کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو


 



این امر البته برای اولیاء و کملین بسیار شدید تر خواهد بود؛ هم ابتلائات و رنج هایشان در دنیا عمیق تر است و هم شدت علاقه شان به ملاقات پروردگار. از همین روست که مشاهده می کنیم ائمه هدی (علیهم السلام) در هنگام مصائب بزرگ از دنیا بیزاری می جستند و آرزوی مرگ می نمودند.[۶۳۱] الله أعلم.

۵-۲ مسأله سکرات موت و اسرار آن
در بخش دوم توضیح دادیم که «سُکر» به معنای در لغت به معنی مستی و بیهوشی است و مراد از سکر و مستى موت، حال نزع و جان کندن آدمى است، که در آن حال مانند مستان مشغول به خودش است، نه مى‏فهمد چه مى‏گوید و نه مى‏فهمد اطرافیانش در باره‏اش چه مى‏گویند.[۶۳۲] و عرض کردیم که در آیات قرآن نیز بدان اشاره شده است.
در لحظه احتضار به دلیل کنار رفتن پرده های غیب، پرونده اعمال عبد بسته می شود و هیچ عذر و بهانه و اظهار ندامت و توبه ای از او پذیرفته نیست، اما چه بسا به دلیل اندک اتصال به ماده و بدن مادی، چون هنوز نفس به تجرد کامل نرسیده است، لحظات مرگ و احتضار برای او با آن سرای قرار ابدی اش متفاوت باشد.
در حقیقت چه بسا فرد دارای عاقبتی خیر باشد، اما سکرات بسیار دهشتباری را بگذراند و یا بالعکس، نفس شرور و عاصی دارای سکرات آسان و راحتی باشد. این امر که در روایات بدان اشاره شده است، به جهت تفاوت عالم احتضار و حکمت سکرات موت است.
امام هشتم علیه السّلام از پدر بزرگوارش حضرت موسى بن جعفر علیهما السّلام روایت کرده: مردى به امام صادق علیه السّلام عرض کرد صفت مرگ را برایم بیان کن! فرمود: براى مؤمن در هنگام مرگ همانند آن است که خوشبوترین بوها را استشمام کند؛ و از بوى خوش آن خواب آلوده و سرمست گردد و هر گونه رنج و دردى از او برطرف شود، ولى براى کافر مانند آنست که به گزش اژدها، و کژدمها یا سخت‏تر از آنها دچار گردیده باشد!
یکى از حاضران عرض کرد: ما شنیده‏ایم گروهى مى‏گویند: مرگ براى کافر دشوارتر از برش با ارّه، و چیدن با قیچى، و کوبیده شدن با سنگها، و به حرکت آوردن سنگهاى آسیاست بر حدقه چشمها.
فرمود: آرى بعضى کافران و تباهکاران، وضعشان چنان است، مگر نمى‏بینید بعضى از آنها در همین زندگى مانند آن سختى‏ها به سرشان مى‏آید، پس این شدائدى که در حال مرگ احساس مى‏کنند از آن جهت سخت‏تر است که شمّه‏ایست از عذاب آخرت بدین جهت از عذاب دنیا مشکل‏تر است.
شخصى عرضه داشت: سبب چیست کافرى را مى‏نگریم که به آسانى جان مى‏دهد، و از دنیا مى‏رود و در حالى که سخن مى‏گوید و مى‏خندد، و حاضران را به سخن گفتن سرگرم مى‏نماید، و همین ماجراى را از بعضى مؤمنان نیز مى‏بینم، و گاهى در میان مؤمنان و کافران هستند اشخاصى که به سختى جان مى‏دهند و لحظات جان دادن را به سختى هر چه تمامتر سپرى مى‏سازند.
فرمود: آن مؤمنى که به آسانى جان تسلیم مى‏نماید براى آنست که خداوند هر چه سریعتر او را به پاداش آن سراى نائل مى‏گرداند، و آن مؤمنى که سکرات مرگ را به دشوارى پشت سر مى‏گذارد، بدان جهت است که جبران گناهانى که در دنیا مرتکب شده بنماید، تا پاک و پاکیزه به آن جهان وارد گردد، و بدون هیچ مانعى مستحقّ پاداش أبدى گردد.
و آن کافرى که به آسانى جان مى‏دهد، به پاداش کارهاى خیرى است که در دنیا انجام داده تا آنگاه که از دنیا برود او را پاداشى نباشد و براى وى عملى باقى نماند مگر آنچه موجب عقاب است، و آن کافرى که با سختى، سکرات‏ مرگ را مى‏گذارند؛ از همان لحظه نخست، عذاب و شکنجه او شروع مى‏گردد، و چون خدا دادگر است، به هیچ یک از أفراد ستم نمى‏کند.[۶۳۳]
در بخش قبل در مبحث کیفیت قبض روح مفصلا عرض کردیم که قبض روح کیفیات مختلفی دارد و سکرات مرگ برای همه نفوس یکسان نیست و بر اساس روایت بالا می توان اینگونه دریافت که، با نظر به نحوه قبض روح شخص –یعنی آسانی و یا سختی سکرات مرگ- نمی توان در ارتباط با عاقبت وی به نتیجه قطعی و یقینی رسید.
حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) ضمن توضیح امر شفاعت در قیامت کبری و غلبه جنبه رحمانی بر جنبه قهری خدای متعال، در اشاره به مسأله پاک کنندگی عذاب آخرت و برزخ و سکرات موت، می فرمایند: سوختن و از بین رفتن پرده‏هاى ظلمات نفسانى، عین مغفرت اوست؛ چنانکه اخبار کیفیات حال قیامت و سکرات موت و برزخ براى همین معنى است، و مواقف و طول انتظار در مواقف و طول عالم برزخ و طول روز قیامت براى این است که انسان از اینجا که شروع به سکرات موت کرد، استحقاق حقیقى، عقوبات را کم کم بریزد، لذا گرفتار سکرات موت مى‏شود و از آنجا وارد عالم برزخ و گرفتار فشار قبر و تعذبات عالم برزخ مى‏شود.[۶۳۴]
به عقیده ایشان سکرات موت برای مؤمن تکان دهنده و از بین برنده مستی دنیازدگی است، البته که انسان تا اشتغال به تعمیر این عالم دارد و وجهه قلبش به این نشئه است و سکر طبیعت او را بیخود کرده و مخدرات شهوت و غضب او را تخدیر نموده، از صور اعمال و اخلاق خود بکلى محجوب است و از آثار آنها در ملکوت قلب او مهجور است.
پس از آنکه سکرات موت و سختیها و فشارهاى آن بر او وارد شد، انصراف از این نشئه تا اندازه‏اى حاصل مى‏کند، و اگر از اهل ایمان و یقین است و قلب او متوجه به این عوالم بوده، در اواخر امر وجهه قلبش طبعا متوجه به آن عالم مى‏شود و سائقهاى معنوى و ملائکه اللّه موکّل‏ بر آن نیز او را سوق به آن عالم دهند، و پس از این سوق و آن انصراف، نمونه‏اى از عالم برزخ بر او منکشف شود و روزنه‏اى از عالم غیب بر او مفتوح گردد و حال خود و مقام خود تا اندازه‏اى بر او مکشوف گردد.[۶۳۵]
چه بسا سختی ها برای عبد پاک کننده و یا آسانی ها پایان بخش راحتی اش باشد. سکرات موت هرچه که هست، حق و حقیقت است، «وَ جاءَتْ سَکْرَهُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِکَ ما کُنْتَ مِنْهُ تَحید»[۶۳۶] و هر نفسی در هنگامه نزع، در برابر این حق آشکار قرار می گیرد. حقی که عمری از آن فرار می کرده و اکنون ناگزیر او را در مقابل خویش مشاهده می کند.
۵-۳ مسأله غسل و کفن و نماز میت و اسرار آن
آنچه تا کنون در یافتیم، این بود که انسان از لحظه آغازین بسته شدن نطفه قدم در راهی می نهد که به شرط عبور سلامت از مراتب نباتی و حیوانی، شایسته حرکت در سیر لاینقطع به سوی الله می گردد، و نفس انسانی او در کالبد جسمانی اش به مثابه سوارکاری است، که بر مسیر وصل به مقصود می تازد، حال چه به سلامت برسد و چه از روی اختیار، خود را به مهلکه بیاندازد و مرکب خویش را قبل از وصول از دست بدهد.
آنچه هر نفسی ناگزیر از پذیرش آن است، عبور از عالم دون طبیعت، و ورود به عوالم برتر مجردات است. و هیچ نفسی بدون خلاصی از غواشی عالم ماده، اجازه ورود به ساحت مجردات را ندارد. این است که انیس همه عمر خود و مرکب راهوار خویش را وا می نهد و رو به سوی تجرد می نماید.
نفس از آغازین لحظه پیدایش، همواره ملازم جسمی مادی است و این جسم آلتی است که تعلقش به آن، هویتی اعتباری به جسم می بخشد. درحالیکه امری که تماما مجرد باشد، نسبتش با همه اجسام و مواد یکسان است. لکن این هویت اعتباری که برای جسم ایجاد شده است، به سبب تعلق نفس است به او.
لذا ملازمت بدن با نفس است که بدان هویت و ارزش می بخشد و بدین جهت لوازم شخص ارزشمند می گردد. و بالاخص شخص مؤمن احترام دارد، لوازم او نیز احترام دارد، خانه و محل نمازش احترام دارد، و البته بدن او محترم است، چه هنگامی که نفس شریفش در کالبد بدن حاضر باشد، چه آن هنگام که بر لقای پروردگار لبیک گفته و از جسم مادی اش، خروج کرده باشد.
در گذشته این مطلب بیان شد که میان بدن و روح ارتباط تنگاتنگى وجود دارد؛ زیرا تا بدن تکمیل نشود، آمادگى براى ایجاد روح پدید نمى‌آید و روح به بدن تعلق نمى‌گیرد. از سوى دیگر تا روح ایجاد نشود، نیازمندى‌هاى بدن برآورده نمى‌شود و اداره آن میسر نیست.
حضرت آیت الله شاه آبادی (اعلی الله مقامه الشریف) در ارتباط با این مسأله می فرمایند: «بدن علت اعدادى در پیدایش روح و روح علت ایجابى براى تدبیر شئون بدن است؛ همان گونه که به تفصیل بیان شد. همچنین گفته شد که میان روح و صورت جسمیه ملازمه وجود دارد که از آن به روح مجسم و جسم مروح تعبیر می کنند.
حال وقتى روح از بدن جدا شد و دیگر اداره نیازمندى‌هاى آن را برعهده نمی گیرد، با این همه، روح علاقه خود را از بدن تا زمانى که متلاشى نشده و از بین نرفته است، حفظ مى‌کند و به فرموده ایشان، تا زمانى که بتواند جوهره صورت جسمیه بدن را به خود جذب کند، همچنان به این علاقه ادامه مى‌دهد؛ آنچه از این بیان مقصود است، اصل بدن نیست که به شخصیت روح بازگردانده مى‌شود؛ بلکه مراد از آن، صورت جسمیه است که از آغاز جدا شدن روح به‌گونه‌اى همراه با روح است که به آن بدن برزخى و مثالى مى‌گویند و این ارتباط براى جذب کامل آن است.»[۶۳۷]
و چه بسا این مسایل به جهت احترام به میت باشد، که بر دفن او دستوراتی صادر گشته است. مسأله غسل و شستشوی بدن میت حتی اگر در پاکیزه ترین حالات باشد. مسأله کفن پیچیدن بدن او با وجود بر تن داشتن البسه پاک و فاخر و مسأله خواندن نماز مخصوصی بر وی، حتی اگر در جهاد به شهادت رسیده باشد، یا در حال نماز مرده باشد، این مسایل علاوه بر اسراری که برای آن ها در روایات شریف بیان شده، چه بسا حکایت از احترام گذاردن به بدن مؤمن است.
بدن میت احترام دارد، لذا در آنچه که حضرت امام خمینی (ره) در آداب کفن و دفن اموات عنوان نموده اند، بنا را در همه امور و اعمال بر عدم هتک حرمت میت قرار می دهند.[۶۳۸]
۵-۳-۱ غسل و کفن
در تمام طول حیات مادی، شخص مسلمان مکلف، بایستی به احکام و دستورات دینی پایبند باشد، مهمترین دستور دین نماز است، که هر روز چند مرتبه انسان، در هر حالتی که باشد، موظف به اجرای آن است، و شرط لاینفک آن طهارت است. این است که طهارت هیچ گاه از انسان جدا نمی شود، بدن مسلمان همیشه باید، پاک و طاهر باشد.
غسل یکی از مهمترین اعمال برای طهارت است. هم طهارت بدن و هم نفس، و تا آخرین لحظات زندگی انسان با اوست. هنگامی که مسلمانی، روحش مفارقت می کند از ماده و بدن مادی اش، بر دیگران واجب کفایی است که وی را غسل دهند و تطهیر نمایند.[۶۳۹]
بیان ارزشمند حضرت آیت الله شاه آبادی (اعلی الله مقامه الشریف) اینگونه است، تمامى دستورهاى دینى درباره شخصى که از دنیا رفته است، از غسل دادن و حنوط کردن،[۶۴۰] همگى به خاطر آن است که میان روح و بدن جاذبه‌اى وجود دارد که تا مدت‌ها این علاقه از بین نمى‌رود و به همین جهت است که مى‌گویند روح از شدت علاقه‌اى که به بدن دارد، از فشار آب در حال غسل دادن و یا تابوت و غیره بر بدنش احساس رنج مى‌کند و از ائمه معصومین (علیهم السلام) رسیده است که روح به غسال التماس مى‌کند که با بدنش مدارا و با مهربانى با آن رفتار کند.
و باز به همین دلیل است که براى قطع اعضاى بدن میت دیه مشخص شده و مسلمانان را به تشییع جنازه مسلمانان ترغیب کرده‌اند. جا دارد در اینجا بیان شود که نخستین عنایت خداوند تعالى به میت این است که تشییع‌کنندگانش را مى‌آمرزد و نیز دستور داده‌اند که مردگان را احترام و براى آنان طلب آمرزش کنید و مقام مقدس حضرت ولى عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وعده فرموده‌اند که در تشییع جنازه شیعیان حاضر مى‌شوند و در نماز بر آنان شرکت مى‌کنند. تمامى این امتیازات و توجهات به خاطر ملازمه‌اى است که میان روح و جسم مرده موجود است.[۶۴۱]
اما علاوه بر این در روایات نیز دلایلی بر غسل میت ذکر شده است، برای نمونه در کتاب شریف علل الشرایع از حضرت ابا الحسن على بن موسى الرضا (علیهم السلام) نقل شده که فرمودند:
علّت غسل دادن میّت این است که بدین وسیله طاهر و نظیف شده و از آلودگى‏هاى امراض و آنچه در هنگام بیمارى به او رسیده پاکیزه مى‏گردد چه آن که انسان بعد از مرگ با فرشتگان و اهل آخرت ملاقات مى‏کند لذا مستحب است وقتى بر خداى عزّ و جلّ و اهل طهارت وارد مى‏گردد و آنها وى را مسّ نموده و او نیز با آنها تماس پیدا مى‏کند طاهر و نظیف بوده و به واسطه طهارت توجّه و التفات به حقّ عزّ و جلّ نماید و از حضرتش خواسته خود را خواسته و بخواهد که شفاعت شفعاء را در حقّ او بپذیرد.
علّت دیگر براى غسل دادن میت آن است که گفته شده وقتى روح از کالبد خارج مى‏شود نطفه‏اى که وى از آن خلق شده از جسد بیرون مى‏رود لذا این غسل به خاطر خروج نطفه مى‏باشد.[۶۴۲] و در روایت دیگری نفل شده از قول حضرت علی بن الحسین (علیهما السلام) که مخلوقات نمى‏میرند مگر آن که نطفه‏اى که از او آفریده شده‏اند از جسد آنها بیرون بیاید از دهان یا غیر دهان.[۶۴۳] و باز در فرمایشی دیگر فرزند گرامیشان فرمودند مرده را غسل مى‏دهند براى این که جنب است.[۶۴۴]
و علّت غسل کردن غاسل یا کسى که میّت را لمس نموده آن است که از میّت هنگام غسل بسا ذرّاتى به او ترشح نموده و به جسدش اصابت کرده لذا براى تطهیر از آن ذرّات غسل نماید، چه آن که انسان وقتى روح از بدنش خارج شد و میّت شد اکثر و بیشتر آلودگى‏ها و قذارات ناشى از بیمارى و غیر آن در وى باقى مى‏ماند و لذا او را تطهیر نموده و کسى هم که با او تماس پیدا مى‏کند خود را باید طاهر نماید.[۶۴۵] و نیز در کلامی از حضرت باقر العلوم آمده که: غسل دهنده میّت نیز چون با مؤمنین ملاقات مى‏کند لازم است غسل کند تا با طهارت با ایشان مواجه شود.[۶۴۶]
حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) دراستفتائات در ارتباط با غسل و کفن شهید می فرمایند: شهید اگر در جبهه به شهادت رسیده غسل و کفن ندارد و مس او موجب غسل نمى‏شود و اگر در غیر جبهه به شهادت رسیده غسل و کفن دارد و به مسّ او غسل واجب است.[۶۴۷]
بد نیست نگاهی به این فتوای شریف بیاندازیم، شهید همانطور که عرض کردیم، نه تنها نمی میرد و نزد پروردگار مرتزق است «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون»[۶۴۸] بلکه زنده می شود به حیاتی پاک «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَه»[۶۴۹] ، و در روزی که همه می میرند او را مرگی نخواهد بود «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ»[۶۵۰] این مقام عموم شهداست، لکن شهید در معرکه رتبه ای دارد که تنها خاص خودش است.
طبق دلایلی که عرض شد، آنچه به نظر می رسد، شاید اینطور باشد که با ریختن خون شهید بر زمین، نه تنها روحش پاک می گردد، بلکه اثر وضعی بر جسم او نیز می گذارد و این جسم نیاز به طهارت ندارد، بلکه همانطور خونین و لباس رزم به خاک سپرده می شود. و چه بسا وجه این مسأله به این صورت باشد که بدن، متأثر از نفس است، این نفس به درجه ای رسیده است که زندگانی دنیا را رها می کند و بدن خود را فدا می نماید،پس شاید نفس با تقدیم تقدیم بدن و حیات مادی، نه تنها خودش مطهر می شود که همان بدن نیز به واسطه این فداکاری طاهر می گردد. –والله أعلم-
۵-۳-۲ اسرار نماز میت
آنچه در باره نماز و احکام آن در شرع وارد شده است، بر نماز موسوم به نماز میت جاری نمی شود. از شرط طهارت برای ادای آن گرفته، تا ارکان نماز و حتی قرائت سوره حمد، که فرموده اند «لَا صَلَاهَ إِلَّا بِفَاتِحَهِ الْکِتَاب‏»،[۶۵۱] هیچ یک شرط ادای نماز میت نیست. و به فرموده محقق سبزواری (رضی الله عنه)، اطلاق لفظ «صلاه» بر «نماز میّت» مجازى است‏.[۶۵۲]
اما کیفیت نماز میت اینگونه است که، متشکل از پنج تکبیر و دعای کوتاهی بین تکبیرها می باشد. در روایات رسیده از ائمه طاهرین به سر این امر اینگونه اشاره شده است:
به فرموده حضرت جعفر بن محمد (علیهما السلام) حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: خداوند متعال پنج نماز واجب فرموده و از هر نماز یک تکبیر براى میّت قرار داده است.[۶۵۳] حضرت علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) در ارتباط با این فرموده پیامبر گرامی اسلام می فرمایند: این ظاهر حدیث است، امّا باطنش آن است که خداوند عزّ و جلّ پنج فریضه بر بندگان واجب نموده: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت‏[۶۵۴]، پس از هر فریضه‏اى براى میّت یک تکبیر قرار داده است و کسى که ولایت را پذیرفته پنج تکبیر گفته و آن کس که ولایت را نپذیرفته چهار تکبیر مى‏گوید و به خاطر همین است که شما بر اموات خود پنج تکبیر گفته و مخالفین شما چهار تکبیر بر امواتشان مى‏گویند.[۶۵۵]
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) با توضیح کیفیت ادای نماز میت توسط حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: هنگامى که حقّ تعالى آن جناب را از نماز گزاردن بر منافقین نهى فرمود کیفیّت نماز را این طور اجراء مى‏نمودند: اول تکبیر گفته و به دنبالش شهادت مى‏دادند بعد تکبیر و به دنبالش صلوات بر نبىّ اکرم صلّى اللَّه علیه و آله فرستاده سپس تکبیر سوّم را ایراد نموده و به دنبالش براى مؤمنین و مؤمنات دعاء نموده و بالاخره تکبیر چهارم را گفته و منصرف مى‏شدند و براى میّت دعاء نمى‏فرمودند.[۶۵۶] به عبارت دیگر به فرموده ایشان مؤمن و منافق به این شناخته مى‏شدند که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله بر مؤمن پنج تکبیر و بر منافق چهار تکبیر مى‏فرمودند.[۶۵۷]
این امور مربوط به کیفیت و اسرار امور ظاهری نماز میت است، اما اینکه حقیقت نماز برای شخص میت چه وجهی است، امری پیچیده و دور از دسترس، که البته می توان در ارتباط با آن به حدس و ظن هایی رسید که ذکر آن در این مقال، نمی گنجد.
کلیت امر اینکه آنچه در نماز میت اجرا می شود و از ادای ظاهری آن بدست می آید، معطوف نمودن توجه کائنات، ملائکه و خداوند به عبد است، که البته گاه در همان مرحله مؤمن و منافق بودن او نیز آشکار می گردد. و به طور حتم حتی اگر نماز گذارنده بر بدن او از آن مطلع نباشد، این امر باعث تغییر حقیقت نفاق او نخواهد شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-04-06] [ 12:42:00 ق.ظ ]




از این روایت و روایات وارده دیگری که اشاره به حضور ملائک و انوار مطهره امامان معصوم دارد، اینگونه مستفاد می گردد که در لحظه احتضار آنچه رویت می شود، تنها دیدنی های عالم ماده و شهادت نیست، بلکه محتضر دریچه های قلبش باز شده و به اصطلاح چشم برزخی اش ادراک می کند.
جناب صدرالمتألهین (علیه الرحمه) با اشاره به آیه کریمه «لَقَدْ کُنْتَ فی‏ غَفْلَهٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ»،[۱۰۸] می فرماید: در هر مشاهده و رؤیتی به وسیله حس باطنی (یعنی خیال) مانع ادراک آن مشاهدات، اشتغالات مادی است و این اشتغالات مرتفع نمی گردد مگر با مرگ و در هنگام مرگ پرده ها کنار می رود و صورت حقیقت اشیاء متجلی می شود. پس در این هنگام آنچه که انسان با حس باطنی خویش می بیند، ظهورات و تجلیات شدیدتری دارند از آنچه در حالت بیداری در عالم ماده می دیده است. و نسبت مشاهدات عالم پس از مرگ نسبت به عال ماده،‌ مانند مشاهدات عالم بیداری است نسبت به خواب.[۱۰۹] و به همین جهت فرمود: «النَّاسُ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»[۱۱۰]
بر اساس این آیه به طور قطع و یقین می توان نتیجه گرفت که در عالم ماده بسیاری از معانی، از حیطه ادراکات مادی خارج اند و البته تنها راه دست یابی به این ادراکات، خارج شدن از ظواهر مادی و تعلقات دنیایی است.
حضرت امام (رحمه الله علیه) می فرمایند: «انسان تا اشتغال به تعمیر این عالم دارد و وجهه قلبش به این نشئه است و سکر طبیعت او را بیخود کرده و مخدرات شهوت و غضب او را تخدیر نموده، از صور اعمال و اخلاق خود بکلى محجوب است و از آثار آنها در ملکوت قلب او مهجور است، پس از آنکه سکرات موت و سختیها و فشارهاى آن بر او وارد شد، انصراف از این نشئه تا اندازه‏اى حاصل مى‏کند.
اگر از اهل ایمان و یقین است و قلب او متوجه به این عوالم بوده، در اواخر امر وجهه قلبش طبعا متوجه به آن عالم مى‏شود و سائق هاى معنوى و ملائکه اللّه موکّل‏ بر آن نیز او را سوق به آن عالم دهند، و پس از این سوق و آن انصراف، نمونه‏اى از عالم برزخ بر او منکشف شود و روزنه‏اى از عالم غیب بر او مفتوح گردد، و حال خود و مقام خود تا اندازه‏اى بر او مکشوف گردد. چنانچه از حضرت امیر، علیه السلام، منقول است إنّه قال: حرام على کلّ نفس أن تخرج من الدّنیا حتّى تعلم أنّه من أهل الجنّه هی، أم من أهل النّار.»[۱۱۱]
انسان در وقت معاینه و احتضار، معاینه آنچه در خود بوده و از آن مطلع نبوده مى‏نماید. و بذر این معاینه را خود در مملکت وجود خود نموده. حیات دنیایى پرده ساترى بود به روى معایب ما و حجابى بود براى اهل معارف، این پرده که برداشته شد و این حجاب که خرق شد، انسان آنچه که در خود بود و خود تهیه کرده بود، نمونه‏اى از آن را شهود مى‏کند. انسان در عوالم دیگر از عذاب و عقاب جز آنچه خود در این عالم تهیه کرده نخواهد دید، و هر چه در این عالم از اعمال صالحه و اخلاق حسنه و عقاید صحیحه داشته، در آن عالم صورت آن را به عیان ببیند با کرامتهاى دیگرى که حق به تفضل خویش به او عنایت فرماید.
در ذیل آیه شریفه «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ»[۱۱۲] در صافى از مجمع نقل مى‏کند که از حضرت امیر، علیه السلام، حدیث مى‏کند که هی أحکم آیه فی القرآن، و کان رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله‏) یسمّیها «الجامعه»؛ پس باید دانست که اگر در این عالم محبت به حق تعالى و اولیاى او پیدا کنیم و طوق اطاعت آن ذات مقدس را بر گردن نهیم و وجهه قلب را الهى و ربّانى کنیم، در وقت معاینه عین حقیقت با صورت جمیله بر ما ظاهر گردد. و به عکس، اگر وجهه قلب دنیایى شد و از حق منصرف شد، کم کم ممکن است تخم عداوت حق و اولیا در آن کشته شود، و در وقت معاینه این عداوت شدت کند و آثار غریبه موحشه از آن بروز کند.
۲-۲-۴ قدرت محتضر نسبت به دخل و تصرفات
محتضر در هنگامه احتضار در موقعیتی قرار می گیرد که نفس، آخرین تعلقات خود را نسبت به بدن از دست می دهد، و به همین جهت، به هر میزان که این تعلقات کم شود، قدرت نفس نسبت به کنترل و اعمال اراده بر بدن ضعیف تر خواهد شد. در این شرایط علاوه بر از بین رفتن قدرت اراده نفس نسبت به بدن،‌ قدرت نفس برای تغییر سرنوشت خود نیز از میان می رود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

حضرت امام با اشاره به کوتاه بودن فرصت عمر و نامعلوم بودن ضمیر و سر درون انسان و عاقبت او، تأکید بر اهتمام به امر توبه در جوانی می نمایند و واگزار کردن آن به زمان پیری و کهولت را امری ناپسند و مذموم می دانند، و با اشاره به اینکه در هنگام احتضار و رؤیت سکرات مرگ دیگر فرصت برای توبه و بازگشت و اصلاح باقی نمی ماند، می فرمایند:
«پس اى عزیز، از مکاید شیطان بترس و در حذر باش، و با خداى خود مکر و حیله مکن که پنجاه سال یا بیشتر شهوت رانى مى‏کنم، و دم مرگ با کلمه استغفار جبران گذشته مى‏کنم. این‏ها خیال خام است. اگر در حدیث دیدى یا شنیدى که حق تعالى بر این امت تفضل فرموده و توبه آنها را تا قبل از وقت معاینه آثار مرگ یا خود آن قبول مى‏فرماید، صحیح است، ولى هیهات که در آن وقت توبه از انسان متمشّى شود.
مگر توبه لفظ است! قیام به امر توبه زحمت دارد، برگشت و عزم بر برگشت نکردن ریاضات علمیه و عملیه لازم دارد، و الا خود بخود انسان نادر اتفاق مى‏افتد که در فکر توبه بیفتد یا موفق به آن شود، یا اگر شد بتواند به شرایط صحت و قبول آن، یا به شرایط کمال آن، قیام کند. چه بسا باشد که قبل از فکر توبه یا عملى کردن آن، اجل مهلت ندهد، و انسان را با بار معاصى سنگین و ظلمت بى‏پایان گناهان از این نشئه منتقل نماید. آن وقت خدا مى‏داند که به چه گرفتاریها و بدبختیها دچار مى‏شود.»[۱۱۳]
در فقه شیعی نیز وصیت کسی که در حال احتضار است و سکرات مرگ بر او مستولی گشته و یا مرضی رو به مرگ دارد، به ظور کامل پذیرفته نیست و شخص تنها اختیار بخشی از اموالش را دارد. حضرت امام طی فتوای شریفشان می فرمایند: «اگر کسى در مرضى که به آن مرض مى‏میرد، مقدارى از مالش را به کسى ببخشد و وصیت کند که بعد از مردن او هم مقدارى به کس دیگر بدهند، آنچه را که در حال زندگى بخشیده از اصل مال است و احتیاج به اذن ورثه ندارد و چیزى را که وصیت کرده اگر زیادتر از ثلث باشد زیادى آن محتاج به اذن ورثه است.»[۱۱۴]
قرآن کریم در آیات متعددی به موضوع ناتوانی انسان در حال احتضار اشاره کرده است، چه ناتوانی خود شخص از تصرف در سرنوشت خویش و چه ناتوانی اطرافیان وی از بازگرداندن وی به زندگانی دنیا. در این فرصت چندی از این آیات شریفه را بررسی خواهیم نمود.
۲-۲-۴-۱ آیه یکم:
در ماجرای عذاب آل فرعون، قرآن کریم سخنان فرعون را در لحظات آخر عمرش نقل می نماید که هنگامی که نشانه های عذاب الهی را رؤیت کرد و چشمش بر غیب گشوده گشت، اداعای ایمان نمود، قرآن می فرماید: «حَتىَّ إِذَا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قَالَ ءَامَنتُ أَنَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا الَّذِى ءَامَنَتْ بِهِ بَنُواْ إِسْرَ ءِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ* ءَالَْانَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِین».[۱۱۵]
حضرت علامه طباطبایی (قدس سره الشریف) با اشاره به این کسأله که توبه فرعون توبه حقیقی نبود بلکه تنها برای نجات خویش از عذاب الهی توبه نموده بود، در بیان پذیرفته نشدن توبه اش می فرمایند: «به او خطاب می شود، آیا حالا ایمان مى‏آورى؟ حالا که عذاب خدا تو را درک کرده؟ با اینکه ایمان و توبه هیچ کس در لحظه فرا رسیدن عذاب و آمدن مرگ از هر طرف قبول نیست.
و تو قبل از این عصیان کردى و از مفسدان بودى و عمرت را در معصیت خدا بسر بردى و توبه را در موقع خودش انجام ندادى، حال که وقت توبه فوت شده ایمان چه سودى به حالت دارد، و این موفق نشدنت به ایمان و توبه همان چیزى است که موسى و هارون آن را از خداى تعالى خواستند. آرى، از خدا خواستند که فرعون را به عذاب ألیم خود بگیرد و راه او را به سوى ایمان ببندد تا در تمامى طول زندگى ایمان نیاورد، مگر هنگامى که عذاب از هر طرف احاطه‏اش کرده باشد، هنگامى که نه ایمان سودى مى‏بخشد و نه توبه.
۲-۲-۴-۲ آیه دوم:
خداوند در سوره مبارکه نساء می فرماید: «وَ لَیْسَتِ التَّوْبَهُ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلیما»،[۱۱۶] در این آیه شریفه به صراحت مسأله عدم امکان دخل و تصرف در سرنوشت و عاقبت انسان پس از رؤیت نشانه های غیب عالم، بیان شده است.
حضرت علامه طباطبایی (قدس سره الشریف) ذیل آیه شریفه می فرمایند: «از اینکه جمله: «یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ» را مقید کرد به جمله: (تا وقتى که مرگشان فرا رسد) استمرار گناه فهمیده مى‏شود، حال یا به خاطر اینکه سهل‏انگارى در شناختن به سوى توبه و امروز و فردا کردن در آن، خودش معصیتى است مستمر، و یا به خاطر اینکه این سهل‏انگارى به منزله مداومت بر گناه است، و یا به خاطر اینکه غالبا خالى از تکرار معصیت نیست، یا تکرار همان معصیت اول یا گناهانى دیگر شبیه به آن.
و اینکه فرمود: «حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ …» و نفرمود: «حتى اذا جاءهم الموت»، یعنى فرمود: (وقتى مرگ یکى از شما برسد و نفرمود: (وقتى مرگ شما برسد)، براى این بود که دلالت کند بر اینکه افراد مورد نظر توبه را امرى حقیر و بى‏اهمیت نشمارند، با اینکه مساله توبه اینقدر بى‏اهمیت نیست که مردم در طول زندگى خود هر کارى خواستند بکنند، و هیچ باکى نداشته باشند، همین که مرگ یکى از آنان رسید تنها خود او براى اینکه از خطرها و مهلکه‏هایى که با مخالفت امر الهى براى خود آماده کرده نجات یابد بگوید: حالا دیگر توبه کردم.
از اینجا روشن مى‏شود که مقید کردن جمله (تبت) بقید (الان) چه معنا مى‏دهد، چون این قید به ما مى‏فهماند که حضور مرگ و مشاهده کردن صاحب این سخن عظمت و سلطنت آخرت را باعث شده است که او بگوید: «إِنِّی تُبْتُ»، پس چنین کسى منطقى خواهد داشت حال اگر به زبان نگوید به دل مى‏گوید. پس معناى جمله چنین مى‏شود که من در این حال که مرگ را حق دیدم، و جزاى حق را مشاهده کردم، اینک تائب هستم.
این توبه از صاحبش قبول نمى‏شود، براى اینکه در حالى صورت مى‏گیرد که از زندگى دنیا مایوس شده، و از هول و وحشت انتقال به دیگر سراى مطلع گشته آن یاس و این هول او را مجبور کرده به اینکه از اعمال چندین ساله خود توبه کند، و تصمیم بگیرد که به سوى پروردگارش بر گردد، اما -و لات حین مناص- دیگر گذشته، چون زندگى دنیایى در بین نیست اختیار عملى هم از دست رفته است.»[۱۱۷]
حضرت امام جعفر بن محمد صادق (علیهما السلام) در سخنی ذیل آیه شریفه می فرمایند: «توبه در موقعى است که آن عالم را نبیند یعنى وقتى که محتضر عالم برزخ را معاینه نبیند»[۱۱۸]
۲-۲-۴-۳ آیه سوم:
قرآن کریم با جدیت در برابر آن ها که منکر حقایق عالم هستی می شوند می ایستد، و از علاوه بر درخواست اقامه دلیل، گاه ایشان را به انجام عملی فرا می خواند از عهده آن ها خارج است، تا بدین وسیله با ایشان محاجه نموده و دلایل پوچ و توخالی آن ها را نابود سازد، از آن جمله، آیات انتهایی سوره مبارکه واقعه است، که در آن منکرین قیومیت خداوند و معاد و بعث را مخاطب قرار می دهد:
«فَلَوْ لَا إِذَا بَلَغَتِ الحُْلْقُومَ* وَ أَنتُمْ حِینَئذٍ تَنظُرُونَ* وَ نحَْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنکُمْ وَ لَاکِن لَّا تُبْصِرُونَ* فَلَوْ لَا إِن کُنتُمْ غَیرَْ مَدِینِینَ* تَرْجِعُونهََا إِن کُنتُمْ صَادِقِین»[۱۱۹]
«در اینجا با اشاره به آیات قبل مى‏فرماید: اگر شما در نفى بعث راه صحیحى رفته‏اید، و در انکار این قرآن که شما را از بعث خبر مى‏دهد روش درستى دارید، جان محتضرى را که دارد مى‏میرد و تا حلقوم او رسیده، به او برگردانید، مگر جز این است که مى‏گویید مرگ به تقدیر خداى تعالى نیست؟ و مگر معناى این گفتارتان این نیست که مساله مرگ و میر امرى تصادفى و اتفاقى است، پس باید بتوانید براى یک بار هم که شده جان یک محتضر را به او برگردانید، چون امر تصادفى همانطور که پیش آمدنش تصادفى است، برگشتنش هم تصادفى است، و مى‏شود با چاره‏جویى آن را برگردانید، و از تحققش جلوگیرى کرد، و اگر نمى‏توانید بگیرید، پس بدانید که مرگ مساله‏اى است حساب شده و مقدر از ناحیه خدا، تا جانها را به وسیله آن به سوى بعث و جزا سوق دهد.
و معناى اینکه فرمود: «وَ أَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ» این است که: شما محتضر را تماشا مى‏کنید که دارد از دستتان مى‏رود و پیش رویتان مى‏میرد، و شما هیچ کارى نمى‏توانید بکنید، و کلمه «مدینین» به معناى «مجزیین- جزا داده‏شدگان» است، از ماده «دان- یدین» است، که معناى «جزى- یجزى» را مى‏دهد، مى‏فرماید: پس چرا او را بر نمى‏گردانید اگر جزایى در کار نیست و شما جزا داده نمى‏شوید، و ثواب و عقابى ندارید.
«تَرْجِعُونَها إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»- یعنى اگر راست مى‏گویید و در ادعاى خود که بعث و جزایى نیست، صادقید، چرا او را بر نمى‏گردانید؟ پس معلوم شد که در واقع جمله «ترجعونها» مدخول «لولا» است، و تقدیر کلام چنین است: «فلولا ترجعونها اذا بلغت الحلقوم، ان کنتم صادقین»- اگر راست مى‏گویید پس چرا جان او را که به حلقوم رسیده بر نمى‏گردانید.»[۱۲۰]
۲-۲-۴-۴ آیه چهارم:
در سوره مبارکه قیامت نیز آیاتی به همین مضمون منکرین معاد را مخطب قرار می دهد و می فرماید: «کلاََّ إِذَا بَلَغَتِ الترََّاقىِ‏َ* وَ قِیلَ مَنْ رَاقٍ* وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ* وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاق* إِلىَ‏ رَبِّکَ یَوْمَئذٍ الْمَسَاق»[۱۲۱]
«کَلَّا إِذا بَلَغَتِ التَّراقِیَ» این جمله رد از این عمل ایشان است که زندگى دنیاى عاجله را دوست مى‏دارند و آن را مقدم بر زندگى آخرت مى‏دارند، گویا فرموده: از این رفتارتان دست بردارید که این زندگى و این طرز فکر براى شما دوام ندارد، و به زودى مرگ بر شما نازل گشته، به سوى پروردگارتان روانه مى‏شوید.
در این جمله فاعل فعل «بلغت» حذف شده، چون سیاق بر آن دلالت مى‏کرده، هم چنان که در آیه «فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ» نیز فاعل حذف شده، و در هر دو جمله تقدیر کلام «بلغت النفس» است، و کلمه «تراقى» جمع «ترقوه» است که به معناى استخوان هاى اطراف گردن است، که از طرف چپ و راست گردن را در میان گرفته‏اند. و معناى آیه روشن است.
«وَ قِیلَ مَنْ راقٍ» کلمه «راق- راقى» اسم فاعل از مصدر «رقى» است، که به معناى افسون کردن و شفا دادن است، مى‏فرماید: چه کسى از اهل و عیال و دوستانش در آنچه که پیرامون اویند مى‏تواند او را شفا دهد و دردش را دوا کند؟ و این جمله را در هنگام نومیدى بکار مى‏برند.
«وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِراقُ» یعنى انسان محتضر وقتى این احوال را مشاهده مى‏کند، یقین مى‏کند که دیگر باید از زندگى عاجله دنیا که علاقمند بدان بود، و بر آخرت ترجیحش مى‏داد جدا شود.
«وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ» ظاهر این عبارت این است که مراد از آن پیچیدن ساقهاى پاى محتضر در یکدیگر است، چون وقتى روح به گلوگاه مى‏رسد حیات سارى در اطراف بدن باطل گشته، دیگر تعادلى بین اعضا نمى‏ماند.
و بلکه آیه مى‏خواهد با تعبیر پیچیدن ساق به ساق از احاطه شدائد و ورود پى در پى آنها خبر دهد، چون از دم مرگ تا روز قیامت شدائد یکى پس از دیگرى روى مى‏آورد، و این معنا با معناهایى که نقل کردیم منطبق مى‏شود.»
آیات سور مبارکه قیامت و واقعه به وضوح به این نکته اشاره می کند که انسان با مراجعه به عقل و وجدان خویش می تواند این حقیقت را درک کند که در هنگام احتضار دست خودش و همه اطرافیان از بازگرداندن روح به جسم و باقی ماندن در زندگانی دنیا،‌کاملا کوتاه است و این مسأله به طوری خدشه ناپذیر است که قرآن کریم آن را به عنوان محاجه در برابر منکرین معاد بکار می برد.
فصل سوم
مرگ، علت و اقسام آن
۳-۱ معنای مرگ
۳-۱-۱ معنای مرگ از دیدگاه فلاسفه و حکما
جناب صدرالمتألهین (رحمه الله) می فرماید: مرگ عبارت است از انتقال از این عالم پایین تر و پست تر به حالت بالاتر و شریف تر.[۱۲۲]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:42:00 ق.ظ ]




رابطه (۳-۷۹) شامل دو قسمت می­باشد. بخش اول مربوط به هزینه توان راکتیو ژنراتورها می­باشد و بخش دوم نشان­دهنده هزینه توان راکتیو مزارع بادی است. در این رابطه ، و بترتیب نشان­دهنده تعداد باس­های شبکه، تعداد ژنراتورهای سنکرون متصل به هر باس و تعداد مزارع بادی موجود در هر باس می­باشد. و و متغیرهای باینری برای ژنراتورها می­باشند و نشان می­دهد که ژنراتور uام متصل به گره iام در کدام ناحیه عملکرد انتخاب شده است. بعنوان مثال اگر برابر یک باشد یعنی این واحد برای عملکرد در ناحیه جذب توان راکتیو پذیرفته شده است. وو و نیز متغیرهای باینری برای مزارع بادی می­باشند و نشان می­ دهند که واحد بادی ام متصل به گره iام در کدام ناحیه عملکرد انتخاب شده است.

            1. مشارکت مزارع بادی و ژنراتورهای سنکرون در بازار همزمان توان اکتیو و راکتیو

در بازار همزمان، تابع هدف حداقل‌سازی همزمان هزینه تولید توان اکتیو، هزینه تولید توان راکتیو و هزینه فرصت می‌باشد. بدین ترتیب تابع هدف در بازار همزمان بصورت زیر ارائه می­گردد:
(۳-۸۰)
در این ساختار با توجه به اینکه هزینه فرصت ژنراتورها بطور جداگانه محاسبه می‌شود پیشنهاد قیمت ژنراتورها برای تولید توان راکتیو در ناحیه سوم همان قیمت تولید در ناحیه دوم می‌باشد. بعبارت دیگر پرداخت به ژنراتورها در ناحیه سوم نیز با همان قیمت و شرایط ناحیه دوم خواهد بود. این وضعیت برای ناحیه­های فرصت واحدهای بادی نیر صدق می­ کند. با توجه به این نکته توان راکتیو خروجی از یک ارائه دهنده ژنراتوری یا بادی به دو بخش برای جذب و برای تولید توان راکتیو تقسیم می­ شود.
تابع هدف (۳-۸۰) دارای قیود زیر می­باشد:

    1. قیود پخش بار

(۳-۸۱)
(۳-۸۲)
در روابط (۳-۸۱) و (۳-۸۲) ، و بترتیب نشان­دهنده تعداد باس­های شبکه، تعداد ژنراتورهای متصل به باس iام و تعداد واحدهای بادی متصل به باس i می­باشد. و بترتیب برابر با میزان توان اکتیو و راکتیو تولید شده توسط ژنراتور uام متصل به باس iام می­باشد. و نیز بترتیب نشان­دهنده میزان توان اکتیو و راکتیو تولید شده توسط واحد بادی ام متصل به باس iام می­باشد. همچنین و بترتیب برابر با میزان تقاضای توان اکتیو و راکتیو در باس i است.

    1. قیود مربوط به محدوده ولتاژ باس­ها و جریان عبوری از خطوط

قیود مربوط به محدوده ولتاژ باس­ها و جریان عبوری از خطوط همانند قیود (۳-۱۹) و (۳-۲۰) می­باشند.

    1. قیود مربوط به تولید توان اکتیو واحدها

(۳-۸۳)
(۳-۸۴)
قیود (۳-۸۳) و (۳-۸۴) نشان می­دهد که توان تولیدی یک واحد نباید از محدوده بیشینه و کمینه آن واحد تجاوز کند.

    1. قیود مربوط به تولید توان راکتیو واحدها

همانطور که گفته شد، در بازار همزمان توان راکتیو هر ارائه دهنده تنها به دو بخش برای جذب و برای تولید توان راکتیو تقسیم می­ شود. در نتیجه روابط بصورت زیر خواهند بود.
(۳-۸۵)
(۳-۸۶)
(۳-۸۷)
(۳-۸۸)
(۳-۸۹)
(۳-۹۰)
(۳-۹۱)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:42:00 ق.ظ ]




بررسی برنامه نود: (گفتگو با دکتر محمد دادکان رئیس اسبق فدراسیون فوتبال) [۳۲۹]
در این قسمت از برنامه نود مطالبی که ذیل عناوین فقهی خبر قرار گرفته اند از این قرار می باشند:
متن مصاحبه
دعوا و مسابقه سر ریاست بود. من گفتم که می روم. ایشان می خواست رئیس شود بعدا دیدید که کاندید شد که رئیس شود. اگر طمعی برای ریاست فدراسیون فوتبال نداشت ثبت نام نمی کرد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

بررسی مصاحبه
پخش این مطلب از سیمای جمهوری اسلامی ایران مورد اشکال است. غیبت کننده به کشف چیزی می پردازد که خداوند آن را پوشانده است. و به عیب و نقص غیبت شونده پرداخته که موجب ناراحتی او می گردد. این مطلب ذیل عنوان فقهی غیبت قرار می گیرد.
متن مصاحبه
آیا افشین قطبی را برای توانایی هایش آوردیم؟ نه افشین قطبی را آوردیم تا محبوبیتش تمام شود و برگردد. واقعیت را بگوییم. الان افشین قطبی محبوبیتی ندارد.
بررسی مصاحبه
پخش این مطلب از سیمای جمهوری اسلامی ایران مورد اشکال است. ادعای این که افشین قطبی را آوردند که محبوبیتش تمام شود. نسبت دادن غیر واقع به دیگری است که باید اثبات گردد. این ادعا ذیل عنوان فقهی بهتان قرار می گیرد.
متن مصاحبه
علی دایی و فرکی دادکانیسم هستند برای همین از این ها خوب استفاده نکردند در سه سال و نیم که من نبودم هیچ کدام اینها جایگاهی نداشتند.
بررسی مصاحبه
پخش این مطلب از سیمای جمهوری اسلامی ایران مورد اشکال است. ادعایی که درباره جایگاه نداشتن علی دایی مطرح شده است، خلاف صدق و غیر واقع می باشد، به این دلیل که آقای دایی سرمربی تیم ملی شده بود و این جایگاه خوبی در عرصه ورزش حرفه ای فوتبال و مربیگری به حساب می آید. این ادعا ذیل عنوان فقهی نشر اکاذیب قرار می گیرد.
متن مصاحبه
به علی دایی گفتم تو طعمه ای، برای آن که اگر ببازی هیچ کس از تو دفاع نمی کند. اگر اتفاقی بیفتد خود را پشت تو قایم می کنند. به قلعه نویی گفتم هیچ کس تو را نمی خواهد. فقط برای این که استقلالی ها را طرفدار تیم ملی کنند تو را آوردند.
بررسی مصاحبه
پخش این مطلب از سیمای جمهوری اسلامی ایران مورد اشکال است. و ادعای این که هیچ کس از تو دفاع نمی کند و هیچ کس تو را نمی خواهد نسبت دادن غیر واقع به دیگری است. و این ادعا ذیل عنوان فقهی بهتان قرار می گیرد.
معرفی برنامه هفت
پیشنهاد ساخت برنامه ای انتقادی که به مسائل روز سینمای ایران بپردازد. سال ۱۳۸۶ در جلسه ای که اولین دیدار فریدون جیرانی و علی اصغر پورمحمدی مدیریت شبکه سوم سیما بود، از سوی جیرانی مطرح شد.این پیشنهاد تازه ای برای مسئولان شبکه سه و البته تلویزیون نبود. افراد زیادی پیش از این پیشنهاد تولید چنین برنامه ای را داده بودند، اما اعتمادی که مسئولان شبکه سه به توانایی‌های جیرانی در اداره چنین برنامه ای داشتند باعث شد به پیشنهاد او جواب مثبت دهند، البته حساسیتی که ساخت چنین برنامه ای داشت باعث شد، جلسات مختلفی برای تولید این برنامه بین آقایان پورمحمدی ، جیرانی و مدیر تامین برنامه شبکه سوم سیما برگزار شود.جلساتی که تا اواسط سال ۸۷ به طول انجامید. و طی آن جیرانی طرح‌های مختلفی با نام‌های «۸۷» ، «مجله سینمایی» و… را مطرح کرد.اما اوخر سال ۸۷ به دلیل برخی مسائل و تغییرات اداری در شبکه سه، وظیفه ساخت این برنامه به گروه اجتماعی شبکه با مدیریت فضل الله شریعت پناهی سپرده شد.پس از آن جلسات با حضور پور محمدی ، جیرانی ، شریعت پناهی ادامه پیدا کرد، البته در جلسات جدید آقای هاشم رضایت، قائم مقام شبکه سوم سیما که با سینمای ایران آشنایی کامل دارد هم گروه را همراهی می کرد.این جلسات ادامه داشت تا در نهایت ابتدای سال ۸۸ شبکه سه و جیرانی برای اجرایی شدن طرحی به نام هفت به قطعیت رسیدند.اما این تازه اول ماجرا بود چون با جمع بندی نهایی طرح در شبکه سوم سیما حالا باید با توجه به حساسیت‌های موجود دستور روی آنتن رفتن این طرح از طرف شخص اول سازمان صدا و سیما داده می شد.دستوری که طی این سالها با وجود درخواست‌های افراد مختلف هیچگاه داده نشده بود و همین باعث شد تا رئیس سازمان از شبکه سوم بخواهد همچنان دست نگه دارند.البته مسئولان شبکه سه و جیرانی که برای عملی شدن این برنامه مصمم بودند، کارهای اداری این پروژه را انجام دادند و از آبان ماه هم گروه تولید هفت کار خود را برای پخش آغاز کردند، اما همزمان با آغاز کار گروه هفت مطبوعات به شکل عجیبی به تبلیغات برنامه ای به عنوان نود سینمایی مانور دادند.
اتفاقاتی که باعث شد حساسیت بر روی راه افتادن این برنامه چندین برابر شود و دستور داده شود همچنان این برنامه روی آنتن نرود. به این ترتیب دی ماه هم گذشت و خبری از هفت نشد ، در حالی که قرار بود در ایام جشنواره فیلم فجر هم این برنامه مانور خاصی روی این رویداد دهد اما باز هم از هفت خبری نشد تا سال ۸۸ به پایان رسید.سال ۸۹ هیچکس دیگر فکر نمی کرد برنامه ای به عنوان « هفت » بتواند جان بگیرد، اما سرانجام علی اصغر پورمحمدی مدیر شبکه سوم سیما اردیبهشت ۸۹ آقای عزت الله ضرغامی را راضی کرد و با مسئولیت شخصی هفت را روی آنتن فرستاد تا طلسم یک برنامه زنده سینمایی پس از سالها برای اهالی سینما بشکند[۳۳۰].
بررسی برنامه هفت: (گفتگو با خانم فریماه فرجامی بازیگر سینما)[۳۳۱]
متن مصاحبه: اکبر عبدی گفت: اینقدر دلم برایت تنگ شده، برای این که من رفیق قدیمی و آدم‌های قدیمی خود را هیچ وقت فراموش نمی کنم فریماه جون. اکبر کجا بودی؟
بررسی مصاحبه
پخش آن از سیمای جمهوری اسلامی ایران مورد اشکال است. یکی از مصادیق نزدیک شدن به زنا ارتباط صمیمانه با نامحرم می باشد که ذیل عنوان فقهی اشاعه فحشاء قرار می گیرد.
متن مصاحبه
از پور عرب خبر داری؟
چقدر حرص خوردم گفتم: بازیگر باش این قدر به فکر خودت نباش. اینقدر به فکر ژستت نباش.
بررسی مصاحبه
پخش آن از سیمای جمهوری اسلامی ایران مورد اشکال است. به کشف چیزی می پردازد که خداوند آن را پوشانده است. عیب و نقص غیبت شونده را بیان می کند که موجب ناراحتی او می گردد. این مطلب ذیل عنوان فقهی غیبت قرار می گیرد.
متن مصاحبه
از امین تارخ چه خبر؟ خیلی از امین تارخ حرص خوردم خیلی چیز بود. آدم را فراموش می کرد در بازی. اینقدر به فکر خودش بود جلوی دوربین باشد به فکر ژست و تیپش و فورم و ریختش باشد آدم را حرص می داد. حالا کلاس‌های بازیگریش خیلی جا افتاده.
بررسی مصاحبه
پخش آن از سیمای جمهوری اسلامی ایران مورد اشکال است. بیان کردن این مطالب عرفا اهانت شمرده می شود و این مطلب ذیل عنوان فقهی سب و اهانت قرار می گیرد.
متن مصاحبه
اصلا آدم بی معرفی است کیمیایی، دعوت نمی کند.
بررسی مصاحبه
پخش آن از سیمای جمهوری اسلامی ایران مورد اشکال است. بیان کردن این جمله عرفا اهانت شمرده می شود و این مطلب ذیل عنوان فقهی سب و اهانت قرار می گیرد.
متن مصاحبه
از معتمد آریا خوشم نمی آید. تلخ است. خیلی از خودش متشکر است. بازیگر زمانی بازیگر است که خاکی باشد. خودش باشد وگرنه فایده ندارد با یک کار از بین می رود. یک دوره است فقط یک دوره است.
بررسی مصاحبه
پخش آن از سیمای جمهوری اسلامی ایران مورد اشکال است. بیان کردن این مطالب عرفا اهانت شمرده می شود و این مطالب ذیل عنوان فقهی سب و اهانت قرار می گیرد.
متن مصاحبه
فریبرز عرب نیا عالی است. با آتنه فقیه نصیری ازدواج کرده بود قبلا دیگه.
بررسی مصاحبه
این جمله افشای اسرار شخصی است. و ذیل عناوین فقهی غیبت و افشای اسرار قرار می گیرد.
۵ منابع و مآخذ
منابع و مآخذ
۵٫۱ کتب و مقالات
قرآن کریم.
ابن اثیر،علی بن محمد،النهایه فی غریب الحدیث و الاثیر،قم،اسماعیلیان،۱۳۶۴ق.
ابن بابویه ،محمد بن علی ، الخصال، قم،موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۳ق.
ابن بابویه ،محمد بن علی(شیخ صدوق) ، من لا یحضره الفقیه،تهران،دار الکتب الاسلامیه،۱۳۹۵ق.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:42:00 ق.ظ ]




۲-۱-۱-۱ آگهی نوبتی
آگهی نوبتی موضوع ماده ۵۲ قانون ثبت می باشد آگهی نوبتی چون در دونوبت منتشر می شود آگهی نوبتی نامیده می شود. در متن آگهی نوبتی نوع ملک و شماره و محل آن ذکر می شود لکن ذکر حقوق ارتفاقی در آگهی های نوبتی الزامی نیست. اما باید در آن نوشته شود و همچنین آگهی نوبتی باید مفاد ماده ۱۷ قانون ثبت نیز ذکر شود.
پس در مواردی که انتشار آگهی نوبتی لازم است بدون انتشار آن ملکی بنام متقاضی ثبت و سند مالکیت صادر شود، چون این ثبت مطابق قانون نیست و با عدم انتشار آگهی حق اعتراض کسانی که می توانسته اند بر آن اعتراض کنند ضایع شده است. مدعی یا مدعیان حق می توانند در دادگاه اقامه دعوی نموده احقاق حق و ابطال ثبت غیر قانونی را تقاضا نمایند. رسیدگی دادگاه و دادن رای بر ابطال سند مخالف قانون در این مورد مخالفتی با ماده ۲۲ قانون ثبت ندارد، زیرا ماده ی مزبور می گوید”همینکه ملکی مطابق قانون در دفتر املاک به ثبت رسید دولت فقط کسی که ملک به اسم او ثبت شده و یا. .. مالک خواهد شناخت” و مفهوم آن اینست که اگر ملک مطابق قانون به ثبت نرسیده باشد دیگران می توانند ادعای حق در مورد آن بنمایند و دادگاهها ممنوع از رسیدگی به آن دعاوی نیستند. رویه قضایی نیز چنین است و عدل و انصاف هم همین اقتضا را دارد. هیات عمومی دیوان عالی شور در رای شماره ۱۶۵۳ مورخه ۱۰/۵/۴۰ چنین اظهار نظر کرده است. ” ماده ی ۲۲ قانون ثبت ناظر به ملکی است که مطابق قانون در دفتر املاک به ثبت رسیده باشد و همچنین انتقالی که موافق قانون انجام یافته باشد و در موردی که دعوی، قانونی نبودن فروش ملک است دعوی قابل استماع بوده زیرا قانوناً به بیعی که صحیحاً واقع نشده باشد آثاری از قبیل مالکیت خریدار نسبت به مبیع و تعلق ثمن به فروشنده مترتب نمی باشد”.
مواردی که آگهی نوبتی به عمل نمی آید:
اول- اصلاحات ارضی: در ماده ۱۴۲ قانون اصلاحی ثبت مصوب ۱۳۵۱ که می گوید: نسبت به املاک مجهول المالک و املاکی که درباره آنها تقاضای ثبت نشده و به ثبت نرسیده است و در اجرای قانون اصلاحات ارضی به زارعان واگذار شده یا بشود احتیاج به تقاضای ثبت از طرف منتقل الیه ندارد. ثبت محل مکلف است بر طبق انتقالاتی که واقع شده یا می شود پرونده ای بنام هر یک از خریداران تشکیل داده و اعم از اینکه ملک بصورت مشاع یا مفروز به زارع منتقل شده باشد و بدون انتشار آگهی نوبتی، حصه متصرفی زارع را تحدید و به صدور سند مالکیت آن اقدام نماید.
دوم- اراضی زیر سدها ماده ۲۸ آئیننامه مصوب ۲۸/۲/۱۳۳۶:
این ماده به مقدار زیاد نحوه کار را معین کرده و روشن می کند که اجراء طرح عملیات عمرانی، موقوف است بر تشخیص مالک از طریق اداره ثبت محل که راه عملیات مقدماتی ثبت با این تشخیص طی می شود ولی چون اجراء طرح را نمی توان معطل کرد از هر طریق دیگر که مقدور باشد تشخیص مالک عملی می شود. در صورت ضرورت از انتشار آگهی نوبتی می توان چشم پوشید.
۲-۱-۱-۲ اشتباه درآگهی نوبتی
در هر مورد که اشتباهی در آگهی نوبتی رخ دهد و جزو اشتباهات موثر و غیر موثر نباشد بدستور واحد ثبتی گزارشی برای طرح موضوع اشتباه در هیات نظارت منطقه ثبتی تهیه می شود و برای آن هیات ارسال می گردد و مورد بررسی و اظهار نظر قرار می گیرد و بر طبق آن عمل می شود.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۱-۱-۳ اشتباهات موثر
الف) اشتباه در نام متقاضی ثبت
ب)اشتباه در نام خانوادگی متقاضی ثبت
ج)اشتباه در محل وقوع ملک
د)اشتباه در نوع ملک
ه)اشتباه در شماره اصلی ملک یا عدم ذکر آن
و)اشتباه در شماره فرعی ملک
ز)اشتباه در نام قریه یا مزرعه یا قنات مورد تقاضای ثبت
۲-۱-۱-۴ اشتباهات غیر موثر
الف) اشتباه در شماره فرعی ملک که در اظهار نامه صحیحاٌ ذکر شده ولی در آگهی اشتباه شده باشد.
ب) اشتباه در مضاف الیه نام خانوادگی یا عدم ذکر آن.
ج)هر گاه آگهی زائد بر میزان مورد تقاضای ثبت منتشر شده باشد
د)هرگاه، اطلاع اداره ثبت از وقوع معمله بعد از انتشار آگهی ها بوده و مورد تقاضا بنام انتقال دهنده آگهی شده باشد.
۲-۱-۱-۲ آگهی تحدیدی – تحدید حدود
آگهی تحدید حدود املاک مورد تقاضای ثبت که در ماده ۱۴ قانون ثبت پیش بینی شده است عبارت است از آگهی رسمی که به وسیله اداره ثبت صلاحیتدار منتشر می شود و هدف آن آگاهی مردم است از این موضوع که ملک که معینی از طرف شخص یا اشخاص معینی مورد تقاضای ثبت واقع شده است تا هر کس ادعا یا اعتراض به آن تقاضا دارد در موعد مقرر قانونی دادخواست بدهد. دراین آگهی که از عموم اشخاص ذی نفع اعم از متقاضی و غیره دعوت برای جلسه تحدید حدود می شود هدف، تشخیص کیفیت حدود و مشخصات ملک و حقوق ارتفاقی آن است و باید دانست که تحدید حدود به هدف نهایی تقاضای ثبت ملک نزدیک است و آن را صورت خارجی می بخشد.
آگهی تحدیدی برابر نص ماده ۱۴ قانون ثبت و ماده ۵۲ آئین نامه قانون مذکور یک نوبت در یکی از جرائد نزدیکترین حوزه ثبتی به آن یا در یکی از جرائد تهران که طبق ماده ۵۳ آئین نامه معین شده است منتشر می شود و انتشار آن در روزنامه رسمی لازم نیست.
در آگهی تحدیدی همانگونه که از ماده ۱۴ قانون ثبت استفاده می شود باید شماره ملک یا املاک مورد تحدید و مشخصات آنها و روز تعیین حدود ذکر شود و تقاضا کنندگان ثبت و مجاورین آنها برای آن روز احضار شوند و فاصله بین تاریخ انتشار آگهی تا روز تعیین حدود با توجه به ماده مذکور و ماده ۶۷ آئین نامه قانون ثبت نباید از بیست روز کمتر و از شصت روز بیشتر باشد.
۲-۱-۱-۲-۱ نحوه اعتراض
اعتراض به آگهی تحدید حدود یا همان دعوی ابطال سند مالکیت به دو صورت امکان پذیر است:

    1. به صورت تقدیم دادخواست : برابر ماده ۱۶ قانون ثبت و مواد ۸۸،۸۶و۸۹ آئین نامه آن قانون اعتراض باید به صورت دادخواست باشد و هزینه ی دادرسی پرداخت گردد اما برای اینکه حق معترض به ثبت به واسطه ی کو تاه بودن مدت اعتراض ضایع نشود مواد ۸۸و۸۹ و۹۱ آئین نامه مقرر دشته است که اعتراض کتبی به هر نحو که باشد هر چند روی برگه های دادخواست نباشد باید از طرف اداره ی ثبت قبول و در صورتیکه داخل در مهلت قانونی باشد به مرجع صلاحیتدار ارسال می گردد بدیهی است که مرجع ذیصلاح (دفتر دادگاه صالح به رسیدگی ) طبق مقررات به خواهان ( معترض بر ثبت ) اخطار رفع نقص خواهد نمود و در صورت رفع نقص در فرجه ی قانونی پرونده به جریان گذاشته خواهد شد.
    1. بصورت تقدیم گواهی نامه جریان دعوی : در مواردی که بین متقاضی ثبت و کسی که می خواهد بر آن اعتراض کند قبل از انتشار اولین آگهی نوبتی دعوایی در خصوص همان ملک در دادگاه اقامه شده و در جریان باشد نیازی به دادن دادخواست اعتراض نیست و در این موارد، کسی که می خواهد بر ثبت اعتراض کند باید ظرف مدت قانونی (۹۰ روز) گواهی دادگاه مبنی بر جریان پرونده به اداره ی ثبت محل تسلیم نماید این گواهینامه به منزله اعتراض است و نیازی به پرداخت هزینه دادرسی و سایر تشریفات اقامه دعوی ندارد و همان پرونده ی مطروح در دادگاه پرونده اعتراض تلقی خواهد شد.

تبصره – همانطور که از ماده ۱۷قانون ثبت استفاده می شود تسلیم گواهینامه بجای دادخواست اعترض فقط در مواردی پذیرفته و به عنوان اعتراض محسوب می شود که تاریخ اقامه ی دعوی در دادگاه قبل از انتشار اولین آگهی نوبتی باشد و گرنه پذیرفته نخواهد شد و معترض باید دادخواست بدهد.
۲-۱-۱-۲-۲ اقدامات اداره ثبت
اداره ثبت بعد از وصول دادخواست اعتراض یا گواهی نامه ی جریان پرونده در دادگاه، اداره ثبت اولاٌ باید رسید آنرا با قید تاریخ به معترض تسلیم نماید ثانیاً روی برگه اظهار نامه مهری که کلمه اعتراض بر آن نقش شده است بزند و برای هر اعتراض یک مهر زده می شود بطوریکه اگر نسبت به درخواست، ثبت ملکی ۵ اعتراض رسیده باشد ۵ بار مهر اعتراض زده می شود.
ثالثاً : اگر اعتراض در مدت قانونی باشد اداره ثبت باید یک نسخه از آن را در پرونده ثبتی بایگانی و بقیه را به دادگاه صلاحیتدار محل بفرستد. توضیحاً اضافه می شود اگر اعتراض در خصوص وقفیت یا ملکیت باشد باید به دادگاه مدنی خاص فرستاده شود.
۲-۱-۱-۲-۳ اعتراض خارج از مدت
اگر اعتراض خارج از مدت قانونی باشد رئیس ثبت نظر خود را مبنی بر خارج بودن از موعد قانونی زیر دادخواست اعتراض یا گواهی نامه جریان دعوی در دادگاه می نویسد و از حاکم محکمه بدوی محل (که فعلاً رئیس دادگاه حقوقی یک و در صورت نبودن او رئیس دادگاه کیفری یک می باشد) دعوت مینماید تا برای رسیدگی به مساله خارج بودن یا داخل بودن اعتراض در مدت در اداره ثبت حاضر شود.
واگر در محل دادگاه بدوی نباشد رئیس ثبت پس از نوشتن نظر خود در زیر دادخواست یا گواهی نامه، آنرا به اداره ثبت منطقه ای که در حوزه آن واقع است می فرستد.
نظر رئیس دادگاه چه به تائید نظر رئیس ثبت باشد چه بر خلاف آن قاطع است یعنی اگر موافق نظر رئیس ثبت باشد پرونده بایگانی می شود و عملیات ثبتی ادامه می یابد ولی اگر اعتراض را داخل در مهلت قانونی بداند دستور ارسال آن ر به دادگاه ذیصلاح می دهد و بعد از صدور حم نهایی مطابق آن عمل می شود. منظور از حکم نهایی با توجه به تبصره ماده ۲۲ قانون ثبت حکمی است که به واسطه ی طی مراحل قانونی و یا انقضاء مدت اعتراض و تجدید نظر و فرجام از دعاوی مختومه محسوب شود.
۲-۱-۱-۲-۴ حق اعتراض اشخاص بر حدود
۱- مجاورین: طبق ماده ۲۰ قانون ثبت مجاوری که نسبت به حدود ملک مورد تقاضای ثبت حقی برای خود قائل است می تواند اعتراض بدهد. قید مجاور از این جهت است که غیر مجاور نسبت به حدود مالک ذینفع نیست واز غیر ذینفع نمی توان اعتراضی پذیرفت پس مجاور فقط نسبت به حدی که با آن مجاورت دارد می تواند اعتراض کند نه نسبت به حدودی که با آنها مجاورت ندارد و ذینفع محسوب نمی شود.
۲) متقاضی ثبت: برابر ذیل ماده ۲۰ قانون ثبت هرگاه تقاضا کننده ثبت در موقع تحدید حدود خود یا نماینده اش حاضر نباشد و ملک با حدود اظهار شده از طرف مجاورین تحدید شده باشد می تواند نسبت به آن حدود اعتراض نماید.
۳) اداره او قاف و متولی و ناظر موقوفات و موقوف علیهم و متصدی امور حبس و محبوس لهم و وصی یا ناظر و یا کسانی که بعد از خروج ملک از حالت ثلث در آن ملک ذیحق می شوند.
۲-۱-۱-۳ اعتراض به ثبت
منظور از اعتراض به ثبت اعتراض بر تقاضای ثبت است این اعتراض از مهمترین اعتراضات ثبتی است.
۲-۱-۱-۳-۱ کسانی که حق اعتراض بر ثبت دارند
هر کس در ملک مورد تقاضای ثبت برای خود حقی قائل باشد ولو آن حق حق ارتفاقی باشد می تواند نسبت به درخواست ثبت اعتراض نماید. خصوصیات و شرایط ویژه ای برای معترض بر ثبت در نظر گرفته نشده است. این امر از عموم ماده ۱۶ قانون ثبت که می گوید: “هر کس نسبت به ملک مورد ثبت اعتراض داشته باشد. … استفاده می شود “.
تبصره برابر مواد ۹۹و۱۰۰ آئین نامه ی قانون ثبت ناظر به ماده ی ۲۷ همان قانون در مورد موقوفاتی که عام المنفعه بوده متولی خاصی نداشته باشد اعتراض به ثبت برای حفظ منافع وقف بر اداره او قاف است.
در مورد حبس عام المنفعه متصدی حبس و در مورد حبس بنفع اشخاص معین متصدی امور حبس و هر یک از محبوس لهم حق اعتراض بر ثبت دارند.
در مورد ثلث باقی وصی یا ناظر ثلث و در مورد ثلث غیر باقی وصی یا ناظر یا کسانی که بعد از خروج ملک از حالت ثلث در آن ذیحق می شوند حق اعتراض به ثبت دارند.
۲-۱-۱-۳-۲ مهلت اعترض بر ثبت
اعتراض بر ثبت باید ظرف ۹۰ روز از تاریخ انتشار اولین آگهی نوبتی مذکور در ماده ۱۱ قانون ثبت بعمل آید. هر گاه قبل از انتشار آن باشد به تصریح ماده ۸۷ آئین نامه قانون ثبت پذیرفته نخواهد شد و هر گاه بعد از انقضاء مدت ۹۰ روز باشد به ترتیب مذکور در ماده ۱۶ قانون ثبت عمل می شود[۱۶].

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:42:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم