این امر البته برای اولیاء و کملین بسیار شدید تر خواهد بود؛ هم ابتلائات و رنج هایشان در دنیا عمیق تر است و هم شدت علاقه شان به ملاقات پروردگار. از همین روست که مشاهده می کنیم ائمه هدی (علیهم السلام) در هنگام مصائب بزرگ از دنیا بیزاری می جستند و آرزوی مرگ می نمودند.[۶۳۱] الله أعلم.

۵-۲ مسأله سکرات موت و اسرار آن
در بخش دوم توضیح دادیم که «سُکر» به معنای در لغت به معنی مستی و بیهوشی است و مراد از سکر و مستى موت، حال نزع و جان کندن آدمى است، که در آن حال مانند مستان مشغول به خودش است، نه مى‏فهمد چه مى‏گوید و نه مى‏فهمد اطرافیانش در باره‏اش چه مى‏گویند.[۶۳۲] و عرض کردیم که در آیات قرآن نیز بدان اشاره شده است.
در لحظه احتضار به دلیل کنار رفتن پرده های غیب، پرونده اعمال عبد بسته می شود و هیچ عذر و بهانه و اظهار ندامت و توبه ای از او پذیرفته نیست، اما چه بسا به دلیل اندک اتصال به ماده و بدن مادی، چون هنوز نفس به تجرد کامل نرسیده است، لحظات مرگ و احتضار برای او با آن سرای قرار ابدی اش متفاوت باشد.
در حقیقت چه بسا فرد دارای عاقبتی خیر باشد، اما سکرات بسیار دهشتباری را بگذراند و یا بالعکس، نفس شرور و عاصی دارای سکرات آسان و راحتی باشد. این امر که در روایات بدان اشاره شده است، به جهت تفاوت عالم احتضار و حکمت سکرات موت است.
امام هشتم علیه السّلام از پدر بزرگوارش حضرت موسى بن جعفر علیهما السّلام روایت کرده: مردى به امام صادق علیه السّلام عرض کرد صفت مرگ را برایم بیان کن! فرمود: براى مؤمن در هنگام مرگ همانند آن است که خوشبوترین بوها را استشمام کند؛ و از بوى خوش آن خواب آلوده و سرمست گردد و هر گونه رنج و دردى از او برطرف شود، ولى براى کافر مانند آنست که به گزش اژدها، و کژدمها یا سخت‏تر از آنها دچار گردیده باشد!
یکى از حاضران عرض کرد: ما شنیده‏ایم گروهى مى‏گویند: مرگ براى کافر دشوارتر از برش با ارّه، و چیدن با قیچى، و کوبیده شدن با سنگها، و به حرکت آوردن سنگهاى آسیاست بر حدقه چشمها.
فرمود: آرى بعضى کافران و تباهکاران، وضعشان چنان است، مگر نمى‏بینید بعضى از آنها در همین زندگى مانند آن سختى‏ها به سرشان مى‏آید، پس این شدائدى که در حال مرگ احساس مى‏کنند از آن جهت سخت‏تر است که شمّه‏ایست از عذاب آخرت بدین جهت از عذاب دنیا مشکل‏تر است.
شخصى عرضه داشت: سبب چیست کافرى را مى‏نگریم که به آسانى جان مى‏دهد، و از دنیا مى‏رود و در حالى که سخن مى‏گوید و مى‏خندد، و حاضران را به سخن گفتن سرگرم مى‏نماید، و همین ماجراى را از بعضى مؤمنان نیز مى‏بینم، و گاهى در میان مؤمنان و کافران هستند اشخاصى که به سختى جان مى‏دهند و لحظات جان دادن را به سختى هر چه تمامتر سپرى مى‏سازند.
فرمود: آن مؤمنى که به آسانى جان تسلیم مى‏نماید براى آنست که خداوند هر چه سریعتر او را به پاداش آن سراى نائل مى‏گرداند، و آن مؤمنى که سکرات مرگ را به دشوارى پشت سر مى‏گذارد، بدان جهت است که جبران گناهانى که در دنیا مرتکب شده بنماید، تا پاک و پاکیزه به آن جهان وارد گردد، و بدون هیچ مانعى مستحقّ پاداش أبدى گردد.
و آن کافرى که به آسانى جان مى‏دهد، به پاداش کارهاى خیرى است که در دنیا انجام داده تا آنگاه که از دنیا برود او را پاداشى نباشد و براى وى عملى باقى نماند مگر آنچه موجب عقاب است، و آن کافرى که با سختى، سکرات‏ مرگ را مى‏گذارند؛ از همان لحظه نخست، عذاب و شکنجه او شروع مى‏گردد، و چون خدا دادگر است، به هیچ یک از أفراد ستم نمى‏کند.[۶۳۳]
در بخش قبل در مبحث کیفیت قبض روح مفصلا عرض کردیم که قبض روح کیفیات مختلفی دارد و سکرات مرگ برای همه نفوس یکسان نیست و بر اساس روایت بالا می توان اینگونه دریافت که، با نظر به نحوه قبض روح شخص –یعنی آسانی و یا سختی سکرات مرگ- نمی توان در ارتباط با عاقبت وی به نتیجه قطعی و یقینی رسید.
حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) ضمن توضیح امر شفاعت در قیامت کبری و غلبه جنبه رحمانی بر جنبه قهری خدای متعال، در اشاره به مسأله پاک کنندگی عذاب آخرت و برزخ و سکرات موت، می فرمایند: سوختن و از بین رفتن پرده‏هاى ظلمات نفسانى، عین مغفرت اوست؛ چنانکه اخبار کیفیات حال قیامت و سکرات موت و برزخ براى همین معنى است، و مواقف و طول انتظار در مواقف و طول عالم برزخ و طول روز قیامت براى این است که انسان از اینجا که شروع به سکرات موت کرد، استحقاق حقیقى، عقوبات را کم کم بریزد، لذا گرفتار سکرات موت مى‏شود و از آنجا وارد عالم برزخ و گرفتار فشار قبر و تعذبات عالم برزخ مى‏شود.[۶۳۴]
به عقیده ایشان سکرات موت برای مؤمن تکان دهنده و از بین برنده مستی دنیازدگی است، البته که انسان تا اشتغال به تعمیر این عالم دارد و وجهه قلبش به این نشئه است و سکر طبیعت او را بیخود کرده و مخدرات شهوت و غضب او را تخدیر نموده، از صور اعمال و اخلاق خود بکلى محجوب است و از آثار آنها در ملکوت قلب او مهجور است.
پس از آنکه سکرات موت و سختیها و فشارهاى آن بر او وارد شد، انصراف از این نشئه تا اندازه‏اى حاصل مى‏کند، و اگر از اهل ایمان و یقین است و قلب او متوجه به این عوالم بوده، در اواخر امر وجهه قلبش طبعا متوجه به آن عالم مى‏شود و سائقهاى معنوى و ملائکه اللّه موکّل‏ بر آن نیز او را سوق به آن عالم دهند، و پس از این سوق و آن انصراف، نمونه‏اى از عالم برزخ بر او منکشف شود و روزنه‏اى از عالم غیب بر او مفتوح گردد و حال خود و مقام خود تا اندازه‏اى بر او مکشوف گردد.[۶۳۵]
چه بسا سختی ها برای عبد پاک کننده و یا آسانی ها پایان بخش راحتی اش باشد. سکرات موت هرچه که هست، حق و حقیقت است، «وَ جاءَتْ سَکْرَهُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِکَ ما کُنْتَ مِنْهُ تَحید»[۶۳۶] و هر نفسی در هنگامه نزع، در برابر این حق آشکار قرار می گیرد. حقی که عمری از آن فرار می کرده و اکنون ناگزیر او را در مقابل خویش مشاهده می کند.
۵-۳ مسأله غسل و کفن و نماز میت و اسرار آن
آنچه تا کنون در یافتیم، این بود که انسان از لحظه آغازین بسته شدن نطفه قدم در راهی می نهد که به شرط عبور سلامت از مراتب نباتی و حیوانی، شایسته حرکت در سیر لاینقطع به سوی الله می گردد، و نفس انسانی او در کالبد جسمانی اش به مثابه سوارکاری است، که بر مسیر وصل به مقصود می تازد، حال چه به سلامت برسد و چه از روی اختیار، خود را به مهلکه بیاندازد و مرکب خویش را قبل از وصول از دست بدهد.
آنچه هر نفسی ناگزیر از پذیرش آن است، عبور از عالم دون طبیعت، و ورود به عوالم برتر مجردات است. و هیچ نفسی بدون خلاصی از غواشی عالم ماده، اجازه ورود به ساحت مجردات را ندارد. این است که انیس همه عمر خود و مرکب راهوار خویش را وا می نهد و رو به سوی تجرد می نماید.
نفس از آغازین لحظه پیدایش، همواره ملازم جسمی مادی است و این جسم آلتی است که تعلقش به آن، هویتی اعتباری به جسم می بخشد. درحالیکه امری که تماما مجرد باشد، نسبتش با همه اجسام و مواد یکسان است. لکن این هویت اعتباری که برای جسم ایجاد شده است، به سبب تعلق نفس است به او.
لذا ملازمت بدن با نفس است که بدان هویت و ارزش می بخشد و بدین جهت لوازم شخص ارزشمند می گردد. و بالاخص شخص مؤمن احترام دارد، لوازم او نیز احترام دارد، خانه و محل نمازش احترام دارد، و البته بدن او محترم است، چه هنگامی که نفس شریفش در کالبد بدن حاضر باشد، چه آن هنگام که بر لقای پروردگار لبیک گفته و از جسم مادی اش، خروج کرده باشد.
در گذشته این مطلب بیان شد که میان بدن و روح ارتباط تنگاتنگى وجود دارد؛ زیرا تا بدن تکمیل نشود، آمادگى براى ایجاد روح پدید نمى‌آید و روح به بدن تعلق نمى‌گیرد. از سوى دیگر تا روح ایجاد نشود، نیازمندى‌هاى بدن برآورده نمى‌شود و اداره آن میسر نیست.
حضرت آیت الله شاه آبادی (اعلی الله مقامه الشریف) در ارتباط با این مسأله می فرمایند: «بدن علت اعدادى در پیدایش روح و روح علت ایجابى براى تدبیر شئون بدن است؛ همان گونه که به تفصیل بیان شد. همچنین گفته شد که میان روح و صورت جسمیه ملازمه وجود دارد که از آن به روح مجسم و جسم مروح تعبیر می کنند.
حال وقتى روح از بدن جدا شد و دیگر اداره نیازمندى‌هاى آن را برعهده نمی گیرد، با این همه، روح علاقه خود را از بدن تا زمانى که متلاشى نشده و از بین نرفته است، حفظ مى‌کند و به فرموده ایشان، تا زمانى که بتواند جوهره صورت جسمیه بدن را به خود جذب کند، همچنان به این علاقه ادامه مى‌دهد؛ آنچه از این بیان مقصود است، اصل بدن نیست که به شخصیت روح بازگردانده مى‌شود؛ بلکه مراد از آن، صورت جسمیه است که از آغاز جدا شدن روح به‌گونه‌اى همراه با روح است که به آن بدن برزخى و مثالى مى‌گویند و این ارتباط براى جذب کامل آن است.»[۶۳۷]
و چه بسا این مسایل به جهت احترام به میت باشد، که بر دفن او دستوراتی صادر گشته است. مسأله غسل و شستشوی بدن میت حتی اگر در پاکیزه ترین حالات باشد. مسأله کفن پیچیدن بدن او با وجود بر تن داشتن البسه پاک و فاخر و مسأله خواندن نماز مخصوصی بر وی، حتی اگر در جهاد به شهادت رسیده باشد، یا در حال نماز مرده باشد، این مسایل علاوه بر اسراری که برای آن ها در روایات شریف بیان شده، چه بسا حکایت از احترام گذاردن به بدن مؤمن است.
بدن میت احترام دارد، لذا در آنچه که حضرت امام خمینی (ره) در آداب کفن و دفن اموات عنوان نموده اند، بنا را در همه امور و اعمال بر عدم هتک حرمت میت قرار می دهند.[۶۳۸]
۵-۳-۱ غسل و کفن
در تمام طول حیات مادی، شخص مسلمان مکلف، بایستی به احکام و دستورات دینی پایبند باشد، مهمترین دستور دین نماز است، که هر روز چند مرتبه انسان، در هر حالتی که باشد، موظف به اجرای آن است، و شرط لاینفک آن طهارت است. این است که طهارت هیچ گاه از انسان جدا نمی شود، بدن مسلمان همیشه باید، پاک و طاهر باشد.
غسل یکی از مهمترین اعمال برای طهارت است. هم طهارت بدن و هم نفس، و تا آخرین لحظات زندگی انسان با اوست. هنگامی که مسلمانی، روحش مفارقت می کند از ماده و بدن مادی اش، بر دیگران واجب کفایی است که وی را غسل دهند و تطهیر نمایند.[۶۳۹]
بیان ارزشمند حضرت آیت الله شاه آبادی (اعلی الله مقامه الشریف) اینگونه است، تمامى دستورهاى دینى درباره شخصى که از دنیا رفته است، از غسل دادن و حنوط کردن،[۶۴۰] همگى به خاطر آن است که میان روح و بدن جاذبه‌اى وجود دارد که تا مدت‌ها این علاقه از بین نمى‌رود و به همین جهت است که مى‌گویند روح از شدت علاقه‌اى که به بدن دارد، از فشار آب در حال غسل دادن و یا تابوت و غیره بر بدنش احساس رنج مى‌کند و از ائمه معصومین (علیهم السلام) رسیده است که روح به غسال التماس مى‌کند که با بدنش مدارا و با مهربانى با آن رفتار کند.
و باز به همین دلیل است که براى قطع اعضاى بدن میت دیه مشخص شده و مسلمانان را به تشییع جنازه مسلمانان ترغیب کرده‌اند. جا دارد در اینجا بیان شود که نخستین عنایت خداوند تعالى به میت این است که تشییع‌کنندگانش را مى‌آمرزد و نیز دستور داده‌اند که مردگان را احترام و براى آنان طلب آمرزش کنید و مقام مقدس حضرت ولى عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وعده فرموده‌اند که در تشییع جنازه شیعیان حاضر مى‌شوند و در نماز بر آنان شرکت مى‌کنند. تمامى این امتیازات و توجهات به خاطر ملازمه‌اى است که میان روح و جسم مرده موجود است.[۶۴۱]
اما علاوه بر این در روایات نیز دلایلی بر غسل میت ذکر شده است، برای نمونه در کتاب شریف علل الشرایع از حضرت ابا الحسن على بن موسى الرضا (علیهم السلام) نقل شده که فرمودند:
علّت غسل دادن میّت این است که بدین وسیله طاهر و نظیف شده و از آلودگى‏هاى امراض و آنچه در هنگام بیمارى به او رسیده پاکیزه مى‏گردد چه آن که انسان بعد از مرگ با فرشتگان و اهل آخرت ملاقات مى‏کند لذا مستحب است وقتى بر خداى عزّ و جلّ و اهل طهارت وارد مى‏گردد و آنها وى را مسّ نموده و او نیز با آنها تماس پیدا مى‏کند طاهر و نظیف بوده و به واسطه طهارت توجّه و التفات به حقّ عزّ و جلّ نماید و از حضرتش خواسته خود را خواسته و بخواهد که شفاعت شفعاء را در حقّ او بپذیرد.
علّت دیگر براى غسل دادن میت آن است که گفته شده وقتى روح از کالبد خارج مى‏شود نطفه‏اى که وى از آن خلق شده از جسد بیرون مى‏رود لذا این غسل به خاطر خروج نطفه مى‏باشد.[۶۴۲] و در روایت دیگری نفل شده از قول حضرت علی بن الحسین (علیهما السلام) که مخلوقات نمى‏میرند مگر آن که نطفه‏اى که از او آفریده شده‏اند از جسد آنها بیرون بیاید از دهان یا غیر دهان.[۶۴۳] و باز در فرمایشی دیگر فرزند گرامیشان فرمودند مرده را غسل مى‏دهند براى این که جنب است.[۶۴۴]
و علّت غسل کردن غاسل یا کسى که میّت را لمس نموده آن است که از میّت هنگام غسل بسا ذرّاتى به او ترشح نموده و به جسدش اصابت کرده لذا براى تطهیر از آن ذرّات غسل نماید، چه آن که انسان وقتى روح از بدنش خارج شد و میّت شد اکثر و بیشتر آلودگى‏ها و قذارات ناشى از بیمارى و غیر آن در وى باقى مى‏ماند و لذا او را تطهیر نموده و کسى هم که با او تماس پیدا مى‏کند خود را باید طاهر نماید.[۶۴۵] و نیز در کلامی از حضرت باقر العلوم آمده که: غسل دهنده میّت نیز چون با مؤمنین ملاقات مى‏کند لازم است غسل کند تا با طهارت با ایشان مواجه شود.[۶۴۶]
حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) دراستفتائات در ارتباط با غسل و کفن شهید می فرمایند: شهید اگر در جبهه به شهادت رسیده غسل و کفن ندارد و مس او موجب غسل نمى‏شود و اگر در غیر جبهه به شهادت رسیده غسل و کفن دارد و به مسّ او غسل واجب است.[۶۴۷]
بد نیست نگاهی به این فتوای شریف بیاندازیم، شهید همانطور که عرض کردیم، نه تنها نمی میرد و نزد پروردگار مرتزق است «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون»[۶۴۸] بلکه زنده می شود به حیاتی پاک «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَه»[۶۴۹] ، و در روزی که همه می میرند او را مرگی نخواهد بود «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ»[۶۵۰] این مقام عموم شهداست، لکن شهید در معرکه رتبه ای دارد که تنها خاص خودش است.
طبق دلایلی که عرض شد، آنچه به نظر می رسد، شاید اینطور باشد که با ریختن خون شهید بر زمین، نه تنها روحش پاک می گردد، بلکه اثر وضعی بر جسم او نیز می گذارد و این جسم نیاز به طهارت ندارد، بلکه همانطور خونین و لباس رزم به خاک سپرده می شود. و چه بسا وجه این مسأله به این صورت باشد که بدن، متأثر از نفس است، این نفس به درجه ای رسیده است که زندگانی دنیا را رها می کند و بدن خود را فدا می نماید،پس شاید نفس با تقدیم تقدیم بدن و حیات مادی، نه تنها خودش مطهر می شود که همان بدن نیز به واسطه این فداکاری طاهر می گردد. –والله أعلم-
۵-۳-۲ اسرار نماز میت
آنچه در باره نماز و احکام آن در شرع وارد شده است، بر نماز موسوم به نماز میت جاری نمی شود. از شرط طهارت برای ادای آن گرفته، تا ارکان نماز و حتی قرائت سوره حمد، که فرموده اند «لَا صَلَاهَ إِلَّا بِفَاتِحَهِ الْکِتَاب‏»،[۶۵۱] هیچ یک شرط ادای نماز میت نیست. و به فرموده محقق سبزواری (رضی الله عنه)، اطلاق لفظ «صلاه» بر «نماز میّت» مجازى است‏.[۶۵۲]
اما کیفیت نماز میت اینگونه است که، متشکل از پنج تکبیر و دعای کوتاهی بین تکبیرها می باشد. در روایات رسیده از ائمه طاهرین به سر این امر اینگونه اشاره شده است:
به فرموده حضرت جعفر بن محمد (علیهما السلام) حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: خداوند متعال پنج نماز واجب فرموده و از هر نماز یک تکبیر براى میّت قرار داده است.[۶۵۳] حضرت علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) در ارتباط با این فرموده پیامبر گرامی اسلام می فرمایند: این ظاهر حدیث است، امّا باطنش آن است که خداوند عزّ و جلّ پنج فریضه بر بندگان واجب نموده: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت‏[۶۵۴]، پس از هر فریضه‏اى براى میّت یک تکبیر قرار داده است و کسى که ولایت را پذیرفته پنج تکبیر گفته و آن کس که ولایت را نپذیرفته چهار تکبیر مى‏گوید و به خاطر همین است که شما بر اموات خود پنج تکبیر گفته و مخالفین شما چهار تکبیر بر امواتشان مى‏گویند.[۶۵۵]
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) با توضیح کیفیت ادای نماز میت توسط حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: هنگامى که حقّ تعالى آن جناب را از نماز گزاردن بر منافقین نهى فرمود کیفیّت نماز را این طور اجراء مى‏نمودند: اول تکبیر گفته و به دنبالش شهادت مى‏دادند بعد تکبیر و به دنبالش صلوات بر نبىّ اکرم صلّى اللَّه علیه و آله فرستاده سپس تکبیر سوّم را ایراد نموده و به دنبالش براى مؤمنین و مؤمنات دعاء نموده و بالاخره تکبیر چهارم را گفته و منصرف مى‏شدند و براى میّت دعاء نمى‏فرمودند.[۶۵۶] به عبارت دیگر به فرموده ایشان مؤمن و منافق به این شناخته مى‏شدند که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله بر مؤمن پنج تکبیر و بر منافق چهار تکبیر مى‏فرمودند.[۶۵۷]
این امور مربوط به کیفیت و اسرار امور ظاهری نماز میت است، اما اینکه حقیقت نماز برای شخص میت چه وجهی است، امری پیچیده و دور از دسترس، که البته می توان در ارتباط با آن به حدس و ظن هایی رسید که ذکر آن در این مقال، نمی گنجد.
کلیت امر اینکه آنچه در نماز میت اجرا می شود و از ادای ظاهری آن بدست می آید، معطوف نمودن توجه کائنات، ملائکه و خداوند به عبد است، که البته گاه در همان مرحله مؤمن و منافق بودن او نیز آشکار می گردد. و به طور حتم حتی اگر نماز گذارنده بر بدن او از آن مطلع نباشد، این امر باعث تغییر حقیقت نفاق او نخواهد شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...