بازیکنان زیر 14 سال در ویژگی­های قد، وزن، ضخامت زیر جلدی تحت کتفی، فوق خاری و درصد چربی بدن دارای تفاوت معنی داری بودند (در سطح 0.05> P). همچنین بازیکنان زیر 15 سال در ویژگی قد دارای تفاوت معنی داری بودند (در سطح 0.05> P). در سایر گروه ­های سنی تفاوتی در ویژگی­های آنترروپومتریکی مشاهده نشد (در سطح 0.05> P).
فصل پنجم:
بحث و نتيجه­گيري
5-1 مقدمه
به اعتقاد برخی از محققان یک مدل ایده آل و تایید شده لازم است تا ورزشکاران و مربیان، کیفیت­های ورزشی خودشان را با آن مقایسه کنند (برای نمونه بومپا، 1985)، اما هنوز توافقی بین متخصصان در خصوص عواملی که باید در این خصوص لحاظ شوند وجود ندارد، بنابراین، نیاز به پژوهش­هایی دقیق در این زمینه احساس می­ شود (42، 70). همانطور که در پیشتر گفته شد وقتی بازیکنان در سطوح مختلف رقابتی (مثلاً نخبه و آماتور) بر اساس ویژگی­های عملکردی با هم مقایسه شوند واضح است که بازیکنان سطوح بالاتر نمرات بهتری نسبت به بازیکنان سطوح پائین­تر کسب می­ کنند. با این حال، وقتی بازیکنانی که در یک سطح مسابقات قرار دارند با هم مقایسه می­شوند این قاعده لزوماً حکم­فرما نیست. بنابراین برای اینکه مکانیزم­ هایی که به شکوفایی در ورزش منجر می­شوند را شناسایی کنیم، باید بر روی گروهی از ورزشکاران مستعد پژوهش کنیم که همه آنها در سطح بالایی از عملکرد نسبت به سن خود هستند. این مهم با مقایسه ورزشکاران نخبه و زیر نخبه میسر است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

پژوهش حاضر با به کارگیری یک رویکرد چند بعدی در پی ایجاد تمایز بین فوتبالیستهای نوجوان نخبه و زیرنخبه در ویژگی­های روانی، تکنیکی، فیزیولوژیکی و آنتروپومتریکی است. در ادامه خلاصه ای از این تحقیق و آنچه در فصول پنجگانه ارائه شده است مشاهده می­ شود.
5-2 خلاصه تحقیق
پژوهشگر در مطالعه حاضر ویژگی­های روانی، تکنیکی، فیزیولوژیکی و آنتروپومتریکی را در 26 ورزشکار نخبه و 35 ورزشکار زیر نخبه اندازه گیری کرد تا عواملی که می ­تواند به پیش بینی فوتبالیست­های نخبۀ آینده کمک کند شناسایی شوند.
در فصل اول در مورد طرح و چارچوب کلی این تحقیق، ضرورت و اهمیت انجام آن، اهداف و فرضیه­هایی که محقق برای آن متصور است بحث شد. همانطور که گفته شد در ورزش­های تیمی مانند فوتبال عملکرد افراد به ترکیبی از ویژگی­های مختلف وابسته است و پژوهش­ها نشان می­ دهند که عوامل روانی، تکنیکی، فیزیولوژیکی و آنتروپومتریکی نقش اصلی و مهمی در عملکرد بازیکنان فوتبال دارند. بنابراین اندازه گیری این عوامل اطلاعاتی را فراهم می­ کند که به مربیان اجازه خواهد داد تا ویژگی­های مورد نیاز برای موفقیت در رشته فوتبال را بشناسند و در تمرینات خود به آنها توجه کنند. ضمناً عواملی که باید در انتخاب بازیکنان مورد توجه قرار گیرند را شناسایی کنند.
در فصل دوم به بررسی چارچوب­های نظری مرتبط با تحقیق در حیطه استعدادیابی ورزشی و پژوهش روی بازیکنان فوتبال پرداخته شد و تحقیقات انجام شده در داخل و خارج ایران به طور خلاصه بررسی شدند. در بخش مبانی نظری گفته شد که در سالیان اخیر شاهد رشد و توسعه قابل توجهی در علوم ورزشی و همچنین جهان فوتبال بوده ایم و امروزه مربیان و تمرین دهندگان بیش ار پیش به سمت به کارگیری رویکرد علمی در راه آماده سازی برای مسابقات رفته­اند. تعلیم و تربیت بازیکنان فوتبال جوان با ویژگی­های پیچیده در حال رشد، در حال نمو و در حال بالیدگی نیازمند توجه بسیار است. در مجموع رشد، نمو و بالیدگی برای شناسایی استعداد در سنین پایه کاربردهای زیادی دارند اما علی رغم همه گیری فوتبال تعجب آور است که اطلاعات مرتبط با نمو بسیار محدودی در این رشته موجود است. همچنین گفته شد که امروزه در برنامه ­های استعدادیابی صحیح و علمی به غیر از لحاظ نمودن عوامل متعدد و مهم، از آزمون­های میدانی و آزمایشگاهی تخصصی با بهره­ گیری از متخصصان استفاده می­ شود. تفاوت در بین ورزشهای مختلف از نکات مهم و اساسی در امر استعدادیابی است. در ورزشهای مهارتی در مقایسه با ورزشهایی که از نظر اجرا سنگین‌ترند عامل سن به عنوان یک عامل مهم در نظر می‌باشد. برای موفقیت در ورزش فوتبال سن 13-11 سالگی سن مناسبی برای شروع فرایند استعدادیابی است. استعدادیابی در فوتبال به بیان ویلیامز و ریلی (2000) عبارت است از فرایند شناسایی شرکت کنندگان فعلی که پتانسیل تبدیل شدن به بازیکنان نخبه را دارند. به طور کلی با توجه به نظر محققان مختلف، معيارهای استعداد یابی در اکثر ورزش­ها به چهار دسته تقسيم می­شوند: ويژگي‌هاي آنتروپومتریکی، فيزيولوژيكی، روان‌شناختي و مهارتی.
در فصل سوم ذکرکردیم که شناسایی و کشف افراد با استعداد مستلزم استفاده از یک روش مناسب تحقیق جهت دستیابی به الگوی بهینه استعدادیابی است. فصل سوم شامل مباحثی چون: روش تحقیق، جامعه و نمونه آماری و چگونگی گزینش آنها، ابزار و شیوه جمع‌ آوری اطلاعات و روش آماری مورداستفاده در پژوهش حاضر است. شرح کامل تمامی آزمون­های انجام شده در این تحقیق در این فصل ارائه شد.
در فصل چهارم داده ­های حاصل از اندازه ­گیری­ها به صورت طبقه بندی شده و در قالب نمودارها و جداول ارائه شدند. یافته­های تحقیق در سه بخش اصلی دسته بندی شدند:
1- داده ­های توصیفی مربوط به نتایج آزمودنی­ها در آزمون­های مختلف2- آزمون فرضیه ­های تحقیق مربوط به تفاوت دو گروه نخبه و زیر نخبه در ویژگی­های مورد بررسی 3- آزمون فرضیه ­های تحقیق مربوط به وجود تفاوت در ویژگی­های مورد بررسی به تفکیک گروه ­های سنی (در گروه ­های زیر16، زیر 15، زیر 14 و زیر 13 سال).
نهایتا در فصل پنجم (فصل حاضر) با توجه به فرضیات و اهداف تحقیق (بر اساس فصل اول) نتایج و یافته­های تحقیق که در فصل چهارم شرح داده شدند مورد بحث و بررسی قرار می­گیرند. سپس یافته­ ها با تحقیقات قبلی و نظریات بیان شده در فصل دوم مقایسه می­شوند تا از این قیاس به نتایج کاربردی حاصل از این پژوهش دست پیدا کنیم. در خاتمه در راستای نتایج به دست آمده پیشنهاداتی به محققین و دست اندرکاران ارائه می­ شود.
5-3 بحث و بررسی
در این بخش به بحث و بررسی یافته­های بدست آمده در قالب اهداف و فرضیات تحقیق که در فصل اول بیان شدند پرداخته شده و نتایج بدست آمده در مقایسه با نتایج پژوهش سایر محققان مورد ارزیابی قرار گرفته تا از هر یک از آنها یک نتیجه گیری حاصل گردد و در پایان از مجموع آنها یک نتیجه گیری کلی حاصل شود.
5-3-1 فرضیه اول: در بررسی فرضیه اول، نتایج نشان داد که بازیکنان نخبه در مجموع تفاوت معنی داری در ویژگی­های روانی با بازیکنان زیرنخبه دارند. بازیکنان نخبه در همه مهارت­ های روانی نمرات بالاتری داشتند که تفاوت در مهارت­ های هدف گذاری، آرمیدگی، مقابله با استرس، فعال سازی، تمرکز، بازیابی تمرکز و طرح مسابقه از نظر آماری معنی دار بود.
با توجه به اینکه در اکثر مهارت­ های روانی مورد بررسی بازیکنان نخبه عملکرد بهتری داشتند، این یافته نشان می­دهد که در مدل­های استعدادیابی باید تاکید بیشتری بر مهارت­ های روانی معطوف شود. ماریج (2007) در تحقیق خود با هدف بررسی ارتباط عوامل چندبعدی و سطح عملکرد نشان داد که عوامل روانی از قدرت تمایز بالایی بین بازیکنان نخبه و زیر نخبه برخوردارند که با نتایج تحقیق حاضر همراستاست. نکته قابل توجه دیگر در تحقیق حاضر اینکه بیشترین تمایز در بین مهارت­ های روانی به ترتیب مربوط می­شد به مهارت تمرکز، فعال سازی و بازیابی تمرکز. این نتایج بر اهمیت کسب و حفظ تمرکز در فوتبال تأکید دارد (129). گکزی (2009) نیز در مطالعه ای که کاربرد آزمون­های روانی و تکنیکی در استعدادیابی را بررسی می­کرد نشان داد که مهارت تمرکز از موثرترین عوامل در انتخاب بازیکنان نوجوان است که از این لحاظ با نتایج این مطالعه مشابه است.
میهن دوست (1380) در گزارش نتایج تحقیق خود بیان کرد که والیبالیست­های مرد نخبه 15 تا 20 ساله به طور معنی داری نمرات بالاتری در مهارت تمرکز نسبت به همنوعان غیر نخبه خود کسب کردند. همچنین اصلانخانی (1378) در پژوهشی نشان داد که تفاوت معنی داری بین تمرکز دانشجویان ورزشکار و غیر ورزشکار وجود دارد. این یافته­ ها با نتایج مطالعه حاضر همراستا هستند. ضمن اینکه در این مطالعه مشاهده شد که بازیکنان نخبه در مهارت بازیابی تمرکز نیز نتایج بهتری نسبت به بازیکنان زیر نخبه کسب کردند. این یافته نشان دهنده اهمیت کسب مجدد تمرکز پس از اتفاقاتی است که در بازی فوتبال اجتناب ناپذیر هستند (مانند قطع بازی به علت خطا، مصدومیت یا حوادثی از این قبیل).
در مورد مهارت اعتماد به نفس شفیع زاده (1379) بیان داشت که ورزشکاران نخبه به طور معنی داری اعتماد به نفس بیشتری نسبت به ورزشکاران غیر نخبه دارند. نتایج تحقیق وی نشان داد که برتری فنی و مهارتی، مقام­های اکتسابی و صرف ساعات زیاد برای تمرین موجب اعتماد به نفس ورزشکاران می­ شود. نتایج مطالعه حاضر با یافته­های شفیع زاده (1379) همسو نیست. چراکه در مطالعه حاضر تفاوت معنی داری بین مهارت اعتماد به نفس ورزشکاران نخبه و زیر نخبه وجود نداشت. البته همانطور که ذکر شد کسب موفقیت­های ورزشی می ­تواند اعتماد به نفس را ارتقا دهد و از آنجا که هر دو گروه شرکت کننده در تحقیق حاضر بازیکنان حاضر در یک سری مسابقات بودند (با این تفاوت که بازیکنان گروه نخبه سابقه بازی ملی داشتند) از لحاظ احساس شایستگی و در نتیجه اعتماد به نفس تفاوت چندانی نداشتند.
اما در مورد مهارت هدف گزینی، نتایج تحقیقات متعدد روی ورزشکاران مبتدی تا شرکت کنندگان المپیک نشان می­دهد که بهترین اجراهای ورزشی در زمان­هایی رخ داده اند که ورزشکاران برای خود اهدافی تعیین کرده و در هر تمرین و مسابقه برای رسیدن به آنها تلاش کرده اند (77). نتایج تحقیق حاضر نیز از این یافته­ ها حمایت می­ کند، چرا که بازیکنان نخبه به طور معنی داری امتیازات بالاتری در این مهارت نسبت به بازیکنان زیر نخبه داشتند. اما علیزاده و فارسی (1385) در بررسی مهارتهای روانی بازیکنان تیم ملی نوجوانان نتایجی مخالف با این پژوهش به دست آوردند. آنها اظهار داشتند که این موضوع نیاز به مطالعات بیشتری دارد و می ­تواند موضوعی برای پژوهش­های آتی باشد، اما به نظر می­رسد که تعیین هدف در سنین نوجوانی نیاز به هدایت والدین و مربیان دارد و ممکن است توجیه مربیان در این زمینه سودمند باشد.
گکزی (2009) بیان داشت که بازیکنان نخبه در تحقیق وی در مهارت واکنش به ترس نمرات بالاتری کسب نمودند که علت آن حضور در تیم ملی و رضایت از وضعیت زندگی تلقی می­ شود. همچنین آنها در مهارت اعتماد به نفس نیز دارای تفاوت معنی داری با بازیکنان زیرنخبه بودند که به داشتن مشکلات کمتر و رضامندی از شرایط موجود ارجاع شد. اما در مطالعه حاضر امتیازات بازیکنان نخبه در مهارت­ های واکنش به ترس و اعتماد به نفس تفاوت چندانی با امتیازات گروه زیرنخبه نداشت که با یافته­های گکزی (2009) در تضاد است. لذا به نظر می­رسد میزان رضایت از موقعیت فعلی در بازیکنان نخبه شرکت کننده در تحقیق حاضر در سطح مطلوبی قرار ندارد که متعاقباً به کمبود اعتماد به نفس مطلوب انجامیده است.
پژوهش‌ها نشان داده‌اندكه واكنش منفي به استرس عملكرد را تضعيف و واكنش مثبت به آن عملكرد را افزايش مي‌دهد .( 141). موري (1989)[113] درپژوهشي از ورزشكاران درباره نگرش آنان به انگيختگي پيش از مسابقه سوال كرد . بيش از 70 درصد گفته‌اند كه از نگراني پيش از مسابقه خوششان مي آيد. بعضي آن را كمكي براي عملكرد و نشانه بزرگي از آمادگي براي انجام كار مي‌دانستند. در پژوهش حاضر تفاوت معنی داری در مهارت مقابله با استرس یافت نشد. همانطور که گفته شد برخی از ورزشکاران از استرس قبل از مسابقه به عنوان انگیختگی لازم برای اجرا یاد می­ کنند اما برخی از آن رنج می­برند. با توجه به اینکه نوجوانی سنی است که هنوز شخصیت فرد به ثبات نهایی خود نرسیده است احتمال دارد که آزمودنی­های تحقیق حاضر نیاز به راهنمایی بیشتری در درک تفاوت بین انگیختگی خوب و استرس نامطلوب داشته اند و به علت عدم آموزش­های لازم فرق این دو را به طور کامل درک نکرده باشند.
5-3-2 فرضیه دوم: در بررسی فرضیه دوم، نتایج نشان داد که بازیکنان نخبه در مجموع تفاوت معنی داری در ویژگی­های تکنیکی با بازیکنان زیرنخبه دارند. نتایج نشان دادند که ورزشکاران نخبه در آزمون­های تکنیکی نتایج بهتری نسبت به هم دسته­های زیر نخبۀ خود کسب کردند که در آزمون­های دویدن با توپ، چرخیدن، سرعت، دریبل و شوت زدن تفاوت آنها معنی­دار بود.
همانطور که در جدول شماره 4-9 نشان داده شده است، چرخیدن، سرعت و دویدن با توپ در این دسته بیشترین توانایی ایجاد تمایز را داشتند. دو آزمون چرخش و سرعت نیاز به تغییر جهت سریع بدن بدون حمل توپ دارند و آزمون دویدن به جابجایی سریع بدن همراه با حمل توپ نیاز دارد. لذا این نتایج نشان می­دهد که بازیکنان نخبه در عامل سرعت که یکی از عوامل تعیین کننده در بازی فوتبال است نسبت به بازیکنان زیرنخبه برتری دارند. هوآر و وار (2000) در تحقیقی با عنوان “استعدادیابی و فوتبال زنان: تجربه ای در استرالیا” نشان دادند که عامل سرعت مهمترین عامل در ایجاد تمایز بین بازیکنان نوجوان نخبه و زیر نخبه است و پیشنهاد کردند که در فرایند انتخاب بازیکنان اهمیت بیشتری به سرعت داده شود. این نتایج با یافته­های تحقیق حاضر همراستا است.
لگال و همکاران (2008) در تحقیق خود به مقایسه ویژگی­های آنتروپومتریکی و عملکردی فوتبالیست­های نوجوان در سه سطح آماتور، حرفه ای و بین المللی پرداختند. آنها نشان دادند که آزمون دریبل زدن توانایی بالایی در ایجاد تمایز بین بازیکنان نخبه و زیر نخبه دارد. نتایج مطالعه حاضر نیز همسو با این نتایج تفاوت معنی داری در نتیجه آزمون دریبل زدن بین دو گروه یافت. همچنین ریلی و همکاران (2000) در تحقیقی که روی بازیکنان انگلیسی 15 تا 16 ساله انجام دادند یافتند که بازیکنان نخبه در آزمون دریبل زدن بهتر از بازیکنان زیرنخبه بودند که از این نظر با تحقیق حاضر همسو ست اما در آزمون شوت بر خلاف تحقیق حاضر تفاوت معنی دار نبود.
شفیع زاده (1382) پس از یک دوره تمرینی به ارزیابی مهارتهای تکنیکی نوجوانان مدارس فوتبال پرداخت که نمرات به دست آمده در گروه زیر 12 سال در مهارت­ های دویدن با توپ، چرخیدن با توپ، سرعت دویدن و دریبل زدن به ترتیب عبارت بود از: 6.45، 9.45، 14.49، 17.66. در پژوهش حاضر این نتایج در گروه زیرنخبه به ترتیب عبارت بود از: 4.93، 24.2، 12.77 و 14.5. در هر چهار مهارت مورد بررسی آزمودنی­های تحقیق حاضر نتایج بهتری کسب کردند. تفاوت زیاد در نتیجه آزمون چرخیدن با توپ به این موضوع مربوط می­ شود که در تحقیق حاضر طبق پروتکل پیشنهادی آزمون، سه نوع چرخیدن متفاوت انجام شد و زمان سه آزمون جمع زده شده و به عنوان نتیجه آزمون چرخیدن گزارش شد. اما در تحقیق فوق این مسئله رعایت نشده است.
ویلیامز (2000) توصیه می­ کند که در بررسی ویژگی­های تکنیکی بازیکنان فوتبال باید به عوامل ادراکی- شناختی نیز توجه شود. چراکه عواملی مانند پیش بینی[114] و راهبردهای جستجوی بینایی[115] تأثیر مستقیمی روی اجرای مهارتهای فوتبال دارند و بازیکنانی که از لحاظ این مهارتها شرایط بهتری داشته باشند در اجرای مهارتهای مختص فوتبال نیز موفق­تر هستند. این موضوع می ­تواند در پژوهش­های آتی مورد بررسی قرار گیرد.
5-3-3 فرضیه سوم: در بررسی فرضیه سوم، نتایج نشان داد که بازیکنان نخبه در مجموع تفاوت معنی داری در ویژگی­های فیزیولوژیکی با بازیکنان زیرنخبه دارند.
از بین چهار دسته مقیاس­های مورد ارزیابی، مقیاس­های فیزیولوژیکی از لحاظ آماری توانایی بیشتری در تفکیک گروه­ ها داشتند که تفاوت بین دو گروه در چهار مقیاس از پنج مقیاس (دراز و نشست، دوی رفت و برگشت، دوی سرعت 10 متر و دوی سرعت 40 متر) معنی دار بود اما در آزمون پرش ارتفاع تفاوت معنی داری دیده نشد.
لگال و همکاران (2008) در تحقیقی روی نوجوانان پسر فرانسوی حرفه ای میانگین پرش ارتفاع را 46.3 و میانگین زمان دوی 10 متر را 1.89 گزارش کردند (رده سنی زیر 15 سال). مالینا و همکاران (2007) میانگین پرش ارتفاع در بازیکنان نوجوان پرتقالی را 30.2 گزارش کردند (میانگین سن 14.4 سال). در پژوهش حاضر میانگین پرش ارتفاع بازیکنان نوجوان نخبه ایرانی 39.31 بود که بالاتر از بازیکنان پرتقالی و کمتر از بازیکنان فرانسوی است. آزمودنی­های نخبه در این تحقیق میانگین 1.99 ثانیه را در آزمون دوی 10 متر به دست آوردند که ضعیف­تر از بازیکنان فرانسوی و بالاتر از بازیکنان پرتقالی است.
همچنین لگال و همکاران میانگین زمان دوی 40 متر را در بازیکنان فرانسوی 5.63 ثانیه گزارش کردند. آزمودنی­های نخبه در تحقیق حاضر میانگین 6.02 ثانیه را در این آزمون کسب کردند که نسبت به نتایج تحقیق قبلی ضعیف­تر است.
گابت و همکاران (2007) در تحقیقی که روی بازیکنان حاضر در یک کمپ استعدادیابی (با میانگین سنی 15.5 سال) انجام دادند تفاوت معنی داری بین بازیکنان انتخاب شده و بازیکنان انتخاب نشده در ویژگی­های فیزیولوژیکی و آنتروپومتریکی نیافتند که از لحاظ عوامل فیزیولوژیکی با مطالعه حاضر در تضاد است اما محققان اذعان داشتند که نمی توان از اهمیت ظرفیت­های فیزیولوژیکی در انتخاب ورزشکاران چشم پوشی کرد چرا که این ظرفیت­ها می­توانند انجام تکنیک­ها را محدود کنند. به عنوان مثال فوتبالیستی که از مهارت سر زدن خوبی برخوردار است اما توانایی پرش عمودی در او ضعیف است نمی تواند مهارت سر زدن را به خوبی اجرا کند.
نتایج تحقیق حاضر از این جهت با تحقیق فیگوئیردو و همکاران (2009) همسو است که در مطالعه آنها نیز تفاوت در آزمون­های دوی سرعت بین بازیکنان نخبه و بازیکنان باشگاهی معنی دار بود. در مطالعه حاضر آزمون­های دوی سرعت 10 متر و 40 متر از قدرت ایجاد تمایز بالایی برخوردار بودند. در مطالعه ای که ریلی و همکاران (2000) انجام دادند دوی سرعت جزو مهمترین عوامل در ایجاد تمایز بین بازیکنان نخبه و زیرنخبه بود. این یافته با نتایج تحقیق حاضر مشابه است. به طور کلی یافته­های پژوهش حاضر با آن دسته از تحقیقات همراستا است که نقش اساسی برای سرعت در موفقیت در رشته فوتبال قائل می­شوند (مانند ریلی، بانگزبو و فرانکز، 2000). این موضوع هم در بخش ویژگی­های تکنیکی و هم در بخش ویژگی­های فیزیولوژیکی مشهود است.
در بررسی یافته­ ها مشخص شد که آزمون دوی رفت و برگشت 300 یارد از بین عوامل فیزیولوژیکی بیشترین قدرت ایجاد تمایز را بین بازیکنان نخبه و زیر نخبه داشته است که نشان دهنده اهمیت توان بی هوازی با اسیدلاکتیک در موفقیت فوتبالیستهای نخبه است. اُستوجیچ (2000) با بررسی ویژگی­های جسمانی و فیزیولوژیکی بازیکنان نخبه صربستانی نشان داد که آنها نسبت به بازیکنان زیر نخبه نتایج بهتری در آزمون دوی رفت و برگشت به دست آوردند که همسو با نتایج تحقیق حاضر است. همچنین واینز و همکاران (2006) در تحقیقی تحت عنوان ”یک مدل انتخاب چندبعدی برای فوتبال جوانان” نتایج مشابهی به دست آوردند. نتایج تحلیل تمایزی در تحقیق آنها نشان داد که دوی رفت و برگشت جزو مهمترین عوامل در ایجاد تمایز بین بازیکنان نخبه و زیرنخبه در رده سنی 12 تا 16 است. این یافته­ ها همسو با نتایج تحقیق حاضر با نتایجی که ماریج (2007) در تحقیق خود روی بازیکنان هاکی انجام داد مشابه است است که در آنجا آزمون دوی رفت و برگشت توانسته بود بیشترین تمایز را بین بازیکنان نخبه و زیرنخبه ایجاد کند. لازم به ذکر است که دورانت و همکاران (2007) نشان دادند که این آزمون در سنجش توان بی هوازی با اسیدلاکتیک در بازیکنان هاکی و فوتبال به میزان مشابهی کاربرد دارد. بنابراین قیاس نتایج تحقیق حاضر در مورد آزمون دوی رفت و برگشت با تحقیق انجام شده روی بازیکنان هاکی دور از ذهن نیست.
در مورد آزمون دراز ونشست گفتنی است که علیزاده و فارسی (1385) میانگین تعداد دراز ونشست در بازیکنان تیم ملی نوجوانان را 63 گزارش کردند. این میزان در بازیکنان نخبه و زیرنخبه در پژوهش حاضر به ترتیب عبارت بود از: 56.12 و 53.66. با توجه به اینکه آزمودنی­های تحقیق حاضر از دو رده سنی نونهالان و نوجوانان انتخاب شده اند این مقدار تفاوت طبیعی است.
5-3-4 فرضیه چهارم: در بررسی فرضیه چهارم، نتایج نشان داد که بازیکنان نخبه در مجموع تفاوت معنی داری در ویژگی­های آنتروپومتریکی با بازیکنان زیرنخبه ندارند.
این نتایج با یافته­های فرانکز[116] و همکاران (2009) مشابه است. این محققان بازیکنانی که در یک آکادمی فوتبال ملی در کشور انگلستان موفق به انتقال به باشگاه­های حرفه ای شده بودند را با بازیکنان ناموفق مقایسه کردند. نتایج نشان داد که دو گروه بازیکنان نمی توانند با آزمون­های آنتروپومتریکی از هم متمایز شوند. همچنین در تحقیقی که گابت و همکاران (2006) روی بازیکنان حاضر در یک آکادمی استعدادیابی در استرالیا انجام دادند آزمون­های آنتروپومتریکی نتوانستند بین بازیکنان منتخب و غیر منتخب تمایز ایجاد کنند. نتیجه اینکه، به سختی می­توان بازیکنانی که از قبل برای بازی در سطح بالایی از مسابقات فوتبال انتخاب شده اند را با آزمون­های آنتروپومتریکی از هم متمایز کرد. به نظر می­رسد که عوامل پیچیده تری در انتخاب بازیکنان برای ارتقا از سطح زیرنخبه به سطح نخبه تأثیرگذار باشند.
در حالی که تفاوت دو گروه در متغیرهای آنتروپومتریکی از نظر آماری معنی دار نبود اما مشاهده شد که بازیکنان نخبه از ضخامت زیر جلدی و درصد چربی بدن پائین تری نسبت به بازیکنان زیرنخبه برخوردار بودند، بنابراین، این نتایج نشان می­ دهند که بازیکنان زیر نخبه بافت چربی بیشتری نسبت به همنوعان نخبۀ خود دارند. یکی از دلایل عملکرد ضعیف بازیکنان زیر نخبه در آزمون­های فیزیولوژیکی می ­تواند مربوط به سطوح بالاتر چربی بدن در آنها باشد (67). این یافته­ ها با نتایجی که ریلی و همکاران (2000) به دست آوردند همسو است. آنها میانگین درصد چربی بازیکنان نخبه و زیر نخبه را 3/11 درصد و 9/13 درصد گزارش کردند. در مطالعه حاضر این ارقام به ترتیب عبارت بودند از 95/11 درصد و 71/12درصد.
علیزاده و فارسی (1385) درصد چربی بدن بازیکنان تیم ملی نوجوانان ایران را 10.87 درصد گزارش کردند. آزمودنی­های نخبه در تحقیق حاضر نیز بازیکنان سابق یا فعلی تیم ملی بودند اما تفاوت درصد چربی با پژوهش مذکور ناشی از دو عامل است: اول اینکه دامنه سنی آزمودنی­های تحقیق حاضر گسترده­تر از تیم ملی نوجوانان است و موضوع دوم مربوط است به برخی از آزمودنی­های این تحقیق که مدتهاست از تیم ملی جدا شده ودر زمان برگزاری آزمون­ها در تمرینات تیم ملی شرکت نداشتند. البته گفتنی است که درصد چربی زیر پوستی در زمان­های مختلف آماده سازی متفاوت است ولی تغییرات آن ممکن است در دامنه 1 تا 2 درصد باشد (25).
ریلی و همکاران (2000) نشان دادند که میانگین قد و وزن بازیکنان نخبه انگلیسی در رده سنی 15 تا 16 سال، به ترتیب 171 سانتی متر و 63.1 کیلوگرم است. طبق گزارش هوآر و وار (2000) میانگین قد و وزن در فوتبالیست­های زن نوجوان نخبه استرالیایی به ترتیب 1.63 و 54.5 بود (میانگین سن 15.4). همچنین فیگوئیردو میانگین 169.2 و 59.2 را برای قد و وزن بازیکنان پسر نوجوان پرتقالی با میانگین سن 14.5 سال گزارش کرد. لگال و همکاران (2008) میانگین قد و وزن بازیکنان نوجوان فرانسوی حرفه ای زیر 15 سال را 170.8 و 60.3 گزارش کردند. مالینا و همکاران (2007) میانگین قد و وزن بازیکنان نوجوان نخبه پرتقالی با میانگین سن 14.4 سال را به ترتیب 167 و 55.7 گزارش کردند. در مطالعه حاضر میانگین قد بازیکنان پسر نخبه ایرانی (با میانگین سن 14.8 سال) 162 سانتی متر و میانگین وزن آنها 52.35 کیلوگرم بود. مشاهده می­ شود که بازیکنان ایرانی نسبت به بازیکنان انگلیسی، فرانسوی و پرتقالی دارای قد کوتاه­تر و وزن کمتری هستند. البته باید توجه داشت که میانگین سنی آزمودنی­ها در تحقیق حاضر پائین­تر از آزمودنی­های مطالعات ذکر شده است، ضمن اینکه تفاوت­های بومی نیز در این امر دخیلند.
لازم به ذکر است که در بازی فوتبال قدکوتاه­تر با توجه به اینکه مرکز ثقل پائین­تر و در نتیجه تسلط بیشتر بر مهارتهای تکنیکی را به همراه دارد برای برخی پست­های بازی نه تنها عامل منفی تلقی نمی شود بلکه تأثیر مثبتی روی عملکرد بازیکنان دارد (106).
این نتایج با مطالعه فیگوئیردو و همکاران (2009) از این جهت همراستاست که در هر دو مطالعه تفاوت معنی داری بین بازیکنان نخبه و زیرنخبه در عوامل قد، وزن و درصد چربی بدن یافت نشد. اما لگال و همکاران (2008) تفاوت معنی داری در دو عامل قد و وزن بین بازیکنان فرانسوی حرفه ای و آماتور نشان داد. همچنین هانسن و همکاران (1999) تفاوت معنی داری بین بازیکنان نخبه و غیر نخبه در دو عامل قد و وزن یافتند. لذا مطالعات مذکور از نظر تفاوت قد و وزن با این تحقیق در تضاد هستند. البته با توجه به اینکه در مطالعه حاضر گروه نخبه و زیرنخبه مقایسه شدند قابل پیش بینی است که تفاوت به اندازه تحقیقات ذکر شده که در آنها گروه ­های نخبه و غیر نخبه مقایسه شده اند نباشد.
نتایج مطالعه استوجیچ (2004) نشان می­دهد که تفاوت معنی داری بین قد، وزن و درصد چربی بدن بازیکنان نخبه و غیر نخبه وجود ندارد که با مطالعه حاضر مشابه است. اما در مطالعه ای که حضیر (2010) روی فوتبالیست­های ترکیه ای انجام داد بازیکنان سوپر لیگ ترکیه قد مشابهی با بازیکنان دسته اول داشتند اما وزن آنها بیشتر بود. که از لحاظ عامل قد نتیجه مشابه با این تحقیق بود اما در مورد وزن نتایج متفاوتی با تحقیق حاضر به دست آمد.
در مطالعه ای که بهپور و همکاران (1380) بر روی دانش آموزان مقطع متوسطه انجام دادند ضخامت زیر جلدی در نواحی جلو بازو، پشت بازو، تحت کتفی و فوق خاری به ترتیب 4.21، 7.89، 9.22 و 8.20 بود. این اندازه­ها در تحقیق حاضر در مورد گروه نخبه به ترتیب 4.08، 7.50، 7.54 و 8.85 و برای گروه زیر نخبه به ترتیب 4.11، 8.00، 8.40 و 9.29 بود. همانطور که مشاهده می­ شود نتایج در اندازه­ های جلو بازو و پشت بازو مشابه است. اما تفاوت زیادی در دو ناحیه دیگر دیده می­ شود. با توجه به اینکه مطالعه مذکور در شهرستان فارسان و مطالعه حاضر در استان تهران انجام شده اند بخشی از تفاوت به تفاوت­های بومی و منطقه ای مربوط می­ شود. ضمن اینکه آزمودنی­های حاضر در تحقیق بهپور و همکاران (1380) مبتدی و در دامنه سنی 14 تا 18 سال بوده و با آزمودنی­های تحقیق حاضر تفاوت­هایی دارند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...