برای مثال، پس از کودتای داوود علیه محمدرضا، ایران برای دفاع از او تلاشهایی کرد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

این جمله مبهم است و معلوم نیست «او» به داوود برمیگردد یا به محمدرضا؛ لذا باید این ابهام را رفع کرد و گفت: پس از کودتای داوود علیه محمدرضا، ایران برای دفاع از داوود / محمدرضا تلاشهایی کرد.

    1. هرگاه در کنار وابستۀ پیش از هستۀ گروه صفتی، دستهای از قیدهای شدّت قرار گیرد، نباید از وابستههای عددی از نوع ترتیبی استفاده کرد. برای مثال: نمیتوان گفت: کاملاً دوم.

نکتۀ مهم: یکی دیگر از نشانه های مهم اسم، پذیرفتن پسوندهای مختلفی چون جمع، نکره و ی نسبت و … است. این پسوندها قواعد خاصی دارند که به طور مفصل در بخشهای بعد به آن پرداخته میشود؛ اما یکی از مباحث مهم که در بخش اسم وجود دارد؛ الحاق پسوندها و پیشوندهای عربی و خارجی است. فرشیدورد استعمال پسوندها و پیشوندهای عربی و خارجی را غلط نمیداند و معتقد است؛ چندان مطلوب نیست که این پسوندها به اسامی فارسی بچسبند؛ برای مثال: بهتر است به جای جاناً، تلفناً، پیشنهادات، بازرسین بگوییم: جانی، تلفنی، پیشنهادها، بازرسان (فرشیدورد، ۱۳۸۷: ۴۴۵).
۲ـ ۲ـ ۱. اقسام اسم و نکات ویرایشی آن
اسم عام و خاص
اسم را از نظر اختصاص بر فرد یا افرادی مخصوص و شامل شدن به همۀ افراد همجنس به دو قسم عام و خاص تقسیم میکنند؛ شناخت این دو قسم در رعایت قواعد دستوری؛ چون مطابقت فعل با نهاد، جمع بستن اسامی کمک بسیاری به مؤلفان، ویراستاران و … میکند.
برای مثال:
ـ اگر نهاد جمله اسم عام باشد، لازم است فعل با آن مطابقت کند:
شتر راه بیابان را پیمود / شترها راه بیابان را پیمودند.
اسم عام
این قاعده همواره جاری است؛ حتی اگر دربارۀ اسم عام حکم کلی صادر شود که نهاد واقع شده است؛
برای مثال: انسان باید فداکار باشد / انسانها باید فداکار باشند.
ـ اسامی خاص تنها در مواقعی جمع بسته میشوند که مقصود از آنها مانند و نوع باشد؛
برای مثال: ایران در دل خود سعدیها پرورده است.
ـ اگر اسم خاصی برای نامیدن چند شخص یا چیز به کار میرود و منظور مؤلف شخص یا چیز معینی است، باید به کمک صفت یا وابستۀ اضافی یا جملۀ صله ابهام را از گروه اسمی بزداید؛
برای مثال، داریوش بخش اعظمی از تاریخ را به خود اختصاص داده است.
این جمله، اگر با عهد ذهنی همراه نباشد، مبهم است که برای رفع ابهام آن میتوان داریوش را به کمک صفت، وابستۀ اضافی یا جملۀ صله وصف کرد و گفت داریوش بزرگ بخش اعظمی از تاریخ را به خود اختصاص داده است یا داریوش هخامنشی بخش اعظمی از تاریخ را به خود اختصاص داده است.
اسم ذات و معنی
آنچه میتوان در تعریف اسم ذات و معنی گفت، این است که اسم ذات بر چیز محسوسی دلالت میکند و وجودش به چیز دیگری وابسته نیست. در مقابل، اسم معنی، اسمی است که مصداق آن به خودی خود در خارج از ذهن وجود ندارد؛ بلکه وجود آنها وابسته به وجود دیگری است.
نکتهای که در ویرایش اسمهای ذات و معنی باید مورد توجه قرار داد، این است که بیشتر اسمهای معنی با «ها» جمع بسته میشوند که زندهترین و فعالترین نشانۀ جمع فارسی است. بنابراین، برای جمع بستن اسامی، لازم است به این ویژگی اسم توجه داشت.
اسم معرفه و نکره
اسم معرفه اسم شناختهشدهای است که به طور واضح و معین موضوعله خود را بیان میکند. در مقابل آن اسم نکره است که در نزد مخاطب مبهم و ناشناخته است و موضوعله خود را به طور غیر محدودی افاده میکند. این نوع اسمها، نشانه ها و علامتهای مختلفی دارند که آنها را از هم متمایز میکند.
نشانه های اسم نکره عبارتند از:

    1. آوردن پسوند «ی» پس از اسم؛
    1. آوردن «یک» پیش از اسم، در صورتی که برای شمارش نباشد؛
    1. آمدن «یکی» پیش از اسم؛
    1. به کار رفتن «یکی» به تنهایی که اسم یا ضمیر مبهم میسازد.

برای اسمهای معرفه در فارسی نشانۀ خاصی وجود ندارد؛ اما این نوع اسمها اقسام مختلفی دارند که در فصل دوم به آنها اشاره شده است. افزون بر این، در آنجا نکاتی پیرامون اسمهای معرفه و نکره ذکر شده است که باید به آنها توجه داشت. اولین نکته در این بخش، این است که گاهی برای تأکید و تقویت معنی، «ی» و نشانه های دیگر نکره با هم جمع میشوند. این نکته بسیار مهم است؛ چرا که اگر آوردن دو نشانۀ نکره بی هدف در کنار اسم قرار گیرد، زائد است. پس به گفتۀ فرشیدورد گاهی به منظور تأکید و تقویت معنی، میتوان نشانه های نکره را کنار هم ذکر کرد. نکتۀ بعدی این است که امروزه کلمۀ «یک» غالباً به عنوان «عدد» و «صفت شمارشی» به کار میرود؛ لذا به گفتۀ نیکوبخت، شایسته نیست از کلمۀ «یک» به جای «ی» برای نکره کردن اسامی استفاده کرد.
برای مثال: یک روز به دیدار شما خواهم آمد.
روزی به دیدار شما خواهم آمد.
گاهی هم کاربرد «یک» در جمله زاید است.
برای مثال: او میخواهد یک معلم شود (نیکوبخت، ۱۳۸۹: ۸۵).
به عبارت دیگر، اگر هدف از آوردن «یک» قبل از اسم جنس تصریح به واحد بودن امر نباشد ذکر آن اشتباه است. بنابراین، برای این که بدانیم علامت «یک» برای شمارش به کار رفته است یا خیر، میتوانیم پس از آن بگوییم «نه بیش». برای مثال، در جملۀ یک مرد در خانه است نه بیش؛ نشان میدهد که «یک» نشانۀ نکره نیست؛ اما در جملۀ «ابوعلی سینا یک فیلسوف است» آوردن «یک» ضرورتی ندارد و اشتباه است.
این نکته را هم نباید فراموش کرد که الحاق «ی» نکره یا وحدت به مصادر فارسی و عربی صحیح است. برای مثال، الحاق «ی» به «حضور» در بیت زیر از حافظ غلط محسوب نمیشود (همان: ۷۷).
حضوری گر همی خواهی از او غافل مشو حافظ متی ما تلقی من تهوی دع الدنیا و اهملها
نکته: یکی از نکاتی که مؤلفان و ویراستاران باید به آن توجه کنند، این است که در ترکیبهای وصفی، «ی» نکره را به موصوف بچسبانند نه صفت؛ زیرا الحاق «ی» نکره به صفت موجب ابهام در مفهوم جمله میشود. این مسئله از جمله نکاتی است که نیکوبخت ذیل مبحث الحاق «ی» نکره به صفت به آن اشاره کرده است. او با ذکر مثالی اهمیت این مسئله را نشان میدهد.
ـ روزی پسری عاشق دخترِ گلفروشی شد؛ در این مثال مشخص نیست، دختر، خود گلفروش است یا پدرش؛ اما اگر «ی» به موصوف بچسبد، مفهوم جمله روشن میشود.
ـ روزی پسری عاشق دختری گلفروش شد.
در این مثال، با الحاق «ی» نکره به موصوف، ابهام کاملاً رفع شده و مشخص شده است که دختر گلفروش بوده نه پدرش (نیکوبخت، ۱۳۸۹: ۷۸).
۳ـ ۲ـ۱. عربی در فارسی
کلمات عربی مانند واژه های فارسی در جمله نقشهای مختلفی؛ مانند فاعل، مفعول، مضافالیه و قید را میپذیرند. البته از اقسام کلمات عربی بیشتر اسمها و صفات این زبان در فارســی به کار میروند.
به گفتۀ فرشیدورد، اسمهای عربی در فارسی بیشتر به صورت اسم به کار میروند؛ ولی به ندرت قید و صفت و پیوند و صوت هم میشوند.
الف: اسم = مانند خرقه در این مصرع حافظ: خیز تا خرقۀ صوفی به خرابات بریم.
ب: صفت = مانند سلامت در جملۀ او سلامت است؛ یعنی او سالم است.
ج: پیوند = خصوصاً و مثلاً از اسمهای تنوینداری هستند که در فارسی دو کلمه را به هم عطف میکنند: «من همۀ آنها، خصوصاً حسین را دوست دارم» که خصوصاً اینجا «حسین» را به «همه» عطف کرده است.
د: صوت = اسمهای عربی مانند اسمهای فارسی گاه کار صوت را میکنند؛ مانند حیف از شما.
ه: جزء ترکیب مرکب = اسمهای عربی، مانند اسمهای فارسی با کلمات، پسوندها و پیشوندهای فارسی ترکیب میشوند و کلمۀ مرکب میسازند، مانند: عشوهگر (صفت مشتق) (فرشیدورد، ۱۳۷۳: ۱۲۳- ۱۲۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...