این مطالعه تقریبا ۳ ماه طول کشید، در کسانی که در گروه بیوفیدبک بودند آموزش بیوفیدبک تنها درمان آنها بود و کلیه روش های آموزش نوروماسکولار از درمان آنها حذف شد. در این بیماران آرمش بخشی عضلات اسپاستیک و بکارگیری عضلات آنتاگونیست ضعیف از پروگزیمال (ران) به دیستال (مچ پا) صورت گرفت. در ابتدای درمان بیمار در وضعیت نشسته، بعد ایستاده و نهایتا با پیشرفت بهبودی در حال جابجایی مدالیته را دریافت می کردند. بیماران ۲ یا ۳ بار در هفته تحت درمان قرار بودند ویکی از چهار تراپیست بیماران را مورد درمان قرار داد. گروه کنترل که ۶ نفر هستند بدون مداخله فقط قبل و بعد از این مدت مورد ارزیابی قرار گرفتند. ۱۶ بیمار دیگر درمان بیوفیدبک برای اندام فوقانی را دریافت کردند ولی تاثیر عمومی درمان اندام فوقانی بر روی تغییرات فعالیتی اندام تحتانی ارزیابی شد؛ اندام تحتانی قبل و بعد از درمان اندام فوقانی مورد ارزیابی قرار گرفت. بر روی گروه چهارم تکنیک آرمش بخشی عمومی اجرا شد و اثر آن بر فعالیت نوروماسکولار اندام تحتانی یا آمبولاسیون بررسی شد. ۸ بیمار گروه اول تحت درمان این پروتکل قرار گرفتند؛ بطور خلاصه درمان بصورت انقباض-ریلکس بر روی عضلات خاص صورت گرفت در حالیکه فیدبک صوتی متناسب بر فعالیت عضله دریافت می شد و ارزیابی قبل و بعد از درمان نیز انجام شد، تمام بیماران بصورت کور ارزیابی شدند. پزشکی که این ارزیابی را انجام می دهد از روند پیشرفت یا پسرفت بیمار بی اطلاع است. ارزیابی پسیو و اکتیو دامنه حرکتی عضلات برای هر یک از مفاصل لگن، زانو و مچ پا انجام شد. سیگنال های الکتومیوگرافی بیوفیدبک برای عضلات آگونیست و آنتاگونیست ثبت می شد. براساس آنالیز داده ها با معیارهای آماری نسبت به ارزیابی نوروماسکولار اولیه بین گروه ها فعالیت اولیه تیبیالیز قدامی در گروه بیوفیدبک اندام فوقانی به مراتب بزرگتر از گروهی که درمان دریافت نمی کرد بود (p<0.001).[15]

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در حال حاضردرمان موفق برای دیستونی دست بسیار محدود است. ما در عضلات خاصی از الکترومیوگرافی بیوفیدبک (فیدبک شنوایی از الکترومیوگرافی در عضلات بزرگ پروگزیمال اندامی که در فعالیت های پیشرفته نوشتن ابنرمالیتی دارد) بکار گرفته شد. در ۱۰ بیمار از ۱۳ بیمار شرکت کننده استفاده شد. سن بیماران بین ۱۹ تا ۶۲ سال و همگی مرد بوده با طول مدت بیماری از ۶ ماه تا ۸ سال بود. در ۳ نفر بخاطر فقدان مقدار الکترومیوگرافی ابنرمال بیوفیدبک قابل استفاده نبود. ۹ بیمار در حین نوشتن پوسچر دیستونیک نشان دادند و یک یا چند عضله در دست غالب آنها هایپرتروفی شده بود و ۴ بیمار دیگر، درگیری در عضلات کوچک یا از بین رفتن عضلات داشتند. ۱۰ بیمار چهار جلسه یا بیشتر بیوفیدبک شنوایی را در عضلات بزرگ پروگزیمال دریافت کردند که فعالیت الکترومیوگرافی بالایی نشان دادند، همچنین آنها روزانه با آرمش بخشی اندام برای ۵ تا ۱۰ دقیقه نوشتن را تمرین کردند. ۹ بیمار از ۳۷% به ۹۰% بهبودی در دست خط، رفع ناراحتی و درد پیشرفت کردند. (ارزیابی درد توسط معیار Visual analogue Scale انجام شد) یک بیمار هیچ پیشرفتی نشان نداد. بنابراین در این پژوهش نشان داد تصویر بالینی و الکترومیوگرافی بیوفیدبک در آن دسته از بیماران مبتلا به دیستونی دست که فعالیت بالایی در الکترومیوگرافی عضلات پروگزیمال اندام نوشتن نشان دادند بهبود یافته است. این نوع خاص از الکترومیوگرافی بیوفیدبک به نظر میرسد یک ابزار نوید بخش برای دیستونی دست و همینطور در انواع دیگر دیستونی اعمال شود .[۶۴]
در سال ۲۰۱۳ ولف وهمکارش درمان الکترومیوگرافی بیوفیدبک را برای اندام فوقانی بیماران سکته مغزی استفاده کردند، در این پژوهش تعداد ۳۱ بیمار شرکت کردند، هر بیمار ۶۰ جلسه تحت درمان قرار می گیرد. ابتدا ارزیابی اولیه و هر ۲۰ جلسه ارزیابی تکرار می شود. طول درمان برای هر فرد تقریبا ۶ ماه است (بین ۵ تا ۹ ماه) و معمولا درمان ۲ یا ۳ بار در هفته به مدت ۴۵ تا ۶۰ دقیقه انجام می شود. بیماران در طول درمان عضلات را ریلکس و هیپراکتیو می کنند (تراپزیوس فوقانی، پکتورالیس ماژور، بایسپس براکئی، مچ، فلکسور انگشتان و برجستگی تنار) که از طریق ارائه بازخوردهای صوتی و تصویری با الکترودهای سطحی تشخیص داده شده اند. این پروسه تلاشی برای بکارگیری عضلات آنتاگونیست ضعیف می باشد. بیماران از عضلات اسپاستیک فیدبک دریافت می کنند وبا استفاده از تکنیک تقویت یاد می گیرند که بصورت درونی آنها را مهار کنند. آموزش بیوفیدبک به هر بیمار از پروگزیمال به دیستال داده می شود تا از حرکات منفرد مفصلی به تلاش های مانیپولاسیون که به ثبات داوطلبانه عضلات پروگزیمال نیازمند است پیشرفت کند. در طی این تحقیق در هر دو گروه آزمون و کنترل بین ارزیابی اولیه ونهایی تغییرات وجود داشت، ولی در گروه آزمون تغییرات قابل توجهی در ارزیابی ها نشان داد. ۱) افزایش دامنه حرکتی شانه ۲) کاهش هایپراکتیوی عضله دلتوئید با کنترل بیشتر عضله تریسپس براکئی ۳) افزایش دامنه حرکتی مچ با کاهش هایپراکتیوی در عضلات فلکسور مچ و انگشتان ۴) ریلکس شدن عضلات تنار. تفاوت معنی داری وجود داشت. وقتی مچ بیماران گروه آزمایش را سریع کشش بدهیم، می توانند عضلات فلکسور ساعد را ریلکس کنند. (p=0.004) یا انگشتان را به اکستنسیون ببرند. در عین حال حرکات در مفصل شانه در مقایسه با گروه کنترل در برخی وظایف عملکردی بهبودی چشمگیری نداشت. بطور کلی الکترومیوگرافی بیوفیدبک برای اندام فوقانی بیماران سکته مغزی می تواند در فعالیت های نوروماسکولار تغییرات مطلوبی ایجاد کند و وقتی که پروتکل درمانی خاص دنبال شود، عملکرد فرد بهبود می یابد. آن دسته از بیمارانی که در توانایی مانیپولاسیون بهبودی قابل توجهی دارند در ابتدا دارای حرکت ارادی اکستنسیون انگشت هستند [۵۶].
در تحقیقی توسط دوگان-اسلان[۱۲۹] در سال ۲۰۱۲ در ترکیه تاثیر بیوفیدبک تراپی بر اسپاستیسیتی عضلات فلکسور مچ، عملکرد اندام فوقانی و عملکرد روزمره زندگی در بیماران سکته مغزی بررسی شد. تعداد ۴۰ نفر بیمار سکته مغزی در این پژوهش شرکت کردند که بطور تصادفی به دو گروه آزمون وکنترل تقسیم شدند، بین دو گروه از نظر سن، جنس و بیماری های سیستماتیک سمت درگیر اتیولوژی و مدت زمان بیماری تفاوت عمده ای وجود نداشت. درمان دریافتی شامل مداخلات معمول توانبخشی در هر دو گروه بود. گروه آزمون علاوه بر درمان های معمول تمرینات بیوفیدبک تراپی نیز دریافت کردند. طول مدت درمان ۳ هفته بوده، ۵ بار در هفته به مدت ۲۰ دقیقه برای دو گروه ارائه شد. نتایج بدست آمده در این تحقیق نشان دهنده بهبودی عمده در نمرات تست آشورث، سطح برانستروم، تست عملکردی اندام فوقانی[۱۳۰]، دامنه حرکتی مفاصل و فعالیت الکترومیوگرافی بیوفیدبک بود[۸۶].
در مطالعات دیگر کاربرد بیوفیدبک در حیطه ورزش بررسی شد؛ آموزش مطلوب عملکرد بیوفیدبک نه تنها در درمان بلکه در عملکرد همه جانبه ورزشکاران می تواند موثر باشد. فرد ورزشکار، تیم ها و مربیان می توانند از رویکردهای چندوجهی روانشناسی، شناختی و رفتاری بیوفیدبک و نوروفیدبک سود ببرند. در مطالعاتی در نیروی هوایی امریکا در سال ۲۰۱۱ با موضوع بیوفیدبک در ژرنال ها ارائه شد. مروری تلفیقی بر این کار و عملکرد مطلوب در آکادمی نیروی هوایی بر روی حدود ۵۰ ورزشکار بیش از سه سال انجام شد. بسیاری از این ورزشکاران افزایش امتیاز – بسته به نوع ورزش کسب کردند – برندگان مسابقات کسانی بودند که قبلا برنده شدن آنها بعید به نظر می رسید و از بیوفیدبک استفاده کرده بودند. ضبط نتایج تاییدی بر این یافته هاست. بیوفیدبک برروی ورزشکاران ۱۸ تا ۲۵ ساله اجرا شد. ورزشکاران در این مطالعه به لحاظ جسمانی تحت آموزش تغییرات ضربان قلب و تنفس و چگونگی استفاده از این مزایا در مواقع ضروری قرار گرفتند. این تکنیک ها سطح انرژی این افراد را بالا برده به آنها کمک می کرد تا با سرعت بیشتری به خواب و آرامش روند و بیشتر برای مسابقات ورزشی و آزمون های علمی آماده شوند. سرویس های خدمات عملکردی مثل بیوفیدبک درک از خود، روابط اجتماعی، نگرش ودید فرد در رابطه با دیگران را پوشش می دهد.
در این راستا تکنیک مشابهی بنام نوروفیدبک وجود دارد، مغز از طریق افزایش انعطاف پذیری ذهنی بواسطه استفاده از نوروفیدبک آموزش داده می شود. آموزش حفظ تمرکز – باقیماندن در یک ناحیه – به سرعت حواس آشفته را جمع می کند. جهت ارزیابی آموزش نوروفیدبک از الکتروآنسفالوگرافی استفاده می شود [۶۵].
فصل دوم
فصل سوم
فصل سوم
(۱-۳) مقدمه
در این فصل نوع مطالعه، جامعه مورد بررسی، ملاک های انتخاب شرکت کنندگان، حجم نمونه، متغیرهای پژوهش ونحوه سنجش آنها، روش جمع آوری داده ها، روش تجزیه و تحلیل داده ها و شیوه انجام کار و ملاحظات اخلاقی به تفصیل بیان می شود.
(۲-۳) نوع مطالعه
روش مورد استفاده در این مطالعه از نوع مداخله ای بوده تا تاثیر عملکرد درمان بیوفیدبک تراپی بر عملکرد دست بیماران همی پلژیک سکته مغزی بررسی گردد. ازآنجاییکه وضعیت این بیماران از نظر متغیر های مورد مطالعه در یک زمان خاص، مورد بررسی قرار گرفته است، مطالعه از نوع مقطعی محسوب می شود و نتایج حاصله دارای جنبه کاربردی می باشد.
(۳-۳) جامعه مورد بررسی و نحوه نمونه گیری
جامعه مورد مطالعه شامل بیماران بزرگسال سکته مغزی مراجعه کننده به مرکز توانبخشی سکته مغزی تبسم[۱۳۱] در بهمن و اسفند سال ۱۳۹۱ و فروردین ۱۳۹۲ می باشند که با مطالعه اطلاعات موجود در پرونده آنها و ارزیابی های اولیه تعداد ۳۰ نفر برای بررسی معیارهای ورود و خروج انتخاب می شوند. با در نظر گرفتن اختلاف تقریبی ۱۵ نمره در میانگین های دو گروه با انحراف معیار ادغام شده ۱۳ و با در نظر گرفتن خطای ۵ درصدی (و اطمینان ۹۵ درصد) و توان آزمون ۸۰ درصد، حجم نمونه ای برابر با ۱۲ نفر در هر گروه مورد نیاز انجام پژوهش است.
n1=n2=
d=15, s=13
۱۱٫۷۹≈ ۱۲==
روش نمونه گیری بصورت تصادفیبوده و بیماران در دو گروه درمان و کنترل قرار گرفتند. ارزیابی اولیه و ارزیابی نهایی بصورت کور انجام گرفت.
(۴-۳) معیارهای ورود

    1. تشخیص سکته مغزی با نظر پزشک متخصص
    1. درگیری اندام فوقانی
    1. گذشت حداقل ۳ ماه از سکته [۶۶]
    1. رضایت به شرکت در پژوهش
    1. نمره آزمون شناختی MMSE بالاتر از۲۲[۶۷]
    1. نداشتن بیماریهای همراه با سکته مغزی مثل تشنج، اختلالات روانی-هیجانی (به تشخیص پزشک)
    1. نداشتن مشکلات بینایی و شنوایی که در مداخله مشکل آفرین باشد.
    1. عدم وجود اختلالات ارتوپدیک در اندام فوقانی.
    1. بیمارانی که بر اساس آشورث اصلاح شده، بیش از ۳ درجه اسپاستی سیتی ندارند.

(۵-۳) معیارهای خروج

    1. سابقه عقب ماندگی ذهنی
    1. سابقه افسردگی و بیماری های روانپزشکی دیگر(قبل از سکته مغزی)
    1. سابقه اعتیاد یا مصرف دارو های روان گردان
    1. سابقه مشکلات جسمی دیگر
    1. عدم شرکت در مطالعه ای دیگر بطور همزمان

(۶-۳) متغییرها

ردیف

متغییر

نقش

نوع

ابزار سنجش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...