی افرادی هستند که در حوزه‌ای فراتر از زمان و مکان تاثیرگذارند، همانند انبیاء و ائمّه علیهم‌السلام، طبیعی است که ایشان از کرامت حقوقی بیشتر و بالاتری برخوردارند، و چه بسا بتوانیم احکامی را که درباره دشنام‌دهنده به پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله و امامان علیهم‌السلام گفته شده است، در این چارچوب قرار دهیم، زیرا ایشان به دلیل تاثیری که در حوزه فرازمانی و فرامکانی خویش دارند از کرامت حقوقی مضاعفی برخوردارند، و کسی که به ایشان توهین کند در واقع به اساس انسانیت توهین کرده است.

مراتب کرامت

همانطور که قبلا اشاره شد مفهوم «کرامت» از مفاهیم مشکّک است که دارای مراتب ضعف و شدّت است، ما در مواجهه با آیات و روایات با واژه‌ی کرامت به وفور برخورد می‌کنیم، و همه این موارد اشاره به یک مرتبه از مراتبِ کرامت ندارند، بلکه هر یک اشاره به مرتبه‌ی خاصّی دارند که برای درک بهتر هر یک از آن موارد، لازم است در باره مراتبِ کرامت شناختی داشته باشیم؛ برخی از این مراتب را جهت توجّه به تفاوت هر مرتبه ذکر می‌کنیم:

کرامت مطلقِ حقیقی

این مرتبه از کرامت فقط از آن خداست و اوست که معدن کرامت است و در قرآن با تعابیری نظیر «فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ‌«(نمل/۴۰)، «اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ‌«(علق/۳)، «و یَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلاَلِ وَ الْإِکْرَامِ»(الرحمن/۲۷)، به کرامت وی اشاره شده است، خداوند واجد تمام صفات جلال و جمال است، از هر عیبی منزّه است و مظهر تمام کمالات است، بدین سان مظهر کرامت است، و اقسام دیگر کرامت نیز از شعاع کرامت حقیقی خداوند منشعب شده اند و در ربط به کرامت اصیل خداوند هستند.

کرامت ملکوتی

این نوع کرامت فراطبیعی بوده، مختص فرشتگان خدا «کِراماً کاتِبین»(انفطار/۱۱)، عرش الهی«العرش الکریم»(مومنون/۱۱۶)، رزق بهشتی«مغفره و رزق کریم»(انفال/۷۴)، و حاملان عرش است.[۴۶]

کرامت وجودی

منظور از این مرتبه کرامت، کرامتی است که همه موجودات مانند جمادات، حیوانات، و مانند آن به دلیل آن که برخوردار از مرتبه وجود هستند، به آن متصف می‌شوند یا به این دلیل که نشانه‌ای از نشانه‌های خداوند هستند به آن متصف می‌شوند؛ این فراز دعای سحر به همین مرتبه کرامت اشاره دارد آنجا که می‌خوانیم: اللهم انی اسئلک من آیاتک باکرمها وکل آیاتک کریمه اللهم انی اسئلک بآیاتک کلها[۴۷]؛ مطابق این دعا همه آیات خداوند چون حاکی از اویند و نشانه اویند کرامت دارند، و در این بین انسان کامل «از آن رو که کَوْن جامع و خلیفه خدا در زمین و نشانه او در همه عوالم است، کریم ترین آیات الهی و بزرگ ترین حجت های اوست؛ چنانکه در این روایت مولا و سرورمان امیرالمومنین می فرماید: «ان الصوره الانسانیه اکبر حجج الله علی خلقه و هی الکتاب الذی کتبه بیده و هی مجموع صوره العالمین…؛ همانا صورت انسان بزرگ‌ترین حجت‌های خدا بر خلقش و همان کتابی است که خدا با دست خود نوشته، و اوست مجموع صورت همه جهانیان…»[۴۸]

کرامتِ تکوینی بشری

آن مرتبه از کرامت که «شامل همه انسان ها می‌شود. نه تنها رنگ، نژاد، اقلیم و…در آن اثری ندارد، بلکه ملاک های برتری حقیقی مانند ایمان، علم، جهاد و …نیز نقشی ندارد. از این رو قرآن کریم جمیع فرزندان آدم علیه السلام را مشمول این تکریم معرفی کرده است «ولقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البرّ والبحر و رزقناهم من الطیبات وفضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا»[۴۹] این تکریم از طرف خداوند به «دو شکل ظاهری و معنوی تحقّق یافته است؛ تکریم ظاهری… به تفاوت‌های ظاهری و جسمی انسان با سایر حیوانات بر می‌گردد؛ مانند : ایستاده راه رفتن، خوردن و آشامیدن با دست، قدرت بر نوشتن، خوش ترکیبی، زیبایی صورت، اعتدال مزاج، قدرت بر تفهیم دیگران با کلام و نطق و اشاره، تسلط بر طبیعت، تهیه اسباب معاش و…که در کلام برخی مفسران آمده و در برخی روایات نیز بدان اشاره شده است. تکریم معنوی انسان به عقل است که بسیاری از تکریم های ظاهری از آن نشات می‌گیرد»[۵۰] البته می‌توانیم اختیار، آزادی اراده، و در یک کلمه وضعیت «فطرت» را نیز از ملاک های تکریم معنوی بدانیم، این نوع از کرامت در واقع همان کرامتی است که از آن به «کرامت ذاتی»[۵۱] یا خدادادی[۵۲] تعبیر می‌شود.

کرامت اکتسابی غیر ایمانی

ممکن است برخی از افراد بشر در عین حالی که ایمان نیاورده اند اما با پیمودن راه فطرت وعقل خود یا به دلیل شرایط اجتماعی دارای برخی کرامت ها باشند؛ کرامت این عده اگر چه به درجه کرامت اهل ایمان نمی رسد اما در عین حال در سیره پیامبر اکرم و اوصیاء ایشان کرامت این عده رعایت می‌شد و به ما نیز توصیه کرده اند که آنها را اکرام کنیم. موارد زیادی داریم که در صدر اسلام نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله افرادی از مشرکین را به دلیل برخورداری از این نوع کرامت مورد اکرام اقرار دادند.

کرامت اکتسابی ایمانی

این نوع کرامت به اراده و اختیار خود انسان بستگی دارد و همان تکریم به ایمان، تقوا و… است و همه انسان ها حائز این نوع کرامت نیستند بلکه فقط مومنین هستند که از این نوع کرامت برخوردارند، البته مومنین در احراز این نوع کرامت به حسب درجات ایمان دارای مراتب مختلفی هستند، از نگاه قرآن کریم «با تقواترین آنها با کرامت‌ترینشان هستند»، از این نوع کرامت به «کرامت اکتسابی»[۵۳] تعبیر می‌شود، زیرا «تقوا یک امر اختیاری و اکتسابی است نه یک امر ذاتی و خدادادی، و انسان باید آگاهانه و از روی اختیار، با اطاعت از دستورات الهی ویژگی تقوا را در خود ایجاد کند»[۵۴] آنچه در این تحقیق محل بحث ماست، و ما قصد استخراج شاخص‌های آن را داریم، «کرامت انسانی» که یک مرتبه‌ی حدّاقلی از کرامت انسانهاست و بین همه انسان‌ها مشترک است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...