۷-۴-۳-۲– رعایت ادب اسلامی: اجتناب از تحقیر و توهین
از دیگر مصادیق رعایت اصول انسانی و اخلاقی در رفتار پیامبر، رعایت ادب و اجتناب از تحقیر و توهین به غیرمسلمانان است. سفارش پیامبر به ‌اصحاب خود در مورد اجتناب از ناسزاگویی به ‌ابوجهل پس از مرگ وی و پذیرفتن توبه‌ عکرمه فرزند او،[۹۹۶] تحذیر پیامبر از دشنام به ‌مردگان در منازعه ابوبکر و یکی از کفار، تذکر به مسلمانی که عرب مشرک را در مورد جنس کره شترش مسخره می‌کرد،[۹۹۷] از نمونه‌هایی از اهتمام پیامبر به ‌رعایت ادب در برخورد با غیرمسلمانان می‌باشد. این شیوه برخورد پیامبر در راستای سفارش قرآن است که مسلمانان را از دشنام مشرکان برحذر می‌دارد.[۹۹۸]
در منابع تاریخی می‌خوانیم که ایشان حتی هنگام روبرو شدن با منافق معروفی چون عبدالله‌ابن ابی، به ‌احترام او از مرکب پیاده شد و سلام کرد و در جمع او و گروهی که همراهش بودند نشست و نخواست بی‌اعتنا عبور کند.[۹۹۹] پیامبر گرامی اسلام همچنین در جریان صحبت با مشرکان مکه در سفر حج عمره، پس از آن‌که آنان زبان به ‌طعن و مخالفت گشودند، ایشان را به ‌ولیمه دعوت کرد.[۱۰۰۰]
۷-۵- همزیستی مسالمت‌آمیز
اصطلاح همزیستی به‌دلیل همراه شدن با مفاهیمی همچون: تحمل، بردباری، مدارا، تساهل و تسامح دچار پیچیدگی نسبی معنایی گشته است. چنانچه همزیستی به صورت پدیده‌ای ذومراتب تلقی گردد، همه این مفاهیم را شامل می‌شود. لذا با توجه به این تشتت برداشت، برخی تلاش کرده‌اند، همزیستی را با یک وصف همراه کنند. به‌عنوان مثال، گفته می‌شود: «همزیستی پدیده‌ای ذومراتب است و در یک نگاه طیفی، به‌دو نوع «همزیستی سرد» و «همزیستی گرم» تقسیم می‌شود. همزیستی سرد به تعاملاتی اطلاق می‌شود که دو طرف ارتباط تلاش می‌کنند همدیگر را تحمل کنند تا تنش در زندگی جمعی رخ ندهد. برخلاف همزیستی گرم که بر پایه احترام متقابل استوار است».[۱۰۰۱] مظفری،[۱۰۰۲] معتقد است در قرآن کریم بردباری مذهبی در چهار سطح مطرح شده است: به‌رسمیت شناختن دیگری و پذیرش تفاوت‌ها،[۱۰۰۳] تحمل دیگری به منظور جلوگیری از بروز خشونت در میان معتقدان مختلف،[۱۰۰۴] احترام به دیگری[۱۰۰۵] و احسان به دیگری.[۱۰۰۶]
اسلام کامل‌ترین مکتب الهی و جهانی است که با مقررات حکیمانه خود زمینه‌های صلح و همزیستی مسالمت آمیز را برای همه انسان‌ها از هر مکتب و مرام فراهم آورده است و با احترام به کرامت انسان‌ها، تحمیل عقیده، ستم و ستیز با پیروان سایر ادیان و مکاتب را روا نمی‌داند، و همگان را به زندگی عدالت مدارانه دعوت می‌کند. این حقیقت در حکومت پیامبر اعظم (ص) در عینیت جامعه تحقق یافت و همه گروه‌ها با اختلاف مکتب و مرام در جامعه واحد و با رهبری یک انسان عادل در کنار هم زندگی مسالمت آمیزی داشتند.[۱۰۰۷] اجبار و اکراه برای پذیرش دین جدید وجود نداشت. علامه طباطبائی در تفسیر آیه «لااکراه فی الدین …» می‌فرماید: «و در جمله‌ی «لا اکراه فى الدین»، دین اجبارى نفى شده است، چون دین عبارت است از یک سلسله معارف علمى که معارفى عملى به‌دنبال دارد، و جامع همه آن معارف، یک کلمه است و آن عبارت است از اعتقادات، و اعتقاد و ایمان هم از امور قلبى است که اکراه و اجبار در آن راه ندارد، چون کاربرد اکراه تنها در اعمال ظاهرى است، که عبارت است از حرکاتى مادى و بدنى (مکانیکى)، و اما اعتقاد قلبى براى خود، علل و اسباب دیگرى از سنخ خود اعتقاد و ادراک دارد و محال است که مثلا جهل، علم را نتیجه دهد، و یا مقدمات غیرعلمى، تصدیقى علمى را بزاید… و این آیه شریفه یکى از آیاتى است که دلالت مى‏کند بر این‌که مبنا و اساس دین اسلام شمشیر و خون نیست، و اکراه و زور را تجویز نکرده است.[۱۰۰۸]

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

شلتوت می‌نویسد: «اسلام سیاست صلح‌جویانه را به مسلمانان توصیه کرده تا هم بر روابط خودشان با یکدیگر و هم بر روابطشان با دیگر ملت‌ها حاکم شود. بدین لحاظ، صلح به‌عنوان حالت اصلی رابطه میان انسان‌ها، زمینه همکاری و آشنایی‌شان را فراهم می‌آورد.[۱۰۰۹]
پروفسور توماس آرنولد در مورد تغییر کیش مسیحیان «بنى غسان»، که در کناره‏هاى فرات زندگى مى‏کردند و در جنگ قادسیه (سال ۱۴ه) مسلمان شدند، مى‏نویسد: «فشار و تحمیل عامل تعیین‌گر در تغییر کیش آن‏ها به ‌اسلام نبود، بلکه روابط صمیمى بین مسیحیان و عرب‏ها علت اساسى بود. محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم خودش قبلاً با بسیارى از قبایل مسیحى پیمان بست و به آن‏ها قول داد که جان و مال مسیحیان را حفظ کند و آن‏ها را براى انجام آزادانه اعمال مذهبى خویش آزاد بگذارد و نیز به‌ روحانیان مسیحى این ضمانت را داد که از حقوق و اقتدار سابق خویش بهره‏مند باشند.»[۱۰۱۰]
ژوزف فان اس مى‏گوید: «گرچه مسیحیان یا یهودیان بیرون از حوزه کشور اسلامى دشمن محسوب مى‏شدند، اما کسانى که در داخل کشور اسلامى زندگى مى‏کردند، برخوردار از حقوقى تعریف شده بودند و با آنان به‌تسامح و تساهل رفتار مى‏شد. آنان ملزم نبودند در محله‏هاى جداگانه زندگى کنند، حتى با مسلمانان هم‏غذا مى‏شدند و به ‌میهمانى‏هاى آن‏ها دعوت مى‏شدند. از این حیث، اسلام نسبت به‌ یهودیت از سعه صدر زیادى برخوردار است.»[۱۰۱۱]
نُرمَن دانیل نیز در مقاله‏اى با عنوان «وضعیت کنونى روابط مسیحیان و مسلمانان»، در ابتدا از طرز تلقّى‏هاى انتقادى مسیحیان در قرون گذشته نسبت به‌مسلمانان و از پیدایش نوعى گرایش به ‌لزوم تساهل و تسامح در روابط با مسلمانان سخن مى‏گوید که در بعضى موارد، مستند به‌ تساهل و همزیستى مسالمت‏آمیز مسلمانان با مسیحیان در امپراتورى عثمانى است و مى‏افزاید: «از همه مهم‏تر، تصمیم شوراى واتیکان دوم مبنى بر به‌رسمیت شناختن سهیم بودن مسلمانان در برخوردارى از دین ابراهیمى و اعتقاد آنان همچون مسیحیان به پرستش خداى یکتاى مهربان و اعتقاد به ‌روز جزا مى‏باشد» و در نهایت، توصیه مى‏کند که «ما مسیحیان باید نوعى همدلى با مسلمانان را در اعتقاد آنان به ‌تقدیس محمّدبن عبدالله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله پذیرا باشیم.»[۱۰۱۲]
عقد پیمان ذمه هم در راستای دسترسی اقلت‌های دینی به ‌حقوق شان تشریع شده است. اسلام برای تحقق زندگی و به‌منظور پایان دادن به حالت‌های خصمانه و ایجاد اتحاد و همبستگی بین جامعه مسلمانان با غیرمسلمانان در داخل قلمرو اسلامی، پیما ویژه‌ای تحت عنوان «ذمه» پیشنهاد نموده است. هدف از تشریع این پیمان ایجاد محیطی امن همراه با تفاهم و زندگی مشترک و همزیستی مسالمت‌آمیز بین فرقه‌های مختلف مذهبی داخل حکومت اسلامی است. در انعقاد این پیمان، اراده آزاد طرفین و توافق بین آنها شرط اساسی است.[۱۰۱۳]
آیات متعددی از قرآن کریم و به‌صورت‌های گوناگون همزیستی مسالمت‏آمیز یا همزیستی مذهبی را سفارش می‌کنند. کینه‏توزی و پیش‏گرفتن روش‌های اهانت‏آمیز نسبت به ‌پیروان مذاهب دیگر یک روش پسندیده دینی به‌شمار نمی‏رود. قرآن کریم مذمت می‌کند گروهی از مسیحیان و یهودیان را که راه تمسخر و تکفیر یک‌دیگر را در پیش گرفته‏اند و همواره آتش جنگ و اختلاف را شعله‏ور می‏سازند: «یهود گفتند: نصرانی‌ها بر حق نیستند و نصرانی‌ها گفتند: یهود بر حق نیستند؛ حال آن‌که، اینان کتاب را تلاوت می‏کردند».[۱۰۱۴]
لحن پیامبر اکرم (ص) در نهی مومنان از آزار و اذیت دیگران بسیار صریح است: یعنی، هر کس اهل ذمه (یهودی، مسیحی و زرتشتی که در پناه اسلام است) را آزار رساند، دشمن او خواهم بود و هر کس من دشمن او باشم، روز قیامت دشمنی خود را نسبت به ‌او آشکار خواهم نمود[۱۰۱۵] ابن عباس از پیامبر اکرم نقل می‌کند: «به (فقرا) از پیروان همه ادیان الهی صدقه بدهید».[۱۰۱۶] امیرالمؤمنین علیه‏السلام در بخشی از نامه‏اش به ‌مالک اشتر می‏فرماید: «(ای مالک!) مهربان باش و رعیت را با چشمی پرعاطفه و سینه‏ای لبریز از محبت بنگر، زنهار که چون درنده‏ای به ‌غارت جان و مال آن‌ها بپردازی! پس همانا فرمانبران تو از دو صنف بیرون نیستند: یا مسلمانان و برادر دینی تو هستند و یا (پیروان مذهب بیگانه‏اند، که در این‌صورت) همانند تو انسانند».[۱۰۱۷] همچنین، آن حضرت در فرازی دیگر از این نامه، در استقبال از صلح می‏فرماید: «و از صلحی که دشمن تو را بدان فراخواند و رضای خداوند در آن بود، روی متاب که آشتی، سربازان تو را آسایش رساند، و از اندوهایت برهاند و شهرهایت ایمن ماند».[۱۰۱۸]
از مطالعه روایات و احادیث چنین به‌دست می‏آید که همزیستی مسالمت‏آمیز و ایجاد رابطه مودّت و دوستی با بیگانگان، امری است که مسلمانان می‏توانند در روابط بین‏الملل از آن بهره گیرند؛ چه این‌که، اسلام آیین فطرت است و هرگز با احساسات طبیعی و انسانی بشر ضدیت ندارد و اسلام به ‌این نکته توجه می‏دهد که با ایجاد یک جو آرام و مودّت‏آمیز، می‏توان با مخالفان عقیدتی خود به ‌گفتگو و جدال احسن پرداخت. پیشوایان اسلام، پیوسته به رعایت عدالت، انصاف، ادای حقوق و پرهیز از آزار و اذیت پیروان مذاهب دیگر توصیه می‏نمودند.
بر اساس آیه ۲۰۸ بقره[۱۰۱۹] و آیاتی از این سنخ،[۱۰۲۰] یکی از اصول بنیادین در ارتباط با بیگانگان همزیستی مسالمت‌آمیز و دعوت دیگران به ‌این نوعی زندگی است تا زمینه‌های تحقق هدف اساسی بعثت انبیاء، یعنی خداپرستی و دعوت به ‌توحید پدید آید. «براى نفوذ در قلوب مردم (هر چند افراد گمراه و بسیار آلوده باشند) نخستین دستور قرآن برخورد ملایم و توأم با مهر و عواطف انسانى است».[۱۰۲۱]
اما همزیستی نباید به پلورالیسم معرفتی منجر شود.[۱۰۲۲] حضرت علی علیه‌السلام مسلمانان را از سلام کردن به اهل کتاب و کفار منع کرده است: «شما اوّل بر اهل کتاب سلام نکنید، و اگر آنان بر شما سلام کنند بگویید: «و علیکم». و اگر مسلمان، خواست به ‌اهل کتاب، سلام دهد و یا نامه‌ای برای آنان بنویسد، بگوید: السلام على من اتبع الهدی».[۱۰۲۳] زیرا هنگامی که رسول خدا -‌صلى‌الله علیه وسلم- به ‌هرقل و تعدادی دیگر از سران کفر، نامه نوشت جمله‌ی فوق را در آغاز نامه‌ها مرقوم فرمود. همچنین در قرآن کریم آمده است که حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه‌السلام به ‌فرعون گفت: «َالسَّلامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى[۱۰۲۴]؛ سلام به‌ پیروان حق و هدایت». ممکن است توهم شود که ذکر این جمله با گفتار ملایمى که به‌ آن مامور بودند تناسب ندارد، ولى این اشتباه است، چه مانعى دارد که یک طبیب دلسوز با لحن ملایم به‌ بیمارش بگوید، هر کس از این دارو استفاده کند نجات مى‏یابد و هر کس نکند مرگ دامانش را خواهد گرفت.[۱۰۲۵] در آموزه‌های اسلامی معارفی وجود دارد که حاکی از اهتمام واقعی و عملی به همزیستی به‌عنوان یک اصل مسلم است:
۷-۵-۱- باور به کرامت ذاتی انسان
یکی از مهم‌ترین راهبردهای نظری و معرفتی همزیست مسالمت‌آمیز، داشتن نگرش ویژه‌ای به‌ همه انسان‌هاست که آنها را در جایگاه بالایی قرار می‌دهد و شأن بی‌نظیری برای آنها قائل می‌شود. از دیدگاه اسلام، آنچه اصالت دارد وجود انسان است و در هر جامعه یا هر شرایطی که قرار گیرد، جوهره ذاتی خود را از دست نمی‌دهد و انسانیت او خدشه دار نمی‌گردد، بر این اساس، اقلیت یا اکثریت بودن یا مذهب و نگرش خاصی را داشتن، تاثیری در ماهیت و اصالت انسان ندارد. بسیاری از آیات قرآن و آموزه‌های اسلامی کرامت ذاتی انسان را از دیدگاه اسلام نشان می‌دهند. طبق آیه قرآن، خداوند هنگام خلقت انسان از روح خود در او دمید[۱۰۲۶] و به ‌او کرامت بخشید و او را بر سایر حیوانات برتری داد.[۱۰۲۷] بنابراین کرامت انسانی مربوط به ‌نوع انسان است.[۱۰۲۸]
۷-۵-۲- احترام متقابل
در بررسی روند تحولات مسائل مربوط به ارتباطات میان‌فرهنگی به پرسش‌های متعددی مواجه می‌شویم که به مرور زمان از پرسش‌های صرفا توصیفی به‌سوی پرسش‌های ناظر به مدیریت ارتباط میان‌فرهنگی در جریان بوده است. پرسش‌های اولیه به این شیوه مطرح می‌شد که: «مردمی که اشتراک فرهنگی ندارند چگونه همدیگر را درک می‌کنند»؟ دامنه این پرسش در دوره‌ای تنها شامل دیپلمات‌ها و کارشناسان و مسافران موسمی می‌شد اما امروزه همه ما به نوعی در معرض این پرسش قرار گرفته‌ایم. دانشمندان ارتباطی اکنون پرسش‌های دیگری مطرح می‌کنند. «برای رسیدن به اهداف مشترک به چه نوع ارتباطاتی نیاز است»؟ «ارتباطات چگونه می‌تواند به خلق فضای احترام متقابل کمک کند»؟[۱۰۲۹] اسلام در عین احترام به تنوع فرهنگی به‌عنوان یک امر طبیعی،[۱۰۳۰] به این‌گونه پرسش‌ها پاسخ‌های روشنی می‌دهد.
رعایت ادب در حفظ احترام مخاطب، آغازین شرط برقراری ارتباط موثر، مطلوب و با ثبات است. حرمت شکنی در گام نخست، حالتی روانی را برای مخاطب موجب می‌شود که مانع پذیرش سخنان گوینده و حتی شعله‌ور شدن آتش خشم و تنفر در وی می‌گردد. از این‌رو، حفظ حرمت و ادب، حتی در جایی که طرف مقابل پایبندی به آن ندارد، ضرورت می‌یابد و این‌گونه است که ابراهیم علیه‌السلام هنگامی که در گفتگوی منطقی آمیخته با احترام خود با عمویش آذر، با برخورد توهین‌آمیز او روبرو گردید و فریاد تهدید او را شنید،[۱۰۳۱] باز هم جانب حرمت را پاس داشت[۱۰۳۲] و فرمود: «درود بر تو باد به‌زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مى‏خواهم زیرا او همواره نسبت به‌من پر مهر بوده است.»[۱۰۳۳]
برخی از نویسندگان غربی هم به این مهم توجه نشان داده‌اند. ریگوتی و همکارانش احترام متقابل را یکی از الزامات ارتباطات میان‌فرهنگی برشمرده‌اند. احترام به‌لحاظ ریشه‌شناسی به‌معنای آگاه بودن از حضور شخص دیگر است. این امر می طلبد که کرامت طرف مقابل حفظ شود. بدین ترتیب کرامت و احترام همبسته‌اند. احترام با تساهل فرق می‌کند. تساهل دارای بار منفی است چون به این معنی است که چون نمی‌خواهم با طرف خصومت داشته باشم او را تحمل می‌کنم اما احترام همواره با اذعان به کرامت همراه است.[۱۰۳۴]
احترام متقابل در روابط اجتماعی میان انسان‌ها یک اصل مسلمی است که در زمینه‌‌ها و موضوعات مختلف شکل‌های گوناگون به‌خود می‌گیرد. تا آن‌جا که به ارتباطات میان‌فرهنگی مربوط می‌شود می‌توان گفت که اصل احترام متقابل به‌شکل احترام به‌ مقدسات، احترام به ‌فرهنگِ مخاطب و نیز نیکو سخن‌گفتن و حسن معاشرت با او روی می‌دهد که هر کدام را به‌‌صورت جداگانه توضیح خواهم داد:
۷-۵-۲-۱– احترام به مقدسات
قرآن کریم با نهی مسلمانان از توهین به ‌مقدسات غیرمسلمانان زمینه‌های توهین آنان به‌ مقدسات مسلمانان را از بین می‌برد. چیزهایی که دیگران برای خود مقدس می‌دانند از نظر خدای متعال حقیقتا مقدس نیستند ولی چون جسارت به‌ آن‌ها توهین به ‌مقدسات حقیقی را به‌ دنبال خواهد داشت، مورد نهی قرار گرفته است. آیه ۱۰۸ سوره انعام[۱۰۳۵] یکى از ادب‏هاى دینى را خاطرنشان مى‏سازد که با رعایت آن، احترام مقدسات جامعه دینى محفوظ مانده و دست‌خوش اهانت و ناسزا و یا سخریه نمى‏شود؛ چون این معنای غریزه انسانى است که از حریم مقدسات خود دفاع نموده و با کسانى که به‌ حریم مقدساتش تجاوز کنند به ‌مقابله برخیزد و چه‌بسا شدت خشم او را به ‌فحش و ناسزاى به ‌مقدسات آنان وادار سازد، و چون ممکن بود مسلمین به ‌منظور دفاع از حریم پروردگار بت‏هاى مشرکین را هدف دشنام خود قرار داده در نتیجه عصبیت جاهلیت، مشرکین را نیز وادار سازد که حریم مقدس خداى متعال را مورد هتک قرار دهند، لذا به ‌آنان دستور مى‏دهد که به ‌خدایان مشرکین ناسزا نگویند، چون اگر ناسزا بگویند و آنان هم در مقام معارضه به‌مثل به‌ ساحت قدس ربوبى توهین کنند در حقیقت خود مؤمنین باعث هتک حرمت و جسارت به ‌مقام کبریایى خداوند شده‏اند.[۱۰۳۶]
زیبا جلوه‌دادن چیزهایی انسان مصنوع خودشان می‌دانند امری روان‌شناختی و جامعه‌شناختی است. همیشه میان انسان و دست‌ساخته او پیوندی به‌ظاهر ناگسستنی وجود دارد. انسان‌ها بیشتر به ‌محیط و فرهنگ‌شان شناخته می‌شوند و به ‌آن تعلق دارند. حس تعلق به‌ واقعیت‌های خودساخته در مواردی چنان بالاست که هرگونه توهین به ‌آن توهین به‌ سازنده آن تلقی می‌گردد. قرآن کریم از این تعلق خاطر پرده برمی‌دارد: «اینگونه براى هر امتى کردارشان را زینت دادیم آنگاه بازگشت آنان به‌سوى پروردگارشان خواهد بود و ایشان را از آنچه انجام مى‏دادند آگاه خواهد ساخت.»[۱۰۳۷] زینت هر چیز زیبا و دوست داشتنى است که ضمیمه چیز دیگرى مى‏شود و به ان زیبایى مى‏بخشد. از عموم تعلیلى که جمله کَذَلِک زَیَّنَّا لِکلّ‏ أُمَّهٍ آن‌را افاده مى‏کند، نهى از هر کلام زشتى نسبت به ‌مقدسات دینى استفاده می‌شود. در این‌جا چون عمل به ‌امت نسبت داده شده، معلوم می‌شود که منظور فرهنگ و آداب و رسومِ یک امت مدنظر است. بنابراین همان‌طور که علامه طباطبائی هم در ذیل آیه توضیح داده‌اند، باید از هرگونه کلام زشت نسبت به‌ مقدسات و فرهنگ یک ملت اجتناب کرد. در غیر این‌صورت فاصله‌ای میان دو طرف ارتباط ایجاد می‌شود که هرگونه تفاهم را غیرممکن می‌سازد. احترام به ‌فرهنگ، احترام به ‌آداب و رسوم، زبان، پوشش و مانند آن را نیز بدنبال دارد.
احترام به‌ مقدسات در شکل‌های گوناگون در سیره ائمه معصومین علیهم‌السلام هم مشاهده می‌شود. به‌عنوان مثال، هنگامی که پیامبر اکرم(ص) عبدالرحمن‌بن عوف را به‌سریه‌ای به‌سوی بنی‌کلب فرستاد به ‌او فرمود چنین عمامه بپوش که شبیه‌تر و شناخته شده‌تر است.[۱۰۳۸] طبق این روایت احترام به ‌پوشش میزبان نوعی احترام گذاشتن به‌ فرهنگ او تلقی می‌شود. اسقف‌های نجران هنگام ورود به ‌حضور پیامبر در مسجد با دیبا و صلیب‌هایشان وارد شدند و به‌ وضعی به‌ حضور آن حضرت رسیدند که تا آن زمان هیچ‌کس به ان وضع وارد نشده بود. رسول خدا دستور داد آنان را واگذارند[۱۰۳۹] و در مقابل پوشش آن‌ها حساسیت زیاد نشان ندهند.
نمونه دیگری از احترام به مقدسات، احترام به ‌معابد و اماکن مقدس اهل کتاب است. به‌عقیده‌ی فقیهان شیعه، احترام به ‌محل عبادت اهل کتاب لازم است و احترام محل عبادت، حرمت نجس‌کردن آن‌ها را به‌دنبال دارد و برخی از فقها معتقد به ‌وجوب ازاله‌ی نجاست از معابد هستند.[۱۰۴۰]
کلیه‌ی اماکن و معابد مقدس از منظر اقلیت‌های مذهبی نیز مورد احترام جامعه اسلامی است و از مصونیت کامل برخوردار است و هرگونه تعرضی چه از ناحیه‌ی مسلمین چه از ناحیه‌ی غیرمسلمانان به‌ این ناحیه جرم محسوب می‌شود و مرتکبین آن مجازات می‌شوند. احترام به‌ اماکن و معابد غیرمسلمانان در قراردادهای پیامبر نیز به‌چشم می‌خورد.
در آیه ۴۰ سوره حج، صیانت از معابد به‌عنوان یکی از اهداف جهاد و اثرات دفاع مشروع و نتیجه‌ی امنیت اجتماعی و محصول همزیستی بین ملل مختلف به‌شمار آورده شده است. در این آیه همه‌ی اماکنی که در آن نام و یاد خداوند ذکر می‌شود دارای ارزش و دفاع از آن‌ها لازم شمرده شده است: «اگر خداوند گروهی را به گروه دیگر دفع نمی‌نمود، دیِرها و کلیساها و کنشت‌ها و مسجدها که نام خدا در آن بسیار یاد می‌گردد ویران می‌شد.» [۱۰۴۱]
بیان اصل احترام به ‌مقدسات، که اروینگ گافمن آن را از الزامات نزاکت در تعاملات اجتماعی برشمرده است،[۱۰۴۲] در ادبیات ارتباطات میان‌فرهنگی با نظریه «وجهه – مذاکره»‌ی تنگ تومی سازگاری نزدیکی دارد. ﮔودﯾﻜﺎﻧﺴﺖ، اﯾﻦ ﻧﻈﺮﯾﻪ را در زﻣﺮۀ اﻟﮕﻮﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽداﻧﺪ ﻛﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮﭘﺬﯾﺮی ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ را در ﺑﺴﺘﺮ ارﺗﺒﺎﻃﺎت، ﺑﺮرﺳﯽ ﻣﯽﻛﻨﻨﺪ. ﺗﯿﻨﮓﺗﻮﻣﯽ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﻤﻜﺎری ﻛﻮروﮔﯽ، اﯾﻦ ﻧﻈﺮﯾﻪ را ﺗﺪوﯾﻦ ﻛﺮده اﺳﺖ، دو ﺑﻌﺪ «ﻓﺮدﮔﺮاﯾﯽ‌-‌ ﺟﻤﻊﮔﺮاﯾﯽ «و » ﻛﻤﯽ‌-‌زﯾﺎدی ﻓﺎﺻﻠﮥ ﻗﺪرت» را در ﺗﺒﯿﯿﻦ اﯾﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﺑﻪ‌ﻛﺎر ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ، ﭼﮕﻮﻧﻪ «ﺳﺘﯿﺰ» را ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ و اﻗﺪام ﺑﻪ ﺑﺮﻗﺮاری ارﺗﺒﺎط ﻣﯽﻛﻨﻨﺪ. در اﯾﻦ ﻧﻈﺮﯾﻪ، ﺳﺘﯿﺰ، ﻧﻮﻋﯽ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻫﻮﯾﺖ در ﺳﻄﻮح ﻓﺮدی و ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ و ﻧﺎﺷـﯽ از ﺑﺮﺧـﻮرد ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺑﺎورﻫﺎ و ارزشﻫﺎی ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﯾﺎ ﻛﺎرﺑﺮد ﻧﺎدرﺳﺖ ﺑﺮﺧﯽ ﻣﻌﯿﺎرﻫﺎ ﯾـﺎ اﻧﺘﻈﺎرﻫـﺎی رﻓﺘـﺎری ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﯾﻚ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ اﺳﺖ. ﺳﺘﯿﺰ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ رخ ﻣﯽدﻫﺪ ﻛﻪ ﻓـﺮد ﯾـﺎ ﮔـﺮوه ﺑﺒﯿﻨـﺪ «وﺟﻬ»ـﻪ‌اش ﺗﻬﺪﯾﺪ ﺷﺪه ﯾﺎ زﯾﺮ ﺳﺆال رﻓﺘﻪ اﺳﺖ. وﺟﻬﻪ، وﺟﻮه ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻫﻮﯾﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕـﯽ و ﻓـﺮدی و ﺗﺼـﻮر ﻋﻤﻮﻣﯽای اﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﺪاﻗﻞ از ﻧﻈﺮ ﻓﺮد ﯾﺎ ﮔﺮوه، در ﺟﺎﻣﻌﻪ درﺑﺎرۀ آﻧـﺎن وﺟـﻮد دارد و ﺑﺮاﺳـﺎس ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎ و ارزشﻫﺎی ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ، درﺑﺎره‌اش ارزﯾﺎﺑﯽ ﻣﯽﺷﻮد.
دﻏﺪﻏﮥ ﻋﻤﺪه در ﺳﺘﯿﺰ، «وﺟﻬﻪﺳﺎزی» ﯾﺎ ﻣﻬﺎرتﻫـﺎی ارﺗﺒـﺎﻃﯽ ﻣـﻮرد ﻧﯿـﺎز در ﺗﻘﻮﯾـﺖ و ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ وﺟﻬﻪ اﺳﺖ. وﺟﻬﻪ و وﺟﻬﻪﺳﺎزی، ﻫﺮ دو ﺑﺨﺸﯽ از زﻧـﺪﮔﯽ روزﻣـﺮه ﻫﺴـﺘﻨﺪ. ﻛـﺎﻧﻮن ﺗﻮﺟﻪ اﯾﻦ ﻧﻈﺮﯾﻪ، ﭼﺎرﭼﻮب ﻣﺮﺟﻊِ ﻓـﺮدی و ﻓﺮﻫﻨﮕـﯽ ﻣـﺪﯾﺮﯾﺖ وﺟﻬـﻪ اﺳـﺖ ﻛـﻪ ﻋﻤﯿﻘـﺎً از ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎ و ارزشﻫﺎی ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ، وﯾﮋﮔﯽﻫﺎی ﻓﺮدی و ﺗﻔﺎوتﻫﺎی ﻧﺎﺷﯽ از دو ﺑﻌﺪ ﯾﺎدﺷﺪه، اﺛﺮ ﻣﯽﭘﺬﯾﺮد.[۱۰۴۳]
۷-۵-۲-۲– احترام به آزادی
۷-۵-۲-۲-۱– آزادی مراسم و شعائر مذهبی
از جمله آزادی‌هایی که بر اساس اصل آزادی مذهبی طبق قرارداد ذمه برای اهل کتاب متعهد منظور می‌شود آزادی شعائر مذهبی و حق انجام مراسم و عبادات و سایر گروه‌های نامبرده است. آنان مجازند به‌طور انفرادی یا دسته‌جمعی در معابد و اماکن مقدسه خود مراسم مخصوص مذهبی خویش را به‌پا دارند و کسی حق تعرض به انان را نخواهد داشت. بدیهی است در پاره‌ای موارد ممکن است محدودیت‌هایی بر طبق مواد قرارداد مشترک ذمه پیش‌بینی شود ولی اصل آزادی مراسم مذهبی در هرصورت به‌عنوان یک حق غیرقابل سلب همچنان برای اقلیت‌های متعهد محفوظ خواهد ماند.[۱۰۴۴]
دلایلی در آموزه‌های اسلامی وجود دارد که نشان می‌دهند درست و انسانی عمل‌کردن و نیکوکار بودن دارای ارزش و اهمیت بالایی است. قرآن ضمن اینکه اسلام را دین قبول خداوند می‌داند،[۱۰۴۵] اما تصریح می‌کند که پیروان سایر ادیان اگر صادقانه به‌ خداوند اعتقاد داشته باشند و اعمال نیک انجام دهند رستگار خواهند شد و پاداش آنها نزد خداوند محفوظ است.[۱۰۴۶] علامه طباطبائی معتقد است رستگاری و سعادت به ‌افراد خاصی یا فقط به‌ مسلمانان اختصاص ندارد، بلکه هر کسی واقعا به‌ خدا ایمان داشته باشد و عمل صالح انجام دهد رستگار خواهد شد. [۱۰۴۷] اسلام واقعی همان تسلیم در برابر خداست؛ حتی امرمومنان علیه‌السلام در معرفی حقیقت اسلام، به‌ یک جمله اکتفا می‌کند و می‌فرماید: «اسلام همان تسلیم در برابر دستورات خداست».[۱۰۴۸] همچنین علامه با این‌که ادیان پیش از اسلام را تحریف شده می‌داند اما آنها را منسوخ به‌حساب نمی‌آورد بلکه در برخی موارد، احکام قرآن را ناسخ برخی احکام سایر ادیان می‌شمارد.[۱۰۴۹] و در پاسخ به این پرسش جدی که در این‌صورت آیه مبارکه «دین درست نزد خداوند اسلام است و هرکس غیر از اسلام دینی برگیرد خداوند از او قبول نخواهد کرد» چگونه تفسیر می‌شود؟ می‌توان گفت که با توجه به سایر آیات قرآن در مورد ادیان الهی، معنی آیاتی از این سنخ، چنین می‌شود که کامل‌ترین، جامع‌ترین و درست‌ترین دین نزد خداوند اسلام است[۱۰۵۰] و طبیعی است که این دین مورد پذیرش خداوند باشد ولی هر کدام از ادیان الهی در حد خود بهره‌ای از درستی دارند و میزانی از احکام الهی را مورد توجه قرار داده‌اند.[۱۰۵۱]
از شاخص‌های همزیستی به‌عنوان یک اصل، رعایت آزادی بیان حتی برای اقلیت‌های مذهبی در جامعه اسلامی است. در سیره نبی گرامی اسلام (ص) شواهد فراوانی بر رعایت این اصل مهم وجود دارد. به‌عنوان مثال، یکی از مفاد پیمان نامه‌ی پیامبر با یهود مدینه این بود که یهود بنی عوف با مومنان مانند یک امت و ملت هستند با این تفاوت که یهود پیرو دین خود و مسلمانان هم پیرو دین خود هستند.[۱۰۵۲]
هیئتی مسیحی برای دیدار پیامبر به مسجد آن حضرت آمده بودند. هنگام نمازِ مسیحیان که شد برخواستند. رسول خدا گفت: آنان را به‌حال خود واگذارید که هرطور می‌خواهند نمازشان را انجام دهند. مسلمانان دیدند که ایشان به‌سوی شرق ایستادند و نماز خواندند.[۱۰۵۳]
۷-۵-۲-۲-۲– آزادی در انتخاب محاکم
اگر ذمی مدعی و مسلمان مدعی‌علیه باشد و یا مسلمان مدعی و ذمی مدعی‌علیه باشد از آن‌جهت که حق مسلمانی در میان است اختلاف باید در محاکم اسلامی مطرح شود و قاضی موظف است طبق مقررات عادلانه‌ی محاکم اسلامی و بدون تبعیض به‌ قضاوت عادلانه بپردازد.
اگر مدعی و مدعی علیه هردو ذمی باشند می‌توانند از طرح دعوی در دادگاه‌های اسلامی اجتناب کنند و به‌ محاکم قضایی خود مراجعه کنند و حق استقلال قضایی ایشان محفوظ است. اسلام دین حق را برای متحدین و اقلیت‌های مذهبی مقیم سرزمین‌های اسلامی به‌عنوان یک حق ضروری و مشروع تلقی می‌کند و احکام صادره و محاکم قضایی اقلیت‌ها را در موارد مذکور به‌رسمیت می‌شناسد.[۱۰۵۴] در حقیقت باید این را یک نوع امتیاز شمرد نه حق و احترام به ازادی؛ زیرا اعطای چنین حقی به ‌مفهوم اعتراف به‌یک نوع استقلال داخلی گروه‌های غیر مسلمان در داخل جامعه ی اسلامی به‌شمار می‌رود. [۱۰۵۵]
از دیگر شاخص‌های رعایت همزیستی این است که قضاوت در مورد پیروان هر دین به‌خود آن‌ها واگذار گردد. در قرآن کریم نیز در این زمینه آمده است: بگو ای اهل کتاب شما هیچ‌گونه ارزشی ندارید مگر آن‌که که به ‌دستورات تورات و انجیل و قرآن عمل کنید.[۱۰۵۶] پیامبر علمای یهود را به عمل‌کردن به ‌دستورات کتاب خودشان فرا خواند.[۱۰۵۷] حضرت علی علیه‌السلام نیز به ‌هنگام خلافت فرمودند: آگاه باشید به‌خدا اگر بر بالین خلافت تکیه زنم و بستر حکومت برایم گسترده شود میان اهل تورات و یهود با توراتشان و میان اهل انجیل و نصاری با انجیلشان و میان اهل زبور با زبور ایشان و میان اهل قرآن با قرآن داوری کنم.[۱۰۵۸] مطابق همین اصل ازدواج هر گروهی بر اساس آیین خودشان به‌رسمیت شناخته می‌شود. امام علی علیه‌السلام در این‌باره می‌فرمایند: برای هر ملت و مذهبی ازدواجی است که به‌وسیله‌ی آن از زنا جلوگیری می‌کنند.[۱۰۵۹] مطابق این روایات ازدواج هر ملت و مذهبی چنان چه بر قانون آنان باشد صحیح است و از نظر اسلام حلال‌زاده هستند.
۷-۵-۲-۲-۳– آزادی مالکیت فردی
مالکیت فردی همان‌طورکه در مورد مسلمانان مطرح است بدون هیچ‌گونه تغییر اساسی در مورد متحدین غیرمسلمان ایشان نیز مطرح است و مالکیت آنان نیز مانند مسلمانان به‌طور قانونی مورد احترام و مصونیت قرار گرفته است و از نخستین مسئولیت‌های جامعه‌ی اسلامی حفاظت و مصونیت کامل اموال و جان و عرض ذمیان است. حق مالکیت اراضی نیز برای اقلیت‌ها محفوظ است و آنان می‌توانند از طریق معاملات مشروع زمین یا ساختمان و نظایر آن را به ‌مالکیت خویش در آورند. اسلام بر اساس اصل احترام به ‌مالکیت فردی در مورد گروه‌های متعهد اجازه نمی‌دهد در ملک افراد کوچک‌ترین تصرفی به‌عمل آید و هرگونه تصرف اموال ذمیان باید منوط به ‌رضایت و توافق قبلی باشد و در این‌باره اموال منقول و غیرمنقول حکم یکسانی دارند.[۱۰۶۰]
۷-۵-۲-۲-۴– مالکیت اهل کتاب
در اسلام احترام به ‌مالکیت اهل کتاب بر اموال خود تا بدان حد پیش رفته است که حتی اموالی را که مسلمانان نمی‌توانند تملک کنند؛ اگر از نظر اهل کتاب مالکیت آن مشروع باشد می‌توانند در کشور اسلامی آن را تملک کنند و آثار تملک را بر آن بار کنند و چنانچه مسلمانی آن را تلف کند ضامن است. البته این احترام تا زمانی است که آشکارا در بین مسلمانان به‌ خرید و فروش یا استفاده از آن اقدام نکنند. برای نمونه چیزهایی مانند شراب، گوشت خوک، آلات لهو و لعب نزد مسلمانان ارزش و مالیتی ندارد.
محقق حلی می‌گوید: شرابی که از مسلمانان غصب شود ضمان ندارد گرچه کافر آن را غصب کند؛ ولی همان شراب اگر از کافر ذمی که آن را آشکار نمی‌کند غصب شود ضمان دارد گر چه غاصب مسلمان باشد.[۱۰۶۱]
۷-۵-۲-۲-۵– آزادی تجارت
هرگونه فعالیت اقتصادی از جمله تجارت و فعالیت‌های بازرگانی برای اقلیت‌های مذهبی مجاز شمرده می‌شود و اسلام حتی تجار غیرمسلمان را مجبور به‌ پیروی و مراعات قوانین و مقررات اسلامی نمی‌کند و پیروان هریک از مذاهب سه‌گانه می‌توانند طبق مقررات آیین خود به ‌داد و ستد و فعالیت‌های اقتصادی و بازرگانی بپردازند.
در مواردی که طرف معامله مسلمان است ممکن است معاملاتی وجود داشته باشد که از نظر یک فرد مسلمان نمی‌تواند رسمی باشد؛ در این‌گونه موارد باید طرفین در تطبیق معاملات خود با مقررات اقتصادی اسلام توافق نمایند. در معاملاتی که اسلام باطل اعلام کرده مثل خرید و فروش شراب اگر یک‌طرف معامله مسلمان باشد؛ معامله باطل است.[۱۰۶۲]
شاید یکی از علل تجویز روابط آزاد اقتصادی این است که این نوع روابط و معاملات معمولا تفاهم و دوستی ایجاد می‌کند و می‌تواند نتایج مطلوبی به‌همراه آورد. بیشتر موفقیت‌های مسلمین و پیشرفت‌های سریع اسلام در جوامع مختلف مرهون این‌گونه روابط و مراودات بوده است و روابط بازرگانی در تاریخ مسلمین از موثرترین عوامل گسترش روز افزون اسلام به‌شمار می‌آید.[۱۰۶۳]
۷-۵-۲-۳– مدارا و نیکو سخن گفتن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...